کاربر:Khosro/صفحه تمرین ابوذر ورداسبی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
ابوذر ورداسبی
ابوذر ورداسبی.jpg
ابوذر ورداسبی
شناسنامه
زادروزسال ۱۳۲۸
زادگاهجویبار قائمشهر،
تاریخ مرگاوایل مرداد ۱۳۶۷
محل مرگکرمانشاه،
همسر(ان)فاطمه فرشچیان
فرزندانحنیف، گوهر
تحصیلاتلیسانس حقوق قضایی
اطلاعات سیاسی
حزب سیاسیسازمان مجاهدین خلق ایران

ابوذر ورداسبی، (متولد ۱۳۲۸، جویبار قائمشهر – درگذشته اوایل مرداد ۱۳۶۷، کرمانشاه) نویسنده، محقق و عضو سازمان مجاهدین خلق ایران بود. ابوذر ورداسبی از سال ۱۳۴۶، که دانشجوی رشته‌ی حقوق قضایی در دانشگاه تهران بود، فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی خود را آغاز کرد. او در سال ۱۳۵۰، به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی‌اش در دانشگاه دستگیر شد و یک سال در زندان بود. او در زندان با اندیشه و آرمان‌های مجاهدین آشنا شد و پس از آزادی از زندان راه مجاهدین را در پیش گرفت و به همین خاطر در سال ۱۳۵۳، بار دیگر دستگیر و زندانی شد و تحت شکنجه‌های شدید ساواک شاه قرار گرفت. ابوذر ورداسبی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۹، کاندید مجاهدین برای نمایندگی مجلس از قائمشهر شد و وارد فعالیت‌های انتخاباتی گردید. او با وجود این‌که رأی بسیاری از طرف مردم کسب کرد، اما نظام جمهوری اسلامی مانع ورود وی به مجلس شد. ابوذر ورداسبی با آغاز مبارزه مسلحانه در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، در صفوف مجاهدین علیه رژیم خمینی قرار گرفت که تحولی در زندگی مبارزاتی او بود. وی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به پایگاه‌های مجاهدین در منطقه مرزی کردستان رفت و سپس در سال ۱۳۶۵، عازم پاریس شد. ابوذر ورداسبی هم‌چنین عضو فعال جمعیت اقامه، از سازمان‌های عضو شورای ملی مقاومت ایران بود. پس از عزیمت رهبر مقاومت مسعود رجوی به جوار خاک میهن و تأسیس ارتش آزادی‌بخش ملی در بهار ۱۳۶۵، ابوذر ورداسبی نیز عازم قرارگاه‌های مجاهدین در منطقه‌ی مرزی شد. او در زمان عملیات فروغ جاویدان با پافشاری بسیار خواهان شرکت در آن عملیات شده بود. ابوذر ورداسبی موفق شد با همسرش فاطمه فرشچیان در عملیات فروغ جاویدان شرکت کند. سرانجام ابوذر ورداسبی و همسرش در اوایل مردادماه ۱۳۶۷، در عملیات فروغ جاویدان در صحنه‌ی نبرد با سپاه پاسداران نظام جمهوری اسلامی جان باختند. ابوذر ورداسبی دارای آثار متعددی است که برخی از آن‌ها منتشر و برخی دیگر نیز منتشر نشده است. چند نمونه از آثار منتشرشده‌ی او عبارتند از: ایران در پویه تاریخ، علل کندی و ناپیوستگی تکامل جامعه فئودالی ایران، نمدپوشان و…

خانواده و تحصیلات

ابوذر ورداسبی در سال ۱۳۲۸، در منطقه‌ی جویبار قائمشهر در استان مازندران به دنیا آمد. او از خانواده‌ای زحمتکش و کم‌درآمد بود. ابوذر ورداسبی دوران کودکی خود را در محله‌ی باقرای مازندران گذراند. او به‌خاطر وضعیت بد مالی مجبور بود با پای پیاده و بدون کفش به مدرسه برود. ابوذر تحصلات دوره دبیرستان را در تهران ادامه داد. پدر ابوذر ورداسبی (سلمان ورداسبی) قهوه‌خانه‌ای کوچک داشت که به‌خاطر هواداری از دکتر محمد مصدق، ۲ سال زندانی شده بود. پدر او پس از انقلاب ضدسلطنتی، بار دیگر توسط مأموران نظام جمهوری اسلامی دستگیر گردید و بعد از مدتی که از زندان آزاد شد، به‌علت خواندن نامه‌ای که رژیم ایران در آن خبر جعلی اعدام ابوذر را عمداً وارد کرده بود تا خانواده‌اش بیشتر تحت‌فشار قرار بگیرند، سکته کرد و از دنیا رفت.[۱]

فعالیت‌های سیاسی و دستگیری

ابوذر ورداسبی
ابوذر ورداسبی

ابوذر ورداسبی از سال ۱۳۴۶، که دانشجوی رشته‌ی حقوق قضایی در دانشگاه تهران بود، فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی خود را آغاز کرد. او در سال ۱۳۵۰، به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی‌اش در دانشگاه دستگیر شد و یک سال در زندان بود.

آشنایی با مجاهدین، دستگیری مجدد

ابوذر ورداسبی در زندان با اندیشه و آرمان‌های مجاهدین آشنا شد و پس از آزادی از زندان راه مجاهدین را در پیش گرفت و به همین خاطر در سال ۱۳۵۳، بار دیگر دستگیر و زندانی شد و تحت شکنجه‌های شدید سواک قرار گرفت.[۱]

ابوذر ورداسبی پس از شکنجه‌های بسیار ساواک، آن‌ها را بر سر یک قرار پوشالی در خیابان فرهنگ (بین خیابان شاپور و امیریه) برده بود. دست‌آخر هم برای اینکه کسی از دوستان و هم‌رزمانش لو نرود و دستگیر نشود، خودش را به زیر یک اتوبوس دوطبقه انداخته بود که منجر به له و لورده شدن جفت پاهایاش شده بود و تا آخر عمر نیز از آن و هم‌چنین از آثار شکنجه رنج می‌کشید.[۲]

آزادی از زندان

ابوذر ورداسبی پس از سپری کردن ۳ سال محکومیت، در سال ۱۳۵۶، از زندان آزاد شد. او دانش سیاسی، تاریخی و آموزش‌هایی که از سازمان مجاهدین گرفته بود، به‌منظور بالا بردن سطح آگاهی سیاسی جامعه به‌صورت کتاب‌های متعدد منتشر کرد که بیشتر تحقیقات حول تاریخ اسلام و جنبش‌های ایرانی اسلامی بود.[۱]

پس از انقلاب ضدسلطنتی

ابوذر ورداسبی پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، مدتی در کنار مجاهد احمد طباطبایی که نخستین استاندار مازندران پس از سرنگونی رژیم شاه بود، خدمات بسیاری در کمک به کشاورزان شمال و احقاق حق آن‌ها انجام داد. ابوذر در سال ۱۳۵۹، کاندید مجاهدین برای نمایندگی مجلس از قائمشهر شد و وارد فعالیت‌های انتخاباتی گردید. او با وجود این‌که رأی بسیاری از طرف مردم کسب کرد، اما نظام جمهوری اسلامی مانع ورود وی به مجلس شد.

انتخاب مبارزه مسلحانه

ابوذر ورداسبی با آغاز مبارزه مسلحانه در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، در صفوف مجاهدین علیه رژیم خمینی قرار گرفت که تحولی در زندگی مبارزاتی او بود و خودش در این‌باره گفته بود: پیش از این با مغزم با سازمان مجاهدین اعتقاد داشتم، اما حالا با قلبم به آن عشق و علاقه دارم.

ابوذر ورداسبی در مطلبی درباره رژیم دیکتاتوری شاه و رژیم خمینی نوشته بود:

«آن یکی یعنی شاه، دیکتاتوری و استثمار و ارتجاع مدرن رو نمایندگی می‌کرد و این یکی یعنی خمینی مظهر ستم و تجاوز در اشکال سنتی و قدیمی آن است، سمبل ارتجاع ضدتاریخی است. ارتجاع ضدتاریخی یعنی چه؟ یعنی نه‌فقط تلاش می‌کند که جریان انقلاب، چرخ انقلاب را به عقب برگرداند، بلکه مذبوحانه تلاش می‌کند و می‌خواهد که چرخ تاریخ و چرخ زمان را هم به عقب ببرد و به عقب برگرداند. در یک کلام سمبل و ثمره روابط و مناسبات و رسومات و اخلاقیات ماقبل سرمایه‌داری است. مادون سرمایه‌داری است، سمبل ارزش‌های مادون تمدن جدید است؛ و به همین جهت جانی‌تر، و وحشی‌تر و پلیدتر و ناپاکتر است؛ و لاجرم ناحق‌تر و نامشروع تراست.»[۱]

ابوذر ورداسبی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به پایگاه‌های مجاهدین در منطقه مرزی کردستان رفت و سپس در سال ۱۳۶۵، عازم پاریس شد. او عضو فعال جمعیت اقامه، از سازمان‌های عضو شورای ملی مقاومت ایران بود.[۲]

عملیات فروغ جاودان، جان‌باختن

ابوذر ورداسبی و همسرش فاطمه فرشچیان
ابوذر ورداسبی و همسرش فاطمه فرشچیان

پس از عزیمت رهبر مقاومت مسعود رجوی به جوار خاک میهن و تأسیس ارتش آزادی‌بخش ملی در بهار ۱۳۶۵، ابوذر ورداسبی نیز عازم قرارگاه‌های مجاهدین در منطقه‌ی مرزی شد. او در زمان عملیات فروغ جاویدان با پافشاری بسیار خواهان شرکت در آن عملیات شده بود. ابوذر ورداسبی موفق شد با همسرش فاطمه فرشچیان در عملیات فروغ جاویدان شرکت کند.

فاطمه فرشچیان از یک خانواده هنرمند و مرفه بود. او دانشجوی سال‌های آخر پزشکی بود که به سازمان مجاهدین خلق پیوست و در فاز نظامی به منطقه کردستان اعزام شد.[۲]

سرانجام ابوذر ورداسبی و همسرش در اوایل مردادماه ۱۳۶۷، در عملیات فروغ جاویدان در صحنه‌ی نبرد با سپاه پاسداران نظام جمهوری اسلامی جان باختند.[۱]

ابوذر ورداسبی و فرزندش حنیف
ابوذر ورداسبی و فرزندش حنیف

وداع با مادر

ابوذر ورداسبی و همسرش فاطمه فرشچیان دارای دو فرزند به‌نام‌های حنیف و گوهر بودند. درباره‌ی صحنه‌ی خداحافظی ابوذر ورداسبی و همسرش فاطمه فرشچیان با مادر ابوذر، یکی از شاهدان صحنه چنین گزارش کرده است:

«ابوذر مادرش را بوسید و به او گفت: این خواهران و برادران مجاهد همه بچه‌های تو هستند. این‌ها می‌روند انتقام می‌گیرند و تو دعا کن مسعود و مریم به ایران بروند. ابوذر سپس دست بچه‌هایش را به دست مادرش داد و گفت: این حنیف، جای پسرت ابوذر، و این گوهر هم جای فاطمه! مادر ناراحت نباش دارم تو را سفارش می‌کنم که دست از سازمان بر نداری. حنیف و گوهر را به تو سپردم و ترا به مسعود و مریم؛ در این‌جا همسرش فاطمه نیز گفت: مادر سر نماز ما را دعا کن و ناراحت نباش اگر ما شهید شدیم گریه نکن. خدا را شکر کن».[۱]

آثار ابوذر ورداسبی

ابوذر ورداسبی مطالعات و تحقیقات گسترده‌ای در عرصه‌ی تاریخ اسلام انجام داده بود که محصول آن کتاب‌های «ایران در پویه تاریخ» و «علل کندی و ناپیوستگی تکامل فئودالی جامعه ایران» بود.[۱]

ابوذر ورداسبی دارای آثار متعددی است که برخی از آن‌ها منتشر و برخی دیگر نیز منتشر نشده است. چند نمونه از آثار منتشرشده‌ی او عبارتند از:

  • ایران در پویه تاریخ (تهران، انتشارات قلم-۱۳۵۶)
  • علل کندی و ناپیوستگی تکامل جامعه فئودالی ایران (تهران، انتشارات چاپار، چاپ سوم-۱۳۵۶)
  • جزمیت فلسفه حزبی (نقدی بر کتاب اسلام در ایران، اثر پطروشفسکی، انتشارات قلم- اردیبهشت ۱۳۵۷)
  • نمدپوشان (تهران، نشر امام، چاپ دوم-۱۳۵۸)
  • ضرورت بازشناسی اقتصاد اسلامی (نشر ابوذر، ۱۵ مهر ۱۳۵۹)[۲]

ابوذر ورداسبی علاوه بر نگارش کتاب، جزوه‌ای به‌نام «بغی چیست و باغی کیست؟» به رشته‌ی تحریر درآورد. او هم‌چنین مقالات متعددی در رابطه با انقلاب ایدئولوژیکی درونی مجاهدین نوشت.[۱]

او هم‌چنین مقالات دیگری هم نوشت که در ماهنامه شورا، نشریه مجاهد و ماهنامه راه آزادی منتشر شده است.[۲]

رسالت یک نویسنده

حمید اسدیان (کاظم مصطفوی) نویسنده و محقق، در یادنامه‌ای برای ابوذر ورداسبی نوشته بود:

«یک نویسنده اگر بر حقیقت زمانه خود گواهی ندهد شرف حرفه‌ای خود را باخته است و اگر تفنگ بر کف در راه حقیقت بجنگد و به خاک افتد ماندگاری است که به قلم آبرو می‌دهد و ابوذر از تیره آن نویسندگان بود که خدا به قلمشان سوگند خورده است. از تک‌تک کلماتش معلوم بود که پایش چنان در عشق فروست که پای مرد در گلزار خیس… سهمگین‌ترین نبردها را همیشه با خودش داشت و بیشتر از هرکس به کلماتی سخت می‌گرفت که از قلمش می‌ریخت. به‌شدت حساس بود که در دام دوگانگی حرف و عمل حق بزرگتری را پایمال نکند، اهل جر زدن نبود. حقیقتی را که دریافته بود بیان می‌کرد؛ برایش می‌جنگید و بعد هم اگر می‌فهمید ضعفی دارد یا که اشتباه کرده، بر خلاف بسیاری دیگر، اول از همه با خودش تصفیه حساب می‌کرد و همین دوست داشتنی‌اش کرده بود»[۱]

کتاب‌های ابوذر ورداسبی

منابع