۲٬۳۹۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
شهریار مندنیپور، داستاننویس، درباره آثار غزاله علیزاده میگوید: <blockquote>«بهترین جمله را درباره غزاله علیزاده، گلشیری گفته که او یک سیلی به همه ما زد و رفت. داستان او هم داستان تکراری نویسندههای دنیاست؛ یعنی هر کس به نحوی به سمت کلمه آمده و وارد این دنیا شده، انگار نحوستی دامنگیرش شده است. خیلی از نویسندهها را میشناسیم که به مرگ طبیعی نمردهاند و هم زندگی و هم مرگشان تراژیک بوده؛ غزاله علیزاده هم یکی از اینهاست.»</blockquote>او نثر علیزاده را از پاکیزهترین و منضبطترین نثرهای زنان داستاننویس ایران توصیف میکند و میگوید، او روی نثرش کار کرده بود و حداقل در آثارش غلطهای نحوی و دستوری به چشم نمیخورد.<ref name=":2" /> | شهریار مندنیپور، داستاننویس، درباره آثار غزاله علیزاده میگوید: <blockquote>«بهترین جمله را درباره غزاله علیزاده، گلشیری گفته که او یک سیلی به همه ما زد و رفت. داستان او هم داستان تکراری نویسندههای دنیاست؛ یعنی هر کس به نحوی به سمت کلمه آمده و وارد این دنیا شده، انگار نحوستی دامنگیرش شده است. خیلی از نویسندهها را میشناسیم که به مرگ طبیعی نمردهاند و هم زندگی و هم مرگشان تراژیک بوده؛ غزاله علیزاده هم یکی از اینهاست.»</blockquote>او نثر علیزاده را از پاکیزهترین و منضبطترین نثرهای زنان داستاننویس ایران توصیف میکند و میگوید، او روی نثرش کار کرده بود و حداقل در آثارش غلطهای نحوی و دستوری به چشم نمیخورد.<ref name=":2" /> | ||
مندنیپور دیگر ویژگی آثار غزاله علیزاده را محیط و ستینگ داستانهای او میداند و میگوید، او جزو معدود نویسندههای ماست که ستینگی سوای ستینگ رایج داستانهای ایرانی انتخاب کرده است. ما معمولا در داستانهایمان با فضاهای روستایی، فقرزده و طبقه مصیبتکشیده زیر متوسط و حداکثر متوسط ربهروییم و محیط اشرافی، اشیای اشرافی و فضایی که علیزاده انتخاب کرده، تقریبا برای خواننده داستان ایرانی تازگی دارد. علیزاده این شجاعت را داشت که اشخاص را از محیط و طیف اجتماعی خودش انتخاب کند و به نظرم در این کار موفق هم بود. او در بعضی داستانهای کوتاه و در رمانش، «خانه ادریسیها»، توضیحات دقیق، روشن و هنرمندانهای دارد که طبیعتا زاییده زبان دقیق اوست.<ref name=":2" /> | |||
مندنیپور با اشاره به خودکشی علیزاده میگوید، با توجه به تصویری که از او داشتم، تا ماهها پس از شنیدن خبر، سوالم این بود که او چگونه میتوانسته به مغازه برود، طناب بخرد و به جنگل بزند و درختی را برای دار زدن خودش انتخاب کند. در آثار او هیچ ردی از این نوع خودکشی خشونتبار دیده نمیشود و همیشه برای من این سوال وجود دارد که او چرا درخت را به عنوان قاتل خود انتخاب کرد.<ref name=":2" /> | |||
محمد ایوبی، داستاننویس فقید، درباره غزاله علیزاده گفته بود: <blockquote>«غزاله علیزاده مانند خیلی از نویسندهها همواره دغدغه آزادی بیان و اندیشه را داشت و بیشتر در این راه قلم میزد. درست است که او داستان مینوشت، اما در همین داستان نوشتنش هم باز تلاشی برای رسیدن به آزادی و دغدغه طرح این موضوع به چشم میخورد.»<ref name=":2" /></blockquote>ناصر زراعتی در سال ۱۳۹۵ به یادبود غزاله علیزاده نوشت، پس از گذشت بیست سال، هنوز هم هر بار یاد غزاله میافتم، تصویری که ندیدهام، اما بیش از بسیاری تصویرهای دیده شده در ذهنم نشسته، جلو چشمانم پدیدار می شود؛ انگار فیلمی گرفته باشی و بعد آن را بر پرده یا صفحهی تلویزیون به نمایش بگذاری: در آن جنگل جواهردره رامسر، آویخته از درختی، با گردن کج… اندامش ـ مثل همیشه پوشیده در رخت یکدست سیاه ـ تاب می خورد… با چشمان بسته و لبخندی تلخ نشسته بر لب… به آرامش هیچ و پوچ مرگ رسیده… رهاشده از درد و رنج و دشواریها و ناهمواریهای این روزگار و این زندگی…<ref name=":2" /> | |||
== آثار == | == آثار == |
ویرایش