واروژان
واروژ هاخباندیان، (به نوشتار ارمنی: Վարուժան Հախբանդյան) با نام هنری واروژان (زادهٔ ۱۳ آذر ۱۳۱۵ – درگذشتهٔ ۲۶ شهریور ۱۳۵۶) «واروژ هاخباندیان» معروف به «واروژان» از بنیانگذاران موسیقی پاپ در ایران است که با ایجاد تحولی عظیم، هنر موسیقی ایران را بهطور خاص در عرصهی ترانه و سینما به پویائی و حرکت واداشت.[۱] از او به همراه آندرانیک آساطوریان را پدران موسیقی پاپ ایرانی میدانند. بسیاری از زیباترین ترانهها پاپ فارسی ساختهی اوست. او اولین ترانههای خوانندگانی چون داریوش، ابی، گوگوش، فرهاد و ویگن را ساخته است. دوستانش او را فردی مردمدوست و مهربان توصیف میکنند.
زندگینامه واروژان
«واروژ هاخباندیان» معروف به «واروژان» از بنیانگذاران موسیقی پاپ در ایران است که با ایجاد تحولی عظیم، هنر موسیقی ایران را بهطور خاص در عرصهی ترانه و سینما به پویائی و حرکت واداشت. «واروژان» در قزوین بهدنیا آمد. در ۲سالگی بیمادر شد و تحت سرپرستی مادربرزگ در تهران قرار گرفت، سپس مادربزرگ را هم از دست داد و در ۷سالگی به مدرسه-پانسیونی تحت مدیریت ایتالیائیها سپرده شد. «واروژان» کوچک روزانه در این مدرسه باشنیدن صدای ساز که با خواندن دعا همراه بود.[۲] به موسیقی علاقهئی فزاینده پیدا کرد. او در هنرستان عالی موسیقی تهران و کنسرواتور موسیقی تحصیل کرد و برای ادامهی تحصیل با بورسیهی رادیو-تلویزیون برای ۴سال به آمریکا رفت. پس از بازگشت از آمریکا برای جبران هزینهی بورسیه بهمدت ۲سال به تدریس موسیقی در اهواز مشغول شد. او سپس به تهران بازگشت و طی این دوره: در انجمن فارغالتحصیلان ارامنه، دستهی كری تشكیل داد و مدتها رهبری آن را بهعهده داشت. [۳]در ۱۳۴۶ به پیشنهاد «عطاالله خرم» وارد برنامهی «آلبوم رنگی» رادیو شد و بهعنوان نوازنده با این برنامه همکاری کرد و در ارکستر «هنر برای مردم» رادیوی ملی ایران نیز مشغول به کار شد. در همان سالهای اواخر دههی ۴۰ خورشیدی بهواسطهی «عطاءالله خرم» اكثر ترانههائی كه از طریق رادیو پخش میشد، توسط «واروژان» تنظیم و اركستراسیون گردید و در حالی که آن روزها اهمیت این مرحله از کار ساختن ترانه در جای واقعیاش نبود، با بروز ارتقاء کیفیت در موسیقی ترانهها، کار تنظیم آهنگ تأثیر خود را نمایان کرد. به این ترتیب «واروژان» کسی بود كه تنظیم آهنگ را در موسیقی ترانه بدعت گذاشت.در ۱۳۴۸ وارد برنامهی «زنگولهها» شد که با تهیهکنندگی زندهیاد «منوچهر سخائی» با هدف کشف و ارائهی استعدادهای هنر آواز، تولید و در تلویزیون ملی ایران پخش میشد. در فروردین ۱۳۴۸ نخستین آهنگ «واروژان» با نام «بدرود» («نفرین بر غم») با شعری از «ایرج جنتی عطائی» و با صدای زندهیاد «ویگن دردریان» منتشر شد. در بهمن ۱۳۴۹ مجلات هنری خبر برگزاری فستیوال موسیقی المپیاد یونان در خرداد ۱۳۵۰ را منعکس کردند و قرار بر این شد تا خوانندهی پاپ، «ضیاءالله عروجی هروی» معروف به «ضیاء» در این فستیوال شرکت کند. «ضیاء» با ترانهی «دهکدهی کوچک من» سرودهی «شهیار قنبری» و با آهنگ و تنظیم «واروژان» در این فستیوال شرکت کرد. این آهنگ بهعنوان ۷آهنگ برتر فستیوال موسیقی المپیاد یونان، دیپلم افتخار را کسب کرد و این نخستین موفقیت جشنوارهئی «واروژان» بود. و تا ۱۳۵۲ بیشتر به تنظیم آهنگهای ترانه که توسط دیگر آهنگسازان ساخته میشد، اولویت داد. در ۱۳۵۲ از سرودههای «شهیار قنبری» ترانههای «بوی خوب گندم» با صدای «داریوش اقبالی» و «هفتهی خاکستری» با صدای «فرهاد مهراد» را آهنگسازی و تنظیم کرد. پس از آن خود در آهنگسازی ترانه بیش از پپش دست به کار شد و آنها را تنظیم میکرد که حاصل آن آثاری غنی و ماندگار شد. «واروژان» مجموعاً برای موسیقی متن ۲۸ فیلم سینمائی آهنگسازی، تنظیم و نوازندگی کرد. همچنین موسیقی متن مجموعهی تلویزیونی «سلطان صاحبقران» را آهنگسازی و تنظیم کرد.[۲]
با موسیقی متن فیلم «صبح روز چهارم» در رستهی موسیقی متن فیلم سینمائی نائل به جایزهی بهترین موزیک متن پنجمین جشنوارهی «سپاس» در ۱۳۵۱ شد. ترانهی «حرف» سرودهی «شهیار قنبری» ، با آهنگسازی و تنظیم «واروژان» و با اجرای «فائقه آتشین» (گوگوش) جایزهی بهترین آهنگساز سال در ۱۳۵۴ را نصیب «واروژان» کرد.
«واروژان» در شهریور ۱۳۵۶ هنگام ضبط موسیقی فیلم «بر فراز آسمانها» ساختهی «محمدعلی فردین» دچار حملهی قلبی شده و پس از ۱۳روز دورهی بستری، صبح شنبه ۲۶شهریور ۱۳۵۶ در بیمارستان جم تهران درگذشت.[۴]
واروژان از زبان دیگران
ایرج جنتی عطائی:
«در روزهای اول كه با او و كارش آشنا شدم، در زمینهی آهنگسازی هنرمند موفقی نبود، ولی از آنجائی كه در تنظیم و اركستراسیون بیهمتا بود، خیلی زود به یك آهنگساز و تنظیمكنندهی بینظیر بدل شد. در واقع میتوان گفت «واروژان»، اعتبار ترانهی نوین ایران بود.»
شهیار قنبری:
«او با زبان موسیقی روز جهان بهخوبی آشنا بود. با او، موسیقی مردمی سرزمین ما رنگ تازهئی میگیرد، رنگ موسیقی روز دنیا را»
داریوش اقبالی
«با آهنگهای او ترانههای بسیاری خواندم و از او چیزهای زیادی آموختم، یك روز برای تمرین ترانهی «بوی خوب گندم» به منزل او رفته بودم و در حالی كه پیانو مینواخت، چشمم به قاب عكسی افتاد كه بالای پیانو بود. عكس یك پسر بچهئی كه با چشمان گریان به اطراف خود خیره شده بود نظرم را جلب كرد.و به او گفتم:واروژ! ببین این بچه هم از نواختن تو به گریه افتادهكه او در پاسخ گفت:اتفاقاً این آهنگ از گریههای او ساخته شده.و واقعاً موسیقی پاپ به او بدهكار است و به راستی كه جایش خالی است.»
بابک بیات
«بهجرأت میتوانم بگویم که «واروژان» یک عمر در موسیقی ایران جاری است. او یک عمر زحمت کشید تا در موسیقی ترانهئی مملکت ما، لحظههای زیبا خلق کند. بسیاری از تنظیمکنندگان موسیقی ایران که بعد از «واروژان» شروع به کار کردند، راه «واروژان» را ادامه دادند. او آنقدر بیعقده بود که پیشرفت هر هنرمندی، او را خشنود میکرد. یادم میآید وقتی موسیقی فیلم «برهنه تا ظهر با سرعت» را به تنهائی میساختم، او مرتب نگران من بود که مبادا نتوانم کار خوبی ارائه دهم ولی وقتی موسیقی فیلم را شنید از جا بلند شد، مرا بوسید و گفت: - معلوم است که خیلی زحمت کشیدهای! و این بوسه و این جمله برای من جاودانه شد.»
آندرانیک آساطوریان
«یادم نیست اولین بار «واروژان» را کجا دیدم اما آشنائیام با او از وقتی شروع شد که برای نواختن پیانو از من دعوت به همکاری کرد. از آن به بعد، میتوانم بگویم جز یک دورهی کوتاه که گرفتار کارهای خودم بودم، در سمت نوازندهی پیانو و بعضی وقتها تنظیم مشترک آهنگ، همیشه با «واروژان» کار کردم ...بعد از آهنگ «نمیآد» که من آن را نوشته بودم و با «واروژان» برای اولین بار در آن از سازهای بادی استفاده کردیم، آهنگ «کجکلاه خان» را که بابک افشار ساخته بود- با «واروژان» تنظیم کردیم و بعد از آن، گاهبهگاه کارهای مشترک باهم داشتیم و این همکاری و دوستی تا آخر عمر ادامه داشت. من حتی موسیقی متن فیلم «بر فراز آسمانها» را هم که «واروژان» نوشته بود و اجل مهلتش نداد تا آن را تمام کند، در لحظههای آخر میکس کردم و این شاید یکی از تلخترین کارهائی بود که در آن زمان انجام دادم، چون در لحظهبهلحظهی کار، صدای واروژان که ضبط شده بود در فضا پراکنده بود، اما خودش دیگر نبود و خدا میداند که ما این کار را با چه وضعی و با چه بغضی تمام کردیم. آخرین باری که او را دیدم در بیمارستان بود. ناراحتی قلبی داشت. به دیدنش رفتم، کمی خوشوبش کردیم سپس با خیال راحت از او خداحافظی کردم. قرار بود برای یک ماه به انگلستان بروم. حالش خیلی هم بد نبود، واقعاً میشد با یک عمل ساده نجاتش داد. اصلاً به فکرم نمیرسید که شاید این آخرین دیدار باشد. خودش هم اصلاً باور نمیکرد که خواهد مرد! داشت از کارهای بعدی صحبت میکرد و کارهائی که نیمهتمام مانده بود. از انگلیس که برگشتم، ساعت هفت صبح بود، سر ناشتائی بودیم که خبر مرگش را دادند و خدا میداند که چه حالی پیدا کردم ...قصد بازارگرمی ندارم، اما مرگ «واروژان» شاید یکی از بزرگترین شوکهای زندگیام بود. زندگی و کار با «واروژان» همهاش خاطره بود. دنیای موسیقی ما بدون «واروژان» معنی نداشت. یادم میآید من گاهی در قسمتهائی از ملودیهائی که او برای پیانو میساخت، دستکاریهائی میکردم و بهاصطلاح به آن شاخ و برگ میدادم. زمان ضبط، وقتی او به آهنگ گوش میداد با شک میگفت: «یادم نمیآید این تیکهها را من نوشته باشم!» حساب تکتک نتها را داشت. واروژان اولین کسی بود که فن تنظیم را قدمبهقدم وارد موسیقی پاپ ما کرد و این بزرگترین خدمت او به موسیقی ایران بود. آهنگهائی که او برای خوانندگان معروف آن روز تنظیم کرد یا ساخت، هرکدام در حد خودش شاهکاری بود، برای نمونه ترانهی «پل»، یکی از زیباترین آهنگهائی است که در تاریخ موسیقی پاپ ما ساخته شده. او در موسیقی ما انقلابی بهپا کرد. این حرف را نهفقط من که آهنگساز هستم و دستی بر موسیقی دارم، بلکه تمام کسانی که گوش موسیقی دارند تأیید میکنند. واروژان آرامشطلب و پاکدل ... از بحثوجدل گریزان بود. تنهائی را دوست داشت و اهل رفتن به این مجلس و آن محفل نبود. دوست داشت تنها باشد، خلوت کند و کار کند. آدم بسیار حساسی بود، درعینحال دقیق بود و در کارش عجیب وسواس داشت. واقعیت این است که او سفرهایش را رفته بود، زندگیاش را کرده بود، دنیا را گشته بود، محیطهای روشنفکری و هنری را دیده بود و خلاصه دنبال ظواهر زندگی نمیرفت و اینجور چیزها برایش جاذبه نداشت. او مثل تمام هنرمندان واقعی و بزرگ، در تمام عمرش جز به هنرش به چیز دیگری فکر نمیکرد. موسیقی همهچیز او بود. روحیهی واروژان از آثارش پیداست: آرام، عاشق و ساده. در تمام آهنگهائی که تنظیم کرده یا ساخته، رگههائی از آرامش دیده میشود. او با سازهای خشن اصولاً میانهئی نداشت، تخصص او در ویولن بود. فلوت را دوست داشت و به سازهای زهی نیز علاقهمند بود. به ملودیهای رمانتیک علاقه داشت. همیشه عاشق بود و زندگی را عاشقانه دوست داشت. همین شخصیت و روح بزرگ است که واروژان را همچنان در خاطرهها ماندگار کرده است. روحش شاد!»