بیژن جزنی
بیژن جزنی(زادروز ۲۹ فرودین ماه ۱۳۱۶ تیرباران ۲۹ فروردین ۱۳۵۴) مبارز و فعال مارکسیست و از بنیانگذاران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران است. بیژن جزنی سال اول دبستان را در اصفهان گذراند و سپس در تهران دوران ابتدایی را تمام کرد. وی در سال ۱۳۳۷ دیپلم متفرقه گرفت. سال ۱۳۳۸ در رشته فلسفه دانشکده فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تهران پذیرفته شد. در سالهای ۳۷ و ۳۸ و به دنبال اعتصاب رانندگان تاکسی تهران و اعتصاب کارگران خارک، جزنی به اتفاق برخی از دوستانش محفلی سیاسی تشکیل دادند. این محفل نشریهای به نام «ندای خلق» و با امضای «جبهه واحد ضد استعمار» منتشر میکرد، گروه جزنی روز ۱۹ دی ماه بر اثر گزارش فرد نفوذی ساواک ناصر آقایان ماموران، جزنی و عباس سورکی را حین قرار خیابانی دستگیر کردند.سرانجام بیژن جزنی به همراه ۸ زندانی سیاسی دیگر در شبانگاه ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ در زندان اوین با دستور و طراحی پرویز ثابتی به قتل رسیدند.
زندگینامه
بیژن جزنی سال ۱۳۱۶ در خانوادهای سیاسی متولد شد. خانوادهٔ پدری و مادری او هر دو از هواداران و فعالان حزب توده بودند. پدرش حسین افسر ژاندارمری و از اهالی جزن (روستایی در حوالی نطنز) اصفهان بود و مادرش عالمتاج کلانتری نظری اهل نطنز بود. پدرش از ابتدا عضو حزب توده بود و بعد از آن به فرقه دموکرات پیوست و پس از شکست این فرقه به آذربایجان شوروی رفت و تا سال ۱۳۴۵ به ایران بازنگشت. بیژن نیز به تبعیت از پدر در حالی که تنها ۱۰ سال سن داشت، در سال ۱۳۲۶ به سازمان جوانان حزب توده ایران پیوست و با اینکه شرایط سنی عضویت حداقل ۱۳ سال بود، اما به علت فعالیت و علاقهٔ چشمگیر چند نوجوان کمتر از ۱۳ سال، حوزه مخصوصی برایشان تشکیل شد و جزنی یکی از افراد این حوزه بود.[۱]
۱۵ بهمن ۱۳۲۷ محمدرضا شاه پهلوی مورد سوء قصد قرار گرفت و در پی این اتفاق هیئت وزیران، حزب توده را غیرقانونی اعلام کرد و حمله به سازمانهای حزبی آغاز شد. در همین سال بود که بیژن جزنی ۱۱ ساله فعالیتهای مخفی خود را آغاز کرد. جزنی در این دوران رابط بین کادرهای مخفی حزب بود و طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲ به فعّالیتهای مخفی سازمانی از یک سو و فعّالیتهای علنی در سطح دانشآموزان میپرداخت.[۲]
دوران کودکی و نوجوانی
اولین بار پس از کودتای ۲۸ مرداد بود که بازداشت شد. اما با وجود کشف مدارکی دال بر فعالیتهای مخفیاش به علت سن کم او از یک سو و نفوذ افسران تودهای در دادرسی ارتش از سوی دیگر، پس از چند هفته آزاد شد.
تحصیلات و وضعیت اقتصادی
جزنی سال اول دبستان را در اصفهان گذراند و سپس در تهران در دو دبستان دیگر تحصیل را ادامه داد و تحصیلاتش را تا پایه سوم متوسطه در دبیرستانهای ناصر خسرو و ۱۵ بهمن گذراند. به نقاشی علاقه داشت و بیش از یک سال نیز به هنرستان هنرهای زیبا رفت ولی از ادامه تحصیل در هنرستان منصرف شد و سرانجام در سال ۱۳۳۷ دیپلم متفرقه گرفت. در سال ۱۳۳۸ در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کرد و در رشته فلسفه دانشکده فلسفه و علوم تربیتی دانشگاه تهران پذیرفته شد.[۳]
جزنی به لحاظ اقتصادی فرد مرفهی بود او به همراه یکی از دوستانش -پرویز یشایایی- کانون آگهی پرسپولیس را در خیابان شاهآباد تأسیس کرد به گفته میهن قریشی همسر بیژن «این کانون یا این دفتر کوچک تجارتی برای تجار بازار و بر حسب کالایی که داشتند تبلیغات میکرد و این تبلیغات به صورت نقاشی انجام میگرفت، نقاشیها به عهده بیژن بود و بستن قرارداد و به اصطلاح طرف حساب شدن با مشتری به عهده «پرویز یشایایی» جزنی نه تنها در کانون تجاریاش نقاشی میکرد بلکه اساساً نقاشی یکی از علایق مهم او بود که حتی در زندان نیز خود را به آن مشغول میکرد تابلوهای سیاهکل و زندگی از معروفترین نقاشیهای جزنی هستند.[۳]
میهن همسر بیژن همچنین در مورد وضعیت زندگی خودشان و رفاه حاکم بر آن مینویسد: «آپارتمانی بسیار شیک و مدرن با اتاقهای آینهکاری داشتیم که وقتی ساواکیها به داخل آن آمدند با بهت و ناباوری به دور خود نگاه میکردند. در سال ۱۳۴۶ چون من در دبیرستان تدریس میکردم برای مازیار[مازیار و بابک پسران بیژن بودند] پرستاری گرفته بودیم. علاوه بر آن خدمتکار پیری هم داشتیم که کارهای دیگر خانه و از جمله آشپزی را به عهده داشت.
«اعتقاد بیژن این بود که تا روزی که میتوانیم خوب زندگی میکنیم و در شرایط دیگر طور دیگر زندگی خواهیم کرد.»[۳]
در مهرماه ۱۳۳۹ بیژن جزنی با میهن قریشی ازدواج کرددر این زمان وی عضو سازمان جوانان حزب توده بود،
فعالیتهای سیاسی و دستگیری
در پاییز ۱۳۳۳ بیژن جزنی بعد از چندبار بازداشت و آزادی، بار دیگر دستگیر و این بار به ۶ ماه زندان محکوم شد. جزنی پس از آزادی در بهار ۱۳۳۴ فعالیتهای خود را ادامه داد در همین سالها بود که به همراه برخی همفکرانش از جمله محمد چوپانزاده در تدارک تشکیل گروهی برآمد. در فروردین ۱۳۳۸ اوّلین نشریه گروه به صورت پلیکپی با دستگاه دستساز منتشر شد. در پاییز ۱۳۳۸ با لو رفتن گروه و دستگیری یکی از اعضای آن انتشار مرتب نشریه متوقف و تصمیم بر این شد که به مناسبتهای مختلف اعلامیههایی صادر کنند. در سال ۱۳۳۹ با شروع کار جبهه ملی دوم بیژن جزنی هم به جبهه پیوست و فعالیتهای سیاسی خود را در آن آغاز کرد.[۱]
پس از سرکوب جبهه ملی در سال ۱۳۴۲ جزنی و عدهای از دوستانش مدتی نشریهای به نام «پیام دانشجو» منتشر میکردند. در بهار ۱۳۴۳ هیئت تحریریهای برای پیام دانشجو انتخاب شد. در اواخر سال ۱۳۴۳ و بهار ۱۳۴۴ از هر شماره پیام دانشجو در حدود ۵۰۰ نسخه چاپ میگردید.
جزنی در فاصله سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ بارها به زندان افتاد. در سال ۱۳۴۲ به عنوان شاگرد اول رشته فلسفه فارغالتحصیل شد. در همین سال بود که با توجه به اتخاذ خطّ مشی جدیدی که گروه به آن رسیده بود، فعالیتها در قالب یک سازمان سیاسی- نظامی وارد فاز نوینی شد و بیژن جزنی به همراه ۳ تن دیگر از همفکرانش به عنوان کادر مرکزی آن انتخاب شدند.
در اوایل پاییز ۱۳۴۲، سازمان دانشجویان جبههٔ ملی که پس از درگیریهای میدان بهارستان (۱۵ شهریور ۱۳۴۲) از سیاست رهبری جبههٔ ملی ناامید شده بود، درصدد برآمدند تا به یاری برخی از رهبران و مسوولان جبههٔ ملی، رهبری جدیدی برای این جبهه برگزینند و از انحلال آن جلوگیری کنند. این تلاشها به تشکیل جبههٔ ملی سوم در سال ۱۳۴۴ انجامید.
جزنی آخرین بار در سال ۱۳۴۴ به واسطه فعالیتهای دانشجویی بازداشت شد و به همراه دیگر اعضای کمیته دانشجویی دانشگاه تهران که حالا دیگر از انشعابیون جبههٔ ملی محسوب میشدند، در دادگاه نظامی به ۹ ماه زندان محکوم شد.[۱]
گروه جزنی از ابتدای سال ۱۳۴۶ با مشکلات مالی برای آغاز مبارزه مسلحانه مواجه بود، از این رو برای فعال کردن اعضا و سرعت بخشیدن به فراهم آوردن امکانات و تجهیزات، اصل «تدارک قهرآمیز» در دستور کارگروه قرار گرفت، به همین منظور آنها تصمیم گرفتند در اولین اقدام در جهت تدارک قهرآمیز در ۲۲ دی ماه ۱۳۴۶ «بانک تعاونی و توزیع شعبه قصابخانه» را هدف سرقت مسلحانه قرار دهند، اما در روز ۱۹ دی ماه بر اثر گزارش فرد نفوذی ساواک ناصر آقایان، مأموران، جزنی و عباس سورکی را حین قرار خیابانی دستگیر کردند.[۴]
اعضای گروه جزنی، ظریفی در بهمن ۱۳۴۷ در دادگاه محاکمه شدند جزنی ابتدا به حبس ابد و پس از فرجامخواهی به ۱۵ سال حبس محکوم شد، جزنی تا فروردین ۱۳۴۸ در زندان قصر بود اما به دنبال فرار نافرجام یارانش از زندان به قم تبعید شدو در آنجا بیشتر وقتش را به مطالعه و نقاشی میگذراند، جزنی بسیاری از جزواتش را در زندان نوشت، جزوات و مطالبی که به وسیله همسرش از زندان خارج میشد،[۳] و پس از عملیات نظامی سیاهکل، به اوین منتقل شد.[۵]
در همین دوره بود که با به هم پیوستن دو گروه «بیژن جزنی و حسن ضیاظریفی» و «مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان»، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران شکل گرفت و با حمله به پاسگاه سیاهکل در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ مبارزهٔ مسلحانه علیه رژیم شاه را آغاز کرد.[۱]
اعدام
در شبانگاه۲۹ فروردین ۱۳۵۴، «بیژن جزنی» همراه با ۶ نفر دیگر از چریکهای فدایی خلق به نامهای حسن ضیاظریفی، احمد جلیلی افشار، مشعوف کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپانزاده و عباس سورکی به همراه مصطفی جوان خوشدل و کاظم ذوالانوار دو عضو سازمان مجاهدین خلق در تپههای اطراف زندان اوین تیرباران شدند.
روزنامهها فردای آن روز خبر کشته شدن جزنی و یارانش را با تیتر «۹ زندانی در حین فرار از زندان کشته شدند» پوشش دادند اما حقیقت ماجرا تا زمان وقوع انقلاب در بهمن ۱۳۵۷ مسکوت ماند. این موضوع تا زمان انقلاب بهمن و دستگیری و محاکمهٔ شکنجهگران ساواک مسکوت ماند. در دادگاهِ «آرش» -شکنجهگر ساواک – که پس از انقلاب صورت گرفت، وی تشریح کرد که بیژن و یارانش را به تپههای اوین برده و در آنجا به رگبار گلوله بستند. پیکر او در قطعه ۳۳ بهشت زهرا ردیف ۱۱۹ شماره ۴ به خاک سپرده شد.[۵][۶]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ تاریخ ایران - بیژن جزنی تیرباران شد
- ↑ بالاترین - زندگینامه بیژن جزنی
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ آقتاب - واقعیت بیژن جزنی
- ↑ دیالوگ - به زبان قانون، بیژن جزنی و حسن ضیاءظریفی در دادگاه نظامی، بخش بازداشت و پایان قرنطینه
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ تاریخ ایران - بیژن جزنی تیرباران شد
- ↑ کانون همبستگی ایرانیان - گرامی باد یاد رفیق کبیر بیژن جزنی و یارانش