قرارگاه اشرف: تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شهر غیر ایرانی |نام =اشرف |نام رسمی =اشرف ( پایگاه سازمان مجاهد...» ایجاد کرد) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۲۳ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۵۶
اشرف | |
---|---|
شهری | |
اشرف ( پایگاه سازمان مجاهدین خلق ایران ) | |
در شیر- ورودی اشرف | |
شعار: اشرف اشرف، شهر شرف | |
سرود: سرود اشرف | |
اشرف | ۱۳۶۵خورشیدی-۱۹۸۶ میلادی |
بنیانگذار | سازمان مجاهدین خلق ایران |
وجه تسمیه | اشرف ربیعی از شهدای سازمان مجاهدین خلق ایران |
حکومت | |
• نوع | مقاومت در تبعید |
• نهاد | شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران |
شهرهای خواهرخوانده | |
• کونئو | ایتالیا |
وبگاه | https://www.mojahedin.org/ |
قرارگاه اشرف نام قرارگاهی است که بخشی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به مدت سه دهه از سال ۱۳۶۵ تا سال ۱۳۹۲ در آن مستقر بودند. این مکان، قرارگاه اصلی سازمان مجاهدین در عراق بود. قرارگاه اشرف در ۸۰ کیلومتری مرز ایران و عراق و در میان بیابانهای خشک و بیآب و علف منطقهی العظیم، مکانی بود سرسبز با ساختمانها و نمادهایی که بسیار دقیق و طراحی شده در کنار هم قرارگرفته بودند. قرارگاه اشرف دارای تمامی امکانات یک شهر از جمله مراکز آموزشی، کتابخانه، سالنهای کنفرانس، مرکز برق رسانی، تصفیه آب، شهرداری، راهنمایی و رانندگی و همچنین سیستمهای پدافندی بود. حدود ۹۵ درصد از اماکن قرارگاه اشرف توسط مجاهدین خلق ساخته شده بود. قرارگاه اشرف در طول ۳۰ سال استقرار مجاهدین در آن، بارها مورد حملات موشکی، هوایی و زمینی از سوی رژیم ایران قرار گرفت. در سال ۱۳۸۲، به رغم اعلام بیطرفی مجاهدین در جنگ آمریکا و عراق، قرارگاه اشرف در یک معامله با رژیم ایران توسط نیروهای ائتلاف بمباران شد. نیروهای آمریکایی خواهان تسلیم مجاهدین خلق بودند. مژگان پارسایی جانشین فرماندهی کل ارتش آزادیبخش ملی ایران در اشرف طی مذاکراتی با ٰژنرال اودیرنو فرمانده لشکر چهارم پیاده آمریکا این خواسته را رد کرد. طی مذاکراتی سخت ، سرانجام فرمانده ارتش آمریکا یک قرارداد آتشبس با مجاهدین خلق امضا کرد. ژنرال اودیرنو بعد از اتمام ۲ روز مذاکره با مجاهدین دربارهٔ این توافق به خبرگزاری فرانسه گفت:
«این یک تسلیم نیست؛ یک توافق برای سرجمع کردن تسلیحات و گردآوری رزمندگان است… برای من روشن است که آنها شیفتهٔ مبارزهشان هستند و به یک ایران دموکراتیک ایمان دارند. چه بسا که من وقتی روند مذاکرات را شروع کردم این را خوب درک نکرده بودم»[۱]
پس از این توافق، اعضای سازمان مجاهدین خلق با حفظ ساختار ارتشآزادیبخش در قرارگاه اشرف باقی ماندند. آنها نام این مرحله از مبارزات خود را « پایداری پرشکوه برای پیروزی » گذاشتند.
عبارت « شهر اشرف » بجای قرارگاه اشرف و واژهی « اشرفی » بجای ساکنان اشرف، از همین زمان بود که در ادبیات اپوزیسیون ایران بکار گرفته شد. دولت وقت آمریکا در این دوران سیاست انهدام مجاهدین و ایجاد زمینه برای فروپاشی نرم در قرارگاه اشرف را در پیش گرفت. از جمله در طول ۱۶ ماه مصاحبههایی انفرادی با تک تک اعضای مجاهدین ساکن در اشرف ترتیب داد. در این مصاحبهها از طرف ارگانهای مختلف آمریکایی از جمله اف بی آی، اعضای مجاهدین خلق به ترک مبارزه در قبال دریافت پناهندگی آمریکا دعوت میشدند. همچنین هدف از این مصاحبهها یافتن اسنادی جهت اثبات تروریسم بود. این سیاست با دفاع اعضای سازمان مجاهدین خلق از مبارزهی خود در مصاحبهها به بنبست کشیده شده و سرانجام دولت آمریکا در ژوئیه سال ۲۰۰۴ (تیرماه ۱۳۸۳) ساکنین اشرف را مشمول کنوانسیون چهارم ژنو اعلام کرد.[۲]
با خروج نیروهای آمریکایی از عراق، درسال سال ۲۰۰۸، دولت عراق که وابسته به رژیم ایران بود، محاصرهی، پزشکی و لجستیکی و برخی نیازهای غذایی قرارگاه اشرف را آغاز کرد. هدف از دولت عراق به نیابت از رژیم ایران، بستن پرونده مجاهدین خلق بود که از سال ۱۳۶۰ همچنان هدف خود را سرنگونی رژیم ایران اعلام کرده بودند. موفق الربیعی مشاور امنیت ملی عراق اعلام کرد که هدف ما محاصره، وارد شدن به قرارگاه اشرف، دایر کردن ایستگاه پلیس و سپس حمله به مجاهدین خلق است. مسعود رجوی پیش از این در پیامی در مورد تسلیمنشدن قرارگاه اشرف و اصرار بر اصول مبارزاتی خود گفته بود:
«اگر اشرف بایستد، جهان در برابر رژیم ایران ایستادگی خواهد کرد»
حمله نیروهای ارتش عراق به قرارگاه اشرف در ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ اولین حملهی بزرگ نیروهای عراقی بود. حمله نیروهای ارتش عراق به قرارگاه اشرف در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ دومین حملهی مهم نیروهای عراقی بود. سرانجام ساکنان قرارگاه اشرف طی توافقی سه جانبه با سازمان ملل و دولت عراق از بهمن ماه سال ۱۳۹۰ تا مرداد ۱۳۹۱ به کمپ لیبرتی در نزدیکی بغداد و از آنجا پس از نزدیک به ۴ سال به آلبانی رفتند. در زمان سکونت مجاهدین در قرارگاه لیبرتی سومین حمله به قرارگاه اشرف بر روی ساکنین باقیمانده در اشرف انجام شد که به قتل عام ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ اشرف شهرت یافت.
در هم نشکستن ساکنان اشرف در مقابل حملات مختلف و تصاویر مخابره شده از مقاومت آنها با دست خالی در مقابل نیروهای مهاجم، درهم نشکستن پیکرهی این سازمان در برابر تلاشها برای فروپاشی آنان و کوتاه نیامدن ساکنین اشرف از مبارزهی خود برای سرنگونی رژیم ایران از سویی و از سوی دیگر فعالیتهای سیاسی اعضا و هواداران مجاهدین در اروپا و آمریکا به رهبری مریم رجوی، مسأله قرارگاه اشرف را به یک مسألهی جهانی تبدیل کرد. به این ترتیب قرارگاه اشرف و مبارزهی مجاهدین خلق، تبدیل به چالشی برای بسیاری از دولتها از جمله آمریکا شد و در عین حال حمایت دهها هزار ایرانی در اروپا و آمریکا و هزاران نماینده پارلمان و شخصیت سیاسی از سراسر جهان را به خود جلب کرد. به این ترتیب واژهی « اشرف و اشرفی » در فرهنگ مبارزاتی مجاهدین و هواداران آنها در سراسر جهان به نمادی معنایی تبدیل شده است. سرمشق و الگویی منطقی، فکری و حسی که نقش منبعی الهامبخش را در اپوزیسیون ایران ایفا میکند و مجاهدین دستاوردهای فعلی و بخشی از پتانسیل حرکت مبارزاتی خود را ناشی از آن میدانند. مجاهدین خلق پس از انتقال از کمپ لیبرتی به آلبانی استراتژی خود را در برابر رژیم ایران، با مبنا قرار دادن همین الگو، استراتژی برپایی هزار اشرف و ارتش آزادیبخش با کانونهای شورشی در ایران اعلام کردند.
مجاهدین پیش از استقرار در قرارگاه اشرف
قرارگاههای مجاهدین در کردستان عراق
پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مبارزهی مسلحانهی مجاهدین، بخشی از نیروهای این سازمان در کوهستانهای کردستان ایران مستقر شدند. آخرین منطقهی استقرار مجاهدین خلق منطقهی آلان سردشت از توابع استان آذربایجان غربی بود. پس از تصرف آلان توسط سپاه پاسداران، نیروهای سازمان مجاهدین خلق با عبور از مرز وارد کردستان عراق شدند. آنها در منطقهی ماوت در نزدیکی سلیمانیهی عراق مستقر شدند. با گسترش فعالیتهای مجاهدین و ورود نیروهای جدید مجاهدین به این منطقه، مجاهدین قرارگاههای گلاله، منصوری و در کرکوک قرارگاهی با نام سردار را ایجاد کردند. اولین رژهی نظامی مجاهدین خلق پیش از تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران در قرارگاه منصوری انجام شد.
درگیری نیروهای یه کتی با مجاهدین خلق
حزب اتحادیه میهنی کردستان عراق (یهکتی) به رهبری جلال طالبانی که در این مناطق بود، در ابتدا روابطی عادی با اعضای سازمان مجاهدین داشت، اما پس از آنکه این حزب مبالغ کلان و محمولههای تسلیحاتی مختلفی از رژیم ایران دریافت کرد، این روابط رو به تیرگی گذاشت. از جمله فهرست تجهیزات و تسلیحاتی که در یکی از این محمولهها از طرف سپاه پاسداران به یه کتی داده شد، از طریق شنود بیسیمی توسط سازمان مجاهدین ثبت شده است. به همیندلیل بود که بعدها مجاهدین، جلال طالبانی را «مزدور استیجاری» خطاب کردند.
از سال ۱۳۶۲ حملات ایذایی پیشمرگههای یه کتی علیه مجاهدین در گوشه و کنار آغاز شد. اولین حمله ایذایی یهکتی منجر به جان باختن رضا کرمعلی از اعضای سازمان مجاهدین خلق شد. پس از آن، از جمله در حمله تروریستی پشت آشان تعداد دیگری از اعضای سازمان مجاهدین جان باختند. سازمان مجاهدین خلق بر اساس اصل «تمرکز بر تضاد اصلی» یعنی رژیم ایران و پرهیز از تضادهای دیگر، خواهان درگیری با اتحادیه میهنی کردستان عراق نبود. به همین دلیل برای اجتناب از درگیری با این حزب، تصمیم به خروج از مناطق کردی عراق و تمرکز در مناطق مرکزی گرفت.
تخلیه قرارگاههای مجاهدین در کردستان عراق
مجاهدین با نامناسب تشخیص دادن منطقهی کردستان عراق به دلیل نفوذ رژیم ایران، تصمیم به تخلیه قرارگاههای خود در این منطقه گرفتند. در ابتدا قرارگاه ماوت، گلاله و سپس قرارگاه منصوری تخلیه شد. مجاهدین قرارگاه منصوری را که تماما توسط خودشان بنا شده بود، به منظور ممانعت از دستيابي رژيم ايران و عواملش به آن؛ در سال ۱۳۶۵ منفجر و سپس آنرا تخلیه کردند. مجاهدین خلق پس از ترک این قرارگاهها به قرارگاه سردار در کرکوک رفتند. این قرارگاه در جنوب منطقهی کردستان عراق قرار داشت. آخرین قرارگاه مجاهدین در منطقه کردستان عراق قرارگاه سردار بود که آن نیز در سال ۱۳۶۶ تخلیه شد.
تقدم تاکتیکی منطقه
در این دوران مجاهدین با تئوری «تقدم تاکتیکی منطقه» نیروهای خود را هر چه بیشتر در عملیات منطقهای، بجای عملیات چریک شهری سازماندهی کردند. به همین دلیل تمرکز نیروهای مجاهدین در قرارگاه اشرف و نوار مرزی بیشتر شد. «تقدم تاکتیکی منطقه» از دید آنها یک اولویت برای «درهم شکستن ماشین جنگی خمینی» بود.
استقرار مجاهدین در قرارگاه اشرف
سازمان مجاهدین خلق ایران با تخلیه قرارگاههای خود در منطقهی کردستان عراق و با مطرح شدن ضرورت «تقدم تاکتیکی منطقه» نیاز به ایجاد قرارگاهی بزرگتر برای تجمع نیرو در مناطق میانی عراق داشت. طی مذاکراتی دولت عراق پذیرفت که بخشی از یک پایگاه نظامی غیرفعال در منطقهی العظیم در استان دیالی را در اختیار مجاهدین خلق قرار دهد. یک سال و نیم بعد، تمامی این پایگاه که منطقهای با وسعت ۶ کیلومتر در ۶ کیلومتر را شامل میشد، در اختیار مجاهدین قرار گرفت. این پایگاه نظامی در آن زمان تنها دارای چند سوله، چند ساختمان و سه خیابان آسفالت بود. مجاهدین این محل را اشرف نامیدند و سازندگی در آن را آغاز کردند. بهزودی قرارگاه اشرف با صدها ساختمان و تأسیسات مختلف شهری، خدماتی و آموزشی به پایگاه اصلی مجاهدین خلق در عراق تبدیل شد. ارتش آزادیبخش ملی ایران در سال ۱۳۶۶ در این قرارگاه تأسیس شده و آموزش گرفت. اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران برای اولین بار در قرارگاه اشرف یونیفرم یکدست نظامی بر تن کردند. عملیات فروغ جاویدان از همین قرارگاه کلید خورد و رژهی بزرگ ارتش آزادیبخش در این قرارگاه انجام شد. این قرارگاه همچنین یکی از امکان استقرار مسئولان برجسته مجاهدین و رهبری آنان بود. علاوه بر قرارگاه اشرف، مجاهدین خلق همچنین قرارگاههای دیگری در سراسر نوار مرزی ایران در مناطق کوت، العماره، قرنه، بصره و ... بنا کردند.
سکونتگاههای اطراف قرارگاه اشرف
در غرب قرارگاه اشرف به فاصلهی چند صد متری روستایی به نام شیخ شنیف قرار دارد. در ضلع شمالی قرارگاه اشرف درست چسبیده به آن، روستای ابوسعید قرار دارد. هنگام سیاج کشی قرارگاه اشرف، این روستا که تنها دو یا سه خانه در آن بود، در مسیر دیوارههای قرارگاه اشرف قرار گرفت اما مجاهدین با تغییر مسیر حصار قرارگاه، دیواره را به شکلی کشیدند که این چند خانه خارج از حصار اما در محدودهی قرارگاه اشرف قرار گرفت.
در جنوب غربی قرارگاه اشرف نیز در فاصلهی ۲۵ کیلومتری شهر خالص و در فواصل نزدیکتر از سمت غرب، روستاهای دوجمه، الحاتمیه و الزور قرار داشتند.
روستاهای اطراف قرارگاه اشرف همواره روابط بسیار گرمی با ساکنین اشرف داشتند. به ویژه آنها یک چتر حفاظتی برای قرارگاه ایجاد کردند و تمامی تحرکات مشکوک که میتوانست از طرف رژیم ایران به قصد انجام عملیات ایذایی علیه قرارگاه اشرف انجام شود را رصد میکردند. آب مصرفی نزدیک به چهل هزار نفر از اهالی منطقهی العظیم که قرارگاه اشرف در آن قرار داشت از ایستگاه آبی که مجاهدین خلق برای خود دایر کرده بودند تأمین میشد.
وجه تسمیه قرارگاه اشرف
موسی خیابانی و اشرف ربیعی از مسئولان برجسته سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۶۱ در یک خانه تیمی در زعفرانیه تهران محاصره شدند و به همراه تعدادی از محافظینشان به شهادت رسیدند. اشرف و موسی در آن سالها به عنوان دو سمبل برای مجاهدین خلق شناخته میشدند. آخرین قرارگاه مجاهدین پیش از اشرف، قرارگاهی بود که به نام موسی خیابانی ( مشهور به سردار موسی) قرارگاه سردار نام گرفته بود. قرارگاهی که پس از آن به محل استقرار مجاهدین تبدیل شد، به یاد اشرف و در بزرگداشت او نام دومین اشرف را برخود گرفت.
اماکن قرارگاه اشرف
میدان اشرف
میدان اشرف بیانگر وجه تسمیهی قرارگاه اشرف بود. این میدان در خیابان اصلی قرارگاه اشرف واقع شده است و در میانهی آن تصویری از اشرف رجوی در یک نماد، قاب گرفته شده است. تصویر اشرف رجوی در این نماد، تصویری است که سالها قبل در فاز سیاسی از وی در حال آموزش نظامی منتشر شده بود.
نماد منشور در قرارگاه اشرف
نماد منشور از اولین نمادهایی بود که در شهر اشرف ساخته شد. این نماد در سال ۱۳۷۰ همزمان با رژهی یکانهای نمونه ارتش آزادیبخش ساخته شد. این نماد در انتهای خیابان اصلی قرارگاه اشرف در نزدیکی ضلع شرقی قرارگاه اشرف قرار دارد.
برج آزادی در قرارگاه اشرف
برج آزادی یکی از مهمترین نمادهای شهر اشرف است. این برج در سال ۱۳۸۵ ساخته شد. هم اکنون نیز تصاویر این برج برای مجاهدین و هواداران آنها در سراسر جهان تداعی کنندهی شهر اشرف است.
مسعود رجوی در یکی از پیامهای خود به مجاهدین اشرف و هواداران این سازمان عبارتی را به کار برد که تبدیل به یکی از عبارات نمادین برای مجاهدین شد. او در بیان اهمیت مقاومت اشرف در برابر فشارها گفت:
«اگر اشرف بایستد جهان در برابر رژیم ایران ایستادگی خواهد کرد»
ساکنان اشرف بر اساس این عبارت، برج بزرگ اشرف را که از فاصلهای بسیار دور از این قرارگاه قابل رویت بود ساختند. این برج دارای چهارپایهی بزرگ به نشانهی مقاومت ساکنان اشرف بود که بر فراز آن کرهی زمین قرار داشت.
میدان لاله
میدان لاله در نزدیکی تقاطع خیابان اصلی قرارگاه اشرف (خیابان ۱۰۰) با یکی از خیابانهای فرعی قرارگاه اشرف به نام ۴۰۰ قرار داشت. این میدان که در میانهی آن سه گل لالهی سرخ رنگ قرار داشت، تبدیل به یکی از پرحادثهترین میدانهای قرارگاه اشرف شد. در درگیریهای ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ و سپس درگیریهای ۱۹ فرودین ۱۳۹۰،دهها تن از مجاهدین خلق در کنار این میدان به ضرب گلولهی نیروهای عراقی وابسته به رژیم ایران کشته شدند. در قتل عام ده شهریور ۱۳۹۲ بیژن میرزایی در حالی که در نزدیکی همین میدان در حال نگهبانی بود توسط نیروهای اعزامی رژیم ایران به قتل رسید. او چند روز پیش از آن در مورد این میدان در نامهای به مسعود رجوی نوشته بود:
«سلام میکنم و آرزوی سلامتی همیشگیتان را دارم.
عکسی که دو روز پیش از میدان لاله گرفتهام را هدیه می کنم .
به نظرم این بنا، نمادی از مقاومت ده ساله مجاهدین است. اگرچه تمام تنش از ضربات تیر و تبر و هجوم هاموی و لودر پر از زخم است، اگرچه که در محاصره دشمن جرار و تا دندان مسلح قرار دارد، اگرچه که در خاکی به دام افتاده که آسمانش نه آبی، بلکه تیره و کدر است، اگرچه که فضای تنفسیش آلوده به هزار نامردمی و غدر و خیانت و خنجر از پشت است، .... اما، اما، اما .... علیرغم این همه ناملایمات، لالهُ سرخ فام همچو سرو راست قامت ایستاده. هیچ نشانی از سستی، ضعف و سر فرود آوردن در آن دیده نمیشود. انقلاب خواهر مریم به شکل حلقهای سفید دور آن را گرفته و چون حرز از آن حفاظت میکند. سبزی، سرخی و سپیدی نماد نشان از خاکی دارد که آسمانش آبی است و به عشق آن خاک و آبادانی آن زنده است.
هر روز و در هر نماز از خدا میخواهم که روز رسیدنتان به تهران را نزدیک کند. آرزوی هر مجاهد است که همه خونهای ریخته شده از اولین شهید (احمد رضایی) و حنیف کبیر گرفته تا خون اشرف و موسی، از خون آن خواهران میلیشیای نازنینی که حتی اسم خودشان را به دژخیم ندادند گرفته تا خون سرداران قتل عام شده در سال 67، از خون شهدای 6 و 7 مرداد گرفته تا خون آخرین شهدا در لیبرتی، به بار بنشیند»
در شیر قرارگاه اشرف
در شیر معروف به درب شیر،دروازهی ورودی قرارگاه اشرف است. در دو سوی این دروازه دو عدد شیرسنگی قرار داشت. این شیرها در یکی از عملیات مجاهدین از ایران به قرارگاه اشرف آورده شده بودند. در شیر نیز در طول محاصرهی قرارگاه اشرف توسط نیروهای عراقی وابسته به نوری المالکی، یکی از نقاط بحرانی در قراراگاه اشرف بود که بارها نیروهای عراقی به قصد ورود و حمله به ساکنان اشرف به آن حمله کرده بودند.
دریاچهی نور
دریاچهی نور پس از جنگ خلیج دوم و پیش از آغاز محاصره اشرف ساخته شد. این دریاچه مصنوعی در ضلع شمالی خیابان اصلی قرارگاه و در نزدیکی پارک بزرگ شهر اشرف قرار داشت.
پارک مریم
پارک مریم درست در مقابل دریاچهی نور در ضلع جنوبی خیابان اصلی قرارگاه اشرف قرار داشت. احداث این پارک بسیار بزرگ پیش از جنگ خلیج دوم و حملهی نیروهای آمریکایی به عراق کلید خورد و پس از آن توسط ساکنان اشرف گسترش یافت. این پارک شامل سه حوضچهی طبیعی نسبتا بزرگ، درختان زیاد، گلها، یک آبشار کوچک مصنوعی، چندین آلاچیق، چمن، درختان میوه و... بود.
کتابخانه قرارگاه اشرف
کتابخانهی اشرف با نام کتابخانه حبیبی از دیرباز مکانی برای امانت گرفتن یا مطالعه کتاب در قرارگاه اشرف بود. پس از جنگ خلیج ساکنان قرارگاه اشرف برای آن یک ساختمان مجزا و طراحی شده ساختند. محمد حسین حبیبی یک نویسندهی هوادار سازمان مجاهدین خلق بود که هنگام عملیات فروغ جاویدان از اروپا برای شرکت در این عملیات به عراق آمد و در جریان عملیات جان باخت. کتابخانه حبیبی با هزاران جلد کتاب همواره مورد استفاده ساکنان اشرف قرار میگرفت. در بیرون از این کتابخانه نمادهایی قرار داشت که در آن تصاویری از نویسندگان و شعرای آزادیخواه قرار داشت. از جمله بر روی این نمادها تصویر بهداد، یکی از شاعران عضو سازمان مجاهدین خلق دیده میشد. بهداد در عملیات فروغ جاویدان به شهادت رسید.
استخر قرارگاه اشرف
قرارگاه اشرف دارای یک مجموعه شناگری با دو استخر بود. این دو استخر در نزدیکی پارک بزرگ قرارگاه اشرف قرار داشتند و به عنوان محلی برای ورزش شنا مورد استفاده قرار میگرفتند.
دانشکده فروغ جاویدان
دانشکده فروغ جاویدان پیش از اشغال عراق ساخته شد و در آن رستههای مختلف نظامی در ارتش آزادیبخش آموزش میگرفتند. این دانشکده به ویژه هنگام زرهی شدن ارتش آزادیبخش که نیاز به آموزشهای فشردهای داشت مورد استفاده قرار گرفت. این دانشکده پس از اشغال عراق نیز فعال بود و در آن رشتههای کامپیوتر، زبان انگلیسی، زبان عربی، برق و الکترونیک، نقشه کشی، مکانیک، صنایع و... تدریس میشد.
سالن بهارستان
این سالن یک سالن کنفرانس بود که نام خود را از مجلس ملی ایران در میدان بهارستان ایران به عاریت گرفته بود. در این سالن برخی جلسات سازمان مجاهدین خلق ایران برگزار میشد.
صنایع قرارگاه اشرف
صنایع قرارگاه اشرف شامل چند سوله بزرگ با تجهیزات مختلف تراشکاری، فرزکاری، دستگاههای پرس و برش و ریختهگری و... بود. بخش صنایع قرارگاه اشرف مکانی برای انواع کارهای صنعتی در این قرارگاه بود. از جمله مجاهدین پیش از اشغال عراق، در بخش صنایع خود توانسته بودند با ایجاد تغییراتی در زرهیهای خود، آنها را تقویت کنند یا برخی از زرهیهای حمل پیاده را به زرهیهای تهاجمی تبدیل نمایند.
مسجد فاطمه زهرا
مسجد فاطمه زهرا در سال ۱۳۸۳ در اشرف بنا شد. این مسجد درابتدا با امکاناتی ابتدایی ساخته و سپس ارتقا یافت. معماران، هنرمندان و خطاطان اشرفی در ساخت این مسجد نقش بسزایی داشتند. این مسجد پس از ساخته شدن در مراسم مذهبی مختلف مورد استفاده قرار گرفت. همچنین بسیاری از روحانیون مخالف رژیم ایران در دیدار از اشرف از این مسجد بازدید کرده و در آن نماز خواندند.
سالن امجدیه
سالن مجدیه بزرگترین سالن تجمع در قرارگاه اشرف بود. این سالن با گنجایش چندین هزار نفر، سالنی برای تجمع اعضای مجاهدین در نشستها و جلسات درونی و همچنین جلسات سیاسی مختلف در سطح عراق بود. همچنین در سالن امجدیه کنسرتهای مختلفی در همبستگی با اعتراضات مردمی در ایران در سالهای مختلف برگزار شد. سالن امجدیه نام خود را از میتینگ امجدیه مسعود رجوی در تهران گرفته بود.
جایگاه رژه
جایگاه رژه اشرف مکانی بود که هنگام رژه ارتش آزادیبخش در ۲۶ مهر ۱۳۷۰ برای سان دیدن از آن توسط فرماندهان ارتش آزادیبخش ساخته شد. این مکان که در جایی در ضلع شمالی خیابان اصلی قرارگاه اشرف قرار داشت، پس از رژه نیز در قرارگاه اشرف باقی ماند.
مزار مروارید
مزار مروارید پیش از آن که با این نام خوانده شود در قرارگاه اشرف وجود داشت. در عملیات فروغ جاویدان و پیش از آن کلیهی شهدای سازمان مجاهدین خلق در مزار دارالسلام در کربلا دفن میشدند. از سال ۱۳۶۷ در نزدیکی ضلع شمال قرارگاه اشرف یک مزار برای دفن شهدا ایجاد شد. این مکان پس از عملیات مروارید و دفن شهدای عملیات مروارید نام مزار مروارید را به خود گرفت. بسیاری از شهدای مجاهدین خلق در این محل دفن شدهاند.
موزه قرارگاه اشرف
موزه قرارگاه اشرف شامل یادگارهای شهدای این سازمان از بنیانگذاران تا آخرین شهدا بود. همچنین در این موزه تصاویر شهدای قیامهای ایران، تصاویر و نمادهایی از قتل عام ۶۷ و مجسمهها و وسایل هدیه شده به مجاهدین از طرف شخصیتهای مشهور یا دوستان مجاهدین قرار داشت.
اماکن خدماتی
اشرف دارای برخی زیرساختهای اولیه خدماتی بود که توسط خود ساکنین بنا شده بود. از جمله آن ها میتوان به فروشگاه، انبارهای مواد غذایی، تجمید، محل تصفیه آب و همچنین مرکز برق احرار اشاره کرد.
مجموعه حملهها به قرارگاه اشرف
قرارگاه اشرف از هنگام تأسیس تا روزی که مجاهدین خلق آن را به مقصد لیبرتی و سپس اشرف ۳ ترک کردند، دهها بار مورد حملات هوایی توسط بمبافکن، حملات موشکی شامل اسکات، کاتیوشا و مینی کاتیوشا، حملات خمپارهیی و حملات زمینی توسط رژیم ایران قرار گرفت.
بمباران قرارگاه اشرف - ۱۷ فروردین ۱۳۷۱
قرارگاه اشرف در ۱۶ فروردین ۱۳۷۱ توسط هواپیماهای بمبافکن رژیم ایران مورد حمله قرار گرفت. این هواپیماها با بمبهای خوشهای اشرف را هدف قرار دادند اما به دلیلی فنی، بسیاری از این بمبهای خوشهای عمل نکردند بطوری که پس از بمباران تیمهای مهندسی مجاهدین تا مدتها به جمع آوری بمبهای کوچک ریخته شده در سطح اشرف پرداختند. یکی از هواپیماهای رژیم ایران در جریان این حمله با رگبار پدافند هوایی مجاهدین سقوط کرد. در این حمله یک نفر از مجادین به نام حسین نیکپیمان جان باخت.
خمپارهباران قرارگاه اشرف - ۷ آذر ۱۳۷۲
در روز ۷ آذر ۱۳۲ قرارگاه اشرف توسط خمپارهی ۸۲ میلیمتری مورد حمله قرار گرفت. با هوشیاری مجاهدین این حمله منجر به هیچ تلفاتی نشد.
خمپارهباران قرارگاه اشرف - ۲۶ آذر ۱۳۷۲
دو هفته بعد از حمله با خمپارههای ۸۲ میلیمتری، حمله دیگری با خمپارهی ۱۲۰ میلیمتری به قرارگاه اشرف انجام شد. در اثر این حمله تعدادی از مجاهدین مجروح شدند. این حمله تلفات جانی نداشت.
موشکباران قرارگاه اشرف - ۱۵ آبان ۱۳۷۳
در سال ۱۳۷۳ در روز یکشنبه ۱۵ آبان قرارگاه اشرف با چند فروند موشک اسکات مورد هدف رژیم ایران قرار گرفت. این حمله تلفات جانی نداشت و خساراتی به چند ساختمان وارد کرد.
حمله موشکی به اشرف - تیرماه ۱۳۷۴
در تاریخ یکشنبه ۱۸ تیر ۱۳۷۴ مصادف با ۹ ژوئیه ۱۹۹۵ تعدادی موشک ۱۰۷ میلیمتری مینی کاتیوشا به اشرف اصابت کرد. این حمله تلفات جانی نداشت اما یکی از کامیونهای مجاهدین در اثر انفجار آسیب جدی دید.
موشکباران قرارگاه اشرف -خرداد ۱۳۷۸
در روز ۱۹ خرداد ۱۳۸۷ یک اتوبوس مجاهدین با یک خودروی انفجاری رژیم ایران در عراق حامل ۲۵۰ کیلوگرم مواد منفجره از نوع پلاستیک هدف قرار گرفت. این حمله منجر به جان باختن ۶ تن از مجاهدین شد. روز بعد در مراسم خاکسپاری شهدای این حمله ، یعنی در ۲۰ خرداد ۱۳۷۸ قرارگاه اشرف مورد حمله موشکی با موشکهای اسکات قرار گرفت. رژیم با احتساب مراسم روز سوم این جانباختگان و با احتساب اینکه احتمالا رهبری مجاهدین نیز در مراسم خاکسپاری شرکت خواهد کرد این حمله را انجام داده بود. در این حمله هیچ آسیبی به مجاهدین وارد نشد.
موشکباران قرارگاه اشرف - ۲۹ فروردین ۱۳۷۹
در بامداد روز ۲۹ فروردین ۱۳۷۹ تمامی قرارگاههای مجاهدین خلق ایران در سراسر مرز ایران و عراق از جمله قرارگاه اشرف مورد حمله موشکی بسیار گسترده قرار گرفتند. این حمله پیشاپیش توسط مسعود رجوی در معادلات سیاسی انتخابات ریاست جمهوری پیشبینی شد و تمامی مجاهدین چند ساعت پیش از آن تمامی قرارگاههای خود را ترک کردند.
چند ماه پیش از آن خاتمی مجددا برای ریاست جمهوری کاندید شده بود. پیش از این خاتمی به عنوان برگ برندهای در مقابل ریاست جمهوری مریم رجوی و اقبال بین المللی از این موضوع به این منصب گماشته شده بود تا چهرهی نظام را به لحاظ بین المللی ترمیم کند، اما خامنهای دیگر نمیتوانست خاتمی را به مثابه شقه و شکاف در حاکمیتش بپذیرد. وی تصمیم داشت او را رد صلاحیت کند و اجازه انتخاب مجدد به او ندهد، با این همه با وجود مجاهدین و عملیاتهای آنها در داخل ایران و مطرح شدن آلترناتیو مجاهدین خلق در سطح بین المللی که به ویژه توسط یک زن رهبری میشد، خامنهای بازهم به خاتمی به عنوان چهره مدره نظام نیاز داشت. به این ترتیب تصمیم گرفت برای حذف خاتمی در ابتدا مجاهدین را با یک حمله نظامی گسترده کمر شکن کند تا نیازی به حضور خاتمی در رأس حاکمیت نداشته باشد.
او تایید صلاحیت خاتمی را تا دقیقا تا آخرین روز مهلت طبق قانون انتخابات در جمهوری اسلامی برای تأیید به تعویق انداخت تا آماده سازی حمله موشکی به مجاهدین انجام شود. مسعود رجوی با تحلیل این وضعیت یک حمله نظامی به سازمان مجاهدین را پیشبینی کرد و به این ترتیب چند ساعت پیش از حمله دستور تخلیهی کلیه قرارگاهها را صادر نمود. صدها موشک در بامداد ۲۹ فروردین ۱۳۸۰ به مقرات مجاهدین شلیک شد اما مجاهدین خلق هیچ آسیبی ندیدند و طرح کمرشکن کردن آنها شکست خورد. خامنهای در شب ۳۰ فروردین درست در آخرین فرصت تایید صلاحیت کاندیداها صلاحیت خاتمی را بالاجبار تأیید کرد و به حضور او به عنوان تنها برگ برنده بین المللی در مقابل مجاهدین خلق تن داد. تعداد موشکهای شلیک شده از ایران بعدها توسط رژیم ایران ۱۰۰۰ فروند اعلام شد.
حمله با موشک شیخ به قرارگاه اشرف
در ۳ آذرماه ۱۳۷۸ صدای انفجار عظیمی قرارگاه اشرف را لرزاند. پس از بررسیها مشخص شد یک کامیون حامل لانچرهای موشک شیخ در نزدیکی قرارگاه اشرف پیش از آنکه موشکهایش به اشرف شلیک شود منفجر شده است. این کامیون توسط رژیم ایران برای حمله به قرارگاه اشرف وارد عراق شده بود و در چند کیلومتری اشرف برای شلیک به این قرارگاه پارک شده بود اما به دلیل نقص فنی لحظاتی پیش از شلیک کامیون و موشکهای آن در محل منفجر شده بودند.
بمباران قرارگاه اشرف - فرودین ۱۳۸۲
در فرودین ۱۳۸۲ پس از آغاز حملهی نیروهای ائتلاف به مجاهدین خلق آنها اغلب قرارگاههای خود را ترک کردند و در مواضع دفاعی در مناطق مختلف موضع گرفتند. در یک معامله میان رژیم ایران و دولت آمریکا که به آمریکا اجازهی استفاده از حریم هوایی ایران را در حمله به عراق میداد، قرارگاههای مجاهدین توسط هواپیماهای آمریکایی و انگلیسی هدف قرار گرفتند. در این حملات بیش از ۶۰ نفر از مجاهدین جان باختند. برخی از آنها در حمله هوایی به قرارگاه اشرف جان خود را از دست دادند. در بمباران قرارگاه اشرف چندین ساختمان بطور کامل تخریب شدند.
موشکباران قرارگاه اشرف -۱۳۸۷
در خرداد ماه ۱۳۷۸ قرارگاه اشرف برای مدت چند روز هر شب مورد حمله خمپارهای یا موشکی با موشکهای مینیکاتیوشا قرار میگرفت، بطوری که ساکنین اشرف در ساعت مشخصی محلهای خود را ترک کرده و به پناهگاهها و سنگرها میرفتند. به دلیل هوشیاری ساکنین این حملات هیچگونه آسیب جانی در پی نداشت.
حمله زمینی به قرارگاه اشرف - ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸
در ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ قرارگاه اشرف مورد حمله زمینی نیروهای عراقی و مأموران اعزامی رژیم ایران قرارگرفت. در آن زمان در عراق دولت نوری المالکی حکومت میکرد که یک فرد وابسته به ایران بود. در این حمله ساکنین اقدام به پاسگویی متقابل نکردند و تنها با ایجاد زنجیرهی انسانی مانع پیشروی نیروهای عراقی شدند. در این حملات ۱۱ تن از ساکنین کشته و صدها نفر نیز مجروح شدند.
حمله ایذایی به قرارگاه اشرف- ۲۵ مهر ۱۳۸۹
در روز ۲۵ مهر ۱۳۸۹ همزمان با برگزاری مراسمی در اشرف به مناسبت درگذشت مرضیه خواننده مشهور ایرانی نیروهای عراقی وابسته به رژیم ایران به ایجاد درگیریهایی با ساکنین اشرف که درمواضع پستی مستقر بودند، پرداختند. این درگیری ها منجر به زخمی شدن تعدادی از مجاهدین شد.
حمله ایذایی به قرارگاه اشرف - تابستان ۱۳۸۹
در تابستان ۱۳۸۹ حدود صد نفر از عناصر رژیم ایران با دریافت مبالغی از جبار معموری آخوند عراقی وابسته به رژیم ایران در پوش تظاهرات علیه مجاهدین در نزدیکی ضلع جنوب در قرارگاه اشرف شروع به شعار دادن کردند. آنها سپس به آرامی به سیاج قرارگاه نزدیک شدند و به مجاهدینی که برای جلوگیری از ورود آنها به محل رفته بودند با سنگ از آن سوی سیاج قرارگاه حمله کردند. در این واقعه نزدیک به صد نفر از مجاهدین که اغلب از زنان مجاهدین خلق بودند دچار جراحتهای سطحی و در مواردی عمیق شدند.
حمله موشکی به قرارگاه اشرف - ۱۳۸۹
در سال ۱۳۸۹ قرارگاه اشرف با چند موشک مینی کاتیوشا مورد حمله قرار گرفت. این موشکها به محلهای غیرمسکونی اصابت کرد و به ساکنین اشرف هیچ آسیبی وارد نشد.
حمله زمینی به قرارگاه اشرف - ۱۹ فرودین ۱۳۹۰
در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ نیروهای عراقی و بخشی از نیروهای قدس سپاه پاسداران به فرمان نوری المالکی نخست وزیر عراق که به رژیم ایران وابسته بود، به قرارگاه اشرف حمله کردند. این حمله با سلاحهای گرم و نفربرهای زرهی انجام شد. در این حمله ساکنین دست به اقدام متقابل نزدند این درحالی بود که در ساعات اولیه حمله تعدادی از نفربرهای زرهی و سلاحهای نیروهای عراقی به دست مجاهدین افتاد. مجاهدین این سلاحها را به نیروهای عراقی تحویل دادند. آنها با دست خالی و ایجاد زنجیرهی انسانی در مقابل حمله سد بستند. در این حمله ۳۶ نفر کشته و ۳۵۰ نفر مجروح شدند.
حمله زمینی به قرارگاه اشرف- ۱۰ شهریور ۱۳۹۲
در روز ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ در حالی که تمامی ساکنان قرارگاه اشرف به کمپ لیبرتی منتقل شده بودند و تنها ۱۰۰ نفر از اعضای مجاهدین برای فروش اموال این سازمان دریک توافق سه جانبه با دولت عراق و سازمان ملل و نیروهای آمریکایی در قرارگاه اشرف باقیمانده بودند، این قرارگاه مورد حمله نیروهای عراقی موسوم به لشکر کثیف قرارگرفت. این افراد که لباس وزارت کشور عراق را پوشیده بودند با هماهنگی رژیم ایران در یک شبیخون به قرارگاه اشرف حمله کردند و با سلاحهای مجهز به صداخفه کن ۵۲ نفر از ۱۰۰ نفر ساکنان اشرف را به قتل رساندند. این حادثه به قتل عام ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ شهرت یافت.
جنگ روانی علیه قرارگاه اشرف
از ۱۹ بهمن ۱۳۸۸ یعنی ۷ ماه پس از حمله ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ یک جنگ روانی علیه قرارگاه اشرف آغاز شد. این ماجرا از آنجا آغاز شد که افرادی از ایران تحت نام خانوادهی ساکنان اشرف توسط وزارت اطلاعات رژیم ایران به مقابل درهای ورودی قرارگاه اشرف آورده شدند. این افراد با استفاده از بلندگو اقدام به شعار دادن و سپس تهدید ساکنان اشرف کردند. در قدمهای بعدی آنها تعداد بلندگوی ثابت در محل نصب کردند و سپس به افزایش تعداد آن پرداختند. این بلندگوها که بر روی پایههای ثابتی در سه ضلع قرارگاه اشرف نصب شد به ۳۰۰ عدد رسید. این بندگوها به به صورت ۲۴ ساعته گفتارهایی با محتوای تهدید، دشنام ،حمایت از رژیم ایران و تخطئهی ساکنین پخش میکردند. صدای این بلندگوها در تمامی نقاط قرارگاه اشرف شنیده میشد. این جنگ روانی تا دوسال بعد یعنی تا دی ماه ۱۳۹۰ همچنان ادامه داشت.
فعالیتهای قرارگاه اشرف
قرارگاه اشرف در سال ۱۳۶۵ به عنوان یک قرارگاه عملیاتی توسط مجاهدین خلق تأسیس شد. مسعود رجوی رهبر مجاهدین، در روز ۱۷ خرداد سال ۱۳۶۵ فرانسه را به مقصد عراق ترک کرد. او درباره علت سفر خود به عراق گفت:
«اگر بپرسید برای چه میروی، در یککلام میگویم که برفروزم آتشها بر کوهستانها»
در این زمان بیشترین تجمع نیروهای سازمان مجاهدین در قرارگاه اشرف بود.
مسعود رجوی یک سال بعد در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ ارتش آزادیبخش ملی ایران را تأسیس کرد. به این ترتیب قرارگاه اشرف نقطهی انطلاق، آموزش و فرماندهی دهها عملیات ارتش آزادیبخش ملی ایران شد. از جمله برخی از مهمترین آنها عملیات آفتاب، عملیات چلچراغ، عملیات فروغ جاویدان و عملیات مروارید بود. رژه بزرگ ارتش آزادیبخش ملی ایران نیز در قرارگاه اشرف فرماندهی، آماده سازی و انجام شد.
اشرف ظرفی برای تشکیل ارتش آزادیبخش
در ارزیابی مجاهدین از ماهیت رژیم ایران تشکیل ارتش آزادیبخش ضرورت سرنگونی رژیم ایران است. مجاهدین پس از ۳۰ خرداد و مدتی پس از آغاز جنگ چریکی در داخل ایران به این نتیجه رسیدند که جنگ چریکی در ایران بی نتیجه خواهد ماند. در تعریف استراتژی جنگ چریکی میخوانیم که هدف از آن ضربه به ماشین سرکوب در راستای شکستن طلسم اختناق و سرکوب است تا امکان به هم پیوستن نیروها و سرانجام سرنگونی فراهم شود.
مجاهدین به این نتیجه رسیدند که ماهیت رژیم ایران و ساختار آن یک ساختار نظامی- پلیسی است و نه پلیسی- نظامی
یعنی غلظت نظامی در آن بیش از غلطت پلیسی است. به عبارتی سرکوب و اختناق کاملا عیان و با قدرت نظامی آشکار صورت میگیرد. در نتیجه یک جنگ چریکی در شدیدترین نوع آن نیز قادر نیست چنان ضربهای به ماشین سرکوب رژیم وارد کند که طلسم اختناق شکسته شود.
در نتیجه شکستن دیوار اختناق در ایران تنها توسط یک بازوی نظامی قوی امکان پذیر است که از بیرون به این نظام ضربه بزند. چنین بازویی لاجرم یک ارتش است و نه هستههای چریکی کوچک. از سویی چنین ارتشی بدون شک باید در بیرون از خاک ایران شکل بگیرد و استقرار پیدا کند. زیرا در داخل ایران هیچ منطقهی آزاد شدهیی وجود ندارد. بنابراین بهترین مکان برای شکل دادن ارتش آزادیبخش مرزهای کشور است.
درست در همینجا بود که مجاهدین با مشکل دیگری مواجه بودند و آن جنگ میان ایران و عراق بود. جنگ از دیدگاه خمینی ابزار صدور بحران بود تا بتواند هر گونه تحرک و مقاومت در داخل ایران را به این بهانه سرکوب نماید و از سویی مخالفین را ستون پنجم عراق معرفی کند. همچنین تمامی مشکلات لاینحل داخلی را به جنگ مرتبط دانسته و از اقدام برای حل آن سرباز زند. به همین دلیل بودکه خمینی جنگ را موهبت الهی نامید و صلح را دفن اسلام برشمرد. مجاهدین بر همین مبنا سیاست درهم شکستن ماشین جنگی خمینی را با استفاده از ارتش آزادیبخش و با شعار صلح و آزادی در پیش گرفتند.[۳]
اشرف ظرف و امکان ایجاد ارتش آزادیبخش را برای پیشبردن این استراتژی فراهم کرد.
درهم شکستن ماشین جنگی خمینی
« در هم شکستن ماشین جنگی خمینی » اشاره به یک عبارت مشخص و تحلیل مشخص در سازمان مجاهدین خلق دارد. این عبارت ناظر بر این امر است که سیاست جنگ و صدور بحران برای رژیم ایران سرپوشی بر سرکوب و اختناق در داخل ایران است. به این ترتیب شعار فتح قدس از طریق کربلا نه یک شعار ایدئولوژیک بلکه سیاستی برای حفظ بقاء رژیم در تهران به شمار میرود.[۴] در نتیجه پایان دادن به جنگ و در هم شکستن ماشین جنگ یک ضربهی جدی به بقاء رژیم ایران به شمار می رود. در عمل نیز پذیرش آتشبس و مرگ خمینی آغاز پیدایش شکاف در حاکمیت و اوجگیری نارضایتیهای عمومی در قالب اعتراضات اجتماعی بود.
سیاست صدور بحران سیاستی است که از جمله گوبلز وزیر دفاع هیتلر نیز به شکلی آنرا مطرح کرده است. گوبلز میگوید:
«وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و فساد و ناکارآمدی است... با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه میشود و کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت پیش میرود... در چنین حالتی حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی، اما بزرگ ، منحرف کند... باید وارد یک جنگ شد . حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد. دشمنان خارجی ، دشمنان داخلی . اگر دشمن واقعی پیدا نشد، حتی دشمن خیالی... باید دایما از توطئه ها گفت، از نقشههایی که دشمنان برای ما میکشند. باید از هر فرصتی و هر حادثه ای برای راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی استفاده کرد. باید دایما" درگیر بود . درگیر جنگ، درگیر تبلیغات علیه همسایگان، علیه کشورهای قدرتمند ، علیه سازمانهای جهانی... باید بحران ساخت . رمز موفقیت و ماندگاری حکومتهای ضعیف در وضعیت جنگی و بحرانهاست و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدین داخلی است... باید کاری کرد که مردم وقتی بهم می رسند دایما از جنگ و از دشمن بگویند»
مجاهدین خلق در آخرین عملیات خود به نام عملیات چلچراغ شهر مهران را گرفتند و چندین مرکز لشکر و تیپ نیروهای مسلح را تسخیر کردند. در این عملیات آنها نزدیک به ۲ میلیارد دلار غنیمت گرفتند و توازن جنگ را برهم زدند. پس از عملیات چلچراغ بود که خمینی جام زهر را نوشید و بیان علت آنرا نیز موکول به آینده کرد. سعید قاسمی از فرماندهان سپاه پاسداران در سخنانی گفت مجاهدین پس از فتح مهران شعار امروز مهران، فردا تهران سردادند و ما را مجبور به پذیرش آتشبس کردند. او میگوید:
«نامردها، پستفطرتها، قبول کردیم قطعنامه بینالمللی کثیف شما را ۵۹۸ را، که چه بشود؟ با آتشبس، سلاح را زمین گذاشتیم دستها بالا… تا آنجایی که من یادم است در دیدار با شیخ عیسی- حاج عیسی، همان آبدارچی آقا روحالله را میگویم- گفت: ”تا دو روز پس از پذیرش قطعنامه هیچی نخورد. روز اول یا دوم وقتی برایش چایی بردم و گذاشتم جلویش، گفتم آقاجان هیچی نخوردی. یک مرتبه بغضش ترکید. توی بغلم افتاد و یکساعت تمام گریه کرد. گفت: حاج عیسی چه کار کنم؟ … در یک سال آخر جنگ، صبح که از خواب بیدار میشدیم میگفتند خبر داری؟ چه شده؟ مهران را گرفتند. بعد از گذشت ۷سال از جنگ، اسیر و غنیمت میگیرند و افتضاحی است جنگ! سازمان مجاهدین خلق وقت نمیکرد غنیمتیهای شما را جمع کند!»[۵]
پذیرش آتش بس بین المللی از طرف رژیم ایران به معنی کوتاه آمدن از استمرار جنگ به امید بسته شدن قانونی مرزها و سد شدن راه عملیات برای مجاهدین خلق بود. با طرح موضوع آتش بس از طرف رژیم ایران، سازمان مجاهدین پیش از انعقاد آن، آخرین عملیات گسترده خود را با هدف فتح تهران انجام دادند. نام این عملیات، عملیات فروغ جاویدان بود. آنها این عملیات را بیمهنامه ارتش آزادیبخش ملی ایران نامیدند.
عملیات آفتاب
یکانهای ارتش آزادیبخش ملی ایران از قرارگاه اشرف به استعداد پانزده تیپ رزمی از جمله تیپهای رزمی زنان مجاهد به سمت مرز حرکت کرده و درجبههای به طول ۳۰کیلومتر با لشکر ۷۷ رژیم ایران درگیر شدند.[۶] این عملیات منجر به شکست لشگر ۷۷ خراسان شده و اهداف مورد نظر در آن محقق شد. در عملیات آفتاب دهها تانک و خودرو زرهی و جنگ افزارهای سنگین و توپهای سنگین و سلاح و مهمات به غنیمت گرفته شد و به قرارگاه اشرف منتقل شد.
عملیات چلچراغ
عملیات چلچراغ در خرداد ۱۳۶۷ انجام شد. این عملیات نیز همچون دیگر عملیات ارتش آزادیبخش ملی ایران انجام شد. در این عملیات نزدیک به دو میلیارد دلار غنیمت گرفته شده و شهر مهران توسط مجاهدین تسخیر شد. غنائم این عملیات به اشرف منتقل شد و تصاویر آن توسط خبرگزاریها مخابره شد. در عملیات چلچراغ چند مرکز لشکر و تیپ سپاه بطور کامل تسخیر شد و زنگهای خطر برای خمینی به صدا درآمد. پذیرش آتشبس از طرف خمینی تحت تأثیر این عملیات بود و پس از آن خمینی به شکلی غیرمنتظره حاضر به نوشیدن «جام زهر» شد.[۷]
خمینی در وحشت از پیشروی بیشتر مجاهدین با پذیرش آتشبس قصد داشت جلو عملیات مجاهدین خلق را بگیرد و آنها را ستون پنجم دولت عراق معرفی کند. پذیرش آتشبس و اتمام جنگ، راههای بسیاری را بر جمهوری اسلامی میبست. جنگ با عراق که از طرف خمینی نعمت نامیده میشد، ابزار صدور انقلاب، تهییج نیروهای داخلی و از طرفی سرپوشی بر سرکوب داخلی بهشمار میرفت. با از دست دادن این ابزار خمینی قادر نبود بسیاری از پروژههای داخلی و خارجی خود را پیش ببرد و باید شعار فتح قدس از طریق کربلا و تشکیل هلال شیعی را کنار میگذاشت. به این ترتیب پایان جنگ هشت ساله، آغاز تضادهای داخلی در نظام و نقطه شروع سرریز شدن بحرانها درون حاکمیت بود.
عملیات فروغ جاویدان
عملیات فروغ جاویدان در فاصله یک هفته مانده تا امضای آتشپس در اشرف برنامهریزی و انجام شد. ستونهای ارتش آزادیبخش ملی ایران در حالی که توسط رهبری سازمان بدرقه میشدند، قرارگاه اشرف را ترک و به هدف فتح تهران به داخل مرزهای ایران نفوذ کردند. تا پیش از این ارتش آزادیبخش عملیاتی به قصد سرنگونی کامل و فتح تهران انجام نداده بود. خمینی قصد داشت با پذیرش آتش بس و توقف بر امکان عملیات مجاهدین، آنها را نیرویی زائیدهی جنگ ایران و عراق معرفی کند و ستون پنجم عراق بنامد. عملیات فروغ جاویدان به عنوان آخرین فرصت مجاهدین در آن مرحله برای سرنگونی رژیم ایران، فراتر از آنکه پیروز شود یا نه، باید انجام میشد تا اثبات کند که مجاهدین به قصد فتح تهران، سرنگونی رژیم ایران و برقراری آزادی میجنگند. علاوه بر این انجام نشدن این عملیات و طفره رفتن از آن با دلایلی چون نداشتن زمان کافی برای آمادهسازی، سوزاندن یک فرصت تاریخی برای سرنگونی این رژیم بود. مجاهدین این امتناع را چون امتناع حزب توده از وارد شدن در صحنه عمل برای جلوگیری از کودتای ۲۸ مرداد توصیف میکنند که نام این حزب را برای همیشه به صف خائنان ملحق کرد. مجاهدین این امتناع را همچنین چون امتناع فرضی خود از اعلام نبرد مسلحانه در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ میدانند. روزی که اثبات شد خمینی اجازهی مبارزه مسالمت آمیز نخواهد داد و حتی یک روز باقی ماندن بر موضع قبلی میتوانست تعبیر به سازش شود و به همین دلیل مجاهدین خلق دقیقا همان روز پایان فاز سیاسی و ورود به مبارزه مسلحانه را اعلام کردند.
به این ترتیب مجاهدین در ۳ مرداد ۱۳۶۷ از قرارگاه اشرف، عملیات فروغ جاویدان را با تمام استعداد رزمی خود آغاز کردند.
رژه ارتش آزادیبخش ملی ایران
۳ سال بعد از عملیات فروغ جاویدان و پایان جنگ ایران و عراق و ۶ ماه بعد از حمله آمریکا به عراق و نابودی بخش اعظم ارتش عراق، ابهامات و علامت سؤالهایی در رابطه با سرنوشت ارتش آزادیبخش ملی ایران وجود داشت. رژیم ایران مدعی شده بود:
« در زمان بحران كویت، انبوه رزمندگان ارتش آزادیبخش صفوف یكانهای خود را ترك كرده و به تركیه یا اروپا گریختهاند». پاسخ به این ادعاها رژه ارتش آزادی بخش ملی ایران بود.
در تاریخ ۲۶ مهرماه ۱۳۷۰ یکانهای ارتش آزادیبخش در قرارگاه اشرف بک رژهی گسترده در حضور فرماندهی کل ارتش آزادیبخش مسعود رجوی و خبرنگاران خارجی انجام دادند. در این رژه یکانهای پیاده، آبی-خاکی، پرسنل هوایی، پدافند هوایی، یکانهای توپخانه، یکانهای موشکی، مکانیزه، تانک، خودروهای حمل و نقل زرهی، مخابرات، مهندسی رزمی و پشتیبانی خدمات رزمی شرکت داشتند.[۸]
خبرگزاری رویتر در رابطه با این رژه نوشت:
«در مقایسه با استانداردهای گروههای مقاومت در سراسر جهان این یک نمایش خیرهکنندهای از قدرت بود. رهبران رزمندگانی که برای سرنگون ساختن دولت ایران میجنگند از بزرگترین رژهی نظامی ترتیب داده شده توسط ارتش آزادیبخش ، دیدار بهعمل آوردند... این مراسم در دومین سالگرد انتخاب مریم رجوی بعنوان مسئول اول مجاهدین برگزار شد. هوادارانش که با احترام از او نام میبرند میگویند، وی ارتش آزادیبخش را که چند سال از عمر آن میگذرد ، از یک نیروی رزمی پیاده به یک نیروی رزمی مکانیزه در جنگ ارتقا داده است.»[۹]
عملیات مروارید
در بهار سال ۱۳۷۰ پس از بمبارانهای شدید آمریکا ارتش عراق از هم گسیخته و شرایط امنیتی در این کشور به وخامت گرایید. رژیم ایران میخواست از وضعیت بهم ریخته عراق استفاده کرده و با حمله به داخل خاک عراق قرارگاه اشرف را تصرف کرده و کار مجاهدین را تمام کند. در این حمله سپاه پاسداران با ۷ تیپ و لشکر و نیرویی به استعداد دهها هزار نفر وارد عراق شد. عملیات مروارید به شکست کامل این نیرو انجامید. تجهیزات بسیاری رها شده و نیروهای سپاه پاسدران به عقب رانده شدند. همچنین تعدادی از نیروهای رژیم ایران خود را به مجاهدین خلق تسلیم کرده یا اسیر شدند
قرارگاه اشرف در دوران جنگ دوم خلیج
پیش از آغاز حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، مجاهدین خلق بیطرفی خود را به مراجع بین المللی و از جمله به دولت آمریکا اعلام کردند و در جنگ نیز از هرگونه درگیری با طرفهای مختلف پرهیز کردند.
اما دولت آمریکا در مذاکره ای پنهانی با رژیم ایران توافقاتی کرده بود. از جمله اینکه رژیم ایران به هواپیماهای آمریکایی در جنگ با عراق اجازه استفاده از حریم هوایی ایران را میداد. در ازای چنین امتیازی رژیم ایران از دولت آمریکا خواهان بمباران قرارگاه اشرف شد.
در این شرایط ستونهای زرهی ارتش آزادیبخش ملی ایران در فروردین ۱۳۸۲ در حالی که در حرکت به سمت ایران برای انجام عملیات نهایی سرنگونی بودند با بمباران شدید و موشکهای نقطه زن هواپیماهای آمریکایی مواجه شدند. آندروگرین استاک، سخنگوی سفارت انگلیس در تهران برای دادن پیام حس نیت به رژیم ایران گفت: نیروهای ائتلاف پایگاههای مجاهدین خلق، اصلیترین گروه اپوزیسیون مسلح ایران، را در عراق بمباران کردهاند.آنها بیش از یک نوبت به پایگاههای مجاهدین حمله کردهاند.
همچنین نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا بارها قرارگاه اشرف را مورد حملات هوایی قرار دادند. این بمبارانها باعث کشته شدن بیش از ۶۰ تن از اعضای مجاهدین شد و خسارات زیادی به بار آورد. بغداد روز ۲۰ فروردین ۱۳۸۲ ( ۹ آوریل ۲۰۰۳) سقوط کرد
در آوریل سال ۲۰۰۳ پس از مذاکرات طولانی یک توافق آتش بس بین مجاهدین خلق و نیروهای آمریکایی امضا شد. در نهایت و پس از مذاکرات بین نیروهای مجاهدین و نیروهای آمریکایی به فرماندهی ژنرال اودیرنو، در ماه مه ۲۰۰۳، سازمان مجاهدین با یکپارچه سازی داوطلبانه و جمعآوری سلاحهای خود به شرط تأمین حمایت و حفاظت ایالات متحده از قرارگاه اشرف موافقت کرد.[۱۰][۱۱]
قرارگاه اشرف در دوران حضور آمریکا
پس از جنگ خلیج دوم و اشغال عراق در آوریل ۲۰۰۳ ، تمامی اعضای سازمان مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف گرد آمدند. بسیاری تصور میکردند مجاهدین خلق با جمعآوری سلاحهایشان و سپس محدود شدن به حضور در قرارگاه اشرف، متلاشی شده و دچار انحلال در تشکیلات خود خواهند شد یا دستکم قادر نخواهند بود انسجام خود را به شکل قبلی حفظ نمایند. در آن زمان شبهات زیادی در مورد سرنوشت مجاهدین ایجاد شده بود.
در این دوران مجاهدین در قرارگاه اشرف با برگزاری میتینگها و مراسم بزرگ اعلام حضور کردند و بر مواضع خود پافشردند.
مسعود رجوی در این دوران با پیامهای خود مجاهدین را به پایداری در قرارگاه اشرف به مثابه سنگر مقاومت دعوت کرد. مسعود رجوی نام این دوران را پایداری پرشکوه برای پیروزی یا « پ.پ.پ » نامید. او همچنین تأکید کرد که:
«اگر اشرف بایستد، جهان در مقابل این رژیم ایستادگی خواهد کرد»
این جمله مبنای استراتژیک ایستادگی مجاهدین در قرارگاه اشرف طی چهارده سال آینده شد.
مریم رجوی قرارگاه اشرف را شهر اشرف نامید. از آن پس ساکنین اشرف، در ادبیات اپوزسیون ایران « اشرفی » نام گرفتند.
اشرفی ها در این دوران در راستای عرضه و ارائهی توان اپوزسیون ایران و عرض اندام سیاسی، فرهنگی و استراتژیک در مقابل رژیم ایران به ساخت و ساز و زیباسازی قرارگاه اشرف پرداختند. بسیاری از نمادها و امکاکن شهر اشرف در همین دوران ساخته شد.
تحقیقات ارگانهای آمریکایی در اشرف
پس از سکونت اشرفی ها در قرارگاه اشرف دولت آمریکا سیاست مشخصی را در قبال آنها کلید زد. سیاست دولت وقت آمریکا در مورد مجاهدین ایجاد فروپاشی نرم سازمان مجاهدین خلق بود. به همین منظور در طول ۱۶ ماه چندین ارگان اطلاعاتی از جمله اف بی آی، از طرف دولت آمریکا به قرارگاه اشرف آمدند. آنها مصاحبه هایی را بصورت انفرادی با تک تک اعضای سازمان مجاهدین خلق ترتیب دادند. در این مصاحبهها تمامی سوابق و فعالیتهای اعضای مجاهدین مورد تحقیق قرار میگرفت. اعضای سازمان مجاهدین خلق همچنین در این مصاحبهها دعوت به ترک سازمان خود، بازگشت به ایران یا دریافت پناهندگی آمریکا میشدند. این مصاحبهها هفت دور در طول ۱۶ ماه انجام شد.
در این دوران همچنین نیروهای آمریکایی بر اساس اطلاعات غلط از طرف مأموران رژیم ایران از قرارگاه اشرف به امید یافتن زندان، اسناد تروریسم و ....بازرسیهای غافلگیرانه انجام دادند. تا پایان حضور نیروهای آمریکایی مجاهدین خلق به آنها و هر ارگان بین المللی دیگری رسما اعلام کردند که با حفظ شئون مجاهدین میتوانند از هر مکانی در اشرف بدون اطلاع قبلی بازدید کرده و با هر فرد که مایل هستند صحبت کنند.
پس از ۱۶ماه تحقیقات گسترده از تک تک ساکنان اشرف توسط ۷ سازمان دولتی ایالات متحده آمریکا مشخص شد که افراد مجاهدین هیچ قانونی را نقض نکردهاند و در جنگ نیز بیطرف بودند. از سویی آنها مصر به ادامه مبارزه خود زیر چتر سازمان متبوعشان هستند. بدین ترتیب نیروهای چند ملیتی به رهبری آمریکا در سال ۲۰۰۴ تمامی ساکنان اشرف را تحت عنوان کنوانسیون چهارم ژنو، یعنی افراد حفاظت شده بینالمللی به رسمیت شناخت.[۲]
به این ترتیب سیاست فروپاشی نرم با دفاع اعضای مجاهدین خلق از مبارزه خود علیه رژیم ایران به بن بست کشیده شد. همچنین پایگاه کوچکی که آمریکاییان با نام «دهکده ی آزادی» در کنار اشرف ساخته بودند تا افرادی که مایل هستند مجاهدین را ترک کنند به آنجا بروند، پس از مدتی برچیده شد.
رابطه ساکنین اشرف با مردم عراق
پس از سقوط دولت سابق عراق، مجاهدین که در قرارگاه اشرف متمرکز شده بودند روابط گستردهای را با مردم عراق آغاز کردند. در این دوران از سال ۲۰۰۳ تا سال ۲۰۰۹ که این ارتباط توسط دولت عراق ممنوع شد، روزانه صدها نفر از مردم عراق به قرارگاه اشرف رفت و آمد داشتند و به دیدن مجاهدین میآمدند. مجاهدین خلق در زمان حکومت صدام هیچگونه فعالیت اجتماعی در عراق نداشتند اما اغلب مردم عراق نسبت به آنها دیدگاه خوبی داشتند. در یکی از جلسات برگزار شده در همان ابتدای اشغال عراق نزدیک به ۵۰ هزار عراقی در حمایت از مجاهدین خلق به این قرارگاه آمدند و اعتراض خود را نسبت به حکم شورای حکومتی عراق علیه مجاهدین اعلام کردند.
در این دوران تحلیل مجاهدین از شرایط عراق این بود که اگر چه این کشور ظاهرا توسط آمریکا اشغال شده است اما بزرگترین تهدید عراق، اشغال پنهان توسط رژیم ایران است، زیرا آمریکایی دیر یا زود عراق را ترک میکنند و آنچه برجا خواهد ماند نفوذ رژیم ایران خواهد بود. این در حالی بود که جامعه عراق شاهد بدترین دوران خود به لحاظ اوجگیری تروریسم بود، حملاتی که روزانه تنها در شهر بغداد ۱۰۰ جسد باقی میگذاشت.
مریم رجوی در این دوران اعلام کرد که خطر نفوذ ایران در عراق و دیگر کشورهای منطقه صدبار از خطر اتمی این رژیم بیشتر است.[۱۲]
در این دوران مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف هزاران جلسه کوچک و بزرگ برگزار کردند و روابطی گسترده با تودهی عظیمی از مردم عراق را آغاز نمودند. بسیاری از احزاب عراقی، رهبران و شخصیتهای عراقی به اشرف رفت و آمد کردند. فعالیتهای مجاهدین در این دوران آگاهسازی مردم عراق نسبت به ماهیت رژیم ایران و هشدار به آنها نسبت به دخالتهای رژیم ایران در عراق و منطقه خاورمیانه بود. به این ترتیب مجاهدین با مطرح کردن شعار « خلع ید از رژیم ایران » حرکتهای بزرگی را در جامعه عراق ایجاد نمودند.
بیانیه ۲ میلیون ۸۰۰ هزار عراقی در حمایت از مجاهدین
در ۲۸ فروردین ۱۳۸۴ (۱۶ آوریل ۲۰۰۵) یازده حزب و جریان سیاسی با انتشار بیانیهای که توسط دو میلیون و ۸۰۰ هزار عراقی امضا شده بود خواهان خلع ید از رژیم ایران در منطقه و حمایت از مجاهدین خلق شدند. در بخشی از این بیانیه آمده است:
«مردم و نیروهای دموکراتیک عراق، در تلاش مجدانه برای خنثیکردن خطر بنیادگرایی و تروریسم، مجاهدین خلق ایران را که بهیک اسلام بردبار و دموکراتیک اعتقاد دارند، متحد و شریک طبیعی خود در ژیوپلیتیک این منطقه از جهان میدانند. آنها طی دو دهه اقامت در عراق با برقراری رابطه انسانی و برادرانه با جامعهعراق، تضمین استراتژیک و آیندهدار حسن همجواری و صلح پایدار و مصالح مشترک دو ملت محسوب میشوند.»[۱۳]
بیانیه ۵ میلیون و ۲۰۰ هزار عراقی در حمایت از مجاهدین
در ۱۷ ژوئن سال ۲۰۰۶(۲۷ خرداد ۱۳۸۵) گنگره هبستگی مردم عراق با حضور نمایندگانی از ۱۲۱ حزب، جمعیت، مؤسسه و انجمن، بیانیهی پنج میلیون و دویست هزار عراقی را قرائت کرد در این بیانیه مردم عراق خواهان اخراج رژیم ایران از عراق و پایان دادن به دخالتهای آن و حمایت از سازمان مجاهدین خلق شدند.[۱۴]
بیانیه ۳ میلیون نفر از شیعیان عراقی در حمایت از مجاهدین
در تاریخ ۱۴ ژوئن ۲۰۰۸ (۲۵ خرداد ۱۳۸۷) چهارمین اجلاس سالنه کنگره همبستگی مردم عراق، ویژهی شیعیان عراق در شهر اشرف برگزار شد. بیانیهای با امضای ۳ میلیون تن از شیعیان عراق قرائت شد. این بیانیه به صورت یک لوح توسط شیوخ عراق به صدیقه حسینی مسئول اول وقت مجاهدین خلق اعطا شد. در این بیانیه شعیان عراق خواهان خلع ید از رژیم ایران شدند. این بیانیه از جمله توسط ۸۸۰۰ تن از شیوخ عراق، ۵۸۱۴ وکیل و حقوقدان و ۳۵۳ روحانی و خطیب، ۲۳۰۳۰ پزشک و مهندس و استاد دانشگاه تأیید و امضا شده بود.[۱۴]
قرارگاه اشرف پس از خروج آمریکا از عراق
در دی ماه ۱۳۸۷ ( ژانویه ۲۰۰۹) ایالات متحده آمریکا که در حال خروج از عراق بود حفاظت قرارگاه اشرف را به دولت عراق واگذار کرد. دولت عراق یک دولت وابسته به رژیم ایران بود. دولت عراق تضمین کرد به کنوانسیون چهارم ژنو در مورد ساکنین اشرف پایبند خواهد بود اما در عمل نشان داد که مطیع فرامین رژیم ایران است.
اکس نیوز آمریکا در مقالهای در سایت خود خود به قلم علیرضا جعفرزاده هشدار داد:
«به دلیل وابستگی حکومت عراق به ایران در صورت انتقال حفاظت اشرف از نیروهای چندملیتی، بحرانی انسانی قریبالوقوع است.»[۱۵]
محاصره قرارگاه اشرف
دولت عراق به محض بر عهده گرفتن حفاظت قرارگاه اشرف، اعمال محدودیت بر مجاهدین خلق را آغاز کرد. اولین محدودیت، منع تردد ساکنین اشرف بود. ساکنان اشرف جز در موارد اضطراری پزشکی، اجازه خروج از قرارگاه را نیافته و هیچ عراقی نیز اجازه ورود به اشرف را نداشت. در ادامه، محاصره لجستیکی و همچنین دارویی و پزشکی آغاز شد.
در روز ۸ فروردین ۱۳۸۸ علی لاریجانی رئیس مجلس رژیم ایران با موفق ربیعی مشاور امنیتی نوری المالکی نخست وزیر عراق دیدار داشت. چهار روز بعد موفق ربیعی نظر دولت عراق را به صراحت اعلام کرد:
«خط ما این است که به تدریج، زندگی و حضور مجاهدین را در اشرف برای آنها غیرقابل تحمل کنیم. چون اینها برای امنیت ملی ایران خطر هستند. خط ما این است که به تدریج نیروهای امنیتی عراق وارد این قرارگاه بشوند، نقطه کنترلی برپا کنند، گشت دایر کنند، بازرسی کنند و دست به حمله بزنند...با گامهایی تدریجی... یعنی به تدریج حضور آنها در عراق را تحمل ناپذیر بکنیم. اینها برای امنیت دولت ایران خطرناک هستند. اما به تدریج نیروهای امنیتی عراق وارد قرارگاه میشوند و نقطه کنترلی و گشت دایر میکنند و بازرسی میکنند و دست به حمله میزنند».[۱۶]
به این ترتیب دولت عراق تلاش میکرد مجاهدین ساکن در عراق را وادار به تمکین در مقابل رژیم ایران کند. با وجود مصاحبههای ارگانهای امنیتی آمریکا با اعضای مجاهدین به صورت انفرادی، دولت عراق نیز خواهان انجام مصاحبههای انفرادی با ساکنین اشرف شد. به این ترتیب دوبار تک به تک اعضای سازمان مجاهدین خلق به صورت انفرادی با افرادی از دولت عراق مصاحبه انجام دادند. در این مصاحبهها از تک به تک افراد مجاهدین خلق دعوت شد که با اطمینان از امنیت خود به ایران برگردند و یا در صورت تمایل از عراق به یک کشور اروپایی رفته و سازمان مجاهدین خلق را ترک کنند.
بازرسی قرارگاه اشرف با سگهای پلیس
در ادامه فشارها بر قرارگاه اشرف، دولت عراق اعلام کرد که در قرارگاه اشرف سلاح گرم و مهمات جنگی پنهان شده است. از این رو یکانهای بازرسی توسط سگهای پلیس که با استشمام قادر به تشخیص مکان مواد منفجره هستند وارد اشرف شدند. این یکانها به مدت سه روز از روز پنجشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۸۸ بازرسی قرارگاه اشرف را آغاز کردند. آنها بعد از سه روز بازرسی در روز شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۸۸(۱۸ آوریل ۲۰۰۹) اعلام کردند که هیچگونه مهمات جنگی در قرارگاه اشرف وجود ندارد.[۱۷]
حمله ۶ و ۷ مرداد به قرارگاه اشرف
نیروهای عراقی و عناصر وابسته به رژیم ایران سرانجام ۸ ماه پس از به عهده گرفتن مسئولیت قرارگاه اشرف، در روز ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ به این قرارگاه حمله کردند. این حملات با قیام و تظاهرات ۸۸ در ایران همزمان بود.
حمله نیروهای عراقی به قرارگاه اشرف در ۶ و ۷ مرداد در برخی نقاط با استفاده از چوپهای چهارتراش و بزرگ، باتون، ماشین آبپاش و در برخی موارد با استفاده از نارنجک و مهمات جنگی آغاز شد.
هدف از این حمله ورود به قرارگاه اشرف برای تحقق هدفی بود که موفق ربیعی پیش از این اعلام کرده بود. حمله نیروهای عراقی در روز ۶ و ۷ مرداد ۱۲ کشته و صدها مجروح برجای گذاشت. اما با این حال نیروهای عراقی نتوانستند به هدف خود یعنی تسلط بر قرارگاه اشرف دست پیدا کنند. ساکنین اشرف با دست خالی و با استفاده از زنجیرهی انسانی و خط بستن در مقابل حملات مانع پیشروی کامل نیروهای عراقی شدند به نحوی که نیروهای عراقی یا باید به قتل عام تعداد زیادی از آنها یعنی دهها برابر بیشتر دست میزدند یا حمله را متوقف میکردند. همزمان از این حمله صحنهها و فیلمهای تکان دهندهای از حمله عراقیان به افراد بیدفاع توسط ساکنین اشرف به جهان مخابره شد.بخشهای مختلف این سازمان در اروپا و آمریکا به کمک هواداران سازمان مجاهدین فعالیت خود را از طریق سازمانهای بین المللی خود را برای متوقف کردن حمله آغاز کردند. به این ترتیب در پایان روز هفتم مرداد یعنی روز دوم از آغاز درگیریها نیروهای عراقی زیر فشارهای بین المللی ناگزیر از توقف شدند. آنها در جریان این درگیری تنها توانستند بخشی از بیابانهای اشرف در سمت شمالی این قرارگاه را در کنترل خود قرار دهند. با اینهمه تمامی خیابانهای و امکان قرارگاه اشرف در دست ساکنین باقی ماند. دربیانیه فعالین حقوق بشرو دموکراسی در ایران دراین رابطه آمدهاست:
«تصاویر و فیلمهای تکان دهندهای که در طی روزهای گذشته از اشرف پخش شدهاست حاکی از یورشهای وحشیانه و غیرقابل تصور نیروهای عراقی با سلاح گرم، خودروهای نظامی، لودر، باتون، میلههای فلزی، سنگ به ساکنین اشرف میباشد. گفته میشود در این یورشها تا به حال ۱۲ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران جان باختند و صدها نفر زخمی شدند و تعدادی هم توسط نیروهای عراقی ربوده شده و به نقاط نامعلومی منتقل شدند. در حال حاضر وضعیت زخمی شدگان به دلیل نبود امکانات پزشکی لازم و ممانعت از انتقال آنها به بیمارستانهای تخصصی عراق وخیم میباشد و تا به حال تعدادی بدین خاطر جان باختند.»
شکنجه روانی
در روند افزایش فشارها بر ساکنین اشرف دولت عراق با طراحی و درخواست رژیم ایران اقدام به نصب بلندگو در اطراف قرارگاه اشرف کرد. تعداد این بلندگوها به ۳۲۰ عدد میرسید و در ضلع جنوبی قرارگاه اشرف، ضلع غربی قراررگاه اشرف و ضلع شمالی قرارگاه اشرف نصب شده بودند. این بلندگوها بر روی پایههایی که برای این کار طراحی شده بود نصب شده و از ارتفاع بالا بصورت ۲۴ ساعته به شکنجه روانی ساکنین اشرف میپرداختند. این افراد که بعضا خود را خانواده یا اقوام برخی از ساکنین معرفی میکردند بدون وقفه با فریادهای بلند و به شکلی علنی به تهدید ساکنین اشرف به مرگ می پرداختند. گاه در این بلندگوها فریادها و صداهای از پیش ضبط شدهای علیه مجاهدین پخش میشد. همچنین گاه از ساکنین دعوت به تسلیم شدن به رژیم ایران میکردند و رژیم ایران را یک رژیم دموکراتیک و مبارزه مجاهدین علیه آن را بیفایده و اشتباه میخواندند. این اقدام از ۱۹ بهمن ۱۳۸۸ آغاز و تا دی ماه ۱۳۹۰ به صورت ۲۴ ساعته ادامه داشت.
حمله ۱۹ فرودین ۱۳۹۰
در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ (۸ آوریل ۲۰۱۱) نیروهای عراق بار دیگر قرارگاه اشرف را مورد حمله قرار دادند. اعضای سازمان مجاهدین خلق اینبار نیز با وجود نداشتن اسلحه با ایجاد زنجیرههای انسانی در مقابل حمله مقاومت کردند. در این حمله بسیار خونین تر از حمله ۶ و ۷ مرداد بود، نیروهای عراقی و عناصر وابسته به رژیم ایران با تجهیزات کامل زرهی و انواع سلاحهای گرم حمله خود را از بامداد ۱۹ فرودین به قرارگاه اشرف آغاز کردند. ظهر ۱۹ فروردین این حمله به پایان رسید در حالی که نیروهای عراق تنها توانستند یکی از میادین اشرف به نام میدان لاله را در اختیار بگیرند. این میدان، هم در حمله ۶ و ۷ مرداد ۱۳۸۸ و هم در حمله ۱۹ فرودین ۱۳۹۰ شاهد صحنههای خونینی بود.
در حمله ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ به قرارگاه اشرف ۳۶ تن کشته و صدها نفر مجروح شدند.[۱۸][۱۹]
جابجایی به کمپ لیبرتی
پس از آخرین حمله به قرارگاه اشرف، نوری المالکی نخست وزیر عراق یک ضرب الأجل تا ۳۱ دسامبر ۲۰۱۱ (۱۰ دی ماه ۱۳۹۰) برای خروج مجاهدین از قرارگاه اشرف تعیین کرده و اعلام نمود در پایان این ضرب الأجل حمله مجدد خود را آغاز میکند.[۲۰]
مجاهدین خلق که تا پی از ۱۹ فرودین ۱۳۹۰ در عمل تنها با زنجیرههای انسانی در مقابل نیروهای عراق مقاومت کرده بودند، بعدها اعلام کردند که در صورت وقوع یک حمله دیگر قصد داشتند با استفاده از حق مشروع دفاع از خود در مقابل حملههای بعدی بایستند.
در این پروسه یعنی از آوریل ۲۰۱۱ تا دسامبر همین سال، سازمان مجاهدین یک کمپین گسترده بین المللی را علیه ضرب الأجل دولت عراق آغاز کرد. دامنه این فعالیتها از آمریکا تا اروپا گسترش داشت. در نتیجهی این فعالیتها یک حمایت بین المللی گسترده برای جلوگیری از یک درگیری دیگر در قرارگاه اشرف ایجاد شد. ازجمله دولت آمریکا از سوی نمایندگان پارلمان و سنا برای ایجاد یک راه حل تحت فشار قرار داشت.سرانجام بان کی مون، دبیرکل سازمان ملل از نوری مالکی خواهان لغو ضرب الأجل شد. به این ترتیب ۱۰ روز پیش از پایان مدت ضرب الأجل، نوری المالکی تعویق این ضرب الأجل را زیر فشارهای بین المللی اعلام کرد. همزمان یک دادگاه آمریکایی وزارت خارجهی آمریکا را وادار به خارج کردن نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست سازمانهای تروریستی کرد. هیلاری کلینتون وزیر خارجهی آمریکا انجام این عمل را منوط به همکاری اعضای سازمان مجاهدین خلق برای جابجایی از قرارگاه اشرف به کمپ لیبرتی در راستای پرهیز از درگیریهای احتمالی دانست. [۲۱]
به این ترتیب اولین ستون ۴۰۰ نفرهی مجاهدین خلق صبح ۲۹ بهمن ۱۳۹۰( ۸ فوریه ۲۰۱۲) به سمت کمپ لیبرتی حرکت کردند. دومین ستون مجاهدین خلق در ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ به سمت کمپ لیبرتی حرکت کردند. پس از آن ستونهای سوم و چهارم و پنجم در اسفند ۱۳۹۰ ، فروردین ۱۳۹۱، و اردیبهشت ماه همین سال به کمپ لیبرتی حرکت کردند. در این جابجاییها یکی از مهمترین مشکلات ممانعت دولت عراق از انتقال وسایل و اموال شخصی مجاهدین به کمپ جدید بود. دولت عراق همچنین با فروش این اموال در اشرف نیز مخالفت و در آن کارشکنی میکرد. با ممانعت دولت عراق از انتقال تانکرهای آب و فاضلاب از اشرف به لیبرتی، اعضای مجاهدین حرکت خود به سمت کمپ لیبرتی را متوقف کردند. خواست مجاهدین خروج از لیست، عدم ممانعت از انتقال اموال و جابجایی امن و بدون تنش به قرراگاه لیبرتی بود. سرانجام در ۱۷ اوت ۲۰۱۲ (۲۷مرداد۱۳۹۱) در یک توافق چهارجانبه میان مجاهدین خلق، دولت آمریکا، سازمان ملل و دولت عراق، یک توافق به عمل آمد. بر این اساس باقیمانده اعضای مجاهدین با پاسخ گرفتن برخی خواستههایشان به لیبرتی منقل میشدند. همچنین بر اساس این توافق ۱۰۰ نفر از اعضای مجاهدین برای فروش اموال مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف باقی میماندند.
این توافق توسط مسعود رجوی به اطلاع اعضای مجاهدین رسیده و پس از انجام یک رأیگیری مجاهدین موافقت خود را با آن اعلام کردند. بر این اساس در شهریور ماه ۱۳۹۱ مجاهدین باقیمانده در قرارگاه اشرف به استثنای ۱۰۰ نفر برای فروش اموال، به لیبرتی منتقل شدند.[۲۲]
جابجایی آخرین گروه از مجاهدین به لیبرتی
۱۰۰ نفر از اعضای باقیمانده در اشرف با موانع زیاید برای فروش دهها میلیون دلار از اموال مجاهدین خلق مواجه بودند. دولت عراق اجازه ورود هیچ تاجری را به اشرف نداد. سرانجام در دهم شهریور ماه ۱۳۹۲ مجاهدین باقیمانده در قرارگاه اشرف مورد حملهی افرادی که لباسهای وزارت کشور عراق را بر تن کرده بودند قرار گرفتند. در این حمله که قتل عام ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ شناخته میشود ۵۲ تن از مجاهدین جان باختند. سرانجام در روز ۲۰ شهریور ۱۳۹۲ آخرین گروه از مجاهدین باقیمانده در اشرف به درخواست مریم رجوی قرارگاه اشرف را ترک کردند و به کمپ لیبرتی رفتند. این کاروان در مسیر خود مورد یک حمله تروریستی دیگر نیز قرار گرفت اما بدون هیچ آسیبی به لیبرتی رسید.
یک گزارش آماری
در مجموع در دوران حکومت نوری المالکی نخست وزیر وابسته ایران در عراق ۲۷ حمله به مجاهدین خلق در اشرف و سپس در لیبرتی انجام شد. این حملهها منجر به جانباختن ۱۱۷ تن از مجاهدین و جراحت ۱۳۸۰ نفر از آنها گردید. همچنین ۶ زن و یک مرد گروگانگرفته شدند که از سرنوشت آنها اطلاعی در دست نیست. همچنین در نتیجه محاصره پزشکی اشرف و لیبرتی که از سال ۱۳۸۷ آغاز شد ۲۷ نفر از اعضای مجاهدین جان باختند.
یک شرکت انگلیسی برای خرید اموال مجاهدین به قیمت ۵۵۰ میلیون دلار قراردادی با مجاهدین امضا کرد. این قرارداد به تأیید سفارت عراق در انگلستان نیز رسید اما دولت عراق مانع اجرای آن شد.[۲۳]
جایگاه قرارگاه اشرف
اشرف در تاریخ مقاومت و مبارزه مجاهدین خلق و هواداران آنها از جایگاه بسیار ویژهيی برخوردار است. بدون قرارگاه اشرف تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران امکان پذیر نبود. اشرف مکانی برای تجمع، آموزش، سازماندهی و ارتقاء ارتش آزادیبخش و تشکیلات مجاهدین خلق بود.
قرارگاه اشرف به طور خاص پس از پس از سقوط حکومت سابق عراق و گردآمدن همهی مجاهدین در این قرارگاه وارد فاز جدیدی از تاریخچهی خود شد.
از این مرحله از تاریخچهی اشرف که چهارده سال به طول انجامید به عنوان دورهای سرنوشت ساز در تاریخ مبارزهی مجاهدین خلق یاد میشود
با آغاز روند جمعآوری سلاحهای مجاهدین توسط ارتش آمریکا، رژیم ایران روی امتناع مجاهدین از پذیرش آن حساب کرده بود. تحلیل رژیم ایران در یک فرایند منطقی این بود که مجاهدین در برابر این گردآوری سلاحهایشان مقاومت میکنند و در نتیجه در یک درگیری نظامی غیرقابل اجتناب از بین میروند. این دقیقا همان دلیلی بود که منجر به پذیرش جمعآوری سلاحها از طرف مجاهدین شد. فرمانده نیروهای آمریکایی ژنرال اودیرنو که از «تسلیم» و «خلع سلاح» به عنوان پیششرط مذاکره سخن گفته بود، سرانجام با مجاهدین خلق، قرارداد آتشبس امضا کرد. یک قرارداد آتش بس که میان نیروهای آمریکایی و مجاهدین در مقابل گردآوری سلاحهای آنها در احترام به حکومت نوپای عراق امضا شد. همچنین مجاهدین بر اساس این قرارداد میتوانست همچنان لباس متحدالشکل و ساختار پیشین خود را حفظ کنند.
با این همه کنار گذاشتن سلاح برای سازمان مجاهدین خلق به عنوان سازمانی که به مبارزه مسلحانه علیه رژیم ایران باور داشت امری بود که میتوانست منجر به فروپاشی آن شود. رژيم ایران نیز تصور میکرد که حتی اگر سازمان مجاهدین خلق جمعآوری سلاحهایش را بپذیرد، به سرعت متلاشی خواهد شد. در آن شرایط، نه تنها دشمنان مجاهدین خلق بلکه دوستان آنها نیز در اقصی نقاط جهان چنین استنباطی از شرایط مجاهدین خلق داشتند و وقایع عراق را پایانی بر حضور مؤثر این سازمان میدانستند. در آن زمان هیچ ناظری نمیتوانست از ادامهی فعالیت یک ارتش بدون سلاح تصویری ارائه دهد.
یک واقعیت غیرقابل انکار این است که اگر اعضای مجاهدین خلق که به هدف سرنگونی قهرآمیز رژیم ایران به عراق آمده بودند، این کشور را به اشکال مختلف گروهی یا انفرادی ترک کرده و بر استمرار حضور تشکیلاتی خود در قرارگاه اشرف پافشاری نمیکردند، جنبش مبارزه علیه رژیم ایران که این سازمان در محوریت آن قرار داشت، برای یک دورهی نامعلوم متوقف و خاموش میشد.
متوقف شدن جنبش مبارزه علیه رژيم ایران مطمئنا صورت مسألهی سرنگونی این رژیم را نیز برای دورهای نامعلوم از روی میز معادلات سیاسی در ایران و جهان پاک میکرد.
در این نقطه بود که مجاهدین با استمرار حضور خود در اشرف، شرایط را به نفع خود و جنبش مبارزه تغییر دادند. این انتخاب به رغم آن بود که چشمانداز پیش رو در قرارگاه اشرف که با نیروهای آمریکایی و مأمورین اعزامی رژیم ایران محاصره شده بود، کاملا نامشخص و چه بسا آبستن حوادث بیشماری بود.
به این ترتیب استمرار حضور مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف به عنوان کانون مبارزه علیه رژیم ایران کماکان صورت مسأله سرنگونی را روی میز نگاه داشت و سپس آنرا گسترش داد.
پروفسور ژان زیگلر از فرانسه که در جوانی از دوستان چهگوارا بوده است در این رابطه میگوید:
«چرا اشرف اینگونه رعشه بهجان رژیم میاندازد. چه گوارا آن را فرموله کرده است. او این را در یادداشتهای بولیوی، در یادداشتهای جنگ چریکی در بولیوی [این موضوع] را مطرح کرده است.[چهگوارا] تحت عنوان تئوری ”کانون ”ها میگوید اگر در جایی یک کانون وجود داشته باشد، حتی اگر بهلحاظ کمیت محدود باشد، بهلحاظ جغرافیایی محدود باشد، این کانون ارزشهای دموکراتیک را ساطع میکند. تشعشع ارزشهای آزادی، تشعشع ارزشهای همبستگی بینالمللی خواهد بود. این برای ستمگران غیرقابل تحمل است، حتی اگر قدرتمندترین حکومت ستمگر باشد. چرا که وجود چنین کانونی در منطقهیی از جهان است که مستمراً مشروعیت رژیم ستمگر را از بین میبرد.»[۲۴]
با این وجود باقی ماندن مجاهدین در قرارگاه اشرف و حفظ این کانون در شرایطی پرفشار و چشمانداز پرابهام پیش رو، نیازمند تئوریهای مستحکم استراتژیک، تشکیلاتی و ایدئولوژیک بود. . نقش مسعود رجوی در این دورهی ۱۴ سالهی بدون جایگزین بود.
مسعود رجوی در پیام به اعضای سازمان مجاهدین در مورد گردآوری سلاحها گفته بود: من صاحبان سلاح را به سلاح ترجیح دادم.
او با تشریح شرایط ژئوپولتیک منطقه، یعنی قطعیت گسترش دخالت رژیم در منطقهی خاورمیانه و ضرورت یک پاسخ جهانی به این موضوع، مجاهدین را به صبر و پایداری بر اصول فراخواند. در آن شرایط هنوز رژیم ایران نفوذ خود در عراق، سوریه، لبنان، یمن و... را گسترش نداده بود. سالها بعد صحت تحلیل مسعود رجوی در رابطه با ژئوپلیتک منطقهی خاورمیانه اثبات شد.
مسعود رجوی تئوری خود را در مورد اشرف اینچنین خلاصه میکرد:
«اگر اشرف بایستد جهان در مقابل رژیم ایران ایستاگی خواهد کرد»
مسعود رجوی نام این مرحله از حضور مجاهدین در اشرف با کد « پ. پ. پ » به معنی پایداری پرشکوه برای پیروزی ، شاخصگذاری کرد. او در تمامی این ۱۴ ساله به هدایت جریان مبارزهی سخت و پیچیدهی مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف پرداخت.
در این دوران، ادامه یافتن جریان مبارزه و پافشاری مجاهدین خلق بر مبارزه خود در قرارگاه اشرف و در شرایط پیچیدهی عراق، توجهات بسیاری را در جهان به خود جلب کرد. مجاهدین خلق در این دوران در برخورد با نیروهای آمریکایی و همچنین عراقیانی که روزانه به این قرارگاه رفت و آمد داشتند به گسترش صورت مسألهی سرنگونی و معرفی اهداف خود پرداختند. این فعالیتها به گفتهی نیروهای آمریکایی حاضر در عراق، منجر به آگاهی قشر عظیمی از مردم عراق و جریانات سیاسی آن نسبت به خطر نفوذ رژیم ایران در عراق و منطقه شد.
با شروع حملات به قرارگاه اشرف توسط نیروهای وابسته به رژیم ایران، اشکال مقابلهی مجاهدین با این حملات و تصاویری که از آن مخابره میشد، صورت مسألهی اشرف را در عرض دو سال به یک صورت مسألهی جهانی تبدیل کرد. مجاهدین خلق در این حملات با دست خالی در برابر انواع حملات با سلاحهای گرم و سرد، ایستاده و عقب نشینی نمیکردند. تصاویر زنان مجاهد با چهرهها و بدنهای خونین در حالی که علیه رژیم ایران شعار میدادند در بسیاری از شبکهها و رسانههای جهان وایرال شد. بسیاری قرارگاه اشرف با امیرخیز، محلهای که ستارخان در جریان انقلاب مشروطه در آن جنگید و انقلاب را گسترش داد، مقایسه کردند. صبا هفت برادران نام دختری است که در آخرین لحظات حیات خود در حالی که بر اثر شدت خونریزی به سختی میتوانست کلماتش را ادا کند گفت:
ما تا آخرش ایستادیم، ما تا آخرش میایستیم!
یکی از افسران عراقی که در حملات به قرارگاه اشرف شرکت داشت در نامهای به یکی از دوستان خود در مورد مجاهدین در اشرف مینویسد:
نمیدانم چرا اینها اینطور هستند! تا به حال چنین چیزی ندیدم. هر چه میزنیم و میکشیم یکی دیگر جای قبلی را پر میکند. ایرانیها ترس نمیشناسند. بخدا نمیدانند ترس یعنی چه![۲۵]
اخبار و تصاویر قرارگاه اشرف بسیاری را تحت تأثیر قرار داد. دبیر کل سازمان ملل به دفعات در این رابطه موضعگیری کرد. دهها هزار ایرانی در سراسر جهان و هزاران شخصیت سیاسی و پارلمانتر از چهارقارهی جهان نسبت مسألهی اشرف و بالمعال نسبت به موضوع سرنگونی رژیم ایران دغدغهمند شدند.
افکار عمومی به ناچار بر روی دولتها نیز تأثیر گذاشت و موضوع اشرف را به چالشی برای بسیاری دولتها از جمله دولت آمریکا تبدیل کرد، آنچنان که کاخ سفید به رغم در پیش گرفتن سیاست مذاکره با رژیم ایران، تحت فشار کنگره و سنا مجبور به مداخله در موضوع اشرف شد. جان کری وزیر خارجه آمریکا در یکی از سخنرانیهای خود در جلسهیی در یک لغزش کلام ، از عبارت MEK (مخفف سازمان مجاهدین خلق) به جای واژهی دیگری استفاده کرد و هنگام تصحیح اذعان نمود که این روزها آنقدر نام این سازمان را میشنویم که ناخودآگاه آنرا بر زبان میآوریم. دیگر وزرای خارجه این سخن را تأیید کردند.
هواداران مجاهدین خلق در این ۱۴ سال در کشورهای مختلف، دهها برابر شدند و تحت تأثیر شرایط قرارگاه اشرف با برانگیختگی بسیار هزاران تظاهرات و آکسیون در صدها شهر جهان برگزار نمودند. شمار شرکتکنندگان در گردهمایی سالانهی مجاهدین از ۱۰ هزار نفر در سال ۱۳۸۳ به بیش از ۱۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۹۵ رسید. هواداران مجاهدین خلق در ۱۸ برنامه علنی و تلویزیونی کمک به مجاهدین میلیونها دلار پول به این سازمان کمک کردند.
پاتریک کندی برای اولین بار در یک گردهمایی بزرگ مجاهدین خطاب به جمعیت گفت: من یک اشرفی هستم. بعد از او دهها شخصیت دیگر در سراسر جهان این جمله را تکرار کردند.
به این ترتیب واژهی اشرف و اشرفی به معنی «فرد ساکن اشرف» برای مجاهدین و هواداران آنها به آرامی تبدیل به معیار مبارزه و ایستادگی شد. این واژه از نام یک شهر فراتر رفت، نوعی بار معنایی و ارزشی پیدا کرد و تبدیل به نمادی مفهومی در خانوادهی مقاومت ایران گشت. الگویی منطقی، فکری و عاطفی که راه خود را به فرهنگ و ادبیات مجاهدین نیز باز کرده و در آن نهادینه شد.
سازمان مجاهدین پس از چهارده سال با حفظ تشکیلات خود در حالی عراق و قرارگاه اشرف را ترک کرد که سرمایهای عظیم در بانک سیاسی-استراتژیکی خود ذخیره کرده بود و در نتیجه به لحاظ تعادل قوای سیاسی بسیار بالاتر از آن قرار داشت که عدم حضورش در این قرارگاه منجر به رکود در جنبش و از سویی شتاب مبارزه شود. درست در نقطهی مقابل سازمان مجاهدین با پشتوانه ی همین سرمایه، استراتژی جدید خود با با شعار برپایی هزار اشرف و کانونهای شورشی برای سرنگونی رژیم ایران بنیان گذاشت.
به این ترتیب تئوری مسعود رجوی مبنی بر اینکه ایستادگی اشرف، منجر به ایستادگی در سراسر جهان علیه رژیم ایران خواهد شد پس از ۱۴ سال در بوتهی آزمایش صحت خود را به اثبات رساند و دستاوردهای بسیاری برای مجاهدین خلق به همراه آورد. بدون شک نقطهی کنونی این سازمان در تعادل قوای ایران، منطقه و جهان، نتیجهی کارکرد آنها در طول یک و نیم دهه در قرارگاه اشرف است.
منابع
- ↑ خبرگزاری فرانسه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۲–۱۱ می ۲۰۰۳
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ به نقل از فاکس نیوز- به قلم علیرضا جعفرزاده
- ↑ تاریخچه ارتش آزادیبخش ملی ایران- فصل پنجم
- ↑ رئیس ستاد نیروهای مسلح آخوندها: حضور در سوریه و عراق سپر امنیتی رژیم است
- ↑ آپارات - سعید قاسمی در مورد جنگ ایران و عراق
- ↑ https://www.mojahedin.org/news/202798/__cat_url__
- ↑ تلویزیون سیمای آزادی
- ↑ رژه یکانهای نمونه ارتش آزادیبخش ملی ایران
- ↑ خبرگزاری رویتر ۲۷ مهر ۱۳۷۰
- ↑ CAMP ASHRAF AND CAMP LIBERTY
- ↑ CAMP ASHRAF & LIBERTY
- ↑ مسعود رجوی - پیام شماره ۱۵
- ↑ بیانیه ۲/۸۰۰/۰۰۰ عراقی در حمایت از مجاهدین
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ ۱۰سال پایداری در اشرف
- ↑ به نقل از فاکس نیوز- به قلم علیرضا جعفرزاده
- ↑ موفق الربیعی مشاور امنیتی مالکی در لندن زیرگرفته شد
- ↑ کارزار پیروزی در اشرف- مسعود رجوی- ص ۲۶۳
- ↑ گزارشگران ملل متحد درباره 6 حمله جنایتکارانه به اشرف و لیبرتی
- ↑ حمله به کمپ اشرف دهها کشته برجای گذاشت
- ↑ عراق مهلت بستن اردوگاه اشرف را تمدید کرد
- ↑ افشاگری طاهر بومدرارئیس دفتر حقوق بشر یونامی ( هیل -نشریه کنگره آمریکا- 22 اوت 2012)
- ↑ بیانیـه سی و دومین سالگرد تأسیس شـورای ملی مقاومت ایـران
- ↑ كتاب ”اموال مجاهدين در اشرف“ توسط كميته حقوقي كمپ ليبرتي
- ↑ پروفسور زیگلر: سازمان ملل باید حضور فیزیکی در کمپ اشرف داشته باشد
- ↑ پخش از سیمای آزادی