کاربر:Sayfe
جمهوری دموکراتیک (به انگلیسی: democratic republic) نوعی حکومت است که بر حاکمیت مردم بر مردم با ویژگی دموکراتیک تأکید میکند. به لحاظ علمی و تکنیکی هر کدام از این دو عبارت معانی مشخصی را ارائه میکنند اما با یکدیگر در برخی موارد دارای همپوشانی هستند. بر اساس تعاریف فرهنگ آکسفورد جمهوری: «کشوری است که در آن قدرت عالی توسط مردم و نمایندگان منتخب آنها در دست است …» اما دموکراسی: «یک سیستم حکومتی توسط کل مردم یا همه اعضای واجد شرایط یک کشور، معمولاً از طریق نمایندگان منتخب است. در سیستمهای دموکراتیک رأی مردم گاه مشروط به قوانینی چون سن، نداشتن سابقه ارتکاب جرم و.... میشود.به این ترتیب در سیستمهای دموکراتیک، الزاما دموکراسی با رأی مستقیم مردم تأمین نمیشود و ممکن است فرایندهای دیگری منجر به آن شود اما در جمهوری همه چیز به صورت مستقیم توسط عموم مردم مشخص میشود. تلاقی جمهوری و دموکراتیک بنابه نوع حکومت و قوانین میتواند برخی از ویژگیهای هر دو سیستم را در بربگیرد.
حکومت جمهوری
جمهوری نوعی از حکومت است که ریاست آن برای مدتی محدود با راي مردم انتخاب میشود.
نام جمهوری از واژهی جمهور به معنای تودهی مردم گرفتهشدهاست. معادل این واژه در زبان انگلیسی Republic نامیدهمیشود. کلمهای که ریشهی لاتین دارد و از ترکیب دو لفظ رس (res) به معنای امر و پابلیکا (publica) به معنای همگانی ساخته شدهاست. حکومت جمهوری در فرهنگ سیاسی مترادف با حکومتی است که ریاست آن همچنانکه سایر مسئولین دولتی، برای مدتی محدود و معین از طریق رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم انتخاب شوند. به این سبب دوران تصدی پست ریاست جمهوری محدود بوده و رییس جمهور در این نوع از حاکمیت نمیتواند مانند حکومت سلطنتی که بدون دخالت مردم و به شکل موروثی و مادام العمر تشکیل شده، برای همیشه بر مسند ریاست باقی بماند.
حکومت جمهوری بر پایهی دمکراسی بنا میگردد. در عرف سیاسی دمکراسی را معادل حکومت مردمسالاری یا حکومت مردم بر مردم میشناسند. رای مردم در این حکومت ابزار به وجود آمدن این نوع از حکومت میباشد.
بر اساس این تعریفها کشورهایی که در آنها یک نفر تحت نام رئیس جمهور برای مدتی طولانی حکومت میکند مشمول لیست جمهوریها نمیشوند زیرا حکومت جمهوری مبتنی بر دمکراسی است.
چهار رکن اساسی جمهوری
جمهوری نظامی است که بر چهار رکن اساسی بنا شده است:
اول- نظام جمهوری متکی به مردم است.
دوم- در نظام جمهوری انتخاب رئیس جمهور از طریق انتخابات مستقیم یا غیر مستقیم انجام میشود.
سوم- در نظام جمهوری قوای سه گانه از هم منفک بوده و بر کار یکدیگری نظارت دارند.
چهارم- درنظام جمهوری دولت نمیتواند آزادیها را محدود کند.
نظامهای جمهوری به سه دسته تقسیم شدهاند:
جمهوریهای دموکراتیک غربی- دولتهای دیکتاتوری که صرفا نام جمهوری را با خود یدک میکشند - جمهوریهای دموکراتیک تودهای.
جمهوریهای دموکراتیک غربی، دستهی اول را تشکیل میدهند؛ فرانسه یا آمریکا که ریشههای تاریخی آنها به انقلابهای قرن هجدهم و نوزدهم بر میگردد، از این دسته هستند. در این کشورها جمهوری با آزادی احزاب، مطبوعات و اجتماعات همراه است.
دومین دسته دولتهایی هستند که هرچند رسماً اسم جمهوری را یدک میکشند اما در عمل رژیمهای نظامی و پلیسی در این کشورها حکومت میکنند. به بیان سادهتر دیکتاتوری هستند. جمهوری اسلامی حاکم بر ایران که بر پایه اصل ولایت فقیه اداره میشود و همه اختیارات اصلی و اساسی در دست یک نفر (شخص ولیفقیه) میباشد، نیز شامل دستهی دوم است. به عبارت دیگر در نظام جمهوری اسلامی ایران "حکمروای" اصلی ولی فقیه است و مردم حق حاکمیت ندارند.
سومین دسته هم جمهوریهای دموکراتیک تودهای در اروپا و آسیای شرقی هستند. در این کشورها حکومت تک حزبی است و آزادی مطبوعات و اجتماعات در آنها وجود ندارد.
اولین حکومت جمهوری در دنیا
جمهوری روم باستان را میتوان اولین حکومت جمهوری در دنیا قلمداد کرد. این جمهوری در ۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح تأسیس شد. در جمهوری روم باستان تصمیمگیریهای حکومتی به صورت جمعی در مجلس سنا انجام میشد. یعنی سناتورها بهعنوان فرهیختگان جامعه در مجلس سنای آن روزگار جمع میشدند و مسائل حکومتی و اجتماعی را بررسی میکردند و بهطور جمعی تصمیمگیری میکردند. با این روش ادارهی حکومت تمدنی ساخته شد که رشد و شکوفایی چشمگیری داشت. از ویژگیهای جمهوری روم باستان، ساختار پیثشرفتهی ادارهی دولت بود. در این حکومت عموم مردم از رفاه نسبی برخوردار بودند و از حقوق مشخص اجتماعی بهره میبردند. جمهوری روم باستان چند صد سال عمر کرد اما در آخرین سالهای پیش از میلاد درگیر جنگ داخلی شد، جنگی خونین که به این جمهوری پایان داد و دیکتاتوری آگوستوس سزار آغاز شد.
ویژگیهای نظام جمهوری
نظام جمهوری در دنیای امروز از مشروعترین نظامهای سیاسی محسوب میشود. اگر چه بیشتر کشورهای جهان دارای نوعی از نظام جمهوری هستند ولی به این معنا نیست که ساخت و بافت این جمهوریها یکسان باشد.
لازم به دانستن است که علاوه بر چهار رکن اساسی اصول دیگری نیز بر نظام جمهوری،دلالت میکند. از جمله اینکه:
۱- احزاب، جمعیتها و گروههای سیاسی، مردم را تشویق میکنند که برای برگزیدن ریاست جمهور به برنامههای نامزدها و نه به اشخاص رأی بدهند. ب
۲- زمامداران نباید خودکامه باشند، به بیان سادهتر در نظام جمهوری دیکتاتوری ممنوع است.
۳- تفکیک قوای دولتی و نظارت آنها بر کار یکدیگر از شکل گرفتن یک دیکتاتوری ممانعت میکند و اجازه نمی ده که قدرت در یک نقطه متمرکز گردد.
۴. دامنهی قدرت حکومت جمهوری تا نقطهایاست که نتواند آزادیهای فردی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد و محدود کند؛ بهعبارتی دولت حق ندارد به حریم آزادیها تجاوز کند.
مقایسهی جمهوری و دموکراسی
· جمهوری ها و دموکراسی ها هر دو یک سیستم سیاسی را ارائه می دهند که در آن شهروندان توسط مقامات منتخب، نمایندگی می شوند.[۱]
· در یک دموکراسی خالص ، قوانین مستقیماً با اکثریت رأی دهنده وضع می شوند که حقوق اقلیت را تا حد زیادی بدون محافظت می گذارد.
· در جمهوری، قوانینی توسط نمایندگان منتخب مردم وضع می شوند و باید با قانون اساسی مطابقت داشته باشند که به طور خاص از حقوق اقلیت در برابر خواست اکثریت محافظت می کند.
در هرجمهوری مجموعهای رسمی از قوانین مانند قانون اساسی و منشور حقوق، دولت را ـحتی اگر آزادانه توسط اکثریت مردم انتخاب شودـ از محدود کردن یا سلب برخی از حقوق "مسلم" مردم منع می کند. حالآنکه در یک دموکراسی خالص، اکثریت رأی دهنده قدرت تقریباً نامحدودی بر اقلیت دارند. به عنوان نمونه: ایالات متحده، مانند اکثر ملل مدرن، نه یک جمهوری خالص است و نه یک دموکراسی خالص بلکه یک جمهوری ترکیبی دموکراتیک میباشد.
تفاوت اصلی بین دموکراسی و جمهوری در میزان کنترل مردم بر روند وضع قوانین در دولت است.
جیمز مدیسون از بنیانگزاران ایالت متحده آمریکا شاید به بهترین وجه تفاوت بین دموکراسی و جمهوری را توصیف کرده باشد:
"تفاوت در این است که در یک دموکراسی ، مردم ملاقات می کنند و شخصاً دولت را اداره می کنند اما در یک جمهوری، آنها توسط نمایندگان و نمایندگان خود آن را جمع و اداره می کنند. در نتیجه، هر دموکراسی باید در یک نقطه کوچک محدود شود. جمهوری ممکن است در یک منطقه بزرگ گسترش یابد. "
این واقعیت که بنیانگذاران قصد داشتند ایالات متحده به جای دموکراسی خالص ، به عنوان یک دموکراسی نماینده عمل کند ، در نامه الکساندر همیلتون در 19 مه 1777 ، به گوورنور موریس نشان داده شده است.
"اما دموکراسی نمایندگی ، جایی که حق انتخاب به خوبی تضمین و تنظیم شود و اعمال مقامات قانونگذاری ، اجرایی و قضایی ، به افراد منتخب اعطا شود ، که واقعاً و نه به طور اسمی توسط مردم انتخاب شده باشند ، به نظر من به احتمال زیاد خوشحال ، منظم و با دوام باشید. "
مفهوم دموکراسی
دموکراسی مانند بسیاری از اصطلاحات اصلی علم سیاست، از جمله خود «سیاست» در اصل یک واژهی یونانی است. این کلمه از واژهی demokratia که خود از دو لفظ «دموس» (dêmos) و کراتوس (kratos) ترکیب شده، گرفته شده است. دِمُوس به معنی کلیهی شهروندانی است که در پولیس یعنی دولت-شهر زندگی میکنند. کراتوس نیز دارای دو معنی قدرت و قانون است. از ترکیب دموس و کراتوس واژهی دموکراسی به معنی حاکمیت مردم به دست میآید. در یک دموکراسی خالص ، همه شهروندان واجد شرایط رأی دادن، در روند وضع قوانین حاکم به طور یکسان مشارکت می کنند. در یک دموکراسی خالص یا "مستقیم"، شهروندان به طور کلی این قدرت را دارند که همه قوانین را مستقیماً از صندوق های رای بدست آورند.
امروز برخی از ایالات آمریکا، شهروندان خود را قادر می سازند تا قوانین ایالتی را از طریق نوعی دموکراسی مستقیم موسوم به ابتکار رای گیری وضع کنند. به بیان ساده ، در یک دموکراسی خالص، اکثریت واقعاً حکومت می کنند و اقلیت قدرت کمی دارند یا قدرت ندارند.[۱]
مفهوم دموکراسی را می توان در حدود 500 سال قبل از میلاد مسیح در آتن ، یونان نیز جستجو کرد. دموکراسی آتنی یک دموکراسی مستقیم یا "موبوکراسی" بود که بر اساس آن مردم به هر قانونی رأی می دادند و اکثریت تقریباً کنترل کاملی بر حقوق و آزادی ها داشتند.
بنا بر این دموکراسی یعنی هر کس راه خودش را انتخاب میکند. دموکراسی یعنی آزادی بیان. دموکراسی یعنی انتخاب آزادانه برای زندگی[۲]
انواع دمکراسی
اصلیترینِ گونههای دمکراسی عبارتند از: ۱-دموکراسی مشارکتی ۲- دموکراسی نمایندگیِ چند حزبی
دموکراسی مشارکتی یا دموکراسی مستقیم، نخستین گونهی دموکراسی است که در یونان باستان پایهریزی شدهاست. در دموکراسی مشارکتی تصمیمات بهطور جمعی بهدست افراد گرفته میشود. در یونان باستان اقلیت کوچکی از جامعه که شهروند نامیده میشدند، برای بررسی سیاستها و گرفتن تصمیمات مهم به طور منظم گردهم جمع میشدند. دموکراسی مشارکتی در جوامع امروزی، برای توده مردم بسیار محدود است اما برخی جنبههای دموکراسی مشارکتی هنوز هم کاربرد دارد. برگزاری رفراندومها در سطح ملی برای مسائل مورد اختلاف؛ نمونهای از دموکراسی مشارکتی است.
گونهی دیگری از دموکراسی که متداول است دموکراسیِ نمایندگی چند حزبی است. اینگونه دموکراسی به نظامهایی اطلاق میشود که در آن رأی دهندگان یعنی مردم بتوانند از بین چند حزب در یک فرایند سیاسی یکی را انتخاب کنند. به این نوع دموکراسی، معمولاً دموکراسی لیبرال گفته میشود. ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپای غربی، ژاپن، استرالیا، نیوزیلند و هند در دسته دموکراسیهای لیبرال قرار میگیرند. البته همة آنها باهم یکسان نیستند. در برخی از این دموکراسیها قدرت شهروندان بیشتر است.
ناگفته نماند که اگر در یک دموکراسی، قانونگذاری دقیق برای جلوگیری از توزیعِ نامتوازن قدرتت ِسیاسی صورت نگیرد یک شاخه از نظام حاکم میتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار بگیرد و به آن نظام دموکراتیک لطمه بزند. یعنی در آنصورت اتوکراسی به معنی دیکتاتوری جایگزین دموکراسی میشود؛ در نتیجه برای توزیع متوازن قدرت اقداماتی مثل تفکیک قوا انجام میشود.
از حکومت اکثریت به عنوان خاصیت اصلی و متمایزکنندهی دموکراسی نام میبرند. در صورت نبودِ حاکمیت مسئولیتپذیر، ممکن است حقوق اقلیتهای جامعه نادیده گرفته شود. برخی به این وضعیت، دیکتاتوری اکثریت میگویند.
یکی از اصلیترین شاخصهای دموکراسیهای ممتاز وجود رقابتهای انتخاباتی عادلانه است. علاوه بر این، آزادی بیان، آزادی اندیشهی سیاسی، (تصاویر عام از مطبوعات) و مطبوعات آزاد از دیگر ارکان اساسی دموکراسی هستند که به مردم اجازه میدهند تا با آگاهی و اطلاعات بر حسب علاقهی شخصی خودشان رأی بدهند.
مفهوم جمهوری
در یک جمهوری ، مردم نمایندگان را برای وضع قوانین و یک مجریه را برای اجرای این قوانین انتخاب می کنند. در حالی که اکثریت هنوز در انتخاب نمایندگان حکمرانی می کند ، منشور رسمی برخی حقوق مسلم را ذکر و از آنها محافظت می کند ، بنابراین اقلیت را از هوی و هوس سیاسی خودسرانه اکثریت محافظت می کند.از این نظر ، جمهوری هایی مانند ایالات متحده به عنوان "دموکراسی های نماینده" عمل می کنند.[۱]
در ایالات متحده ، سناتورها و نمایندگان قانونگذاران منتخب ، رئیس جمهور قوه مجریه منتخب و قانون اساسی منشور رسمی است.
شاید به عنوان یک نتیجه طبیعی از دموکراسی آتن ، اولین دموکراسی نماینده مستند در حدود سال 509 قبل از میلاد در قالب جمهوری روم ظاهر شد. در حالی که قانون اساسی جمهوری روم عمدتاً نانوشته بود و به موجب عرف اجرا می شد ، اما این یک سیستم کنترل و توازن بین شاخه های مختلف دولت را ترسیم می کرد. این مفهوم قدرت های جداگانه دولتی تقریباً در تمام جمهوری های مدرن به عنوان ویژگی باقی مانده است.
جمهوریخواهی
جمهوریخواهی هم به موازات نظام جمهوری در طول تاریخ مراحل شکلگیری مختلفی را از سرگذرانده است؛ از زمان انقلاب آمریکا و انقلاب کبیر فرانسه، نظام جمهوری به حکومت قانون اطلاق میشود و جمهوریخواه یعنی کسی که دنبال حاکمیت قانون است. حاکمیتی که در آن حقوق مدنی و آزادیهای فردی تضمین شده باشد. در این مفهوم جمهوریخواهی به معنای دشمنی با استبداد (سلطنتی) و تضمینی برای آزادیهای مدنی بهشمار میآمد، اما پس از برقراری دموکراسی در بسیاری از نظامهای سلطنتی اروپا، جمهوریخواهی این معنای رادیکال خودش را از دست داد، چون حالا دیگر نظامهای سلطنتی هم خاستگاه قدرت خود را نه ارادهی الهی بلکه مردم میدانند.
نظام جمهوری در ایران
خمینی که او را بنیانگزار جمهوری اسلامی میخوانند، با وجود اینکه نام حکومت خودش را جمهوری گذاشت اما اصرار داشت که از پسوند دمکراتیک استفاده نکند. وی در پاسخ خبرنگاری که از وی خواست جمهوری را توضیح دهد گفت: «جمهوری همان جمهوری است که همه جا هست» خمینی سپس اصل ولایتفقیه را هم وارد قانون اساسی کرد. قانون اساسی در رژیم ولایت فقیه جایگاهی ویژه برای ولی فقیه قائل است بیانگر حاکمیت یک آخوند (روحانی شیعه) بر جمهور مردم است. بعدها نزدیکان خمینی اعتراف کردند که وی اعتقادی به جمهوری نداشت و پذیرش آن یک دروغ مصلحتی بوده است.
آخوند غرویان (منصب او گفته شود) گفت: «خمینی جمهوریت نظام را اضطراری پذیرفت و الا دیدگاه وی حکومت اسلامی بود و نه جهموری اسلامی.» مصباح یزدی (منصب او بیان شود) در پاسخ اینکه چرا خمینی جمهوری را قبول کرده گفت: «بخاطر مصلحت بود»
در فروردین سال ۱۳۵۸ مردم ایران در یک همه پرسی شرکت کردند و با اکثریت آراء به جمهوری اسلامی رای مثبت دادند، ولی از محتوای این جمهوری هیچگونه اطلاعی نداشتند.
به رغم وعدهی خمینی در ابتدای تشکیل جمهوری در ایران مبنی بر تشکیل مجلس موسسان، مجلس خبرگان جایگزین آن شد و موظف گردید که قانون اساسی جمهوری اسلامی را در ایران تدوین نماید.سرانجام در آبانماه سال ۱۳۵۸ نسخه نهایی آن با ۱۱۷ اصل ارائه شد.این قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ بار دیگر مورد بازبینی و تغییر قرار گرفت.
در اصل ۱۱۰ این قانون، اختیارات و وظایف گستردهای بیان شده است. در نظام جمهوری اسلامی ایران "حکمروای" اصلی ولی فقیه است و مردم حق حاکمیت ندارند.
هرچند گفته میشود که مجلس خبرگان ناظر بر امور مرتبط با ولیفیقه است ولی اختیارات و تمرکز قدرت در دست او، در عمل ولی فقیه را بینیاز از هرگونه پاسخگویی نموده است……
جمهوری اسلامی نتیجهی انقلابی است که "مشروعهخواهان" رهبری آن را به دست داشتند. تقریباً تنظیم همه قوانین در ایران مشروط به این است که با "موازین اسلامی" مطابقت داشته باشند. این مطابقت نیز سرانجام از سوی نهادهای انتصابی مشخص میشود.
در نظام جمهوری اسلامی مجلس و رئیس جمهور اختیارات تصمیمگیری درباره وضعیت اضطراری در کشور را ندارند. نگاهی به سرنوشت روسای جمهور گذشته در ایران بیانگر این واقعیت است.[۳]
جمهوری دمکراتیک
جمهوری دموکراتیک تاکید مؤکد بر نظامیاست که توسط مردم و رای مردم برای یک دوره مشخص انتخاب میشود. این حکومت به آزادی اندیشه و عقیده و بیان و آزادی زنان و مردان و تمامی آزادیهای اجتماعی و حقوق برابر انسانها و حقوق ملیتها معتقد است.
منابع