کاربر:Khosro/صفحه تمرین مسعود احمدزاده
مسعود احمدزاده ، (زادهی ۱۳۲۵ مشهد - اعدام، ۱۱ اسفند ۱۳۵۰ تهران)، دانشجوی ریاضی در دانشکدهی علوم دانشگاه تهران بود. او تحصیلات خود را در مشهد به پایان رساند. مسعود احمدزاده بهواسطهی فعالیتهای پدرش طاهر احمدزاده که از فعالان جبههی ملی بود؛ در خانوادهای سیاسی رشد کرد. مسعود احمدزاده به همراه امیرپرویز پویان گروه احمدزاده ـ پویان را بنیان نهاد. این گروه از هستههای اصلی تشکیلدهندهی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران است. مسعود احمدزاده، از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، در ۱۱ اسفند ۱۳۵۰، بههمراه ۵ تن از اعضای این سازمان به نامهای مجید احمدزاده، حمید توکلی، غلامرضا گلوی، عباس مفتاحی و اسدالله مفتاحی در برابر جوخهی تیرباران قرار گرفتند. یک روز بعد ۴ تن دیگر از اعضای این سازمان به نامهای بهمن آژنگ، عبدالکریم حاجیان سهپله، سعید آریان و مهدی سؤالونی نیز تیرباران شدند.
زندگی مبارزاتی
مسعود احمدزاده گهگاه در جلسات کانون نشر حقایق اسلامی حضور مییافت؛ اما مذهبی نبود. ورود مسعود احمدزاده به دانشکدهی علوم در سال تحصیلی ۱۳۴۳–۱۳۴۴، برای تحصیل در رشتهی ریاضی، دوری از خانواده و زندگی در غربت، به گسترش هرچه بیشتر روابط او با دوست دیرین خود امیرپرویز پویان انجامید. ورود به دانشکدهی علوم و مطالعاتش در این دوران تحت تأثیر مطالعات غالب آن روزگار، بیشتر روی منابع ادبی ماتریالیستی و مارکسیستی متمرکز بود. وی نوشته است:
«مطالعات من در دوران دانشکده، گذشته از رمانهایی چون لبهی تیغ و خرمگس و یا نمایشنامههای سارتر و غیره، از ریاضی که در آن وقت، شدیداً به آن عشق میورزیدم به فلسفه و منطق ریاضی و از آنجا به آثار راسل کشانده شد. این مطالعات هم به زبان فارسی و هم به زبان انگلیسی صورت میگرفت… چنین وضعیتی همراه با انگیزههای مبارزه با شرایط اجتماعی موجود، کلاً زمینهی گرویدن من را به کمونیسم تشکیل میدهد و رفیقی مثل امیرپرویز پویان لازم بود که این گرایش را کامل کند… در نتیجهی بحث با او بود که من به طور مشخص به مارکسیسم-لنینیسم نزدیک میشوم و این جریان مربوط به سال سوم دانشکده است».
مسعود احمدزاده سال سوم دانشکده را به پایان رسانده بود که در تابستان همان سال، امیرپرویز پویان از وی خواست کتاب انقلاب در انقلاب رژی دبره را ترجمه کند؛ و احمدزاده نیز، در طی دو تا سه ماه این کار را به سرانجام رساند.[۱]
مسعود احمدزاده علیرغم جوانیش به هنگام شهادت، کارنامهای پر از فعالیتهای مبارزاتی و انقلابی دارد. مسعود احمدزاده که از هوش بالایی برخوردار بود، شناختی وسیع و عمیق از مبارزه، تاکتیک و استراتژی مبارزه انقلابی و مارکسیسم داشت. او در فعالیتهای خود بسیار پیگیر وخلاق بود. تا نیمههای شب کار میکرد و به جمع بندی مسائل مبارزه و تدوین تاکتیکها و تئوریها میپرداخت و اغلب بسیار سحرخیز بود. مسعود احمد زاده که خود نویسندهی چندین کتاب از جمله« مبارززه مسلحانه، هم تاکتیک و هم استراتژی» بود با تعدادی از همفکران خود به سازمان دادن نخستین گروه چریکی دست زد. مسعود احمدزاده در نقش فرمانده تیم، چندین عملیات چریکی را هدایت کرد. . او پس از دستگیری تحت شکنجههای شدید ساواک قرار گرفت، اما در مقابل شکنجه از خود مقاومت نشان داد. به همین دلیل ساواک، وی را مدتها در سلول به تنهایی نگه داشت.[۲] مسعود احمدزاده سرانجام در ۱۱ اسفند ۱۳۵۰ تیرباران شد.
مسعود احمدزاده دربارهی ایمان خود به مبارزه و مردم میگوید:
«ما به خلق خود و فرزندان پیشآهنگش ایمان داریم و ضامن این ایمان ما خون ما است. ما با پوست و گوشت خود نیاز به حمایت خلق را احساس میکنیم و میدانیم بدون چنین حمایتی، نابودی ما و نابودی راه، حتمی است. ما جان خود را بر سر ایمان گذاشتهایم. در مرحلهی پایهگذاری و سنتگذاری مبارزهی مسلحانه، دادن فدیه و قربانیهایی چنین گزاف اجتنابناپذیر است. قربانیهایی که ما دادهایم، شهدای ما که دلیرانه تا پای مرگ در برابر دشمن مقاومت کردهاند، اسیران ما که قهرمانانه در برابر شکنجههای قرون وسطایی دژخیمان شاه مقاومت میورزند، قطعاً باعث خواهند شد که نهال انقلاب ایران شکوفا گردد که فرزندان خلق بهپاخیزند؛ و آنگاه جنگ تودهای دیر یا زود آغاز گردد… بگذار تسلیمطلبان هر چه میخواهند رجزخوانی کنند. وظیفهی هر محفل و گروه انقلابی است که با هر امکانی که دارد و به هر شکلی که میتواند مبارزهی مسلحانه را آغاز کند و ضربات خود را بر دشمن فرود آورد. تجربه نشان داده است که راهی نیست جز مبارزهی مسلحانه و تجربه نشان داده است که خلق از این مبارزه حمایت خواهد کرد.»[۳]
مسعود احمدزاده، بنیانگذار
مسعود احمدزاده به همراه امیرپرویز پویان گروه احمدزاده ـ پویان را بنیان نهاد. این گروه از هستههای اصلی تشکیلدهندهی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران گشت. در سالهای پس از به بنبست رسیدن مبارزات پارلمانتاریستی در ایران، دیکتاتوری شاه، هر صدای مخالفی را خاموش کرده بود.
یک خاطره
در دوران اختناق حکومت محمدرضا شاه، دو سازمان انقلابی با مشی مسلحانه، یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بیآنکه از شکلگیری یکدیگر باخبر باشند، فعالیت خود را آغاز کردند. مسعود رجوی در سلسله آموزشهای استراتژی قیام و سرنگونی در ایران رابطه نوشته است:
«از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳، در کانون نشر حقایق اسلامی که آقای محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی، آن را اداره میکرد، با شهدای بزرگ فدایی، مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان آشنا شده بودم و تقریباً همدوره بودیم. پویان در دبیرستان فیوضات تحصیل میکرد که دیوار به دیوار دبیرستان ما دبیرستان شاهرضا بود. بعدها مسعود احمدزاده و پویان قهرمانان خلق و پرچمداران پیشتاز سازمان چریکهای فدایی شدند. دوستی ما تا اواخر سال ۱۳۴۸ در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه پیدا کرد. ساعتها قدم میزدیم و بحث و گفتوگو میکردیم و گاهی هم بحث را در چایخانهی دانشکدهی علوم ادامه میدادیم. فدایی بزرگ مسعود احمدزاده دانشجوی ریاضی در دانشکدهی علوم بود. بعد از سال ۱۳۴۸، دیگر یکدیگر را ندیدیم. بهنظرم اشتغالات طرفین در سازمانهایشان فرصتی برای این کار باقی نمیگذاشت. آخرین بار مسعود احمدزاده را در اواخر سال ۱۳۵۰ در مینیبوسی دیدم که مشترکاً ما و او را از سلولهای اوین با دستهای بسته به دادرسی ارتش برای محاکمه میبرد، دیدم که همچنان فکور و سرفراز در ردیف اول نشسته و در محاصره مأموران ساواک فقط میتوانستیم با نگاه و تکان دادن سر با هم صحبت کنیم…».[۴]
تشکیل اولین هستهی مقاومت
مسعود احمدزاده با درک این واقعیت که بنبست مبارزات در ایران درکجاست، باتحلیل علمی از روند انقلاب درایران و ارزیابی از تحولات دههی ۴۰، بربسیاری ازنقاط ضعف این مبارزات انگشت گذاشته و گشایش نوینی را درعرصهی سازماندهی و حرکت آیندهی آن ایجادکرد. گروه مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان و عباس مفتاحی از بستر دورهی فضای نیمهباز سیاسی ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ برخاسته و سپس به مبارزهی مسلحانه رسیده بودند. در هنگام پدیداری در فضای سیاسی ایران در فروردین ۱۳۵۰، چریکهای فدایی خلق، گروهی بود که به گونهای تمامعیار نقشِ اندیشهی مسعود احمدزاده و حساسیتها و دغدغههای نسل او را بر خود داشت.
نام مسعود احمدزاده با کتاب مبارزهی مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک پیوند خورده است. تحت تأثیر مارکسیستهای انقلابی آمریکای لاتین، از چه گوارا تا کارلوس ماریگلای برزیلی و توپاماروهای اوروگوئه، مسعود احمدزاده بر شباهتهای شرایط سرمایهداری وابسته و دیکتاتوری در ایران و کشورهای آمریکای لاتین تأکید داشت؛ و از اینرو، راه مبارزه را نیز برای این جوامع مشترک میدید. کتابی که بیشترین تأثیر را بر مسعود احمدزاده گذاشت، بازتابهای رژی دبره در مورد انقلاب کوبا در کتاب انقلاب در انقلاب بود. انقلاب کوبا تز لنینی حزب را دور زد. در ایران نیز نسل تازهی روشنفکران انقلابی بر اساس این آموزهها، بر آن شدند تا جنبش را بدون حضور حزب سامان دهند. مسعود احمدزاده و همفکرانش بهگونهای عملی و از راه کنش چریکی، این پیشتاز انقلابی را در ایران ممکن کردند. در تفکر مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان عدم حضور جنبش اعتراضی به معنای عدم وجود جنبش نبود، بلکه نشانگر سرکوب پلیسی بود. پیوند دو جنبش، یکی آشکار و دیگری پنهان، اساس رویکرد مسعود احمدزاده و تئوری معروف وی است همچنانکه خود میگوید: «در شرایط کنونی هر مبارزهی سیاسی بهناچار باید بر اساس مبارزهی مسلحانه سازمان یابد و تنها موتور کوچک مسلح است که میتواند موتور بزرگ تودهها را به حرکت درآورد. شکلگیری پیشرو و موفقیت آن درگرو رابطه گرفتن با مردم است. از یاد نبریم که آماج مبارزهی مسلحانه بسیج تمام خلق است و نه تنها کارگران».
مسعود احمدزاده رکود سیاسی را برآیند سرکوب پلیسی میدید و از آن آماده بودن شرایط عینی انقلاب را نتیجه میگرفت. از این دیدگاه، پس از آغاز مبارزهی مسلحانه، پیروزی چپ انقلابی نزدیک خواهد بود. اندیشههای مسعود احمدزاده راهنمای عمل چریکهای فدایی خلق در ۳ سال نخستین آنها بود. هر چند مسعود احمدزاده خود زنده نماند تا بیشتر به دشواریهای پیش رو بیندیشد. پیش از مرگ زودرسش احمدزاده در برخی از جنبههای این نظریه بازبینی کرده بود، که متأسفانه اثری از این نوشتهها نمانده است.
بیژن جزنی، همانند مسعود احمدزاده، امیدوار بود که زمانی جنبش چریکی به جنبشی تودهای بدل شود. او در، رابطهی جنبش انقلابی مسلحانه با خلق، در کتاب پنج رساله مینویسد:
«آنچه بر آهن سرد تودهها، در دورهی خمودی مؤثر میافتد، آتشِ سوزان پیشتاز است».
مسعود احمدزاده در کتاب معروف مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک، که به جمعبندی تجربهی سیاهکل اختصاص داشت، نوشته است:
«هدف از مبارزه مسلحانه در آغاز، نه وارد کردن ضربات نظامی بر دشمن، بلکه وارد کردن ضربات سیاسی بر دشمن است. هدف این است که به انقلابیون و خلق، راه مبارزه نشان داده شود، آنها را از قدرت خویش آگاه گرداند، نشان دهد که دشمن آسیبپذیر است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشمن را میتوان افشا و خلق را آگاه کرد».[۳] پس از انقلاب ضدسلطنتی خانم مستوره احمدزاده و آقای مهدی سامع رهبر شاخهی هویت چریکهای فدایی خلق، پس از سالها در یک جاسازی قدیمی دستنوشتههایی از مسعود احمدزاده را پیدا کردند که درآن مسعود احمدزاده پیش از دستگیری خود، نظریهی تازهای در مورد نقش پیشتاز انقلابی و تشکیل حزب ارائه داده بود. به نقل از خانم مستوره احمدزاده این دستنوشتهها به رهبران وقت فداییان تحویل داده شدند.[۵]
نظرگاه مسعود احمدزاده
در تفکر مسعود احمدزاده شرایط عینی برای بروز جنبشهای وسیع اجتماعی جهت تغییری رادیکال در سطح جامعه وجود دارد و تنها عامل بازدارندهی آن را باید در سرکوب قهرآمیز مداوم رژیم دانست که با ایجاد فضایی از رعب و وحشت، تودههای مردم را در موضعی کاملاً انفعالی و تسلیم طلبانه قرار میدهد. موضعی که مسعود احمدزاده با اتکاء به فرمولبندی رژی دبره آن را انبوه کهنسان ترس و خفت، مینامد. امیر پرویز پویان نیز در تحلیلهای خود از شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پس از انقلاب سفید شاه، در کتاب «ضرورت مبارزهی مسلحانه و رد تئوری بقا»، به وجود شرایط عینی انقلاب میرسد و علت نبود جنبشهای وسیع و رادیکال اجتماعی را در عامل سرکوب قهرآمیز مداوم رژیم جهت ایجاد فضایی آکنده از ترس و وحشت برای منفعل ساختن تودههای مردم ارزیابی مینماید؛ و نتایج و بازتاب چنین سیاستهایی از سوی رژیم را در ذهنیت تودههای مردم، در قالب مفاهیم ترس مطلق و ضعف مطلق تودهها، و قدرت مطلق رژیم، فرموله میکند. مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان درتحلیل نهایی خود به سد نفوذ ناپذیر ترس مطلق و قدرت مطلق، بهمثابهی پربلماتیک اساسی جنبش ضددیکتاتوری و ضدامپریالیستی میرسند که فائق آمدن بر آن باید به مضمون فعالیتها و وظایف روشنفکران پیشتاز تبدیل گردد. آنها متقاعد شده بودند که ویژگیهای شرایط اقتصادی- سیاسی جدید پس از رفرم ارضی، شدت و حدت دیکتاتوری و عملکرد آن بر ذهنیت تودههای مردم، مشی نوینی را طلب میکند. از دیدگاه آنها وجود شرایط عینی انقلاب و نبود جنبشهای وسیع اجتماعی و مفاهیم ترس مطلق، قدرت مطلق، را با اتکاء به ادبیات سنتی مارکسیستی که در شرایط تاریخی دیگری پای گرفته است، نمیتوان توضیح داد و مستلزم بازبینی و تحولی رادیکال در این ادبیات سنتی میباشد، مسعود احمدزاده و پویان برای رهایی خود از چارچوب مفاهیم سنتی مارکسیستی و توضیح مفاهیم کلیدی شرایط عینی انقلاب، ترس مطلق و قدرت مطلق جهت تدوین مشیای نوین به تزهای رژی دبره در کتاب انقلاب در انقلاب روی آوردند، همچنانکه از عنوان کتاب انقلاب در انقلاب پیداست، مفاهیم سنتی در ادبیات سیاسی- مارکسیستی دراین اثر دچار دگرگونیهای رادیکال بر پایهی تجربهی انقلاب کوبا میگردد تا قادر به جذب و انعکاس شرایط جدید تاریخی دوران پس از جنگ جهانی دوم در مبارزه علیه دیکتاتوری و امپریالیسم گردند.[۶]
تقدم شهر بر روستا
در تعیین تاکتیک مبارزهی چریکی در ایران پس دهه ی چهل و به پایان رسیدن امکان مبارزهی رفورمیستی، دو نظرگاه وجود داشت. برخی به آغاز مبارزه مسلحانه از روستا معتقد بودند، اما برخی روش درست را آغاز مبارزه از شهر میدانستند. از جمله سازمان مجاهدین با تشکیل یک گروه استراتژی به بررسی این دو راه حل پرداخت و سرانجام به صحت آغاز مبارزه چریکی از شهر رسید. در همین فاصله یک شاخه از چریکهای فدایی خلق ایران که به آغاز مبارزه از روستا معتقد بودند در جنگلهای سیاهکل عملیات خود را آغاز کردند اما با شکست مواجه شدند. این ماجرا به قیام سیاهکل مشهور شد. [۷]
مسعود احمدزاده در میان چریکهای فدایی خلق ایران از جمله کسانی بود که به تقدم شهر بر روستا معتقد بود.
واقعیت این بود که پس از اصلاحات ارضی در ایران، پتانسیل انقلابی در روستا تا حد زیادی تحلیل رفته بود. کما این که این اصلاحات با درخواست کارتر از محمدرضا پهلوی دقیقا به همین منظور انجام شده بود.
آثار و تألیفات مسعود احمدزاده
مسعود احمدزاده در طول عمر کوتاه خود آثار و تألیفات بسیاری در زمینه مبارزه و دانش آن به رشته تحریر درآورده و یا ترجمه و تألیف کرد. از جملهی آنها میتوان از
کتابهای زیر نام برد:
مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک
مسائلی درباره تز دبره ویلیام جی بومری - ترجمه مسعود احمدزاده
محاکمه مسعود احمدزاده
مسعود احمدزاده پس از واقعهی سیاهکل دستگیر شد و تحت شکنجه قرار گرفت. دفاع او و دیگر رفقای فداییاش در دادگاه نظامی شاه، صحنهی محاکمه را عوض کرد. مسعود احمدزاده و یارانش بودند که نظام سلطنتی را به محاکمه کشیدند.[۴]
مسعود احمدزاده با طرح مسائلی در زمینهی درستی عمل مسلحانه و پیروزی اجتنابناپذیر و تاریخی آن، با نشان دادن ماهیت ناعادلانهی دادگاه شاه و تمامی اعضای آن، تمام سیستم قضایی شاه و کسانی را که در خدمت آن قرار داشتند، به محاکمه کشید و محکوم کرد. دفاعیات مسعود احمدزاده چنان تاثیر عمیقی بر جای گذاشت که زندانیان فدایی را از جلسهی دوم به چند دستهی کوچک تقسیم و محاکمه کردند.[۲]
شهادت مسعود احمدزاده
در ۱۱ اسفند ۱۳۵۰ مسعود احمدزاده، از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بههمراه ۵ تن از اعضای این سازمان به نامهای مجید احمدزاده، حمید توکلی، غلامرضا گلوی، عباس مفتاحی و اسدالله مفتاحی در برابر جوخهی تیرباران قرار گرفتند. یک روز بعد، ۴ عضو دیگر سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به نامهای بهمن آژنگ، عبدالکریم حاجیان سهپله، سعید آریان و مهدی سؤالونی نیز تیرباران شدند.[۴]
منابع
- ↑ فداییان خلق پس از سیاهکل - سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ پیشگفتار کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاتیک
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ به یاد مسعود احمدزاده و دیگر یاران فداییاش - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ چریکهای فدایی خلق - سایت بیبیسی فارسی
- ↑ وب سایت عصر نو
- ↑ راهی که آمدیم-قسمت هشتم