۱٬۳۰۰
ویرایش
(داریوش علیزاده) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
{{جعبه زندگینامه | {{جعبه زندگینامه | ||
|نام_شخص=داریوش علیزاده | |نام_شخص=داریوش علیزاده | ||
|تصویر=داریوش علیزاده. | |تصویر=داریوش علیزاده.JPG | ||
|عرض_تصویر=260px | |عرض_تصویر=260px | ||
|توضیح_تصویر= | |توضیح_تصویر= | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
یک شاهد عینی لحظهٔ کشته شدن داریوش علیزاده جوان ۳۳ساله ساکن سنندج را اینگونه بازگو کردهاست:<blockquote>«نیروهای امنیتی تیر جنگی شلیک کردند و چند نفر زخمی شدند، صحنه هولناکی بود. مردم مجدداً شعار دادند و مامورها دوباره تیراندازی کردند و یک تیر به داریوش اصابت کرد و زخمی شد ندیدم دقیقاً گلوله به کجا برخورد کرد خونریزی شدیدی داشت و وقتی تیر خورد همانجا روی زمین افتاد و فریادی کشید… تیروهای امنیتی بالای سر داریوش رسیدند او از شدت خونریزی جانی نداشت اما یکی از مامورها با لگد محکم به شکم داریوش ضربه زد. هنوز جای خون رفته از بدن داریوش روی آن قسمت از کوچه مانده و پاک نشده مأموری که بالای سر داریوش ایستاده بود داد میزد بلندشو بلندشو. سپس مامورها رفتند ظاهراً فهمیدند که حال داریوش به حدی وخیم بود که کارش تمام است. داریوش همانجا بیهوش شد. همه میگفتند مامورها رفتند بیایید کمک کنید. وقتی مردم محل بیرون آمدند و داریوش را دیدند گریه میکردند. دوستانش برگشتند تا به او کمک کنند حدود ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت طول کشید تاکسی بیاورند و با تاکسی او را به بیمارستان منتقل کردند.»</blockquote>بهعلت شدت خونریزی عملیات احیاء در بیمارستان کوثر سنندج محلی که پیکر نیمهجان داریوش به آنجا منتقل شده بود، نتوانست از جانباختن داریوش جلوگیری کند؛ در حالیکه وی در مسیر بیمارستان هنوز زنده و به همراهان خود گفته بود که تشنه است و درخواست آب کرده بود. خانواده داریوش به دلیل نگرانی از تحویل ندادن جنازه توسط مأموران حکومتی و مشکلات احتمالی جنازه او را از بیمارستان خارج میکنند و برای خاکسپاری به روستای قول کفن قلعه کهنه در منطقه اوباتو میبرند اما اداره اطلاعات ضمن تماس با خانواده داریوش، آنها را تهدید میکنند که پیکر او را به بیمارستان بازگردانند تا در سنندج به خاک سپرده شود اما خانواده توجهی نکرده و جنازه را به روستای قلعه کهنه میرسانند. | یک شاهد عینی لحظهٔ کشته شدن داریوش علیزاده جوان ۳۳ساله ساکن سنندج را اینگونه بازگو کردهاست:<blockquote>«نیروهای امنیتی تیر جنگی شلیک کردند و چند نفر زخمی شدند، صحنه هولناکی بود. مردم مجدداً شعار دادند و مامورها دوباره تیراندازی کردند و یک تیر به داریوش اصابت کرد و زخمی شد ندیدم دقیقاً گلوله به کجا برخورد کرد خونریزی شدیدی داشت و وقتی تیر خورد همانجا روی زمین افتاد و فریادی کشید… تیروهای امنیتی بالای سر داریوش رسیدند او از شدت خونریزی جانی نداشت اما یکی از مامورها با لگد محکم به شکم داریوش ضربه زد. هنوز جای خون رفته از بدن داریوش روی آن قسمت از کوچه مانده و پاک نشده مأموری که بالای سر داریوش ایستاده بود داد میزد بلندشو بلندشو. سپس مامورها رفتند ظاهراً فهمیدند که حال داریوش به حدی وخیم بود که کارش تمام است. داریوش همانجا بیهوش شد. همه میگفتند مامورها رفتند بیایید کمک کنید. وقتی مردم محل بیرون آمدند و داریوش را دیدند گریه میکردند. دوستانش برگشتند تا به او کمک کنند حدود ۲۰ دقیقه تا نیم ساعت طول کشید تاکسی بیاورند و با تاکسی او را به بیمارستان منتقل کردند.»</blockquote>بهعلت شدت خونریزی عملیات احیاء در بیمارستان کوثر سنندج محلی که پیکر نیمهجان داریوش به آنجا منتقل شده بود، نتوانست از جانباختن داریوش جلوگیری کند؛ در حالیکه وی در مسیر بیمارستان هنوز زنده و به همراهان خود گفته بود که تشنه است و درخواست آب کرده بود. خانواده داریوش به دلیل نگرانی از تحویل ندادن جنازه توسط مأموران حکومتی و مشکلات احتمالی جنازه او را از بیمارستان خارج میکنند و برای خاکسپاری به روستای قول کفن قلعه کهنه در منطقه اوباتو میبرند اما اداره اطلاعات ضمن تماس با خانواده داریوش، آنها را تهدید میکنند که پیکر او را به بیمارستان بازگردانند تا در سنندج به خاک سپرده شود اما خانواده توجهی نکرده و جنازه را به روستای قلعه کهنه میرسانند. | ||
[[پرونده:مزار داریوش علیزاده در روستای قلعه تپه از توابع سنندج.JPG|بندانگشتی|مزار داریوش علیزاده در روستای قلعه تپه از توابع سنندج]] | |||
بهرغم مخالفت حکومت با برگزاری مراسم ختم و تهدید مردم نسبت به شرکت در مراسم، بستگان داریوش علیزاده مراسم ختم او را در منزل برگزار کردند.<ref name=":0">[https://www.radiozamaneh.com/745642/ برای خرید رفت دیگر به خانه برنگشت - رادیو زمانه]</ref> | بهرغم مخالفت حکومت با برگزاری مراسم ختم و تهدید مردم نسبت به شرکت در مراسم، بستگان داریوش علیزاده مراسم ختم او را در منزل برگزار کردند.<ref name=":0">[https://www.radiozamaneh.com/745642/ برای خرید رفت دیگر به خانه برنگشت - رادیو زمانه]</ref> | ||
ویرایش