کاربر:Alirezara/۲صفحه تمرین
بخشی از سلسله مقالههای سیاسی |
موضوعها |
---|
افراد |
نوشتارهای کلیدی |
درگاه سیاست (en) |
سیاست حقوق بشر کارتر عبارتست از سیاست خارجی آمریکا در زمان ریاست جمهوری جیمی کارتر، سی و نهمین رئیس جمهور ایالات متحده، در قبال حکومتهای دیکتاتوری که متحد آمریکا بودند. کارتر با ارائه دکترین خود و تحت فشار قرار دادن متحدان آمریکا، قصد داشت، با شعار رعایت حقوق بشر مانع از بروز انقلابهای اجتماعی در آن کشورها شود. این سیاست در اساس برای حفظ منافع آمریکا و جلوگیری از رادیکالیزه شدن جریانات و تحولات اجتماعی در کشورهای تحت سلطهی دیکتاتوری بود.
یکی از کشورهایی که بیشترین تاثیر را از این سیاست پذیرفت ایران بود. دیکتاتوری پهلوی به عنوان یک دیکتاتوری وابسته اساسا متکی به حمایت و پشتیبانی آمریکا بود. مردم ایران دارای یک سابقهی طولانی از زمان انقلاب مشروطه در جنگ با استبداد و به منظور رسیدن به دموکراسی بودند. جنبشهای اجتماعی متعددی از جمله قیام خیابانی، نهضت جنگل، قیام پسیان، نهضت ملی شدن صنعت نفت و قیام پانزده خرداد تا آن زمان رخ داده بود. این جنبشها همگی سرکوب شده بودند. بر اساس این سابقه طولانی و شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و عکسالعمل در برابر فشار و اختناق حاکم و هم چنین پیدایش سازمانهای مسلح چریکی مانند مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدایی خلق که سرنگونی تمامیت دیکتاتوری را نشانهگرفته بودند، جامعه ایران آمادهی یک انقلاب اجتماعی عظیم یود. دستگاه حاکم پهلوی با تکیه بر اختناق پلیسی خود که اساسا بر ساواک استوار بود و همچنین قدرت نظامی ارتش، کنترل خود را بر تمامی ارکان اجتماعی حفظ میکرد.
آمریکا که اهداف بلند مدت خود را در نظر داشت و تجربهی انقلابهای متعدد در آمریکای جنوبی را نیز داشت، در ترس از دست رفتن منافع استراتژیک و بروز انقلابهای اجتماعی در کشورهای تحت نفوذ خود چاره را در تعدیل سیاستهای سرکوبگرانه دیکتاتوریها میدید. از این رو کارتر کاندید حزب دموکرات آمریکا در سال ۱۹۷۶ میلادی با شعار حقوق بشر در سیاست خارجی وارد کارزار انتخاباتی شد. از طرفی حزب جمهوری خواه پس از جنگ وینتام و به خصوص رسوایی واترگیت محبوبیت خود را در جامعهی آمریکا از دست داده بود. کارتر بر حریف جمهوریخواه خود، جرالد رودولف فورد پیروز و در نوامبر ۱۹۷۶ (۱۱ آبان ۱۳۵۵) به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شد.
دکترین کارتر که به سیاست حقوق بشر معروف شد بر دو پایه استوار بود. ۱ـ محدودیت در فروش تسلیحات نظامی به کشورهایی که حقوق بشر را نادیده میگیرند. ۲ـ احترام به حقوق انسان و حفظ کرامت انسانی و رعایت حقوق بشر
این سیاست تاثیر شتابدهندهای بر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران داشت. محمدرضا شاه جهت وزش باد را تشخیص داد و خود را برای حداقل انطباق با سیاست حقوق بشر کارتر و بزک کردن چهرهی بینالمللی رژیمش آماده میکرد. در بهمن ۱۳٥٥، شاه دستور توقف اعدام و شکنجه را صادر کرد. در اواخر بهار سال ۱۳۵۶ اولین گروه از کارشناسان صلیب سرخ برای بازدید از زندانهای سیاسی وارد تهران شدند. طلسم اختناق ترک برداشته بود.
در آبان ۱۳۵۶ شاه به آمریکا رفت. او نیازمند جلب حمایت کارتر و تثبیت موقعیت خود در رابطه با سیاست جدید دولت آمریکا و ادامه روند تحولات کشور بود. پس از بازگشت از آمریکا، شاه اعلام کرد که تصمیم گرفته به مردم ایران آزادی بدهد.[۱]
در بهار و تابستان ۱۳۵۶ حرکتهای اعتراضی علیه دیکتاتوری سلطنتی گسترش پیدا کرد. خمینی نیز فرصت را غنیمت شمرد و پس از بازگشت شاه از آمریکا و اطمینان از وفاداری شاه به سیاست حقوق بشر کارتر در نامهای به آخوندها گفت که از فرصت پیش آمده حداکثر استفاده را بکنند.[۱]
در ادامه روند تحولات در ایران به شکلی پیش رفت که کنترل اوضاع از دست حکومت شاه خارج شد و اعتراضات علیه شاه هر روز گستردهتر میشد. در نهایت با قیام میلیونی و سراسری مردم ایران و تسخیر پادگانها و آزاد کردن مقرهای نظامی و انتظامی توسط مردم، حکومت پهلوی از هم پاشید و سرنگون شد.
فضای سیاسی آمریکا قبل از کارتر
انتخابات سال ۱۳۵۵خورشیدی/۱۹۷۶میلادی در آمريكا از حوادث مهم خارجي و داخلي زمان خود تأثير پذيرفت.
شكست آمريكا در ويتنام:
آمريكا بعد از شكست در ويتنام، وجههی بينالمللي خود را تا حدي از دست داده بود. نتیجهی جنگ، معرفي آمريكا در دنيا به عنوان يك قدرت متجاوز و جنگ طلب بود. بنابراين، لازم بود بازگشتي به سياستهاي بشردوستي و طرفداري از دموكراسي صورت بگيرد.
رسوایی واترگیت:
در پايان اولين دوره رياست جمهوري نيكسون، فاش شد او در جريان مبارزات انتخاباتي، فعاليتهاي سياسي و انتخاباتي حزب رقيب را به طور غيرقانوني رصد ميكرده است. اين حادثه رسوايي واترگيت نام گرفت و موجب استعفاي نيكسون شد. يكي از پيامدهاي آن، از بين رفتن اعتماد مردم به نهاد رياست جمهوري بود. از آنجا كه نيكسون يك جمهوريخواه بود، اين ماجرا به حزبش ضربه زد و راه را براي روي كار آمدن فردي از حزب دمكرات هموار نمود.
کنفرانس هلسینکی:
در اين كنفرانس كه در سال ۱۳۵۴ با شركت ۳۵ دولت برگزار شد، تصميمات مهمي دربارهی اجراي مقررات حقوق بشر در جهان اتخاذ گرديد. با جو مساعدي كه در زمينهی توجه به حقوق انساني و نوعدوستي پيش آمد، سياست حقوق بشر پاسخي به افكار عمومي جهاني بود.[۲]
سیاست آمریکا در قبال ایران در دوران نیکسون
طبق دکترین نیکسون، آمریکا برای حفظ منافع خود در صدد منسجم کردن متحدان خود در خاورمیانه برآمد. تشکیل پیمان های ناتو، سیتو و سنتو در این راستا بود و ایران بر اساس این دکترین، از نظر نظامی تقویت شده و ژاندارم خلیج فارس شد.
اهداف امریکا مقابله با تهدید شوروی، ادامه جریان صدور نفت از منطقه و تأمین امنیت اسرائیل بود. علاوه بر این خاورمیانه منطقهای با منابع حیاتی بود که باید برای سرمایه گذاری خارجی از آن حفاظت شود.
سایروس ونس در مورد اهداف آمریکا می گوید:
«اهداف عمده امریکا از ژاندارمی ایران در خلیج فارس عبارت است از تأمین ثبات و امنیت منطقه برای حفظ منافع بلوک غرب، تضمین صدور نفت به کشورهای غربی، ایجاد سدی مستحکم و مطمئن در مقابل اهداف و سیاستهای توسعه طلبانه شوروی و بهره برداری از حمایتهای ایران به عنوان هم پیمان و دوست صمیمی غرب در سازمان اوپک.»[۳]
خطوط اصلی سیاست خارجی دکترین کارتر
در دوران جنگ سرد تعداد زیادی از کشورهای تازه استقلال یافته، که از استعمار کهنه رهایی یافته بودند، به اردوگاه سوسیالیسم پیوستند. در دهههای ۵۰، ۶۰ و هفتاد میلادی آمریکا از نظامهای دیکتاتوری در سراسر جهان حمایت میکرد. طی حدود یک دهه یعنی از زمان ریاست جمهوری کندی تا اوایل دهه هفتاد ۱۳ حکومت در کشورهای لاتین سرنگون و توسط نظامیان طرفدار آمریکا جایگزین شدند. در نتیجه جنبشهای چپ زیادی برای مقابله با نظامهای دیکتاتوری در آمریکای لاتین و خاورمیانه ظهور کردند. در دههی هفتاد میلادی آمریکا به متحدین خود، ازجمله ایران، توصیه کرد به اصلاحاتی دست بزنند تا از انقلاب و گسترش کمونیسم در جهان جلوگیری شود. کارتر در نطقهای انتخاباتی و دکترین خود وعده داد که ایالات متحده دیگر از دیکتاتوریهای متحد خود دفاع نخواهد کرد و آنها را وادار میکند حقوق بشر را رعایت کنند.
جیمی کارتر وعده داد که سیاست خارجی کشورش را با یک جهتگیری جدید حول محورهای حقوق بشر، کرامت انسانی و عدم دخالت صورتبندی کند.
کارتر در سخنرانی افتتاحیهی خود خطوط اصلی سیاست خارجیاش را اینطور بیان کرد:
«تعهد ما به حقوق بشر بایستی مطلق باشد... اقویا نبایستی ضعفا را اذیت و آزار کنند و کرامت انسانی بایستی تقویت شود... برای اینکه با خودمان صادق باشیم، بایستی با دیگران نیز صادق باشیم. ما در خارج ازکشور به گونهای رفتار نخواهیم کرد که قوانین و استانداردهای داخلیمان را نقض کنیم، زیرا میدانیم که اعتمادی که ملت ما به دست میآورد برای قدرت ما حیاتی است. اکنون دنیا سرشار از یک روحیهی جدید است. ملتها بیش از پیش و با آگاهی سیاسی افزونتری مطالبهگری میکنند و در زیر این خوشید طالب جایگاه خویشند، نه صرفا برای بهره بردن از وضعیت فیزیکیشان، بلکه برای برخورداری از حقوق اساسی بشر. اشتیاق برای آزادی در حال افزایش است. برای بهرهبرداری از این روحیه، وظیفهای خطیر و بلندپروازانهتر از کمک به ایجاد دنیایی عادلانه، صلحآمیز و حقیقتا انسانی برای آمریکا در آغاز این دوران جدید وجود ندارد. (کارتر- ۲۰ ژانویه ۱۹۷۷)
کارتر سیاست خارجی خود را بر ۵ اصل بنا نهاد که اصل اول آن مربوط به حقوق بشر بود.
«اصل اول: ما بر تعهد آمریکا به حقوق بشر بهعنوان یک اصل اساسی سیاست خارجیمان تاکید کردهایم. ... آنچه احتمالا بیش از هر چیز دیگر ما را متحد میکند اعتقاد به آزادی انسان است. ما از دنیا میخواهیم که بداند ملت ما حامی چیزی بیش از شکوفایی مالی است. این بدان معنا نیست که ما سیاست خارجیمان را بر اساس اصول اخلاقی متصلب اجرا میکنیم. ما در دنیایی زندگی میکنیم که ناقص است و برای همیشه ناقص خواهد بود. دنیا پیچیده و مبهم است و برای همیشه پیچیده و مبهم خواهد بود. (کارترـ ۲۲ می ۱۹۷۷)
لینکلن بلومفیلد معتقد است:
«سیاست خارجی حقوق بشری کارتر مبتنی بر حرکت تاریخی پاندولی میان عملگرایی (پراگماتیسم) و ایدهآلیسم آمریکایی بود. اگرچه این سیاست بازنمایی یک تغییر عمده به حساب میآمد اما از قبل در ابتکارات کنگره پیش بینی شده بود و سپس ادامه یافت. مسأله حقوق بشر هم مانند هر سیاست جدیدی پس از دوران اولیهی ماه عسل به یک مسألهي مناقشه برانگیز بروکراتیک و دیپلماتیک تبدیل شد، برای سازگاری با واقعیتها دچار تغییر شد و نهایتا با بحران ایران و افغانستان به محاق رفت.»[۴]
اوضاع ایران در اواخر دوران پهلوی
اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران در سالهای پایانی دوران پهلوی به شکلی بود که همه شواهد حاکی از حرکت ایران به سمت یک انقلاب و تحول عظیم اجتماعی بود.
شرایط اقتصادی و اجتماعی
در دهه ۵۰ خورشیدی به علت بالا رفتن قیمت نفت و سرازیر شدن پولهای بادآورده حاصل از آن و چپاول این سرمایهها توسط اقشار توانگر و مرفه که عمدتا در ارتباط با دربار و ساختار قدرت بودند، فاصلهی طبقاتی عظیمی در جامعهی ایران به وجود آمد. در حالی که طبقات بالایی از نعمتهای اقتصادی و به تبع آن از موقعیت اجتماعی حاصل از این درآمدها برخوردار بودند، تودهی مردم فقیر هر روز فقیر تر میشدند. از طرفی محمد رضا شاه هر روز با اتکا به سازمان امینت (ساواک) و ارتش در پی تحکیم پایههای قدرت دیکتاتوری خود بود. میزان زیادی از درآمدهای نفتی صرف خرید آخرین تکنولوژیهای نظامی و مدرنترین سلاحهای آمریکایی میشد در حالیکه خرید این سلاحها حتی برای بسیاری از اعضای ناتو گران بود.
شرایط جامعه ایران در اواخر دوران پهلوی به شکلی بود که شکاف بین حاکمیت و مردم روزبهروز بیشتر میشد. شاه تقریبا تمامی راههای ارتباطی بین حاکمیت و اقشار و طبفات مختلف مردم را بسته بود و اساس قدرت حکومت خود را نه بر اساس مشروعیت مردمی بلکه بر قدرت نظامی و پلیسی خود بنا نهاده بود.[۵]
شکل گیری سازمانهای انقلابی
پس از سرکوب تظاهرات مردم در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ راه هرگونه مبارزه مسالمت آمیز با دیکتاتوری پهلوی بسته شد و شاه یک استبداد بلیسی، نظامی در ایران حکفرما کرد. در این دوران چندین سازمان چریکی تاسیس شد که مشی مسلحانه و قهر آمیز را در برابر حکومت پهلوی در پیش گرفتند. معروفترین این سازمانها، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران بودند. این سازمانها در نیمه دههی ۴۰ خورشیدی تاسیس شدند. سازمان چریکهای فدایی در سال ۱۳۴۹ با انجام یک عملیات در جنگلهای سیاهکل موجودیت خود را اعلام کرد. سازمان مجاهدین نیز که توانسته بود ۶ سال به طور مخفی تشکیلات خود را حفظ کند در سال ۱۳۵۰ در آستانه عملیات مسلحانه لو رفت و تمامی مرکزیت و بیشتر اعضای آن دستگیر شدند.[۵]
با علنی شدن و اعلام موجودیت این دو سازمان بسیاری از جوانان به خصوص دانشجویان برای مبارزه با دیکتاتوری به این دو سازمان روی آوردند. سازمانهای انقلابی اقبال گستردهای در میان تودهی مردم یافتند چرا که مشی مسلحانهی آنها بنبست مبارزاتی را که از سال ۱۳۴۲ بر جامعه حکفرما شده بود را شکست. شکل گیری سازمانهای انقلابی در ایران جامعه را به سمت یک رویارویی رادیکال با حاکمیت پیش میبرد.
سیاست حقوق بشر کارتر در قبال ایران
با توجه به تحولات اجتماعی ایران و شکاف عمیق پیاعتمادی بین اقشار مختلف مردم ایران با حاکمیت پهلوی که در اثر سالیان حاکمیت دیکتاتوری و سلب حق حاکمیت از مردم ایران ایجاد شده بود از طرفی با پیشینهی طولانی جامعه ایران در مبارزه برای دست یافتن به آزادی و دموکراسی که از دوران مشروطیت آغاز شده بود؛ جامعه ایران به سوی یک انقلاب رادیکال برای سرنگونی استبداد پیش میرفت.
سیاست حقوق بشر کارتر اساسا برای جلوگیری از بروز انقلاب در کشورهای تحت حاکمیت دیکتاتوری که متحد آمریکا بودند اتخاذ شده بود تا منافع آمریکا را در نقاط مختلف جهان تامین کند. ایران نیز با توجه به اینکه در شرف یک انقلاب بود مشمول این سیاست کارتر شد. ایران از نظر استراتژیک برای آمریکا از اهمیت بالایی برخوردار بود. ایران در منطقه خاورمیانه سدی در برابر نفوذ اتحاد جماهیر شوروی بود. حفظ حکومت شاه میتوانست منافع آمریکا در منطقهی خاورمیانه را تضمین کند. به همین خاطر منظور از سیاست حقوق بشر کارتر در جهت مقابله با انقلاب اجتماعی و حفظ حاکمیت شاه در ایران بود.
شاه ابتدا با توجه به خطوط کلی اعلام شده از طرف کارتر در کارزار انتخاباتی که مبتنی بر دو پایهی محدودیت در فروش تسلیحات نظامی به کشورهایی که حقوق بشر را نادیده میگیرند و احترام به حقوق انسان و حفظ کرامت انسانی و رعایت حقوق بشر بود؛ اقتدار خود را درخطرمیدید. از همین رو از طریق اردشیر زاهدی سفیر خود در آمریکا به کارزار انتخاباتی جرالد فورد رقیب کارتر کمک مالی کرد. دمکراتها از این موضوع آگاه شدند و زبیگنیو برژینسکی، رئیس آینده شورای امنیت ملی در حکومت کارتر، رفتار زاهدی را به علت مهمانیهای باشکوهی که میداد و عادت وی به دادن هدایای گرانبها به نمایندگان کنگره و مطبوعات آمریکا «مایه ی ننگ» نامید و دیوید آرون مشاور آیندهی کارتر گفت:
«اگر شاه گمان می کند در زمینهی تسلیحات میتواند هرچه را که بخواهد به دست آورد با آنچه دور از انتظار اوست روبه رو خواهد شد.»[۳]
هنگامي كه كارتر دموكرات در انتخابات رياست جمهوري آمريكا بر رقيب جمهوريخواه خود پيروز شد، شاه متوجه شد، گرچه ايالات متحده هنوز او را يك متحد مهم تلقي ميكند، اما روزهاي فروش نامحدود اسلحه و ناديده گرفتن شكنجههاي ساواک در آمريكا سپري شده است. بنابراين سياستهاي دفاع از حقوق بشر كارتر به عنوان زنگ خطري براي رژيم شاه در آمد.[۶]
تغییر سیاست شاه پس از روی کار آمدن کارتر
در افکار عمومی حکومت محمد رضا شاه به وجود دستگاه مخوف ساواک، موارد نقض حقوقبشر و شکنجه و اعدام هزاران زندانی سیاسی و نبود حداقل آزادیهای دموکراتیک، شناخته میشد. جنبش دانشجویی ایران در خارج کشور نیز از جنبش انقلابی مسلحانه علیه شاه حمایت میکرد و جنایتهای دیکتاتوری سلطنتی را در سطح بینالمللی افشا مینمود. در چنین شرایطی، حتی قبل از پایان انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، شاه جهت وزش باد را تشخیص داد و خود را برای حداقل انطباق با سیاست حقو ق بشر کارتر و بزک کردن چهرهی بینالمللی رژیمش آماده میکرد. او در عینحال قصد داشت با دادن امتیاز در زمینهي اقتصادی و بهخصوص نفت، حتیالامکان تیغ حقوقبشر کارتر را کند کند تا ناچار از دادن امتیازهای اساسی نشود.
در بهمن ۱۳٥٥، شاه دستور توقف اعدام و شکنجه را صادر کرد. شاه دیگر نمیخواست در گزارشهای رسمی دنیا، موارد اعدام یا شکنجه زندانیان سیاسی ایران درج شود و افکار عمومی بیش از این علیه او تحریک گردد. در اواخربهار ۱۳۵۶ اولین گروه کارشناسان هیأت صلیبسرخ بینالمللی برای بازدید از زندانهای سیاسی وارد تهران شدند.
آبان ماه ١٣٥٦ شاه براي ديدار با كارتر به آمريكا رفت. او اكنون نيازمند جلب حمايت كارتر و تثبيت موقعيت خود در رابطه با سياست جديد دولت آمريكا و ادامهی روند تحولات در داخل كشور بود.[۱] ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، پیش از سفر به شاه گفت که مطلب مهمی برای مذاکره پیرامون روابط دو کشور وجود ندارد، ولی حتماً درباره حقوق بشر و شیوهی حکومت ایران با او مذاکره خواهد شد.[۷]
پس از بازگشت از آمريكا، شاه طی نطقی اعلام كرد كه تصميم گرفته به مردم ايران آزادی بدهد:
«...در كشور ما هم كه با اجرای انقلاب شاه و مردم، ملت ايران به تدريج باسواد شده و میشوند، بايد روش اداره مملكت تغيير كند و به تدريج مردم عادت كنند كه در امور كشور دخالت بيشتری داشته باشند. اين است كه تصميم گرفتهايم به مردم آزادی داده شود...»[۱]
گسترش اعتراضات اجتماعی
بهار و تابستان ١٣٥٦ تظاهرات و حرکتهای اعتراضی علیه دیکتاتوری سلطنتی گسترش پیدا کرد. در همین روزها دانشجویان پلیتکنیک تهران در تظاهرات خود، با پلیس و گارد شهربانی به زد و خورد پرداختند. در این شورش، به پارهای از تأسیسات و مراکز دولتی نیز خسارتهای سنگینی وارد شد. از سوی دیگر در همین ماهها، کانون نویسندگان دست به ابتکار جالبی زد و با برگزاری شبهای شعر در انستیتو گوته تهران موج انگیزانندهای را به درون جامعه برد.[۱]
جرقهی تظاهرات و اعتراضات پیوسته علیه حکومت پهلوی در پی چند اتفاق در پاییز و زمستان ۱۳۵۶ زده شد. ابتدا در ۲۸ آبان ۵۶ پس از برگزاری ۹ جلسه شب شعر آرام کانون نویسندگان در باشگاه انجمن ایران و آلمان و دانشگاه آریامهر (شریف) پلیس جلسهی دهم را که ۱۰۰۰۰ دانشجو در آن حضور داشتند بر هم زد. به دنبال این اتفاق جمعیت خشمگین به خیابانها ریختند و شعارهای ضد رژیم سر دادند، که در اثر حملهی نیروهای پلیس به آنان، تعدادی کشته و زخمی و عدهای نیز دستگیر شدند. در ده روز بعد از این واقعه تهران شاهد برگزاری تظاهرات وسیعتر دانشجویی و تعطیلی دانشگاههای اصلی شهر بود. همچنین در طول هفتهی بعد به مناسبت روز ۱۶ آذر ( روز دانشجو)، دانشجویان دانشگاههای مهم کشور دست به اعتصاب زدند . از سوی دیگر دستگیرشدگان ناآرامیهای قبلی بعد از محاکمههای کوتاه در دادگاههای مدنی آزاد شدند که این نشانهی طلسم شکستگی دیکتاتوری رژیم شاه بود.
واقعهی بعدی انتشار مقالهای در روزنامه اطلاعات ۱۷دی ۱۳۵۶ بود که در آن به روحانیون ضد رژیم تحت عنوان «مرتجعین سیاه» توهین شده بود و طی این مقاله، آنان به همکاری با کمونیستهای بینالمللی برای از بین بردن دستاوردهای انقلاب سفید متهم شده بودند. در این مقاله به شخص خمینی نیز توهین شده بود. در پی انتشار این مقاله مردم قم به خصوص طلاب به خیابان ریختند و بازار و حوزهی علمیه تعطیل شد. این تظاهرات به درگیری با پلیس انجامید و در اثر آن تعدادی کشته و مجروح شدند. چهلامین روز کشتار مردم قم ۲۹ بهمن ۵۶ بود که طی آن در شهرهای اصلی و بزرگ تظاهرات آرامی برگزار شد ولی در تبریز تظاهرات به خشونت کشیده شد و مردم با حمله به مراکز سرکوب بیشتر نقاط شهر را در دست گرفتند. قیام تبریز ۲ روز طول کشید تا این که حکومت با توسل به نیروهای کمکی ارتش و تانک و هلیکوپتر جنگی آن را سرکوب کرد. رهبران مذهبی و جبههی ملی از مردم خواستند چهلم شهدای تبریز را گرامی بدارند. دهم فروردین ۵۷ چهلم شهدای تبریز بود که طی آن و دو روز پس از آن اکثر بازارها و دانشگاهها تعطیل شد و مراسم باشکوهی در ۵۵ شهر برگزار گردید. تظاهرات در تهران، یزد، اصفهان، بابل و جهرم به خشونت کشید و به خصوص در یزد شدیدترین درگیریها روی داد. پلیس مردم را گلولهباران کرد و تعداد زیادی از مردم کشته شدند. در سومین روز ناآرامیها شاه مانور نیروی دریایی را نیمه تمام گذاشت و خود شخصا فرماندهی پلیس ضد شورش را به عهده گرفت. مراسم چهلم بعدی نوزدهم اردیبهشت ۵۷ بود. در بسیاری از شهرها مراسم یادبود برگزار شد و این بار این مراسم در حدود ۲۴ شهر به خشونت کشید. شاه در تهران به ۲۰۰۰ نیروی مسلح دستور داد بازار را محاصره کرده و برای بر هم زدن گردهمایی از گاز اشکآور استفاده کنند. درگیریها در قم ۱۰ ساعت طول کشید و وقتی مردم به خانه آیتالله شریعتمداری پناه بردند نیروهای مسلح داخل خانه شده ۲ طلبه را کشتند. در ظاهر این تظاهرات سرکوب شد ولی واضح بود که در پیکرهی رژیم پهلوی شکافی عمیق پدیدار گشته است[۸]
فرصت طلبی آخوندها
در بهمن ١٣٥٥، گروهی از آخوندها و منتسبین به آنها، در تلویزیون ابراز ندامت کردند و بهخاطر عفو ملوکانه سه بار شعار دادند که «شاهنشاها سپاس» و از زندان آزاد شدند.
خمينی كه پس از تبعید در سال ۱۳۴۲ اساسا در سکوت بود پس از بازگشت شاه از آمريكا و اعلام وفاداريش به سياست حقوق بشر فرصت را غنیمت شمرد. خمینی به علاوه، يك قدم دورتر را نيز در رابطه با موقعيت خودش میتوانست ببيند. او ديگر هيچ درنگی را جايز نمیديد. خمينی، در اوايل آذر۱۳۵۶ نامهای خطاب به «آقایان علما» مخفیانه به ایران فرستاد و از آنها خواست زودتر بجنبند! خميني نوشته بود:
«...امروز در ايران فرجهای پيدا شده و اين فرصت را غنيمت بشماريد… الان نويسندههای احزاب اشكال میكنند، اعتراض میكنند، نامه مینويسند و امضا میكنند. شما هم بنويسيد و چند نفر از آقايان علما امضا كنند. مطالب را گوشزد كنيد … اشكالات را بنويسيد و به دنيا اعلام كنيد. اشكالات را بنويسيد و به خودشان بدهيد، مثل چندين نفر كه ما ديديم اشكال كردند و بسياری حرفها زدند و امضا كردند و كسی هم كارشان نكرد...»[۱]
سفر کارتر به ایران
کارتر در شب سال نو ۱۹۷۷ میلادی به ایران سفر کرد. او سخنرانی خود را در مهمانی که به مناسبت حضورش برگزار شده بود اینچنین آغاز کرد:
«ايران، با رهبري خردمندانهي شاه، به جزيرهي صلح و ثبات در يكي از پرتلاطمترين مناطق جهان تبديل شده است. هيچ كشور ديگري در جهان، از نظر امنيت نظامي، به اندازهي شما به ما نزديك نيست. هيچ كشور ديگري در جهان وجود ندارد كه ما در مورد مسائل منطقهاي كه نگرانمان ميسازد، با آن مشورتهايي چنين دقيق كنيم. و هيچ رهبر ديگري نيست كه من براي او احترامي عميقتر و دوستي صميمانهتر داشته باشم.»[۹]
کارتر بر این تصور بود که تحت فشار قرار دادن شاه برای تعدیل دیکتاتوری و رعایت حداقلهای موازین حقوق بشری و دست برداشتن از شکنجه و اعدام دز زندانها و بزک کردن چهرهی دیکتاتوری میتواند خطر انقلاب را از ایران رفع کند و موقعیت محمدرضا شاه را بهعنوان متحد استراتژیک آمریکا در منطقه تثبیت کند. C.I.A، سازمان جاسوسی آمریکا، در مرداد ۱۳۵۷ وضعیت ایران را چنین ارزیابی کرد:
«ایران در شرایط انقلاب و حتی در شرایط ماقبل انقلاب نیز قرار ندارد.»
یک ماه بعد یعنی در شهریور DIA ،۱۳۵۷ سازمان جاسوسی دفاعی امریکا اعلام داشت:
«شاه همچنان بر سر قدرت خواهد بود و حداقل یک دهه قدرت در اختیار او خواهد بود.»[۳]
شکاف بین حاکمیت و مردم عمیقتر از آن بود که با این مانورها بسته شود. در واقع سیاست حقوق بشر کارتر باعث شد طلسم اختناق شاهنشاهی که سالیان بر جامعه ایران مسلط بود بشکند و مهار اوضاع از دست حکومت خارج شود. تظاهرات و اعتراضات تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت و روزبهروز گستردهتر شد. در ماههای پایانی حکومت پهلوی تظاهرات میلیونی برای سرنگونی نظام برگزار شد. آمریکا و دیگر قدرتهای غربی به این نتیجه رسیدند که حفظ نظام شاهنشاهی در ایران امکانپذیر نیست. در کنفرانس گوادلوپ آمریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان در مورد خروج شاه از ایران به توافق رسیدند و در ۲۶ دیماه ۱۳۵۷ محمدرضا شاه از ایران خارج شد. انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ با تسخیر مراکز قدرت رژیم پهلوی توسط مردم، به پیروزی رسید.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ کتاب انقلاب طلوع یا غروب - نوشته مهدی خدایی صفت
- ↑ بررسی منشأ سیاست حقوق بشر کارتر و آثار آن در ایران - نوشتهی فریبا اسدی
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ آمریکا؛ سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی ایران
- ↑ دکترین کارتر: دفاع از حقوق بشر یا حمایت از دیکتاتوری؟ - جستارهای سیاسی معاصر، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، سال نهم شمارهی سوم، پاییز ۱۳۹۷
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ایران بین دو انقلاب - یرواند آبراهامیان
- ↑ سياست حقوق بشر كارتر و فضاي باز سياسي
- ↑ دهم دی، سالگرد سفر کارتر به تهران/ جزیره ثباتی که فقط یک سال دوام آورد
- ↑ ایران بین دو انقلاب - یرواند آبراهامیان
- ↑ سياست حقوق بشر كارتر و فضاي باز سياسي