کاربر:Sayfe/صفحه تمرین-خانواده شفایی
دکتر مرتضی شفایی (زاده۱۳۱۰درگذشته ۵مهر۱۳۶۰) متولد اصفهان، همهی مراحل تحصیلیاش را در همان شهر گذراند و پس از دریافت درجه دکترا از دانشگاه اصفهان بهمدت ۵ سال، بین مردم محروم روستاهای کردستان و آذربایجان غربی زندگی کرد. پس از بازگشت از مأموریت ۵سالهاش در روستاهای غرب کشور، یاری رسانی به مردم محروم شهرش را در پیش گرفت.
دکتر مرتضی شفایی از زمان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهراتها و فعالیتهای مبارزاتی آن دوران بهصورت خودجوش شرکت میکرد. پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تشکیل انجمنهای مجاهدین به همکاری با مرکزپزشکی مجاهدین معروف به امداد مجاهدین روی آورد. با شروع سرکوب اعضا و هواداران سازمان های سیاسی دکتر محمدشفایی نیز تحت تعقیب قرار گرفت. او هنگام مراجعه به خانه اش در اصفهان در تاریخ دستگیر شد. مأموران امنیتی گفته بودند او را تنها برای یک سوال و جواب کوتاه با خود میبرند. مدت کوتاهی پس از آن نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی به خانه مراجعه کرده و همسر وی عفت خلیفه سلطانی را نیز با خود بردند. در این هنگام فرزند آنها محمد شفایی ۸ ساله بود و توسط مادرش به همسایگان سپرده شد. در همان ایام فرزند دیگر او مجید شفایی نیز توسط پاسداران دستگیر شده بود.
در شامگاه ۵ مهر۱۳۶۰، دکتر شفایی را به همراه همسر و فرزند ۱۶سالهاش مجید شفایی، در کنار بیش از ۵۰ مجاهد خلق دیگر تیرباران کرد.
در مجموع ۶ نفر از اعضای خانواده شفایی توسط جمهوری اسلامی کشته شدند. محمد شفایی و زهره شفایی از بازماندگان خانواده شفایی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوستند.
زندگینامه دکتر شفایی
دکتر مرتضی شفایی در سال ۱۳۱۰ در اصفهان متولد شد، تمامی مراحل تحصیل را در اصفهان پشتسر گذاشت. وی پس از دریافت درجه دکترا از دانشگاه اصفهان، بهمدت ۵ سال در میان مردم محروم روستاهای کردستان و آذربایجان غربی زندگی کرد. پس از بازگشت از آن مأموریت ۵ساله در روستاهای غرب کشور، یاری رسانی به مردم محروم شهرش را در پیش گرفت.
فعالیتهای سیاسی
دکتر مرتضی شفایی از زمان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهراتها و فعالیتهای مبارزاتی آن دوران بهصورت خودجوش شرکت میکرد. پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تشکیل انجمنهای مجاهدین به همکاری با مرکزپزشکی مجاهدین معروف به امداد مجاهدین روی آورد.
دکتر مرتضی شفایی بهخاطر موقعیت اجتماعی و محبوبیتی که پیش مردم اصفهان داشت با دفاع فعال از مواضع سازمان مجاهدین خلق ایران، تحت فشارهای مضاعف عوامل حکومتی قرار گرفت.
این فشارها از تهدید به قتل خودش یا اعضای خانوادهاش گرفته تا پیشنهاد شغل و موقعیت برتر را شامل میشد. ولی وقتی این اقدامات مؤثر واقع نشد فشارها روی دکتر مرتضی افزایش یافت.
بعد از تهاجم به ستاد رسمی و علنی سازمان مجاهدین و تعطیلی آن، مرتضی شفایی خانهاش را در اختیار سازمان و کادرهای آن گذاشت. هوادران سازمان مجاهدین تا چندماه به این خانه مراجعه میکردند.[۱]
دستگیری دکتر مرتضی شفایی
دکتر مرتضی شفایی پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تحت تعقیب قرار گرفت و میدانست که امکان دستگیری او وجود دارد. به همین دلیل وی خانهاش را ترک کرد. او وصیتنامهای نوشت و همسر خود را در آن وصیت نامه وصی خود قرار داد. عفت خلیفه سلطانی همسر وی با مشاهدهی آن وصیتنامه آن را امضا کرد و اعلام کرد که با وی در همهی مشکلاتی که در پیش خواهد بود همراه است.
در این ایام دو فرزند آنها که دانشجو بودند در تهران به سر میبردند. فرزند دیگرشان مجید نیز به رغم سن کم به دلیل فعالیتهای سیاسی تحت تعقیب قرار گرفته و دستگیر شده بود.
هنگامی که دکتر مرتضی شفایی برای کاری به خانهاش مراجعه کرد، توسط پاسداران دستگیر شد. آنها با مراجعه به خانه از وی خواستند که برای چند سوال و جواب کوتاه همراه آنها برود. به این ترتیب همسر وی عفت خلیفه سلطانی و فرزند کوچک محمد در خانه ماندند. چند روز از دستگیری دکتر شفایی نگذشته بود که مجددا نیروهای امنیتی برای بردن همسر وی به خانه مراجعه کردند. محمد شفایی خاطره خود را از این واقعه چنین نقل میکند:
«درست نمیدانم چند روز بعد از دستگیری پدر بود، من در خانه خوابیده بودم که از صدای فریادهای مادرم و صدای پاسدارها بیدار شدم. دیدم چند پاسدار در اتاق هستند. من و مادر در خانه تنها بودیم. مادرم سر پاسدارها داد میکشید و چهرهاش خیلی برافروخته بود. مادر به من گفت: میخواهند مرا ببرند. از او پرسیدم کی برمیگردی؟ همانطور که بر سر پاسدارها فریاد میکشید، گفت: همانطور که همه را بردند و برنگشتند، من هم برنخواهم گشت. از جملههای دیگرش چیزی بهخاطرم نمانده است. من هم داد و فریاد و گریه کردم و به طرف پاسداری که جلوتر از بقیه ایستاده بود، حملهور شدم. قیافه آن پاسدار هنوز در ذهنم هست که داشت میخندید و قهقهه میزد و مرا به گوشه اتاق پرت کرد. چند نفر از پاسدارهای چادری آمدند و دستهای مادرم را گرفتند و ما را از خانه بیرون آوردند. موقعی که داشتند مادرم را سوار ماشین میکردند، مرا به همسایهمان سپرد و رفت»[۲]
اعدام دکتر شفایی
مأموران آخوند طاهری در اصفهان فرزند ۱۶ سالهشان را در مقابل چشمان پدر و مادرش دکتر شفایی و عفت خلیفه سلطانی شکنجه و آزار دادند و برایشان اعدام مصنوعی ترتیب دادند تا آنها را در هم بشکنند و وادار به تسلیم نمایند.
در شامگاه ۵ مهر ۱۳۶۰، دکتر شفایی را همراه همسر و فرزند ۱۶سالهاش مجید شفایی، در کنار بیش از ۵۰ تن دیگر از اعضای مجاهدین تیرباران شدند.[۳]
دکتر مرتضی از زبان دیگران
یکی از معلمان در اصفهان که از قدیم دکتر مرتضی را میشناخت نوشته است:
«از زمانیکه با دکتر مرتضی شفایی آشنا شدم، یاد گرفتم که تنها معلم خوبی برای بچههای فقیر بودن کافی نیست. او به من آموخت که بسیار بیشتر از کمک به درس و مشق آنها، بتوانم شاگردانم را هم در مشکلاتشان و رنج و محرومیتهای خانوادگی و اجتماعیشان کمک کنم
«بارها در تلاش برای حل و فصل مشکلات بچهها، وقتی که به فقر و بیماری و بیغذایی یک خانواده پی میبردم، احساس میکردم که دیگر کاری از دستم بر نمیآید؛ ولی از وقتی دکتر مرتضی شفایی را شناختم، او در حل و فصل این مشکلات تکیهگاهم بود. یک بار که مادر یکی از دانشآموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار بهشدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه میلرزید. تصور کردم آن مادر بیماری خطرناکی دارد، اما دکتر خودش را سرزنش میکرد که چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. سپس دکتر مرتضی شفایی به آن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و از آنها با شرمندگی عذرخواهی کرد که بیش از این کاری از دستش بر نمیآید».
زهره شفایی در رابطه با پدرش نوشته:
«او با خودش عهد بسته بود که به محرومین جامعه کمک کند. علاوه برکمکهای مالی که به افراد نیازمند میکرد، برای معاینه و درمان رایگان بیماران نیز سهمیهیی در نظر گرفته بود. او بویژه از اواسط سال ۱۳۵۵، مبالغ مشخصی از حقوق و درآمد ماهانهاش را به کمکهای خاصی که فرزند مجاهدش جواد شفایی سفارش میکرد، اختصاص میداد».[۱]
اعضای دیگر خانواده دکتر شفایی
عفت خلیفه سلطانی
عفت خلیفه سلطانی همسر دکتر شفایی در سال ۱۳۱۸ در اصفهان متولد شد. وی در سال ۱۳۵۶ از طریق فرزندانش زهرا شفایی و جواد شفایی با مسائل سیاسی و مبارزاتی آشنا شد. عفت خلیفه سلطانی پس از آن به مطالعه آثار سیاسی و مذهبی پرداخت و با فرزندانش در فعالیتهای سیاسی همگام شد.[۳]
خانم عفت خلیفه سلطانی، مادر ۵ فرزند بود . وی بهدلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق، چند بار در جریان فعالیتهایش دستگیر شد. بار اول در سال ۱۳۵۹ در اجتماعی که شماری از مادران زندانیان در مقابل زندان اصفهان کرده بودند، دستگیر ومدت ده روز در سلول انفرادی بود. بار دیگر در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۶۰ دستگیر و در اواسط خرداد آزاد شد. خانم عفت خلیفه سلطانی شامگاه روز پنجم مهر ۱۳۶۰ در زندان دستگرد اصفهان تیرباران شد.[۴]
مجید شفایی
مجيد شفایی پسر کوچکتر مرتضی شفایی در اصفهان متولد شد. در دوره انقلاب ضدسلطنتی با وجود سن كم در تظاهرات شركت فعال داشت. پس از انقلاب ضدسلطنتي در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت و عضو انجمن جوانان مسلمان شد.
پس از دستگيري مادرش مجاهد شهيد عفت خليفه سلطاني، مجيد بهمراه ديگر اعضاي خانواده، زندگي مخفياش را آغاز كرد
مجید در اواخر تابستان سال ۱۳۶۰ در جریان اجرای یک قرار دستگیر شد و پاسداران بلافاصله او را به زیر شدیدترین شکنجهها بردند و پشت و پهلوي او را سياه کرده و دستش را شكستند اما مجید مقاومت کرد و از مواضعاش دفاع کرد.
پاسداران سرانجام؛ او را ساعت ۱۲ شب يكشنبه پنجم مهر ماه سال ۱۳۶۰ به همراه پدر و مادرش در اصفهان تیرباران کردند. مجید در زمان تیرباران ۱۶ ساله بود. از او ژاكتي به يادگار مانده است كه مادرش عفت خليفه سلطاني براي وی بافته بود. اما قبل از اينكه بتواند آن را به تن کند؛ در كنار مادرش به خاک افتاد. هردوی آنها را در مزار تخت فولاد اصفهان بخاك سپردند.[۵]
زهرا شفایی( مریم)
زهرا شفایی (مریم) در سالدر اصفهان متولد شد، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند. از سال به تهران آمد تا تحصیلاتش را در رشته زبان و ادبیات عربی در دانشگاه تهران ادامه دهد. او همزمان با ورود بهدانشگاه وارد فعالیتهای سیاسی ضدژریم شاه شد و در شمار عناصر فعال حرکتهای دانشجویی تهران بود. مریم بلافاصله پس از پیروزی انقلاب بهصفوف دانشجویان هوادار مجاهدین پیوست.
مریم در روز ۱۹اردیبهشت سال۱۳۶۱ همراه با همسرش حسین جلیلیپروانه و علی انگبینی در یک درگیری خیابانی در شمال تهران کشته شد.[۶]
جواد شفایی
جواد شفایی پسر دکتر مرتضی شفایی در سال۱۳۳۴ در کردستان بهدنیا آمد. او مراحل تحصیلات دبستان و دبیرستان را در اصفهان سپری کرد و در شمار قبولشدگان ممتاز دانشگاه صنعتی شریف تهران بود و از سال۵۲ تحصیلاتش را در رشته متالورژی در این دانشگاه آغاز کرد. کمتر از یکسال پس از ورود بهدانشگاه با مجاهدین آشنا شد و از همانجا فعالیت سیاسیش را شروع کرد.[۷]
جواد شفایی، فرزند دیگر این خانواده، از مسئولین بخش دانشجویی مجاهدین در دانشگاه صنعتی شریف، پس از دستگیری در پاییز۶۰ تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت، او که از اسطورههای مقاومت در زندان بود در اسفند سال ۶۰، پس از تحمل شکنجههای طاقتفرسا در زیر شکنجه جان باخت. او در زمان مرگ ۲۷ساله بود.[۸]
حسین جلیلی
حسین در سال ۱۳۳۲ - داماد دکتر مرتضی شفایی در شهر گناباد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند و از سال ۱۳۵۰ برای ادامه دادن به تحصیلاتش در رشته ریاضی دانشگاه فردوسی به مشهد رفت.[۹]
حسین پس از ورود به دانشگاه، فعالیت سیاسی خود را شروع کرد. وی در سال ۱۳۵۴ دستگیر شد و پس از پشت سر گذاشتن دوران بازجویی دادگاه نظامی شاه، او را به سه سال زندان محکوم نمود. حسین پس از انتقال به زندان عمومی، در ارتباط با تشکیلات مجاهدین قرار گرفت. پس از آزادی از زندان و به دنبال سقوط رژیم پهلوی، حسین در بخش تبلیغات سازمان در تهران مشغول به کار شد. در روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ هنگامی که حسین با همسرش مریم شفاهی و یکی از همرزمانش علی انگبینی از پایگاه خود خارج شده بودند، طی یک درگیری خیابانی کشته شد.[۱۰]
زهره شفایی
زهره شفایی دختر دکتر مرتضی، در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند. پس از آن وارد دانشگاه شد و در رشته اقتصاد به ادامه تحصیل پرداخت. بعد از انقلاب ضدسلطنتی در حمایت از سازمان مجاهدین خلق ایران به فعالیتهای سیاسی روی آورد. [۱۱]
زهره شفایی پس از دستگیری چند نفر از اعضای خانوادهاش، برای مدتی فراری و مخفی بود ولی در همان زمان با ستاد مجاهدین در اصفهان در ارتباط بود. ۲ ماه پس از کشته شدن پدر و مادر و برادرش در ۱۶ آذر توسط گشت سپاه دستگیر و بازداشت شد و مدت ۱۰ ماه در سلول انفرادی نگه داشته شد.[۱۲]
محمد شفایی- پسر دکتر مرتضی شفایی
نام فرزند دیگر دکتر مرتضی شفایی محمد است. او هنگامی که هشت ساله بود با دستگیری مادرش به همسایگان سپرده شد. پس از مدتی عموی او از شیراز برای بردن وی به اصفهان آمد. محمد شفایی سپس به آمریکا رفت. او در شهر گرینزبورو در ایالت کارولینای شمالی به تحصیل پرداخت. محمد در دانشگاه کارولینای شمالی دوره مقدماتی پزشکی را شروع کرد و پس از گذشت یکسال با هدف پیوستن به سازمان مجاهدین ترک تحصیل کرد. محمد شفایی هم اکنون یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران است[۱۳]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ دکتر مرتضی شفایی- وبلاگ مرگ بر خمینی
- ↑ خانواده شفایی معنای راستین وفای به پیمان
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ خانواده شفایی- سایت سازمان مجاهدین
- ↑ عفت خلیفه سلطانی - سایت بنیاد عبدالرحمن برومند
- ↑ مجید شفایی - پیشتازان راه آزادی ایران- استان اصفهان
- ↑ زهرا شفایی( مریم) - سایت سازمان مجاهدین
- ↑ جواد شفایی - سایت سازمان مجاهدین
- ↑ منصوره گالستان - ایران افشاگر
- ↑ حسین جلیلی پروانه - سایت سازمان مجاهدین
- ↑ حسین جلیلی پروانه - سایت پیشتازان راه آزادی
- ↑ زهره شفایی - ایران اسرار
- ↑ منصوره گالستان - سایت اخترشبانه
- ↑ مصاحبه محمد شفایی- سایت ایران آزاد فردا