سازمان مجاهدین خلق ایران: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
سرنگونی دولت مصدق با دخالت آمریکا در این کودتا، مردم ایران را به این نتیجهگیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام میکند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی [[مصطفی بزرگ نیا،]] [[احمد قندچی]] و [[مهدی شریعترضوی]] را به قتل رساند، این کشتار بیش از پیش این نتیجهگیری را در بین مردم تقویت کرد که آمریکا از حکومت شاه حمایت میکند. | سرنگونی دولت مصدق با دخالت آمریکا در این کودتا، مردم ایران را به این نتیجهگیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام میکند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی [[مصطفی بزرگ نیا،]] [[احمد قندچی]] و [[مهدی شریعترضوی]] را به قتل رساند، این کشتار بیش از پیش این نتیجهگیری را در بین مردم تقویت کرد که آمریکا از حکومت شاه حمایت میکند. | ||
در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمدهاست:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهت گیری ایران به سوی غرب میباشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه میشود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهت گیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین میکند.</blockquote>نویسنده کتاب «شکلگیری انقلاب | در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمدهاست:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهت گیری ایران به سوی غرب میباشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه میشود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهت گیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین میکند.</blockquote>نویسنده کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی» ، در مورد پیامدهای این قضیه مینویسد: | ||
«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، شاه مشروعیتش را از دست داد به خاطر این که عموماً چنین استنباط میشد که ایالات متحده، تاج وتخت او را حفظ کردهاست. از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته میشد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت وشاه را آمریکایی میدیدند». | «کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، شاه مشروعیتش را از دست داد به خاطر این که عموماً چنین استنباط میشد که ایالات متحده، تاج وتخت او را حفظ کردهاست. از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته میشد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت وشاه را آمریکایی میدیدند». |
نسخهٔ ۵ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۱۶:۳۱
سازمان مجاهدین خلق ایران، در نیمه شهریور سال ۱۳۴۴ توسط سه دانشآموخته دانشگاه، محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بنیانگذاری شد. سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از نیروهای محوری مبارزه با دیکتاتوری پهلوی بود.
در شهریورماه ۱۳۵۰ بیش از ۹۰ درصد کادرها و ۱۰۰ درصد مرکزیت سازمان توسط ساواک دستگیر شدند، بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران و تعدادی از اعضای مرکزیت در سالهای بعد توسط محمدرضا پهلوی اعدام شدند.
بعد از اعدام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی رهبری سازمان را بدست گرفت، از شهریور ۱۳۵۰ تا ۳۰ دی ۱۳۵۷ رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران و بیشتر اعضا و کادرهای آن در زندان بودند.
پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، سازمان مجاهدین خلق ایران مبارزه مسالمت آمیز وفعالیتهای آگاهی بخش خود را آغاز کرد. این امر از جانب خمینی که در حال تثبیت حکومت خود بود، تحمل نمیشد. دفاتر، میتینگها و میزکتابهای این سازمان، بارها مورد حمله قرار گرفت.
از سال ۵۷ تا سال۶۰ نزدیک به ۷۰ نفر از اعضا وهواداران سازمان مجاهدین در این حملات کشتهشده و صدها نفر مجروح شدند. سازمان مجاهدین خلق ایران تلاش میکرد در این برهه با خویشتنداری از آخرین قطرات آزادی برای ادامهٔ فعالیت مسالمتآمیز سیاسی استفاده کند.
سرانجام در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ راهپیمایی مسالمت آمیز نیم میلیون نفری مردم تهران توسط حکومت به گلوله بسته شد و برای سازمان مجاهدین راهی جز مقاومت قهرآمیز باقی نماند.
مجاهدین در سال ۱۳۶۶ در کنار مرزهای ایران ارتش آزادیبخش ملی ایران را تشکیل دادند، ارتش آزادیبخش ملی ایران صدها رشته عملیات علیه ماشین جنگی رژیم ایران انجام داد که مهمترین آنها عملیات آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان بود.
بعد از عملیات چلچراغ بود که خمینی آتشبس را پذیرفت و به تعبیرخودش جام زهر را سرکشید، در حالی که تا چند ماه قبل از آن صحبت از تعیین تکلیف جنگ میکرد.
در سال ۱۳۸۱ عراق توسط نیروهای ائتلاف بینالمللی به فرماندهی آمریکا به عراق حمله کرد و عراق را به اشغال خود درآورد، پس از اشغال عراق مجاهدین در ازاء پذیرفتن حفاظتشان توسط نیروهای آمریکایی و در احترام به قوانین حکومت نوپای عراق، جمعآوری سلاحهایشان را پذیرفتند.
در سال ۲۰۰۹ دولت آمریکا حفاظت اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران را به دولت عراق سپرد. در آن زمان نشانههای آشکاری از وابستگی بخش عمدهای از دولت عراق به دولت ایران وجود داشت، علیرغم این، دولت آمریکا به تعهد خودش پشت کرد و سازمان مجاهدین خلق ایران را به دولت عراق که پرو-ایران بود تحویل داد.
این تحویل دهی فهرستی از حملات نظامی و کشتار و قتلعام و انواع و اقسام جنگهای روانی و محاصره پزشکی و لجستیکی برای اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران به همراه داشت.
در سال ۱۳۹۵ اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران پس از ۱۴ سال پایداری در اشرف و لیبرتی، توانستند، از عراق به آلبانی نقل مکان کنند. آنها در آلبانی استراتژی هزار اشرف را پایهریزی کردند که مرحلهٔ جدیدی از مقاومت و مبارزهٔ آنها به حساب میآید.
تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران
یک نگاه تاریخی
قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالتهای گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود.
دخالتهای انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، انگلیس در ایران قدرت برتر بود. پس از سقوط رضاشاه در سال۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود را نسبت به انگلیس و سیاستهای استعماریاش و همچنین دولتهای دست نشانده آن در ایران، ابراز دارند. دکتر محمد مصدق، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت نفت، برپا کند. مبارزهای که اکثریت قاطع مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از مصدق حمایت میکردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، محمدرضا شاه به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخستوزیری مصدق را بپذیرد. ۲۷ماه حکومت ملی مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با توطئههای مشترک دربار، روحانیون طرفدار دربار و حزب توده گردید.
در این توطئهها، انگلستان نقشی تعیینکننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، از هیچ خصومتی نسبت به دولت مصدق دریغ نکرد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز به انگلستان پیوست.
سرنگونی دولت مصدق با دخالت آمریکا در این کودتا، مردم ایران را به این نتیجهگیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام میکند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی مصطفی بزرگ نیا، احمد قندچی و مهدی شریعترضوی را به قتل رساند، این کشتار بیش از پیش این نتیجهگیری را در بین مردم تقویت کرد که آمریکا از حکومت شاه حمایت میکند.
در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمدهاست:
در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهت گیری ایران به سوی غرب میباشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه میشود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهت گیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین میکند.
نویسنده کتاب «شکلگیری انقلاب اسلامی» ، در مورد پیامدهای این قضیه مینویسد:
«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، شاه مشروعیتش را از دست داد به خاطر این که عموماً چنین استنباط میشد که ایالات متحده، تاج وتخت او را حفظ کردهاست. از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته میشد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت وشاه را آمریکایی میدیدند».
انتخاب کندی به ریاستجمهوری در سال۳۹، این امید را به وجود آورد که دولت جدید آمریکا، دفاع از حقوق بشر ودموکراسی ر ا در دستور کار خود قرار خواهد داد و شاه در اعمال خفقان و دیکتاتوری محدود خواهد شد. سفر طولانی شاه به آمریکا در اواخر۱۳۴۱، و گفتگوهایش در آنجا و بعد هم سرکوب گسترده مردم ایران توسط ساواک و ارتش در نیمه اول سال۴۲، تمامی این امیدها را بر باد داد.
به گفته یک متخصص مسایل ایران، یکی از نتایج این تحولات، این بود که عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بی تأثیراست. شائول بخاش «حکومت آیتاللهها» صفحه ۱۰
یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را اینطور توضیح میدهد:
«قیام ژوئن یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشته های اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵خرداد)، پایان همزیستی مسالمتآمیز با شاه را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه میکند». محسن میلانی «شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷
در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، ساواک را که در سال۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد و ساواک به زودی به خاطر بهکارگیری شیوههای وحشتناکش در سرکوب و شکنجههای وحشیانه، بسیار مشهور و در عین حال منفور گشت. از آن زمان فساد شدید دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها و شکنجه هزاران زندانی سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی، به خاک وخون کشیدن هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت شاه طی سالهای ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمام عیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود.
دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبشهای ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبشها، مارکسیسم بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبشهای متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمتهای وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم شاه، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام عقب مانده یی که خمینی آن را نمایندگی میکرد، نمیتوانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، هر چه سرکوب افزایش پیدا میکرد، بیش از یک مسکن، کارساز نبود و پتانسیل انفجاری را پیوسته افزایش میداد.