زینب جلالیان
زینب جلالیان | |
---|---|
زینب جلالیان | |
زادروز | ۱۳۶۱ روستای دیمقشلاق ماکو |
ملیت | ایرانی |
شناختهشده برای | زندانیان سیاسی، فعالان حقوق بشر |
زینب جلالیان، (زاده ۱۶ خرداد ۱۳۶۱، روستای دیمقشلاق از توابع شهر ماکو واقع در استان آذربایجان غربی) قدیمیترین و تنها زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد در ایران است که در جریان حبس طولانی خود، همچون مریم اکبریمنفرد حتی از یک ساعت مرخصی نیز محروم بوده است. زینب جلالیان در اسفندماه ۱۳۸۶، در جادهی کرمانشاه-سنندج توسط مأموران امنیتی دستگیر و به بازداشتگاه اطلاعات کرمانشاه منتقل شد. او بهشدت تحت شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفت و سپس به زندان سنندج منتقل گردید. زینب جلالیان پس از ۹ ماه بازداشت در سلول انفرادی، در ۱۳ آذرماه ۱۳۸۷، توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب کرمانشاه به اتهام محاربه از طریق اقدام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی و همچنین عضویت در حزب پژاک، فعالیت تبلیغی به نفع گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی، حمل و نگهداری سلاح و تجهیزات نظامی، در عرض کمتر از چند دقیقه به اعدام محکوم شد. به او گفته شد: چون دشمن خدا هستی، حق دفاع از خودت را نداری! وارد کردن این اتهامات در حالی است که براساس دادنامهی صادره علیه این زندانی سیاسی از طرف همین دادگاه، زینب جلالیان در زمان دستگیری مسلح نبوده و هیچ نوع تجهیزات نظامی از او کشف نشده است. طبق همین دادنامه، مأموران وزارت اطلاعات نیز نتوانستهاند هیچ مدرکی دال بر مشارکت زینب جلالیان در یک عملیات مسلحانه به دادگاه ارائه دهند. مسئولان زندان دیزلآباد کرمانشاه زینب جلالیان را در اسفندماه ۱۳۸۸، برای انجام اعتراف اجباری در تلویزیون به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند، اما این زندانی سیاسی تن به مصاحبه و اعتراف تلویزیونی نداد و او را به زندان کرمانشاه برگرداندند. در زندان کرمانشاه نیز زینب جلالیان را تحت فشار و شکنجه قرار دادند تا مصاحبه و اعتراف تلویزیونی کند، اما او تن به اعتراف اجباری نداد. در مهرماه ۱۳۹۰، حکم اعدام زینب جلالیان با یک درجه تخفیف به حبس ابد تبدیل گردید. زینب جلالیان از بیماریهای مختلفی مانند ناخنک چشم، ضعف بینایی، برفک دهان، آسم، ناراحتی کلیوی و گوارشی رنج میبرد و بهدستور وزارت اطلاعات همچنان از معالجه و دسترسی به خدمات پزشکی محروم است. زینب جلالیان در حال حاضر در زندان یزد مبحوس است، زندانی که ۱۵۰۰ کیلومتر دورتر از ماکو و محل سکونت خانوادهی زینب جلالیان قرار دارد و با این مسافت دور، برای خانوادهی او هیچ امکان ملاقاتی باقی نمانده است.
زندگی و مهاجرت
زینب جلالیان در ۱۶ خردادماه ۱۳۶۱، در روستای دیمقشلاق از توابع شهر ماکو واقع در استان آذربایجان غربی به دنیا آمد. در روستای آنها امکانات تحصیل نبود، لذا او در سال ۱۳۷۹، همراه با خواهرش دنیز جلالیان به کردستان عراق مهاجرت کرد تا بتواند درس بخواند.
پیوستن به احزاب کُردی
زینب جلالیان در کردستان عراق، هوادار حزب کارگران کردستان شد و در حوزهی زنان مشغول فعالیتهای اجتماعی گردید. پس از تأسیس حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) در سال ۱۳۸۳، زینب جلالیان هوادار این گروه شد تا بتواند در رابطه با وضعیت زنان کردستان کمک و فعالیت کند. به گفتهی وکلای او فعالیتهای زینب جلالیان در این حزب، در حوزهی مددکاری و آموزش بوده و فعالیت نظامی یا مسلحانه نداشته است.[۱]
دستگیری، زندان و شکنجه
زینب جلالیان در روز ۲۰ اسفندماه ۱۳۸۶، در جادهی کرمانشاه-سنندج توسط مأموران امنیتی دستگیر و به بازداشتگاه اطلاعات واقع در میدان نفت کرمانشاه منتقل شد. او بهشدت تحت شکنجههای روحی و جسمی قرار گرفت و سپس به زندان سنندج منتقل گردید.[۲]
زینب جلالیان در یکی از نامههایش که منتشر نیز شده است، در این رابطه نوشته است:
«لباسهای مرا بر روی تنم پاره کردند، چشمهایم را بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند. با کابل به زیر پاهایم شلاق زدند، پاهایم خیلی وحشتناک متورم و کبود شده بودند. این قدر مرا شکنجه کردند که دیگر هیچی را احساس نمیکردم، تمام تنم بیحس شده بود و دیگر اختیار جسمم را نداشتم. اگر بگویم قلم از نوشتن درد و رنجم قاصر است، مبالغه نکردهام. چون من فقط قسمت کمی از شکنجههایم را برای شما بازگو کردم.»[۳]
زینب جلالیان در اسفندماه ۱۳۹۶، بهمناسبت هشتم مارس روز جهانی زن، در پیامی از زندان خوی بخشی از شکنجه و جنایات رژیم ایران را افشا کرده است. در بخشی از این نامه آمده است:
«ای ستمگران، نظارهگر بودید و هستید، دیدید نمیشود با قتلعام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حق خواهی ما را بگیرید. وقتی یک زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمیتواند او را به زانو در بیاورد. من زمانی به این حقیقت پیبردم که در چنگال ستمگران جمهوری اسلامی بودم. باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر میکنند، من جسورتر و مقاومتر میشوم.»[۲]
حکم اعدام
زینب جلالیان در دادگاه انقلاب رژیم ایران بدون هیچ وکیلی، در عرض کمتر از چند دقیقه به اعدام محکوم شد و حتی به او اجازه ندادند از خودش دفاع کند. به او گفته بودند که چون تو دشمن خدا هستی، حق دفاع از خودت را نداری!.
او پس از ۹ ماه بازداشت در سلول انفرادی، در ۱۳ آذرماه ۱۳۸۷، توسط شعبه یکم دادگاه انقلاب کرمانشاه به ریاست قاضی علی مردادی به اتهام محاربه از طریق اقدام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی و همچنین عضویت در حزب پژاک، فعالیت تبلیغی به نفع گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی، حمل و نگهداری سلاح و تجهیزات نظامی به اعدام محکوم شد.
اتهامات بیاساس
وارد کردن این اتهامات در حالی است که براساس دادنامهی صادره علیه این زندانی سیاسی از طرف همین دادگاه، زینب جلالیان در زمان دستگیری مسلح نبوده و هیچ نوع تجهیزات نظامی نیز از او کشف نشده است. طبق همین دادنامه، مأموران وزارت اطلاعات نیز نتوانستهاند هیچ مدرکی دال بر مشارکت زینب جلالیان در یک عملیات مسلحانه به دادگاه ارائه دهند. در واقع قاضی این دادگاه با مفروض گرفتن احتمال او در عملیاتهای مسلحانه، حکم اعدام این زندانی سیاسی را صادر کرده است. بهنقل از وکلای زینب جلالیان، او در تمامی مراحل بازجویی، مشارکت در هرگونه عملیات مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را رد کرده و تمامی فعالیتهای خود را در جهت برنامههای بخش زنان و تبلیغات حزب مورد علاقهاش دانسته است، اما با این وجود حکم اعدام وی در روز ۱۶ اردیبهشتماه ۱۳۸۸، توسط دادگاه تجدیدنظر کرمانشاه با ریاست محمدعلی روشنی تأیید شد. زندانی سیاسی زینب جلالیان در اسفندماه ۱۳۸۸، بهطور ناگهانی از زندان دیزلآباد کرمانشاه به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و پس از بازجوییهای مکرر به او اعلام شد که حکم اعدامش همزمان با حکم اعدام فرزاد کمانگر، شیرین علمهولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و علی اسلامیان در روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۹، اجراء خواهد شد.[۳]
فشار برای اعتراف تلویزیونی
مسئولان زندان دیزلآباد کرمانشاه زینب جلالیان را در اسفندماه ۱۳۸۸، برای انجام اعتراف اجباری در تلویزیون به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کردند، اما این زندانی سیاسی تن به مصاحبه و اعتراف تلویزیونی نداد و او را به زندان کرمانشاه برگرداندند. در زندان کرمانشاه نیز بارها زینب جلالیان را تحت فشار و شکنجه قرار دادند تا مصاحبه و اعتراف تلویزیونی کند، اما او تسلیم نشد و تن به اعتراف اجباری نداد.[۲]
یکی از مقامات وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی به نام حاجی قربان که از بازجوایان فرزاد کمانگر و شیرن علمهولی نیز بوده است، در نوروز سال ۱۳۸۹، در تهران با برادر و پدر زینب جلالیان ملاقات نموده و آنها را تهدید کرده بود که اگر زینب جلالیان همکاری نکند و مصاحبهی تلویزیونی انجام ندهد، اعدام خواهد شد.[۱]
زینب جلالیان حتی پس از صدور حکمش، توسط بازجوها برای اعتراف اجباری و مصاحبهی تلویزیونی تحت فشار بود، اما او زیر بار نمیرفت.[۳]
زینب جلالیان در جریان بازجوییها مکرر اعلام کرده بود که من از مرگ نمیترسم، من برای مرگ آمادهام، من پیشمرگ آزادیم.[۴]
تبدیل حکم اعدام به حبس ابد
حکم اعدام زندانیان سیاسی که قرار بود زینب جلالیان نیز با آنها اعدام شود، به اجرا درآمد، اما به دلایل نامعلومی حکم اعدام زینب جلالیان اجرا نشد و پس از ۵ ماه، دوباره به زندان کرمانشاه بازگردانده شد. در مهرماه ۱۳۹۰، حکم اعدام زینب جلالیان با یک درجه تخفیف از اعدام به حبس ابد تبدیل گردید.
انتقال به زندان خوی
زینب جلالیان در سال ۱۳۹۳، با پیگیری و درخواستهای مکررش، به زندان خوی که نزدیکترین زندان به محل سکونت خانوادهش در شهرستان ماکو بود، منتقل شد.[۳]
بیماری و محرومیت از درمان
زینب جلالیان در حال حاضر (۱۰ اسفند ۱۴۰۲) که وارد هفدهمین سال از حبس خود شده است، از بیماریهای مختلفی مانند ناخنک چشم، ضعف بینایی، برفک دهان، آسم، ناراحتی کلیوی و گوارشی رنج میبرد و بهدستور وزارت اطلاعات همچنان از معالجه و دسترسی به خدمات پزشکی محروم است.[۵]
او در خردادماه ۱۳۹۷، که تازه هنوز به بیماری کرونا مبتلا نشده بود، دربارهی وضعیت خود نوشته است:
«من یازده سال است در زندانهای جمهوری اسلامی بهسر میبرم و علیرغم همه بیماریهایم هیچ وقت از این رژیم تقاضا نکردهام مرا به پزشک ببرد. اول از همه چشمهایم بیمار شدند، بعد رودهام، بعد کلیههایم، بعد ریههایم، بعد دهانم برفک زد، بعد فشار خونم و حالا دندانهایم خراب شده است و من مجبورم درد زیادی را تحمل کنم. من بهعنوان یک زندانی سیاسی از ابتداییترین حق و حقوق برخوردار نیستم. همیشه با دردهایم کنار آمدهام، مثل مادری که کودک ناآرام و بیمارش را با لالاهایی آرام کرده، دردهایم را آرام کردهام.»[۳]
فراخوان سازمان عفو بینالملل
سازمان عفو بینالملل در بهمنماه ۱۳۹۹، در یک فراخوان اقدام فوری، با اشاره به مبتلا شدن زینب جلالیان به بیماری کرونا و عدم دسترسی به خدمات پزشکی جهت وادار کردن او به اعتراف اجباری و مصاحبه تلویزیونی را مصداق شکنجه توصیف کرد.[۳]
همچنین کمیسیون زنان شورای ملی مقاومت ایران نیز از گزارشگر ویژهی سازمان ملل متحد درباره خشونت علیه زنان و همچنین از گزارشگر ویژه در حوزه حقوق بشر در ایران، خواهان اقدام فوری برای نجات زنان زندانی سیاسی شد.[۶]
انتقال به زندان کرمان و یزد
زینب جلالیان در روز ۱۰ اردیبهشتماه ۱۳۹۹، بهصورت ناگهانی از زندان خوی به زندان قرچک ورامین منتقل شد. او در روز ۵ تیرماه همین سال، درحالی که در اعتصاب غذا بهسر میبرد، از زندان قرچک ورامین به زندان کرمان منتقل گردید. زینب جلالیان پیش از انتقال به بیماری کرونا مبتلا شده بود و وضعیت بسیار وخیمی داشت. او پس تحمل ۳ ماه سلول انفرادی، از کرمان دوباره به زندان کرمانشاه منتقل شد. این زندانی سیاسی در ۲۰ آبانماه ۱۳۹۹، در یک تماس تلفنی به خانوادهاش گفت که به زندان یزد منتقل شده است.[۲]
زینب جلالیان در حال حاضر در زندان یزد مبحوس است، زندانی که ۱۵۰۰ کیلومتر دورتر از ماکو و محل سکونت خانوادهی زینب جلالیان قرار دارد و با این مسافت دور، برای خانوادهی او هیچ امکان ملاقاتی باقی نمانده است.
زینب جلالیان قدیمیترین و تنها زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد در ایران است که در جریان حبس طولانی خود، حتی از یک ساعت مرخصی نیز محروم بوده است.[۳]
وکلای زینب جلالیان
زینب جلالیان در طول سالیانی که در زندان بوده، وکلای مختلفی داشته است. ۵ تن از این وکلا یا کنار کشیدهاند و یا نتوانستند با زینب جلالیان ملاقات کنند و وکالتنامه تنظیمشده را به امضای او برسانند. سرانجام دو تن از وکلا به نامهای محمد شریف و سپس امیرسالار داودی، توانستند بهصورت رسمی وکالت زینب جلالیان را بهعهده بگیرند. امیرسالار داودی بهخاطر پیگیری همین پرونده، در سال ۱۳۹۷، بازداشت و بیش از ۲ سال زندانی شد. آقای محمد شریف نیز در سالهای اخیر بهخاطر بینتیجه ماندن تلاشهایش جهت انتقال موکلش به تهران، به این زندانی سیاسی اعلام کرد که قادر به انجام وظایفش بهعنوان وکیل در این پرونده نیست.[۳]
حکم حبس و شلاق برای وکیل
امیرسالار داودی وکیل زینب جلالیان در روز ۲۹ آبانماه ۱۳۹۷، توسط مأموران حفاظت اطلاعات قوه قضاییه بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. این وکیل در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۳۰ سال زندان و ۱۱۱ یازده ضربه شلاق محکوم شد که ۱۵ سال از حبس او قابل اجرا است. زینب جلالیان با پیام و نامههای مکرر از زندان، دستگیری و صدور حکم سنگین وکیلش را محکوم کرد.[۵]
امیرسالار داودی پس از ۲ سال و ۷ ماه زندان، در روز ۲۳ خردادماه ۱۴۰۱، با وثیقهی ۲ میلیارد تومانی از زندان رجاییشهر کرج آزاد شد، اما دوباره در روز ۵ تیرماه همین سال برای تحمل ادامه حبس به زندان بازگردانده شد.[۷]
تهدید و بازداشت خانواده
مادر زینب جلالیان در اسفندماه ۱۴۰۰، طی پیامی نوشته بود که زینب را از ملاقات با خانوادهاش و وکیلش محروم کردهاند. من پیر شدهام و بهعنوان یک مادر دوست دارم دخترم را ببینم. مادر زینب جلالیان در این پیام از سازمانها و مدافعان حقوق بشر درخواست کمک کرده بود. مأموران امنیتی بهخاطر این پیام، مادر، پدر و ۳ برادر زینب جلالیان را بازداشت کردند که البته پس از ۲۴ ساعت آزاد شدند، اما مأموران امنیتی آنها را تهدید کرده و هشدار داده بودند که هیچگونه اطلاعرسانی و مصاحبه با رسانهها و سازمانهای حقوق بشری درباره وضعیت زینب نداشته باشند. همچنین از خانوادهی زینب جلالیان خواسته بودند که در مصاحبه ویدئویی یا تلویزیونی علیه فعالیتهای زینب و احزاب کُردی حرف بزنند که این درخواست با واکنش شدید خانوادهی زینب جلالیان رد شد.[۵]
زینب جلالیان از نگاه دیگران
دنیز جلالیان خواهر زینب، میگوید که او هیچ کاری نکرده است و مستحق تحمل این همه رنج و مجازات نیست. نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی زینب را تحت فشار و شکنجه قرار دادهاند و در همهی زندانها چرخاندهاند تا بلکه او را مجبور به ابراز پشیمانی و اعتراف تلویزونی کنند، اما زینب زیر بار آن نرفته و نپذیرفته است. میخواهند او را بشکنند، اما او سر خم نمیکند. خواهر من فقط یک شخص نیست، زینب نماد انسانیت و انسان آزاد است. نه فقط برای خودش، بلکه برای همه؛ زینب واقعاً نمادی از مقاومت است.[۵]
امیرسالار داودی، یکی از وکلای مدافع زینب جلالیان درباره سطح آگاهی این زندانی سیاسی میگوید:
«اینکه مرتباً گفته میشود زینب بیسواد است، باید باعث خجالت حکومتی باشد که امکانات تحصیل در مدرسه را برای یک دختر در ماکو فراهم نکرده است. ضمناً تحصیلات لزوماً به مدرسه و دانشگاه رفتن نیست. به عنوان وکیل زینب، هر بار که با او بحث و گفتوگو داشتهام تحت تأثیر سطح آگاهی و طرز بیانش قرار گرفتهام.»[۳]
زندانی سیاسی گلرخ ایرایی مبحوس در زندان قرچک ورامین در اردیبهشت ۱۳۹۹، در نامهای درباره افزایش فشار به زینب جلالیان منتشر کرد که در بخشی از آن نوشته است:
«زینب جلالیان یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی ایران است. زینب جلالیان، نه فقط یک شخص و نه فقط یک زندانی است؛ بلکه مفهوم گمشدهی مبارزه در فضای مبتذل سیاسی امروز ایران است. زینب جلالیان آموزگار الفبای آزادیخواهی است. او مفهوم مقاومتی است که توسط دوست و دشمن از یاد برده شد…»[۵]
شیوا نظرآهاری فعال حقوق بشر نیز که در بند ۲۰۹ زندان اوین بهمدت یک ماه با زینب جلالیان همسلول بوده است، گفته است:
«برای بازدید به سلول ما آمدند و در مورد تحصیلاتمان پرسیدند. وقتی زینب پاسخ داد که مدرسه نرفته است، با او رفتار توهینآمیزی کردند و حرفهای تحقیرآمیزی به او زدند؛ ولی زینب به دلیل شخصیت آرامی که داشت با آنها وارد جربحث نشد. این در حالی بود که زینب با وجود اینکه مدرسه نرفته بود اما توانسته بود خواندن و نوشتن را یاد بگیرد و قدرت بیان خوبی داشت.»[۳]
زندانی سیاسی سعید شیرزاد، محبوس در زندان رجاییشهر، در شهریورماه ۱۳۹۴، نامهای درباره زینب جلالیان منتشر کرد که در بخشی از این نامه نوشته است که نه از حکم اعدام زینب جلالیان گفته شد و نه از حبس ابد او که در حال گذراندن آن است. اگر جرم او دانشگاه نرفتن او است، باید بگویم که دانشگاهی که زینب جلالیان رفته است، ما نرفتهایم.[۵] زندانی سیاسی و فعال سیاسی-اجتماعی، نرگس محمدی دربارهی دیدارش با زینب جلالیان نوشته است:
«بارها از او خواسته بودند تا مصاحبه کند و بپذیرد که در عملیات مسلحانه بوده و او حاضر به این مصاحبه و گفتن دروغ نبود. من از دیدن زینب و اراده و روحیه بسیار مقاوم او وجهی دیگر از منشوری را دیدم که اراده و استحکام و پافشاری بر باورهای انسان بود.»[۳]
یکی از همبندیهای پیشین زینب جلالیان چنین نوشته است:
«زینب جلالیان، با آن لهجه شیرین کُردیش، وقتی حرف میزند، دلتان میخواهد ساعتها پای صحبتش بنشینید. شرح شکنجههای او، قلب هر انسانی را به درد میآورد. وقتی از ضربات شلاق بر بدنش میگوید. وقتی شرح میدهد که بازجویان مرد، چهگونه او را مثل یک توپ به هم پاس میدادند و کتک میزدند. وقتی از میله آهنینی میگوید که بر سرش فرود آمد و هنوز جای شکستگیش، عمیق، روی سرش خودنمایی میکند. وقتی از تهدیدش به تجاوز جنسی میگوید. اما با همه این احوالات، زینب جلالیان، انگار افسانهای در روزگار ما، لب از لب باز نکرد علیه خود و دوستانش، که مأموران، اعتراف دروغ میخواستند و زینب اهلش نبود. او همواره گفته است که با پژاک ارتباط داشته، اما صرفاً کار تبلیغی انجام میداده و هرگز در بخش نظامی فعالیت نداشته است.»[۴]
نامهای درباره قیام آبان ۹۸
زینب جلالیان در رابطه با اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸، نامهای درباره این خیزش مردمی از زندان خوی منتشر کرد که در بخشی از آن نوشته است:
«دولت تکفکر هزارچهره جمهوری اسلامی همچنان فریاد آزادیخواهی ایرانیان را با گلوله جواب داده است، اما تاریخ این را نشان داده است که هیچ گلولهای نمیتواند فریاد برحق مردم ایران را سرکوب و خاموش بکند. متأسفانه مسئولین جمهوری اسلامی از سال ۸۸ تا به حال به مردم معترض ایران که چندین بار برای طرح مطالبات برحق خود به خیابآنها آمدهاند، برچسپهای بیشرمانهای مانند آشوبگر و داعشی و غیرخودی زدهاند. بدبختانه مسئولین جمهوری اسلامی نمیخواهند باور بکنند که الان قرن ۲۱ است و نمیشود با جهالت و خرافات، ریا و دروغ بر مردم حکومت کرد. من بهخاطر آن کسانی که در این تظاهراتها بازداشت و شکنجه شدهاند و بهخصوص کسانی که جانشان را از دست دادهاند بسیار غمگین و متأثر هستم، بهطوریکه این غم بزرگ هرگز از دلهای ما پاک نخواهد شد. من با بند بند وجودم با شما همدردم، چون از سال ۸۶ تا به حال به خاطر آزادی، عدالت و برابری در زندان این ستمگران بهسر میبرم. اما درد من این نیست، درد من از دست دادان عزیزانیست که دیگر فریاد آزادیخواهیشان را نخواهم شنید و هرگز آنها را نخواهیم دید، تنها به این دلیل که با این حکومت خونخوار همراه نشدهاند و با افتخار و سربلندی جان عزیز خویش را فدای آرمانهای آزادیخواهانه کردهاند. ما تا زمانی که نفس میکشیم نمیگذاریم خون این جوانان پایمال بشود. من هم تا رسیدن به پیروزی در جبهه زحمتکشان و علیه ظالمان خواهم بود.
بدرود
زینب جلالیان-آذرماه ۱۳۹۸-زندان خوی»
نامهی مشترک
زینب جلالیان همراه با زندانی سیاسی سهیلا حجاب، در سوم تیرماه ۱۳۹۹، نامهی مشترک مفصلی را درباره وضعیت زندانیان و شرایط سیاسی-اجتماعی جامعه منتشر کردند که در بخشی از آن آمده است:
«ما زندانیان سالهاست که در زندانهای جمهوری وحشت، جمهوری ترور، جمهوری فقر که از حقوق انسانی برخوردار نبوده و در بیدادگاههای جمهوری اسلامی و بدون داشتن وکیل محاکمه ناعادلانه شدیم. انواع شکنجههای جسمی و روحی را متحمل شدیم. از ابتداییترین حقوق انسانی خود هرگز برخوردار نبودیم. حکومت ستمگر، بارها و بارها تحت عناوین مختلف، با توسل به دروغ و فریب و ریا، تحت عنوان جلسه بازپرسی، جلسه دادگاهی، ما را از زندان خارج و ماههای متوالی در خانههای امن، مورد بازجوییهای خشن همراه با شکنجه، توهین و اهانت قرار داد. بازرسیهای وحشتناک بدنی و غیرانسانی و استفاده از دستبند و پابند، به شیوههای قرون وسطایی و مطابق اصول بردهداری، بخشی از رنجنامههای ماست. اینجانبان زینب جلالیان و سهیلا حجاب، جمهوری اسلامی را به رسمیت نمیشناسیم و هرگز از آنها تقاضای مرخصی، آزادی و عفو نکردهایم و نخواهیم کرد. چرا که فردی طلب بخشش و عفو میکند که مرتکب اشتباهی شده باشد. ما پژواک خواستهها، آرزوها، حقوق مدنی و شهروندی از دست رفته مردمان کشورمان بودهایم. رژیم دیکتاتوریای که ۴۱ سال است مردم کشور ما و سرمایههای ملی و منابع طبیعی را به اشکال مختلف به نابودی کشانده، باید در پیشگاه مردم، هم عذرخواهی کند و هم پاسخگوی تمام جنایات خود در دهههای مختلف باشد و هم در دادگاههای ملی محاکمه شود. شرم بر جمهوری اسلامی که ما بهخاطر ابتداییترین حقوق انسانی خود یعنی بهداشت و مراقبت جسمانی، دست به اعتصاب غذا زدهایم که از سیاهچال قرچک ورامین به سیاهچال اوین منتقل شویم. ما برای احقاق حقوق انسانی و مدنی مردمان خود ایستادهایم و همچنان برای احقاق حقوق انسانی و مدنی خود، همچنان سراپا ایستادهایم و باز هم خواهیم ایستاد. به قولی: «سیصد گل سرخ یک گل نصرانی، ما را ز سر بریده میترسانی؟، ما گر ز سر بریده میترسیدیم، در محفل عاشقان نمیرقصیدیم.» پشت این میلهها، امید برای یک زندگی آزاد در وجود ما زبانه میکشد. ما نباید بمیریم، رؤیاها بیمادر میشوند.
سهیلا حجاب و زینب جلالیان ۳تیرماه ۹۹
زندان قرچک ورامین»[۵]
پیام شرکتنکردن در انتخابات
زندانی سیاسی زینب جلالیان محبوس در زندان یزد، با انتشار نامهای از مردم ایران خواست که در انتخابات فرمایشی مجلس جمهوری اسلامی ایران شرکت نکنند و در خانههایشان بمانند. زینب جلالیان در این نامه نوشته است:
«من زینبم! زینب جلالیان، زن مبارز کُرد که ۱۶ سال است، نه! بگذارید دقیقتر بگویم، ۱۶ سال و ۴ روز است که پشت میلههای زندان هستم. شانزده سال است که به خاطر آزادی و حقوق مردم سرزمینم پشت میلههای زندان به سر میبرم. دلم میخواهد بعد از ۱۶ سال اسارت تنها به خاطر آزادی، از شما مردم سرزمینم خواهشی کنم. همچون سالهای گذشته سر صندقهای رای نروید. مردم عزیز ایران، بخش کوچکی از شما ۴۴ سال است که به این حکومت ستمگر رای میدهید، به این امید که شرایط زندگی شما بهتر شود. اما متاسفانه شاهد آن هستیم که شرایط زندگی هر روز بد و بدتر شده است. در بدتر بودن شرایط کشور همه شما مسئولید. مسئولید چون با رای دادن به این حکومت ستمگر عمر این ظالمان را زیاد میکنید. من به خاطر شما پشت میلههای زندان میمانم و شما هم به خاطر من فقط یک روز در خانههای خود بمانید و در این انتخابات فرمایشی شرکت نکنید. بهترین درودها برای شما»[۸]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ زینب جلالیان کیست؟ - سایت آزادی بیان
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ زندانی سیاسی زینب جلالیان کیست؟ - سایت کانون حقوق بشر ایران
- ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ زینب جلالیان در پانزدهمین سال زندان؛ از حکم اعدام تا امید به آزادی - سایت بیبیسی فارسی
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ زینب جلالیان، زندانی محکوم به اعدام: من از مرگ نمیترسم، من پیشمرگ آزادیم - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ زینب جلالیان: تنها زن زندانی سیاسی کرد ایرانی که به حبس ابد محکوم شده است! - سایت کار
- ↑ زینب جلالیان ۵۳۰ روز بدون ارتباط و در زیر شکنجه - سایت زنان نیروی تغییر
- ↑ امیرسالار داودی، وکیل و فعال حقوق بشر، به زندان بازگردانده شد - سایت رادیو فردا
- ↑ زینب جلالیان: در خانههای خود بمانید و در انتخابات فرمایشی شرکت نکنید - شبکه حقوق بشر کردستان