کاربر:Khosro/صفحه تمرین صادق فولادی‌وندا

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
صادق فولادی‌وندا
صادق فولادی‌وندا؛1.jpg
صادق فولادی‌وندا
زادروز۲۲ بهمن ۱۳۷۲
گچساران
ناپدیدشدن۱۴ بهمن ۱۴۰۱
گچساران
درگذشتنیمه‌ی دوم بهمن ۱۴۰۱
گچساران
علت مرگشکنجه شدن توسط نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی
کشف‌شدن جسد۲ اسفند ۱۴۰۱
آرامگاهبهشت زهرای گچساران (رضوان ۱)
محل زندگیگچساران
تحصیلاتمهندس مکانیک
پیشهکفاش
اتهام‌هاشرکت در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱

صادق فولادی وندا، (متولد ۲۲ بهمن ۱۳۷۲، گچساران – درگذشته بهمن‌ماه ۱۴۰۱، گچساران) یکی معرضان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، بود که در روز ۱۴ بهمن‌ماه توسط مأموران اطلاعات سپاه پاسداران دستگیر و ربوده شد و پس از ۱۸ رز بی‌خبری جسد شکنجه‌شده‌ی او در روز سه‌شنبه ۲ اسفندماه ۱۴۰۱، در پشت بازار کپری‌ها (کانال آبی واقع در پشت بازار تره‌بار گچساران) پیدا شد. جسد صادق فولادی‌وندا درحالی پیدا شد که پاهایش بسته شده و جای طناب بر گردنش بود و به دلیل شکنجه‌ها و و بدن بادکرده و کبود شده‌اش، جسدش از روی چهره قابل شناسایی نبود و خانواده‌‌اش او از روی تتوها (خالکوبی) روی بدنش توانستند شناسایی کنند.

صادق فولادی‌وندا با مدرک مهندسی در رشته‌ی مکانیک فارغ‌التحصیل شده بود، اما نتوانست کاری گیر بیاورد. او پس از مدتی ناچار شد در قالی‌شویی مشغول کار شود و زندگی خود و خانواده‌اش را تأمین کند. صادق پس از مدتی در «جهنم عسلویه» مشغول به کار شد و سپس برای کمک به معاش خانواده‌اش به کار کفاشی روی آورد و یک دکه‌ی کفاشی در خیابانی در گچساران باز کرد. نام دکه‌ی کفاشی‌اش را به‌نام رنج کودکان «کفاشی گل‌های رنج» گذاشته بود. صادق کفش‌های کودکان رنج را تعمیر می‌کرد و به خاطر حمایت و عشقی که به تغییر زندگی کوکان داشت، مردم او را به‌عنوان یک حامی و فعال حقوق کودکان و یک چهره‌ی سوسیالیست می‌شناختند و محبوب همگان بود. صادق فولادی‌وندا جوانی آگاه و اهل مطالعه بود و در ورزش نیز به طور حرفه‌ای در رشته‌ی ورزشی بوکس کار می‌کرد.

صادق فولادی‌وندا که خاستگاه طبقاتی‌اش از طبقه کارگر بود، طعم تلخ فقر را چشیده بود و به این باور رسیده بود که راه رهایی انسان فقط نابود کردن سیستم اقتصادی‌ای است که توده‌های مردم را استثمار می‌کند و به بند می‌کشد. او رهایی جامعه و مردم ستمدیده را در گرو رهایی طبقه‌ی کارگر از مناسبات سرمایه‌داری می‌دانست. صادق همه‌ی بی‌عدالتی‌ها، نزول انسانیت، غارت و چپاول ثروت‌های طبیعی مملکت را در فردگرایی یک مشت زالو می‌دید و علیه هرنوع ستم مبارزه می‌کرد. خبر کشته شدن صادق فولادی‌وندا به‌سرعت در شهر پیچید و خون مردم گچساران را به‌جوش آورد و شعارهای فراوانی به‌نام و یاد او بر روی دیوارهای شهر نقش بست. هم‌چنین فردای پس از پیدا شدن جسد صادق فولادی‌وندا، شعار زنده باد سوسیالیسم در دیوارهای شهر پُرشده بود. پیکر صادق فولادی‌وندا در رو ۴ اسفندماه ۱۴۰۱، در بهشت زهرای شهرستان گچساران به‌خاک سپرده شد. روی سنگ قبر صادق فولادی‌وندا «کفاش گل‌های رنج» حک شده است.

زندگی، شغل و تحصیلات

صادق فولادی‌وند
صادق فولادی‌وند
صادق فولادی‌وند
صادق فولادی وندا

صادق فولادی‌وندا در روز ۲۲ بهمن ۱۳۷۲، در یک خانواده‌ای کارگری و تنگ‌دست در شهرستان گچساران به‌دنیا آمد؛ روزی که مصادف شده بود با پیروزی انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷[۱]

صادق فولادی‌وندا از ایل قشقایی گچساران از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد بود.[۲]

صادق فولادی‌وندا پس از تحصیلات ابتدایی و دبیرستان، وارد دانشگاه شد و با مدرک مهندسی در رشته‌ی مکانیک فارغ‌التحصیل شد، اما نتوانست کاری گیر بیاورد. او پس از مدتی ناچار شد در قالی‌شویی مشغول کار شود و زندگی خود و خانواده‌اش را تأمین کند. صادق پس از مدتی در «جهنم عسلویه» مشغول به کار شد.[۱]

جهنم عسلویه، اصطلاحی رایج در میان مردم عسلویه است، به این معنی که عسلویه جهنم کارگران و زحمت‌کشان و بهشت سرمایه‌داران است. کارگری در هوای گرم و شرجی کشنده‌ی تابستان برای دستمزدی اندک که گاهی تا چندین ماه نیز به تعویق می‌افتد، آن‌هم با نفرات زیاد در اتاق‌های کوچک و وضعیت غیربهداشتی و بدون امکانات سرمایشی و غذای بدون کیفیت که در صورت اعتراض کارگران نیز پاسخ کارفرمایان به کارگران اخراج و زندان است.[۳]

او دارای دو خواهر و کمک‌کار خانواده‌اش بود.[۴]

باز کردن دکه کفاشی

صادق فولادی‌وندا پس از مدتی برای کمک به معاش خانواده‌اش به کار کفاشی روی آورد و یک دکه‌ی کفاشی در خیابانی در گچساران باز کرد. نام دکه‌ی کفاشی‌اش را به‌نام رنج کودکان «کفاشی گل‌های رنج» گذاشته بود. (گل‌های رنج نام کتابی از شاعر شهیر فرانسوی شارل پیر بودلر، است) صادق کفش‌های کودکان رنج را تعمیر می‌کرد و به خاطر حمایت و عشقی که به تغییر زندگی کوکان داشت، مردم او را به‌عنوان یک حامی و فعال حقوق کودکان و یک چهره‌ی سوسیالیست می‌شناختند و محبوب همگان بود.[۱]

مطالعه و ورزش

صادق فولادی‌وند
صادق فولادی‌وند

صادق فولادی‌وندا جوان آگاه و اهل مطالعه بود و کتاب‌های زیادی خوانده بود و در کنار شغلش دانستن را از طریق کتاب دنبال می‌کرد و حتی در زمان استراحت نیز در دکه‌ی کوچک کفاشی‌اش کتاب می‌خواند.[۵]

او برای پیدا کردن منابع مطالعاتی اقتصادی، فلسفی و تاریخی غیردرسی که در کتاب‌فروشی‌های گچساران بسیار دشوار بود و به ندرت پیدا می‌شد، ناچار بود به کتاب‌فروشی‌های شهرهای بزرگتر برود. او عمدتاً کتاب‌هایی چپ‌گرایان را مطالعه می‌کرد که هم بسیار کمیابند و هم‌این‌که خرید و خواندن آن‌ها در نظام جمهوری اسلامی جرم محسوب می‌شود و به هنگام دستگیری فرد نیز به‌عنوان مدرک جرم، ضبط و علیه وی به اهرم فشار در بازجویی تبدیل می‌شود، زیرا که محتوای رادیکالی دارند و با بنیان‌های رژیم ایران در ضدیت هستند. صادق نیز برای رعایت امنیتی، این کتاب‌ها را در کتابخانه شخصی خود در منزل نمی‌گذاشت و به‌صورت مخفی آن‌ها را مطالعه می‌کرد.[۳]

صادق فولادی‌وندا در ورزش نیز به طور حرفه‌ای در رشته‌ی ورزشی بوکس کار می‌کرد.[۱]

صادق وقتی دید که پیشرفت در ورزش نیز به پارتی نیاز دارد، بوکس را کنار گذاشت، اما به‌طور خصوصی به کودکان و نوجوانانی که به ورز بوکس علاقه داشتند و فاقد توان مالی هم بودند، آموزش می‌داد. [۳]

خاستگاه طبقاتی

مزار صادق فولادی‌وندا
مزار صادق فولادی‌وندا

صادق فولادی‌وندا که خاستگاه طبقاتی‌اش از طبقه کارگر بود، طعم تلخ فقر را چشیده بود و به این باور رسیده بود که راه رهایی انسان فقط نابود کردن سیستم اقتصادی‌ای است که توده‌های مردم را استثمار می‌کند و به بند می‌کشد. او رهایی جامعه و مردم ستمدیده را در گرو رهایی طبقه‌ی کارگر از مناسبات سرمایه‌داری می‌دانست. صادق علیه هر نوع ستم، از جمله ستم جنسی-جنسیتی و ستم ملی و غیره مبارزه می‌کرد و می‌گفت:

«برای یک فرد انقلابی که می‌خواهد علیه گندیدگی این سیستم مبارزه کند، شرط اول این است که خود به زیست انگل‌وار تن ندهد و اخلاق را رعایت کند.»

صادق فولادی‌وندا همه‌ی بی‌عدالتی‌ها، نزول انسانیت، غارت و چپاول ثروت‌های طبیعی مملکت را در فردگرایی یک مشت زالو می‌دید.[۳]

مأموران اطلاعاتی شایع کرده بودند که صادق فولادی‌وندا از حزب کمونیست است و در اعتراضات به دنبال گنج بوده است، اما صادق نه به دنبال گنج بود و نه از حزب کمونیست بود، بلکه او آزادی‌خواهی بود که به سوسیالیست معتقد بود و تن به هیچ ساختاری نمی‌داد. به گفته‌ی دوستانش:

«او ارباب‌ستیز بود. خودمدار و آزاده بود. عقل خودش راهبرش بود و طبقه‌اش را می‌شناخت. می‌دانست دزد کیست، دروغگو کیست و بهتر از هر چیز می‌دانست با چه خطری روبروست.»[۶]

دستگیری و ربوده شدن

شهرستان گچساران نیز مانند سایر شهرهای کشور در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، فعال بود و مردم به خیابان‌ها ریخته بودند و صادق هم یکی از کسانی بود که نقش مهمی در اعتراضات داشت.[۱]

صاق فولادی‌وند در روز جمعه ۱۴ بهمن‌ماه ۱۴۰۱، توسط نیروهای اطلاعات سپاه پاسداران در یکی از خیابان‌های گچساران ربوده شد و به مکان نامعلومی منتقل گردید.[۲]

در واقع صادق فولادی‌وندا در استمرار اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، برای روز ۱۴ بهمن‌ماه فراخوان به اعتراض داده بود که در همان روز نیز ربوده شد.[۴]

به قتل رسیدن و پیدا شدن جسد

پس از ۱۸ روز جسد صادق فولادی‌وندا در روز سشنبه ۲ اسفندماه ۱۴۰۱، در پشت بازار کپری‌ها (کانال آبی واقع در پشت بازار تره‌بار گچساران) پیدا شد. جسد صادق فولادی‌وندا درحالی پیدا شد که پاهایش بسته شده و جای طناب بر گردنش بود و به دلیل شکنجه‌ها و و بدن بادکرده و کبود شده‌اش، جسدش از روی چهره قابل شناسایی نبود و خانواده‌‌اش او از روی تتوها (خالکوبی) روی بدنش توانستند شناسایی کنند. خانواده‌ی صادق فولادی‌وندا از زمان ربوده شدن او تا پیدا شدن جسدش، هیچ اطلاعی از وی نداشته‌ است.[۲][۴]

زمان کشته شدن صادق فولادی‌وندا ابتدا ۲۴ ساعت پیش از پیدا شدن جسدش اعلام شد، اما پس از بررسی‌های اولیه، پزشکی قانونی زمان مرگ را بین یک تا دو هفته پیش از کشف جسد اعلام کرد.[۴]

خانواده‌ی صادق فولادی‌وندا از طرف نیروهای امنیتی مجبور به سکوت شدند تا پرونده‌ی قتل حکومتی صادق را مختومه اعلام کنند.[۷]

در صفحه‌ی حساب اینستاگرامی‌ صادق فولادی‌وندا این جملات نوشته شده بود:

هنگامی که مسیر مرگ را آگاهانه دریابی

حجاب خودپرستی فرو خواهد ریخت

آنگاه خواهی دید.

کرانه‌های سپید را

و حتی فراتر

طلوع گرمابخش خورشید را[۱]

خاکسپاری

پیکر صادق فولادی‌وندا در رو ۴ اسفندماه ۱۴۰۱، در بهشت زهرای شهرستان گچساران (رضوان۱) قطعه سوم به‌خاک سپرده شد.[۵]

روی سنگ قبر صادق فولادی‌وندا «کفاش گل‌های رنج» حک شده است.[۱]

بازتاب‌ها

خبر کشته شدن صادق فولادی‌وندا به‌سرعت در شهر پیچید و خون مردم گچساران را به‌جوش آورد و شعارهای فراوانی به‌نام و یاد او بر روی دیوارهای شهر نقش بست.

هم‌چنین فردای پس از پیدا شدن جسد صادق فولادی‌وندا، شعار زنده باد سوسیالیسم در دیوارهای شهر پُرشده بود.[۱]

منابع