کرامتالله دانشیان
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | کرامتالله دانشیان |
معروف به | کرامت دانشیان |
زادروز | دوم بهمن ماه ۱۳۲۲ |
زادگاه | شیراز، ایران |
تاریخ مرگ | ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ |
محل مرگ | تهران، ایران |
اطلاعات سیاسی | |
کرامتالله دانشیان | |
کرامتالله دانشیان، (زادهی ۱۰ مهر ۱۳۲۵ در شیراز- جان باخته ۲۹ بهمن ۱۳۵۲) از مبارزان سرشناس دوران حکومت محمدرضا پهلوی در دهه ۵۰ خورشیدی بود که بعد از محکومیت در دادگاه نظامی به همراه خسرو گلسرخی در بهمن ۱۳۵۲ اعدام شد. پخش تصاویر دادگاه دانشیان و گلسرخی از تلویزیون رژیم پهلوی باعث شناختهشدگی آنها به عنوان مبارزین برجسته از سوی مردم شد. کرامتالله دانشیان شاعر چپگرا بود. او سازنده ترانه سرود «بهاران خجسته باد» است که در دوران انقلاب ضدسلطنتی بسیار معروف شد و تبدیل به سرود انقلاب وسرودی ملی شد. او به همراه گروهش متهم به طراحی و اقدام برای ربودن و گروگانگیری ولیعهد شدند و گفته شد قصد داشتند از این طریق رژیم پهلوی را برای آزادی زندانیان سیاسی تحت فشار قرار دهند.
کرامتالله دانشیان در سال ۱۳۲۵ در شیراز به دنیا آمد در کودکی به همراه خانواده به تبریز رفت. پس از گرفتن مدرک دیپلم دوران سربازی را به عنوان سپاهی دانش گذراند. او سپس در مدرسه عالی تلویزیون و سینما تحصیل کرد و با ساخت اولین فیلم کوتاه خود که مضمونی سیاسی داشت اخراج شد. او در تابستان ۱۳۵۲ دستگیر شد. کرامتالله دانشیان در دفاعیات خود با تایید مبارزه مسلحانه علیه حکومت دیکتاتوری پهلوی خود را فدایی خلق نامید.[۱]
زندگی کرامتالله دانشیان
کرامتالله دانشیان در ۱۰ مهر ۱۳۲۵ در شیراز بهدنیا آمد. نام پدرش پرویز و اهل داراب استان فارس بود. مادرش اعظم نام داشت و اهل شیراز بود. او ۱۰ساله بود که مادرش را از دست داد و با خانوادهاش به تبریز رفت. در تبریز دیپلم گرفت و سالهای سربازی را به عنوان سپاه دانش در آمل گذراند. سال ۱۳۴۶ در مدرسهی عالی سینما و تلویزیون در تهران به تحصیل پرداخت و از اولین قبولشدگان آن دورهی هنری بود. یک سال بعد فیلمی ساخت با عنوان «غارت نفت و مردم جنوب شهر تهران» که به خاطر ساخت این فیلم از دانشکده اخراج شد.
کرامتالله دانشیان با چند تن از دوستانش در کلاس فیلمبرداری تلویزیون یک محفل روشنفکری علیه حکومت شاه تشیکل داد. در محفل آنان بیشتر صحبت بر سر پیدا کردن راهی برای آزاد کردن زندانیان سیاسی چپ مانند بیژن جزنی و مسعود احمدزاده و یارانشان بود. بعد از ساختن فیلم علیه سیاست اقتصادی شاه و اخراجش از دانشکده، به روستاها رفت و تصمیم به ادامهی راه صمد بهرنگی گرفت اما همچنان در ارتباط با دوستان همفکرش باقی ماند.
فعالیت گروه و ضربه خوردن
کرامتالله دانشیان در همراهی با بطحایی، شکوه و ابراهیم فرهنگ، اتحادیه، جمشیدی و سیاهپوش گروهی برای مطالعات مارکسیستی تشکیل داده بود. در این بین دو فرد به نام سماکار و علامهزاده که از کارمندان تلویزیون بودند و گرایش مارکسیستی داشتند، طرحی را میان خود مطرح میکنند که با مخفی کردن سلاح در دوربین فیلمبرداری تلویزیون و وارد کردن آن به مراسم جشن سینمای کودک و نوجوان، فرح یا ولیعهد را که برای توزیع جوایز در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در برنامه شرکت میکردند گروگان بگیرند و آزادی زندانیان سیاسی، بهطور خاص جزنی و احمدزاده را طلب کنند. سماکار از دوستش بطحایی میخواهد که برایشان اسلحه تهیه کند و بطحایی پیشنهاد سماکار را میپذیرد. مسئولیت تهیه اسلحه نیز به کرامت دانشیان سپرده میشود.
بین اعضای گروه کرامت، فردی فعالیت داشت که پیشینهی همکاری با ساواک را داشت و آنها بیاطلاع بودند. طرح عملیات در کانون پرورش فکری کودکان با حضور فرح لو رفت. روایتی که بیشتر از دیگر روایات مطرح شده این است که امیرحسین فطانت از همبندیان کرامتالله دانشیان در دورهی اول زندان، که به عنوان رابط چریکهای فدایی خلق قرار بود اسلحه لازم برای انجام این عملیات را در اختیار دانشیان قرار دهد، ماجرا را به ساواک گزارش کرده و موجبات بازداشت اعضای گروه را فراهم آورده است. ساواک برنامه را ملغی نکرد و برای دستگیری همهی اعضای گروه طراحی کرد و دام چید. روز عملیات ساواک همهجای کانون را از بیرون و درون در محاصره گرفت. سه نفر از گروه که فیلمبرداران اصلی بودند، وارد کانون شدند. حین مراسم که فرح مشغول اهدای جوایز بود، گروه اقدام کرد ولی ساواک طرح را خنثی کرده و همه را دستبند زده و دستگیر کرد.[۲][۳] ساواک تعداد دستگیر شدگان را ۱۲نفر اعلام کرد و نفر سیزدهم را فراری و در حال تعقیب جلوه داد؛ اما این فریب بود که کسی متوجه نشود چه کسی گروه را لو داده است. نفر سیزدهم بهظاهر فراری، همان فرد۲۲ساله رابط ساواک، یعنی امیرحسین فطانت بود.
دستگیری کرامتالله دانشیان
کرامتالله دانشیان در زمان عملیات در کانون پرورش کودکان و نوجوانان نبود ولی در شهریور ۱۳۵۲ بر سر قرار با امیرحسین فطانت رفت که با او از قدیم دوست بوده است. این قرار منجر به دستگیری او شد.
رابطه کرامتالله دانشیان با خسرو گلسرخی
کرامتالله دانشیان و خسرو گلسرخی در یک دادگاه محاکمه شدند در حالیکه قبل از دستگیری رابطهای با هم نداشتند. در مورد رابطه دانشیان و خسرو گلسرخی روایتهای مختلفی نقل شده است.
روایت سایت مجاهد
سایت مجاهد در این رابطه آورده است:
کرامت در بیرون از زندان رابطهای با خسرو گلسرخی نداشت و او را تا زمستان سال ۱۳۵۲نمیشناخت. آنها اعضای دو گروه جدای از هم بودند که از فعالیتهای همدیگر چندان اطلاعی نداشتند؛ ولی رابطی بینشان بود که همه او را نمیشناختند.
روایت سایت تاریخ ایرانی
آنها که از ماهها قبل به خاطر تشکیل یک گروه چپگرا به همراه ۱۰ تن دیگر از همفکرانشان شامل طیفور بطحایی، عباسعلی سماکار، رضا علامهزاده، رحمتالله جمشیدی، شکوه فرهنگرازی، ابراهیم فرهنگرازی، مریم اتحادیه، مرتضی سیاهپوش، منوچهر مقدم سلیمی و فرهاد قیصری بازداشت شده بودند، متهم شدند برای ربودن و گروگانگیری ولیعهد برنامهریزی کرده و قصد داشتهاند از این طریق رژیم پهلوی را برای آزادی زندانیان سیاسی چپگرا تحت فشار قرار دهند.
روایت بی بی سی
شهریور ۵۲ چند نفر روزنامهنگار، سینماگر و روشنفکر دستگیر شدند که بهنوعی بههم مرتبط میشدند. (آنها ۴ دسته بودند)
۱- رضا علامهزاده، عباس سماکار و طیفور بطحائی را میتوان در یک جمع گنجاند.
۲- بطحائی چون کرامتالله دانشیان را میشناخت جمع دوم را میتوان به این صورت تعریف کرد: بطحائی، کرامتالله دانشیان، یوسف آلیاری و فرهاد قیصری
۳- جمع سوم بطحائی، شکوه فرهنگ (میرزادگی)، ابراهیم فرهنگ (همسر اول شکوه)، رحمتالله (ایرج) جمشیدی، مریم اتحادیه و مرتضی سیاهپوش. بطحائی و شکوه با هم مرتبط بودند.
۴- آخرین جمع خسرو گلسرخی و منوچهر مقدم سلیمی بودند.
به غیر از جمع آخر، اتهام بقیه توطئه گروگان گرفتن فرح پهلوی و ولیعهد رضا پهلوی بود.
روایت بیبیسی از گروگانگیری و دستگیری
ماجرا از این قرار بود که بین سماکار و علامهزاده حرفی رد و بدل میشود که اگر بتوان فرح و پسرش را در "فستیوال" کودک و نوجوان گروگان گرفت، میتوان در ازاء آن درخواست آزادی زندانیان سیاسی را کرد. به گفته سماکار و علامهزاده هیچ طرح عملیاتی وجود نداشت و فقط "حرف" بود.
سماکار موضوع را با بطحائی در میان میگذارد و بطحائی به دانشیان میگوید که برای انجام این کار باید اسلحه تهیه شود. از آنجا که دانشیان با امیرحسین فطانت دوست بود و فکر میکرد او با چریکهای فدائی خلق مرتبط است، از او کمک میخواهد، اما فطانت که پیش از این بهخاطر فعالیت سیاسی زندان رفته بود، با ساواک در ارتباط بود.
فطانت در سال ۱۳۹۲ ماجرا را در کتاب " یک فنجان چای بی موقع - رد پای یک انقلاب" از منظر خود روایت کرده و لودادن گروه را اینطور توجیه میکند. او مدعیست چون با دانشیان دوستی نزدیکی داشته و طرح گروگانگیری را "خیالپردازیهای محفلی" میدانسته، بهخاطر علاقه شدیدی که به کرامت داشته، میخواسته جانش بابت این گروگانگیری به خطر نیفتد اما میدانسته نمیتواند کرامت را از این کار باز دارد، بنابراین ساواک را به این شرط که "حداکثر شش ماه تا دو سال" به دانشیان حکم دهد، ازاین کار مطلع میکند.
وقتی دانشیان از فطانت کمک میخواهد، ساواک فطانت را از شیراز به تهران فرا میخواند. فطانت در کتاب خاطراتش میگوید؛ ثابتی در کافه "قناری" از او میخواهد یک پیکان سفید پر از اسلحه را به سر قرار برساند. فطانت میگوید در لحظه آخر تردید کرده که ممکن است طبق برنامه ساواک، در محل تحویل کشته شود. او پیکان پر از سلاح را به محل دیگری میبرد. جمشیدی که قرار بود پیکان را تحویل بگیرد، در محل حاضر میشود اما خبری از خودرو نیست. به نظر هردوی آنها، ساواک به این خاطر بهسرعت دستگیریها را شروع میکند. فطانت فرار میکند. او اکنون مقیم کلمبیاست.
ارتباط گلسرخی به پرونده گروگانگیری
در سال ۱۳۵۰، گلسرخی، همسرش، سلیمی مقدم و شکوه فرهنگ در جمع خود میگویند اگر شاه ترور شود، گشایشی در فضای سیاسی حاصل خواهد شد، اما این حرف به برنامهریزی و عمل نمیرسد و شکوه ارتباطش را با این جمع از دست میدهد و گروه به یک گروه مطالعات مارکسیستی محدود میشود. احتمالا وقتی گلسرخی در دادگاه میگوید دو سال پیش حرفی زده شد، منظورش همین بوده است. وقتی در پرونده گروگانگیری شکوه فرهنگ (میرزادگی) را میگیرند، او ماجرای دو سال پیش را در بازجویی میگوید. از نظر منتقدان خانم میرزادگی، او این افراد را "لو" داد و پای گلسرخی را بیجهت به پرونده ساخته پرداخته ساواک باز کرد. به این ترتیب، گروهی مجازی ساخته میشود که ۱۲ عضو داشت با دو اتهام سنگین ترور و گروگانگیری خاندان سلطنتی و داشتن اسلحه.[۴]
از این گروه به جز کرامتالله دانشیان و خسرو گلسرخی که اعدام شدند، سه تن به حبس ابد محکوم شدند (طیفور بطحایی، رضا علامهزاده، عباس سماکار) و مابقی افراد گروه هر کدام به نحوی با درخواست عفو از شاه و همسرش به یک تا چند سال زندان کوتاه مدت محکوم شدند. (افرادی نظیر: شکوه فرهنگ (میرزادگی)، ابراهیم فرهنگ رازی، رحمتالله جمشیدی، منوچهر مقدم سلیمی، مریم اتحادیه و ...)
بعد از دستگیری
کرامتالله دانشیان و خسرو گلسرخی مدتی پیش از تیرباران در زندان جمشیدیه (زندان ۳۳ یا زندان دژبان واقع در پادگان دژبان مرکز در خیابان فاطمی غربی) زندانی بودند.[۵] سلول شماره ۱۶ زندان اوین آخرین اقامتگاه دانشیان بود.[۶]
دادگاه کرامتالله دانشیان
در شروع جلسه، رئیس دادگاه پرسید: «آیا صلاحیت دادگاه را تأیید میکنید؟». گلسرخی و کرامتالله دانشیان صلاحیت قانونی دادگاه را رد کردند. استدلالشان درست و قانونی بود. زیرا از نظر آنان ساواک میخواست برای فرار از دادگاههای دادگستری و هیأت منصفه، محاکمهها را خودش کنترل کند و در یک کار غیرقانونی، پای دادرسی ارتش را وسط کشید.
گلسرخی و دانشیان که فهمیده بودند دادگاه علنی است دفاعیاتشان را تبدیل به دفاع از مرام و عقیده خویش در مبارزه با دیکتاتوری نمودند.
علت علنی بودن دادگاه
در چرایی برگزاری علنی دادگاه میتوان گفت، ساواک چند هدف را دنبال میکرده: اول، نمایش اقتدار و احساس ضعف و توبهسازی مبارزان و گروههای روشنفکری و بزرگواری پادشاه که آنها را عفو میکند. غالب دستگیرشدگان به این موضوع پیبرده بودند. گفته میشود ساواک خیالش جمع بود، اعضای این گروه اکثرا درخواست عفو خواهند کرد و دفاعیهشان بیضرر خواهد بود. ساواک فکر میکرده یکی- دو نفر سر موضع بایستند و بیشتر روی کرامتالله دانشیان نظر داشتند.
هدف دیگر میتواند این باشد که دادگاه علنی با حضور خبرنگاران خارجی پیامی بود به غرب که ایران در برخورد با جریانی که رژیم پهلوی آنرا "کمونیسم-تروریسم" مینامید(عبارتی که ثابتی در کتاب خاطراتش به نام "در دامگه حادثه" به کار برده است) جدی است و گزارشهای حقوق بشری علیه ایران به این دلیل است که ایران با تروریسم مبارزه میکند.[۴]
مطبوعات ایران روز پنجم بهمنماه سال ۱۳۵۲ خبر دادند که دو روز پیش خسرو گلسرخی و یارانش در یک دادگاه نظامی محاکمه شده و به همراه کرامتالله دانشیان به اعدام محکوم شده است. گفته میشود که ساواک از گلسرخی و دانشیان هیچ مدرکی دال بر توجیه حکم اعدام نداشت و تنها بهخاطر ایستادگی و دفاعیاتشان، در یک اقدام تلافیجویانه آنها را به اعدام محکوم کرد.
دفاعیات کرامتالله دانشیان
کرامتالله دانشیان پس از خسرو گلسرخی با جملاتی کوتاه و با تأنی و حسابشده از آرمانش دفاع کرد و چندبار دادگاه را «بیدادگاه» معرفی کرد. با آنکه رئیس دادگاه بارها سخنانش را قطع کرد، کرامت دفاعیاتش را ادامه داد. از روند این محاکمه، فیلمی تهیه شده بود که یکبار بهطور مستقیم و ناقص در حین برگزاری دادگاه، و یکبار دیگر بهطور کامل در اواخر بهمنماه سال ۱۳۵۷ از تلویزیون ایران پخش شد.
گزارشی دفاعیات این گروه ۱۲ نفره را اینگونه توصیف کرده است:
مانیفیست گلسرخی-دانشیان
دفاعیات گروه ۱۲ نفره سه گونه بود:
- مقابله تند گلسرخی - دانشیان با تمامیت رژیم (شاید ساواک تا این حدش را انتظار نداشت)
- دفاعیه حقوقی که دفاعیههای بطحائی، سماکار و علامهزاده را در این دسته میتوان گنجاند.
- ندامتنامه بقیه اعضا
اما دفاعیه گلسرخی - دانشیان بیشتر به مانیفیستی علیه نظام سلطنتی عرض اندام کرد. میتوان این دفاعیه - مانیفیست آنها را به این شرح خلاصه کرد: تحلیلی مارکسیستی از اوضاع و مناسبات تولید در "بورژوازی کمپرادور"، نقد فرهنگ و هنر بهعنوان فرهنگ مومیایی، دفاع از قومیتها، تقبیح سانسور و دفاع از آزادی بیان. مقاومت آنها خارج از پیشبینی ساواک بود و ترغیب آنها به فرجامخواهی و نوعی طلب عفو ملوکانه به جایی نرسید و آنها دادگاهی را که "نمایشی" میدانستند به صحنه مقاومت علیه دیکتاتوری تبدیل کردند.[۴]
متن دفاعیه کرامتالله دانشیان
به نام خلق محروم و ستمکش ایران
به دلیل اینکه نوعی حکومت نظامی مخفی در وطن ما جریان دارد، درست به همان دلیل نیز دادگاههای نظامی صلاحیت خود را خودبهخود تایید میکنند…
دادستان نظامی: استدعا میکنم در اجرای ماده ۱۹۴ به متهم تذکر داده بشه، همانطور که مقرر فرمودند در مورد متهم دیگر، که در حدود دفاع از خودش و رد اتهام و در مورد هر مطلبی میخواد علیه مطالبی که من مستنداً در دادگاه اظهار کردم، عرض بکنه و مبادرت به تبلیغ که یک جرم مستقله نکنه.
دانشیان: من داشتم راجع به همون چیزی که…
رئیس دادگاه: بفرمایید، خواهش میکنم. ماده ۱۹۴ به متهم ابلاغ شده و در شروع دفاع از خود مطالبی بیان میکنند، منتظر بقیه دفاع هستیم.
دانشیان: منتظر باشید.
رئیس دادگاه: بفرمایید.
دانشیان: میلیونها فرد در نیروهای نظامی بدون اینکه در زمینه تولید و یا فعالیتهای اجتماعی نقشی داشته باشند، به بازی بیهودهای مشغولند. بودجه گزافی که صرف خرید سلاح و نگهداری این افراد به نام قدرت نظامی میشود، چون همان بازی، بیهوده است…
رئیس دادگاه: شما مطالبی که میفرمایید، درست باید در ردیف اتهام خودتون باشه.
دانشیان: میرسیم به اون مطلب. من باید از عقیدم دفاع کنم و میرسم به اون مطلب. اینها مقدمه اونه. این قدرت، جز سرکوب هرگونه آوای رهایی و مردمی، وظیفه دیگری ندارد. به گلوله بستن کشاورزان، دهقانان و مبارزان راه مردم جزو وظایف اصلی محسوب میشود. انقلابات مردم نشان داده است که بزرگترین قدرتها نیز سرنوشتی جز شکست ندارند. تمام مبارزان و مردم جهان به طور مداوم با اختلافات طبقاتی سر ستیز داشتهاند و موفقیتهایی که در این راه نصیب خلقهای محروم شده است، پیروزی مردم را تأیید مینماید. خلقهای رها شده، جنبشهای در حال پیروزی در پهنه دنیا، امید نجات مردم را از قید و بند فقر، مفاسد و بیعدالتی نوید میدهند. تأثیری نیز که انقلابهای رهاییبخش در جنبشهای در حال رشد دارند، در مبارزات ایران بیتاثیر نیست. علاوه بر اینکه سرآغاز هر جنبش در هر نقطه، شرایط جامعه همان محل میباشد. اگر شما با دستگیری گروهی کوچک، شکنجههای وحشیانه، زندان و اعدام میگویید که کار تمام شد و دنیا به کام شد… (در اینجا یک نفر میگوید: «دروغه» و رئیس دادگاه زنگ میزند و به او اخطار میدهد. دانشیان نیز برگشته و خطاب به او میگوید «نشان دارم» و سپس دفاعیاتش را ادامه میدهد) با دیدن اوضاع جهانی مبارزه جز این نتیجهای نخواهید گرفت که شکست با شماست. علاوه بر حدود دو سوم جمعیت دنیا که به زندگی سعادتمند و انسانی رسیدهاند، بهخاطر آورید که خلق ویتنام، امپریالیسم آمریکا را با چه مقاومت و قدرتی چون سگ پاسوخته فراری میدهد…
رئیس دادگاه: این قسمت از دفاعیات شما مربوط به رفع اتهام از خودتون نیست. شما فقط از اتهامی که به شما نسبت داده شده و چیزی که به نفع خودتون مفید میدونید، بفرمایید.
دانشیان: کم مونده، الآن میرسیم.
رئیس دادگاه: مطالب زیادی رو حذف کنید.
دانشیان: مبارزات کامبوج در حال رهایی، لائوس، ظفار و انقلاب مقدس فلسطین را به خاطر آورید. جنبشهای مسلحانه و ظفر نمون باسک اسپانیا، توپاماروس آرژانتین و ارتش آزادیبخش ترکیه و اریتره حبشه را از یاد نبرید. در ایران نیز جنبش هیچگاه از پا نیفتاده است و برای پایان مبارزه طبقاتی، «این طبقه حاکم ایران است که باید آخرین دفاع خود را تنظیم نماید». حتی اگر… (صدای زنگ میآید)
دادستان نظامی: لطفاً به متهم ابلاغ بفرمایید در حد دفاع از خودش صحبت بکنه.
رئیس دادگاه: به متهم ابلاغ شد.
دادستان نظامی: هر چه میخواهد بگوید، در دفاع از خودش، در رد دلایل من
دانشیان: این درست به دفاع من مربوط میشه. یعنی دفاع از خودم. من مواردی که باید جواب داده میشد به شما، وکیل مدافعم داده و این چون به عقاید من مربوطه، باید همه رو بخونم. شما که میگویید…
رئیس دادگاه: شما راجع به عقاید خودتون مطلبی اینجا نفرمایید. شما به عنوان آخرین دفاع، اخطار شده قبلاً…
دانشیان: چرا نمیخواهید عقاید منو بدونید؟
رئیس دادگاه: برای اینکه عقاید شما هر چی باشه مربوط به خودتونه. میدانید که در اینجا دادستان طبق کیفرخواست گفته، وکلایتان از شما دفاع کرده، در مسیر این اتهام، هر مطلبی که به حال خودتون مفید میدونید، بفرمایید. مطالبی که اینجا شما میفرمایید، جنبه تبلیغاتی و حکایتی و قصه داره و هیچکدام مربوط به آخرین دفاع شخص خودتون نیست. روی این نظر هست که من میخوام از خودتون دفاع بکنید. به عنوان آخرین دفاع.
دانشیان: دفاع من در این زمینه اون چیزی هم که شما میخواهید نیست. چون یعنی دفاع از شخص خودم اونو، من به عهده وکیل گذاشتم و وکیلمون از نظر حقوقی دفاعیات خودش را ارائه داد به شما.
رئیس دادگاه: اگر شما غیر از دفاعیات وکیل خودتون دفاعی ندارید، در مسیر خودتون هست، این مطالبی که میفرمایید، این مطالب قصه و حکایته و ارتباطی به آخرین دفاع نداره.
دانشیان: قصه و حکایت! پس همینجوری میدم به چیز، منشی دادگاه
رئیس دادگاه: من به شما اخطار میکنم به عنوان آخرین دفاع از اتهام انتسابی و چیزی که برای دفاع از خودت…
دانشیان: آخرین دفاع من همینه… همینه.
رئیس دادگاه: اگر مطالبی که نوشتید در همین مقوله است که خوندید، اینها آخرین دفاع نیست.
دانشیان: چند سطری داریم که به آخرین دفاع خودم هم میرسم که مبارزه مسلحانه را تأیید میکنه…
رئیس دادگاه مانع ادامه دفاعیات میشود.[۵]
آدرس یوتیوب دفاعیات کرامت دانشیان و خسرو گلسرخی موجود است.[۷][۸]
تیرباران کرامتالله دانشیان
کرامتالله دانشیان و خسرو گلسرخی در دادگاه به اعدام محکوم شدند. این حکم در بامداد روز ۲۹ بهمن همان سال در میدان تیر پارک جنگلی چیتگر، در راه تهران - کرج اجرا شد. کرامتالله دانشیان به همراه خسرو گلسرخی در قطعه ۳۳ بهشتزهرا تهران به خاک سپرده شدند.
آثار کرامتالله دانشیان
در گزارشی از او نقل شده است که شعری در ابراز احساساتش نسبت به اشرف دهقانی که از چریکهای بارز دوران شاه شناخته میشد به زبان ترکی سروده است. در بخشی از این شعر آمده است:
"اوخما"
عشقین حقیقتن نه گوزل اعتباریسان
بواعتباره، خلقیمیزین، ئوزبالاسیسان
دین کئچن زمان، بو، دوگوشلر صفحه سینه
باخ، ائل سئوینیرکی، بیراوددان نیشانه سن![۹]
در سال ۱۳۵۹، ویژه نامهای برای کرامت الله دانشیان در مجموعهای دو جلدی با عنوان «فرهنگ نوین»، منتشر شد. از سرودههای معروف او «بهاران خجسته باد» است، که پس از انقلاب ۱۳۵۷به سرود انقلاب تبدیل شد: «هوا دلپذیر شد گل از خاک بردمید....»
منابع
- ↑ شهادت شاعر آزاده، خسرو گلسرخی و همرزم شهیدش کرامتالله دانشیان بهدست دژخیمان شاه خائن - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ سایت مجاهد - گلسرخی و دانشیان
- ↑ سایت تاریخ ایرانی - پاسخ فطانت، من گلسرخی و دانشیان را نفروختم
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ سایت بی بی سی - اعدام گلسرخی و دانشیان، بخوان به نام گل سرخ
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ پژوهشهای ایرانی - متن کامل دفاعیات گلسرخی و دانشیان
- ↑ خسرو گلسرخی و کرامت الله دانشیان
- ↑ یوتیوب دفاعیات کرامتالله دانشیان و خسرو گلسرخی
- ↑ بخشی از دفاعیات کرامتالله دانشیان - یوتیوب
- ↑ کرامت نگاه کن اشرف همچنان در اهتزاز نگاه داشته است