حسن لاهوتی اشکوری

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۷ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۱:۴۲ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
حسن لاهوتی
حسن لاهوتی۲.jpg
زادروز۱۳۰۶
اشکور گیلان
درگذشت۷ آبان ۱۳۶۰
تهران، زندان اوین
محل زندگیتهران
ملیتایرانی
پیشهروحانی
سال‌های فعالیتاز ۱۳۵۰ تا زمان درگذشت
تأثیرپذیرفتگاناعضاء و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران
حزب سیاسیهوادار سازمان مجاهدین خلق ایران
خویشاوندانخانواده هاشمی رفسنجانی

حسن لاهوتی اشکوری، (۱۳۰۶خورشیدی – ۷ آبان ۱۳۶۰) تحصیلات ابتدایی خود را در زادگاهش در اشکور گیلان به پایان رساند. وی به توصیه پدرش که روحانی بود به حوزه‌ی علمیه‌ی قزوین رفت و در آنجا مشغول به تحصیل شد. حسن لاهوتی در سال ۱۳۲۵ به قم رفت و تحصیلاتش را در حوزه‌ی علمیه‌ی قم ادامه داد. لاهوتی فقه را نزد علامه طباطبایی، آیت‌الله بروجردی و خمینی آموخت، در سال ۱۳۴۹، راهی تهران شد. در تهران به تدریج جلسات سخنرانی‌های او سیاسی شد و در سال ۱۳۵۰ ممنوع‌المنبر گردید. از آن پس به آیت‌الله حسن لاهوتی اجازه سخنرانی در جلسات رسمی داده نمی‌شد. نخستین دستگیری و بازداشت حسن لاهوتی در سال ۱۳۵۱ بود که ۲ ماه طول کشید. وی بعد از آزادی از زندان همچنان اجازه سخنرانی نداشت. آیت‌الله لاهوتی در شهریور سال ۱۳۵۲، مجدداً بازداشت شد و به مدت یک سال در زندان قصر به سر برد. حسن لاهوتی در سال ۱۳۵۴ برای سومین بازداشت گردید و تا سال ۱۳۵۷ در زندان اوین محبوس بود. او همراه با آیت‌الله طالقانی و حسینعلی منتظری و اکبر هاشمی رفسنجانی در یک زندان بسر می‌برد. وی همواره حامی آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران بود و در فهرست اتهامات خود جمع‌آوری کمک مالی برای این سازمان را داشت. آیت‌الله حسن لاهوتی پس از آزادی از زندان به درخواست احمد خمینی، به پاریس رفت و در روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، همراه با خمینی به ایران بازگشت. وی پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، سرپرست کمیته‌های انقلاب و سپاه پاسداران و پس از مدتی نماینده‌ی خمینی در استان گیلان و همچنین امام جمعه‌ی رشت شد. آیت‌الله حسن لاهوتی در اسفند ۱۳۵۸، در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگی از رشت انتخاب شد. با شروع درگیری‌های خمینی و نیروهای حزب‌اللهی با سازمان مجاهدین خلق ایران وی به نحوه برخورد با اعضای این سازمان معترض بود. او در ۶ آبان ۱۳۶۰به فرمان دادستان وقت اسدالله لاجوردی در منزلش دستگیر و به اوین برده شد اما چند ساعت پس از دستگیری به طرز مشکوکی درگذشت. رژیم ایران دلیل مرگ او را سکته‌ی قلبی اعلام کرد اما طولی نکشید دو عروس وی فائزه و فاطمه هاشمی رفسنجانی اعلام کردند وی بر اثر سم استرکنین مسموم و کشته شده است و پزشکی قانونی همان زمان این سم را در معده‌ی او یافته بود.[۱]

حسن لاهوتی پیش از انقلاب

حسن لاهوتی اشکوری در شمار روحانیونی بود که در دهه ۱۳۵۰ تحت تاثیر پایگاه اجتماعی سازمان مجاهدین خلق ایران، به خصوص در بین جوانان ایران، هوادار جنبش مجاهدین شد و به فعالیت پرداخت. یکی از فعالیت‌های او جمع‌آوری کمک مالی برای مجاهدین خلق بود. وی در انقلاب ضد سلطنتی سال ۱۳۵۷، از افراد نزدیک به خمینی در نوفل لوشاتو بود. حسن لاهوتی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، هنگام بازگشت خمینی از فرانسه به ایران جزء همراهان خمینی بود. تصویر وی در عکس مشهور پایین آمدن خمینی از پلکان هواپیما دیده می‌شود.

حسن لاهوتی پس از انقلاب

محمدرضا مهدوی کنی که خود پیش از انقلاب از دوستان حسن لاهوتی بود در کتاب خاطراتش از نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب در مدرسه رفاه به روز دهم یا یازدهم اسفند سال ۵۷ اشاره کرده و نوشته است:

«مرحوم آقای لاهوتی ... بیشتر می توانست با آقایان نهضتی‌ها و با مجاهدین و بنی‌صدر بسازد؛ چون سوابقی داشت و یکی از فرزندانش هم جزو مجاهدین خلق بود. آنها با واسطه‌هایی پیشنهاد داده بودند که آقای لاهوتی مسئول کمیته‌ها بشود. ... امام در آن وقت در مدرسه علوی تشریف داشتند. «با آقایان بهشتی باهنر، هاشمی رفسنجانی، علی خامنه‌ای، مفتح، محلاتی، شاه‌آبادی”در اتاقی نشسته بودیم و از جریانات و اوضاع مملکت صحبت می‌کردیم. ساعت حدود یازده‌ و نیم بود که ناگهان مرحوم شهید مطهری سراسیمه از اتاق دیگر وارد شدند و گفتند: چه نشسته‌اید که امکان دارد فاجعه‌ای رخ دهد. گفتیم چه شده؟ گفتند: الآن این نهضتی‌ها [نهضت آزادی] ... اینها با آقای لاهوتی در محضر امام هستند و امام، حکم فرماندهی نیروهای انقلابی را برای آقای لاهوتی نوشته‌اند و بناست ساعت ۱۲ از رادیو پخش شود و این فاجعه است. نه از جهت خود آقای لاهوتی که خود آقای لاهوتی آدم بدی نیست، ولی ایشان فردی عاطفی و به یک معنا احساسی و ساده است. اینها دورش را گرفته اند و ممکن است رگ حیاتی انقلاب؛ یعنی نیروهای مسلح انقلاب را در اختیار اینها قرار دهد و این خیلی خطرناک است. ... آقای مطهری از همان جا به خدمت امام رفتند و عرض کردند شما دو سه دقیقه‌ای به این اطاق [اطاق پهلویی] تشریف بیاورید. ... آقای مطهری گوشزد کردند که این جریان، جریان خطرناکی است. ...

حسن لاهوتی در هواپیمای حامل خمینی به ایران
حسن لاهوتی در هواپیمای حامل خمینی به ایران

ناگفته نماند که حضرت امام نسبت به آقای مطهری بیش از همه علاقه و ایمان داشتند. ضمناً ایشان مسئله تفکیک کمیته و سپاه را هم طرح کردند؛ به خصوص برای اینکه کار، شدنی باشد، گفتند که آقای لاهوتی را برای سپاه بگذاریم - آن وقت هنوز سپاه شکل نگرفته بود - امام گفتند: پس چه کسی کمیته را قبول می کند؟ گفتند: آقای مهدوی اعلام آمادگی کرده؛ امام گفتند که اشکالی ندارد و حکم سرپرستی کمیته‌ها به طور موقت به نام حقیر صادر گردید.»[۲]

مهدوی کنی توضیح می‌دهد که نگرانی مطهری و دیگر آخوندها در آن زمان این بوده است که مبادا مجاهدین خلق و دیگران اهرم‌های انقلاب ضدسلطنتی را در دست بگیرند.

اختلاف حسن لاهوتی با حکومت

فائزه رفسنجانی همسر حمید لاهوتی
فائزه رفسنجانی همسر حمید لاهوتی

حسن لاهوتی به عنوان نماینده مردم رشت در سال ۱۳۵۹ روانه مجلس شورای اسلامی شود. وی خیلی زود از انحصارگری، قدرت پرستی، نقض قانون و زیرپاگذاشتن موازین اخلاقی رنجیده می شود و در می یابد که جمهوری اسلامی از اهداف انقلاب ۵۷ به سرعت در حال دور شدن است. انتقاداتش از محافل خصوصی به مجالس عمومی، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها کشیده می‌شود. از تندروی‌ها و نارسائی‌ها مشفقانه و شجاعانه انتقاد می‌کند. در سال ۱۳۵۹ حسن لاهوتی یکی از روحانیون منتقد جمهوری اسلامی بوده و سخنرانی‌های او توسط چماقداران حزب‌الله برهم زده می‌شد. او در ۲۵ بهمن ۱۳۵۹ برای سخنرانی به حوزه انتخابیه‌اش گیلان می‌رود، اما در مسجد جامع کوچصفهان چماقداران مسلح حزب‌الله به او حمله کرده او را نزدیک دو ساعت در مسجد زندانی می‌کنند و محافظش مجروح شده در بیمارستان بستری می‌شود.[۳] حمله چماقداران حزب‌الله به قدری شنیع بود که رئیس‌جمهور وقت ابوالحسن بنی‌صدر طی تلگرامی به وی به‌شدت آمران و عاملان حادثه را محکوم کرد.[۴] احمد خمینی هم طی نامه‌ای به نمایندگان مجلس ضمن اشاره به شخصیت لاهوتی از اینکه چرا مسئولین چماقدران را دستگیر نمی‌کنند اظهار تعجب کرد.[۴] مسئولین به لاهوتی وعده دادند که مسببین حادثه شناسایی و دستگیر شوند. وعده‌ای که هرگز عملی نشد. آیت‌الله حسن لاهوتی از همان ماه‌های نخستین با دیدن سیاست‌های خمینی و افراد نزدیک به او، به تدریج از آن‌ها فاصله گرفت و به مجاهدین گرایش پیدا کرد. بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، حکومت خمینی تحمل مخالفت‌های حسن لاهوتی را نداشت. حسن لاهوتی از ابتدای درگیریها پس از ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ با نحوه برخورد، شکنجه و اعدام اعضاء و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران مخالف بود. فائزه رفسنجانی:

«اختلافات حسن لاهوتی با حکومت، از انحصار‌طلبی‌ها بود. چون آقای لاهوتی سابقه مبارزات زیادی داشت و طبعاً از انقلاب توقع دیگری داشت. و وقتی شاهد وقایعی بود که با اهداف و روح انقلاب هم‌خوانی نداشت، ناراحت و دلخور می‌شد و همین‌ها را بیان می‌کرد که یکی از این موضوعات، انحصار‌طلبی‌هایی بود که با تشکیل حزب جمهوری اسلامی شکل گرفته بود و آقای لاهوتی نظرش این بود که اهداف مبارزه و انقلاب برآورده نخواهد شد و همه چیز به سمت یک نظام تک‌حزبی پیش می‌رود»

سرانجام مخالفت حسن لاهوتی با سیاست‌های خمینی منجر به بازداشت او توسط دادستان وقت اسدالله لاجوردی شد. حسن لاهوتی دو روز پس از دستگیری فرزندش وحید لاهوتی در روز ۶ آبان ۱۳۶۰ به اوین احضار شد. چند ساعت از دستگیری وی نگذشته بود که خبر فوت او منتشر شد. رژیم ایران علت مرگ او را سکته اعلام کرد اما رسانه‌های زیادی سخن از مسموم شدن او توسط لاجوردی کردند. سالها بعد فائزه رفسنجانی عروس حسن لاهوتی در مصاحبه‌ای افشا کرد که درمعده‌ی آیت‌الله حسن لاهوتی سم استرکنین بود.[۵]

خمینی که روزی لاهوتی را نور چشم خودش می‌خواند[۶] بعد از مرگ او هیچ پیامی نداد و در سخنرانی‌های خود نیز هیچ اشاره‌ای به او نکرد.

فاطمه هاشمی رفسنجانی و فائزه هاشمی رفسنجانی که هر دو همسران دو فرزند آیت‌الله حسن لاهوتی به نام‌های سعید و حمید لاهوتی هستند، بعدها در مصاحبه‌ای اعلام کردند که پدرشان یعنی علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی به دختران و داماد‌های خود گفته است که برای حفظ مصالح نظام در مورد نحوه مرگ آیت‌الله حسن لاهوتی سکوت کنند.[۷]

مواضع مقامات ایران در‌باره حسن لاهوتی

علی‌محمد بشارتی

علی‌محمد بشارتی (مسئول وقت اطلاعات سپاه) که در سفر به کرمانشاه همراه حسن لاهوتی نماینده وقت خمینی در سپاه بود، گفت:

«آقای لاهوتی بسیار آدم عاطفی است و صحبت‌هایش دلنشین و دلپذیر می‌باشد ولی در زمینه‌ی سیاسی آسیب‌پذیر است و همه، به خصوص مجاهدین به دنبال جذب او هستند، ایشان مثل ما در زندان بوده و با اغلب مجاهدین آشنا شده است اما رفاقت و آشنایی فرق می‌کند با هواداری از آن‌ها، ایشان از مجاهدین هواداری می‌کند. همین عمل آقای لاهوتی و سخنرانی‌هایش به سود مجاهدین و علیه نظام جمهوری اسلامی، عاقبت باعث شد که خمینی او را بعد از مدتی از سمتش برکنار و خامنه‌ای را جایگزین وی کند.[۸]

فاطمه رفسنجانی

فاطمه هاشمی رفسنجانی، همسر سعید لاهوتی
فاطمه هاشمی رفسنجانی، همسر سعید لاهوتی

فاطمه هاشمی رفسنجانی در مورد دستگیری و مرگ حسن لاهوتی می‌گوید مأموران با حکم اسدالله لاجوردی به خانه پدر شوهر وی می‌ریزند. همسر او سعید لاهوتی در تماسی با فاطمه رفسنجانی از وی می‌خواهد به خانه پدرش برود و همچنین اطلاع می‌دهد که خود او نیز اجازه خروج از محلش را ندارد. فاطمه رفسنجانی موضوع را به احمد خمینی اطلاع می‌دهد اما چند ساعت بعد در ساعت ۹ شب سعید لاهوتی در تماس با همسرش به وی اطلاع می‌دهد که آیت‌الله حسن لاهوتی حالشان خراب شده است. پزشکی قانونی علت مرگ را سم استرکنین تشخیص می‌دهد.[۹]

فائزه رفسنجانی

وحید لاهوتی، فرزند حسن لاهوتی
وحید لاهوتی، فرزند حسن لاهوتی

فائزه دختر هاشمی رفسنجانی و عروس شیخ حسن لاهوتی پس از سالها اظهار داشت که پدرش به دختران و دامادهای خود (سعید و حمید لاهوتی)، توصیه کرده است که برای حفظ مصالح نظام در باره‌ی نحوه‌ی مرگ حسن لاهوتی سکوت کنند.[۱۰]

خاطرات محسن رفیق‌دوست

محسن رفیق‌دوست در خاطرات خود در مورد این‌که چگونه حسن لاهوتی را حذف و او را برکنار کرده است چنین می‌گوید:

«ما قبل از انقلاب باهم زندان بودیم و رفاقت داشتیم. آقای لاهوتی از ابتدای انقلاب از [مجاهدین] حمایت کرد. تا زمانی که در سپاه بود، با او درگیر بودیم. لاهوتی و من هردو یک تصمیم گرفتیم؛ هرکدام می‌خواستیم آن‌ یکی را از سپاه بیرون کنیم. تا اینکه رفتم خدمت امام و گزارش مفصلی از کارهای لاهوتی دادم. برای مدرک هم چند کپی از حکم‌هایی را که ایشان صادر کرده بود با خود بردم. علاوه بر این گزارش دادم که در سپاه دو مهر وجود دارد، یکی در دبیرخانه و دیگری در جیب آقای لاهوتی… آقای لاهوتی حکم‌هایی به دادگاه می‌نویسد که …فلانی حق دارد این اسلحه‌ها را به‌جای دیگر ببرد».

محسن رفیق دوست همچنین در خاطرات خود اشاره می‌کند که تلاش کرده است پسر حسن لاهوتی به نام وحید لاهوتی را از مجاهدین خلق جدا کند اما نتوانسته است. وی می‌گوید یکی از افرادی که برای دستگیری حسن لاهوتی رفته بود از محافظان خودش بوده است و برایش نقل کرده است که سه روز پیش از دستگیری حسن لاهوتی فرزندش وحید لاهوتی را دستگیر کرده بودند.[۱۱]به گفته محسن رفیق‌دوست، آقای لاهوتی به شدت از دستگیری پسرش عصبانی بود و هنگام دستگیری در حال نوشتن نامه‌ی سرگشاده‌ای به پسرش وحید لاهوتی بود که در آن به خمینی حمله کرده بود.

آیت‌الله لاهوتی همراه با پدر طالقانی
آیت‌الله لاهوتی همراه با آیت‌الله طالقانی

وحید لاهوتی سرانجام پس از دستگیری و تحمل شکنجه‌های بسیار بازجوهای خود را قانع می‌کند که در ساختمان آلومینیوم با یکی از مجاهدین قرار دارد اما هنگامی که با مأموران به آن محل می‌رود با پرتاب خود از طبقه چهارم به زندگی‌اش پایان می‌دهد.[۱۲]

خاطرات علی اکبر هاشمی رفسنجانی

هاشمی رفسنجانی هم بند و دوست قدیمی و خانوادگی لاهوتی بوده و دو دختر هاشمی همسر پسران لاهوتی هستند.

«شب مهمان آقای لاهوتی بودیم، از امام و ماها شکایت داشتند که چرا در جریان کوچصفهان از ایشان حمایت نشده است. باید با ایشان صحبت و احساساتش را آرام و تنظیم کرد. بچه‌ها در بحث شرکت داشتند.»[۱۳]

«ظهر آقای لاهوتی مهمان ما بود و بحثهایی درباره نقاط ضعف جناح لیبرال شد و تردیدی که بعضی‌ها در کیفیت فرماندهی جنگ دارند؛ تعدیل شده است. بعضی گله‌ها شخصی است.»[۱۳]

«شب آقای لاهوتی آمد و بحث زیادی درباره موضع ایشان داشتیم. ایشان از موضع امام، ما، مردم، صداوسیما و مجلس انتقاد داشت.» [۱۳]

مشخص است که لاهوتی در محافل خصوصی از جمهوری اسلامی حتی از رهبری آن هم انتقاد داشته است. مقصود هاشمی از «مردم» در عبارت فوق امت حزب‌الله است نه تمام مردم ایران.

بازداشت و مرگ مشکوک لاهوتی به روایت هاشمی:

«ساعت سه بعد از ظهر خبر دادند که از طرف دادستانی انقلاب به خانه آقای [حسن] لاهوتی ریخته‌اند و خانه را تفتیش می کنند. به آقای [اسدالله] لاجوردی گفتم با توجه به سوابق و مبارزات آقای لاهوتی بی‌حرمتی نشود. گفت: دنبال مدارک وحید [لاهوتی] هستند. اول شب اطلاع دادند که آقای لاهوتی را به زندان برده‌اند و احمدآقا هم تماس گرفت و ناراحت بود. قرار شد بگوئیم ایشان را آزاد کنند. آقای لاجوردی پیدا نشد، به آقای [سید حسین] موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب گفتم و قرار شد فورا آزاد کنند. احمدآقا گفت: امام هم از شنیدن خبر ناراحت شده‌اند. شب را در مجلس خوابیدم.[۱۳]

«اول وقت بعد از نماز و کمی مطالعه، عفت تلفنی اطلاع داد که آقای لاهوتی را دیشب به بیمارستان قلب برده‌اند. بلافاصله تلفن زد و گفت از دنیا رفته‌اند. تماس گرفتم، معلوم شد صحت دارد. آقای لاجوردی، دادستان انقلاب تهران گفت: آقای لاهوتی اتهامی نداشته‌اند و برای توضیح مدارك مربوط به وحید آمده بودند كه به محض ورود به زندان دچار سكته قلبی شده و معالجات بی‌اثر مانده است. قرار شد پزشكی قانونی نظر بدهد. ساعت هشت صبح جلسه علنی تشکیل شد. من خبر فوت ایشان را دادم و ضمن اعلان خبر گریه کردم. نتوانستم خودم را کنترل کنم. از این حالت عده‌ای انتقاد داشتند و عده‌ای تعریف کردند…. اداره جلسه را به عهده آقای [موسوی] خوئینی‌ها نایب رئیس مجلس گذاشتم. به دفترم آمدم. درباره کیفیت دفن آقای لاهوتی مشورت‌هایی شد. قرار شد روابط عمومی مجلس اعلان کند. دادستانی می‌خواست بدون اطلاع به قبرستان ببرد، موافقت نکردم…. ساعت چهار بعد از ظهر به مجلس رفتم. ساعت سه و نیم بعد از ظهر تشییع جنازه آقای لاهوتی را اعلام کرده بودم. سعید و فاطی در مجلس بودند. گفتند دادستانی ساعت ۳ بعد از ظهر قبل از آمدن مشایعین جنازه را حرکت داده، به لاجوردی اعتراض کردم. گفت کمیته خودسری کرده است…. آخر شب به خانه آمدم. عفت و فاطی خیلی ناراحت بودند.»[۱۳]

«احمدآقا هم آمد و در مورد مسائل چندی بحث کردیم. قرار شد فاتحه‌ای برای مرحوم لاهوتی بگیریم. چون خانواده ایشان به خاطر نارضایتی شدید از جریان، حاضر نشد اعلان فاتحه کند. روابط عمومی مجلس شورا برای ایشان و دو نفر دیگر از نمایندگان مجلس که اخیرا در تصادف اتوموبیل فوت کرده‌اند، آقایان [فتحعلی] صاحب‌الزمانی و [علی‌اکبر] اصغری بنائی یکجا فاتحه‌ای اعلام کرد.»[۱۳]

«احمدآقا خمینی ساعت ده صبح آمد و پرونده آقای لاهوتی را که از دادستانی برای اطلاع دادن به امام گرفته بود، آورد. و لیستی از اشیائی که در بازرسی منزل آقای لاهوتی برده بودند. و گفت در مورد ایشان بهتر بود با ظرافت عمل شود، به خاطر خدمات ایشان در دوران مبارزه.»[۱۳]

«قبل از رفتن به مجلس برای تسلیت به منزل مرحوم لاهوتی رفتم. خانم، حمید و فائزه بودند.»[۱۳]

«اول شب حمید و فائزه آمدند و شب را پیش ما ماندند، چون تنها بودم. مقداری آنها را تسلیت دادم و ارشاد کردم؛ غیرمستقیم گله داشتند که چرا من با صراحت نگفتم که آقای لاهوتی در زندان سکته کرده و فوت شده.»[۱۳]

«آقا جلال را فرستاده بودم که چیزهای شخصی مرحوم لاهوتی را که دادستانی هنگام بازداشت ایشان از منزلشان برده بود بگیرد، بعد از ظهر آورد.»[۱۳]

حسن لاهوتی از زبان خودش

با آغاز توقیف مطبوعات منتقد حکومت، حسن لاهوتی در روز ۲۲ فروردین ۱۳۶۰، اطلاعیه‌ای به شرح زیر صادر کرد:

«بازداشت دکتر رضا صدر (مدیر مسئول روزنامه میزان) و توقیف روزنامه میزان، از آقایانی که تکیه بر اریکه‌ی قدرت زده‌اند بعید نیست؛ زیرا از قدرتمندان آثار قدرت را بیش از این دیده و خوانده‌ایم که اگر از میزان الهی خارج گردد، بزرگ‌ترین فاجعه‌ها را به‌بار می‌آورد تا آن‌جا که «المُلک عقیم» را همه قبول کرده‌اند؛ ونقل شده است که پدران چشم فرزندان خود را به خیال واهی از حدقه بیرون آورده و سپس آن جنایات عظیم را در تاریخ مرتکب شده‌اند... مقتضی می‌دانم بدین مناسبت چند جمله با برادران و خواهران عزیزم بگویم تا متوجه خطراتی که در جامعه انقلابی ما وجود دارد بشوند و برای دفع و رفع خطر بدون لحظه‌ای وقفه تصمیم بگیرند که فردا نیز خیلی دیر است؛ و آن خطر عبارت است از تکوّن حاکمیت زور در جامعه که لازمه‌ی همه نظام‌های تک‌حزبی در جوامع است؛ و مردم ما خاطراتی بسیار تلخ از رژیم تک حزبی طاغوتی دارند که عقل منفصل آن بی‌پرده اعلام کرد، هر کس قبول ندارد بدون عوارض پاسپورت بگیرد و از مملکت برود و دیدیم که چه کسی به خاطر این جنایت قبل از همه رفت و «رگ رگ است این آب شیرین و آب شور – بر خلایق می‌رود تا نفخ صور».[۱۴] مردم ما می‌دانند سعی بلیغ متولیان بر این است که بر همه مشاغل مسئولان حزبی گمارده شود و خدا می‌داند اگر چشمه را با بیل نگیریم و صبر کنیم تا پُر شود، گذشتن با پیل هم ممکن نیست. همین حاکمیت تک‌حزبی است که دشمن آزادی‌های مشروع است؛ و همین حکومت تک حزبی است که صدای پای فاشیزم را از نزدیک به گوش می‌رساند... اگر روزی یکی از مسئولان قضایی که من در مجلس شورای اسلامی از آقای دادستان کل انقلاب و یا بزرگ‌ترین مقام قضایی کشور دعوت کردم که به مناظره بنشینیم و برای یک بار ملت خود را به تماشا و امام امت را به قضاوت بخوانیم تا بدانند قانون در این مملکت بی اعتبارتر از هر بی اعتباری است... امیدوارم در آینده نزدیک همان‌طور که وعده کرده بودم که اگر به وعده وفا نشد توفیق یابم تا آنچه را که ملت ما در دل دارند، من به زبان آورم، والسلام.»

لاهوتی چند بار دیگر هم تهدید کرده بود اگر مسئولین به واقعه حمله به سخنرانی او رسیدگی نکنند، گفتنی‌ها را به مردم خواهد گفت.[۱۵] اما سیر حوادث سال ۶۰ به گونه‌ای بود که روزنامه‌ای باقی نماند تا صدای اعتراض او را به گوش مردم برساند.

منابع

  1. روایت مشکوک مرگ حسن لاهوتی - رادیو فردا
  2. ماجرای قتل آیت‌الله حسن لاهوتی - وب سایت ایران افشاگر
  3. روزنامه انقلاب اسلامی ۲۶ بهمن ۱۳۵۹ شماره ۴۷۴ ص ۸
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ روزنامه انقلاب اسلامی ۲۸ بهمن ۱۳۵۹ شماره ۴۷۶ ص ۱۲
  5. درگذشت آیت‌الله حسن لاهوتی - وب سایت تاریخ ایرانی
  6. صحیفه نور- جلد ۱۰ - صفحه ۱۱۳
  7. روایت مشکوک مرگ حسن لاهوتی - رادیو فردا
  8. عبور از شط شب - انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی صفحات ۲۳۵ تا ۲۳۷
  9. نشریه شهروند امروز-شماره۷۰ سال ۱۳۷۸
  10. مصاحبه فاطمه رفسنجانی، با نشریه شهروند امروز شماره ۷۰
  11. ماجرای قتل آقای لاهوتی توسط خمینی ولاجوردی-سایت ایران افشاگر
  12. به نقل از کتاب خاطرات محسن رفیق دوست
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ ۱۳٫۲ ۱۳٫۳ ۱۳٫۴ ۱۳٫۵ ۱۳٫۶ ۱۳٫۷ ۱۳٫۸ ۱۳٫۹ کتاب عبور از بحران هاشمی رفسنجانی خاطرات ۳۰ فروردین ۱۳۶۰ ص ۳۷۱
  14. مثنوی معنوی دفتر اول، قسمت ۳۶، قصه پادشاه جهود
  15. این موارد در روزنامه انقلاب اسلامی ۳ و ۲۶ اسفند ۱۳۵۹ درج گردیده است