احمد شاملو
احمد شاملو | |
---|---|
احمد شاملو(الف.بامداد) | |
زادروز | ۲۱ آذر ۱۳۰۴ تهران، خیابان صفیعلیشاه |
پدر و مادر | حیدر شاملو، کوکب عراقی |
مرگ | ۲ مرداد ۱۳۷۹ کرج فردیس |
جایگاه خاکسپاری | امامزاده طاهر کرج |
رویدادهای مهم | کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب ضدسلطنتی |
نام(های) دیگر |
الف. بامداد |
شریک(های) زندگی |
آیدا سرکیسیان |
دلیل سرشناسی | اشعار، ترجمهها، کتاب کوچه |
اثرگذاشته بر | شاعران پس از خود |
اثرپذیرفته از | نیما یوشیج |
احمد شاملو، (زادهی ۲۱ آذر ۱۳۰۴ مصادف با ۱۲ دسامبر ۱۹۲۵در تهران، درگذشته در ۲ مرداد ۱۳۷۹)، با نام شعری الف.بامداد، برجستهترین شاعر معاصر ایران، از فرهنگسازان وفرهنگنویسان بزرگ ایران، نویسنده، پژوهشگر و مترجم ایرانی است. پدرش حیدر و مادرش کوکب نام داشت و از قفقاز به ایران آمده بود. پدر احمد شاملو افسر ارتش و مدام در سفر بود و خانوادهی آنها از شهری به شهر دیگر میکوچید.
احمد شاملو دبیرستان را به پایان برد اما شرایط زندگی به وی امکان ادامهی تحصیل نداد. شوق آموختن و علاقهی او به شعر او را به کار در روزنامهها و سپس سرودن شعر هدایت کرد. احمد شاملو اولین دفتر شعر خود را با نام آهنگهای فراموش شده به چاپ رساند اما بعدها آنرا ناچیز خواند و از انتشار آن اظهار پشیمانی کرد. از نخستین اشعار وی که بسیار مورد توجه واقع شد، شعر «از شکوفهی سرخ یک پیراهن» بود که در سال ۱۳۲۹ برای عبور از سد سانسور با نام دیگری منتشر شد. این اولین شعر غیرموزون احمدشاملو بود. به این ترتیب احمد شاملو آغازگر شعر سپید فارسی گشت. احمد شاملو سه بار ازدواج کرد اما تنها ازدواج سوم او با آیدا سرکیسیان دوام داشت. او نام «آیدا» را بر دو دفتر شعری خود به نامهای «آیدا، درخت و خنجر و خاطره» و «آیدا در آینه» نیز گذاشته است. آیدا سرکیسیان علاوه بر همسر، همکار و تنها یار و پشتیبان او در جمعآوری اشعار و پژوهشهایش بود.
احمد شاملو در طول زندگی خود سه بار دستگیر شد. در یکی از حملات توسط نیروهای امنیتی حکومت پهلوی به خانهی او برخی کتابها و نوشتههای او برای همیشه از بین رفت. همواره شعرها و کتابهای او مورد سانسور و ممیزی قرار میگرفت. پس از انقلاب وی در همان ابتدا نسبت به سرکوب رو به رشد در حاکمیت جدید هشدار داد. او در دوران جمهوری اسلامی به طور کامل با رسانهها و افراد و تمامیت سیستم خط قرمز داشت و انزوا را ترجیح داد. از اشعار معروف او پس از انقلاب شعر «در این بن بست» است که با مطلع مشهور «دهانت را میبویند، مبادا گفته باشی دوستت دارم! » آغاز میشود.[۱]
احمدشاملو همچنین تلاشی بسیار دشوار را در ساختن اولین فرهنگنامه واژههای عامیانه انجام داد. این فرهنگنامه که به کتاب کوچه شهرت دارد دارای دهها جلد است و نوشتن آن سال ها زمان برده است. احمد شاملو این کار را به تنهایی و بدون هیچ پشتیبانی انجام داد، به طوری که بسیاری از مجلدهای آن تا پس از مرگ وی نیز هنوز تدوین و منتشر نشده بود.[۲] احمد شاملو در سالهای پایانی از بیماری قند رنج میبرد. یک سال پیش از درگذشت پزشکان مجبور به قطع یکی از پاهای وی شدند. احمدشاملو سرانجام در ۲ مرداد ۱۳۷۹ درگذشت.[۳]
زندگینامه احمد شاملو
احمد شاملو در ۲۱ آذر ۱۳۰۴ در خیابان صفی علیشاه تهران متولد شد. پدرش حیدر نام داشت. نام مادرش کوکب بود و به گفتهی شاملو از قفقازیهایی بود که پس از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ روسیه، با خانوادهی خود به ایران آمده بود.
احمد شاملو در دورهی کودکی به دلیل شغل پدرش که افسر ارتش بود و به مأموریتهای مختلف میرفت، در سفرهای متعدد از این شهر به آن شهر طی شد.
او در شهرهایی چون رشت، سمیرم، اصفهان، آباده و شیراز زندگی کرد و دوران تحصیل دبستان را در شهرهای خاش، زاهدان و مشهد گذراند. احمد شاملو دوره دبیرستان را در بیرجند، مشهد، تهران و درس خواند و به شوق آموختن دستور زبان آلمانی در سال اول دبیرستان صنعتی ثبتنام کرد.
دستگیری اول
احمد شاملو برای اولین بار پس از اشغال ایران توسط متفقین به دلیل فعالیتهای سیاسی دستگیر شد و به زندان شوروی در رشت منتقل گشت. پس از آزادی به همراه خانوادهاش به ارومیه رفت و تحصیلات خود را در سال چهارم دبیرستان آغاز کرد.
دستگیری دوم
احمد شاملو بار دیگر در سال ۱۳۲۴ همزمان با به قدرت رسیدن فرقهی دموکرات آذربایجان دستگیر شد. او به همراه پدرش مدت دو ساعت در برابر جوخه آتش قرار گرفت، اما سرانجام با کسب تکلیف مأموران از بالا اعدام او ملغی شد.
ازدواج اول
شاملو در بیست و دو سالگی (۱۳۲۶) با اشرفالملوک اسلامیه ازدواج کرد. چهار فرزند با نام های سیاوش، سامان، سیروس و ساقی حاصل این ازدواج هستند. در همین سال اولین مجموعه اشعار او با نام آهنگهای فراموش شده به چاپ رسید و همزمان کار در نشریاتی مثل هفته نو را آغاز کرد.
ادامه فعالیت شعری
اولین کتاب خود را در سال ۱۳۲۶ با نام آهنگهای فراموش شده منتشر کرد. او بعدها این اثر را بیارزش نامید و از انتشار آن اظهار پشیمانی کرد.
احمد شاملو برای اولین بار درشعر «تا شکوفهی سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد. او به زودی به شاعری بسیار مشهور تبدیل شد که دفترهای زیادی منتشر کرد و آثارش را روشنفکران و انقلابیون زمانهی خود از بر میکردند. احمد شاملو در سال ۱۳۳۰ شعر بلند «۲۳» و مجموعه اشعار قطعنامه را به چاپ رساند. در سال ۱۳۳۱ به مدت حدود دو سال مشاورت فرهنگی سفارت مجارستان را به عهده داشت.[۴][۵]
دستگیری سوم
پس از کودتای ۲۸ مرداد و حاکم شدن فضای اختناق در ایران یکی از مجموعه اشعار او به نام آهنها و احساس توسط پلیس در چاپخانه سوزانده شد. با یورش مأموران به خانه او ترجمهٔ «طلا در لجن اثر ژیگموند موریس» و بخش عمدهٔ کتاب «پسران مردی که قلبش از سنگ بود» اثر موریوکایی با تعدادی داستان کوتاه نوشتهٔ خودش و تمام یادداشتهای کتاب کوچه از میان رفت.
و با دستگیری مرتضی کیوان تنها نسخههای نوشتههای او با نام مرگ زنجره و «سه مرد از بندر بیآفتاب» توسط پلیس ضبط میشود که دیگر هرگز به دست نمیآید.
هنگام حمله مأموران ساواک به خانهی او، احمد شاملو موفق به فرار میشود اما پس از چند روز در چاپخانهٔ روزنامه اطلاعات دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی و زندان قصر برده شد. احمد شاملو در زندان علاوه بر شعر به نوشتن دستور زبان فارسی میپردازد و قصهٔ بلندی به سیاق امیر ارسلان و ملک بهمن مینویسد که این نوشته نیز در انتقال از زندان شهربانی به زندان قصر از بین میرود. او شخصا وارتان سالاخانیان را که در اثر و داغ تنش سوخته بود در زندان دید و شعری را تحت تأثیر او سرود. احمد شاملو در ۱۳۳۴ پس از یک سال و چند ماه از زندان آزاد میشود.
ازدواج دوم
شاملو در سال ۱۳۳۶ با طوسی حائری ازدواج کرد. او در این سال با انتشار مجموعه اشعار هوای تازه خود را به عنوان شاعری برجسته تثبیت نمود. این مجموعه حاوی سبک نویی است. در سال ۱۳۳۹ مجموعه شعر باغ آینه را منتشر کرد. معروفترین ترانههای عامیانه معاصر همچون پریا و دخترای ننه دریا در این دو مجموعه منتشر شدهاست. در سال ۱۳۳۶ به کار روی اشعار ابوسعید ابوالخیر، خیام و باباطاهر روی میآورد. پدرش نیز در همین سال فوت میکند. در سال ۱۳۴۰ هنگام جدایی از همسر دومش همه چیز از جملهٔ برگههای تحقیقاتی کتاب کوچه را رها کرد.[۴][۵]
ازدواج با آیدا سرکیسیان
شاملو در ۱۴ فروردین ۱۳۴۱ با آیدا سرکیسیان آشنا میشود. او تا پایان عمر با او زندگی کرد. ازدواج احمد شاملو با آیدا سرکیسیان نقطه عطفی در زندگی اوست. آیدا سرکیسیان یا آیدا شاملو با نام واقعی ریتا آتانث سرکیسیان آخرین همسر احمد شاملو است. شاملو درباره تأثیر فراوان آیدا در زندگی خود به مجله فردوسی گفت: «هر چه مینویسم به خاطر اوست و به خاطر او... من با آیدا آن انسانی را که هرگز در زندگی خود پیدا نکردهبودم پیدا کردم».
شاملو در سال ۱۳۴۳ دو مجموعه شعر به نامهای آیدا در آینه و لحظهها و همیشه را منتشر کرد. همچنین سال بعد مجموعهیی به نام آیدا، درخت و خنجر و خاطره را منشتر نمود و سپس به کمک همسرش کار تحقیق و گردآوری کتاب کوچه را آغاز کرد.
در سال ۱۳۴۶ شاملو سردبیری قسمت ادبی و فرهنگی هفتهنامه خوشه را به عهده گرفت. همکاری او با نشریه خوشه تا ۱۳۴۸ ادامه یافت. در این سال نشریه خوشه به دستور ساواک تعطیل شد. در این سال او به عضویت کانون نویسندگان ایران نیز در میآید. در سال ۱۳۴۷ او کار روی غزلیات حافظ و تاریخ دوره حافظ را آغاز میکند. نتیجه این تحقیقات بعدها به انتشار دیوان جنجالی حافظ به روایت او انجامید.
در اسفند ۱۳۵۰ شاملو مادر خود را از دست داد.[۴][۵]
اشعار شاملو پیش از انقلاب همواره در معرض سانسور قرار داشت. به همین دلیل شعر «مرگ وارتان» را با نام «مرگ نازلی» منتشر کرد. پس از انقلاب نیز همواره با سانسور مواجه بود. او که شاعری بسیار مشهور و جهانی به شمار میرفت، جمهوری اسلامی را به طور کامل تحریم کرده و در هیچ برنامه، مراسم یا دیدار دولتی و حکومتی شرکت نداشت.[۴][۵]
در رابطه با اعتقادات مذهبی احمد شاملو، تنها میتوان از اشعار او اینچنین نتیجه گرفت که وی به وجود «خدا» معتقد بوده است اما هرگز باور دینی خاصی نداشت.
سفرهای خارجی
شاملو در دهه ۱۳۵۰ نیز به فعالیتهای گسترده شعر، نویسندگی، روزنامه نگاری (از جمله همکاری با کیهان فرهنگی و آیندگان)، ترجمه، فعالیتهای سینمایی (از جمله تهیه گفتار برای چند فیلم مستند به دعوت وزارت فرهنگ و هنر) و شعرخوانی خود (از جمله در انجمن فرهنگی کوته و انجمن ایران و آمریکا) ادامه میدهد. در ضمن سه ترم به تدریس مطالعه آزمایشگاهی زبان فارسی در دانشگاه صنعتی مشغول میشود. در ۱۳۵۱ به علت معالجه آرتروز شدید گردن به پاریس سفر میکند تا زیر عمل جراحی گردن قرار گیرد. سال بعد، ۱۳۵۲، مجموعه اشعار ابراهیم در آتش را به چاپ میرساند. در ۱۳۵۴ دانشگاه رم از او دعوت میکند تا در کنگره نظامی گنجوی شرکت کند و از همین رو عازم ایتالیا میشود. در همین سال دعوت دانشگاه بوعلی برای سرپرستی پژوهشکدهٔ آن دانشگاه را میپذیرد و به مدت دو سال به این کار اشتغال دارد.
در ۱۳۵۵ انجمن قلم و دانشگاه پرینستون از او برای سخنرانی و شعرخوانی دعوت میکنند و از همین رو عازم ایالات متحده آمریکا میشود. در این سفر او به سخنرانی و شعرخوانی در بوستون و دانشگاه برکلی میپردازد و پیشنهاد دانشگاه کلمبیای شهر نیویورک برای تدوین کتاب کوچه را نمیپذیرد. در ضمن با شاعران و نویسندگان مشهور جهان همچون یاشار کمال، آدونیس، البیاتی و وزنیسینسکی از نزدیک دیدار میکند. این سفر سه ماه به طول میکشد و شاملو سپس به ایران باز میگردد.
هنوز چند ماه نگذشته که او دوباره به عنوان اعتراض به سیاستهای دولت ایران، کشور را ترک میکند و به آمریکا سفر میکند و یک سالی در آنجا زندگی میکند و در این مدت در دانشگاههای مختلفی سخنرانی میکند. در ۱۳۵۷ او از آمریکا به بریتانیا میرود و در آنجا مدتی سردبیری هفتهنامه «ایرانشهر» در لندن را به عهده میگیرد.[۵]
۱۳۶۷ به آلمان سفر میکند تا به عنوان میهمانِ مدعوِ دومین کنگرهٔ بینالمللی ادبیات: اینترلیت ۲ تحت عنوان جهانِ سوم: جهانِ ما در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور در این کنگره شرکت کند. در این کنگره نویسندگانی از کشورهای مختلف حضور داشتند از جمله عزیز نسین، دِرِک والکوت، پدرو شیموزه، لورنا گودیسون و ژوکوندا بِلی. عنوان سخنرانی شاملو در این کنگره «من دردِ مشترکم، مرا فریاد کن!» بود. در ادامه این سفر دعوت انجمن جهانی قلم (Pen) و دانشگاه یوتوبوری به سوئد و ضمن اجرای شب شعر با هیئت رئیسهٔ انجمن قلم سوئد نیز ملاقات میکند.
۱۳۶۹ برای شرکت در سیرا ۹۰ توسط دانشگاه UC برکلی به عنوان میهمان مدعو به آمریکا سفر کرد. سخنرانی وی به نام «نگرانیهای من» و «مفاهیم رند و رندی در غزل حافظ.» واکنش گستردهای در مطبوعات فارسی زبان داخل و خارج کشور داشت و مقالات زیادی در نقد سخنرانی شاملو نوشته شد. در این سفر دو عمل جراحی مهم روی گردن شاملو صورت گرفت با این حال چندین شب شعر توسط وی برگزار شد و ضمنا به عنوان استاد میهمان یک ترم در دانشگاه UC برکلی دانشجویان ایرانی به (زبان، شعر و ادبیات معاصر فارسی) را نیز تدریس کرد و در همین موقع ملاقاتی با لطفی علیعسکرزاده ریاضیدان شهیر ایرانی داشت. سال ۱۳۷۰ بعد از سه سال دوری از کشور به ایران بازگشت.[۴][۵]
بازگشت به ایران
احمد شاملو تنها چند هفته پس از پیروزی انقلاب به ایران باز گشت. در همین سال انتشارات مازیار اولین جلد کتاب کوچه را در قطع وزیری منتشر میکند. شاملو در ضمن به عضویت هیات دبیران کانون نویسندگان ایران در میآید و به کار در مجلات و روزنامههای مختلف میپردازد. او در ۱۳۵۸ سردبیری هفتهنامه کتاب جمعه را به عهده میگیرد. این هفتهنامه پس از انتشار کمتر از چهل شماره توقیف میشود.
شاملو در این سالها مجموعه اشعار سیاسی خود را با صدای خود میخواند و به صورت مجموعهٔ کتاب و نوار صوتی کاشفان فروتن شوکران منتشر میکند. از جمله اشعار این مجموعه مرگ وارطان است که شاملو اشاره میکند تنها برای فرار از اداره سانسور مرگ نازلی نام گرفته بودهاست و در واقع برای بزرگداشت وارطان سالاخانیان، مبارز مسیحی ایرانی به نقل از مادرش در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، بودهاست.
از ۱۳۶۲ با بستهتر شدن فضای سیاسی ایران چاپ آثار شاملو نیز متوقف میشود. هر چند خود شاملو متوقف نمیشود و کار ترجمه و تالیف و سرودن شعر را ادامه میدهد در این سالها بهویژه روی کتاب کوچه با همکاری همسرش آیدا مستمر کار میکند و ترجمهٔ رمان دن آرام را نیز پی میگیرد. تا آن که ده سال بعد ۱۳۷۲ با کمیبازتر شدن فضای سیاسی ایران آثار شاملو به صورت محدود اجازه انتشار میگیرد.۱۳۶۷ به آلمان سفر میکند تا به عنوان میهمانِ مدعوِ دومین کنگرهٔ بینالمللی ادبیات: اینترلیت ۲ تحت عنوان جهانِ سوم: جهانِ ما در ارلانگن آلمان و شهرهای مجاور در این کنگره شرکت کند. در این کنگره نویسندگانی از کشورهای مختلف حضور داشتند از جمله عزیز نسین، دِرِک والکوت، پدرو شیموزه، لورنا گودیسون و ژوکوندا بِلی. عنوان سخنرانی شاملو در این کنگره «من دردِ مشترکم، مرا فریاد کن!» بود. در ادامه این سفر دعوت انجمن جهانی قلم (Pen) و دانشگاه یوتهبوری به سوئد و ضمن اجرای شب شعر با هیئت رئیسهٔ انجمن قلم سوئد نیز ملاقات میکند.
۱۳۶۹ برای شرکت در سیرا ۹۰ توسط دانشگاه UC برکلی به عنوان میهمان مدعو به آمریکا سفر کرد. سخنرانی وی به نام «نگرانیهای من» و «مفاهیم رند و رندی در غزل حافظ.» واکنش گسترده ای در مطبوعات فارسی زبان داخل و خارج کشور داشت و مقالات زیادی در نقد سخنرانی شاملو نوشته شد. در این سفر دو عمل جراحی مهم روی گردن شاملو صورت گرفت با این حال چندین شب شعر توسط وی برگزار شد و ضمنا به عنوان استاد میهمان یک ترم در دانشگاه UC برکلی دانشجویان ایرانی به (زبان، شعر و ادبیات معاصر فارسی) را نیز تدریس کرد و در همین موقع ملاقاتی با لطفی علیعسکرزاده ریاضیدان شهیر ایرانی داشت.
سال ۱۳۷۰ بعد از سه سال دوری از کشور به ایران بازگشت.[۴][۵]
گفتگوی احمد شاملو با «آیندگان»
احمدشاملو در گفتگویی با روزنامه آیندگان در ۲۹ اسفند ۱۳۵۷ چنین گفت:
ـ اگر فضای اختناق آمیزی باز پیش بیاید، دوباره ایران را ترک خواهید کرد؟
ـ اگر میتوانستم اسلحه به دست بگیرم، نه، یک قدم هم کنار نمینشستم. خون من از خون دیگران رنگینتر نیست. متأسّفم که جسماً چنین امکانی ندارم. این سؤال را خبرنگار یکی دیگر از روزنامه ها نیز از من کرده است. بگذارید جوابی را که به او دادم عیناً برای خوانندگان شما هم مکرّر کنم:
برای کسی چون من که به دلیل ناراحتی جسمی نمیتواند سلاح بردارد و ناگزیر است تنها به قلم زدن اکتفا کند، ادامۀ مبارزه از خارج کشور فقط در صورتی قابل توجیه است که سرپوش اختناق پلیسی مجالی برای تنفّس، برای نوشتن و گفتن، باقی نگذارد. امیدوارم دیگر چنان وضعی پیش نیاید، هر چند که همین حالا هم شرایط بدبینانه کم نیست، و میتوانم بگویم که چهار دقیقه مجال سخن گفتن، که آن را میشود «آزادی صادقخانی» نامید، غنیمت مغتنمی نیست و عطایی است که بدون گشاده دستی میتوان به لقای آقایان بخشیدش.
پایان زندگی احمد شاملو
سالهای آخر عمر شاملو کم و بیش در انزوایی گذشت که به او تحمیل شده بود. از سویی تمایل به خروج از کشور نداشت و خود در این باره میگویید: «راستش بار غربت سنگینتر از توان و تحمل من است... چراغم در این خانه میسوزد، آبم در این کوزه ایاز میخورد و نانم در این سفرهاست.» از سوی دیگر اجازه هیچگونه فعالیت ادبی و هنری به شاملو داده نمیشد و اکثر آثار او از جمله کتاب کوچه سالها در توقیف مانده بودند. بیماری او نیز به شدت آزارش میداد و با شدت گرفتن بیماری مرض قندش، و پس از آن که در ۲۶ اردیبهشت ۱۳۷۶، در بیمارستان ایرانمهر پای راست او را از زانو قطع کردند روزها و شبهای دردناکی را پشت سر گذاشت. البته در تمام این سالها کار ترجمه و بهخصوص تدوین کتاب کوچه را ادامه داد و گهگاه از او شعر یا مقالهای در یکی از مجلات ادبی منتشر میشد. او در دهه هفتاد با شرکت در شورای بازنگری در شیوهٔ نگارش و خط فارسی در جهت اصلاح شیوهٔ نگارش خط فارسی فعالیت کرد و تمام آثار جدید یا تجدید چاپ شدهاش را با این شیوه منتشر کرد.
سرانجام احمد شاملو در ساعت ۹ شب دوم مرداد ۱۳۷۹ درگذشت. پیکر او در روز پنج شنبه ۶ مرداد از مقابل بیمارستان ایرانمهر و با حضور دهها هزار نفر از علاقه مندان وی تشییع شد.ودرامامزاده طاهر کرج به خاک سپرده گردید. انجمن قلم سوئد، انجمن قلم آلمان، چند انجمن داخلی و برخی محافل سیاسی پیامهای تسلیتی به مناسبت درگذشت وی در این مراسم ارسال داشتند[۴][۵]
آیدا همسر شاملو زندگی با شاملو و مرگ او را در کتاب «بام بلند همچراغی» اینطور ترسیم کرده:
«ناگهان خودم را روی زمین احساس کردم،تا شاملو بود پاهایم روی زمین نبود.»[۶]
مراسم درگذشت احمد شاملو
مراسم درگذشت احمد شاملو با حضور صدها هزار نفر،به رغم ممانعتهای مأموران امنیتی برگزار شد.
ماموران امنیتی جمهوری اسلامی همچنین برای دومین سال پیاپی مانع برگزاری سالروز درگذشت احمد شاملو شدند.[۷]
نامه شاملو به مسعود رجوی
در آستانه ۴خرداد۱۳۶۰بهمناسبت سالروز شهادت بنیانگذاران و اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، پیام مشترکی از سوی شادروان احمد شاملو، شادروان دکتر غلامحسین ساعدی و دکتر منوچهر هزارخانی و شماری دیگر از نویسندگان و شعرا، خطاب به مسعود رجوی فرستاده شد. در این پیام آمده است:
«مجاهد خلق! مسعود رجوی! چهارم خرداد روز شهادت محمد حنیفنژاد، سعید محسن، علیاصغر بدیعزادگان، عبدالرسول مشکینفام، و محمود عسگریزاده، بنیانگذاران سازمان انقلابی مجاهدین خلق ایران است.
یادآوری این روز برای مردم ما و همه مشتاقان آزادی و استقلال ایران فرصتی است در بزرگداشت خاطره همه شهدای انقلابی خلق، و برای شما و همرزمانتان، که فعالانه راه آن مجاهدین شهید را میپویید.
بهویژه تجدید عهدی است با آرمانهای مردان و زنان از خودگذشتهیی که برای رهایی ایران بهپا خاستند و با ایثار جان خویش، سنگ بنای جنبشی انقلابی را بر زمین میهن ما استوار کردند. برای ما فرصتی مغتنم است که در بزرگداشت این روز تاریخی و این تجدیدعهد با شما و همه همرزمان مجاهدتان، سهیم و شریک باشیم».
پاسخ مسعود رجوی
مسعود رجوی پاسخ به نامهی شعرا و نویسندگان در نشریه مجاهد منتشر شد:
«بهنام خدا و بهنام خلق قهرمان ایران. شاعر شاعران! خورشید درخشان آسمان ادب ایران! احمد شاملو! با سلامهای انقلابی، پیام شورانگیز شما و ۱۲تن دیگر از نامدارترین درخشندگان منظومه «ادب وهنر» میهن ستمزدهمان، بهمناسبت سالروز شهادت بنیانگذاران مجاهدین خلق ایران را دریافت کردم.
برای مجاهدین خلق و میلیشیای مردمی و برای همه انقلابیون ایران بهطور اعم، جای سرفرازی است که اکنون بیش از پیش از حمایت شما و سایر دوستانتان برخوردار شدهاند. اگر چه این مطلب هرگز چیز جدیدی نبوده و از قدیمالأیام هر «ابراهیمی» که قصد گذر کردن از «آتش» داشت، شما و سایر رزمندگان میدان «هنر» را در کنار خود مییافت.
و چه خوب گفته بودید که:
«امروز شعر حربه خلق است.
زیرا که شاعران، خود شاخهیی ز جنگل خلقند.
نه یاسمین و سنبل گلخانه فلان
بیگانه نیست شاعر امروز، با دردهای مشترک خلق
او با لبان مردم لبخند میزند
درد و امید را با استخوان خویش، پیوند میزند»
پس ما و هر آن کس که «مژده شکستن زمستان» را در دل میپروراند، حق داریم که مضافاً بر سلاحهای مادی، از تسلیح به دیگر حربههای معنوی خلق بر خود ببالیم و بار دیگر بر بالین شهیدان والامقام خلق ـتمامی خلقـ سوگند یاد کنیم که همچنان تا قله «رهایی»، سنگر مبارزات عادلانه ضداستبدادی، ضداستعماری و ضداستثماری را ترک نگوییم. مبارزهیی که لاجرم در برابر ارتجاع و اپورتونیسم نیز قد برافراشته و خواهان حمایت فزاینده شماست.
پس ای حربههای معنوی خلق! شاعران و نویسندگان عالی مقام!
اجازه میخواهم از جانب بسیاری از فرزندان خلق قهرمان و محرومی که چه در دوران «زور عریان» و چه در دوران «فریب» یک آن نیز دامان ستمکشان را رها نکردهاند، بار دیگر بر نیاز تمامی خلق و نیاز تمامی فرزندان جانبازش بر ضرورت کار انسانی و انقلابی خلاق شما تأکید کنم…
خرداد ۱۳۶۰»
مجموعه اشعار احمد شاملو
- ۱۳۲۳ آهنها و احساس (در چاپخانهٔ یمنی تهران توسط حکومت وقت مصادره و نابود شد)
- ۱۳۲۹ قطعنامه، چاپ اول با مقدمه فریدون رهنما
- ۱۳۳۰ آهنگهای فراموششده،
- ۱۳۳۰ بیست و سه، چاپ مستقل ۱۳۳۰، چاپهای دیگر ضمیمهٔ مرثیههای خاک.
- ۱۳۳۵–۱۳۲۶ هوای تازه
- ۱۳۳۸–۱۳۳۶ باغ آینه
- ۱۳۴۱–۱۳۳۹ لحظهها و همیشه
- ۱۳۴۳–۱۳۴۱ آیدا در آینه
- ۱۳۴۴–۱۳۴۳ آیدا، درخت و خنجر و خاطره
- ۱۳۴۵–۱۳۴۴ ققنوس در باران
- ۱۳۴۸–۱۳۴۵ مرثیههای خاک
- ۱۳۴۹–۱۳۴۸شکفتن در مه
- ۱۳۵۲–۱۳۴۸ ابراهیم در آتش
- ۱۳۵۶–۱۳۵۵ دشنه در دیس
- ۱۳۵۹–۱۳۵۶ ترانههای کوچک غربت
- ۱۳۶۹ مدایح بیصله
- ۱۳۷۶–۱۳۶۴ در آستانه
- ۱۳۷۸–۱۳۵۱ حدیث بیقراری ماهان
کتاب کوچه
مجموعه کتاب کوچه احمد شاملوبزرگترین اثر پژوهشی او درباره فرهنگ عامیانه مردم ایران است. این مجموعه، واژهنامهای است از ضربالمثلها، تکیهکلامها، خرافهها و اصطلاحات زبان مردم کوچه که چاپ آن درایران با سانسور و تعلیق همراه بوده است. [۸] همسرش آیدا او را در این پژوهش ژرف یاری میکرد و پس از مرگ شاملو آیدا این کار بزرگ را ادامه داد.
این دایرهالمعارف شامل دسته بندیهایی همچون امثال و حکم، بازی و ترانه، باورهای توده، ترکیبات، خوابگزاریها، چیستانها و … میباشد. بزرگترین اثر پژوهشی وی مجموعه کتاب کوچه است که تاکنون 14 جلد از آن منتشر شده است، که یک جلد شامل قصههای کتاب کوچه است.[۹]
کتاب کوچه، فرهنگنامه زبان عامیانه ایرانزمین، کتابی است منحصر به فرد، همراه با قصهها، ضربالمثلها، تعابیر رایج در بین تودههای مردم و باورها و اعتقادات آنان که برای مخاطبان بسیار جذاب است. احمد شاملو سه دهه از عمر خود را با تلاش بسیار صرف این دانشنامه فولکلور کرد. او برای گردآوری و نوشتن کتاب کوچه رنجهای بسیاری برد. او هیچ پشتیبانی از جانب دستگاههای دولتی در این رابطه دریافت نکرد فیشها و دستنوشتههای او، گاه از بین رفت و او با رنجی جانکاه، آنها را دوباره بازآفرید.[۱۰]
علاوه بر انتشار کتاب کوچه نسخه دیجیتالی ان هم در دسترس فرهنگ دوستان قرار گرفته که هم برای مطالعه و تحقیق و هم برای کمک به تکمیل این اثر بزرگ راه اندازی شده است.[۱۱]
ترجمههای احمد شاملو
- غزل غزلهای سلیمان ۱۳۴۷
"غزل غزلهای سلیمان " مجموعه ای دلنشین از اشعار عاشقانه ای که به شکل سرود از زبان عاشق و معشوق در وصف یکدیگر سروده شده اند. این کتاب به "غزل های سلیمان" نیز شهرت دارد زیرا اعتقاد بر این است که سلیمان پادشاه آن را سروده است.
یهودیان این سرود ها را تصویری می دانند از رابطه خدا با قوم خود و مسیحیان آن را گویای رابطه روحانی ای به شمار می آورند که بین مسیح و کلیسایش وجود دارد.غزل غزلها یا نشیدالأنشاد (عبری:שיר השירים شِر هاشِریم به معنی «بزرگترین غزلها») یکی از بخشهای تنخ عبری و عهد عتیق در انجیل است. نویسندگی کتاب به سلیمان پسر داوود نسبت داده شدهاست. در این کتاب چندین اشاره به سلیمان و چند اشاره به داوود پادشاه آمدهاست. تاریخ نگارش غزل غزلها را قرن دهم قبل از میلاد و در زمان سلطنت سلیمان دانستهاند.[۱۲]
شخینه یا شکینا همان است که در عربی به صورت سکینه در آمده و به معنای آرامش و اطمینان است . گفته اند که شخینه یکی از فرشتگان یهوه یا خود یهوه است . برخی از محققان در دفاع از مضامین عاشقانه غزل غزل های سلیمان و در تعلیل این که چرا این اشعار عاشقانه جزو متون مقدس در تورات آمده است آن را مدح شخینه، جنبه مونث یهوه دانسته اند . در فرهنگ سمبل ها درباره شخینه می نویسد که در آئین های سری و عرفانی یهود جنبه مونث خداست و حکم اصطلاح یونگی آنیما را دارد . این روح به صورت زن جوان ، بیگانه ، معشوق منعکس می شود. شخینه ممکن است جنبه های منفی و خصیصه های ویرانگرانه داشته باشد مثل شیوا که گاهی در جنبه ویرانگرانه الوهیت ظاهر می شود .
- همچون کوچهیی بیانتها ۱۳۵۲
- هایکو، شعر ژاپنی با ع. پاشایی، ۱۳۶۱
- سیاه همچون اعماقِ آفریقای خودم، (کتاب و نوار صوتی)
- ترجمه و اجرای اشعاری از لنگستون هیوز، نشر ابتکار ۱۳۶۲، ترانههای میهن تلخ، اشعار یانیس ریتسوس، (کتاب و نوار صوتی)، موسیقی میکیس تئودوراکیس، نشر ابتکار ۱۳۶۰ ترانهٔ شرقی و اشعار دیگر، اشعار فدریکو گارسیا لورکا، (کتاب و نوار صوتی)، موسیقی گیتار آتا هوآلپا یوپانکویی. نشر ابتکار ۱۳۵۹
- سکوت سرشار از ناگفتههاست، (کتاب و نوار صوتی)
- ترجمهٔ آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بیکل، با محمد زرینبال موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار ۱۳۶۵
- چیدن سپیده دم، (کتاب و نوار صوتی)
- ترجمهٔ آزاد و اجرای اشعاری از مارگوت بیکل، با محمد زرینبال موسیقی بابک بیات، نشر ابتکار ۱۳۶۵
- درخت سیزدهم اثر آندره ژید ۱۳۴۱
- سیزیف و مرگ اثر روبر مرل با فریدون ایلبیگی ۱۳۴۲
- مفتخورها اثر گرگهٔ چیکی. با انگلا بارانی، ۱۳۵۲
- نصف شب است دیگر دکتر شوایتزر، اثر ژیلبر سسبرون. ۱۳۶۱
- خانهٔ برناردا آلبا، عروسی خون (با بازبینی مجدد) بار اول در ۱۳۴۷، یرما سه نمایشنامه از فدریکو گارسیا لورکا ۱۳۷۹
داستان و رمان و فیلمنامه
- داستان زنِ پشتِ درِ مفرغی ۱۳۲۹
- زیر خیمهٔ گر گرفته شب ۱۳۳۴
- درها و دیوار بزرگ چین ۱۳۵۲
- میراث ۱۳۶۵
- روزنامهٔ سفر میمنت اثر ایالات متفرقهٔ امریق (اوکلند کالیفرنیا)، منتشر نشدهاست
- رمان و داستان(ترجمه)
- نایب اول اثر رنه بارژاول، ۱۳۳۰
- پسران مردی که قلبش از سنگ بود اثر موریوکایی ۱۳۳۰
- لئون مورنِ کشیش اثر بئاتریس بک، ۱۳۳۴
- برزخ اثر ژان روورزی ۱۳۳۴
- زنگار(خزه) اثر هربرت لوپوریه ۱۳۳۴
- افسانههای هفتاد و دو ملت در دو جلد، ۱۳۳۷
- پابرهنهها اثر زاهاریا استانکو ترجمه ناقصی با عطا بقایی ۱۳۳۷، ترجمه کامل ۱۳۵۰
- ۸۱۴۹۰ اثر آلبر شمبون ۱۳۴۴
- قصههای بابام اثر ارسکین کالدول. ۱۳۴۶
- دماغ، سه قصه و یک نمایشنامه اثر ریونوسوکه آکوتاگوا، ۱۳۵۱
- افسانههای کوچک چینی ۱۳۵۱
- دست به دست نوشتهٔ ویکتور آلبا، ۱۳۵۱
- زهرخند، ۱۳۵۱
- لبخند تلخ، ۱۳۵۱
- مرگ کسب و کار من است اثر روبر مرل ۱۳۵۲
- سربازی از دوران سپری شده ۱۳۵۲
- شازده کوچولو نوشتهٔ آنتوان دو سنتاگزوپری. نخست در ۱۳۵۸ با نام مسافر کوچولو در کتاب جمعه منتشر شد و بار دیگر در ۱۳۶۳ به ضمیمهٔ نوار صوتی با موسیقی گوستاو مالر توسط نشر ابتکار انتشار یافت.
- بگذار سخن بگویم اثر مشترک دومیتیلا چونگارا و موئما ویئزر، با ع. پاشایی، ۱۳۵۹
- دن آرام اثر میخائیل شولوخف، ۱۳۸۲
- عیسایی دیگر، یهودایی دیگر، بازنویسی رمان قدرت و افتخار اثر گراهام گرین، در ۱۳۵۶ ترجمه شد اما تاکنون (۱۳۸۵) چاپ نشدهاست.
- گیل گمش، تهران، نشرچشمه، ۱۳۸۲
متنهای کهن فارسی
- حافظ شیراز به روایت احمد شاملو، ۱۳۵۴ تصحیح دیوان حافظ،
- افسانههای هفت گنبد، نظامیگنجوی ۱۳۳۶
- ترانهها (رباعیات ابوسعید ابوالخیر، عمر خیام و بابا طاهر) ۱۳۳۶
شعر و قصه برای کودکان
- قصهٔ خروس زری پیرهن پری و یل و اژدها بر اساس قصههای لئو تولستوی با نقاشیهای فرشید مثقالی به صورت کتاب و نوار صوتی برای کودکان
- قصهٔ هفت کلاغون، با نقاشیهای ضیاالدین جاوید، ۱۳۴۷
- پریا با نقاشی ژاله پورهنگ ۱۳۴۷، به صورت نوار صوتی با صدای شاعر به نام قاصدک ۱۳۵۸
- ملکهٔ سایهها (بر اساس قصهای ارمنی) با نقاشی ضیاالدین جاوید ۱۳۴۸
- چی شد که دوستم داشتن؟ اثر ساموئل مارشاک با نقاشی ضیاالدین جاوید ۱۳۴۸
- دخترای ننه دریا با نقاشی ضیاالدین جاوید ۱۳۵۷
- دروازه بخت با نقاشی ابراهیم حقیقی ۱۳۵۷
- بارون با نقاشی ابراهیم حقیقی ۱۳۵۷
- یل و اژدها بر اساس قصه ای از آنگل کرالی ییچف، با نقاشی اصغر قرهباغی به ضمیمه نوار صوتی ۱۳۶۰
- قصهٔ مردی که لب نداشت ۱۳۷۸
سردبیری نشریهها
- هفتهنامهٔ خوشه، شماره ۲۲ مرداد ۱۳۴۶(در سال ۱۳۴۸ با اخطار رسمی ساواک تعطیل شد.)هفتهنامهٔ سخننو (پنج شماره) ۱۳۲۷
- هفتهنامهٔ روزنه (هفت شماره) ۱۳۲۹
- سردبیر چپ (در مقابل سردبیر راست) مجلهٔ خواندنیها ۱۳۳۰
- هفتهنامهٔ آتشبار، به مدیریت ابوالقاسم انجوی شیرازی ۱۳۳۱
- مجلهٔ آشنا ۱۳۳۶
- اطلاعات ماهانه، دورهٔ یازدهم ۱۳۳۷
- مجلهٔ فردوسی ۱۳۳۹
- کتاب هفته(۲۴ شمارهٔ اول) ۱۳۴۰
- هفتهنامهٔ ادبی و هنری بارو، که بعد از سه شماره با اولتیماتوم وزیر اطلاعاتِ وقت تعطیل میشود. ۱۳۴۵
- قسمت ادبی و فرهنگی هفتهنامهٔ خوشه، ۱۳۴۶(در سال ۱۳۴۸ با اخطار رسمی ساواک تعطیل شد.)
- همکاری با روزنامههای کیهان فرهنگی و آیندگان ۱۳۵۱
- انتشار ۱۲ شماره هفتهنامهٔ ایرانشهر در لندن(شهریور ۵۷). دیماه ۵۷ استعفا میدهد. (به علت اختلافهایی با مدیر هفتهنامه).
- سردبیر هفنهنامهٔ کتاب جمعه (بعد از ۳۶ شماره به اجبار تعطیل میشود).
سایر فعالیتهای ادبی و هنری
- ۱۳۴۵ تهیهٔ برنامهٔ کودکان برای تلویزیون به اسم قصههای مادربزرگ
- ۱۳۴۹ کارگردانی چند فیلم فولکلوریک برای تلویزیون: پاوه، شهری از سنگ و آناقلیچ داماد میشود
- ۱۳۵۰ نمایشنامهٔ آنتیگون (ناتمام)
- ۱۳۵۲ نوشتن مقدمه بر نمایشگاه نقاشی گیتی نوین زیر عنوان "پوستموس : سیری در فضاهای شعری احمد شاملو" [۳۰]
- ۱۳۵۱ اجرای برنامههای رادیویی برای کودکان و جوانان
- ۱۳۵۷ از مهتابی به کوچه (مجموعهٔ مقالات).
- محمدعلی، محمد. «گفتوگو با احمد شاملو». گفتوگو با احمدشاملو، محمود دولتآبادی، مهدی اخوان ثالث. تهران: نشر نقره، ۱۳۷۲، ۸۰-۹.
- در بارهٔ هنر و ادبیات دیگاههای تازه، گفتوشنودی با احمد شاملو. حریری، ناصر. چاپ سوم، تهران: نشر اویشن و نشر گوهرزاد، ۱۳۷۲.
- شبهای شعر خوشه. شاملو، احمد. تهران: انتشارات گلپونه، ۱۳۷۷، ۴ـ۰۴ـ۶۶۶۳ـ۹۶۴ ISBN.
- سینما: در سال ۱۳۳۸ به تهیه فیلم مستند سیستان و بلوچستان برای شرکت ایتال کونسولت نیز پرداخت. این آغاز فعالیت سینمایی جنجالآفرین احمد شاملو بود. او بخصوص در نوشتن فیلمنامه و دیالوگنویسی فعالیتهایی داشت اما خود او این کار را تنها برای امرار معاش توصیف کردو در مورد آن نوشت:
«شما را به خدا اسمشان را فیلم نگذارید.»
برخیشعر معروف او «دریغا که فقر/ چه به آسانی/ احتضار فضیلت است» را اشارهای به این میدانند که فعالیتهای سینمایی او صرفاً برای امرار معاش بودهاست. شاملو در این باره میگوید:
«کارنامهٔ سینمایی من یک جور نان خوردن ناگزیر از راه قلم بود و در حقیقت به نحوی قلم به مزدی!»
برخی فیلمنامه فیلم «گنج قارون» را که در سالهای میانی دهه ۴۰ سینما را از ورشکستگی نجات داد منتسب به شاملو میدانند. استفادهٔ فراوان از امکانات زبان محاوره در گفتگوهای گنج قارون میتواند دلیلی بر این مدعا باشد.
در سال ۱۳۳۹ با همکاری هادی شفائیه و سهراب سپهری ادارهٔ سمعی و بصری وزارت کشاورزی را تأسیس میکند و به عنوان سرپرست آن مشغول به کار میشود.[۴][۵]
جوایز
۱۳۵۱ جایزهٔ فروغ فرخزاد
۱۳۶۹ دریافت جایزهٔ Free Expression سازمان حقوق بشر نیویورک Human Rights Watch
۱۳۷۸ جایزهٔ استیگ داگرمن Stig Dagerman، آذر محلوجیان جایزه را به نمایندگی دریافت کرد.
۱۳۷۹ جایزهٔ واژه آزاد (هلند)
ترجمه شعر ها و آثار شاملو
ترجمههای احمد شاملو از بحثبرانگیزترین فعالیتهای ادبی او به شمار میروند. این ترجمهها اغلب بازسرایی و باز نویسی هستند. نوشتههای مارگوت بیکل که زیر عنوان «چیدن سپیده دم» منتشر شد از این نمونههاست. مترجم این کتاب و مجموعهی «سکوت سرشار از ناگفتههاست» محمد زرینبال است که نامش فقط در مجموعه اول آمده است. آیدا از دو کتاب اخیر اولی را «به ترجمه و با همکاری محمد زرینبال» و دومی را «به ترجمه احمد شاملو» معرفی کرده است.[۱۳]
در فعالیتهای ادبی، شاملو سردبیری مجلههایمختلف از جمله: سخننو، خواندنیها، بامشاد، آشنا، کتاب جمعه، اطلاعات ماهانه، کتابهفته، مجله فردوسی، سخنروز، هفتهنامه خوشه، و ایرانشهر… را برعهده داشت.
از او همچنین دهها اثر بهیادماندنی ترجمه شامل رمان، قصه و شعر از بزرگان جهان بهجا مانده است.
شاملو در زمینه تحقیق نیز سرآمد بسیاری است.
مجموعه قطعنامه، آیدا در آینه، آیدا: درخت و خنجر و خاطره، لحظهها و همیشه، ققنوس در باران، مرثیههای خاک، شکفتن در مه، ابراهیم در آتش، درها و دیوار بزرگ چین، از هوا و آینهها، دشنه در دیس، بیقراریهای ماهان و در آستانه و. برخی دیگر.. از آثار بیاد ماندنی اوست.
شاملو این شگفتترین پدیدة شعری تاریخ معاصر ایران، در ادبیات کودکان نیز آثار بهیادمانده و بیهمتایی خلق کرد که با صدای گرم خودش بر روی نوار صوتی ضبط شده است. احمد شاملو در نمایشنامه نویسی، فیلمنامه نویسی نیز از خود آثاری بهجا گذاشته است.
آثار شاملو بیش از هر سخن دیگری نظرگاه و بینش انسانی و آزادمنشی او را بازتاب میدهد. او در برابر دو دیکتاتور سازشناپذیر بود. اما فراتر از همه چیرهدستیها و نبوغ ادبی او اشعار زیبایش در وصف شهیدان راه آزادی از حنیفنژاد و مهدی رضایی تا وارطان وزیبرم و دیگر مبارزان، او را در ذهن و ضمیر همه آزادیخواهان ایران زنده نگاه داشته است.
شاملو در زمینه ترجمه و انتشار شعرها و آثارش به زنانهای مختلف دنیا میگوید:[۱۴]
«از شعرهای من تا آنجا که اطلاع دارم به طور پراکنده به اسپانیایی، روسی، ارمنی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، هلندی، رومانیایی و ترکی ترجمه شده. ابراهیم در آتش در ژاپن زیر چاپ است. ده سال پیش منتخبی به زبان صربی( زاگربی) چاپ شد. پارسال قرار بود مجموعهیی از پنجاه شعر منتخب در آمریکا درآید اما چون به مترجم که مقدمهی مفصلی بر آن نوشته است نکاتی را یادآوری کردم چاپش به تعویق افتاد، ضمناَ این شعرها در یک درس پنج واحدی در دانشگاه سالتلیک سیتی تدریس میشود. امسال وابستهی فرهنگی آلمان پیش من آمد برای اجازهی انتشار مجموعهی منتخبی از من به آلمانی. قصدشان این است که به کمک یک مترجم ایرانی و یک شاعر آلمانی به سرمایهی دولت آلمان برگردان پدر مادرداری از این اشعار بیرون بدهند. دولت آلمان، هم مخارج ترجمه را میپردازد هم پس از چاپ کتاب که توسط ناشر عمدهای صورت میگیرد سه هزار نسخهی آن را برای کتابخانههای عمومی خود خریداری میکند. باید خوابنما شده باشند.»
قطعاتی از اشعار شاملو
- «عشق عمومی»[۱۵]
احمد شاملو شعر «عشق عمومی» را در سال ۱۳۳۴ شمسی پس از پرپرشدن بسیاری از یارانش, از جمله مرتضی کیوان, سرود که به دست مأموران حکومت کودتا به خون غلتیدند؛ در سالی که آوار سنگین آن را در شعر «نگاه کن» این گونه بازگو می کند:
«سال بد
سال باد
سال اشک
سال شک؛
سال روزهای دراز و استقامتهای کم؛
سالی که غرور گدایی کرد؛
سال پست
سال درد
سال عزا
سال اشک پوری
سال خون مرتضا...»
- درد مشترک
اشک رازی ست
لبخند رازی ست
عشق رازی ست
اشک آن شب لبخندِ عشقم بود.
*
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی...
من درد مشترکم
مرا فریاد کن
*
درخت با جنگل سخن می گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن می گویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همۀ لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست.
در خلوتِ روشن با تو گریسته ام
برای خاطر زندگان،
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام
زیباترینِ سرودها را
زیرا که مردگان این سال
عاشق ترینِ زندگان بوده اند.
*
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید،
زیرا که من
ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست» (۱۳۳۴).
- مرگ ناصری
(شعر از:ققنوس درباران)
با آوازی یکدست
یکدست
دنبالهی چوبینِ بار
در قفایش
خطی سنگین و مرتعش
بر خاک میکشید.
«- تاجِ خاری بر سرش بگذارید!»
و آوازِ درازِ دنبالهی بار
در هذیانِ دردش
یکدست
رشتهیی آتشین
میرشت.
«- شتاب کن ناصری، شتاب کن!»
....
□
آسمانِ کوتاه
به سنگینی
بر آوازِ رو در خاموشیِ رحم
فرو افتاد.
سوگواران
به خاک پُشته برشدند
و خورشید و ماه
به هم
بر آمد.
۷ بهمنِ ۱۳۴۴
- مرگ نازلی
(شعر از هوای تازه-در رسای وارطان سالاخانیان)
«ــ نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
در خانه، زیرِ پنجره گُل داد یاسِ پیر.
دست از گمان بدار!
با مرگِ نحس پنجه میفکن!
بودن به از نبودشدن، خاصه در بهار…»
نازلی سخن نگفت
سرافراز
دندانِ خشم بر جگرِ خسته بست و رفت…
□
«ــ نازلی! سخن بگو!
مرغِ سکوت، جوجهی مرگی فجیع را
در آشیان به بیضه نشستهست!»
نازلی سخن نگفت؛
چو خورشید
از تیرگی برآمد و در خون نشست و رفت…
□
نازلی سخن نگفت
نازلی ستاره بود
یک دَم درین ظلام درخشید و جَست و رفت…
نازلی سخن نگفت
نازلی بنفشه بود
گُل داد و
مژده داد: «زمستان شکست!»
و
رفت…
زندان قصر ۱۳۳۳
- در اعدامِ مهدی رضایی در میدانِ تیرِ چیتگر
(شعر از :سرود ابراهیم در آتش)
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز میخواست
و عشق را شایستهی زیباترینِ زنان
که ایناش
به نظر
هدیّتی نه چنان کمبها بود
که خاک و سنگ را بشاید.
چه مردی! چه مردی!
که میگفت
قلب را شایستهتر آن
که به هفت شمشیرِ عشق
در خون نشیند
و گلو را بایستهتر آن
که زیباترینِ نامها را
بگوید.
و شیرآهنکوه مردی از اینگونه عاشق
میدانِ خونینِ سرنوشت
به پاشنهی آشیل
درنوشت.ــ
رویینهتنی
که رازِ مرگش
اندوهِ عشق و
غمِ تنهایی بود
۱۳۵۲
- در این بنبست
(شعر از : ترانههای کوچک غربت)
...
و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه میزنند.
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
....
در این بُنبستِ کجوپیچِ سرما
آتش را
به سوختبارِ سرود و شعر
فروزان میدارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگارِ غریبیست، نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
....
کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس
روزگارِ غریبیست، نازنین
ابلیسِ پیروزْمست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد
۳۱ تیر ِ ۱۳۵۸
از زخمِ قلبِ «آبائی»
(شعر از : هوای تازه)
دخترانِ دشت!
دخترانِ انتظار!
دخترانِ امیدِ تنگ
در دشتِ بیکران،
و آرزوهای بیکران
در خُلقهای تنگ!
دخترانِ خیالِ آلاچیقِ نو
در آلاچیقهایی که صد سال! ــ
...
دخترانِ رودِ گِلآلود!
دخترانِ هزار ستونِ شعله به تاقِ بلندِ دود!
دخترانِ عشقهای دور
روزِ سکوت و کار
شبهای خستگی!
دخترانِ روز
بیخستگی دویدن،
شب
سرشکستگی! ــ
...
افسوس!
موها، نگاهها
بهعبث
عطرِ لغاتِ شاعر را تاریک میکنند.
دخترانِ رفتوآمد
در دشتِ مهزده!
دخترانِ شرم
شبنم
افتادگی
رمه! ــ
از زخمِ قلبِ آبائی
در سینهی کدامِ شما خون چکیده است؟
پستانِتان، کدامِ شما
گُل داده در بهارِ بلوغش؟
لبهایتان کدامِ شما
لبهایتان کدام
ــ بگویید! ــ
در کامِ او شکفته، نهان، عطرِ بوسهیی؟
...
بینِ شما کدام
ــ بگویید! ــ
بینِ شما کدام
صیقل میدهید
سلاحِ آبائی را
برای
روزِ
انتقام؟
۱۳۳۰
ترکمنصحرا ـ اوبه سفلی
منابع و پانویس
- ↑ سانسور «چ» در کتاب کوچه شاملو
- ↑ آیدا شاملو: سانسور 9 صفحه از یک کتاب منطقی نیست!
- ↑ دوازدهمين سالگرد درگذشت احمد شاملو: یادداشت کانون نویسندگان ایران
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ ۴٫۷ زندگینامه احمد شاملو-سایت بیتوته
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ ۵٫۷ ۵٫۸ زندگی نامه احمد شاملو-سایت مردان پارس
- ↑ ناگفتههای «آیدا سرکیسیان» از همسرش «احمد شاملو»
- ↑ ممانعت از بزرگداشت شاعر بزرگ ملی احمد شاملو-سایت ایران افشاگر
- ↑ سالشمار احمد شاملو
- ↑ کتاب کوچه حرف چ – جلد ۱۲-انتشارات مازیار
- ↑ در آینه کوچه با «کتاب کوچه»-سایت مجاهدین خلق ایران
- ↑ سایت رسمی کتاب کوچهی دیجیتال-سایت رسمی احمد شاملو
- ↑ غزل غزل های سلیمان ترجمه احمد شاملو از عهد عتیق
- ↑ دویچه وله فارسی-صفحه فرهنگ وهنر
- ↑ مصاحبه مجلهی آدینه با شاملو-از ترجمهی شعرهای خودتان چه خبر؟
- ↑ شعر «عشق عمومی» یکی از شعرهای مجموعۀ «هوای تازه»از احمد شاملو-سایت همبستگی ملی-طبله عطار