کاربر:Khosro/صفحه تمرین گیتی‌السادات جوزی

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۰ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۱۹ توسط Khosro (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''گیتی‌السادات جوزی'''، (متولد سال ۱۳۴۱، شمیران تهران – درگذشته ۲۸ شهریور ۱۳۶۰، زندان اوین) از اعضای '''میلیشیا'''<nowiki/>ی سازمان مجاهدین خلق ایران بود. گیتی‌السادات جوزی در دوران دبیرستان به تشکیلات ملیشیای دانش‌آموزی وابسته به ساز...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

گیتی‌السادات جوزی، (متولد سال ۱۳۴۱، شمیران تهران – درگذشته ۲۸ شهریور ۱۳۶۰، زندان اوین) از اعضای میلیشیای سازمان مجاهدین خلق ایران بود. گیتی‌السادات جوزی در دوران دبیرستان به تشکیلات ملیشیای دانش‌آموزی وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست و در تبلیغ اهداف انقلاب و ترویج آرمان‌ مجاهدین فعال بود. او در دوران فعالیت خود در تشکیلات دانش‌آموزی مجاهدین، هر روز نشریات و اعلامیه‌های سازمان مجاهدین را در مدرسه و خیابان‌های شهر تهران پخش می‌کرد. وی بارها مورد ضرب‌وشتم حزب‌الهی‌ها و حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت، اما دوباره به میدان می‌آمد و هم‌چنان به فعالیت‌هایش ادامه می‌داد. گیتی‌السادات جوزی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، و آغاز مبارزه‌ مسلحانه، به فعالیت‌هایش در ارتباط با سازمان مجاهدین ادامه داد، اما توسط مأموران سپاه پاسداران دستگیر شد و به زندان اوین منتقل گردید. مأموران و بازجویان زندان او را تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار دادند تا بلکه اراده و مقاومت وی را بشکنند، اما گیتی هرگز کوتاه نیامد و تسلیم نشد. گیتی‌السادات جوزی سرانجام در ۲۸ شهریورماه ۱۳۶۰، در زندان اوین به جوخه تیرباران سپرده شد و جان باخت.

پیوستن به ملیشیا

گیتی‌السادات جوزی در سال ۱۳۴۱، در شمیران تهران متولد شد. او در دوران دبیرستان به تشکیلات ملیشیای دانش‌آموزی وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست و در تبلیغ اهداف انقلاب و ترویج آرمان‌ مجاهدین فعال بود. گیتی‌السادات جوزی در دوران فعالیت خود در تشکیلات دانش‌آموزی مجاهدین، هر روز نشریات و اعلامیه‌های سازمان مجاهدین را در مدرسه و خیابان‌های شهر تهران پخش می‌کرد. او مانند سایر دوستان ملیشیای خود بارها مورد اذیت و آزار حزب‌اللهی‌ها و ضرب‌وشتم حزب جمهوری اسلامی قرار گرفت، اما او دوباره به میدان می‌آمد و هم‌چنان به فعالیت خود ادامه می‌داد.[۱]

دستگیری و اعدام

گیتی‌السادات جوزی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، و آغاز مبارزه‌ مسلحانه، به فعالیت‌هایش در ارتباط با سازمان مجاهدین ادامه داد، اما توسط مأموران سپاه پاسداران دستگیر شد و به زندان اوین منتقل گردید.

مأموران و بازجویان زندان او را تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار دادند تا بلکه اراده و مقاومت وی را بشکنند، اما گیتی هرگز کوتاه نیامد و تسلیم نشد. گیتی‌السادات جوزی سرانجام در ۲۸ شهریورماه ۱۳۶۰، در زندان اوین به جوخه تیرباران سپرده شد و جان باخت.[۱]

نامه به مادر پیش از تیرباران

گیتی‌السادات جوزی همراه با روحانی برجسته حبیب‌الله آشوری و سایر انقلابیون پیش از اعدام دسته‌جمعی، با هم در یک‌جا بودند. گیتی‌السادات در لحظاتی پیش از تیرباران نامه‌ای به مادرش نوشته که در بخشی از آن نامه، صحنه را چنین توصیف کرده بود:[۲]

«مادر!

ما ایستاده‌ایم بردبار، غرقه به خون و نفس می‌کشیم؛ چشم دوخته بر آبی خزر، عطر گل نارنج، دماوند مغرور، الوند سرفراز، آسمان کرمان، مهربانی گرم خوزستان، دشت سبز ترکمن و آرامش کویر... من گیتی‌السادات جوزی فرزند احمد دارنده‌ی شناسنامه شماره ۱۱۹ صادره از شمیران با ایمان کامل به توحید و کلیه اصول عقاید ایدئولوژی مترقی و انقلابی اسلام، آخرین شب را برای رسیدن به دیار رفیق اعلی ثانیه بشمارم... مامان جون به همه بگو که من با کمال افتخار و سربلندی در این راه رفتم و با این امید که شاید جان ناچیز من فدیه‌یی باشد در راه آزادی همه محرومان دنیا، انشا‌الله روزی که حداقل شما نظاره‌گر آن جامعه قسط توحیدی باشید. مامان جون توروخدا برای من گریه نکن، هر وقت بخواد اشکت بیاد فکر کن من عذاب می‌کشم. فقط توروخدا برای یه بار هم که شده به‌جای گوش به حرف این و اون، خودت بنشین و فکر کن. میدونی فقط دلم می‌خواست چون خیلی دلم براتون تنگ شده  هم این که از چیزهایی که این‌جا دیدم و جنایاتی که شد کسی به عمرش ندیده و نشنیده براتون حرف بزنم تا باورتون بشه. مامان این آیه‌یی که براتون نوشتم فقط آخرش یادم بود، آقای آشوری (حجت الاسلام) هم جزو ماست، پسر گلزاده غفوری هم هست. آره داشتم می‌گفتم که آقای آشوری داشت آیه « ولنبلونکم بشی من‌الخوف و الجوع و نقص من‌الاموال و الانفس و الثمرت و بشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انالله و اناالیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمه و اولئک هم المهتدون» را در نماز می‌خواند، من صبر کردم نمازش تمام شد آن وقت تمام آیه رو برام گفت و معنی کرد. فقط هر وقت ناراحت شدی این آیه رو زمزمه کن، ببین چقدر قشنگه. مامان راستی من هر چیزی که دارم همه رو کمک می‌کنی به سازمان، خوب دیگه حرفی ندارم، یعنی دیگه وقت ندارم، و الا به اندازه چند سال می‌تونم باهات درددل کنم. فقط از دور همه‌تونو می‌بوسم، به امید رسیدن به جامعه بی‌طبقه توحیدی و از بین بردن هرگونه استثمار،

خدا یار و یاورتان باد

مامان راستی وصیتنامه اصلی لای قرآنه

امضا جوزی»[۳]

منابع: