شیطان سازی علیه مجاهدین خلق

شیطان‌سازی، علیه مجاهدین خلق و دیگر مخالفان رژیم ایران از آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی تا کنون، همواره جریان داشته است.

شیطان‌سازی (Demonization) در جمهوری اسلامی، یکی از اهرم‌های اصلی جنگ سیاسی برای نامشروع کردن هر گونه مخالفت با حاکمیت مطلق ولایت‌فقیه و مشروع کردن سرکوب هر نوعی از اعتراض و مطالبه‌ی مشروع است.

شیطان‌سازی یک روش تبلیغی است که ایده‌ای شرورانه را در مورد شخص، گروه یا یک جریان با هدف تخریب آن بکار می‌بندند. هدف از شیطان‌سازی ایجاد نفرت کور نسبت به سوژه‌ی آن است تا ضربه زدن به وی را مشروع جلوه داده و راحت‌تر کند.[۱]

این روش در طول سال‌ها توسط رژیم ایران به شکلی گسترده به کار گرفته شده است. جمهوری‌اسلامی ایران برای حذف و سرکوب مخالفان، آنها را با القاب مذهبی مختلفی مانند یاغی، باغی، کافر، مرتد، ملحد، فتنه‌گر و منافق تخریب می‌کند و از سویی زمینه را برای حذف فیزیکی آن‌ها فراهم می‌کند. سازمان مجاهدین خلق ایران بزرگترین سوژه‌ی شیطان سازی در رژیم ایران است. رژیم ایران از ابتدای انقلاب ضدسلطنتی تاکنون هزاران کتاب و مقاله، هزاران نمایشگاه، صدها فیلم سینمایی، صدها مستند و مشابه آن برای پیشبرد این پروژه ساخته و منتشر کرده است. سپاه پاسداران دارای یک ارتش سایبری چند ده هزار نفری است که مهم‌ترین کار آن‌ها پیش بردن پروژه‌ی شیطان سازی علیه سازمان مجاهدین خلق است. این ارتش اغلب تلاش می‌کند با تمرکز بر روی موضوعاتی چون جنگ ایران وعراق، موضوعات اخلاقی، نسبت‌دادن تروریسم، سکت، وابستگی مالی و… این سازمان را هدف قرار دهد. ژول بویکوف نویسنده‌ی آمریکایی چهار معیاربرای شیطان سازی بر می‌شمرد:

  • در شیطان سازی رسانه‌ها تلاش می‌کنند بر قالب‌هایی متمرکز شوند که بتوانند سوژه‌ی خود را بیشتر با تمرکز بر روی موضوعات اخلاقی به تصویر بکشند.
  • در شیطان سازی شخصیت حریف به شکلی یک‌سویه به مثابه شر در برابر خیر به تصویر کشیده می‌شود.
  • اغلب شیطان‌سازی‌ها منشاء دولتی و حکومتی دارند.
  • در شیطان سازی هرگز هیچ‌گونه ادعای قابل توجه و مستندی وجود ندارد.

پیشینه تاریخی شیطان‌سازی

شیطان‌سازی (Demonization) در گذشته به معنی تکفیر کردن یا نسبت دادن به شیطان و کفر بود. بر مبنای یک تعریف ایدئولوژیک، تکفیر اصطلاحی در کلام و فقه است که معنای آن نسبت دادن کفر به حامل یک دین مانند مسلمان یا مسیحی است.

دیدگاه پیامبر اسلام در باره تکفیر

حضرت محمد در سخنان خود پیروانش را از تکفیر دیگران منع می‌کند. او می‌گوید:

هرکس برادرش را «ای کافر!» خطاب کند اگر درست گفته باشد یکی از آن دو، گرفتار پیامدهای آن می‌شوند و در غیر این صورت، این لقب به گوینده باز می‌گردد.[۲]

همچنین می‌گوید:

هر مسلمانی که مسلمان دیگری را تکفیر کند و او را کافر بخواند اگر کافر نبود، خود کافر می‌گردد.[۳]

مخالفت حضرت محمد با تکفیر دیگران به دلیل مغایرت کامل آن با دو اصلی است که قرآن مطرح کرده است:

اصل اول: عدم اجبار در دین. «لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ: در دین هیچ اجباری نیست.»[۴]

مطابق با این آیه هر کس آزاد است هر دینی داشته باشد و نمی‌توان هیچ اندیشه و اعتقادی را به کسی تحمیل کرد.

اصل دوم: ضرورت گوش دادن به سخنان «دیگران» برای پیروی از بهترین آنها. «فبشر عبادی الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه.»[۵]

به این ترتیب شنیدن حرف و اندیشه‌ی دیگران نیز در همه حال بی‌اشکال است. یعنی می‌توان سخن دیگران را شنید و از بخش‌های درست آن یادگرفت و تبعیت کرد.

همچنین در قرآن آمده است:

«أَ فَأَنْتَ تُکْرِهُ النّاسَ حَتّی یَکُونُوا مُوءْمِنِینَ؛ آیا تو مردم را ناگزیر می‌‏کنی که مومن باشند؟».[۶]

در نتیجه، اسلام نسبت دادن کفر به دیگران و شیطان‌سازی از آن‌ها را نادرست می‌داند.

پیشینه‌ی تکفیر در مسیحیت

 
تکفیر و سوزاندن ژاندارک توسط کلیسا در قرون وسطی

شیطان‌سازی و تکفیر را می‌توان در قرون وسطی و دادگاه‌های انگیزیسیون بسیار دید. در آن زمان شک کردن به هر سخنی که توسط کلیسا عنوان شده بود، با تکفیر کلیسا و مجازات سوزانده شدن در آتش تحت عنوان جادوگر و یا شکنجه‌های وحشتناک مواجه می‌شد.

وحشتناک‌ترین حادثه تاریخی در دنیای مسیحیت کشتار سن‌بارتلمی در پاریس می‌باشد. بدنبال انشعاب بزرگ در دین مسیحیت به دو شاخه کاتولیک و پروتستان و تکفیر رهبر پروتستان‌ها و پیروانش بوسیله کلیسای کاتولیک، این کشتار توسط شارل نهم و همسرش کاترین دومدیسی علیه پروتستان‌ها سازماندهی و اجرا شد.

درفاجعه معروف سن بارتلمی درفرانسه دریک شبانه‌روز یعنی روز ۲۳ اوت ۱۵۷۲، ۶۰۰۰۰ مرد و زن و کودک حتی آنهایی که هنوز جنین بودند توسط مردمی که میخواستند بهشت را با تضمینی بیشتر برای خود بخرند در کوچه‌ها و میادین پاریس کشته شدند. کشیش پاریسی در دفترخاطرات خود نوشت:

«امروز به چشم خود دیدم که شکم‌های زنان را با خنجر می‌دریدند و بچه‌های شیرخوار را از آغوش مادرانشان بیرون می‌کشیدند و آنها را از بالای دیوارها پرتاب می‌کردند یا مغزشان را به تیرک می‌کوفتند ویا گردن‌هایشان را خرد میکردند تا عیسی مسیح را ازخود بیشتر راضی کرده باشند».

شیطان‌سازی در عصر حاضر

در صد سال اخیر اگر چه هنوز شیطان‌سازی گاه رنگ مذهبی به خود می‌گیرد اما بیشتر با اهرم‌های سیاسی انجام می‌شود. نمونه‌های بارز آن شیطان‌سازی از مخالفان هیتلر بود که بیشتر توسط گوبلز، وزیر تبلیغات هیتلر دنبال می‌شد. نمونه‌ی دیگر دورانی در آمریکا بود که از آن تحت نام مک‌کارتیزم یاد می‌شود.

شیطان سازی در نازیسم

دکتر جوزف گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر که سهم زیادی در قدرت گرفتن نازی‌ها داشت می‌گفت: وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و فساد و ناکارآمدی و فلاکت اقتصادی شود و نتواند نیازهای ابتدایی مردمش (از قبیل نان و کار و رفاه و امنیت و اعتبار و آسایش) را تامین کند، با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه می‌شود و کشور به سوی انقلاب و سرنگونی حاکمیت پیش می‌رود. در چنین حالتی حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی، اما بزرگ منحرف کند… باید وارد یک جنگ شود. حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد. دشمنان خارجی، دشمنان داخلی. اگر دشمن واقعی پیدا نشد، حتی دشمن خیالی… باید دائما از توطئه‌ها گفت، از نقشه‌هایی که دشمنان برای ما می‌کشند…باید از هر فرصتی و هر حادثه‌ای برای راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی استفاده کرد. باید دائما درگیر بود؛ درگیر جنگ، درگیر تبلیغات علیه همسایگان، علیه کشورهای قدرتمند، علیه سازمان‌های جهانی… باید بحران ساخت. رمز موفقیت و ماندگاری حکومت‌های ضعیف در وضعیت جنگی و بحران‌هاست. در جنگ‌ها و بحران‌ها است که مردم بدبختی‌های مالی و شغلی و شخصی و معیشتی‌شان را فراموش می‌کنند و با حکومت همدل می‌شوند و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدان داخلی است. کشور که آرام شود، مردم طلب‌کار حکومت می‌شوند. باید کشور را دائما در حالت جنگی نگه داشت. باید کاری کرد که مردم وقتی به هم می‌رسند، دائما از جنگ و از دشمن بگویند.

مک کارتیزم

 
سناتور مک کارتی در کمیته‌ی بررسی فعالیتهای ضد آمریکایی

در اواخر دهه ۱۳۲۰ و اوایل ۱۳۳۰، آمریکا با مک‌کارتیسم مواجه بود. در یک جلسه‌ی کلوپ زنان جمهوری‌خواه، مک‌کارتی در حالی که یک دسته کاغذ را در دستانش نشان می‌داد، فریاد زد: در اینجا من یک لیست ۲۰۵ نفره دارم، اسامی اعضای حزب کمونیست که در اختیار وزیر خارجه قرار گرفته است ولی کماکان در وزارت‌خارجه کار می‌کنند و سیاست تعیین می‌نمایند. مک‌کارتی در حالی که از روی آنها می‌خواند، چیزهایی از خودش اضافه می‌کرد یا در متن تغییر می‌داد. در این دوران چسباندن مارک‌های غیراخلاقی به مخالفان، اتهام کمونیسم، فساد و… برای حذف رقیب بسیار رایج شد. این دوره تاریخی و روش آن را در تاریخ آمریکا مک‌کارتیزم می‌نامند.[۷]

شیطان‌سازی علیه مجاهدین خلق

شیطان‌سازی در رژیم ایران یک روش شناخته شده علیه تمامی جریانات یا شخصیت‌های مخالف است. رژیم ایران تظاهرکنندگان را فتنه‌گر و عامل صهیونیسم می‌نامد. گرفتن مصاحبه‌های اجباری، نشر اخبار جعلی و ساختن اسناد جعلی در این راستا توسط ارگان‌های مشخص در سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات به‌صورتی هدایت شده انجام می‌شود.

شیطان سازی در رژیم ایران بیش از همه علیه سازمان مجاهدین خلق به کار رفته است. رژیم ایران تلفیقی از شیطان‌سازی مذهبی و سیاسی را علیه این سازمان در پیش گرفته است. از تغییر نام این سازمان در ادبیات خود به سازمان منافقین که بیشتر نوعی تکفیر مذهبی است تا اتهامات سیاسی که در رابطه با مجاهدین خلق مطرح کرده است.

این اتهامات معمولا در سطوح مختلف مطرح می‌شوند. برخی از آن‌ها دارای باورپذیری بسیار کمی هستند و در نتیجه تنها در شبکه‌های مجازی یا به صورت افواهی و در سطوح پایین بدون ذکر منبع برای ایجاد فضای منفی و تاثیرگذاری بر اقشار ناآگاه مطرح می‌شوند. به عنوان مثال وجود استخر شراب در پایگاه سازمان مجاهدین، وجود حرمسرا و مشابه آن که باورپذیری آن‌ها نزدیک به صفر است و بیشتر برای ایجاد فضای منفی بکار می‌روند.

برخی دیگر از شیطان سازی‌ها علیه سازمان مجاهین به‌صورتی کارشده و با ایجاد اسناد جعلی و سناریوهای طراحی‌شده انجام می‌شوند و در سطح بالای تبلیغات حکومتی، رسانه‌ها و حتی در سطح بین المللی ترویج می شوند. این اتهامات لیست بلندی هستند که در چهارده‌ی گذشته به اشکال مختلف در رسانه‌های گوناگون منتشر شده‌اند. اتهاماتی چون اتهام روابط غیراخلاقی، کردکشی، حجاب اجباری، طلاق اجباری، مغزشویی، سکت و… که رژیم ایران برای باورپذیر کردن آن‌ها از شیوه‌هایی چون تکرار بیش از حد و انتشار گسترده استفاده کرده است.

اتهام روابط غیراخلاقی در مجاهدین

سابقه‌ی اتهامات غیراخلاقی به مجاهدین خلق به پیش از آغاز مبارزه‌ی مسلحانه علیه رژیم ایران باز می‌گردد. از ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که مجاهدین آن‌را فاز سیاسی می‌نامند، دفاتر و تجمعات سازمان مجاهدین مستمرا مورد حمله‌ی نیروهای مشهور به فالانژ یا چماقدار که هواداران روح‌الله خمینی بودند، قرار می‌گرفت.

در یک نمونه از این حملات نیروهای چماقدار مدعی پیدا کردن «وسایل لهو و لعب»، مواد مخدر، وافور و… در پایگاه‌ها و دفاتر مجاهدین خلق شدند و نمایشگاهی از این وسایل ترتیب دادند. البته این اتهام دارای باورپذیری بسیار پایینی بود. زیرا دفاتر و پایگاه‌های مجاهدین علنی بودند و عموم مردم در آن تردد داشتند.

یکی از هواداران مجاهدین در قم می گوید: «از یکی از روحانیون قم که با او رابطه داشتم پرسیدم شما که قبلا اینجا بودید و می‌دانید چنین وسایلی در پایگاه مجاهدین نبوده است. او گفت در قرآن آمده است که: باهتوهم! یعنی به آن‌ها بهتان بزنید!»

به ویژه اتهامات غیراخلاقی به رهبر مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی به صورت هدایت شده‌ای ترویج شده است.

برچسب روابط غیراخلاقی به چهره‌ها و رهبران سیاسی یک شیوه‌ی شناخته شده برای از دور خارج کردن و تخریب آن‌ها است. از جمله محورهای قابل توجه در مک‌کارتیزم در آمریکا استفاده از مارک‌های غیراخلاقی برای از دور خارج کردن حریف بود. در همین دوران بود که دشمنان مارتین لوترکینگ تلاش کردند با استفاده از چند فایل صوتی وی را متهم به روابط غیراخلاقی کنند.

تمسخر قیافه و ظاهر، نوع لباس، لحن یا لهجه فردی که سوژه است از شیوه‌های رایج در این نوع شیطان‌سازی است. روشی که همواره توسط رژیم ایران نیز در رابطه با رهبران مجاهدین به‌کار گرفته شده است.

بتول سلطانی

 
بتول سلطانی و افشین کلانتری

در یک نمونه مشهور زنی به نام بتول سلطانی اتهاماتی را نسبت به مسعود رجوی مطرح کرد. بتول سلطانی در طی سال‌های گذشته عجیب‌ترین و باورناپذیرترین سخنان در مورد مجاهدین خلق را ترویج کرده است. سایت مشرق نیوز به نقل از او می‌نویسد: «زنان در مجاهدین باید خود را به «قله آرمانی» برسانند و این قله برای زنان با قبول عقیم شدن (جراحی رحم) ثابت می‌شود. آن‌ها همچنین در مراسمی به نام رقص رهایی برای تقدیم خود به رهبران مجاهدین شرکت می‌کنند!»

این سخنان و حرف‌های مشابه آن هزاران بار به شیوه‌های مختلف در فضای مجازی و سایت‌ها توسط ارتش سایبری رژیم ایران ترویج شده است اما به دلیل باورناپذیری و غیرمنطقی بودن، توسط مقامات رسمی رژیم ایران کمتر مطرح گشته است.

این اتهامات به رغم این مطرح می‌شوند که درهای مقرات مجاهدین در تمام جهان همواره به روی هر خبرنگاری باز بوده است و صدها خبرنگار و گزارش‌گر تا کنون آزادانه به تهیه گزارش از قرارگاه اشرف در عراق، اشرف ۳ در آلبانی و مقر مجاهدین در پاریس پرداخته اند.

بتول سلطانی که به همراه چند تن دیگر مطرح کننده‌ی این اتهامات است، مدتی عضو سازمان مجاهدین خلق بوده است اما به دلیل دشواری شرایط مبارزه در عراق، به خواست خود، سازمان مجاهدین را ترک گفت. او پس از ترک سازمان مجاهدین به ایران رفت. حضور بتول سلطانی در ایران و عکس‌های وی در جلسات وزارت اطلاعات در ایران و همچنین تردد مستمر او میان اروپا و ایران حاکی از ارتباط قوی او با وزارت اطلاعات رژیم ایران است.

 
بتول سلطانی به همراه دو مأمور وزارت اطلاعات در دیدار با همسر سابقش

سپس بتول سلطانی با مراجعه مجدد به عراق در مقابل نیروهای آمریکایی مستقر در اشرف مدعی شد که همسر سابقش در اشرف به اسارت درآمده است و خواهان دیدار با وی و بردن او به خانه است. این درحالی بود که پیش از آن با فردی به نام افشین کلانتری ازدواج کرده بود. همسر وی از این دیدار امنتاع کرد اما به اصرار سازمان مجاهدین برای مشخص شدن موضوع به این دیدار رفت. وی بتول سلطانی را مأمور وزارت اطلاعات خطاب کرد و از او خواست دست از همکاری با وزارت اطلاعات بردارد. بتول سلطانی در این ملاقات به مشاجره و دعوا پرداخت و سرانجام عراق را ترک کرد.[۸]

سرهنگ مک‌گلاسکی فرمانده حفاظت قرارگاه اشرف در این رابطه می‌گوید:

«می‌توانم در مورد یک نفر به شما بگویم که ما از او خبر دریافت کردیم. او بتول سلطانی بود. اگر این نام را تابه‌حال نشنیده‌اید او ساکن اشرف بود و به ایران بازگشت. یکی دو ماه بعد من نصف شب از طریق ایستگاه‌های پلیس ما در خارج از اشرف یک تماس عجولانه تلفنی دریافت کردم که می‌گفت خانم سلطانی با پاسپورت ایرانی به عراق بازگشته است … این بار با اعتراض به اینکه گویا همسرش در اشرف توسط اشرفی‌ها به‌زور نگهداری شده است. من شخصاً با همسر او مصاحبه کردم. همان‌طور که با هزاران نفر دیگر در اشرف به همراه خانواده‌های آن‌ها مصاحبه کرده بودم. او (سلطانی) حالا دیگر مأمور نیروی قدس و رژیم ایران بود.»[۹]

شکنجه و سرکوب در مجاهدین

رژیم ایران می‌گوید مجاهدین خلق اعضاء خود را شکنجه می‌کنند. این اتهام، اولین بار پس از انقلاب ضد سلطنتی سال ۵۷ مطرح شد. در اوایل سال ۱۳۶۰ مجاهدین رواج شکنجه را در زندان‌های رژیم ایران افشا کردند. خمینی دستور تشکیل هیأتی به نام هیات تحقیق پیرامون شایعه شکنجه را صادر کرد. هیات مذکور به این نتیجه رسید که شکنجه فقط یک شایعه است که مجاهدین رواج دادند و سپس خمینی گفت که مجاهدین خودشان خودشان را شکنجه می‌کنند تا چهره نظام را مخدوش کنند. این اتهام هم‌اکنون نیز توسط رژیم ایران مطرح می‌شود. حتی بدون بررسی روابط موجود میان اعضاء سازمان مجاهدین خلق این اتهام نمی‌تواند منطقی باشد. اولین سوال در گزاره‌ی «مجاهدین أعضاء خود را شکنجه می‌کنند» این است که مجاهدین چه کسانی هستند و أعضاء چه کسانی؟ با توجه به این‌که مجاهدین خلق همان أعضاء سازمان مجاهدین خلق هستند این حرف هیچ اتهامی را متوجه هیچ‌شخصی نمی‌کنند.

این عبارت می‌تواند به این معنی باشد که گروه اندکی در سازمان مجاهدین دیگران را شکنجه می‌کنند. در این‌جا نیز این سوالات بدون جواب باقی می‌ماند: اگر چنین است چرا بخش اعظم اعضاء سازمان مجاهدین که شکنجه‌ی جسمی و روحی می‌شوند هرگز دست به اعتراض علیه آن عده‌ی اندک نزده‌اند؟

چرا این اعضا در مصاحبه‌های انفرادی که با خبرنگاران یا حقوقدانان داشته‌اند هرگز به این موضوع اشاره‌ای نکرده‌اند؟ چگونه ممکن است آن عده‌ی اندک هم دیگران را شکنجه کنند و هم به‌طور همزمان از وفاداری و فداکاری آن‌ها در صحنه‌ی نبرد برخوردار باشند؟ از سویی این اتهام با توجه به داوطلبانه بودن عضویت و خروج از صفوف مجاهدین نمی‌تواند مورد قبول باشد.

اعضای سازمان مجاهدین از سال ۱۳۸۲ و بعد از تحویل‌دهی سلاح‌هایشان، ۹ بار توسط اف.بی. آی و سایر ارگان‌های بین‌المللی مورد مصاحبه‌های انفرادی قرار گرفتند. در پایان این سلسله مصاحبه‌ها وزارت خارجه اعلام کرد که به هیچ نمونه‌ای از تروریزم یا نقض حقوق بشر دست پیدا نکرده است. همچنین بعد از انتقال مجاهدین به کمپ لیبرتی، تمامی أعضاء سازمان مجاهدین در معرض ارتباط مستقیم مأموران کمیساریا و یونامی (نمایندگان سازمان ملل) بودند و بارها توسط آن‌ها مصاحبه شدند. در مقر مجاهدین در لیبرتی، نمایندگان سازمان ملل روزانه گشت‌زنی داشته و به تمامی اماکن سرکشی می‌کردند و با افراد به صحبت می‌پرداختند و حتی گاه آن‌ها را به مصاحبه‌های میدانی به صورت انفرادی دعوت می‌کردند. آن‌ها اعلام کرده بودند که هر کدام از أعضای مجاهدین در هر لحظه که بخواهد می‌تواند به همراه آن‌ها از کمپ مجاهدین خارج شود و در مکان دیگری که سازمان ملل مشخص می‌کند تا پاسخ‌گویی به درخواست پناهندگی‌اش مستقر شود.

علاوه بر این هم‌اکنون همه‌ی اعضای مجاهدین خلق در اروپا و از جمله در آلبانی هستند و تک به تک از حقوق شهروندی در کشورهای اروپایی برخوردارند. آن‌ها در سراسر اروپا تردد و فعالیت سیاسی دارند و فعالیت‌ها و مقراتشان هم‌چون دیگر اماکن تحت حاکمیت کشورهای مذبور است.

آزادی اسرا و نفوذی‌ها

سازمان مجاهدین خلق در طول حضور خود در عراق، همواره با تهدید نفوذ از طرف وزارت اطلاعات مواجه بود. نفوذی ها کسانی بودند که در پوش درخواست برای پیوستن به مجاهدین به مقرات آن‌ها در عراق مراجعه می‌کردند. اغلب این افراد به دلیل عدم آشنایی با فرهنگ و ایدئولوژی مجاهدین و جذب‌ناپذیری در مناسبات آن‌ها به سرعت افشا می‌شدند. حتی یک مورد از پاسداران و نفوذی‌های وزارت اطلاعات توسط مجاهدین شکنجه نشده و حتی مورد بدرفتاری قرار نگرفته است. سازمان مجاهدین بدون استثنا تمامی این افراد را پس از افشا شدن نیت آن‌ها، تنها، اخراج و آزاد کرد تا به ایران بازگردند. در یک نمونه پاسدار سرمست تابنده، پس از افشا شدن دست به اعترافات تکان‌دهنده‌ای زد. وی اعتراف کرد که سال‌ها در ایران در شکنجه و قتل هوادارن مجاهدین خلق دست داشته است. پاسدار سرمست تابنده توسط مجاهدین آزاد شد و به ایران بازگشت. اعترافات پاسدار سرمست تابنده در کتابی به همین نام منتشر شده است. مجاهدین خلق بنا به خواست مسعود رجوی و از سویی به دلیل اعتقاد به لغو اعدام، شلیک گلوله به سمت دشمن را تنها در میدان عملیات مجاز می‌شمرند. این درحالی است که برخی از این نفوذی‌ها حتی دست به کشتن أعضاء مجاهدین زده و سپس توسط مجاهدین خلق دستگیر شده‌اند. گزارشهای مفصل مدیریت ضداطلاعات ارتش آزادیبخش ملی ایران از ۷۰ عامل نفوذی جمهوری‌اسلامی نام برده‌اند و همچنین اسامی ۲۳ تن از مجاهدین را که به دست آنان جان باخته‌اند درج کرده‌اند. این اطلاعیه‌ها همچنین تصریح می‌کنند که صدها تن دیگر از مجاهدین و هوادارانشان در داخل ایران براثر فعالیت این نفوذی‌ها دستگیر یا اعدام شده‌اند. برخی از این نفوذی‌ها به گفته خودشان در شکنجه مجاهدین شرکت داشته‌اند و برخی در عملیات تروریستی علیه مجاهدین در کشورهای دیگر شرکت نموده بودند که اسناد آن تماما نزد سازمان مجاهدین خلق ایران موجود است. در حالی که در نمونه‌های مشابه افراد نفوذی توسط سازمان‌های انقلابی اعدام و مجازات شده‌آند اما مجاهدین خلق از هر اقدامی علیه این افراد خودداری کرده و مأموران فوق، پس از خاتمه تحقیقات در سازمان مجاهدین خلق، اخراج و از همان طریقی که به ارتش آزادیبخش ملی آمده بودند، به ایران بازگردانده شدند.

ماجرای جمشید تفریشی

جمشید تفریشی یکی از مأموران وزرات اطلاعات ایران است. او مدتی به سازمان مجاهدین خلق پیوست اما به دلیل دشواری‌های مبارزه به درخواست خود به از مجاهدین خارج شد و اعلام بریدگی کرد. وی پس از مدتی توسط وزارت اطلاعات عضوگیری شد تا اطلاعات خود را در اختیار آن‌ها قرار دهد. او از آن پس به فعالیت علیه مجاهدین خلق در اروپا می‌پرداخت اما به دلایل نامعلوم با رابط خود در وزارت اطلاعات اختلاف پیدا کرد و تهدید به مرگ شد. او در سال ۱۳۷۹ در نامه ای به سازمان مجاهدین خلق تمامی فعالیت‌های مشترک خود را افشا کرد و خواهان بخشش و حمایت شد.

 
نامه جمشید تفریشی به کاپیتورن گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر در ملل متحد

جمشید تفریشی در بخشی از نامه‌ی خود به پروفسور کاپیتورن، گزارشگر ویژه‌ی کمیسیون حقوق بشر ملل متحد می‌نویسد:

«من در تاریخ ۱۹۹۰ طی درخواست کتبی با اعلام بریدگی از مبارزه خواستار اعزام به کمپ پناهندگی حله در جنوب بغداد شدم. فردی به نام رسولی از طرف سفارت رژیم در بغداد به کمپ آمد… به این ترتیب نطفه‌ی سالیان همکاری من با وزارت اطلاعات و عوامل آن‌ها در خارج از کشور از همان روزها بسته شد… من بعد از چندین سال فعالیت علیه مجاهدین و همکاری مستقیم با وزارت اطلاعات، اخیرا و به خصوص وقتی فهمیدم کسانی که با آن‌ها سر و کار و ارتباط داشته‌ام نه مأموران عادی وزارت اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی بلکه سردسته ی قاتلان و تروریست‌ها بوده‌اند، دچار عذاب وجدان شدم و متعاقبا این شهامت را به خرج دادم که از مجاهدین و شورای ملی مقاومت بخواهم که به رغم خیانتی که به آن‌ها کرده‌ام بپذیرند که من با استفاده از امکانات آن‌ها دست به افشاگری علیه رژیم بزنم تا شاید بخش کوچکی از گذشته‌ی شرم آور خود را جبران کنم…»

جمشید تفرشی در فصل ۲ کتاب خاطراتش در مورد انواع فعالیت‌هایی که به عنوان «عضوجداشده و سابق مجاهدین» انجام داده نوشته است:

«خواجه‌نوری (مامور لابی جمهوری‌اسلامی در آمریکا) گفت: شما باید به کاپیتورن (گزارشگر ویژه وقت سازمان ملل متحد در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران) بگویید که مخالف رژیم هستید و در زندانهای رژیم بوده اید ولی مخالف سازمان هم هستید و زمانی که نخواستید با سازمان همکاری کنید شما را زندان کردند و شکنجه روحی و روانی کردند. وقتی به او گفتم حداقل خود ما که می‌دانیم سازمان نه زندانی دارد و نه کسی را شکنجه روحی و جسمی کرده، چطور می‌توانیم قبول کنیم که کاپیتورن هم این را باور کند؟ خواجه نوری جواب داد: وقتی همه یکصدا بگویید که سازمان زندان دارد و شما را آزار و اذیت کرده، کاپیتورن چاره‌ای جز باور کردن ندارد. با این شهادت‌ها ما به سه هدف نزدیک می‌شویم: اول این که به کاپیتورن می‌قبولانید که مخالفان رژیم هستید، دوم این که با بدنام کردن سازمان برای خودتان وجهه‌ای به دست می‌آورید. سوم این که در مجامع بین‌المللی به عنوان نیروهای دمکرات که هم مخالف رژیم هستید و هم سازمان، شناسایی می‌شوید و روی شما حساب باز می‌کنند.»[۱۰]

به این ترتیب وجود شکنجه در سازمان مجاهدین بنا به تمامی دلائل بالا بخشی از پروژه‌ی شیطان سازی علیه این سازمان است که توسط رژیم ایران شایع شده است.

اتهام طلاق اجباری در مجاهدین

یکی از موارد شیطان سازی علیه مجاهدین، موضوع طلاق اجباری در مجاهدین است. اضداد مجاهدین آنها را متهم می‌کنند که به زور اعضای خود را وادار به طلاق همسران‌شان کرده‌اند. منشاء بیشتر این اتهامات دستگاه‌های تبلیغی جمهوری اسلامی است. این تبلیغات اولا می‌خواهد در درون جامعه ایران این طور القا کند که مجاهدین علیه مناسبات و ارزش‌های خانوادگی هستند و اگر در ایران بر سر کار بیایند دست به انحلال خانواده‌ها خواهند زد. ثانیا در کشورهای غربی این باور را ایجاد کند که مجاهدین عناصری خشک و خشن و یک فرقه درون‌گرا هستند.

جمهوری اسلامی در تبلیغات خود علیه مجاهدین خلق تلاش می‌کند دو موضوع را با هم مخلوط کند. یکی، نظرگاه‌های مجاهدین خلق و مقاومت ایران در مورد مسأله خانواده و حقوق مربوط به آن در ایران آینده و دیگری الزامات مبارزه که در اثر سرکوب بی‌نظیر از طرف رژیم ولایت فقیه به مجاهدین تحمیل شده است.

پیشینه این موضوع به سال ۱۳۶۸ برمی‌گردد. بعد از عملیات فروغ جاویدان و جمع‌بندی آن مجاهدین به این نتیجه رسیدند که نمی‌توانند با داشتن خانواده به مبارزه‌شان ادامه بدهند. در سال‌های بعد نیز شرایط منطقه و عراق که اعضای مجاهدین در آنجا حضور داشتند نیز این موضوع را به اثبات رساند و ضرورت این موضوع بیشتر روشن شد.

پس از مرگ خمینی و به دست گرفتن قدرت توسط خامنه‌ای و رفسنجانی در ایران، توطئه‌ها و تروریسم علیه مجاهدین، شرایط سیاسی و امنیتی سختی را به آنان تحمیل کرد. اعضای هیأت اجرایی سازمان مجاهدین خلق که در آن زمان ۴۰ الی ۵۰ نفر بیشتر نبودند، داوطلبانه تصمیم گرفتند که تا زمان بازگشت به ایران و سرنگونی استبداد مذهبی، زندگی خانوادگی با همسران خود را ترک نمایند. این تصمیم به دیگران تسری نیافت و با هیچ کس در میان گذاشته نشد. یک سال بعد بحران کویت و جنگ اول خلیج فارس رخ داد. مجاهدین در عراق با شرایطی روبرو شدند که دیگر امکان زندگی خانوادگی وجود نداشت.

 
مجاهدین خلق و کودکانشان

تا قبل از بحران کویت، زوج‌های مجاهدین در خانه‌های مسکونی در داخل و خارج قرارگاه‌ها در آپارتمان‌های مستقل در بغداد و یا شهرهای دیگر زندگی می‌کردند. کودکان آنها نیز درمدارس و مهد کودک‌هایی که معلمان سابق آنها را اداره می‌کردند به تحصیل مشغول بودند. جنگ کویت و مهیب‌ترین بمباران‌های تاریخ و بعد از آن شدیدترین محاصره اقتصادی و ناامنی که در عراق حاکم گردید اوضاع را به کلی عوض کرد. دیگر پشت جبهه‌ای که برای خانواده‌ها و کودکان امن باشد وجود نداشت. تمامی قرارگاه‌های مجاهدین و حتی خانه‌های مادران شهیدان مجاهدین خلق در بغداد هدف تروریست‌های اعزامی از طرف جمهوری اسلامی بودند. چندین آپارتمان مسکونی و اتوبوس‌های غیر نظامی مجاهدین در بغداد و اطراف آن هدف حملات آرپی‌جی یا بمب‌گذاری تروریست‌های جمهوری اسلامی قرار گرفت. ادامه این وضعیت برای مجاهدین و قبل از همه برای خانواده‌ها و کودکان آنها بسیار پر ریسک بود.

مجاهدین تصمیم گرفتند که به زندگی خانوادگی خود خاتمه دهند تا تمام انرژی‌شان صرف مبارزه شود. ترک زندگی خانوادگی داوطلبانه بود. اکثر اعضا متأهل همسرانشان را طلاق دادند. تعداد اندکی نیز این کار را انجام ندادند و به همان صورت در مجاهدین ماندند ولی سرانجام در اثر شرایط حاکم بر مبارزه و سختی آن دوام نیاوردند و صفوف مبارزه را ترک کردند. تمامی آن افراد با تأمین مالی از طرف مجاهدین به کشورهای اروپایی رفتند و بسیاری از آنها هم‌اکنون هوادار مجاهدین خلق هستند.

کنار گذاشتن زندگی خانوادگی در شرایطی که وضعیت امنیتی چنین چیزی را امکان‌پذیر نمی‌سازد خاص مجاهدین نیست. صلیب سرخ از افراد مجرد برای مأموریت‌های طولانی درنقاط مختلف جهان استفاده می‌کند. سازمان ملل متحد نیز یک درجه بندی امنیتی برای کارمندانش دارد که به موجب آن در برخی کشورها به خاطر مشکلات امنیتی، کارمندان اعزامی نمی‌توانند همراه با خانواده خودشان اقامت کنند.

گواهی شاهدان از مناسبات درونی مجاهدین خلق

نویسنده و روشنفکر مصری خانم مونا حلمی بعد از آشنایی با وضعیت زنان در سازمان مجاهدین خلق نوشت:

«در هفت روزی که با مجاهدین به سر بردم، زنانی را دیدم که در شرایط سخت تبعید، به پایداری، شجاعت و شرافتمندانه‌ترین اشکال مبارزه آراسته شده بودند و مردانی که به رغم زندگی پرخطر روزانه روح یک انقلاب واقعی و ایمان عمیق به صلح و عدالت و آزادی در جانشان به کمال رسیده بود. آنها به جدایی دین ازدولت ایمان دارند و به آزادی عقاید و مذاهب و انجام آداب و سنت‌های مذهبی احترام می‌گذارند. حقوق کلیه اقلیت‌ها (برای نمونه حقوق کردها) را به رسمیت می‌شناسند. آنها به برابری کامل زن و مرد باور دارند. به اعتقاد آنها زن حق دارد به کلیه مقام‌ها، مسئولیت‌ها و مواضع رهبری دست یابد. زن می‌تواند بدون اجازه هرکس دیگر سفر کند. او یک انسان است که از صلاحیت کامل و ولایت و کرامت برخوردار است و می‌تواند زندگی، ازدواج، کار و شیوه لباس پوشیدنش را آن طور که می‌خواهد انتخاب کند. در ایران آینده راه برای همه اندیشمندان و روشنفکران و دانشمندان و هنرمندان باز است. پارلمان مقاومت روح این دموکراتیسم را در ترکیب کنونیش منعکس می‌کند، زیرا این پارلمان از ۵۷۲ عضو تشکیل شده که زنان ۵۲ درصد آن را تشکیل می‌دهند. کلیه جریان‌ها صرفنظر از تعداد اعضای‌شان از حق وتو برخوردارند. این پارلمان با کاندید کردن یک زن، مریم رجوی، به عنوان رئیس جمهور، یک نمونه بی همتا از ایمان واقعیش را نسبت به شخصیت زن ارائه کرده است. این انتخاب ثابت می‌کند که پارلمان نمی‌خواهد توانایی‌های زن را در زیر پوشش افکار مذهبی یا اجتماعی خفه کند و توان زن را در کار کردن، حق سرپیچی و تغییر به بند بکشد.»

روزنامه نیویورک تایمز هم در گزارشی در تاریخ ۳۰ دسامبر ۱۹۹۶ از قرارگاه اشرف محل استقرار مجاهدین خلق درعراق تحت عنوان «ملایان نگاه کنید، زنان مسلح و خطرناک» نوشت:

«خانم طهماسبی و اکثر افسران ارشد زنان هستند که لباس استاندارد آنها شامل روسری خاکی و تونیک ساده‌ای می‌باشد که حتی برای خیابان‌های تهران نیز پذیرفته است، ولی اختیاراتی دارند که در کشور ما غیر قابل تصور است. سربازان به‌صورت جمعی زندگی می‌کنند، حتی در سنین ۳۰–۴۰ سالگی، و تا ۲۰ نفر در اتاق‌هایی که جداسازی شده‌اند می‌خوابند. از سال ۱۹۹۱ زوج‌های متأهل در بین آنها زندگی مشترک خود را کنار گذاشتند؛ کودکان آنها به خارج فرستاده شدند و آنهایی که زمانی به‌صورت زن و شوهر با هم زندگی می‌کردند اکنون در پاکدامنی به‌صورت خواهر و برادر زندگی می‌کنند.»

اتهام جدا کردن کودکان از والدین

در بحبوحه بحران و جنگ کویت، در شرایطی که شهر بغداد و سایر نقاط عراق هدف بمباران مستمر بود و قرارگاه‌های نظامی نیز به هیچ وجه محل مناسبی برای نگهداری و استقرار کودکان نبود؛ برخی والدین در مجاهدین خلق، کودکان خود را به نزد اقوامشان در داخل ایران و سایرین، آنها را ناگزیر به خارج از ایران فرستادند و این را در مورد هر کودک مکتوب نمودند تا درصورت جان باختن والدین همه چیز به ثبت رسیده باشد. بسیاری از خانواده‌های ایرانی درخارج و داخل ایران سرپرستی کودکان مجاهدین را بر عهده گرفتند. سازمان مجاهدین خلق با هزینه و تلاش کادرهای خود، کودکان را از زیر بمباران خارج کرد تا در محیط امن بتوانند به زندگی و تحصیل بپردازند.

درهمین خصوص آقای کریستوف مرتنس وکیل دادگستری و کارشناس امورجوانان و کودکان که قیم برخی از کودکان مجاهدین خلق در آلمان بوده است، در نامه‌ای به نماینده ویژه ملل متحد نوشت:

«به اعتقاد ما احساس مسئولیت مجاهدین خلق نسبت به این کودکان نمونه خوبی است، به‌خصوص با توجه به این که یک سازمان تبعیدی منابع مالی و اجتماعی محدودی در اختیار دارد»

منشا اتهام طلاق اجباری علیه مجاهدین

منشا اتهام طلاق اجباری علیه مجاهدین، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی است. وزارت اطلاعات برای مستند کردن ادعاهای خود برخی عناصر بریده از مجاهدین خلق را به کار گرفته است.

یک نمونه کریم حقی است که از سال ۱۳۷۴ ادعا می‌کند، مجاهدین اعضای خود را مجبور به طلاق همسران‌شان کردند و کودکان را از مادران و پدران‌شان جدا کردند. کریم حقی و همسرش خانم محترم بابایی در جریان جنگ خلیج و شرایط ناشی از تحریم عراق، تحمل دشواری‌های مبارزه را نداشتند. آنها به صورت خانوادگی و همراه فرزندشان نزد مجاهدین بودند و بعدهم به درخواست خودشان با هزینه و امکانات سازمان مجاهدین خلق ایران در بهمن ۱۳۷۱ به اروپا منتقل شدند. تمام مخارج و هزینه‌های زندگی آنان نیز توسط سازمان مجاهدین پرداخت می‌شد. آنها مدتی بعد به میل و اراده خودشان به هلند رفتند و در آنجا درخواست پناهندگی سیاسی نمودند.

خانم محترم بابایی در نامه ای در پاییز ۱۳۷۱ به سازمان مجاهدین نوشته بود:

«پس از بمباران قرارگاه اشرف، سازمان من و همسر و فرزندمان را طبق خواسته خودمان برای حفاظت و رسیدگی بیشتر به یک پایگاه شهری درمرکز شهر بغداد آورد… ما از رسیدگی و امکانات مضاعف صنفی ویژه‌ای برخوردار بودیم. یک آپارتمان اختصاصی، اتوموبیل سواری برای ترددات خانوادگی در شهر نیز دراختیارمان بود و ماهیانه ۱۰۰۰ دینار دریافت می کردیم».

کریم حقی پس از رفتن به هلند، در اردیبهشت سال ۱۳۷۴ ازطریق منصور مقصودی، مسئول شبکه‌ی جاسوسی کنسولگری جمهوری اسلامی در هلند، به خدمت وزارت اطلاعات درآمد. وی اظلاعات خود از قرارگاه‌های مجاهدین خلق در عراق را جهت حملات و تهاجم‌های تروریستی در اختیار جمهوری اسلامی قرار داد.

محترم بابایی همسر کریم حقی در سال ۱۳۷۳ خودکشی کرد. خانم محترم بابایی در آخرین نامه‌ای که از خود به‌جای گذاشته بود و توسط پلیس هلند ضبط شد، رفتارهای ضد انسانی و فساد اخلاقی کریم حقی را به عنوان دلایل خودکشی‌اش معرفی کرده بود.

تجرد، شرط عضویت

در طول سال‌های بعد تجرد، به عنوان شرط عضویت در مجاهدین خلق درآمد. کسی که به مجاهدین می‌پیوست و زندگی تشکیلاتی را می‌پذیرفت نمی‌توانست زندگی خانوادگی داشته باشد. این موضوع قبل از پیوستن هر فرد به تشکیلات مجاهدین خلق به او گفته می‌شود و جزء شروط عضویت درمجاهدین است. هر کس آگاهانه این شرط را می‌پذیرد و وارد تشکیلات مجاهدین می‌شود. عضویت در مجاهدین امری داوطلبانه است و اجباری در کار نیست.

مضمون انقلاب ایدئولوژیک

پس از عملیات فروغ جاویدان و حمله آمریکا به عراق در جنگ کویت، شرایط عراق که محل استقرار ارتش آزادیبخش ملی ایران و سازمان مجاهدین خلق ایران بود به گونه‌ای شد که ادامه مبارزه برای اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران سطح بالاتری از فداکاری و انگیزه را می‌طلبید. مجاهدین در خارج از خاک خودشان بودند و ضروزت‌های مبارزه ایجاب می‌کرد هر زمان و در هر لحظه برای مأموریت‌های مختلف آماده باشند. عملا حفظ کانون خانواده و پاسخ‌گویی به ضرورت‌های آن غیر واقعی بود و با مبارزه تمام عیار هم‌خوانی نداشت. مجاهدین با داشتن خانواده نمی‌توانستند به ضرورت‌های مبارزه پاسخ بدهند. شرایط جدید و توازن قوای موجود ایجاب می‌کرد که مجاهدین تمامی انرزی‌شان را یکسویه برای آزادی میهن‌شان صرف کنند. آنها به این ضرورت پاسخ دادند و در یک تصمیم جمعی زندگی خانوادگی را ترک کردند.

مضمون انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق ایران، گذشتن از همه چیز برای ادامه مبارزه و سرنگونی رژیم ولایت فقیه و آزادی مردم ایران از استبداد مذهبی بود.

کُردکُشی

اتهام کرد کشی در ادامه شیطان‌سازی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران، توسط رژیم ایران مطرح شده‌است.

 
نیروهای مجاهدین که توسط کردها کشته شدند

درسال ۱۹۹۱ آمریکا و متحدانش به نیروهای عراقی که کویت را اشغال کرده بودند حمله کرد؛ و جنگ اول خلیج آغاز شد. درخلال این جنگ، مجاهدین از درگیر شدن در مسائل داخلی عراق اجتناب کردند. اما پس از پایان جنگ، در مارس ۱۹۹۱، هفت تیپ و لشکر سپاه پاسداران، با عبور از مرزهای بین‌المللی، به داخل خاک عراق نفوذ کردند و قرارگاه‌های مختلف ارتش آزادی‌بخش را هدف حمله قرار دادند. در طرف مقابل مجاهدین خلق ضمن دو هفته، توانستند کلیه تهاجمات سپاه پاسداران را دفع کنند و هر ۷ تیپ و لشکر سپاه پاسداران را مجبور به عقب‌نشینی کنند. بعد از آن فرماندهان سپاه گفتند می‌خواستیم از دیوار بلندتر از قدمان بالا رویم. در این درگیری‌ها، تعدادی از پاسداران رژیم ایران اسیر شدند. اسیرانی که دستگیر شده بودند همه لباس کردی به تن داشتند اما زیر لباس کردی اونیفرم کامل سپاه به تن پوشیده بودند و نیز اعتراف کردند که با این لباس‌های کردی می‌خواستیم نیروهای مجاهدین خلق را فریب دهیم و نیروهای کردی را نیز بدین وسیله علیه مجاهدین تحریک کنیم. از سویی به دلیل امضای قرارداد آتش بس رژیم ایران نمی توانست به صورت علنی و رسمی وارد خاک عراق شود. به همین دلیل نیروهای سپاه پاسداران با لباس‌های کردی وارد این عملیات شدند. پس از شکست سپاه در این عملیات، رژیم ایران اعلام کرد که سازمان مجاهدین اقدام به کشتن اکراد نموده است. این اتهام توسط مردم کردستان و رهبران آن‌ها نفی شد.

تکذیب اتهام از سوی مقام‌های ارشد کُرد

وزیر خارجه سابق عراق، هوشیار زیباری و از رهبران کرد، در ۱۴ ژوئیه ۱۹۹۹ در دادگاه هلند تکذیب کرد که مجاهدین در کشتار کردهای عراقی شرکت داشته‌اند. هوشیار زیباری در زمان نوشتن نامه ای که در آن شرکت مجاهدین خلق را در کشتار کردها رد می‌کرد مسئول روابط بین‌الملل حزب دموکرات کردستان عراق بود.

عارف طیفور معاون مجلس عراق در تاریخ ۲۵ژوئن۲۰۱۲ اتهام کشتار کردها توسط مجاهدین را تکذیب کرد. این تکذیبیه پس از آن بود که یک سایت وابسته به رژیم ایران به نام «اشرف نیوز» یک روز پیش از آن مدعی شد که «عارف طیفور نایب رئیس پارلمان گفته‌است: سازمان تروریستی خلق هنگام شرکت در سرکوب قیام مردم در شمال، اقدام به کشتارهای وحشتناک علیه شهروندان کرد کرده و این سازمان به معنی واقعی کلمه تروریست است»

 
نامه هوشیار زیباری در رد اتهام کردکشی توسط مجاهدین خلق

دفتر نائب رئیس پارلمان عراق در بیانیه ای که توسط پایگاه اطلاع‌رسانی عراق منتشر شد اعلام کرد: تمام اظهارات نسبت داده شده به عارف طیفور دربارهٔ سازمان مجاهدین خلق را که در سایتی به نام اشرف نیوز منتشر شده، تکذیب و اعلام می‌کند:

«همه اظهارات منتشره عاری از صحت است… نائب رئیس، یک شکایت قضائی علیه این سایت اقامه خواهد کرد، تا تضمینی برای عدم تکرار این نوع برخوردهای غیر مسئولانه باشد».

اتحادیه میهنی کردستان

اتحادیه میهنی کردستان (شاخه استان دیالی) در تاریخ ۲ دسامبر ۲۰۰۶ در اطلاعیه‌ای هر گونه دخالت سازمان مجاهدین خلق ایران در سرکوب مردم کردستان عراق را تکذیب کرد.

انتفاضه شعبانیه عراق

جنبش انتفاضه شعبانیه در نامه موریخ ۱۱ فوریه ۲۰۰۶ به اتحادیه اروپا این اتهام را که مجاهدین در وقایع ۱۹۹۶در داخل دخالت داشته‌اند رد کرد.

شعبانیه در جریان قیام ۱۹۹۱ شیعیان عراق علیه حکومت صدام حسین نقش جدی داشت. یادآوری می‌شود که شاخه‌هایی از جنبش انتفاضه شعبانیه از متحدان رژیم ایران و وابسته به دولت نوری مالکی بود.

سازمان خه‌بات کردستان

سازمان مبارزه ملی و اسلامی کردستان ایران (خه بات) در اطلاعیه دفتر سیاسی خود (۱۲ ژوئیه ۲۰۰۸) در پاسخ به تکرار این اتهام از جانب رژیم ایران علیه مجاهدین خلق که در یک روزنامه اروپایی درج شده بود، اعلام کرد:

«خه بات از سال ۱۹۸۲ در کردستان عراق حضور داشته و از نزدیک بر رفتار مجاهدین خلق چه در کردستان عراق چه در کردستان ایران آگاهی داشته و یقین دارد که مجاهدین دشمنی‌اش تنها با رژیم آخوندی بوده و هست و از درگیری با دیگران اجنتاب ورزیده‌است … تأکید می‌کنیم که این اتهام که مجاهدین خلق و ارتش آزادی‌بخش کردها را کشته‌اند بی اساس و کذب محض است».

سازمان توسعه بین‌المللی آموزش

بیانیه سازمان غیردولتی توسعه بین‌المللی آموزش وابسته به ملل متحد (۲۲ اوت ۱۹۹۵): رژیم ایران خواستار این است که توجهات را از جنگ داخلی ایران منحرف کند. رژیم با سخت‌کوشی مبارزه کرده‌است که اشاره به کلمه جنگ و اعمال انساندوستانه را از گزارش‌ها و قطعنامه‌های سازمان ملل در مورد اوضاع ایران به دور نگاه دارد. رژیم تلاش می‌کند جامعه جهانی این را باور کند که ارتش آزادی‌بخش واقعاً درگیر جنگیدن علیه مردم کرد در عراق بوده لذا مهره‌ای در دست دولت عراق بوده‌است.

وکیل طارق نجم عبدالله جبوری

شهادت نامه وکیل طارق نجم عبدالله الجبوری ۷ دسامبر ۲۰۰۳: «این جانب به عنوان یک قاضی در شهرهای بلدروز، مندلی، خانقین، جلولا، سعدیه، قره‌تپه و کفری در سال‌های ۱۹۷۹تا ۱۹۹۴... قرارگاه‌های سازمان مجاهدین خلق ایران در عراق در حوزه عملی قضایی من بود و من نسبت به اعمال اعضای مجاهدین و روش‌های سیاسی آنها مطلع می‌شدم… متأسفانه در سال‌های گذشته شایعاتی علیه این سازمان شایع شد که سازمان در سرکوب اکراد دست داشته‌است. صرف نظر از این که همه این شایعات از طرف رژیم حاکم بر ایران رواج داشته، می‌خواهم به عنوان یک قاضی در برابر وجدانم و در برابر تاریخ و خلق عراق شهادت دهم که این سازمان مطلقاً در امور داخلی عراق دخالتی نداشته، ازجمله مطلقاً در حوادث سال ۱۹۹۱ و درگیری با کردها شرکت نکرده‌است …

صافی یاسری

نویسنده عراقی به نام صافی یاسری در کتاب خود به نام «سازمان مجاهدین خلق ایران و عراق» فصل چهارم نتایج تحقیقات خود درباره وقایع کردستان عراق در سال ۱۹۹۱ را منتشرکرد و نشان داد که متهم کردن مجاهدین به کشتار کردها بی‌پایه است.

گواهی واحد سیف

واحد سیف یکی از کسانی است که خود در عملیات سپاه پاسداران علیه مجاهدین در سال ۱۳۷۲ شرکت داشت. او پس از اسارت توسط مجاهدین تحت تأثیر رفتار انسان‌دوستانه مجاهدین قرار گرفت و در ادامه با اهداف مجاهدین آشنا شد. وی درحالیکه مخیر بود به ایران بازگردد تصمیم گرفت به سازمان مجاهدین خلق بپیوندد. واحد سیف در مورد عملیاتی که در آن شرکت داشت و اتهام کردکشی مجاهدین در رابطه با آن مطرح شده است می‌گوید:

 
واحد سیف از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران

«من خودم یکی از ۶ نفری بودم که از لشکر ۳۲ سپاه پاسداران (که در پادگان همدان مستقر بود) در عملیات مروارید به اسارت مجاهدین درآمدم و تمام وقایع از دلیل حمله به مجاهدین تا دوران اسارت را به‌خوبی به یاد می‌آورم.

واقعیت این است که فرماندهان سپاه ما را این‌طور توجیه کردند که در حال حاضر دولت عراق با آمریکا و نیروهای هم‌پیمانش در حال جنگ است، ما هم می‌خواهیم از این فرصت طلایی و استثنایی استفاده کرده و مجاهدین که اصلی‌ترین دشمن ما طی این سالیان بوده‌اند را نابود کنیم. در همین توجیهات تأکید شد همه ما باید ریش‌ها را تراشیده و لباس کردهای عراقی را بپوشیم تا هویت اصلی‌مان لو نرود و به‌هیچ‌وجه اطلاعات این عملیات نیز نباید لو برود چراکه در آن صورت این اقدام ما دخالت در امور داخلی کشور دیگری محسوب می‌شود. زمانی که ما حمله کردیم متوجه شدیم مجاهدین از قبل در بلندی‌های اطراف اشرف در مواضع دفاعی مستقرشده و منتظر ما بودند به‌طوری‌که در چند رشته تهاجم، همه نیروی‌های سپاه و نیروی تروریستی قدس و بسیج تار و مار شده و باقیمانده افراد شکست‌خورده به داخل خاک ایران برگشتند. اما اینکه خبرگزاری رژیم در تیتر مقاله خودش نوشته «نفوذ وزارت اطلاعات تا قلب اشرف» حرفی کاملاً مضحک و خنده‌دار است که مرغ پخته را هم به خنده وامی‌دارد. سؤال اینجاست که این چه نفوذی تا قلب اشرف است که قوانین بین‌المللی را زیر پا بگذاری، به یک کشور دیگر تجاوز بکنی و در بلندی‌های مجاور اشرف با بیش از ۱۵۰۰ کشته متوقف بشوی تعدادی از نیروهایت نیز اسیر شوند، بعد هم‌اسم آن را نفوذ وزارت اطلاعات تا قلب اشرف بگذاری؟! بالاخره قسم حضرت عباس تو را که میگویی این عملیات تدافعی بوده را باور کنیم یا پوشاندن لباس کردی به پاسدارانت و گسیل آن‌ها به ۷۰ کیلومتری داخل خاک عراق را؟!».[۱۱]

وابستگی مالی

یکی از اتهاماتی که در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران مطرح می‌شود وابستگی مالی به کشورهای مختلف است. اما این اتهام همواره تنها در حد یک حرف باقی مانده است. رژیم ایران هرگز سندی مبنی بر وابستگی مالی مجاهدین به هیچ کشوری ارائه نکرده است.

همچنین چهار دادگاه اروپایی و آمریکایی پس از تحقیقات بسیار حکم به برائت مجاهدین از اتهام پولشویی دادند. این اتهام از سوی لابی‌های رژیم ایران مطرح شده بود.

در مورد وابستگی مالی یا تسلیحاتی مجاهدین به دولت سابق عراق هیچ مدرک معتبری وجود ندارد. پس از سقوط دولت سابق عراق و دست‌یافتن حکومت جدید عراق به تمامی منابع و اسناد دولت سابق، هیچ‌سندی در ارتباط با این موضوع به هیچ‌دادگاهی ارائه نشده است. تنها سند یافت شده در آرشیو دولت سابق در ارتباط با مجاهدین یک فیلم کوتاه است که نشان می‌دهد رهبران مجاهدین در حال دیالوگ و چانه زنی بر سر خرید برخی وسایل پشتیبانی از یک مقام عالی‌رتبه عراقی هستند. به نظر می‌آید این فیلم در حین ملاقات توسط وزارت استخبارات عراق گرفته شده است. رژیم ایران برای سخنان نامفهومی که در این فیلم رد و بدل می‌شود با ترجمه اشتباه زیرنویس زده است.

از سویی مجاهدین خلق بارها اعلام کرده‌اند که حاضر هستند در مورد تمامی هزینه‌های خود و منابع تأمین آن‌ها به مردم توضیح بدهند و در هر محکمه معتبر و غیروابسته به رژیم ایران اسناد و مدارک منابع مالی خود را تا ریال آخر ارائه کنند.

استقلال مالی شرط استقلال سیاسی

مجید رفیع‌نژاد، یک تحلیل‌گر سیاسی در مصاحبه با بی بی سی در رابطه با منابع مالی مجاهدین می‌گوید:

وابستگی مالی، وابستگی سیاسی را به دنبال خواهد داشت. سازمان مجاهدین خلق در چهل سال گذشته دارای استقلال سیاسی بوده است و هدفش در هیچ شرایطی تغییر نکرده است. وابستگی مالی به کشورهای مختلفی چون آمریکا، عربستان، اسرائیل و… باید وابستگی سیاسی را نیز به دنبال داشته باشد. در سال‌های گذشته سیاست‌های این کشورها بارها نسبت به رژیم ایران تغییر کرده است اما مجاهدین خلق هم‌چنان هدف خود را سرنگونی قهرآمیز رژیم ایران اعلام کرده‌اند.[۱۲]

همچنین دولت عراق از سال ۱۳۶۷ خواهان هیچ‌گونه درگیری با رژیم ایران نبود و حتی به مجاهدین خلق امکان استفاده از مرزهای خود را نمی‌داد. از سویی هنگام درگیری دولت عراق با آمریکا در جنگ خلیج اول بر سر حمله عراق به کویت، در سال ۱۹۹۱، سازمان مجاهدین خلق که در عراق حضور داشت، اعلام بی‌طرفی کرد و مخالفت خود را با حمله‌ی دولت عراق به کویت را نیز به اطلاع مقامات عراقی رساند. سازمان مجاهدین معتقد بود حمله دولت عراق به کویت منجر به برداشته شدن توجهات بین المللی از وضعیت حقوق بشر در ایران خواهد شد. سازمان مجاهدین رادیو و تلویزیون خود را در طول این جنگ قطع نمود تا نیازی به موضع گیری در مورد جزئیات آن نداشته باشد. این موضع‌گیری یک عدم هم‌سویی آشکار مجاهدین با دولت عراق بود که در صورت وابستگی مالی امکان پذیر نبود.

هنگام حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳، سازمان مجاهدین آشکارا در یک موضع‌گیری رسمی بی طرفی خود را در این جنگ به اطلاع دولت عراق، آمریکا و سازمان ملل رساند. این در حالی است که هر گونه وابستگی مالی مجاهدین به عراق باید منجر به حمایت این سازمان از دولت عراق می شد. سازمان مجاهدین در آن زمان به گفته‌ی مقامات آمریکایی یکی از آموزش دیده‌ترین ارتش‌های زرهی در منطقه را دارا بود.

مجاهدین ۱۴ سال پس از سقوط صدام

مجاهدین خلق چهارده‌سال پس از سقوط صدام حسین در عراق باقی ماندند. در صورت وابستگی مالی آن‌ها به دولت عراق طبعا آن‌ها نباید می‌توانستند پس از سقوط دولت سابق عراق، خود را تأمین کنند.

اسناد استقلال مجاهدین خلق

سازمان مجاهدین خلق در یک کتاب‌چه تعداد زیادی از اسناد خرید خود را منتشر کرده است. این اسناد نشان می‌دهد که سازمان مجاهدین برای تهیه ی اقلام مختلف تدارکاتی و پشتیبانی و حتی نظامی از عراق به دولت عراق پول پرداخت کرده است که برخی از آن‌ها را مشاهده می‌کنید:

برنامه تلویزیونی مجاهدین با نام «گلریزان همیاری» برای جمع‌آوری کمک مالی

منابع واقعی مالی مجاهدین

در سال‌های پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی که دوران گسترش سریع جنبش مجاهدین بود، پشتیبانی مالی یکی از محورهای اصلی فعالیت نیروهای مجاهدین در جامعه بود. تمامی هواداران مجاهدین از میلیشیا، تا کارگران، کارمندان، معلمین، بازاریان، مادران و خانواده‌ها، بخشی از فعالیت خود را به‌جمع‌آوری کمک‌های مالی اختصاص می‌دادند و امکانات خود را ـ اعم از پول، خانه، اتوموبیل و… ـ در حداکثر ممکن در اختیار سازمان مجاهدین خلق قرار می‌دادند. علت بازداشت بسیاری از کسانی که پس از وقایع دهه‌ی شصت دستگیر شدند به همراه داشتن قبض کمک مالی به مجاهدین در دوران فعالیت علنی آن‌ها در ایران بود. پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و شروع مقاومت سراسری، فعالیت‌ها برای تأمین مالی سازمان مجاهدین همچنان ادامه داشت. هر چند که در جمهوری اسلامی مجازات کمک مالی به مجاهدین بسیار سنگین و حتی اعدام بوده است.

 
کمک مالی مرجان، خواننده ایرانی به همراه جمعی دیگر به مجاهدین خلق

ازجمله غلامرضا خسروی به‌خاطر کمک مالی به سیمای آزادی در زندان اوین توسط جمهوری اسلامی اعدام شد.[۱۳]

درحال حاضر منبع مجاهدین هواداران آن هستند. هر ساله در جلسه‌ی این سازمان در پاریس نزدیک به صدهزار نفر شرکت می‌کنند. این سازمان در سراسر اروپا، استرالیا، کانادا و آمریکا هزاران هوادار دارد که به صورت ماهانه و ثابت، بخشی از درآمد خود را به سازمان مجاهدین خلق می‌دهند. همچنین کمک‌های زیادی به مجاهدین از داخل ایران می‌شود که نمونه‌های آن در برنامه گلریزان همیاری رونمایی شده است. گلریزان همیاری نام برنامه‌ای در تلویزیون سیمای آزادی است که طی دو تا سه روز به جمع آوری کمک‌های مالی اختصاص دارد. در این برنامه ایرانیان از سراسر جهان و از جمله ایران تماس گرفته و کمک‌های مالی خود را به تلویزیون سیمای آزادی اعلام می‌کنند. تا بحال ۲۴ برنامه از این نوع در سیمای آزادی برگزار شده است. در آخرین برنامه مجموع کمک‌ها و تعهدات مالی به مجاهدین خلق، ۸۸ میلیارد و ۵۸۱ میلیون و۱۲۰هزار تومان، معادل ۶میلیون و ۹۲۰هزار و ۴۰۰دلار بود.

 
تصاویری از برخی غنائم عملیات چلچراغ مجاهدین

غنائم عملیات چلچراغ

 
برخی از غنائم عملیات چلچراغ

رژیم ایران همچنین بارها با اشاره به ارتش زرهی مجاهدین شامل صدها تانک و نفر بر و سلاح‌های سنگین و نیمه سنگین و سبک، این اتهام را مطرح کرده است که مجاهدین از طرف دولت عراق تسلیح شده اند. علاوه بر اسنادی که مجاهدین خلق در مورد خرید اسلحه منتشر کرده اند بنابه گزارش ۴۰ خبرگزاری بین المللی، آن‌ها تنها در عملیات چلچراغ در ۲۸ خرداد سال ۱۳۶۷ با تسخیر چند مرکز لشکر و پیشروی تا شهر مهران، حدود ۲ میلیارد دلار غنیمت به دست آوردند.

این غنائم شامل موارد زیر بود:

  • ده‌ها فروند انواع تانک‌های مختلف از جمله تانک‌های چیفتن، اسکورپین و تی۵۵
  • ۳۳ قبضه توپ.
  • سه دستگاه زره پوش مجهز به توپهای راداری شلیکا.
  • انواع سلاح شامل توپ ۱۰۶ میلیمتری، موشک اندازهای کاتیوشا، مالیوتکا و تاو، دراگون و خودروهای حامل انواع این موشک‌ها.
  • صدها دستگاه خودرو مخابراتی ترابری و لجستیکی.
  • هزاران قبضه سلاحهای سبک و نیمه سنگین انفرادی و اجتماعی و خمپاره انداز.

شرط حضور مجاهدین در عراق

 
نامه‌ی سرلشکر عراقی، حسام محمد امین

در سال ۱۳۶۵ مسعود رجوی از پاریس به عراق آمد. وی در ملاقات با صدام حضور سازمانش در عراق را منوط به سه شرط استقلال سیاسی، تشکیلاتی و مالی دانست. تا آخرین روزهای حضور مجاهدین در عراق، دولت عراق حق ورود به قرارگاه مجاهدین خلق، بدون هماهنگی قبلی را نداشت. این اماکن پس از امضای قرارداد صلح برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق همچون سفارت‌خانه‌های خارجی از اتوریته‌ی دولت عراق خارج بودند.

در دوران درگیری‌های دولت عراق با آمریکا بر سر وجود بمب‌های شیمیایی در عراق، تیم‌های سازمان ملل از آنسکام، سایت‌ها و اماکن مختلف عراق را مورد بازرسی قرار می‌دادند اما هنگام ورود به قرارگاه مجاهدین خلق، دولت عراق اعلام نمود که کنترلی بر قرارگاه‌های آن‌ها ندارد و برای ورود به آن باید با خود مجاهدین خلق هماهنگ شود.

سرلشکر حسام محمد امین طی نامه‌ای نوشته است:

«به افراد ذیربط

تاکید می‌کنیم که سایت‌های (قرارگاه‌های) مجاهدین خلق مکان‌هایی است که دولت عراق اجازه‌ی استفاده از آن‌ها را بدون دخالت در آن، به مجاهدین خلق داده است. سرلشکرحسام محمد امین- مدیر کل اداره‌ی نظارت ملی»

چارلز دولفر معاون باتلر در گزارش خود به شورای امنیت نوشت:

«در جریان بازرسی که در تاریخ ۲۶ نوامبر ۱۹۹۸ صورت گرفت، نمایندگان مدیریت ملی بارزسی [عراق] گفتند که این محل متعلق به مجاهدین ایران است و تحت کنترل آنها نیست»

آسوشیتدپرس در این رابطه نوشت:

«روز شنبه عراق تکذیب کرد که در ماه اکتبر مانع دسترسی بازرسان تسلیحاتی به یک مکان مظنون تسلیحاتی در منطقه یی که تحت کنترل فعالین اپوزیسیون ایرانی در تبعید می باشد، شده است.»

به این ترتیب نمایندگان سازمان ملل پس از هماهنگی با شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق توانستند وارد قرارگاه مجاهدین خلق شوند.

پاسخ دولت آلمان در مورد منابع مالی مجاهدین

دولت آلمان در سوالی که نمایندگان پارلمان از آن می‌کنند درباره منابع مالی مجاهدین خلق چنین می‌گوید:

«پاسخ دولت فدرال آلمان به پرسش نمایندگان پارلمان با نام‌های امید نوری پور، کلودیا روت (آوسبورگ)، دکتر کنستانتین فون نوتس، دیگر نمایندگان از فراکسیون حزب سبزها در پارلمان بر اساس اطلاعاتی که دولت آلمان در اختیار دارد، منابع مالی سازمان مجاهدین برای تأمین هزینه فعالیت‌های خودش در آلمان و اروپا کدامند؟

بر اساس اطلاعات دولت آلمان، سازمان مجاهدین هزینه فعالیت‌های سیاسی خودش در اروپا را از جمله از طریق کمک‌های مالی و نیز از طریق پرداخت از سوی اعضایش تأمین می‌کند. پارلمان آلمان، انتشارات ۱۹/۴۲۷۸ دورهٔ نوزدهم، ۱۲٫۰۹٫۲۰۱۸»

عکس‌های جعلی علیه مجاهدین

رژیم ایران طی ۴۰ سال با انتشار تعداد زیادی کتاب و مقاله و هم‌چنین ساختن انبوهی فیلم و سریال و مستند، علیه سازمان مجاهدین خلق ایران، به شیطان‌سازی گسترده پرداخته است. بخشی از این شیطان سازی با استفاده از عکس‌های جعلی صورت گرفته است که از آن به‌عنوان سند جنایت مجاهدین نام برده می‌شود. برخی نمونه‌های مشهور که به شکل گسترده در فضای مجازی و سایت‌های مختلف منتشر شده است در ذیل آمده است:

  1. در یک نمونه در توضیح عکسی در سایت قوه قضاییه نوشته شده است: «سند دل‌خراش از جنایت منافقین، این عکس در جریان اتفاقات سال‌های ۱۹۸۸ و ۱۹۸۹، در عراق گرفته شده». این عکس نشان می‌دهد که یک زن مجاهد در حال پرت کردن یک کودک به درون یک چاله است.»
     
    عکس تبلیغی رژیم ایران علیه مجاهدین
     
    سایتهای رژیم ایران عکس مریم نیک رفتار را به عنوان یک زن مجاهد در حال پرتاب کودک به درون چاله منتشر می‌کنند.
    بعد از انتشار این عکس در سایت‌هایی مثل سایت خبرگزاری تسنیم، خبرگزاری جمهوری اسلامی، سایت ایران اینترلینک، یا سایت پی‌سی فارسی، سازمان مجاهدین در یک کانال تلگرامی نشان داد که این عکس مربوط به فیلمی به نام نفوذی است که در سال ۱۳۸۷، به سفارش وزارت اطلاعات ساخته شده است. این فیلم دارای سکانسی است که در آن بازیگران در نقش مجاهدین در حال پرتاب کودکان به چاله برای زنده به گور کردن آن‌ها هستند. وزارت اطلاعات از همین فیلم عکس گرفته و سپس آن را به عنوان سند جنایت مجاهدین خلق منتشر کرده است. بازیگر زنی که کودک را در این فیلم به چاله پرتاب می‌کند، مریم نیک‌رفتار نام دارد.
     
    افشای عکس فیلم نفوذی که در کانال تلگرام وزارت اطلاعات و دیگر رسانه‌های رژیم ایران علیه مجاهدین منتشر شد.
  2. یک نمونه دیگر عکسی به نام صف مرگ یا تلخ‌ترین عکس تاریخ، به صورت گسترده در فضای مجازی، هم در پیام‌رسان تلگرام و هم در شبکه‌های اجتماعی مثل تویتر منتشر شد؛ در توضیحات این عکس نوشته شد: این صف کودکانی است که قرار است توسط مجاهدین در عملیات مروارید زنده به‌گور شوند.
     
    منبع عکس: یک کاربر وابسته به نظام
     
    جاسم غضبانپور عکاس واقعی تصویری که به مجاهدین نسبت داده شده است
     
    عکس واقعی
    سایت‌های وابسته به حکومت مثل سایت طرفداری، اقتصادآنلاین و سایت خبرآنلاین نیز با عناوین مشابهی این عکس را درج و منبع آن را صدا و سیما معرفی کردند. استناد صدا و سیما هم به تویت یک کاربر بسیجی در تویتر برمی‌گردد که در پین تویت خود نوشته است: «ما تجربه کردیم که درلحظه فتنه تا رهبر ما سید علی هست غمی نیست. جانم‌ـفدای‌ـرهبر». هنگامی که برای همین کاربر کامنت گذاشته شده است که چرا دروغ به خورد مردم می‌دهی، او در جواب گفت منبع آن یک سایت بی‌طرف است و لینک آن‌را گذاشت. اما با مراجعه به لینک مشاهده می‌شود که وی از سایت اقتصاد آنلاین نقل کرده است که خود به صدا و سیما و صدا و سیما به توئیت همان کاربر استناد می‌کند. تحقیقات نشان می‌دهد که این عکس توسط جاسم غضبانپور گرفته شده است و ربطی به صف کودکان در حال زنده به گور شدن ندارد. جاسم غضبانپور در مصاحبه‌ای با بی‌بی‌سی خاطرنشان می‌کند که این عکس متعلق به سال‌های ۶۶ و ۶۷ است که‌ کردهای عراقی به‌ مرزهای ایران پناه‌ آورده‌ بودند. این عکس، مربوط به‌ صف دریافت نان و خرما از سربازان ارتش ایران است.
  3. نمونه‌ی دیگر از عکس‌های جعلی که در پروژه‌ی شیطان سازی علیه مجاهدین بکار رفته است عکسی است که نشان میٔهد مریم رجوی در کنار سعید کریمیان مدیر شبکه‌ی جم تی وی ایستاده است.
 
پایین: ژرار دپرده در کنار مریم رجوی بالا: عکس جعلی کریمیان در کنار مریم رجوی

سعید کریمیان مدیر شبکه جم تی‌وی در تاریخ شبنه ۹ اردیبهشت ۱‍۳۹۶، در استبانبول ترکیه، هدف حمله مسلحانه قرار گرفت و به ضرب ۲۷ گلوله ترور شد. رژیم ایران با فتوشاب یک عکس جعلی ساخت که در آن سعید کریمیان در کنار مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران، قرار دارد.

در توضیح این عکس در سایت‌های وابسته به حکومت نوشته شد سعید کریمیان با مجاهدین رابطه داشته و ترور او یک تسویه حساب سازمانی بوده است.

تحقیقات نشان داد که این عکس مربوط به جلسه‌ای در مجلس سنای بلژیک در روز ۷ فروردین ۱۳۹۲ است که در آن مریم رجوی حضور داشته است. رژیم ایران با فتوشاپ چهره‌ی ژرار دپره، رئیس این جلسه را با سعید کریمیان جابجا کرده بود. در مورد ترور وحشیانه سعید کریمیان و همکارش در استانبول همه‌ی انگشت‌ها سپاه پاسداران را نشانه گرفت.

سازمان مجاهدین ترور سعید کریمیان مدیر شبکه تلویزیونی جم و همکارش در استانبول را محکوم کرد و خواهان پی‌گرد و کیفر قانونی آمران و عاملان این جنایت و نام‌گذاری سپاه پاسداران در لیست‌های تروریستی شد.[۱۴]

مجاهدین در جنگ ایران و عراق

یکی از مهم‌ترین اتهاماتی که رژیم ایران نسبت به سازمان مجاهدین خلق مطرح می‌کند، اتهام همکاری با عراق در طول جنگ هشت ساله است. با توجه به جریان داشتن یک جنگ طولانی میان دو کشور و حضور مجاهدین خلق در عراق، این سخن دارای باورپذیری بیشتری نسبت به اتهامات دیگر بوده است.

مضامین کلی اتهامات

اتهاماتی که رژیم ایران در این رابطه به سازمان مجاهدین خلق می‌زند گزاره‌های زیر یا مشابه آن است:

* مجاهدین در طول جنگ هشت‌ساله با ارتش عراق همکاری کردند.

*تصویر مسعود رجوی با صدام حسین و طارق عزیز نشانه‌ی همکاری این دو با یکدیگر است.

*مجاهدین به حکومت عراق اطلاعات می‌دادند و نقش ستون پنجم را ایفا می‌کردند.

* مجاهدین از حکومت عراق پول می‌گرفتند و تسلیح می‌شدند.

این اتهامات بخشی از شیطان سازی علیه مجاهدین حول موضوع جنگ ایران و عراق است. تنها پشتوانه‌ی منطقی و حقوقی گزاره‌های فوق، حضور مجاهدین در عراق است، در حالی که به لحاظ قانونی و حقوقی، از حضور مجاهدین در عراق نمی‌توان به چنین گزاره‌ها و نتیجه‌گیری‌هایی دست یافت. به عبارت دیگر گزاره‌ی شرطی «چون مجاهدین در عراق حضور داشتند، پس با صدام همکاری کردند» یک گزاره‌ی صحیح حقوقی نیست و مقدم آن (جمله اول) به تالی (جمله دوم) منجر نمی‌شود.

 
انعکاس تلویزیون ان بی سی آمریکا از عملیات مجاهدین خلق

از سویی هیچ سند دیگری که اتهامات بالا را اثبات کند، از طرف رژیم ایران ارائه نشده است.

پس از سقوط دولت عراق تمامی اسناد سری ارتش عراق مربوط به هشت سال جنگ، به دست حکومت جدید عراق افتاد که رابطه‌ی بسیار خوبی با رژیم ایران دارد، با این‌همه تا کنون سندی مبنی بر همکاری مجاهدین خلق با ارتش عراق منتشر نشده است.

علاوه بر آن گزارشگران و خبرنگاران بین‌المللی که از عملیات مجاهدین به تهیه ی گزارش می‌پرداختند، از استقلال عمل مجاهدین سخن گفته‌اند. در عملیات چلچراغ که توسط مجاهدین خلق انجام شد نزدیک به ۴۰ خبرنگار از سراسر جهان به تهیه‌ی گزارش پرداختند.

کما اینکه تصویر مشهور مسعود رجوی و صدام حسین رئیس جمهور سابق و تصویر او با طارق عزیز توسط خود مجاهدین منتشر شده‌است. این تصویر مربوط به یک ملاقات برای مذاکره در مورد صلح و پایان دادن به جنگ ایران و عراق است که توسط مجاهدین خلق دنبال می‌شد. تصاویر دیگری از این نوع، تصاویر ملاقات‌هایی است که به دلیل ضرورت حضور این سازمان به عنوان یک گروه مسلح در کشور عراق انجام شده است.

همچنین سازمان مجاهدین تمامی اسناد خرید سلاح و مهمات و کالاهای تدارکاتی خود را منتشر کرده است. این اسناد که مورد تأیید مراجع قضایی هستند نشان می‌دهد که سازمان مجاهدین برای خرید اقلامی چون ماشین، پوتین نظامی، لباس، سلاح و … پول پرداخت کرده است.

دادنِ اطلاعات به صدام

هیچ سندی مبنی بر این‌که مجاهدین خلق اطلاعاتی به دولت صدام داده باشند وجود ندارد. به گفته‌ی شاهدین مسعود رجوی پس از ورود به عراق در اولین ملاقات به صدام حسین اعلام کرد که ما در ابتدای جنگ با شما جنگیده‌ایم.

در مورد دادنِ اطلاعات به دولت عراق نیز این اتهام بنا به شواهدی که تا کنون به دست آمده مردود است. صدام حسین طی یک سخنرانی اذعان نمود که مجاهدین به رغم اصرار ما حاضر نشدند اطلاعاتی در مورد ایران به ما بدهند.

رادیو بغداد در تاریخ ۱۱ تیر ۱۳۶۷ سخنانی از صدام حسین در روز مراسم اعطای مدال به گروهی از فرماندهان خود پخش کرد که می‌گفت:

«از جمله دروغ خامنه ای در نماز جمعه دیروز این است که اپوزیسیون و دقیقاً مجاهدین خلق را که بر ضد آن‌هاست، مزدوران عراق نامید. ما مزدور نداریم، این‌ها مردمان مبارزی هستند و ما به آنها احترام می‌گذاریم. آنان خودشان داری تفکر خودشان هستند. من این را برای ثبت در تاریخ می‌گویم که پیش از این، ما از آنان برخی اطلاعات، از نوع اطلاعاتی که به اقتصادشان و یا به خلقشان زیان وارد می‌کند، خواستیم اما آنها رد کردند و ما نظرشان را هنگامی که رد می‌کردند به‌عنوان یک نیروی سیاسی محترم شمردیم

شرکت مجاهدین در جنگ علیه عراق

با شروع جنگ در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ سازمان مجاهدین خلق هنوز در ایران به صورت مسالمت‌آمیز فعالیت داشت. اعضاء سازمان مجاهدین نیز برای دفاع از خاک ایران به جبهه‌ها رفتند و حمله‌ی عراق را تجاوزکارانه توصیف کردند. همچنین تعدادی از مجاهدین در جنگ ایران و عراق جان‌باختند.

 
جان‌باختن ۹ تن از مجاهدین در دفاع از ایران در مقابل تجاوز نیروهای عراقی - نشریه مجاهد فوق‌العاده- دهم آبان ماه ۱۳۵۹

گزارشات ارائه شده حاکی از این بود که برخی از هواداران مجاهدین از پشت توسط نیروهای سپاه مورد هدف قرار گرفتند و برخی دیگر دستگیر شدند.

 
مجاهدین و هواداران آن‌ها که برای دفاع در مقابل حمله عراق رفته بودند دستگیر شدند. نشریه مجاهد فوق‌العاده- ۲۵ آبان ماه ۱۳۵۹

در یک گزارش درج شده در نشریه مجاهد مورخ ۲۵ آبان ۱۳۵۹ آمده است:

«دو تن از رزمندگان سنگر مجاهدین مستقر در انتهای پل معروف خرمشهر-آبادان به اسامی عبدالزهرا ولفی و محمود قبالی که با ایستادگی در برابر نیروهای مهاجم عراقی آماده‌ی دفع آن‌ها هستند.

نیروهای عراقی سعی می‌کنند با عبور ازاین پل به شهر آبادان نفوذ کنند. جالب توجه این‌که برادر مجاهد محمود قبالی (نفرسمت چپ) پس از روزها مقاومت قهرمانانه در سنگر مقدم جبهه، به دنبال تهاجم عناصر سپاه به سنگر مجاهدین به همراه عده‌ای دیگر از برادران خلع سلاح و دستگیر شده‌اند. این برادر هم‌اکنون در زندان آبادان در کنار سایر همرزمانش بسر می‌برد.»

در همین زمان مردم اهواز و آبادان به حمایت از هوداران مجاهدین که در جنگ علیه عراق شرکت کرده بودند پرداختند و بیانیه‌هایی امضا کردند که حمله پاسداران به رزمندگان مجاهدین در جنگ ایران و عراق را محکوم می‌کرد.

 
حمایت مردم از مجاهدین شرکت کننده در جنگ علیه عراق-نشریه مجاهد فوق‌العاده- دهم آبان ماه ۱۳۵۹

موضع مجاهدین در جنگ ایران و عراق

موضع مجاهدین در مورد جنگ ایران و عراق این بود که این جنگ با حمله عراق اما به تحریک خمینی آغاز شده است و قابل پیشگیری بود. با این همه مجاهدین در جنگ ایران و عراق به دفاع از خاک ایران پرداختند و به جبهه رفتند اما پس از آزادی خرمشهر و درخواست عراق برای آتش بس، این جنگ را نامشروع و در خدمت منافع خمینی می‌دانستند.

در نشریه مجاهد فوق العاده به تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۵۹ آمده است:

 
بیانیه مجاهدین خلق در مورد جنگ ایران و عراق

اینک یک ماه از جنگ تمام عیار ایران و عراق می‌گذرد. جنگی که بر اساس پاره‌ای اختلاف‌ها و تضادها و در ادامه‌ی یک سری تحریکات و برخوردهای موضعی و مقطعی اینک ابعاد گسترده و پی‌آمدهای خطرناک به خود گرفته است. نفس جنگ و ارزیابی این مساله که این جنگ تا چه حد اجتناب ناپذیر یا قابل اجتناب بود فعلا مساله‌ی مبرم ما نیست و از آن می‌گذریم. اگرچه این سوال خود باقی است که ایا اختلافات ایران و عراق نمی‌تواست در مسیر برخوردهای دیگری از سوی طرفین و با پرهیز از تحریکات متقابل و رعایت اصول مسلم عرف و قوانین بین‌المللی به سرانجامی جز جنگ منتهی شود؟ و به خصوص جدا باید سوال نمود که آیا ایران نمی‌توانست از همان ابتدا با اتخاذ سیاستی انقلابی و هوشیارانه و با اعلام این که تحت هیچ‌عنوان (از جمله صدور مکانیکی انقلاب) قصد تحریک و دخالت در امور دیگران را ندارد، بهانه به دست عراق ندهد؟

خمینی شش ماه پیش از آغاز جنگ، ارتش عراق را دعوت به جنگ و کودتا علیه صدام حسین کرده بود.

سال‌ها بعد آیت‌الله منتظری در مورد جنگ گفت:

«واقعیت مسأله جنگ این است که آن اول که انقلاب شد، ما شعارهای تند هم دادیم… من گفتم ما که نمی‌توانیم دور کشور مان دیوار بکشیم؛ بالاخره می‌خواهیم با کشورهای همسایه روابط داشته باشیم. ایشان (خمینی) فرمودند نخیر، ما می‌خواهیم دور کشور مان دیوار بکشیم».[۱۵]

دعایی سفیر ایران در عراق در مورد تحریکات علیه این دولت می‌گوید:

 
خمینی استمرار دهنده‌ی جنگ ایران و عراق

«من به دلیل موضعی که وزارت خارجه ایران گرفت قبل از عید نوروز در سال ۱۳۵۸به ایران فراخوانده شدم. روزی یکی از مقامات بالای وزارت امور خارجه قبل از حمله عراق به ایران می‌گفت: من در وزارت امورخارجه اطلاع پیدا کردم به یکی از اطاق‌ها کارتن‌های بسته بندی وارد و خارج می‌شود… از سر کنجکاوی و با توجه به مسؤولیتی که به عهده داشتم روزی به این اطاق رفتم و یکی از کارتن‌ها را باز کردم متوجه شدم پر از اسلحه و اسلحه خفه کن و فشنگ است. اینها را به عراق می‌فرستادند تا در اختیار شیعیان و مخالفین صدام قرار گیرد. متأسفانه بعد از پیروزی انقلاب عده ای بخصوص در مورد عراق دست به اعمالی می‌زدند که تحریک کننده بود و همین اعمال بهانه شد به دست صدام تا به ایران حمله کند».[۱۶]

نامشروع بودن جنگ پس از عقب نشینی عراق

 
آزادی خرمشهر نقطه‌ی نامشروع شدن استمرار جنگ

سازمان مجاهدین معتقد است خمینی خود خواهان ادامه جنگ بود. به ویژه پس از فتح خرمشهر عراق رسما خواهان پایان دادن به جنگ میان دو کشور شد. در نتیجه دیگر هیچ دلیلی برای ادامه جنگ وجود نداشت و شرکت در آن نه دفاع از خاک بلکه بازی کردن در میز خمینی بود. مجاهدین از این پس جنگ ایران و عراق را یک جنگ ضدمیهنی نامیدند.

جنگ با عراق؛ منشاء قدرت و سرپوش اختناق

سازمان مجاهدین خلق معتقد است خمینی برای حفظ بقای خود به جنگ ایران و عراق ادامه داد. مجاهدین خلق معتقدند رژیم ایران بر دو پایه‌ی سرکوب داخلی و صدور بحران استوار است. در ادبیات درونی رژیم ایران از صدور بحران با نام صدور انقلاب نام می‌برند. خمینی از ابتدای انقلاب با شعار تشکیل هلال شیعی و صدور انقلاب بر سرکار آمد. این شعارها نه شعارهایی اعتقادی بلکه تنها راه بقای رژیم ایران و سرپوشی بر اختناق داخلی بودند. ماهیت قدرت سیاسی در رژیم ایران متشکل از نیروی برآمده از جنگ است.

در اساس هر حاکمیتی نیاز به قدرت سیاسی دارد، در غیر این صورت فرو می‌ریزد. در حکومت‌های توتالیتر، سرکوبگر، با تکیه به قدرت سیاسی سرکوب می‌کند و پول انگیزه‌ی ثانویه است. قدرت سیاسی در حاکمیت‌های مردمی ناشی از پایگاه اجتماعی است اما در حاکمیت‌های غیرمردمی باید از جای دیگری تأمین شود. بسیاری از دیکتاتورها این قدرت را با وابستگی به دولت‌های بیگانه تأمین می‌کنند. رژیم خمینی که اساسا در زمره‌ی حکومت‌های وابسته به شمار نمی‌رود، این قدرت را از طریق جنگ‌افروزی و پرورش ایده‌های آپوکالپتیکی تحت عنوان جبهه‌ی مقاومت شیعه، تشکیل هلال شیعی و… به دست می‌آورد. جنگ خارجی تحت عنوان جنگ حق علیه باطل (اسلام علیه کفر) تضمین کننده بقای رژیم خمینی است. از نظر مجاهدین خلق، خمینی با یک پتانسیل عظیم آزادی شده در انقلاب ۵۷ روبرو بود که در صورت برآورده نشدن خواسته‌هایشان برای او مشکل‌آفرین می‌شدند. جنگ ایران و عراق امکان سرکوب را برای این رژیم فراهم کرد و این پتانسیل را در مسیر انحرافی کانالیزه نمود.

جواد منصوری فرمانده سابق سپاه پاسداران پر مصاحبه‌ای در تلویزیون ایران می‌گوید:

«اگر جنگ نشده بود من فکر می‌کنم انقلاب اسلامی از بین رفته بود، من اعتقادمه و جنگ بود که انقلاب اسلامی رو سازمان داد، …، خیلی ما نتایج جنگ برامون عالی بود، عالی بود، با جنگ بود که توانستیم ضد انقلاب داخل رو سرکوب کنیم، گروهکها رو سرکوب کنیم. / خلخالی بمن گفت دوستان شما رفتن آنجا[گنبد] اینها رو سرکوب کردن، ۴تا از رهبران شون رو گرفتن، اینها باید اعدام بشن… پاشد رفت، همانجا رفت گنبد، ساعت ۱۲ شب تو گنبد آنها رو محکمه کرد و همان شب اعدامش کرد وفردا صبح آمد.»[۱۷]

علت حضور مجاهدین در عراق

۹ ماه پس از آغاز جنگ ایران و عراق، در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ هنگامی که تظاهرات مسالمت‌آمیز مجاهدین به رگبار بسته شد، آن‌ها وارد فاز مسلحانه شدند. کشتارهای دهه‌ی ۶۰ از همین تاریخ آغاز شدند. بسیاری از هواداران مجاهدین که پیش از این به جرم فروش نشریه یا تبلیغ برای مجاهدین دستگیر شده بودند، به جوخه‌های اعدام سپرده شدند. مجاهدین از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به عملیات چریک شهری روی آوردند. در سال ۱۳۶۱ بخشی از نیروهای آن‌ها به کردستان رفتند و در کوه‌های کردستان در مرز ایران و عراق مستقر شدند. آن‌ها تا سال ۱۳۶۵ در مناطق کردی بودند. این مناطق، جزو مناطقی بود که جنگ ایران و عراق در آن‌ها جریان نداشت و کنترل آن به طور نسبی در دست نیروهای کردی بود.

به این ترتیب همکاری مجاهدین با ارتش عراق درطول جنگ ایران و عراق دستکم تا سال ۱۳۶۵ نمی‌تواند درست باشد زیرا مجاهدین در مناطق مرزی کردستان حضور داشتند که جنگ در آن‌ها وجود نداشت.

سیاست مجاهدین: پایان دادن به جنگ

همان‌طور که گفته شد رژیم ایران با سیاست صدور بحران (صدور انقلاب) قدرت خود را تأمین می‌کرد. تشکیل هلال شیعی و فتح قدس از طریق کربلا شعارهایی بودند که رژیم ملاها را توانمند می‌کرد و به آن امکان بقا می‌داد. از سویی این جنگ با بیش از دو میلیون کشته و مجروح و یک میلیارد دلار خسارت تا سال ۱۳۶۵، تمامی زندگی مردم ایران را تحت تأثیر خود قرار داده بود و خمینی نیز به گفته‌ی خود تا آخرین خشت خانه‌های تهران حاضر به پذیرش آتش بس نبود. مجاهدین خلق در این شرایط اعلام کردند که وظیفه‌ی ملی هر ایرانی آزادی‌خواه تلاش برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق است.

امضای قرارداد صلح با عراق

آن‌ها فعالیت‌های گسترده‌ای را، هم در سراسر جهان و هم در داخل ایران علیه جنگ آغاز کردند تا رژیم ایران را وادار به پذیرش آتش بس کنند. اولین گام مجاهدین این بود که با وزیر خارجه دولت عراق در مورد شرایط صلح و پایان دادن به جنگ به مذاکره پرداختند. مسعود رجوی در سال ۱۳۶۱ به امضای قرارداد صلح با دولت عراق پرداخت. دولت عراق با امضای این قرار داد نشان داد که حاضر به صلح است. مجاهدین خلق توانستند حمایت هزاران تن از شخصیت‌های جهانی از این طرح صلح را به دست بیاورند.

مفاد طرح صلح چنین بود:

  1. اعلان فوری آتش‌بس بین کلیهٔ نیروهای دو کشور در زمین، هوا و دریا.
  2. تشکیل کمیسیون نظارت بر آتش‌بس وعقب‌نشینی تحت نظر یک مرجع مرضی‌الطرفین یا دبیرکل ملل متحد.
  3. عقب‌نشینی نیروهای دو کشور تا پشت مرزهای مشخص‌شده در پروتکلهای راجع به علامت‌گذاری مجدد مرز زمینی ایران وعراق و پروتکل راجع به تعیین مرز رودخانه‌ای بین ایران و عراق و صورتجلسات نقشه‌ها و عکس‌برداریهای هوایی ضمیمهٔ آن دو که به امضای دو طرف رسیده‌است. زمان لازم برای عقب‌نشینی به مرزهای بین‌المللی مذکور به تشخیص کمیسیون نظارت بر آتش‌بس، قبل از اعلان آتش‌بس تعیین می‌شود.
  4. مبادلهٔ کلیهٔ اسرای جنگی، حداکثر ظرف سه ماه پس از اعلان آتش‌بس با رعایت مقررات بین‌المللی، تحت نظر صلیب سرخ بین‌المللی.
  5. ارجاع مسألهٔ تعیین خسارتهای ناشی از جنگ به دیوان بین‌المللی لاهه جهت تعیین خسارتهای ناشی از جنگ و نحوهٔ تأدیهٔ حقوق ایران. رأی دیوان در این مورد لازم‌الاجرا خواهد بود.
  6. تعهد طرفین به فراهم‌نمودن موجبات بازگشت پناهندگان و رانده‌شدگان دو کشور به یکدیگر، با اعلام عفو عمومی و تضمین امنیت مالی و جانی آنها.
  7. تنظیم قرارداد قطعی صلح بین دو کشور، بر مبنای احترام کامل به حاکمیت و استقلال ملی، تمامیت ارضی، عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر، حسن همجواری و مصونیت مرزها از تجاوز.

توقف بمباران شهرهای ایران با فعالیت مجاهدین

با آغاز بمباران غیرنظامیان توسط ایران و عراق، مسعود رجوی از دولت عراق خواهان قطع بمباران غیرنظامیان شد. پس از آن شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران فعالیت‌های گسترده‌ای را برای متوقف کردن این بمباران‌ها آغاز کردند. دولت عراق سرانجام با درخواست مسعود رجوی موافقت نمود و بمباران‌ها را به صورت موقت قطع کرد. با قطع بمباران غیرنظامیان، رژیم ایران نیز بطور موقت بمباران‌ها را زیر فشارهای بین‌المللی قطع کرد.

 
مسعود رجوی در حال گرفتن جایزه صلح هندوستان بخاطر تلاش‌هایش در راستای توقف بمباران غیرنظامیان در جنگ ایران و عراق

مسعود رجوی در ادامه طی بیانیه‌ها و تلگراف‌های متعدد از رؤسای بسیاری از کشورهای جهان چون ایندیرا گاندی نخست وزیر وقت هندوستان و همچنین از رؤسای سازمان‌های بین‌المللی مانند سازمان ملل متحد و جنبش غیرمتعدها خواستار دخالت برای قطع دائمی بمباران‌ها در راستای صلح در جنگ ایران و عراق گردید. سرانجام با فعال شدن این موضوع و وارد شدن دبیرکل ملل متحد، دولت عراق و ایران متعهد شدند که بمباران غیرنظامیان را بطور دائمی قطع نمایند.

در فروردین ۱۳۶۴ توسط مجمع ائتلاف ملی هندوستان و جامعه جهانی، جایزه خدمات بشر دوستانه بین‌المللی هند به مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق ایران بخاطر تلاش‌هایش در جهت متوقف کردن بمباران غیرنظامیان در جنگ ایران و عراق اهدا گردید.

در هم شکستن ماشین جنگی خمینی

در گام بعدی مجاهدین تصمیم گرفتند عملا برای پایان دادن به جنگ اقدام کنند. با گذشت ۵ سال از کارزار دعوت به صلح، مجاهدین خلق گامی عملی را با پرداخت بها از جانب خود، برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق ضروری می‌دیدند. به این منظور در سال ۱۳۶۵ مسعود رجوی با وجود این‌که می‌دانست سفر و استقرار او در عراق اتهامات زیادی را متوجه او می‌کند، به عراق آمد و ارتش آزادی‌بخش را تشکیل داد.

مسعود رجوی در این شرایط بود که استراتژی ارتش آزادی‌بخش نوین را تدوین و دنبال کرد. این استراتژی بر تشکیل یک ارتش منظم در خارج از خاک میهن، درست در معبر سیاست صدور بحران رژیم ایران، یعنی عراق تکیه داشت.

کشور عراق به دلیل وجود مراقد ائمه، به دلیل بافت ۶۰ درصدی شیعه و به دلیل ۱۲۰۰ کیلومتر مرز مشترک، برای رژیم ایران بهترین انتخاب برای پیشبرد سیاست صدور بحران بود. خمینی درست به همین دلیل بود که از سال ۱۳۶۰ به رغم ده‌ها میانجی‌گری بین‌المللی و موافقت دولت عراق با تمامی پیشنهادات آتش بس، حاضر به توقف جنگ نبود.

به عبارتی جنگ راه تنها عامل استحکام و توانایی رژیم به شمار می‌رفت.

تاکتیک نظامی تدوین شده برای استراتژی ارتش آزادی‌بخش نوین، تاکتیک «شهاب» بود. این تاکتیک نیازمند تهوری بالاست و تنها یک نیروی انقلابی یا نیرویی با پتانسیل انگیزشی بالا می‌تواند آن‌را عملی کند. این تاکتیک برخلاف تمامی جنگ‌های منظم بر این قانون استوار است که وقتی موضع نظامی دشمن تسخیر می‌شود نیازی به توقف برای پاکسازی پشت سر و مناطق هم‌ارز و سپس تجدید قوا و حمله مجدد نیست. در این تاکتیک نیروی حمله کننده بصورت شهاب بدون پاکسازی پشت سر خود به صورت خطی و پیکانی به عمق مناطق حریف حرکت می‌کنند و قلب جبهه‌ی حریف، یعنی فرماندهی آن‌را از کار می‌اندازند.

ارتش آزادی‌بخش پس از آمادگی طی دو عملیات گسترده با استفاده از تاکتیک شهاب چندین لشکر و تیپ نیروهای نظامی ایران را از کار انداخت. در عملیات دوم با نام چلچراغ این ارتش توانست شهر مهران را تسخیر و نزدیک به دومیلیارد دلار غنیمت بگیرد. ارتش آزادی‌بخش در این عملیات با استفاده از تاکتیک شهاب در حالی به مرکز لشکر سپاه پاسداران رسید که فرمانده سپاه پاسداران در حال تماس با تهران برای کسب تکلیف بود. با تسخیر فرماندهی تمامی جبهه فرو ریخت. یک هفته پس از تخلیه‌ی شهر مهران توسط مجاهدین، هنوز رژیم ایران نتوانسته بود به مناطق مزبور بازگردد. مجاهدین در این عملیات شعار «امروز مهران، فردا تهران» سردادند. خمینی ۲۹ روز بعد آتش بس را که به گفته‌ی خود او جام زهر بود پذیرفت و به جنگ خاتمه داد. او دلیل نوشیدن جام زهر را ذکر نکرد اما فرماندهان سپاه بعدها آن‌را نتیجه‌ی عملیات مجاهدین دانستند.

محمد اسماعیل کوثری از فرمانده‌هان بالای سپاه پاسداران سال‌ها بعد راز قبول آتش‌بس این‌چنین فاش می‌کند:

دشمنان، توطئه‌های واقعاً گستردهای را طرح‌ریزی کرده بودند، چون منافقین قبل از عملیات فروغ جاویدان. در مهران، عملیاتی به زعمِ خود موفقیت آمیز انجام داده بودند؛ و شعارِ ” امروز مهران فردا تهران “ را هم یکی دو ماه قبل، مطرح کرده بودند؛ بنابراین با در اختیارگرفتنِ انواع سلاح‌های سنگین و نیمه سنگین همچون نفر بر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند. پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام، تمام این توطئه‌ها را خنثی کرد.[۱۸]

پایان یافتن جنگ ایران و عراق تضعیف حکومت، تشکیل جناح‌ها و بارز شدن شکاف‌ها و افزایش مطالبات اجتماعی و سیاسی را در برداشت و رژیم ایران را وارد فاز جدیدی از حیات خود کرد.

تروریسم

رژیم ایران، سازمان مجاهدین خلق را متهم به تروریست می‌کند. رژیم ایران می‌گوید ۱۷هزار نفر بر اثر ترورهای سازمان مجاهدین کشته شده‌اند اما مجاهدین می‌گویند در عملیات‌های خود در ایران تنها اهداف نظامی یا جاسوس‌ها و مخبرانی را هدف قرار داده‌اند که موجب مرگ ده ها نفر شده بودند. مجاهدین نام عملیات خود را مقاومت مسلحانه در برابر دیکتاتوری می‌گذارند و می‌گویند حتی یک هدف غیرنظامی و غیرحکومتی را مورد حمله قرار نداده‌اند.

 
کلیشه نشریه مجاهد در مورد حکم دادگاه فرانسه و برائت مجاهدین از اتهام تروریسم

مجاهدین اعلام کرده‌اند که همواره عملیات خود را با شاخص قرار دادن «مرز سرخ غیرنظامی» انجام داده‌اند و حاضرند در برابر هر دادگاهی در مورد آن پاسخگو باشند.

طی ۲۰ حکم دادگاه‌های بین‌المللی اتهام تروریزم از سازمان مجاهدین خلق ایران رفع شد. این لیست‌گذاری، به درخواست رژیم ایران توسط اتحادیه اروپا، انگلستان و دولت آمریکا به عنوان پیش شرط روابط دو جانبه انجام شده بود. قضات ضد تروریستی فرانسه در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۰، با صدور حکم منع تعقیب در زمینه اتهام‌های تروریسم و تامین مالی تروریسم به نفع اعضا و هواداران مجاهدین رای دادند. این قضات تصریح کردند که عملکردهای مقاومت ایران چه در حال و چه در گذشته ربطی به تروریسم ندارد و مقاومت علیه استبداد محسوب می‌شود.[۱۹]

این حکم تأکید می‌کند:

«شورای ملی مقاومت ایران، سازمان مجاهدین خلق ایران و ارتش آزادی‌بخش ملی ایران، همگی تشکلی را ایجاد می‌کنند که هدف آن سرنگون کردن رژیم حاکم بر ایران است. بر اساس تحقیقات قضایی شیوه‌های مقاومت برای رسیدن به این هدف یا سیاسی بوده‌اند (مانند تبلیغات، جلب توجهات، جلب حمایت و استفاده از اهرم‌های مختلف) یا با استفاده از یک ارتش واقعی، ارتش آزادی بخش ملی ایران و یا در برگیرنده ی عملیات نظامی داخل ایران است که توسط سازمان مجاهدین خلق ایران به عهده گرفته شده است. در پرونده سندی دال بر عمل مسلحانه‌ای که غیرنظامیان را عمدا مورد هدف قرار داده باشد، وجود ندارد. داده‌های این پرونده اجازه نمی‌دهد تهاجمات نظامی با اعمال تروریستی یکی محسوب شود. در حقوق فرانسه، یک تهاجم نظامی که منجر به نبرد میان نظامیان شود، نمی‌تواند به عنوان تروریزم توصیف شود.»

 
رسانه‌ها برائت مجاهدین خلق از تروریسم را انعکاس دادند

رسانه‌های بین المللی برائت مجاهدین از اتهام تروریسم را انعکاس دادند.

وال استریت ژورنال نوشت:

فرانسه باقیمانده اتهامات علیه گروه مخالفان ایرانی را ساقط کرد

کانار آنشنه نوشت:

پرونده ی پر سر و صدای تروریسم صاف و ساده به سطل آشغال ریخته شد.

احکام دادگاه‌های بین‌المللی

  • دادگاه عدالت اروپا ۴ بار به سود سازمان مجاهدین خلق ایران، مبنی بر خروج از لیست تروریستی اتحادیه اروپا حکم صادر کرده است. اولین حکم دادگاه عدالت اروپا، در ۲۱ آذر ۱۳۸۵ (۱۲ دسامبر ۲۰۰۶) صادر شد.[۲۰]
  • ۲ آبان ۱۳۸۷ (۲۳ اکتبر ۲۰۰۸)، دادگاه عدالت اروپا برای دومین بار تصمیم اتحادیه اروپا برای حفظ مجاهدین در لیست تروریستی را لغو کرد و حکم داد که شورای وزیران اتحادیه اروپا مدارک و استدلال کافی برای تصمیم خود ارائه نکرده است.
  • ۲۵ تیر ۱۳۸۷ (۱۵ ژوئیه ۲۰۰۸) و ۱۴ آذر ۱۳۸۷ (۴ دسامبر ۲۰۰۸)، دادگاه عدالت اروپا با صدور سومین و چهارمین حکم، برچسب تروریستی اتحادیه اروپا علیه سازمان مجاهدین خلق ایران را لغو کرد.[۲۱][۲۲]
  • ۹ آذر ۱۳۸۶ (۳۰ نوامبر ۲۰۰۷)، دادگاه عالی انگلستان گفت: سازمان مجاهدین درگیر تروریسم نیست و حفظ آن در لیست تروریستی غیرعقلانی است.[۲۳]
  • ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۷ (۷ مه ۲۰۰۸)، دادگاه استیناف انگلستان تصمیم دادگاه عالی انگلستان مبنی بر لغو ممنوعیت مجاهدین را ابقا نمود و تصریح کرد مدارک محرمانه نظر این دادگاه را مبنی بر این که سازمان مجاهدین درگیر تروریسم نیست، تقویت کرده است.[۲۴]
  • ۲۵ تیر ۱۳۸۹ (۱۶ ژوئیه ۲۰۱۰)، دادگاه استیناف واشنگتن اتهام تروریستی علیه سازمان مجاهدین را نپذیرفت و آن را ناقض پروسه عادلانه دادرسی و فاقد شواهد لازم توصیف کرد و پرونده را برای تجدید نظر به وزیر خارجه وقت، ارجاع داد.[۲۵]
  • ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ (۱۲ مه ۲۰۱۱)، دادگستری فرانسه و قاضی تحقیق ضدتروریسم، دستور ابطال اتهام تروریسم علیه سازمان مجاهدین خلق ایران را صادر کرد.[۲۶]
  • چهارشنبه ۳۰ آذر ۱۳۹۰ (۲۱دسامبر ۲۰۱۱)، سیزده قاضی دیوان عدالت اروپا در لوگزامبورگ، فرجام‌خواهی دولت فرانسه از حکم ۴دسامبر ۲۰۰۸ دادگاه اتحادیه اروپا مبنی بر لغو برچسب تروریستی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران را مردود اعلام کرد و حکم دادگاه عدالت اروپا را که منجر به خروج سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست اتحادیه اروپا گردید، تأیید نمود.[۲۷][۲۸]
  • ۱۲ خرداد ۱۳۹۱ (۱ ژوئن ۲۰۱۲)، دادگاه استیناف آمریکا، با حکم مندیمس به وزیر خارجه دستور داد تا سازمان مجاهدین خلق ایران را از فهرست سازمان‌های تروریستی (FTO) حذف کند.[۲۹]

موضع‌گیری خانم مژگان پارسایی

خانم مژگان پارسایی، جانشین رهبری سازمان مجاهدین خلق در اشرف، در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۸۶، در برابر اتهام تروریستی که رژیم ایران به سازمان مجاهدین خلق نسبت می‌داد، آمادگی ۳۵۰۰ تن از مجاهدین را برای شرکت و شهادت دادن در هر دادگاه بین‌المللی در فرانسه یا هر کشور دیگر اروپایی که براساس حقوق بین‌الملل و موازین جهان‌شمول قضایی تشکیل شود، اعلام نمود.[۳۰]

انفجار حرم امام رضا

حرم امام رضا در تاریخ ۳۰خرداد سال ۱۳۷۳ در روز عاشورا، ساعت ۱۴۲۶بعدازظهر با میزان ۱۰پوند مواد منفجره تی ان تی منفجر شد. این انفجار بزرگ ۲۷ نفر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی برجای گذاشت. رژیم ایران سازمان مجاهدین خلق ایران را عامل این انفجار معرفی کرد و گفت هدف سازمان مجاهدین از این انفجار ایجاد اختلاف بین شیعه و سنی بود. در همین رابطه رژیم ایران دو زن را به همین اتهام در مصاحبه تلوزیونی علیه مجاهدین به صحنه آورد تا ثابت کند این انفجار توسط مجاهدین خلق انجام شده است. سازمان مجاهدین بلافاصله این اتهام را رد کرد و اعلام کرد این کار توسط وزارت اطلاعات برای بدنام کردن سازمان مجاهدین خلق انجام شده است.

طرح وزارت اطلاعات

وزارت اطلاعات تلاش کرد با فضاسازی‌های بسیار و تبلیغات گسترده و مصاحبه‌های متعدد در تلویزیون این انفجار را به مجاهدین خلق نسبت دهد. اما سازمان مجاهدین خلق آن را محکوم کرد و اعلام نمود که این انفجار برای بدنام کردن مجاهدین خلق انجام شده است. در نهایت پس از بروز اختلافات در وزارت اطلاعات، پرده از جنایت و توطئه انفجار حرم در تاریخ آذر ۱۳۷۸برداشته شد و سازمان قضایی نیروهای مسلح بمب‌گذاری و انفجار در حرم امام رضا را در اطلاعیه‌ای به باند سعید امامی نسبت داد و معلوم شد این انفجار و کشتار توسط وزارت اطلاعات رژیم ایران طراحی و اجرا شده است. لازم به ذکر است که در زمان انفجار حرم امام رضا، سعید امامی معاون وزارت اطلاعات و از ارکان اصلی وزارت اطلاعات بود و مجاهدین خلق را متهم به این انفجار کرده بود.

در همین رابطه عمادالدین باقی در کتابش با نام تراژدی دموکراسی در ایران، جلد دوم چگونگی انفجار حرم امام رضا و نقش باند سعید امامی در این انفجار را شرح می‌دهد و در آن، عنوان می‌کند که رژیم ایران یک زندانی را زیر شکنجه وادار به اعتراف به انفجار و وابستگیش به مجاهدین خلق می‌کند. عمادالدین باقی در این رابطه نوشت:

«با توجه به فرضیه قریب به واقع زندانی بودن «مهدی نحوی» میتوان گفت که وی در طی این مدت تحت فشار و شکنجه برای اعتراف به انفجار حرم امام رضا قرار گرفته است. بدیهی است فردی که روح او از ماجرا بی‌اطلاع بوده به آسانی تن به چنین اعترافی نمیدهد، به ویژه اگر عرق مذهبی داشته باشد و از طرف دیگر میداند با چنین اعترافی حکم مرگ خویش را امضا خواهد کرد. سرانجام پس از ناامید شدن از کسب اعتراف باید سناریو را به گونه ای دیگر اجرا کرد. مهدی نحوی با اتومبیل افراد سعید امامی به تهرانپارس در یکی از شلوغترین نقاط که ایستگاه مسافران نیز هست، آورده میشود تا عده زیادی از مردم تهران شاهد باشند. به او یک قبضه کلت کمری خالی از فشنگ داده و چنین فریب داده میشود که میخواهند او را فراری دهند. مهدی نحوی، جوان بی تجربه ای که گمان میکند فرشته نجات به سراغ او آمده است با خیالی خام از اتومبیل بیرون فرستاده میشود. او چونان محکومی گریزپا به سوی سرنوشتی نامعلوم -به امید رهایی و بیخبر از سناریوی طراحی شده- شتابان می دود. چند لحظه بعد ماموران از اتومبیل بیرون آمده و فرمان ایست میدهند. نحوی هم‌چنان شتابان می دود، اما گلوله ها امان نمیدهند و او نقش بر زمین میشود و در حالیکه عده زیادی از مردم شاهد بودند که او در حال فرار و ماموران در حال تعقیب بودند و به او ایست دادند اما فرد فراری که اسلحه ای هم نزد خود داشت تسلیم نشد و هدف قرار گرفت. شب همان روز در اخبار سراسری صدا و سیما گفته شد که عده زیادی از مردم شاهد این درگیری بوده اند. ماجرا به اندازه ای طبیعی بود که هیچ‌کس به ساختگی بودن سناریوی نحوی تردید نمیکند».[۳۱][۳۲]

اعتراف رژیم ایران به انفجار حرم

بسیاری از روزنامه‌های رژیم ایران از زبان فرماندهان سپاه و کسانی که سابق در امور مربوط به نظام مسئولیت داشتند، انفجار حرم امام رضا را کار وزارت اطلاعات دانستند و در اظهار نظرهای مختلف آن را بیان کردند. در همین رابطه اکبر گنجی یکی از فرماندهان سابق در سپاه درباره واقعه انفجار حرم امام رضا عنوان کرد که وزارت اطلاعت کشیش‌های مسیحی مخالف نظام جمهوری اسلامی را به قتل رساند و این قتل‌ها را به گردن مجاهدین انداخت تا هم از دست کشیش‌های مسیحی خلاص شود هم مجاهدین خلق بی‌آبرو شوند. اکبر گنجی ادامه داد که انفجار در حرم امام رضا و بلافاصله نسبت دادن آن به مجاهدین خلق، کار وزارت اطلاعات بود و نه کار مجاهدین خلق.[۳۳]

قتل کشیش‌های مسیحی

 
قتل کشیش‌های مسیحی در ایران

قتل کشیش‌های مسیحی در ایران، در دهه ۷۰، در فاصله دی‌ماه سال ۱۳۷۲ تا تیر ماه ۱۳۷۳جریان داشت. در این دوران رهبران کشیش‌های مسیحی در سلسله عملیاتی سازماندهی شده توسط وزارت اطلاعات به قتل رسیدند.

از جمله کشیش‌های مسیحی که در این دوران به قتل رسیدند، اسقف هوسپیان مهر، کشیش مهدی دیباج و اسقف تاتائوس میکائیلیان بودند. به گفته «اکبر گنجی» عامل رژیم ایران در وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران، این کشیش‌ها به دلیل قبول نداشتن نظام سیاسی ایران و فعالیت‌هایشان برای حقوق بشر و حقوق اقلیت‌ها در ایران به دست وزارت اطلاعات به قتل رسیدند. وزارت اطلاعات قتل این کشیش‌ها را به مجاهدین خلق نسبت داد.[۳۴]

در این سلسله قتل‌ها اسقف هائیک هوسپیان‌مهر از بالاترین رهبران روحانی مسیحی در ایران و رهبر شورای روحانیان کلیسای انجیلی و رئیس مجامع ربانی ایران در ۲۹ دی ۱۳۷۲، توسط وزارت اطلاعات رژیم ایران به قتل رسید.[۳۵]

اسقف تاتائوس میکائیلیان رئیس شورای پروتستان‌های ایران در ۱۳ تیر ۱۳۷۳ در سن ۶۲ سالگی در مسیر رفتن به دانشگاه تهران، با شلیک گلوله به قتل رسید. کشیش میکائیلیان جانشین کشیش هوسپیان‌مهر و رئیس پیشین شورای کشیشان پروتستان ایران بود که ۶ ماه پیش از آن ربوده شده و به قتل رسیده بود.[۳۶]

کشیش مهدی دیباج رهبر کلیسای انجیلی در روز ۱۶ خرداد ۱۳۷۳ هنگام تردد در مسیر فرودگاه مهرآباد ربوده شد و جسد مثله شده‌ی وی در منطقه‌ای جنگلی در اطراف تهران کشف شد.[۳۷]

مدتی بعد، مقامهای وزرات اطلاعات سه زن را به عنوان اعضای مجاهدین در تلویزیون ظاهر کردند. آنها «اعتراف» کردند که رهبران مسیحی ایران را به دستور مجاهدین کشته‌اند و اجساد آنها را قطعه قطعه کرده در فریزر خانه‌ای جا داده‌اند. جمهوری اسلامی برای آنها یک دادگاه تشکیل داد.

بعدها جناح‌های مختلف در رژیم ایران در دعواهای درونی فاش کردند که قتل اسقف‌های مسیحی به وسیله وزارت اطلاعات صورت گرفته است.

جزئیات قتل کشیش‌ها از زبان عوامل وزارت اطلاعات

مهدی خزعلی در ۴ شهریور ۱۳۹۵ از قول علی ربیعی «وزیر دولت روحانی» چنین روایت کرد:

«یکی از کارهای وحشتناکی که مقام‌های امنیتی جمهوری اسلامی کرده‌اند این بود که سه دختر را طعمه کردند برای اینکه ببینند دو کشیش مسیحی آیا تبشیر و تبلیغ مسیحیت می‌کنند یا نه، اینها فکر می‌کردند در همین حد طعمه هستند که بروند و بگویند ما می‌خواهیم به کیش مسیحیت بیاییم و شما ما را تبشیر کنید، به خانه‌ی آن دو کشیش می‌روند اما جلوی چشم سه دختر کشیش‌ها کشته می‌شوند و قطعه قطعه می‌شوند و داخل یخچال گذاشته می‌شوند.»

خزعلی از قول علی ربیعی ادامه داده و می‌گوید:

«دختران مجبور می‌شوند مصاحبه کنند و اعتراف کنند که ما از طرف سازمان مجاهدین خلق ماموریت داشتیم کشیش‌ها را بکشیم و آن‌ها گمان می‌کنند برای آزادی این مصاحبه را باید انجام دهند، به آن‌ها قول داده بودند، اما امنیتی‌ها از لو رفتن ماجرا می‌ترسند و حکم اعدام هر سه طعمه را امضا می‌کنند اما بعدها به ۱۵ سال حبس متهم می‌شوند».[۳۸]

اعتراف یوسفی اشکوری

در روزنامه عصر آزادگان به نقل از یوسفی اشکوری درمورد قتل کشیش‌های مسیحی نوشته شد:

«وقتی بنا به گفته گنجی کشیشان مسیحی با آن طرز فجیع کشته می‌شوند و بعد سه زن زندانی را به تلویزیون می‌کشانند و اعترافات دروغین آنان را پخش می‌کنند و بعد با محاکمه قلابی حکم عادلانه و توأم با شفقت اسلامی! صادر می‌کنند، آیا باز این عملیات محفلی و مربوط به چهار نفر بوده است؟ … با این‌که مدت‌هاست (حداقل از یک سال پیش) از انجام قتل‌های متعدد سیاسی در طول یک دهه گذشته به‌وسیله برخی از اعضا یا عوامل وزارت اطلاعات یا احتمالا نهادهای دیگر سخن می‌رود (قتل‌هایی که به گفته برادر رئیس‌جمهور به حدود ۸۰ فقره می‌رسد) اما چرا تاکنون هیچ مقام رسمی در این زمینه اظهارنظر نکرده است؟ … البته در مقابل این سکوت، شواهد و قرائنی دال بر صحت این مدعا وجود دارد که ازجمله می‌توان به سخنان مشهور روح‌الله حسینیان اشاره کرد. ایشان صریحا اعلام کرد سعید امامی معتقد به گردن زدن تمامی مخالفان بوده و در داخل و خارج صدها عملیات (آدمکشی) داشته است.»

یوسفی اشکوری ضمن رد این نظریه که قتل‌ها محفلی و توسط عده‌ای خودسر انجام شده افزود: «اگر این مدعیات درست باشد و آدمکشی‌هایی در این سطح و با این تنوع (ازنظر تیپ فکری و سیاسی و جهات دیگر قربانیان) آن هم در طول حداقل یک دهه روی‌داده باشد، آیا در این صورت بازهم می‌توان قتل‌ها را «محفلی» و آدمکشان را «خودسر» و انگیزه‌های آنان را «ضربه زدن به‌نظام» دانست؟ بدیهی است که حوزه تصمیم و عمل از محدوده چند جوان خودسر و گردآمده در یک محفل کاملا شخصی بسیار فراتر بوده و با هیچ منطقی نمی‌توان پذیرفت که قاتلان محدود مثلا چهار، پنج‌نفره در طول یک دهه پیوسته آدم کشته و ده‌ها و احتمالا صدها نفر را در داخل و خارج به قتل رسانده‌اند تا به‌نظام ضربه بزنند. این چگونه ضربه زدنی به‌نظام بوده است که تمامی مقتولان از «دگراندیشان و مخالفان (واقعی یا توهمی) بوده‌اند؟ آیا تمامی این تصمیم‌ها و عملیات به‌وسیله سعید امامی صورت گرفته است؟ آیا می‌توان قبول کرد مسئولان کشور از این عملیات بی‌اطلاع بوده‌اند؟ … وقتی صریحا اعلام می‌شود امامی عقیده داشته که باید گردن همه مخالفان را زد و عملا نیز این کار را می‌کرده است. آیا باز می‌توان پذیرفت که هیچ مقامی از آن اطلاع نداشته است راستی چه کسی باید به این پرسش‌ها پاسخ گوید؟»

قتل برای امنیت ملی

روزنامه ابرار در تاریخ ۵ دی ۱۳۷۸ به نقل از نشریه ارزش‌ها در این رابطه می‌گوید

«طرح به دره افکندن اتوبوس حامل نویسندگان، قتل‌عام کشیش‌های مسیحی، بمب‌گزاری در حرم امام‌رضا (ع)، … گوشه‌ای از اقدام‌های همکاران و همفکران فلاحیان در وزارت اطلاعات بود که تحت عنوان تحکیم پایه‌های امنیت ملی انجام می‌شد… آیا فلاحیان در زمانی که عهده‌دار وزارت اطلاعات بود، جز هاشمی رفسنجانی رئیس دیگری داشته است؟».[۳۹]

سکت و فرقه‌گرایی

یکی از برچسب‌هایی که در شیطان سازی علیه مجاهدین خلق به‌کار گرفته می‌شود، متهم کردن آنان به سکت (فرقه) بودن است. منشاء این برچسب نیز مانند دیگر اتهاماتی که به مجاهدین خلق زده می‌شود، جمهوری اسلامی ایران است. روزنامه همشهری در شماره ۹ اسفند ۱۳۸۱ خود نوشت:

«در اردوگاه های نظامی مجاهدین شیوه های خاصی برای آموزش هواداران به کار گرفته می‌شود و ابزارهای شست وشوی مغزی با استفاده از زور و اسلحه در این پایگاه‌ها رواج داشته و در مجموع این تشکیلات یک فرقه شخصی و «رجوی» رهبر آن است.»

جمهوری اسلامی با این برچسب می‌کوشد از تصویر خوفناکی که در اذهان عمومی دنیا از فرقه وجود دارد، در شیطان سازی علیه مجاهدین خلق استفاده کند. آلن ویوین متخصص در امور سکت (وزیر مشاور در دولت فرانسوا میتران و گزارش‌گر کمیسیون پارلمانی در امور سکت‌ها در فرانسه) در مقاله‌ای با عنوان «پیدا کنیم سکت را» می‌نویسد:

«... رژیم ایران که با موج ابراز انزجار از سوی ملل متمدن روبرو است، به هر خس و خاشاکی متشبث می‌شود تا چهره‌ی خود نزد افکارعمومی بین المللی را بهبود بخشد. یکی از شیوه‌های معمول آن این است که اتهام سکت بودن را علیه تمام معترضان خود، بخصوص مخالفان ایرانی و مشخصا یکی از اصلی‌ترین جنبش‌های مخالف یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران، برگرداند. این شیوه جدید نیست. ما اغلب با اتهام رفتار سکتاریستی از سوی سازمان‌های سکت مرام علیه تمام کسانی که با آنان مقابله می‌کنند مواجه هستیم. این گونه قلب مفاهیم از قضا برای مدافعان حقوق بشر مفید است، چرا که ترغیبشان می کند با دقت رفتارهای مشخص کسانی که رژیم‌های جبار می‌کوشند به این ترتیب به آنها انگ بزنند را مورد مطالعه قرار دهند. نخستین اتهام صادره از سوی تهران این است که جنبش مجاهدین خلق یک سکت تروریستی است. اتهامی ترسناک که برای ترسانیدن غربی‌ها در این روزگار مملو از حملات تروریستی ساخته و پرداخته شده است. اینجا به خصوص دولت آمریکا هدف قرار دارد که پس از ۱۱ سپتامبر دچار بی ثباتی شده است.»[۴۰]

ویژگی‌های فرقه

محققان ویژگی‌ها و شاخص‌های مختلفی برای شناسایی یک فرقه مطرح کرده‌اند. تعدادی از ویژگی‌هایی که اکثریت آنها بر سر آن اتفاق نظر دارند عبارتند از:

  • درون‌گرایی و منزوی بودن از جهان خارج
  • محدود بودن ابعاد و حیطه جغرافیایی
  • فقدان ساختارهای رهبری کننده و مکانیسم‌های حسابرسی
  • پندارهای مخفی
  • القای این ایده که رهبر دارای قدرت‌های فرا انسانی است و یا معصوم است
  • استفاده از مغزشویی و تکنیک‌های کنترل ذهن
  • استفاده از شیوه‌های شیادانه و یا زورمندانه برای عضوگیری
  • در بسیاری موارد، القای افکار زن ستیزانه
  • دکتر کلتون رودز استاد دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در مقاله‌ی تحقیقاتی خود در سال ۱۹۹۷ مهمترین تفاوت میان یک فرقه و یک جریان یا جنبش سیاسی را در «هدف غایی» می داند که در یک فرقه، بر خلاف یک جریان غیرفرقه‌ای، تماما معطوف به درون است. فرقه شناس آمریکایی، مارگارت تالر سینگر استاد دانشگاه برکلی در کالیفرنیا نیز در کتاب «فرقه ها در میان ما» (۱۹۹۵) می گوید که انرژی و تمرکز احزاب و جریانهای سیاسی رو به بیرون خودشان و با هدف ارتقای حیات اعضا یا اغلب مردمی است که اعضای آنها نیز نیستند، در حالی که انرژی و تمرکز یک فرقه تماما معطوف و متمرکز رو به درون است و کاری به بیرون خود ندارد. وی فرقه را یک دایره بسته می‌داند که فقط در خدمت خودش است و نه اهداف بزرگتری در ورای این گروه.

به این ترتیب سازمان مجاهدین خلق با توجه به اهداف سیاسی که در رابطه با تمامیت ایران دارد و از ابتدا نیز برای ان تأسیس شده است در چارچوب تعاریف سکت نمی‌گنجد.

نفی اتهام فرقه به مجاهدین خلق

با مقایسه ویژگی‌های مجاهدین خلق ایران می‌توان دید که اتهام فرقه به مجاهدین یک برچسب برای پیش بردن اهداف سیاسی است.

  • مجاهدین یک جنبش سیاسی دیرپا و گسترده

سازمان مجاهدین خلق بزرگترین سازمان سیاسی در تاریخ ایران است. این سازمان از بدو تاسیس، خود را یک سازمان دموکرات، ناسیونالیست و ضدبنیادگرای مسلمان تعریف کرده و استراتژی و برنامه سیاسی و اهداف روشن و اعلام شده‌ای داشته است. در زمان شاه مجاهدین به سرعت تبدیل به یک نیروی مهم اپوزیسیون شدند. در دوران جمهوری اسلامی ۱۲۰ هزار تن از اعضا و فعالان این سازمان اعدام شده و صدها هزار تن زندانی و شکنجه شده‌اند. در سال ۱۹۸۸، خمینی با صدور فتوایی دستور داد که کلیه زندانیان سیاسی مجاهدین قتل عام شوند. در دوران ریاست جمهوری خاتمی یک روزنامه جناح خاتمی به نام اخبار اقتصاد نوشت تعداد بینندگان برنامه تلویزیونی مجاهدین از تیراژ کل روزنامه های جناح خاتمی بالاتر است.[۴۱]

بنا به ویژگی‌های بالا سازمان مجاهدین نمی‌تواند یک جنبش درون‌گرا با اهداف خاص باشد.

  • مجاهدین خلق جنبشی با ریشه‌های عمیق اجتماعی در ایران

مجاهدین طی چهار دهه فعالیت گسترده سیاسی و اجتماعی علیه دو نظام دیکتاتوری در ایران، از محبوبیت گسترده و ریشه‌های عمیق اجتماعی در جامعه ایران برخوردار بوده‌اند. مجاهدین قبل از سرکوب مطلق و اعدام‌های دسته‌جمعی توسط جمهوری اسلامی میتینگ‌های چند صد هزار نفره در تهران و برخی دیگر از شهرهای ایران ترتیب می‌دادند. در نخستین انتخابات ریاست جمهوری بعد از سرنگونی شاه، مسعود رجوی دبیرکل آن زمان مجاهدین از سوی همه نیروهای اپوزیسیون مخالف ملاها و همچنین اقلیت‌های قومی مانند کردها و اقلیتهای مذهبی مانند مسیحیان و زرتشتیان و یهودیان به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی گردید، اما خمینی با صدور فتوایی به وی اجازه شرکت در انتخابات نداد، چرا که مجاهدین به قانون اساسی رژیم که بر مبنای ولایت فقیه و حاکمیت مطلقه آخوندها بنا شده بود، رای ندادند. نظرسنجی ها امروزه نشان می دهد که ۹۴درصد مردم مخالف رژیم هستند.[۴۲]

وقتی روزنامه آسیا چاپ تهران در شماره ۱۴ تیرماه ۱۳۸۲ عکسی از مریم رجوی را بعد از آزادی از بازداشت در اورسوراوآز درج نمود، مقامات مسئول روزنامه را به زندان اوین منتقل و انتشار آن را متوقف کردند.

  • مجاهدین جنبشی برون‌گرا و برخوردار از حمایت بین‌المللی

سازمان مجاهدین از ارتباطاتی گسترده، با جامعه ایران و همچنین با جامعه‌ی بین المللی برخوردار است. مجاهدین بیش از سه دهه است عضو ائتلافی از طیف های مختلف سیاسی و اجتماعی به نام شورای ملی مقاومت ایران هستند که به مثابه پارلمان مقاومت است. این مقاومت علاوه بر شبکه‌ی سراسریش در داخل ایران در بسیاری از شهرهای جهان دفتر و حضور دارد و دارای گسترده‌ترین ارتباطات با احزاب سیاسی و رسانه‌های خبری در کشورهای جهان است. مجاهدین خلق ایران مورد حمایت اکثریت اعضای کنگره‌ی آمریکا و مجلس عوام انگلستان و پارلمان‌های دیگر کشورهای اروپایی و هزاران پارلمانتر و شخصیت سیاسی دیگر در جهان است.[۳۶]

  • ساختارهای رسمی رهبری جمعی و حسابرسی

سازمان مجاهدین دارای ساختارهای رسمی و اعلام شده رهبری جمعی است. طی سال‌های گذشته، کنگره اعضا و مسئولان سازمان که بنا بر اساس‌نامه سازمان هر دوسال یکبار برگزارمی‌شود، همواره در زمان مقرر و با حضور خبرنگاران و میهمانان خارجی تشکیل شده و با رای مستقیم کلیه اعضا، دبیرکل‌های مختلف انتخاب شده‌اند. اعضای شورای رهبری سازمان که منتخب هستند و در راس ارگان‌های مختلف سازمان قراردارند، نه تنها در کنگره‌های سازمانی بلکه در نشست‌های منظم ارگان‌های مختلف مورد حسابرسی و انتقاد از سوی اعضای پایین‌تر قرار می‌گیرند. مکانیسم‌های تصمیم‌گیری جمعی در این سازمان نهادینه شده است و هیچ تصمیم مهمی به صورت انفرادی گرفته نشده است. میزان سرانه شرکت یک عضو مجاهدین در نشست‌های تصمیم‌گیری نسبت به هر حزب دیگری بالاتر است.

  • مبارزه با برداشت‌های ارتجاعی و منحط از رهبری در مجاهدین

یکی از ویژگی‌های مجاهدین تاکید بر رهبری جمعی و به ویژه خطاپذیر بودن و انتقادپذیر بودن رهبری است. این درست نقطه مقابل خمینی است که ولی فقیه و رهبر را نماینده خدا بر روی زمین و بری از هر گناه می‌دانست. مجاهدین نخستین سازمان بزرگ سیاسی بودند که به قانون اساسی جدید در سال ۱۳۵۸ رای ندادند، چرا که ولایت فقیه را یک اصل ارتجاعی و ضددموکراتیک می‌دانستند. مجاهدین همواره بر این تاکید کرده‌اند که رهبری یک جنبش سیاسی و اجتماعی مانند این سازمان به هیچ‌وجه معصوم و عاری از اشتباه نیست. در کنگره‌های سازمان همواره شورای رهبری با ارائه گزارش کارهای انجام شده در فاصله کنگره قبلی و حاضر، خود را در معرض حسابرسی و انتقادهای اعضا و مسئولان سازمان قرار داده است، کما این که همین سنت در مورد دبیرکل‌های سازمان از زمان مسعود رجوی تا امروز رایج بوده است.

  • ترکیب و تنوع مجاهدین

نگاهی به ترکیب اعضای سازمان مجاهدین، سوابق علمی و تحصیلات، خاستگاه اجتماعی، محل تولد، سن و سایر خصوصیات آنها نشان می‌دهد که مجاهدین جنبشی هستند که اعضایش از همه جای ایران و انواع خاستگاه‌های اجتماعی می‌آیند و سطح تحصیلات و سن آنها نیز طیف گسترده‌ای را شامل می‌شود. این گستردگی و تنوع با ترکیب معمول یک فرقه تماما متفاوت است. در صفوف مجاهدین از جوانان ۱۸ سال به بالا تا زنان و مردانی در سنین هفتاد سالگی حضور دارند. پیشینه شغلی اعضا از دانشجو و معلم و استاد دانشگاه گرفته تا مهندس، پزشک و آرشیتکت، افسران سابق ارتش، متخصصان کامپیوتر و یا کارگران و پیشه وران را دربرمی‌گیرد.

  • اعتقاد به علنیت در مجاهدین

مجاهدین به شفافیت و علنیت اعتقاد دارند. این سازمان به رغم این که با فعال‌ترین دولت حامی تروریسم در جهان می‌جنگد که صدها تن از فعالان مقاومت را در حملات تروریستی در خارج ایران کشته یا مجروح کرده است، به رغم ریسک‌های امنیتی و برخلاف سنت رایج در میان سازمان‌های درگیر در یک جنگ آزادی‌بخش، همواره اسامی مسئولان خود را اعلام کرده است. رسانه‌های مقاومت روزانه گزارش‌های مبسوطی از فعالیت‌های مقاومت و سازمان مجاهدین در اختیار افکار عمومی ایران قرار می‌دهند. سازمان مجاهدین همواره سیاست‌هایش را به صورت اعلام شده و کاملا علنی پیش برده است. مجاهدین طی سالیان گذشته در برابر هرگونه اتهام و برچسبی، ولو این که ساخته و پرداخته جمهوری اسلامی باشند، با صدور اطلاعیه و موضع‌گیری علنی و شفاف، واقعیت را به افکار عمومی ایران وجهان عرضه کرده‌اند. مجاهدین همواره برنامه‌های سیاسی و باورهای عقیدتی و خطوط استراتژیکی خود را در جزئیات منتشر کرده‌اند. همچنین مجاهدین خلق به خبرنگاران اجازه‌ی ورود به قرارگاهشان را داده و می‌دهند.

  • موقعیت زنان در مجاهدین خلق

درحالی که جامعه شناسان یکی از ویژگی‌های مشترک در میان فرقه‌ها را القای افکار زن ستیزانه و زیر پا گذاشتن حقوق زنان می‌دانند، مجاهدین و مقاومت ایران از نظر کمیت و کیفیت شرکت زنان در این جنبش نه تنها در خاورمیانه بلکه در جهان در موقعیت منحصر به فردی قرار دارند. زنان در تمامی سطوح مقاومت، از جمله در رهبری آن حضور دارند و بیش از نیمی از اعضای پارلمان درتبعید (شورای ملی مقاومت ایران) را زنان تشکیل می‌دهند. این ویژگی در مجاهدین در برابر رژیم ولایت فقیه که زن ستیزی از برجسته‌ترین ویژگی‌های آن است قرار دارد.

  • مجاهدین تحصیل کرده‌ترین حنبش آزادی‌بخش

به گواهی خبرنگاران بین المللی و دیپلمات‌ها و نمایندگان ملل متحد که از قرارگاه‌های مجاهدین در عراق بازدید کرده اند، اعضای این جنبش اساسا از فارغ التحصیلان دانشگاه‌ها (که بسیاری از آنها در دانشگاه‌های غربی هستند) و روشنفکران تشکیل شده‌اند. روشنفکرانی که برای آزادی میهن‌شان از استبداد مذهبی به جنبش مقاومت پیوسته‌اند.

  • عضویت داوطلبانه در مجاهدین

تحمیل و اجبار از روش‌های فرقه‌ها برای عضوگیری و نگهداری اعضا است. در مورد مجاهدین بعد از چهار دهه سرکوب خونین و فتوای خمینی بر مباح بودن جان و مال و ناموس آنها و اعدام ۱۲۰هزار تن از اعضا و هواداران‌شان، هیچ کس در ایران از بهای سنگین عضویت و هواداری مجاهدین بی‌اطلاع نیست. کسانی که به مجاهدین می‌پیوندند داوطلبانه این هدف را انتخاب می‌کنند. دموکراسی حاکم بر مناسبات مجاهدین خلق ناشی از این واقعیت است که اعضای مجاهدین چه در داخل ایران و چه در سراسر دنیا همگی کاملا داوطلبانه به این سازمان پیوسته‌اند و همچنین می‌توانند داوطلبانه آن را ترک کنند.

نظر آلن ویوین متخصص امور سکت درباره مجاهدین خلق

 
آلن ویوین وزیر مشاور در زمان میتران و گزارشگر کمیسیون پارلمانی در امور سکت‌ها در فرانسه

آلن ویوین وزیر مشاور پیشین و متخصص امور سکت‌ها در فرانسه در مقاله‌ای با عنوان «ایران: پیدا کنیم سکت را» توضیح می‌دهد که چرا مجاهدین خلق یک سکت نیستند. او می‌گوید:

مجاهدین همیشه به مسئولیت خود برای وضع و ارتقاء قوانین مبتنی بر بیانیه جهانی حقوق بشر تاکید کرده‌اند. به عقیده آلن ویوین هر جنبش سکتاریستی بر یک رهبر کاریسماتیک متکی است که اوتوریته‌ی تام و تمام خود را بر پیروان فرقه اعمال می‌کند و خود را به یک رسالت الهی منتسب می‌کند اما مسعود رجوی به عنوان کسی که جنگ با رژیم ولایت فقیه را رهبری می‌کند، هیچ گاه خود را منتسب به عنصر الوهیت نمی‌داند و هرگز با صدور فرمان، بر تغییر ناپذیر بودن خود پا فشاری نکرده است. همچنین مریم رجوی، رئیس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران همیشه بر اصول لائیسیته تاکید دارد…

دلبستگی عمیق اعضا و هواداران سازمان مجاهدین به مریم رجوی امری آشکار است اما او سخنان پیامبرگونه که تنها در جهت اقناع پیروان باشد بر زبان نرانده است و هیچ دادگاه مقدسی جهت بیرون راندن افراد مرتد در اختیار ندارد. سازمان مجاهدین درست برعکس سکت‌ها که تا حد امکان از تدوین یک اساس‌نامه دموکراتیک پرهیز دارند، دارای یک اساس‌نامه مدون و اعلام شده است. سازمان مزبور به رغم تهدیداتی که از سوی مقامات تهران متوجه آن بوده همواره و به طور منظم کنگره‌های دو سال یک بار خود را، با حضور مطبوعات و مهمانان دیگر، مانند هر تشکل سیاسی متعارف، برگزار کرده است. دبیران کل آن مرتبا تغییر کرده و شش بار زنان به این مسئولیت محوری دست یافته‌اند. به نظر نمی‌رسد که تصمیمات متخذه از سوی سازمان، بیرون از رهبری جمعی آن گرفته شده یا این که خانم رئیس جنبش یک قدرت انحصاری را دراین رهبری اعمال کند.

جمهوری اسلامی تبلیغ می‌کند که سازمان مجاهدین خلق افراد خود را مغز شویی می‌کند. شهادت قابل بررسی تمام کسانی که در شهرک اوور- سور-اواز با مجاهدین تبعیدی آشنا شده‌اند، آنان را فعالین سیاسی کلاسیک معرفی می‌کند، زنان و مردانی که مانند بسیاری زنان و مردان دیگر در صدد پیروز کردن آرمان خود هستند… این که مکرر در مکرر از سازمان مجاهدین خلق بخواهیم خصلت غیر سکت گرایانه فعالیت‌های خود علیه سیستم ملایان را اثبات کند به مثابه کمک به ادامه و بقای دیکتاتوری ولایت فقیه است است[۴۳]

نداشتن پایگاه اجتماعی

یکی از اصلی‌ترین شیطان‌سازی‌ها علیه مجاهدین این است که آنها پایگاه احتماعی ندارند. استدلال مطرح کنندگان این تفکر این است که در فضای مجازی از مجاهدین استقبال گسترده نمی شود و از سویی روزانه ده‌ها مطلب و تصویر علیه آن‌ها منتشر می‌شود.

این استدلال البته نمی‌تواند قابل تکیه باشد. به دلیل بهای سنگینی که ابراز حمایت از این گروه دارد و از سویی با وجود ارتش سایبری سپاه پاسداران که یک ارتش چند ده هزار نفری است و به انتشار اخبار دروغ علیه مجاهدین خلق می‌پردازد، نمی‌توان انعکاسات فضای مجازی را گواهی بر میزان پایگاه اجتماعی مجاهدین خلق گرفت.

به این ترتیب اتهام نداشتن پایگاه اجتماعی در حالی به مجاهدین خلق زده می‌شود که در ایران اختناق مطلق حاکم است و هیچ امکانی برای نظرسنجی عادلانه و واقعی وجود ندارد.

مسعود رجوی در مورد شاخص مشروعیت در دوران اختناق چنین می‌گوید:

«نخستین مشکل در دوران اختناق و دیکتاتوری، سرقت و غصب حق حاکمیت و حق انتخابات آزاد از مردم است… مشروعیت در دوران اختناق ناشی از مقاومت است و نه هیچ چیز دیگر. چرا که امکان انتخابات آزاد و دسترسی به رأی واقعی تمام مردم وجود ندارد و باید برای به دست آوردن آن برخاست و مقاومت کرد تا رژیمی که مانع انتخابات و آرای آزاد و حاکمیت مردم است سرنگون شود. هواداری از مجاهدین خط قرمز عبور ناپذیر جمهوری اسلامی است و امکانی برای سنجش پایگاه اجتماعی آنها وجود ندارد. هواداران مجاهدین در ایران با انواع فشارها و زندان و شکنجه و اعدام مواجهند. به عنوان نمونه از غلامرضا خسروی می‌توان نام برد که به خاطر کمک به سیمای آزادی در ایران اعدام شد. پس، مقاومت تنها ملاک و شاخص و سرچشمه‌ی مشروعیت در دوران استبداد و اختناق است. ارزش و اعتبار هر فرد یا جریان سیاسی در دوران اختناق با مقاومت و ایستادگی او در برابر فاشیسم دینی و در جنگ با آن سنجیده می‌شود. مشخصاً؛ اینکه در جنگ نظامی و سیاسی و ایدئولوژیکی تا کجا و چه میزان به دشمن ضدبشری ضربه می‌زند. تا کجا برای این رژیم خطرناک است و تا کجا به نیروی جنگنده‌ی ضدرژیم در جنگ نظامی یا در جنگ سیاسی یاری می‌رساند و مایه می‌گذارد…»

مجید رفیع زاده تحلیل‌گر سیاسی و مشاور نشریه مطالعات بین‌الملل هارواد که تحقیقات مستقلی را در مورد مجاهدین انجام داده است، در برنامه پرگار تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی در مورد پایگاه اجتماعی مجاهدین گفت:

«مجاهدین خلق چه ما مخالف باشیم با عقایدشان چه موافق باشیم، نفوذ سیاسی قوی‌ای در داخل و خارج کشور دارد و حتی در منطقه بین سیاست‌مداران مختلف، در آمریکا بین دموکرات‌ها، جمهوری‌خواهان، درهمین انگلیس، لیبرال‌ها و غیر لیبرال‌ها و کشورهای اروپایی مختلف و کشورهای خاور میانه نفوذ قوی‌ای دارند، ارتباطات قوی‌ای دارند با سران کشورهای مختلف و این یک اصل مهم است که نشون می‌ده این گروه واقعا اون جایگاه و اون اصل سازمانی سیاسی را دارد.»

او درمورد نفوذ سازمان محاهدین در داخل ایران گفت:

«ما می‌دونیم تو کشور ایران، در یک کشور دیکتاتوری نمی‌شه واقعا یک نظر سنجی درست انجام داد، نمی‌شه واقعا گفت آیا واقعا مردمی هستند در ایران که موافقند یا مخالفند. خیلی از متخصصان من شنیدم توی برنامه‌های مختلف میان می‌گن اصلا این گروه هیچ حامی تو ایران نداره، اصلا هیشکی اینو دوست نداره، اصلا همه سوءظن به این گروه دارن. از کجا می‌دونن؟ آیا نظر سنجی وجود داره. ببینید من تحقیقاتم رو برحسب نظر سنجی انجام می‌دم… ببینید باید نظر سنجی وجود داشته باشه و تو کشورهایی که آزادی بیان و آزادی نظر سنجی وجود نداره، نمی‌شه واقعا گفت. اما از نظر تحقیقاتی که من انجام دادم ببینید گروه هنوز در ایران نفوذ داره. ببینید اگه نفوذ نداره چرا پس آقای خامنه‌ای یا سران دیگه در ایران در ماه مرداد گفتند که این تظاهرات دی‌ماه را منافقین (نامی که جمهوری اسلامی به مجاهدین خلق اطلاق می‌کند) انجام دادند، چرا؟... اینها ده‌ها هزار کشته دادند… خوب این‌ها فامیل دارند فامیل‌هاشون، خیلی‌هاشون هنوز هوادار مجاهدین خلق هستند. خیلی‌هاشون کمک مالی می‌فرستند به مجاهدین… مسأله اینه اگه شما برید تظاهرات بگید ما هوادار گروه مجاهدین هستیم، عاقبتش چیه؟ اعدامه. خود گروه که من مصاحبه کردم باهاشون، می‌گن تو همین تظاهرات چند عضو مجاهدین اعدام شدن… مردم که نمی‌تونن بیان بیرون بگن ما مجاهدین را می‌خوایم خوب همون موقع اعدامشون می‌کنن.»

نمونه‌های پایگاه اجتماعی مجاهدین خلق

 
میتینگ ۲۰۰ هزار نفره‌ی امجدیه مجاهدین خلق در تهران

میتینگ‌های چند صدهزار نفره در ایران

پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی سازمان مجاهدین خلق ایران نیز همچون سایر گروه‌ها و جریان‌های سیاسی فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی خود را در سطح جامعه گسترش داد. با تاسیس جنبش ملی مجاهدین انبوه جوانان و اقشار مختلف مردم برای فعالیت به دفاتر جنبش مراجعه کردند. طی مدت کوتاهی پس از انقلاب تعداد افراد شرکت کننده در میتینگ‌ها و گردهمایی‌های مجاهدین به صدها هزار نفر رسید که می‌توان به میتینگ امجدیه، میتینگ رشت و میتینگ انتخاباتی تبریز اشاره کرد. در کلاس‌های تببین جهان مسعود رجوی که در دانشگاه صنعتی شریف برگزار می‌شد ۱۰ هزار نفر با کارت شرکت می‌کردند.

بنا به اعتراف عناصر جمهوری اسلامی در انتخابات اولین دوره مجلس، مجاهدین بعد از حزب حکومتی جمهوری اسلامی در رتبه دوم قرار داشتند. کاندیداتوری مسعود رجوی در اولین انتخابات ریاست جمهوری با استقبال گسترده مردمی به ویژه جوانان، اقلیت‌های قومی و مذهبی و زنان قرار گرفت و خمینی مجبور شد با فتوا کاندیدای مجاهدین را کنار بزند.

همچنین نشریه مجاهد در مدت دو و نیم سال فعالیت مسالمت آمیز مجاهدین در ایران به دلیل استقبال عمومی به تیراژی نزدیک به ۶۰۰ هزار نسخه رسید که پرتیراژترین نشریه کشور به شمار می‌رفت.

 
گردهمایی صدهزار نفره مجاهدین در فرانسه

میتینگ‌های صدهزار نفری در اروپا

درخارج ایران، مجاهدین خلق سالانه گردهمایی بزرگی با جمعیتی بیش از ۱۰۰ هزار نفر برگزار می‌کنند. این افراد که از سراسر اروپا و آمریکا و استرالیا برای شرکت در گردهمایی سالانه‌ی مجاهدین به پاریس می‌آیند، هواداران مجاهدین خلق هستند. رژیم ایران برای خنثی کردن این جلسه تلاش کرده است بگوید جمعیت شرکت کننده ایرانی نیستند و با پول به مراسم آورده می شوند. البته این ادعا از سوی ده‌ها خبرنگار شرکت کننده در این گردهمایی‌ها رد شده است. این موضوع همچنین از تصاویر و شعارهایی که توسط جمعیت به زبان فارسی علیه رژیم ایران داده می‌شود آشکار است. در گردهمایی مجاهدین خلق ده‌ها شخصیت و سیاستمدار اروپایی و آمریکایی نیز شرکت می‌کنند اما انبوه جمعیت ایرانی هستند.

مقامات آمریکایی شرکت کننده در این کنفرانس سالانه گفته‌اند که این گردهمایی از کنوانسیون‌های سالانه‌ی احزاب دموکرات و جمهوری خواه آمریکا نیز بزرگ‌تر است.

برنامه گلریزان همیاری

سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران وابسته به مجاهدین خلق تا کنون ۲۴ برنامه همیاری برگزار کرده است. در طی این برنامه هر بار صدها ایرانی از داخل و خارج ایران با تماس‌های در انظار عموم اقدام به کمک مالی به سیمای آزادی تلویزیون مجاهدین خلق کرده اند. در آخرین برنامه «گلریزان همیاری» ۶میلیون و ۹۲۰هزار و ۴۰۰دلار از طرف هواداران این سازمان به این سازمان کمک مالی شد. این موضوع می‌تواند دلیلی بر برخورداری این گروه از پایگاه اجتماعی باشد.

خانواده‌ی جان‌باختگان مجاهدین خلق

تاکنون نزدیک به ۱۰۰ هزار نفر از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق در مبارزه با رژیم ایران جان باخته‌اند. متوسط هر خانواده‌ی ایرانی در دهه ی هفتاد ۵ نفر بوده است. به این ترتیب نزدیک به نیم میلیون نفر در ایران در ارتباط با مجاهدین خلق قرار داشته‌اند یا نسبت به آن سمپاتی دارند. البته این عدد بسیار محتاطانه است زیرا اقوام درجه دو و سه و دوستان جان‌باختگان در آن محاسبه نشده است.

 
تیم‌های مجاهدین خلق در ایران با نام کانون‌های شورشی

کانون‌های شورشی

تشکیل کانون‌های شورشی، استراتژی اعلام شده مجاهدین خلق برای سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی است. این کانون‌ها که تعداد آن‌ها به هزاران عدد می‌رسد درتمام شهرهای ایران فعالیت دارند. فعالیت‌های کانون‌های شورشی هوادار مجاهدین خلق ایران از جمله شامل نصب پلاکارد و عکس‌های رهبر مجاهدین در خیابان‌های شهرهای ایران و شعار نویسی علیه سران حکومت ولایت فقیه و آتش زدن بنرهای تبلیغی عکس‌های خامنه‌ای و… است. روزانه از تلویزیون سیمای آزادی و کانال‌های متعددی در فضای مجازی ده‌ها نمونه از این فعالیت ها پخش می‌شود. انجام چنین فعالیت‌هایی در داخل ایران خود بیانگر وجود هواداران جان برکف این سازمان در داخل ایران است.

حجم مقابله رژیم ایران

رژیم ایران برای مقابله با روی آوردن جامعه ایران به مجاهدین خلق صرف بودجه‌های کلانی را برای فیلم‌ها و سریال‌های سفارشی، ارتش سایبری، ساخت مستند، برگزاری نمایشگاه، چاپ کتاب و… هزینه کرده است. رژیم ایران چنین کاری را در مورد هیچ جریان یا گروهی در این حد انجام نداده است.

درمورد سفارشی بودن فیلم‌هایی که علیه مجاهدین خلق ساخته شده است، صادق زیبا کلام در مصاحبه‌ای درمورد فیلم ماجرای نیمروز در مقابل صحبت مجری برنامه که گفت تامین کننده‌ی این فیلم خصوصی بود و چند ارگان هم کمک کردند گفت: «خصوصی که شوخی می‌کنید، مزاح می‌کنید».

صرف چنین بودجه‌های کلان و چنین حجم شیطان سازی علیه مجاهدین خلق خود می‌تواند بیانگر هراس این رژیم از تأثیرگذاری این گروه در ایران باشد. در صورتی که مجاهدین خلق دارای هیچ پایگاه اجتماعی در ایران نباشند، نیازی به چنین هزینه های کلانی وجود ندارد.

شیطان سازی علیه مسعود رجوی

پیشینه‌ی ترور شخصیت در جهان

ترور شخصیت، تاکتیکی شناخته شده در دنیای سیاست است. از جمله در تاریخ معاصر آمریکا آن‌را مک‌کارتیسم می‌نامند. مک‌کارتیسم همواره مورد نکوهش افکار عمومی در آمریکا قرار داشته است. پیشینه‌ی مک کارتیسم به ایجاد فضای منفی علیه برخی شخصیت‌های سیاسی در آمریکا برمی‌گردد اما پیش از آن نیز جریان داشته است.

 
آبراهیم لینکلن رهبر آزادی‌خواه و محبوب آمریکا

به عنوان مثال آبراهام لینکلن، یکی از محبوب‌ترین رؤسای جمهور آمریکا همواره هدف تبلیغات بسیار منفی از طرف مخالفان خود بود. او همواره با اتهاماتی چون دیکتاتور بودن، دیوانه بودن یا فاقد صلاحیت بودن مواجه بود.

کنتسی دیویس در کتاب درباره تاریخ چیزی نمی‌دانم در مورد او می‌نویسد:

«در دوران جنگ، وی به خاطر مواضع لیبرالیش درقبال برده داری، با مخالفت به اصطلاح جمهوریخواهان رادیکال و حامیان برده داری مواجه بود… آن‌ها لینکلن را به خاطر معلق نمودن احکام قضایی، قانون سربازگیری، و حتی بیانیه رهایی (بردهها)، دیکتاتور خطاب می کردند…[۴۴]

نمونه‌ی دیگر از از ترور شخصیت حملاتی است که علیه مارتین لوترکینگ انجام شد. مخالفان او برای بی اعتبار کردنش با انواع اتهامات جنسی، تمسخر، کشیدن مسائل خصوصی او به روزنامه ها و… به او حمله می‌کردند. به رغم همه‌ی این شیطان سازی مارتین لوتر کینگ به عنوان یک چهره‌ی ملی در آمریکا شناخته می‌شود.

نمونه‌ی دیگر در آمریکا روزولت بود. وی نیز دارای مخالفانی بود که با استفاده از شیطان سازی وی را مورد حمله قرار می‌دادند. از جمله فعالیت‌ها علیه وی ساختن جوک‌های بی‌رحمانه و جنسیتی بود. عباراتی چون «روزولت چلاق و همسرش» در پروسه‌ی این شیطان سازی‌ها ساخته شد. همچنین کالبدشکافی زندگی خصوصی او از جمله کارهایی بود که در جریان شیطان سازی علیه وی انجام شد.

آمریکا در دهه ی ۱۹۵۰ با مک کارتیزم مواجه بود. این عبارت برای نام‌گذاری جریان شیطان سازی و ترور شخصیت در آن دوران استفاده می شد. مک کارتی در جلسه سنای آمریکا نام افرادی را در دولت که وی آن‌ها را کمونیست می‌خواند افشا کرد اما هنگام خوانندن اسامی با تغییر عناوین و سمت، فضا را علیه آن‌ها متشنج ساخت. به عنوان مثال فردی را که در پرونده‌اش نوشته شد بود: لیبرال فعال، باعبارت کمونیست فعال معرفی کرد. شیطان سازی او در سنای آمریکا منجر به صدور بخش‌نامه‌هایی جهت مبارزه با کمونیست شد.

 
سناتور جوزف مک کارتی

ژنرال دوگل، مشهورترین رئیس جمهور فرانسه و رهبر مقاومت این کشور نیز در زمان اشغال هیتلر همواره مورد اتهام‌های مختلف قرار گرفت. او در سال ۱۳۳۷، هنگام کاندیداتوری برای ریاست جمهوری گفت:

«من را به دیکتاتوری متهم می‌کنند، درحالی‌که وقتی دیکتاتوری بر فرانسه حاکم بود، من برای آزادی کشورم مبارزه کردم»

در تاریخ ایران نیز نمونه‌هایی از شیطان سازی علیه شخصیت‌های مختلف وجود دارد.

مشهور ترین نمونه آن شیطان سازی علیه دکتر محمد مصدق است که توسط انگلستان و عوامل آن در ایران دنبال می‌شد. انگستان به هر شیوه قصد تضعیف محمد مصدق را داشت. مطبوعات بریتانیا و تاحد کمتری مطبوعات غرب، دکتر محمد مصدق را به عنوان یک نخست وزیر پیر، لجباز، شیاد و عوام فریبی معرفی نمودند که در نهایت ایران را به شوروی خواهد داد. آبراهامیان در کتاب خمینیسم در این رابطه مینویسد:

«انگلیسی‌ها که حاضر نبودند ملی شدن نفت را بپذیرند، برای بی اعتبار کردن مصدق هرکاری را که می‌توانستند، انجام دادند. او را به عنوان یک مکار شرقی توصیف می‌کردند که نه تنها دیوانه، غیرعادی، بی‌تعادل و غیرمنطقی است، بلکه عوام‌فریب، بی‌ثبات، بی‌مرام، خودخواه و خودرأی و تریاکی نیز هست. آبزرور وی را یک فناتیک تغییرناپذیر، روبسپیر بیگانه‌پرست، فرنکشتین فاجعه آمیز، عاری از منطق عمومی و تنها با یک ایده سیاسی در کله گنده اش، توصیف نمود.

چنین تبلیغاتی همواره در مورد شیطان سازی علیه مجاهدین خلق و به ویژه مسعود رجوی نیز جریان داشته است.

ترور شخصیتی مسعود رجوی

ترور شخصیت و شیطان سازی علیه مسعود رجوی از ابتدای حکومت جمهوری اسلامی رواج داشته است. لوموند در مورد جریان شیطان سازی علیه مسعود رجوی در اسفند۵۸، نوشت:

«روزنامه جمهوری اسلامی صفحات کاملی را به بدگویی از مجاهدین و رهبریش اختصاص می‌دهد. در شب انتخابات، هجونامه‌یی در صدها هزار نسخه پخش گردید. در این هجونامه، آقای رجوی به عنوان مأمور ساواک معرفی شده بود. بدون شک روحانیت بنیادگرا، این مسلمانان چپ‌گرا را برای خود از سازمانهای مارکسیستی خطرناک‌تر می‌داند. زیرا آنها را می‌توان با چوپ بی‌خدایی در چشم اکثریت مردم کوبید. آقای رجوی خطاب به‌ما اظهار می‌دارد آخوندهای واپسگرا سعی در بوجود آوردن جو مک کارتیسم دارند».

تفاوت نقد و ترور شخصیت

ترورهای شخصیتی که در طول تاریخ صورت گرفته است دارای ویژگی‌های مشترکی هستند که با شناختن آن‌ها می‌توان تفاوت میان نقد درست یا شیطان سازی را درک کرد. نقد حتی می‌تواند تا مرحله‌ی نفی کامل پیش رود اما همچنان با شیطان سازی و ترور شخصیت متفاوت است.

برخی ویژگی‌های ترور شخصیت یا شیطان سازی علیه فرد چنین است:

  1. گزاره‌ها یا اتهامات دارای هیچ سندی نیستند. متهم‌کننده نیازی به اثبات اتهام خود نمی‌بیند
  2. متهم کننده هرگز روی نقد محتوای فرد و نقد سخنان و اندیشه‌ی او متمرکز نیست
  3. اتهامات اغلب فرا نابهنجار یا اکستریم (شدیدا غیرطبیعی) هستند.
  4. اتهامات معمولا بر موضوعات اخلاقی، زندگی خصوصی، روابط خانوادگی و… متمرکز هستند
  5. گزاره‌های متهم کننده، آمیخته به شوخی‌های جنسیتی، تمسخر شکل و قیافه، تمسخر لهجه، جوک‌های هزل و مشابه آن هستند

این‌ها ویژگی‌هایی هستند که با مشاهده‌ی آن در حملات به هر شخصیت‌سیاسی می‌توان پی برد که آن فرد سوژه‌ی یک شیطان سازی است، جدای از این‌که حقیقتا مستحق نقد یا نفی باشد یا نباشد.

پنج ویژگی بالا ویژگی‌هایی است که در اتهامات علیه مسعود رجوی بکار رفته‌اند و اثبات می‌کنند که وی در نه هدف یک نقد یا نفی سیاسی بلکه هدف شیطان‌سازی بوده است.

از جمله او سوژه‌ی اتهاماتی چون: دیکتاتور بودن یا خودرأی بودن، اختلاف با خمینی بر سر قدرت، همکاری با صدام، فساد اخلاقی، شکنجه‌ی اعضا و مشابه آن بوده است اما این اتهامات همواره با ممیزه‌های شیطان سازی همراه بوده است. از جمله

همواره سندی برای اثبات اتهام وجود نداشته است

هرکز متهم‌کننده در نقد یا نفی خود بر محتوای او یا سخنان و اندیشه‌ی او متمرکز نبوده است.

همواره اتهامات به مسعود رجوی اکستریمیستی و غیرمعمول بوده‌اند.

همواره اتهامات با عبارات هزل و شوخی‌های جنسیتی همراه بوده است.

همواره بخشی از اتهامات در رابطه با زندگی خصوصی، همسر و موضوعاتی مشابه آن بوده است.

اتهام همکاری مسعود رجوی با صدام

اتهام همکاری مسعود رجوی با صدام دارای هیچ سند حقوقی و قابل استنادی نیست. در مقابل اسنادی از روزنامه‌های عربی در رابطه با امتناع مجاهدین خلق از دادن اطلاعات به دولت سابق عراق وجود دارد. همچنین مجاهدین خلق تا سال ۱۳۶۵ در منطقه ی کردستان حضور داشتند که منطقه‌ای که نسبتا آزاد شده بوده است و جنگ در آن جریان نداشته است. در آن زمان بسیاری از احزابی که توسط رژیم خمینی پس از انقلاب ضدسلطنتی مورد سرکوب قرارگرفتند، همچون سازمان چریک‌های فدایی خلق، کومله، دموکرات کردستان و… به این مناطق پناه بردند.

مسعود رجوی هنگام ورود به عراق در سال ۱‍۳۶۵ با سه شرط استقلال سیاسی، استقلال تشکیلاتی و استقلال ایدئولوژیک وارد عراق شد. او پس از ورود به عراق برخلاف مناسبات مرسوم سیاسی به جای ملاقات با سران حکومت عراق از فرودگاه به زیارت کربلا رفت و در مقابل دوربین اعلام کرد که ما به امام حسین پناهنده شده‌آیم.

 
مسعود رجوی در ملاقات با صدام حسین

تصویری که از ملاقات مسعود رجوی با طارق عزیز وزیر خارجه ی عراق در رسانه‌های رژیم ایران منتشر شده است، اولین بار توسط سازمان مجاهدین خلق انتشار یافت. این تصویر مربوط به مذاکرات صلح با عراق برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق بود. مجاهدین معتقد بودند جنگ برای رژیم ایران با سیاست صدور بحران، عامل بقا و سرپوش اختناق و سرکوب در داخل ایران است. پیداست که پس از ورود مسعود رجوی به عراق، ملاقات‌های بسیاری میان سران مجاهدین و حکومت عراق صورت گرفته است که با توجه به حضور سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان یک سازمان مسلح در این کشور برای حل و فصل امور مختلف طبیعی هستند. سازمان مجاهدین خلق اسناد بسیاری از خرید کالاهای تدارکاتی و نظامی از دولت عراق منتشر کرده است که نشان می دهد این سازمان به ازاء دریافت خدمات، کالا یا اقلام نظامی پول پرداخت کرده است.

نیروهای سازمان مجاهدین در سال ۱۳۶۵ پس از ورود مسعود رجوی به عراق، از منطقه کردستان به قرارگاه اشرف آمدند و چند قرارگاه دیگر در کنار مرزهای ایران و عراق آمدند. به گزارش ده‌ها خبرنگار وگزارشگر بین المللی آن‌ها عملیات آفتاب، چلچراغ و سپس فروغ جاویدان را به صورت مستقل از خاک عراق انجام دادند. هدف این عملیات نفوذ به عمق خاک ایران با تاکتیک شهاب و از بین بردن فرماندهی سپاه پاسداران در عمق خاک ایران بود تا رژیم ایران مجبور باشد میان سرنگونی به دست ارتش آزادی‌بخش یا پذیرش آتش بس یکی را برگزیند. پس از عملیات چلچراغ هنگامی مجاهدین چند مرکز لشکر و تیپ رژیم ایران به دست مجاهدین خلق فتح شد و مجاهدین توانستند شهر مهران را تسخیر کنند، خمینی در هراس از عملیات بعدی آتش بس را پذیرفت تا با بسته شدن مرزهای بین المللی عملیات بعدی مجاهدین را مانع شود.

اختلاف مسعود رجوی با خمینی بر سر قدرت

 
ملاقات مسعود رجوی با احمد خمینی

به لحاظ منطقی اختلاف مسعود رجوی با خمینی نمی‌تواند بر سر قدرت باشد، زیرا به سرعت این سوال مطرح خواهد شد که چرا وی به عنوان رهبر یک سازمان مسلمان و جوان با کادرهای تحصیل‌کرده و مجرب، نتوانست در حاکمیت مشارکت کند و بخشی از قدرت باشد؟ می‌توان به روشنی تصور کرد که اگر سازمان مجاهدین خلق با خمینی همراه می‌شد، بلافصل خود جزئی از حاکمیت بود.

هنگامی که خمینی به ایران آمد، سازمان مجاهدین خلق قوی‌ترین و گسترده‌ترین سازمان مسلمان در ایران به شمار می‌رفت. این سازمان دارای سوابق روشنی در مبارزه با شاه بود. سازمان مجاهدین که پیش از انقلاب ضدسلطنتی توسط دانشجویان و اساتید دانشگاه تأسیس شده بود، دارای اعضایی اغلب تحصیل‌کرده بود. برای خمینی بسیار مطلوب بود که پس از ورود به ایران از حمایت سازمان مجاهدین برخوردار باشد، زیرا حامیان خمینی اغلب روحانیونی بودند که تخصصی در اداره‌ی کشور نداشتند.

خمینی در اولین دیدار خود با مسعود رجوی از وی خواست به عنوان سازمانی که حامیان جوان زیادی دارد، مبارزه با مارکسیست ها را به عهده بگیرد. این خواست از طرف مسعود رجوی رد شد و او به خمینی یادآوری کرد که شما خود بر آزادی همه‌ی احزاب انگشت گذاشته‌اید و این به نفع شما و انقلاب نیست.

مجاهدین از آغاز با اصل ولایت فقیه مخالف کردند و وجود یک حاکم مادام‌العمر و غیرمنتخب را استمرار دیکتاتوری دانستند.

احمد خمینی پیش از ورود خمینی به ایران، در یک خانه مخفی به دیدار مسعود رجوی رفت و از طرف پدر این پیام را برد که اگر شما با امام باشید و با مخالفانش مبارزه کنید همه‌ی درها به روی شما باز است.[۴۵]

به گفته‌ی شاهدان، در ملاقاتی دیگر هنگامی که هاشمی رفسنجانی با اعتراض مسعود رجوی به تقلب در انتخابات مواجه شد، به وی گفت:

این حرف‌ها را کنار بگذارید! شما نیامدید و ما مجبور شدیم برای مملکت وزیر و وکیل از خارجه بیاوریم!

به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که طرد شدن سازمان مجاهدین نتیجه ی مخالفت آن‌ها با سیاست‌های خمینی و قوانینی است که در حال وضع شدن در ایران بود. سازمان مجاهدین مشخصا با قانون ولایت فقیه، با وضع قوانین قصاص در کشور، با زندانی کردن دگراندیشان و اعدام های خودسرانه و انتقام جویانه و… مخالف بود و در نشریاتش آن‌را استمرار دیکتاتوری و سطه‌ی «ارتجاع» می‌نامید.

فساد اخلاقی

اتهاماتی چون وجود حرمسرا در مجاهدین، روابط غیراخلاقی با صدها زن و...کاملا غیرمنطقی و اکستریمیستی و همچنین غیرمستند هستند. یعنی هرگز نمی‌توان به لحاظ حقوقی آن‌را اتهام (یعنی اعلام جرمی که شایان پاسخ باشد) نامید. در فرهنگ سیاسی این گونه سخنان را می‌توان شانتاژ، تبلیغات شرورانه یا ایجاد فضای منفی علیه یک فرد نام گذاشت.

همچنان که گوبلز می‌گوید: دروغ باید آن‌قدر بزرگ باشد که شنونده حتی اگر متوجه بزرگ بودن آن شود، باور کند که دستکم بخش از آن ممکن است واقعیت داشته باشد.

این تاکتیک در اغلب شیطان‌سازی ها علیه شخصیت‌های سیاسی به کار گرفته شده است.

از سال ۲۰۰۳ به این‌سو، تمامی مقرات مجاهدین در اروپا و عراق تحت نظارت ده‌ها ارگان آمریکایی، اروپایی و بین المللی قرار گرفته‌اند و ده‌ها خبرنگار با انجام مصاحبه‌های انفرادی و آزادانه با مجاهدین به تهیه‌ی گزارش در مورد آن‌ها پرداخته‌اند. هم‌اکنون نیز در مقرات این سازمان به روی تمامی خبرنگاران باز است؛ بنابراین این اتهامات نمی‌تواند مبنای واقعی داشته باشد.

همچنین پیش از ۲۰۰۳، هنگامی که سازمان مجاهدین درعراق در حال عملیات مسلحانه بود، همچنان به خبرنگاران اجازه‌ی ورد می‌داد. در سال ۱۳۷۶ داگلاس جل خبرنگار نیویورک تایمز برای تهیه ی گزارش از سازمان مجاهدین خلق ایران به قرارگاه اشرف در عراق رفت. وی مدتی به تحقیق و مصاحبه در اشرف پرداخت. او در گزارش خود نوشت:

من در اشرف زنان و مردان مجردی را دیدم که با پاکدامنی کنار یکدیگر زندگی می‌کنند.[۴۶]

اتهام کیش شخصیت به مسعود رجوی

کیش شخصیت پدیده‌ای است که در آن یک شخص با بت ساختن و تقدیس خود از هر گونه انتقاد و پاسخگویی می‌گریزد و خود را فارغ از هر گونه اشتباه جلوه می‌دهد. این پدیده اغلب در حکومت‌های تمامیت‌خواه اتفاق می‌افتد. به این ترتیب پارامترهای زیر از جمله ویژگی‌های وجود کیش شخصیت است:

  • بت سازی و تقدیس خود
  • پاسخگو نبودن
  • راه بستن بر هرگونه مخالفت

با این همه کیش شخصیت به صورت آشکاری با محبوبیت متفاوت است.

یکی از نمودهای شیطان سازی علیه مسعود رجوی که توسط رژیم ایران و لابی‌های آن مطرح شده است کیش شخصیت است. مبنای این اتهام علاقه و شیفتگی اعضا و هواداران سازمان مجاهدین نسبت به مسعود رجوی است.

تفاوت میان کیش شخصیت و محبوبیت

کیش شخصیت با محبوبیت تفاوت‌های آشکاری دارد که از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد

  • پاسخگو نبودن و راه بستن بر مخالفت

پاسخگو نبودن و راه بستن بر هر نوع مخالفت از جمله علائم کیش شخصیت است که آن را با محبوبیت متفاوت می‌کند.

فردی که دچار کیش شخصیت است با ایجاد فضایی غیردموکراتیک راه را بر هرگونه مخالفت می‌بندد تا تقدس خودساخته ی او دچار خدشه نگردد. او به صورت آشکار و پنهان به سرکوب مخالفان خود می‌پردازد.

گزارشاتی که صدها خبرنگار از مقرات مجاهدین تهیه کرده‌اند و همچنین ده‌ها مصاحبه‌ی انقرادی با اعضاء این سازمان توسط ارگان‌های آمریکایی و بین المللی نشان می دهد وجود سرکوب در این سازمان واقعیت ندارد.

 
جلسه شورای ملی مقاومت ایران

اعضای این سازمان می‌گوید در جلسات درونی مجاهدین همه‌ی افراد می‌توانند مستقیما با مسعود رجوی و دیگر رهبران مجاهدین خلق سخن بگویند و نظرات خود را در هر زمینه‌ای ابراز کنند. تصاویر مختلفی از نشست‌های درونی سازمان مجاهدین نشان می‌دهد که مسعود رجوی برای تصمیم‌گیری‌های خود نظر جمعی از ساکنین اشرف را می‌پرسد و ازآنها می‌خواهد که با بلند کردن دست، اعلام موافقت یا مخالفت کنند. در سازمان مجاهدین خلق بر اساس اصل عملیات جاری هر فرد می‌تواند به تمامی سلسله مراتب فرمادهی خود از جمله بالاترین رده یعنی دبیرکل انتقاد کند.

اعضای شورای ملی مقاومت ایران در جلسات خود همواره شاهد بحث‌های طولانی و گاه چند روزه به دلیل مخالفت‌ها یا اختلاف نظرها در این شورا بوده‌اند. منوچهر هزارخوانی یکی از اعضای این شورا می‌گوید در جلساتی که ما در شورای ملی مقاومت داریم و آقای مسعود رجوی هدایت آن را برعهده دارد گاهی مخالفت یک نفر منجر به طولانی شدن نشست‌ها به مدت چند روز می‌شود. آن‌چنانکه که از حوصله ی اعضا خارج است اما مسعود رجوی هم‌چنان بر ادامه ی بحث و تبادل نظر اصرار دارد.

مجاهدین همواره بر این تاکید کرده‌اند که رهبری یک جنبش سیاسی و اجتماعی مانند این سازمان به هیچوجه معصوم و عاری از اشتباه نبوده و نمی تواند باشد و در کنگره های سازمان همواره شورای رهبری با ارائه گزارش کارهای انجام شده در فاصله کنگره قبلی و حاضر، خود را در معرض حسابرسی و انتقادهای اعضا و مسئولان سازمان قرار داده است. این سنت در مورد دبیرهای کل سازمان از زمان مسعود رجوی تا امروز رایج بوده است.

  • بت سازی و تقدیس

بت‌سازی و تقدیس از دیگر ویژگی‌های کیش شخصیت است که آن را با محبوبیت متفاوت می‌کند. بت سازی و تقدیس از رهبری در سازمان مجاهدین خلق ایران با توجه به ترکیب رهبری در این سازمان نمی‌تواند واقعی باشد. در سال ۱۳۶۴ مریم عضدانلو به عنوان همردیف مسعود رجوی در رهبری مجاهدین معرفی شد. به این ترتیب بالاترین رده در سازمان مجاهدین خلق تکثیر شد. پس از آن مجاهدین خلق با اعلام تکثیر توانانی رهبری در سازمان خود، شورای رهبری مجاهدین خلق را که متشکل از ۱۲ زن بود اعلام کردند. این عدد در عرض چند سال به چند صد نفر رسید. این افراد در شرایط عدم حضور مسعود رجوی در قرارگاه اشرف مسئولیت رهبری و هدایت جنبش مجاهدین خلق را به عهده داشتند. شورای رهبری مجاهدین خلق در سال به شورای مرکزی تغییر نام یافت و تعداد بیشتری از زنان را شامل شد. به این ترتیب مجاهدین خلق همواره بر گسترش یافتن توان رهبری تأکید کرده‌اند که آن روی سکه‌ی بت‌سازی و تقدیس است. به این ترتیب محبوبیت و جذابیت مسعود رجوی در بین مجاهدین خلق را نمی‌توان دلیلی بر بت سازی دانست.

آلن وین وین در مقاله ای به نام «پیدا کنید سکت را» در مورد اتهام کشیش شخصیت به مسعود رجوی می‌گوید:

«این امر ثابتی است که هر جنبش سکتاریستی (دست کم در ابتدای پیدایش خود) بر یک رهبر کاریسماتیک متکی است که اوتوریته ای تام و تمام بر پیروان دارد که از یک رسالت، معمولا الهی، ناشی می شود که او به خود نسبت می دهد و تنها شخص او نیز سر و رمز آن را دراختیار دارد. جذابیت شخصی مسعود رجوی به هر میزان که باشد، مشکل بتوان در فعالیت های او در مخالفت با رژیم ملایان، رفتار کسی را دید که خود را منتسب به عنصر الوهیت دانسته و به همین دلیل پیام های عارفانه صادر می کند. مسعود رجوی هیچگاه با صدور فرمان یا عمل مشابه بر لایتغیر بودن عقاید خود پای نفشرده است. فتوا صادر نکرده است. مریم رجوی نیز که امروز ریاست سازمان مجاهدین خلق ایران را برعهده دارد، هیچگاه خود را در چنین بن بست هائی گرفتار نکرده است. بلکه برعکس، تأکید شجاعانه بر اصول لائیسیته از سوی یک زن مسلمان مؤمن و معتقد این ریسک را می توانست داشته باشد که سازمان مجاهدین را از آن خصلت و نشان ایمانی و دینی که ملایان مکرر در مکرر مورد بهره برداری و سوء استفاده قرار می دهند، محروم سازد. او آینده ایران را بر عناصرمحکم و احترام انگیز پایه ریزی می کند. هواداران سازمان هیچگونه کیش [شخصیت] پیرامون او بر پا نکرده اند. او سخنان پیامبرگونه که تنها به سود و جهت اقناع پیروان باشد بر زبان نرانده و هیچ «دادگاه مقدسی» جهت بیرون راندن افراد مرتد دراختیار ندارد.»

 
مسعود رجوی

به این ترتیب همان طور که در ابتدا گفته شد اتهام کیش شخصیت به مسعود رجوی تنها با استناد غیرمنطقی به محبوبیت وی توسط رژیم ایران مطرح شده است در حالی که بنا به تعاریف علمی محبوبیت تفاوت روشنی با کیش شخصیت دارد.

در مقابل گفته شده است که:

آیا این اتهام به این معنی است که بی‌علاقگی و یا بی‌تفاوتی اعضا و هواداران مجاهدین به مسعود رجوی، نشان‌دهنده ی عدم وجود کیش شخصیت است؟ آیا علاقه هواداران یک جنبش سیاسی نسبت به رهبر آن مذموم و نادرست است؟

تاریخ نشان می‌دهد که هیچ انقلاب و جنبشی بدون برخورداری از یک رهبری کاریزماتیک که علاوه بر رابطه‌ی سیاسی، رابطه‌ای قلبی و ایدئولوژیک با اعضای جنبش دارد، نمی‌تواند به پیروزی برسد و در عمل نیز همواره رهبران جنبش‌های انقلابی در میان مبارزان این جنبش محبوب بوده‌اند،

دانیل میتران، بانوی اول فرانسه در دوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران و فعال مشهور حقوق بشر در جهان، در مورد اتهام کیش شخصیت به رهبری مجاهدین خلق گفت:

امروز من ۷۸ ساله‌ام. وقتی دختر جوان ۱۹ساله‌ای بودم علیه فاشیسم می‌جنگیدم، به شما اطمینان می‌دهم که ژنرال دوگل برای ما یک سمبل بود و این به‌رغم هر انتقادی بود که هر کس به او داشت. او برای ما شاخص مقاومت بود.[۴۷]

از سوی دیگر اتهام کیش شخصیت نه بر اساس علاقه‌ی افرادی به یک رهبر، بلکه بر اساس رفتار غیردموکراتیک و خودخواهانه‌ی آن رهبر است که می‌تواند مطرح شود. این وضعیت معمولا در سطح یک حکومت است که امکان بروز پیدا می‌کند.

به عنوان مثال رفتار خمینی نسبت به مردم و یاهوادارانش می‌تواند بیانگر کیش شخصیت باشد. تمامی وضعیت‌های زیر بیانگر وجود کیش شخصیت است:

  • مراسم دستبوسی ازخمینی که با رضایت خاطر خمینی انجام می‌شد، علامتی از وجود کیش شخصیت یا خودخواهی در وی بود.

گفته می شود در صورتی که شخص ملاقات کننده دست او را نمی‌بوسید وی خشمگین می‌شد. هنگامی که مسعود رجوی به ملاقات خمینی رفت، او دست خود را برای بوسیده شدن به سمت وی دراز کرد اما مسعود رجوی با او دست داد و به صورت معمول با وی روبوسی کرد. امری که به گفته‌ی شاهدین خشم خمینی را برانگیخت.

  • علی خامنه‌ای اجازه می‌دهد افرادی در ستایش او در مراسم‌های طولانی به خواندن شعر بپردازند، بدون این‌که با ممانعت وی مواجه شوند.
  • او خود را ولایت مطلقه ی فقیه منسب به وحی، یعنی مقامی ماورایی می‌داند و در نتیجه از پاسخگویی و انتقاد می‌گریزد.
  • هر گونه مخالفت با رهبر جمهوری اسلامی با سرکوب شدید از طرف نیروهای امنیتی مواجه می‌شود

دموکراتیک نبودن مجاهدین

یک فرایند دموکراتیک، فرایندی است که با احترام به انتخاب و آزادی فرد صورت گیرد. در مقابل یک فرایند غیردموکراتیک فرایندی است که فرد در انتخاب آن هیچ‌گونه اختیاری ندارد و مجبور به مشارکت در آن است.

به عنوان مثال در یک حکومت دیکتاتوری، افراد یک جامعه مجبور به پذیرش سلطه ی حکومت و قوانین آن هستند، در حالی که با آن مخالفند.

 
انتخابات در سازمان مجاهدین خلق

ورود و خروج دواطلبانه شاخص دموکراسی

در یک حزب و یا سازمان سیاسی یا انقلابی، اولین معیار دموکراتیک بودن یا نبودن، ورود و خروج آزادانه و داوطلبانه است. اگر چه این به تنهایی کافی نیست اما با وجود چنین معیاری می‌توان نتیجه گرفت تمامی اعضا یک حزب یا سازمان، نسبت به شرایط و مناسبات حزب یا گروه خود نسبتا قانع و مدافع آن هستند و گرنه از آن خارج می‌شدند.

سازمان مجاهدین خلق همواره اعلام کرده است که تک به تک اعضایش به انتخاب خود در این سازمان حضور دارند و در مقابل هر لحظه که مایل باشند می‌تواند صفوف مبارزه را ترک کنند.

وجود افرادی که از ابتدای تأسیس این سازمان تا کنون به دلیل دشواری‌های مبارزه این سازمان را ترک کرده‌اند و زندگی شخصی خود را دنبال کرده‌اند، نشان می‌دهد که ورود و خروج به این سازمان آگاهانه و آزادانه است.

در فرهنگ مبارزاتی، به کسانی که صفوف یک مبارزه را ترک می‌کنند، بریده می‌گویند. هیچ سازمان یا جنبش انقلابی در تاریخ وجود نداشته است که بریدگانی نداشته باشد، در عین حال که وجود بریده، خود نشانه‌ی دموکراتیک بودن حضور یا عدم حضور در یک سازمان انقلابی است.

 
شمارش آرا پس از انتخابات در سازمان مجاهدین خلق

ورود و خروج آگاهانه افراد به سازمان مجاهدین خلق ایران از ابتدای تأسیس این سازمان داوطلبانه بوده است. این موضوع از سال ۲۰۰۳ به شکل عینی مورد قضاوت ده‌ها ارگان بین المللی و آمریکایی نیز قرار گرفته است. پس از سقوط حکومت سابق عراق افراد سازمان مجاهدین خلق ایران ده‌ها بار توسط نهادهای آمریکایی و کمیساریا به صورت انفرادی مورد مصاحبه قرار گرفتند و حتی دعوت به ترک مبارزه شدند. به این ترتیب نمی‌توان تصور کرد که فردی در این سازمان به اجبار باقی مانده است. همچنین در حال حاضر اعضای این سازمان در کشورهای اروپایی و آلبانی از حقوق شهروندی کشورهای مربوطه برخوردارند و آزادانه در شهرهای مختلف به تردد و فعالیت مشغولند و در نتیجه می‌توانند در صورت عدم تمایل این سازمان را ترک کنند.

این اولین شاخص دموکراتیک بودن است.

دوره‌ای بودن سمت دبیرکل

مسئول اول یا دبیرکل سازمان مجاهدین خلق بالاترین رده‌ی اجرایی در این سازمان است که هر دو سال یک‌بار در یک انتخابات با رای مخفی اعضا انتخاب می شود. در سال ۱۳۶۸ مسعود رجوی از این سمت کناره گرفت و مریم عضدانلو به جای او برگزیده شد. پس از مریم رجوی تا کنون ۹ نفر به این سمت برگزیده شده‌اند. دبیر کل فعلی سازمان مجاهدین خلق ایران زهرا مریخی است.

مناسبات دموکراتیک فیمابین

علاوه بر شاخص های فوق، در درون این سازمان نیز همواره بحث و تبادل نظر برای پیش برد خط و خطوط سیاسی و اقدامات اجرایی جریان داشته است. کار تیمی و نشست‌های متعدد برای تصمیم‌گیری در مورد جزئی ترین مسائل از ویژگی‌های مناسبات درونی سازمان مجاهدین خلق ایران است. یکی از مهم‌ترین موضوعات انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین با هدایت مریم رجوی، نفی فردیت فروبرنده، اصالت به جمع و مبارزه با آثار هر گونه شائبه‌ی خودخواهی و تحمل نظرات مخالف است.

اصل انتقاد و انتقاد از خود یا عملیات جاری در این سازمان به تک تک اعضای مجاهدین این اجازه را می‌دهد که به هر فردی در هر رده‌ی تشکیلاتی از مسئول اول یعنی دبیرکل تا پایین‌ترین رده انتقاد کنند.

استفاده از رسانه‌های خارجی علیه مجاهدین

رژیم ایران همواره از رسانه‌های غربی نیز برای شیطان‌سازی علیه مجاهدین خلق استفاده کرده است. رژیم ایران در برخی از این رسانه‌های از طریق لابی‌های خود به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نفوذ دارد و ترجیح می‌دهد اتهامات را از زبان آن‌ها بیان کند تا باورپذیری بیشتری داشته باشند.

بی بی سی و مجاهدین

«اینجا لندن است و اکنون دقیقا ساعت ۱۲ نیمه شب است».

این پیام رمز عملیات آژاکس در شب کودتا علیه حکومت ملی دکتر محمد مصدق بود که از رادیو بی بی سی پخش شد. کلمه «دقیقا» کد رمز شروع عملیات کودتا بود که بی بی سی آنرا به تیتراژ برنامه خود اضافه کرده بود.

تقریبا ۶۰ سال پس از کودتای ۲۸ مرداد، سال ۱۳۹۰ همین رادیو در گزارش مستندی از وقایع آن‌زمان، به به نقش خود در کودتا برای ساقط کردن دولت قانونی دکتر مصدق اعتراف کرد و گفت:

«دولت انگلیس از رادیوی فارسی‌زبان بی‌بی‌سی برای پیشبرد پروپاگاندای خود علیه دولت قانونی ایران استفاده کرد و مرتباً مطالبی بر ضد مصدق از این شبکه رادیویی پخش می‌شد، به حدی که کارکنان ایرانی رادیوی فارسی‌زبان بی‌بی‌سی به خاطر این حرکت دست به اعتصاب زدند.»

در همین گزارش به یک سند محرمانه اشاره می‌شود که در آن یکی از مقامات وقت وزارت خارجه از سفیر انگلیس در تهران به خاطر پیشنهاد وی مبنی بر استفاده از بخش فارسی رادیو بی بی سی برای حمله و اتهام پراکنی علیه دکتر مصدق و نهضت مقاومت ملی تشکر کرده بود.[۴۸]

از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران نیز همواره بی بی سی به اشکال مختلف از رژیم ایران حمایت کرده است. در یک نمونه مجری بخش فارسی زبان بی بی سی به صراحت از کشتار زندانیان سیاسی توسط رژیم ایران دفاع کرده و به مصاحبه شونده که فرج سرکوهی است می‌گوید:

چرا حکومت ایران نباید مخالفین خود را حذف فیزیکی. این کاری است که همه ی سیستم‌های اطلاعاتی درجهان می‌کنند.[۴۹]

این سخن منجر به یک رسوایی برای بی بی سی شد و محکومیت‌های بسیاری را علیه این رسانه برانگیخت.

یکی از اشکال حمایت این رسانه از جمهوری اسلامی، مشارکت آن در شیطان سازی علیه مجاهدین خلق بوده است. مصاحبه با مأموران وزارت اطلاعات ایران برای نظر دادن در مورد مجاهدین خلق، بازتکرار اتهاماتی که رژیم ایران به مجاهدین خلق می‌زند و ساخت برنامه برای مستندسازی آن‌ها از جمله فعالیت‌های این رسانه بوده است.

در آخرین نمونه رادیو بی بی سی با انتشار مطلبی علیه مجاهدین خلق تحت عنوان «مجاهدین حق ندارند به سکس فکر کنند» علیه آن‌ها به شیطان سازی پرداخته است.

این مطلب حتی در تیتر خود دارای اشکالات حقوقی و ساختاری است. زیرا این امکان ندارد که کسی، دیگری را وادار کند که به چیزی فکر کند یا نکند. از سویی اگر مقصود از این تیتر این است که مجاهدین به لحاظ اخلاقی دارای نزاهت و پاکدامنی اخلاقی هستند، این نه یک ویژگی منفی بلکه یک ویژگی قابل تحسین است. درج چنین مطلبی به روشنی بخشی از پروژه‌ی شیطان سازی است که رژیم ایران از طریق این رسانه پیش می‌برد.

اشپیگل و مجاهدین

سایت اینترنتی مجله «اشپیگل» در تاریخ ۱۶ فوریه ۲۰۱۹ گزارشی اختصاصی در مورد کمپ سازمان مجاهدین خلق در آلبانی منتشر کرد. این گزارش با اشاره به سخنان شماری از اعضای سابق مجاهدین خلق آغاز می‌شود که از تمرین‌های هفتگی خود در این قرارگاه برای بریدن گلو با چاقو، شکستن دست و درآوردن چشم با انگشت سخن گفته‌اند.

اشپیگل نوشته است که فاصله این کمپ تا رستوران‌ها و میکده‌های مرکز تیرانا، پایتخت آلبانی، حدود ۳۵ دقیقه با ماشین است. اما کسانی که موفق شدند از آن بگریزند، گفته‌اند بسیاری از ساکنان کمپ اجازه ندارند گوشی همراه، ساعت یا تقویم داشته باشند و به نوشته اشپیگل آنها «در کپسول زمان» زندگی می‌کنند.

با توجه به مراجعه ی ده‌ها خبرنگار به قرارگاه مجاهدین در آلبانی و باتوجه به قوانین کشور آلبانی این غیرممکن است که مجاهدین در کمپ خود تمرینات هفتگی بریدن گلو یا درآوردن چشم داشته باشند. همچنین اعضای مجاهدین در بسیاری از شهرهای اروپایی در تردد هستند و همواره با حامیان و شخصیت‌های سیاسی مختلف در ارتباط نزدیک قرار داشته و نمی توانند از داشتن تلفن یا ساعت محروم باشند.

بدنبال شکایت سازمان مجاهدین خلق از اشپیگل، در روز ۲۱مارس ۲۰۱۹(اول فروردین ۱۳۹۸) دادگاه هامبورگ، با رسیدگی فوری، به مجله اشپیگل دستور داد تا ۲ فقره از افترائات دروغی را که در شماره ۱۶فوریه خود علیه سازمان مجاهدین خلق ایران و اعضای آن در آلبانی نوشته بود، حذف کند و این ادعاها را دیگر تکرار نکند.[۵۰]

طبق این تصمیم، چنان‌چه اشپیگل از اجرای دستور دادگاه سر باز بزند، برای هر مورد نقض دستور، به جریمه‌ای تا سقف ۲۵۰ هزار یورو یا ۶ماه حبس محکوم می‌شود. اشپیگل پس از حکم دادگاه بخش هایی از این مقاله را از سایت خود حذف کرد.[۵۱][۵۲]

حجم شیطان‌سازی علیه مجاهدین خلق

رژیم ایران در طول چهار دهه مجموعا هزاران کتاب، فیلم سینمایی، مستند، نمایشگاه و عکس در راستای شیطان سازی علیه مجاهدین خلق منتشر کرده است. برخی از آمار این منتشرات چنین هستند.

انجمن نجات توسط وزارت اطلاعت جمهوری اسلامی اداره می‌شود. این انجمن سه شعبه در تهران و ۲۴ شعبه در ۲۴ استان دارد. در سال ۲۰۱۹ این انجمن‌ها مجموعا ۲۱۸۹ مطلب علیه مجاهدین خلق تولید و منتشر کرده‌اند.

تا پایان سال ۲۰۱۹ رژیم ولایت فقیه در مجموع ۵۱۹ عنوان کتاب علیه سازمان مجاهدین خلق منتشر کرده است. ۲۶ مورد از این کتاب‌ها را نویسنده‌های خارجی به سفارش رژیم ولایت فقیه نوشته‌اند. در طول سال ۲۰۱۹ میلادی ۱۸ کتاب علیه سازمان منتشر شده که اسامی تعدادی از آنها عبارتست از:

  • مرصاد، برگ زرین غرب
  • انسان شناسی سازمان مجاهدین
  • مجاهدین خلق بدون روتوش
  • خاطرات و تأملات در زندان شاه نوشته محمد محمدی
  • اسناد و اسرار عملیات مرصاد
  • زمان بازیافته نوشته بهمن بازرگانی

علاوه بر این کتاب‌ها نشریاتی نیز به صورت هفتگی یا ماهانه منتشر می‌شود که ویژه شیطان سازی علیه مجاهدین است:

  • نشریه‌ی تخصصی مطالعات تروریسم که توسط انجمن هابیلیان منتشر می‌شود
  • نشریه رمز عبور که هر دو ماه یک‌بار منتشر می‌شود
  • ماه‌نامه نجات، یک ماه‌نامه آلمانی زبان به نام آوا و مجله یاران ایران که به زبان فرانسوی منتشر می‌شود.
  • و …

پس از اعتراضات دی‌ماه ۱۳۹۶ خامنه‌ای در دیدار با مستند سازان در تاریخ ۲۱ دی‌ماه خط تولید مستند سازی و ساخت فیلم را با تمرکز روی مجاهدین برای آنان مشخص کرد. خامنه‌ای گفت:

«یک روز دشمنان این ملت و دشمنان این انقلاب و دشمنان این نهضت عظیم مردمی که به برکت دین به وجود آمده به سراغ تحریف و دروغ و تغییر واقعیات در ذهن‌ها و این‌ها رفتند این چیزی که میتوانه ذهن‌ها رو روشن کنه همین مستندهای شماست»[۵۳]

وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران، در جنگ تبلیغاتی و با ساختن فیلم‌ها تلاش کرده‌اند علیه سازمان مجاهدین شیطان سازی کنند. پیک شادی سیمای آزادی، در یکی از برنامه‌های خود، پشت پرده ماجرای تحریف شده در فیلم نفوذی، یکی از فیلم‌های ساخته شده توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی را افشا می‌کند.[۵۴]

در سال ۱۳۹۷ تعداد ۲۹ عنوان فیلم و مستند و سریال علیه سازمان مجاهدین توسط جمهوری اسلامی تولید شد. در همین سال تعداد فیلم و مستند و سریال پخش شده علیه سازمان مجاهدین خلق ۳۹ عنوان بود که ۱۰ عنوان آن تکراری بود. در مجموع با احتساب قسمت‌های پخش شده سریال‌ها در سال ۱۳۹۶ تعداد ۷۴ برنامه و در سال ۱۳۹۷ تعداد ۲۶۰ برنامه با موضوع سازمان مجاهدین خلق از رسانه‌های جمهوری اسلامی پخش شده که مضمون تمامی آنها شیطان سازی علیه مجاهدین بوده است. بررسی آماری این دو سال نشان از افزایش ۲۵۰ درصدی برنامه‌های پخش شده دارد.

اسامی تعدادی از این برنامه‌ها به شرح زیر است:

  • سریال سارق روح، مجموعه ۲۰ قسمتی
  • داستان مسعود و صدام، مستند ۳ قسمتی
  • گمشده، یک مستند یک قسمتی
  • هزارپا، فیلم
  • نفوذ، سریال ۳۰ قسمتی
  • ماجرای نیمروز ۲ (رد خون)، فیلم سینمایی
  • به نام خلق، مستند ۳۰ قسمتی

منابع

  1. The Power of Ideas: A Political Social-Psychological Theory of Democracy, Political Development and Political Communication
  2. کتاب صحیح مسلم جلد یک صفحه ۷۹ ح ۱۱۱
  3. کتاب سجستانی جلد ۴ صفحه ۲۲۱
  4. قران کریم سوره بقره آیه ۲۵۶
  5. سوره زمر آیات ۱۷ و ۱۸
  6. قران کریم سوره یونس آیه ۹۹
  7. سایت مشرق نیوز، آشنایی با جنبش مک‌کارتیسم
  8. بتول سلطانی ، معرکه گردان شوهای وزارت اطلاعات
  9. سخنان سرهنگ لئو مک گلاسی در مورد بتول سلطانی
  10. نشریه مجاهدین - شماره ۵۲۸ - ص ۹
  11. واحد سیف – ۲۶سال بعد از عملیات مروارید، چرا؟-سایت ایران افشاگر
  12. پرگار: مجاهدین خلق ایران چه وزنی دارند؟
  13. غلامرضا خسروی اعدام شد
  14. ترور وحشیانه سعید کریمیان و همکارش در استانبول
  15. خاطرات حسینعلی منتظری، انتشارات انقلاب اسلامی، ۲۰۰۱، آلمان، صفحات ۲۷۱–۲۷۲
  16. کتاب خاطرات سید محمود دعایی سفیر وقت ایران در عراق
  17. تلویزیون حکومتی «آستان رضوی» درتاریخ ۱۵مهر۹۶
  18. روزنامه جوان-۱۹ تیر۱۳۸۷
  19. دیوان عدالت اروپا، فرجام‌خواهی فرانسه از حکم دادگاه عمومی مبنی بر لغو برچسب تروریستی علیه مجاهدین را رد کرد
  20. EU court Rulling: A testament of the Iranian resistance's legitimacy
  21. سومین حکم دادگاه عدالت اروپا مبنی بر لغو برچسب تروریستی علیه سازمان مجاهدین خلق
  22. European Court Rulling
  23. POAC Rulling
  24. Britain's court of appeal orders PMOI removal from terror list
  25. US courts of appeals rules that decision by the secretary of state to maintain the MEK on the FTO list violated due process and lacked sufficient evidence
  26. French judiciary annuls terrorism charges against the MEK
  27. دادگاه عدالت اروپا حذف مجاهدین از لیست را تایید کرد، یوتیوب
  28. ۱۳ قاضی دیوان عدالت اروپا فرجام‌خواهی فرانسه از حکم دادگاه عدالت اروپا را مردود اعلام کرد
  29. US court of appeals enforce the court's July 2010 rulling
  30. خانم مژگان پارسایی، آمادگی ۳۵۰۰ مجاهد خلق را برای شرکت و شهادت دادن در هر دادگاه بین‌المللی اعلام نمود
  31. کتاب تراژدی دموکراسی در ایران-عمادالدین باقی
  32. بمبگذاری در حرم امام رضا توسط وزارت اطلاعات ایران انجام شده بود-سایت مشعل
  33. روزنامه رسالت، ۱۴ آذر ۱۳۷۸
  34. قتل های زنجیره ای «کشیشان مسیحی» به روایت وزیر پیشین کار جمهوری اسلامی-آژانس خبری مسیحیان ایران
  35. ۲۹ دی سالروز قتل کشیش آزادیخواه اسقف هائیک هوسپیان مهر کشیش-سایت مجاهد
  36. ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ کتاب مجاهدین خلق ایران واقعیات یا اوهام - انتشارات مجاهدین خلق ایران
  37. قتل کشیش‌های مسیحی ؛در ادامه قتل‌عام مجاهدین سال ۶۷
  38. قتل های زنجیره ای «کشیشان مسیحی» به روایت وزیر پیشین کار جمهوری اسلامی-آژانس خبری مسیحیان ایران
  39. قتل ۳ کشیش ایرانی-سایت ایران افشاگر
  40. مقاله «پیدا کنیم سکت را» ـ به قلم آلن ویوین
  41. عمادالدین باقی ـ روزنامه اخبار اقتصاد - ۳ خرداد۱۳۷۸
  42. توماس فریدمان - روزنامه نیویورک تایمز - ۲۳ژوئن ۲۰۰۲
  43. مقاله ایران: پیدا کنیم سکت را - نوشته آلن ویوین متخصص امور سکتها
  44. دموکراسی خیانت شده- ص ۱۳۱
  45. دیدار مسعود رجوی با خمینی
  46. داگلاس جل - نیویورک تایمز- کتاب اوهام تا واقعیت
  47. دانیل میتران
  48. شبکه اطلاع رسانی دانا ۲۸ مرداد ۱۳۹۳
  49. دفاع مجری زن بی بی سی از اعدام و حذف مخالفان در ایران
  50. نگاهی به حکم دادگاه آلمان در مورد اشپیگل
  51. سایت دویچه وله
  52. یو تیوب دادگاه آلمان شکایت مجاهدین از اشپیگل را تایید کرد
  53. تلویزیون افق - ۱ بهمن ۱۳۹۶
  54. پشت پرده‌های یک عکس جنجالی در آفساید فیلم نفوذی