کاربر:Javad/صفحه تمرین10
قتل کشیشهای مسیحی | |
---|---|
موقعیت | ایران - تهران |
تاریخ | در سال ۱۳۷۲ - ۱۳۷۳ |
هدف | از راست کشیش مهدی دیباج اسقف هائیک هوسپیانمهر اسقف تاتائوس میکائیلیان |
اسلحهها | قتل با چاقو و مثله کردن |
مرتکب | وزارت اطلاعات رژیم ایران |
قتل کشیشهای مسیحی در ایران، در دهه ۷۰، در فاصله دیماه سال ۱۳۷۲ تا تیر ماه ۱۳۷۳جریان داشت. در این دوران رهبران کشیشهای مسیحی در سلسله عملیات سازماندهی شده توسط وزارت اطلاعات به قتل رسیدند.
از جمله کشیشهای مسیحی که در این دوران به قتل رسیدند، اسقف هوسپیان مهر، کشیش مهدی دیباج و اسقف تاتائوس میکائیلیان بودند. به گفته « اکبر گنجی » عامل رژیم ایران در وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران، این کشیشها به دلیل قبول نداشتن نظام سیاسی ایران و فعالیتهایشان برای حقوق بشر و حقوق اقلیتها در ایران به دست وزارت اطلاعات به قتل رسیدند. وزارت اطلاعات قتل این کشیشها را به مجاهدین خلق نسبت داد.[۱]
در این سلسله قتلها اسقف هائیک هوسپیانمهر از بالاترین رهبران روحانی مسیحی در ایران و رهبر شورای روحانیان کلیسای انجیلی و رئیس مجامع ربانی ایران در ۲۹ دی ۱۳۷۲، توسط وزارت اطلاعات رژیم ایران به قتل رسید.[۲]
اسقف تاتائوس میکائیلیان رئیس شورای پروتستانهای ایران در ۱۳ تیر ۱۳۷۳ در سن ۶۲ سالگی در مسیر رفتن به دانشگاه تهران، با شلیک گلوله به قتل رسید. کشیش میکائیلیان جانشین کشیش هوسپیانمهر و رئیس پیشین شورای کشیشان پروتستان ایران بود که ۶ ماه پیش از آن ربوده شده و به قتل رسیده بود.[۳]
کشیش مهدی دیباج رهبر کلیسای انجیلی در روز ۱۶ خرداد ۱۳۷۳ هنگام تردد در مسیر فرودگاه مهرآباد ربوده شد و جسد مثله شدهی وی در منطقهای جنگلی در اطراف تهران کشف شد.[۴]
پیشینیه قتل کشیشهای مسیحی
در طول حکومت رژیم ایران قتل کشیش ها و همچنین رهبران و باورمندان به دیگر عقاید همواره ادامه داشته است.
- نخستین کشیش قربانی پس از انقلاب ارسطو سیاح بود که در سال ۱۳۵۷ پس از انقلاب در شیراز به قتل رسید.
- اسقف حسن دهقانی در اصفهان در خواب هدف پنج گلوله قرار گرفت اما از این ترور جان به در برد.
- در سال ۱۳۵۹ پسر اسقف، بهرام دهقانی، در تهران ربوده و به ضرب گلوله کشته شد.
- منوچهر افغانی از شورای کشیشان پروتستان در سال ۱۳۶۷ در اصفهان به قتل رسید.
- کشیش حسین سودمند در ۱۹۹۲(۱۳۷۱ شمسی) در مشهد از کلیساهای جماعت ربانی به اتهام ارتداد به اعدام محکوم و حلق آویز شد. این اولین بار بود که کشیشی با محاکمه در دادگاه به مرگ محکوم میشد و قتل به صورت پنهانی و ترور صورت نمیگرفت.
- در سال ۱۹۹۳ کشیش مهدی دیباج در ساری به اتهام ارتداد فطری به اعدام محکوم شد. مهدی دیباج در سال ۱۹۹۳ (۱۳۷۲) در دادگاهی در ساری محکوم به مرگ شد. جامعه مسیحیان ایران به ویژه کشیش هایک هوسپیان مهر برای نجات او تلاش بسیار کرد. کشیش هوسپیان، رهبر کلیساهای جماعت ربانی با راه اندازی کمپینهای بین المللی و جلب نظر مسیحیان و افکار عمومی جهان نقش مؤثری در آزادی کشیش دیباج برعهده گرفت. سرانجام کشیش دیباج پس از ده سال حبس در ۲۴ دی ماه ۱۳۷۳ آزاد شد.
- سه روز پس از آزادی دیباج، کشیش هایک هوسپیان در راه فرودگاه مهرآباد ناپدید شد. خانواده او پس از ۱۱ روز تلاش بی امان برای یافتن کشیش، سرانجام جسد مثله شده او را که با ۲۶ ضربه چاقو پاره شده بود، از سردخانه پزشکی قانونی تحویل گرفتند. قاتلان روی سینه او و درست بر قلبش حفرهای عمیق با آلتی برنده کرده بودند.
- شش ماه پس از قتل کشیش هایک، کشیش تاتائوس میکائیلیان، رئیس شورای کشیشان پروتستان، پس از ترک خانه در تهران ناپدید شد و چند روز بعد پسرش برای شناسایی جسد او که با شلیک چند گلوله به سرش به قتل رسیده بود، احضار شد. قاتلان روی جنازه کشیش میکائیلیان بر تکه کاغذی نشانی جسد کشیش مهدی دیباج را قرار داده بودند.
- جسد مهدی دیباج، کشیش کلیساهای جماعت ربانی، که بر اثر ضربههای چاقو از پا درآمده بود، در جنگلهای اطراف تهران پیدا شد.
- کمتر از دو سال بعد در سال ۱۳۷۵ کشیش محمد باقر یوسفی اهل کلیساهای جماعت ربانی ملقب به روانبخش در جنگل حلق آویز شد.
- قربان دردی تورانی، از گروه کلیساهای خانگی در آذر ۱۳۸۴ به قتل رسید. خانواده او جسد غرق در خونش را در حالی که گلویش بریده بود، در برابر خانهشان یافتند.
- محمد جابری از گروه کلیساهای خانگی در خرداد ۱۳۸۶ به قتل رسید.
- محمدعلی جعفرزاده از گروه کلیساهای خانگی در خرداد ۱۳۸۶ به قتل رسید.
- عباس امیری در سال ۱۳۸۷ در ملک شهر اصفهان به دست نیروهای امنیتی به قتل رسید.
- سه روز پس از مرگ او همسرش بر اثر جراحتهای ناشی از شکنجه ماموران امنیتی درگذشت. عباس امیری پیش از گرویدن به مسیحیت مدتها در جنگ ایران و عراق به عنوان بسیجی شرکت کرده و مجروح شده بود.
- و هم اکنون یوسف ندرخانی کشیش مسیحی کلیسای تبشیری به اتهام ارتداد به اعدام محکوم شده و در زندان لاکان رشت در انتظار مرگ است.[۵]
علت قتل کشیشها در ایران
علت قتل کشیشهای مسیحی در ایران به خاطر فعالیتهای این کشیشها برای افشاگری در رابطه با نقض حقوق بشر و آزادی اقلیتهای مذهبی، به ویژه مسیحیان در ایران بود که از طرف رژیم ایران تحمل نمیشد. وزارت اطلاعات برای مهار این فعالیتها از جهتی این کشیشها را به قتل رساند، و از طرف دیگر میخواست این قتلها را مانند پروندهی انفجار حرم امام رضا متوجه سازمان مجاهدین کرده و آنها را در جهان، متهم به تروریسم کند.
طی گزارشهایی که بعدها در جریان نزاعهای باندی در ایران افشا گردید، معلوم شد که رژیم ایران میخواست با یک تیر دو نشان بزند؛ از یک طرف مجاهدین خلق را در اروپا و سایر نقاط جهان به تروریسم محکوم کند و از طرف دیگر خود را قربانی تروریسم مجاهدین نشان دهد.
اسقف هوسپیان مهر گزارشی از نقض آزادیهای مذهبی توسط رژیم ایران تهیه کرده بود و در آن از نماینده کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد خواسته بود که از ایران بازدید کند. وی همچنین نامهای که رژیم ایران برای تأیید وضعیت حقوقبشر در ایران تنظیم کرده بود را امضا نکرد.
اسقف هوسپيان مهر اولين هدف قتل های زنجيره ای
هایک هوْسِپیان مِهر متولد ۱۶ ديماه ۱۳۲۳، روحانی مسيحی و اسقف كليسای جماعت ربّانی و از آزادیخواهان ايران بود كه به خاطر فعاليتهای آزادیخواهانهاش، «كميته ويژه رهبری» حكم قتل او را صادر کرد و مجریان آن در ۲۹ ديماه سال ۷۲ او را ربودند. وی درشمار اولين قربانیان قتلهای زنجيرهای در اوایل بهمن ماه ۱۳۷۲ به قتل رسيد.
كميته ويژه رهبری به رياست حجازی و فلاحيان و معاونت امنيت او سعيد امامی در مقابل آزادی مهدی ديباج دست به این قتل زدند.
هوسپيان مهر در تاريخ ۲۹ دی ۱۳۷۲ - تنها چند روز پس از آزادی كشيش ديباج - ناپديد شد. در پی پخش اين خبر، سازمان مجاهدين خلق ایران روز ۶ بهمن با انتشار اطلاعيهيی «خواستار تلاش بينالمللی برای نجات جان كشيش ايرانی» شدند. ۱۲ روز بعد، در تاريخ ۱۱ بهمن، رژيم ایران اعلام كرد كه جسد وی كه به طرز فجيعی با ضربات متعدد چاقو به قتل رسيده، كشف شده است. خبرگزاری فرانسه همان روز از تهران گزارش داد كه «خانواده هوسپيان مهر اعلام كردند كه نتوانستند جسد وی را كه به سرعت در قبرستان بهشت زهرا دفن گرديده بود، ببينند». رهبر مجاهدين خلق مسعود رجوی قتل كشيش هوسپيان مهر را قوياً محكوم نمود و آن را به رژیم ایران نسبت داد.[۶]
هوسپيان مهر در پاسخ به كسانی كه در هراس از رژيم ایران او را به سكوت و احتياط فرامیخواندند گفته بود:
«سياست سكوت يك سياست شيطانی است».
او از مدتی قبل قصد خود را مبنی بر پيوستن به شورای ملی مقاومت با عده معدودی درميان گذاشته بود، موضوعی كه از ماموران وزارت اطلاعات پنهان نمانده بود. يكی از ماموران رژيم ایران مدتها بعد از قتل فجيع او گفته بود: «هوسپيان مهر قصد داشت به شورای ملی مقاومت بپيوندد».
يك نماينده كنگره آمريكا بعد از قتل هوسپيان مهر، درمجلس نمايندگان گفت:
«اسقف هوسپيان چند روز قبل از مرگش در ژانويه گذشته شهادت خود را پيش بينی كرده بود. او در دسامبر گذشته هنگام بازگشت از كنفرانسی در پاكستان، به يكی از همكيشانش گفت: «آنها بدليل اينكه من ساكت ننشستم، مرا خواهند كشت». در ۲۰ ژانويه ۱۹۹۴ جسد اسقف هايك پيدا شد. او قبل از مرگش شكنجه شده بود. او ريسک اينكه به معتقداتش عمل كند را پذيرفته بود و بهای آنرا پرداخت».[۷]
ربكا هوسپيان دختر۲۲ ساله هوسپيان در مورد قتل پدرش گفت: «من احساس آزادی نمیكنم كه الان حرف بزنم». (نيويورك تايمز ۱۷ بهمن)
اسقف هوسپيان مهر قبل از قتل به خبرنگار يك روزنامه هلندی گفته بود: «ما در حاشيه سركوب غيرقابل تصوری از طرف دولت هستيم». (ان.ار.سی ۱۳۷۴/۱۰/۱۶)[۸]
اسقف تاتائوس میکائیلیان نیز از مجامع بینالمللی خواستار اقدامات اقتصادی و سیاسی بر ضد رژیم ایران بهدلیل نقض حقوق بشر شده بود.
میکائیلیان که خواستار اعمال اقدامهای شدیدتر اقتصادی و سیاسی بر ضد رژیم ایران، بهمنظور تقویت قطعنامههای سازمان ملل در محکومیت رژیم به خاطر نقض حقوق بشر بود، بارها توسط مقامات رژیم ایران به مرگ تهدید شده بود. سرانجام وزارت اطلاعات اسقف میکائیلیان را به طرز فجیعی به قتل رساند. جسد اسقف میکائیلیان که درون فریزری جاسازی شده بود سه روز بعد تحویل خانوادهاش گردید.
کشیش مهدی دیباج به جرم ارتداد در سال ۱۳۶۵ دستگیر شد و در دادگاه ساری به همین اتهام محکوم به مرگ شد. پس از تحمل سالها زندان،به خاطر فعالیتهای گستردهای که برای آزادی وی صورت گرفت سرانجام کشیش مهدی دیباج در تاریخ ۲۶ دیماه ۱۳۷۲ به صورت مشروط آزاد میشود. کشیش مهدی دیباج چندماه بعد هنگام تردد در مسیر فرودگاه مهرآباد ربوده شد و به قتل رسید. جسد وی درحالی که با ضربات چاقو قطعه قطعه شده بود در منطقهیی جنگلی در اطراف تهران پیدا شد.[۹]
جزئیات قتل از زبان عوامل وزارت اطلاعات
مهدی خزعلی در ۴ شهریور ۱۳۹۵ از قول علی ربیعی «وزیر دولت روحانی» چنین روایت کرد:
«یکی از کارهای وحشتناکی که مقامهای امنیتی جمهوری اسلامی کردهاند این بود که سه دختر را طعمه کردند برای اینکه ببینند دو کشیش مسیحی آیا تبشیر و تبلیغ مسیحیت میکنند یا نه، اینها فکر میکردند در همین حد طعمه هستند که بروند و بگویند ما میخواهیم به کیش مسیحیت بیاییم و شما ما را تبشیر کنید، به خانهی آن دو کشیش میروند اما جلوی چشم سه دختر کشیشها کشته میشوند و قطعه قطعه میشوند و داخل یخچال گذاشته میشوند.»
خزعلی از قول علی ربیعی ادامه داده و میگوید:
«دختران مجبور میشوند مصاحبه کنند و اعتراف کنند که ما از طرف سازمان مجاهدین خلق ماموریت داشتیم کشیشها را بکشیم و آنها گمان میکنند برای آزادی این مصاحبه را باید انجام دهند، به آنها قول داده بودند، اما امنیتیها از لو رفتن ماجرا میترسند و حکم اعدام هر سه طعمه را امضا میکنند اما بعدها به ۱۵ سال حبس متهم میشوند.»
لازم به ذکر است که علی ربیعی از جزئیات بسیاری از این قتلها باخبر است. علی ربیعی به عباد نیز معروف است، عباد شهرت امنیتی علی ربیعی است که در همین رابطه روزنامه اعتماد نوشت:
«خودش هم ناراحت نمیشود وقتی دوستانش با این اسم از او یاد میکنند. چرا که سالهای سال با همین اسم در وزارت اطلاعات و شورای عالی امنیت ملی فعالیت کرده است.»[۱۰]
اعتراف یوسفی اشکوری
در روزنامه عصر آزادگان به نقل از یوسفی اشکوری درمورد قتل کشیشهای مسیحی نوشته شد:
«وقتی بنا به گفته گنجی کشیشان مسیحی با آن طرز فجیع کشته میشوند و بعد سه زن زندانی را به تلویزیون میکشانند و اعترافات دروغین آنان را پخش میکنند و بعد با محاکمه قلابی حکم عادلانه و توأم با شفقت اسلامی! صادر میکنند، آیا باز این عملیات محفلی و مربوط به چهار نفر بوده است؟… با اینکه مدتهاست (حداقل از یک سال پیش) از انجام قتلهای متعدد سیاسی در طول یک دهه گذشته بهوسیله برخی از اعضا یا عوامل وزارت اطلاعات یا احتمالا نهادهای دیگر سخن میرود (قتلهایی که به گفته برادر رئیسجمهور به حدود ۸۰ فقره میرسد) اما چرا تاکنون هیچ مقام رسمی در این زمینه اظهارنظر نکرده است؟… البته در مقابل این سکوت، شواهد و قرائنی دال بر صحت این مدعا وجود دارد که ازجمله میتوان به سخنان مشهور روحالله حسینیان اشاره کرد. ایشان صریحا اعلام کرد سعید امامی معتقد به گردن زدن تمامی مخالفان بوده و در داخل و خارج صدها عملیات (آدمکشی) داشته است».
اطلاع سران جمهوری اسلامی از قتلها
یوسفی اشکوری ضمن رد این نظریه که قتلها محفلی و توسط عدهای خودسر انجام شده افزود: «اگر این مدعیات درست باشد و آدمکشیهایی در این سطح و با این تنوع (ازنظر تیپ فکری و سیاسی و جهات دیگر قربانیان) آن هم در طول حداقل یک دهه رویداده باشد، آیا در این صورت بازهم میتوان قتلها را «محفلی» و آدمکشان را «خودسر» و انگیزههای آنان را «ضربه زدن بهنظام» دانست؟ بدیهی است که حوزه تصمیم و عمل از محدوده چند جوان خودسر و گردآمده در یک محفل کاملا شخصی بسیار فراتر بوده و با هیچ منطقی نمیتوان پذیرفت که قاتلان محدود مثلا چهار، پنجنفره در طول یک دهه پیوسته آدم کشته و دهها و احتمالا صدها نفر را در داخل و خارج به قتل رساندهاند تا بهنظام ضربه بزنند. این چگونه ضربه زدنی بهنظام بوده است که تمامی مقتولان از «دگراندیشان و مخالفان (واقعی یا توهمی) بودهاند؟ آیا تمامی این تصمیمها و عملیات بهوسیله سعید امامی صورت گرفته است؟ آیا میتوان قبول کرد مسئولان کشور از این عملیات بیاطلاع بودهاند؟… وقتی صریحا اعلام میشود امامی عقیده داشته که باید گردن همه مخالفان را زد و عملا نیز این کار را میکرده است. آیا باز میتوان پذیرفت که هیچ مقامی از آن اطلاع نداشته است راستی چه کسی باید به این پرسشها پاسخ گوید؟»
قتل برای تحکیم پایههای امنیت ملی
روزنامه ابرار در تاریخ ۵ دی ۱۳۷۸ به نقل از نشریه ارزشها در این رابطه میگوید
«طرح به دره افکندن اتوبوس حامل نویسندگان، قتلعام کشیشهای مسیحی، بمبگزاری در حرم امامرضا(ع)،… گوشهای از اقدامهای همکاران و همفکران فلاحیان در وزارت اطلاعات بود که تحت عنوان تحکیم پایههای امنیت ملی انجام میشد... آیا فلاحیان در زمانی که عهدهدار وزارت اطلاعات بود، جز هاشمی رفسنجانی رئیس دیگری داشته است؟»[۱۱].
نسبت دادن قتل کشیشها به مجاهدین خلق
عمادالدین باقی یکی از اعضای جدا شدهی سپاه پاسداران، در کتابی با نام تراژدی دموکراسی در ایران، درباره انفجار حرم امام رضا و قتل کشیشهای مسیحی و روحانیون اهل سنت نوشت:
«مافیایی که سعید امامی عضو آن بود با یک عملیات یک تیر و دو نشان بلکه سه نشان زد، آنها مخالفان خود و کشیشها و اهل سنت و روشنفکران دگر اندیش یا مسلمان را از سر راه بر می داشتند، سپس از این قتل مشکوک به عنوان ابزاری در جنگ با گروه رجوی و متهم سازی و بدنام کردن آن استفاده کرده و جنایت را به گردن سازمان مجاهدین رجوی می اندازند!»[۱۲].
انفجار حرم امام رضا و نسبت دادن آن به مجاهدین خلق
در همان سال ۱۳۷۳ حرم امام رضا در مشهد توسط کسانی که بعدها مشخص شد از اعضای وزارت اطلاعات رژیم ایران بودند، منفجر شد. فردای همان روز در ۳۱ خرداد ۱۳۷۳ رژیم ایران در رادیو اعلام کرد:
«در این میان آنچه قابلتوجه است این است که تشکیلات مجاهدین عموما در خارج کشور پایگاه و استقرار دارد و از جانب آنها حمایت مالی، نظامی و سیاسی میشود… این پرسش مطرح است که آیا پس از این جنایت تکاندهنده، این کشورها بازهم خواهند کوشید تا رفتار متناقض خود را ادامه دهند یا اینکه حمایت آشکار و پنهان خود را از این تروریستهای جنایتکار پایان خواهند داد».
پس از این واقعه بلافاصله وزارت اطلاعات اعلام کرد دو فقره بمب در حرم حضرت معصومه و قبر خمینی را خنثی کرد، اما هیچ یک از کمیتهها و هیئتهای بینالمللی این خبر را انعکاس ندادند. این بیاعتنایی باعث شد تا احمد جنتی در نطقی درباره انفجار حرم امام رضا بگوید: «میگویند خودشان بودند، واقعاً عجیب است!»[۱۳] خامنهای هم در سخنرانی در همین رابطه گفت:
«کمیتهها و هیئتهای بهاصطلاح مدافع حقوقبشر… چشم خود را بر روی فاجعه بزرگ تروریستی در حرم امام رضا بستهاند… در مورد آن مطلقا هیچ سخنی نگفتهاند و مهر خاموشی بر لب زدهاند».
سندسازی وزارت اطلاعات علیه مجاهدین
خبرگزاری رویترز در گزارشی در ۲۵ تیر گفت: «یک مقام اطلاعاتی گفت ایران سلاحها و اعلامیههای تبلیغاتی مرتبط به یک گروه اپوزیسیون مستقر در عراق را در خانهای پیداکرده که مورداستفاده زنان دستگیرشده به اتهام قتل دو روحانی و طرح بمبگذاریها بوده است.»[۱۴]
موسوینژاد رئیس امنیت ملی وزارت اطلاعات
رئیس امنیت ملی وزارت اطلاعات که همان سعید امامی است با نام مستعار موسوی نژآد درباره قتلها به روزنامهها گفت، ما از عراق برای دستگیری دو مرد فراری که در قتلها دست داشته اند کمک خواستیم. رژیم ایران گفت قاتلین با مجاهدین در عراق رابطه دارند و مجاهدین مسئول قتل کشیشها و انفجار حرم امام رضا هستند. مجاهدین خلق تمام اتهامات را رد کردند و بمبگزاری و قتل کشیشها را کار وزارت اطلاعات رژیم ایران میداند.
صحنهسازی علیه مجاهدین خلق
طی سه هفته بیش از ۳۰۰ گزارش و خبر و تفسیر از طرف رژیم ایران درباره قتل کشیشها و انفجار حرم امام رضا برای نسبت دادن آن به مجاهدین انجام شد.
نسبت دادن دو اتهام همزمان به مجاهدین خلق
در ۲۴ تیر یک برنامه تلویزیونی توسط رژیم ایران پخش شد که عنوان آن برنامه «دیدار اشکآلود سه زن دستگیرشده در رابطه با قتل دو کشیش مسیحی، با خانوادههای خود»! بود.
رژیم ایران از با پخش این برنامه تلوزیونی به دنبال این بود تا نشان دهد برای متهم کردن مجاهدین به قتل کشیشها و انفجار حرم امام رضا مدرک و شاهد دارد.در این برنامه آن سه زن دستگیر شده با شرمساری و پشیمانی، از مجاهدین خلق اعلام برائت میکنند.
واکنش مجاهدین به اتهامات
دبیرخانه شورای ملی مقاومت در پاریس در اطلاعیهای درباره قتل کشیشها و انفجار حرم امام رضا گفت:
«رژیم با جعل این داستان کودکانه سعی دارد توجهات را از موضوع اصلی یعنی نقش مستقیم خود در جنایت هولناک (انفجار بمب در مشهد) منحرف کند».
دبیر خانه شورای ملی مقاومت در بیانیهای با اشاره به صحبتهای مسعود رجوی اعلام کرد:
«آقای مسعود رجوی آخرین اکاذیب یک مقام امنیتی وزارت اطلاعات (ساواک) آخوندها را تشبثات مذبوحانهی رژیم خمینی برای انتساب کشتار فجیع کشیشهای مسیحی به مجاهدین توصیف کرد که هیچکس را در داخل و خارج ایران نمیفریبد».
در ادامه دفتر سازمان مجاهدین خلق در پاریس ضمن دروغ محض خواندن این خبرها اعلام کرد که اعلام خبر انفجار و ترور مخالفان و به گردن مجاهدین انداختن آنها، توسط وزارت اطلاعات و شخص پورمحمدی معاون فلاحیان وزیر اطلاعات به رادیو تلوزیون رژیم ایران و مسئول خبرگزاری آن فریدون وردی نژاد و شعبانی دیکته شده است.
رژیم ایران در آن زمان، با آوردن سه دختر برای مصاحبه در تلوزیون، قتل این کشیشها را به مجاهدین خلق نسبت داد، اما پس از ماجرای قتلهای زنجیره ای و سعید امامی، و برملا شدن اسناد قتلها مشخص شد که وزارت اطلاعات پشت قتل کشیشها و انفجار حرم امام رضا بوده است.[۱۵]
نامه مسعود رجوی به پاپ ژانپل دوم
مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت ایران در تاریخ ۳۰تیر ۱۳۷۳ نامهای برای پاپ ژانپل دوم نوشت:
«پیشنهاد میکنم مقرر نمایید رژیم حاکم بر ایران، سه زنی را که بهعنوان اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و عاملان قتل کشیش میکائیلیان به نمایش تلویزیونی و مطبوعاتی آورده است، موقتا به واتیکان بیاورد و آنها را در اختیار مقامات و مسئولان بیطرف که شما مشخص خواهید نمود، بگذارد تا زنان مزبور در حضور جرمشناسان و نمایندگان اتحادیههای وکلا و حقوقدانان با حضور نمایندگان مقاومت ایران مورد تحقیق و سؤال و جواب قرار گیرند.»
رژیم ایران پس از آن پاپ ژانپل دوم را به دلیل اعتراضش به سرکوب مسیحیان در ایران متهم کرد که با «صهیونیستها و قدرتهای شیطانی» ائتلاف کرده است.
بهرهبرداری از قتل کشیشها و انفجار حرم
بلافاصله پس از اینکه رژیم ایران گزارشات و تبلیغات مختلف را علیه مجاهدین خلق انجام داد و پس از مصاحبه و صحنهسازیهای بسیار که در آن رابطه انجام داد در تلاش بود تا بهره نهایی و اصلی را از قتلها ببرد. در همین رابطه خبرگزاری رویترز ۲۳ تیر گفت: «رژیم ایران از آن دسته از کشورهای غربی که مجاهدین در آن دفتر دارند، خواستار منع فعالیت آنان شده است؛ اما تاکنون هیچ پاسخ علنی وجود نداشته است»[۱۶].
فشار بر کشورهای صنعتی جهان
تلاش دیگری که رژیم ایران برای بهره برداری از انجام قتلها انجام داد این بود که از طریق خبرگزاری رسمی و روزنامههای خود در ۲۱ تیر ۷۳ با شکایت از مواضع کشورهای صنعتی جهان درباره این قتل ها گفت
«چرابه انفجار جنایتکارانه بمب توسط مجاهدین در حرم امام رضا در مشهد در ماه ژوئن توجهی نکردهاند؟ آلمان، ژاپن و ایتالیا سه شریک تجاری ایران، جنایتهای مجاهدین خلق را در اجلاسیه ناپل مورد تقبیح قرار ندادهاند… آنها (۷کشور) نهتنها این حرکات تروریستی مجاهدین را محکوم نکردند، بلکه گستاخانه از ایران خواستار شدهاند که دیدگاه خود را نسبت به تروریسم تغییر دهد.»
سخنگوی وزارت خارجه رژیم ایران نیز در همین رابطه گفت: «اگر سران گروه ۷کشور واقعاً علیه تروریسماند، باید از حمایت عملیشان از مجاهدین دستبردارند.»
فشار بر فرانسه
روزنامه رسالت در شماره ۲۰ خود ضمن اعتراض به دولت فرانسه گفت:
«برای اولین بار است که در قطعنامههای اجلاس سالانهی گروه۷ نام ایران صریحا در ارتباط با تروریسم ذکرشده است و اینکه چرا فرانسه به این گروهک تروریستی اجازه داده است که آنها بهاصطلاح رئیسجمهور در تبعید معرفی کنند!»[۱۷].
خبرگزاری فرانسه در ۲ مرداد ۷۳ از قول روزنامه جمهوری اسلامی، از فرانسه به خاطر حمایت از مجاهدین خلق انتقاد کرد و نوشت:
«رهبران فرانسوی به چهره کشورشان خدشه وارد میکنند… به نفع مسئولین فرانسوی است که روی روابطشان با [رژیم] حساب باز کنند تا روی تروریستها.»[۱۸]
فشار بر عفو بینالملل
از آنجایی که فعالیتهای رژیم ایران برای تخریب چهره مجاهدین و نسبت دادن قتلها به مجاهدین خلق نتیجهای نداشت روزنامه جمهوری اسلامی در ۱۹ تیر مطلبی تحت عنوان «عفو بینالملل باید محاکمه شود»، نوشت:
«آنهایی که عفو بینالملل را اداره میکنند باید به خاطر طرفداری از تروریسم بیبند و بار مجاهدین محاکمه گردند!»
انعکاس رسانههای جهان
بی بی سی فارسی
در تاریخ ۱۳ تیر ۱۳۷۳ یکی از رهبران جامعه مسیحی در مصاحبهاش با بی بی سی فارسی درباره قتل کشیش میکائیلیان گفت:
«در اوایل انقلاب ایشان با رژیم درگیر شد و اینکه تابهحال کشته نشده، خودش یک معجزه بوده… در سال ۶۴ یا ۶۵ چند مصاحبه مطبوعاتی علیه دولت با خبرنگاران فرانسوی داشته و از رادیوهای خارجی پخش شده که مقامها شدیدا او را توبیخ کردند.»
وی در جواب سوال اینکه چه کسانی میخواهند آقای میکائیلیان را در ایران بکشند گفت:
«تنها کسانی که تا حالا دشمنی با آقای میکائیلیان را نشان دادهاند، مقامهای دولتی بودهاند... آقای مهدی دیباج هم مدت ده روز است که ناپدیدشدهاند… قریب ۹۵درصد تخمین زده میشود که ایشان هم ترتیبش دادهشده. در ضمن دو نفر همزمان در اهواز بهوسیله مقامات بازداشت شدند. یک نفر که از شیراز به تهران میآمد، ناپدیدشده؛ یعنی یکی دو نفر نیستند و چند نفر از این دوستان بهوسیله خود مقامات بازداشت شدند».[۳]
رادیو فرانسه فارسی
رادیو فرانسه فارسی در ۱۵تیر مصاحبهای با اسقف ایرانی در خصوص قتل دو کشیش کلیسای پروتستان ایران کرد. از وی سوال شد که علت قتل کشیشها چه بود؟ کشیش جواب داد:
«علت قتلها این است که گروهی که این کار را کردند، دشمنی خاصی با مسیحیت دارند و میخواهند مسیحیت از کشور ایران نابود بشود. چند ماه پیش وقتی دیداری با سران کلیساهای ایران شد، گفته شد، از طرف مقامات که این آخرین کریسمس است که مسیحیان در ایران انجام خواهند داد…»[۳]
محکومیت قتل کشیشهای مسیحی
در ۳ شهریور سال ۱۳۷۳ سازمان حقوق بشری بیانیهای در رابطه با نقض حقوق بشر در ایران صادر کرد که ضمن محکوم کردن نقض حقوق بشر در ایران خواستار ارجاع پرونده نقض حقوق بشر در ایران به شورای امنیت ملل متحد شد. در این بیانیه آمده است:
«کمیسیون حقوقبشر در پنجاهمین اجلاس خود، منزجر از تمامی جنایتهای رژیم ایران، بهطور ویژه نگرانی خود را در قبال نقض حقوق اقلیتهای مذهبی و ازجمله مسیحیان توسط رژیم ایران ابراز داشت؛ اما این رژیم تاکنون با بیاعتنایی به ۳۱ قطعنامه محکومیت، مصوب مجامع مختلف سازمان ملل متحد در محکومیت رژیم، بهوضوح نشان داده است که برای ادامه حیات خود جز نقض مستمر اصول انسانی هیچ راهحلی سراغ ندارد».
همچنین در بیانیه آمده است:
«قتل اسقف میکائیلیان مانند قتل مهدی دیباج و هوسپیانمهر، توسط سرویسهای مخفی رژیم ایران، در چارچوب طرح وسیعتری برای حذف اقلیتهای مذهبی در ایران صورت میگیرد. طبق پارهای گزارشها، اخیرا در جریان یک جلسه با مقامهای رژیم، به رئیسان کلیساهای مسیحی اخطار شده است که این آخرین نوئلی است که آنها در ایران برگزار میکنند».
اسامی امضا کنندگان بیانیهی نقض حقوق بشر در ایران
اسامی امضا کنندگان بیانیه نقض حقوق بشر از این قرار بود:
- ائتلاف بینالمللی زنان
- کنفدراسیون جهانی کار
- فدراسیون جهانی سندیکاها
- انجمن آمریکایی حقوقدانان
- انجمن بینالمللی حقوقدانان دموکرات
- لیگ بینالمللی برای حقوق و آزادی خلقها
- سازمان جهانی معلولان
- مرکز اروپا ـ جهان سوم
- بینالملل توسعه تعلیم و تربیت
- جنبش علیه نژادپرستی و برای دوستی خلقها
- جنبش بینالمللی مبارزه علیه نژادپرستی و تبعیض
- جنبش بینالمللی فالکونها.[۳]
بیانیه عفو بینالملل درباره قتل کشیشها
عفو بینالملل در گزارشی در رابطه با قتل کشیشها در ایران و نسبت دادن این قتلها به مجاهدین خلق در بیانیهای اعلام کرد:
«بنا بر گزارشها، به دنبال مرگ کشیشان مسیحی، سایر رهبران کلیسا توسط مقامهای رژیم ایران تحتفشار قرار گرفتند تا بهطور علنی در تلویزیون و رادیو اعلام نمایند که مجاهدین مسئول این قتلها بودهاند. چند تن از آنها از انجام این کار امتناع ورزیدند و به خاطر ترس از انتقام، مخفیانه کشور را ترک کردند».
عفو بینالملل از اعتراف سه نفر از زنانی که توسط وزارت اطلاعات به مصاحبه تلویزیونی کشانده شدند، در گزارشی گفت:
«…حقیقت فقط زمانی معلوم خواهد شد که تحقیقاتی کامل، مستقل و علنی انجام گیرد… در تیرماه ۱۳۷۳ عفو بینالملل از مقامهای رژیم ایران خواستار تحقیقات فوری، کامل و مستقل در مورد شرایط مرگ کشیش میکائیلیان و مهدی دیباج شد و همچنین خواست که طبق اصول ملل متحد در مورد پیشگیری از اعدامهای غیرقانونی و خودسرانه و تحقیقات مؤثر در مورد آنها، روشها و نتایج این تحقیقات علنی گردد».
بازتاب گزارش عفو بینالملل
بازتاب گزارش عفو بینالملل در خبرگزاریها وسیع بود. در همین رابطه رادیو دولتی آلمان در ۹ خرداد گفت:
«گزارش عفو بینالملل، خاطرنشان ساخته است که ۴ تن از مقامها و رهبران بلندپایه اقلیتهای مذهبی یعنی سه نفر مسیحی و یک نفر سنی در شمار قربانیان قتلهایی هستند که باانگیزههای سیاسی انجامشده است».
فشارهای دیگر بر مسیحیان
مواردی چند از نقض حقوق مسیحیان در ایران به شرح زیر است:
- یورش به منازل شهروندان مسیحی بدون رعایت ضوابط قانونی، صدور احضاریه و یا ارائه حکم بازداشت.
- نسبت دادن اتهامات سیاسی و امنیتی به جای اشاره به دلایل عقیدتی بازداشت آنها.
- عدم اجازه دسترسی به وکیل و تماس با خانوادهها برای روزها یا هفتههای متمادی بعد از بازداشت.
- عدم دسترسی وکلای متهمان به پرونده موکلین مسیحی و حتی عدم آگاهی از اتهامات وارده.
- استفاده ابزاری از مواد و تبصرههای مبهم قانونی برای متهم کردن مسیحیان فعال به جرایم امنیتی به منظور خنثی کردن حساسیتهای بینالمللی به نقض آزادی دین و عقیده.
- درخواست وثیقههای سنگین از ۵۰ میلیون تا ۵۰۰ میلیون تومان از خانواده بازداشتشدگان مسیحی
- تحت فشار قرار گرفتن برخی بازداشتشدگان برای امضای تعهدنامهای که متضمن عدم شرکت آنها در جلسات کلیسایی، ارتباط با دیگر مسیحیان و شراکت در فعالیتهای مسیحی است.
- شکنجههای روحی و در مواردی نیز فیزیکی در هنگام بازداشت و حبس.
- هک کردن تلفن و کامپیوتر دستگیرشدگان و ضبط آلبوم عکس شخصی (حتی آلبوم عروسی) به منظور یافتن اطلاعات در مورد دیگر نوکیشان مسیحی.
- ممانعت از دسترسی بازداشتشدگان و زندانیان مسیحی به امکانات پزشکی، اجازه مرخصی و یا برخورداری از مشاوره حقوقی.
تعطیل کردن کلیساهای فارسیزبان
از اواخر سال ۲۰۱۱ اعمال فشار و محدودیت بر کلیساهای رسمی به شکل جدیتری آغاز و تا سال ۲۰۱۳ ادامه داشته است. چندین کلیسا مجبور به تعطیلی کلیه فعالیتهای خود شده و برخی دیگر نیز تحت فشار قرار گرفتند تا جلسات عبادی روزهای جمعه خود را، که با استقبال زیادی روبرو میشد، تعطیل کنند. مروری اجمالی بر این وقایع نشاگر تداوم این روند چند ساله است:
- کلیسای اسقفی ارامنه تهران تهدید و مجبور به تعطیلی جلسات فارسی روزهای جمعه شد.
- رهبران کلیسای مرکزی جماعت ربانی در تهران به اعضای خود اطلاع دادند که بنا به درخواست مسئولان امنیتی باید لیستی از شرکت کنندگان در جلسات به همراه شماره ملی آنها در اختیار مسئولان امنیتی قرار گیرد.
- به کلیسای جماعت ربانی مرکز در تهران دستور داده شد تا کلاسهای آموزش کتاب مقدس و الهیات مسیحی را که در طول هفته برگزار میشد، تعطیل کند.
- به کلیسای مشایخی (پرزبیتری) عمانوئیل در تهران دستور داده شد تا کلیه کلاسهای آموزشی برای کودکان، جلسات بانوان و جلسات دعا را که در روزهای وسط هفته برگزار میشد تعطیل کرده و تنها یک جلسه روزهای یکشنبه خود را برگزار کند. فشارهای مختلف به استعفای کشیش این کلیسا انجامید.
- به کلیسای پولس مقدس در اصفهان دستور داده شد تا از شرکت اعضای فارسیزبان کلیسا که مسیحیزاده نبودند خودداری کند.
- کلیسای جماعت ربانی، شعبه جنتآباد تهران به دلیل ارائه خدمات به زبان فارسی به دستور اطلاعات سپاه تعطیل شد.
- جلسات جشن میلاد مسیح و کریسمس هر ساله با استقبال هموطنان همراه بود. نهادهای امنیتی به رهبران کلیساهای فارسیزبان هشدار دادند تا از برگزاری جلسات مختلف پایان سال خودداری کرده و تنها به برگزاری یک جلسه، در روز یکشنبه ۲۳ دسامبر و یا ۲۵ دسامبر بسنده کنند.
- بازداشت کشیش روبرت آسریان، از رهبران کلیسای جماعت ربانی مرکز تهران و انتقال او به بند انفرادی در زندان اوین به مدت دو هفته قبل از آزادی مشروط او.
- تعطیلی کلیسای جماعت ربانی تهران، یکی از بزرگترین کلیساهای رسمی بعد از ماهها فشار مداوم برای محدود کردن فعالیتهایش به زبان فارسی.
منابع
- ↑ قتل های زنجیره ای «کشیشان مسیحی» به روایت وزیر پیشین کار جمهوری اسلامی-آژانس خبری مسیحیان ایران
- ↑ ۲۹ دی سالروز قتل کشیش آزادیخواه اسقف هائیک هوسپیان مهر کشیش-سایت مجاهد
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ قتل سه کشیش شریف ایرانی و نسبت دادن این توطئه جنایتکارانه به مجاهدین-سایت ایران افشاگر
- ↑ قتل کشیشهای مسیحی ؛در ادامه قتلعام مجاهدین سال ۶۷
- ↑ وبلاگ مسیحیت در ایران
- ↑ خبرگزاری فرانسه، ۱۱ بهمن ۱۳۷۲
- ↑ صورت جلسه مجلس نمایندگان آمریکا، ۲۰ بهمن ۱۳۷۳
- ↑ سایت همبستگی ملی
- ↑ قتل کشیشهای مسیحی ؛در ادامه قتلعام مجاهدین سال ۶۷-سایت ایران افشاگر
- ↑ قتل های زنجیره ای «کشیشان مسیحی» به روایت وزیر پیشین کار جمهوری اسلامی-آژانس خبری مسیحیان ایران
- ↑ قتل ۳ کشیش ایرانی-سایت ایران افشاگر
- ↑ ۲۹ دی سالروز قتل کشیش آزادیخواه اسقف هائیک هوسپیان مهر کشیش-سایت مجاهدین
- ↑ نشریه مجاهد، شماره ۳۴۹، ۱۳ تیر ۱۳۷۳
- ↑ Iran: Chronology of events ,Refworld
- ↑ قتل سه کشیش مسیحی توسط وزارت اطلاعات-سایت شبکه خبر مسیحیان فارسی زبان
- ↑ خبرگزاری رویتر ۲۳ تیر
- ↑ روزنامه رسالت ۲۰ تیر
- ↑ قتل ۳ کشیش شریف ایرانی و نسبت دادن این توطئه جنایتکارانه به مجاهدین