کاربر:Sayfe/2صفحه تمرین

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رضا معظمی گودرزی
معظمی گ8.JPG
زادروزاول دیماه ۱۳۷۸
بروجرد
درگذشت۲۶ آبان ۱۳۹۸
شهریار - فاز یک اندیشه
علت مرگاصابت گلوله به کمر در جریان اعتراضات آبان ماه ۱۳۹۸
آرامگاهبروجرد
ملیتایرانی
والدینفیروزه و محمود

رضا معظمی ، (زاده‌ی یکم دی‌‌ماه ۱۳۷۸، بروجرد ـ درگذشته‌ی ۲۶ آبان ۱۳۹۸، شهریار) از جانباختگان اعتراضات آبان‌ماه ۱۳۹۸ ایران است. رضا معظمی گودرزی جوانی ورزشکار بود که هنگام بازگشت از باشگاه ورزشی به منزلش مورد اصابت گلوله نیروهای امنیتی قرار گرفت؛ و جان باخت. وی در شهریار کرج با اصابت گلوله به کمرش مجروح شد. مردم او را به بیمارستان رساندند، اما پزشکان وابسته به حکومت جمهوری اسلامی او را عمل نکردند؛ و پس از دو ساعت جان باخت. پس از مرگ وی مأموران امنیتی به خانوده‌اش گفتند به شرطی پیکر فرزندشان را به آن‌ها تحویل می‌دهند که برای وی در کرج مراسم تشییع و تدفین برگزار نکنند؛ و خانواده‌ی او را مجبور کردند که وی را در یک روستای دورافتاده در حومه‌ی شهر بروجرد به خاک بسپارند؛ اما مراسم خاکسپاری رضا معظمی با شکوهی که دور از انتظار بود مواجه شد. مادر داغ‌دیده‌ی رضا معظمی گودرزی گفت: پسر قهرمانم خون پاک تو و هزاران جوان که بی‌گناه کشته شدید پایمال نخواهد شد. بی‌شک قاتلینت به سزای اعمال ننگینشان خواهند رسید.

اعتراضات ۱۳۹۸ در ایران

اعتراضات سراسری آبان ۱۳۹۸

این اعتراضات از روز ۲۴ آبان در اعتراض به گران شدن بنزین آغاز شد. این اعتراضات به سرعت در بیش از ۱۹۱ شهر گسترش یافت. در این اعتراضات بیش از۱۵۰۰ تن توسط سپاه پاسداران، نیروی انتظامی، نیروهای امنیتی و لباس شخصی‌ها کشته شدند. در میان کشته شدگان کودکان ۱۳تا ۱۵ ساله نیز به چشم می‌خورد. تعداد مجروحین در این اعتراضات بالغ بر ۴ هزار نفر بود. شمار دستگیرشدگان تظاهرات به ۱۲ هزار نفر رسید. در روز ۲۶ آبان ماه زمزمه‌هایی مبنی بر یک طرح دوفوریتی برای توقف طرح گرانی بنزین در مجلس نظام جمهوی اسلامی مطرح شد، اما علی خامنه‌ای در سخنانی حمایت خود را از حذف یارانه بنزین اعلام کرد؛ و این طرح را عملاً کنار زد. خامنه‌ای هم‌چنین از نیروهای امنیتی خواست به وظایف خود در برقراری امنیت و خاموش کردن تظاهرات عمل کنند. مردم در ادامه تظاهرات خود در شهرهای مختلف بسیاری از بانک‌ها و خودروهای انتظامی و راهنمایی و رانندگی و پمپ بنزین و مراکز بسیج و سپاه را آتش زدند. حوزه علمیه در دو شهر به آتش کشیده شد. در شهرهای دیگر از جمله شهریار عکس روح‌الله خمینی و علی خامنه‌ای را به آتش کشیده شد.

پس از سرکوب و کشتار تظاهرات‌کنندگان، اجساد بسیاری از جان‌باختگان یا از محل شهادت و یا از بیمارستان‌ها توسط مأموران سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات دزدیده می شدند. پیکر برخی از جان‌باختگان بدون اطلاع خانواده‌ها و حتی بدون شناسایی جسد در مکان‌های ناشناخته، دفن شده‌اند، تا به این‌طریق ابعاد واقعی سرکوب را مخفی نگه دارند.[۱]

زندگی رضا معظمی از زبان مادرش

پرونده:معظمی گ2.JPG
رضا معظمی گودرزی

رضا در تاریخ اول دی‌ماه ۱۳۷۸، در بروجرد متولد شد. نام من «مادرش» فیروزه و نام پدرش محمود است. خودم خیاطی می‌کنم و پدرش راننده است. رضا تحصیلاتش را تا دیپلم ادامه داد. علاقه‌ی زیادی به ورزش داشت و مربی اسکیت بود. رضا سه ساله بود که ما به تهران رفتیم. او خیلی خوش برخورد بود و همیشه لبخندی بر لبانش داشت. با این‌که خودمان وضع مالی خوبی نداشتیم ولی رضا همواره از مردمی حرف می‌زد که شرایط مالی‌شان ضعیف بود. رضا در آخرین پست حساب اینستاگرامش نوشته بود:

« اولین برف زمستانی تو به خواب میروی و در جهانی کاملا متفاوت از خواب بیدار میشوی.»

مادر رضا در وصف او و اخلاقیاتش می‌گوید:

رضا معظمی

رضا هم ، پسر کسی بود. عشق مادری و امید پدری، رویاهایی داشت. عاشق زندگی، ورزش می‌کرد؛ و درس می‌خواند تا برای خودش کسی بشود. کار می‌کرد و شرمنده پدر زحمتکشش. عاشق ایران و ایرانی بود. تحمل فقر و درد مردم را نداشت. صدای آن‌ها شد. ولی مزدوران پاسخشان گلوله بود. حالا از اون بالا به ما نگاه می‌کنه. به مادر و پدرش و برادرش و دوستانش.

مادر رضا معظمی در کنار مزارش با فرزندش نجوا می‌کند و می‌گوید:

«حتی یک‌بار دستت را جلوی بابا دراز نکردی و میگفتی بابا ۴ صبح می‌رود و ۱۱ شب می‌آید، من چه جوری ازش پول بگیرم؟»[۲]

نحوه جان‌باختن

رضا معظمی گودرزی در ۲۶ آبان‌ماه ۱۳۹۸، در شهریار کرج با اصابت گلوله به کمرش مجروح شد. مردم او را به بیمارستان رساندند، اما پزشکان وابسته به حکومت جمهوری اسلامی او را عمل نکردند؛ و پس از دو ساعت جان باخت.

مادر او می‌گوید که پسر غیرتی و عزیزم از ۱۴سالگی کار می‌کرد به امید داشتن زندگی معمولی و کار خوب، اما سهمش گلوله‌ای شد که در ۱۹سالگی جانش را گرفت. گلوله از پشت به کمرش اصابت کرده بود که بلافاصله به بیمارستان تأمین اجتماعی شهرک اداری شهریار منتقل شد. رضا هنوز نفس می‌کشید، ولی تا پایان شب پزشکان از معالجه و عمل او امتناع کردند. انگار دستور از بالا آمده بود! یک نفرکه فقط پایش تیر خورده بود نیز همان شب جان باخت. رضا معظمی فقط ۱۹ سال داشت؛ و ورزشکار بود و چند روز دیگر قرار بود ۲۰ سالگیش را جشن بگیرد. او همیشه می‌گفت:

«زندگی بدون شادی زندگی نیست، پس زندگی کن.»[۲]

مادر رضا معظمی بر سر مزار پسرش

وداع مادر

تو را به خدا می‌سپارم.

وقتی نور باری تعالی به صورتت تابید،

زانو بزن و برای زانوهای تا شده‌ام و برا ی کمر خم شده‌ی پدرت و تنهایی برادرت از خداوند صبر طلب کن.

و بگو که متشکرم که تو را به ما هدیه داد.

به خاطر همه لحظه‌هایی که با هم خندیدیم و به خاطر هم‌دلی‌هایت.

و قلبت که اهدا کردی تا آرام جانم باشد؛ و در زمین بتپد.

سفرت به سلامت

اما کاش می‌گفتی که خیلی زود خواهی رفت.

جایت تا ابد خالی است

«با عشق مادرت» [۲]

مادر رضا معظمی هم‌چنین در صفحه اینستاگرام با انتشار تصویری از خود بر سر مزار فرزندش نوشت:

«پسر قهرمانم خون پاک تو و هزاران جوان که بی‌گناه کشته شدید پایمال نخواهد شد. بی شک قاتلینت به سزای اعمال ننگینشان خواهند رسید.»[۳]

خاک‌سپاری

رضا معظمی

پس از جان باختن رضا معظمی گودرزی، مأموران امنیتی به خانوده‌اش گفتند به شرطی پیکر فرزندشان را به آن‌ها تحویل می‌دهند که برای وی در کرج مراسم تشییع و تدفین برگزار نکنند. [۳]

مأموران امنیتی رژیم ایران اجازه‌ی گرفتن مراسم و خاک‌سپاری رضا معظمی را در کرج ندادند. و خانواده‌ی او را مجبور کردند که وی را در یک روستای دورافتاده در حومه‌ی شهر بروجرد به خاک بسپارند؛ اما مراسم خاکسپاری رضا معظمی با شکوهی که دور از انتظار بود مواجه شد. مردم بسیاری از مناطق مختلف گرد آمدند تا این جوان جان‌باخته را به خاک بسپارند. در این مراسم مادر رضا با سخنانی تأثیرگذار از داغ فرزندش گفت:

«در دفاع از لبخند تو که یقین است و باور است، دریا به جرعه‌ای که تو از چاه نوشیده‌ای حسادت می کند. عزیز دل مادر تولد بیست سالگیت مبارک.»

برادر او نیز در سخنان سوزناک گفت:

«سلام داداشی! تولدت مبارك! چه خبرها؟ خوبی؟ كادو واست گرفتم. داداشی نيستی بدمش بهت. امروز ٢٠سالت تموم شد؛ و رفتی تو ٢١ سال جونم فدایت داداشم.»

مادر رضا معظمی گودرزی هم‌چنین در روز چهلم شهادت فرزندش گفت که: عزیز دل مادر، بهت افتخار می‌کنم جیگرم آتیش گرفته ولی خوشحالم که یک پسر شجاع تحویل جامعه دادم. جات همیشه تو قلب ماست. عزیزتر از جانم همیشه به یادتم.

از مراسم تدفین رضا معظمی فیلم‌هایی در فضای مجازی منتشر شده است که یکی از آن‌ها با صدا و شعری از احمد شاملو است:

تو را چه سود

فخر به فلک بَر

رضا معظمی

فروختن

هنگامی که

هر غبارِ راهِ لعنت‌شده نفرینَت می‌کند.

تو را چه سود از باغ و درخت

که با یاس‌ها

به داس سخن گفته‌ای.

آن‌جا که قدم برنهاده باشی

رضا معظمی گودرزی

گیاه

از رُستن تن می‌زند.

چرا که تو

تقوای خاک و آب را

هرگز

باور نداشتی.

باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،

که مادرانِ سیاه‌پوش

ــ داغدارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و باد ــ

هنوز از سجاده‌ها

سر برنگرفته‌اند![۴]

فایل صوتی مادر رضا معظمی گودرزی

در سوم خردادماه ۱۴۰۰ مادر رضا معظمی گودرزی در کلیپی که در شبکه‌های مجازی منتشر شد بر سر مزار فرزندش حضور یافت و گفت:

پدر رضا معظمی گودرزی

« من مادر جاوید نام رضا معظمی‌گودرزی، یکی از جانباختگان آبان ۹۸ هستم... من بخاطر به ناحق کشته شدن فرزند ۱۹ ساله‌ام رضا، هرگز رأی نخواهم داد. من دادخواهم، دادخواه خون به ناحق ریخته پسرم.» [۵]

پیام پدر رضا معظمی گودرزی

پدر رضا معظمی‌گودرزی در پیامی که روز ۱۸خرداد۱۳۹۹ در شبکه‌های مجازی انشتار یافت گفت:

«به‌خاطر خون به ناحق ریخته شده پسرم و همه کشته‌شدگان در آبان خونین ۹۸ هرگز به جمهوری اسلامی رأی نخواهم داد و از شما مردم ایران می‌خواهم که ما را در این کمپین یاری کنید.»[۶]

بازداشت جمعی از مادران جان‌باختگان

اعتراض جمعی از مادران جانباختگان آبان ۹۸

روز جمعه هشتم مردادماه ۱۴۰۰، به دنبال برگزاری تجمع اعتراضی، جمعی از مادران و دیگر اعضای خانواده‌ی جان‌باختگان اعتراضات سراسری آبان‌ماه ۱۳۹۸، توسط نیروهای امنیتی در مترو صادقیه با ضرب و شتم، بازداشت شدند. این خانواده‌ها با در دست داشتن پلاکارد و عکس‌هایی از فرزاندانشان در میدان آزادی تهران دست به تجمع اعتراضی زدند. خانواده‌ی جانباختگاه قیام آبان‌ماه در جریان این تجمع اعتراضی ضمن دادخواهی خون فرزندانشان از اعتراضات مردم خوزستان نیز حمایت کردند. در این تجمع اعتراضی، فیروزه معظمی گودرزی مادر رضا معظمی گودرزی، سکینه احمدی مادر ابراهیم کتابدار به همراه دو فرزند دیگرش، مهناز کریمی مادر وحید دامور، محبوبه رمضانی مادر پژمان قلی‌پور، صدیقه تورانی مادر فرهاد مجدم و مادر میلاد محققی بازداشت شدند؛ و در ساعات پایانی شب پس از بارها جابه‌جایی و تهدید آزاد شدند.[۷]

منابع