علی اشرف درویشیان
علیاشرف درویشیان، (متولد سوم شهریور ۱۳۲۰، کرمانشاه – درگذشته چهارم آبان ۱۳۹۶، کرج) عضو قدیمی کانون نویسندگان ایران و نویسندهای از دیار کرمانشاه بود که بهخاطر آثار و کتابهایش و به تصویر کشیدن فقر و محرومیت کودکان، درد و رنج طبقهی فرودست جامعه و همچنین آگاه کردن تودههای مردم نسبت به بیعدالتی و ظلم و ستم دیکتاتوری شاه، شهرت و محبوبیت ویژهای در بین عامهی مردم و نویسندگان داشت. علی اشرف درویشیان در محلهی فقیرنشین آبشوران کرمانشاه در یک خانوادهی کارگری به دنیا آمد و از کودکی برای کمک به معیشت خانوادهاش مجبور به کارگری شد. او استثمار کارگران و درد و رنج آنها را لمس کرده و چشیده بود و از اینرو راوی معضلات و مشکلات زندگی آنان گردید. علیاشرف درویشیان پس از گذراندن دورهی دانشسرای مقدماتی کرمانشاه در سال ۱۳۳۷، بهمدت ۸ سال در روستاهای فقیرنشین اسلامآباد و گیلانغرب معلم بود. او در سال ۱۳۴۵، جهت تحصیل عازم تهران شد و در رشتهی کارشناسی ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل گردید و سپس تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهی روانشناسی تربیتی ادامه داد.
وی همزمان در رشتهی مشاوره و راهنمایی تحصیلی نیز به تحصیل پرداخت. علیاشرف درویشیان پس از اینکه با جلال آلاحمد و سیمین دانشور آشنا شد، نویسندگی را با داستانهای کوتاه آغاز کرد و الهامبخش داستانهای کتابهایش، دیدن تفاوتهای فکری دانشآموزان و والدینشان و محرومیتهای آنان بود که در دوران معلمی در مدارس روستایی مشاهده کرده بود. علی اشرف درویشیان در منزل جلال آلاحمد با صمد بهرنگی آشنا شد و علاقهی زیادی به او پیدا کرد، تا آنجا که مرگ صمد بهرنگی تأثیر عمیقی بر او گذاشت و با خود عهد بست که راه صمد را ادامه دهد. علی اشرف درویشیان در دوران دیکتاتوری محمدرضا شاه، از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۷، به خاطر فعالیتهای سیاسی و نوشتن کتاب «از این ولایت» ۳ بار دستگیر و زندانی و ممنوعالقلم شد. بار اول در کرمانشاه دستگیر شد و بهمدت ۸ ماه در زندان دیزلآباد کرمانشاه بود. ۲ ماه پس از آزادی از زندان، دوباره در تهران دستگیر و به ۷ ماه زندان محکوم گردید و از دانشگاه و شغل معلمی نیز اخراج شد. او مجدداً در سال ۱۳۵۳، دستگیر و به ۱۱ سال زندان محکوم شد. علیاشرف درویشیان در انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷، که منجر به سرنگونی نظام سلطنتی گردید، از زندان آزاد شد.
علیاشرف درویشیان در زندان کتاب داستانهای «فصل نان»، «رنگینه»، «همراه آهنگهای بابام» و «روزنامه دیواری مدرسهی ما» را نوشت و مخفیانه از طریق همسرش به خارج از زندان فرستاد و همسرش نیز آنها را چاپ کرد. آثار علی اشرف درویشیان، هم در حکومت دیکتاتوری شاه و هم در نظام جمهوری اسلامی با سانسور مواجه بوده است. او همیشه و آشکارا با سخنرانی، مصاحبه و نوشتن مقاله بر علیه سانسور نظام جمهوری اسلامی اعتراض میکرد. وزارت ارشاد نظام جمهوری اسلامی، در دورههای مختلف مانع از چاپ برخی از آثار علی اشرف درویشیان شد، اما او در برابر این سانسور سکوت نکرد.
علیاشرف درویشیان برای تداوم کانون نویسندگان ایران، تلاشهای بسیاری کرد و در برابر سرکوبگران نظام جمهوری اسلامی بهویژه در دوران قتلهای زنجیرهای که نویسندگانی مانند محمد مختاری و محمدجعفر پوینده را کشتند، ایستاد و گفت: «در داخل کشور آنها میتوانند سانسور بیشتر اعمال کنند، اما دیگر نمیتوانند زمان را به عقب برگردانند. روندی در کشور آغاز شده است که قابل برگشت نیست. مردم ایران آزادی میخواهند، دیگر نمیخواهند یک نفر درباره همه چیز تصمیم بگیرد. تکرار سرکوب خشونتآمیز اواخر دهه ۱۳۶۰، دیگر غیرممکن است.»
درویشیان در مراسم خاکسپاری محمد مختاری و محمدجفر پوینده، گفت: «سرانجام چاقوی تبهکاران از خون ما زنگار خواهد بست و طنابهای دارشان خواهد پوسید و دستهای لرزان و آلودهیشان خسته خواهد شد. اما اندیشههای تابناک رفقای ما همه جا ریشه خواهد دوانید.»
در دورانی که محمد خاتمی رئیسجمهور شد، علی اشرف درویشیان و بسیاری دیگر از نویسندگان را به مراسم فرهنگی حکومتی دعوت کردند، ولی او به این مراسم نرفت و گفت: «من سر سفره خون نمینشینم.»
علی اشرف درویشیان سرانجام پس از یک بیماری طولانی در ۴ آبانماه ۱۳۹۶، بر اثر سکتهی مغزی درگذشت. پیکر او با حضور هنرمندان و جمعیت انبوه در بهشت سکینه کرج/ قطعهی ۷ به خاک سپرده شد.
از علیاشرف درویشیان آثار بسیاری بهجا مانده است، کتابهای معروفی مانند «از این ولایت»، «آبشوران»، «سلول ۱۸»، «درشتی» و… او همچنین به کشورهای مختلف سفر کرد و جوایز متعددی را نیز دریافت نمود.
زندگی و تحصیلات
علی اشرف درویشیان در سوم شهریورماه ۱۳۲۰، در محلهی فقیرنشین آبشوران کرمانشاه در یک خانوادهی کارگری به دنیا آمد. او به خاطر فقر خانوادگی از سن ۱۲ سالگی مشغول کارگری شد.[۱]
پدر علی اشرف درویشیان (سیفالله)، در گاراژهای مختلف به کار آهنگری اشتغال داشت و علی اشرف نیز از کودکی برای کمک به معیشت خانوادهاش مجبور به کارگری شد. او استثمار کارگران و درد و رنج آنها را لمس کرده و چشیده بود و از اینرو راوی معضلات و مشکلات زندگی آنان گردید.[۲]
علی اشرف درویشیان در معرفی خود، در گفتوگویی چنین گفته بود:
«من در خانوادهای که منشأ روستایی داشتند متولد شدم. پدرم و عموهایم روستایی بودند. بعد از دانشسرای مقدماتی در کرمانشاه طبق تعهدی که داده بودم ناچار ۵ سال در روستاهای غرب کرمانشاه معلم شدم. آشنایی من با بچههای آن دیار برایم معلوم شد که فقر وحشتناکی بر آن جامعه حکم فرماست. پس زندگی آن بچهها را تصویر کردم تا مردم ایران و حتی مردم جهان بدانند که در گوشهای از این دنیا چه کسانی با چه مشکلاتی زندگی میکنند و این به هر حال روش کار من برای آثار بعدیام شد.»[۳]
علیاشرف درویشیان در سن ۱۲ سالگی که مصادف بود با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، برای افسران حزب توده که اعدام شدند، گریه میکرد. او با خانوادهاش اغلب اوقات خانه بهدوش بودند و در بسیاری از محلههای کرمانشاه کرایهنشینی کردند، محلههای مانند آبشوران، سرتپه، درطویله، چنانی، گذر صاحبجمع، تیمچه ملاعباسعلی، وکیلآقا، علافخانه، سنگ معدن و چند محلهی دیگر که در کتاب «سالهای ابری» به موضوع کرایهنشینی پرداخته است.[۴]
علی اشرف درویشیان تحصیلات ابتدایی تا دبیرستان را در شهر کرمانشاه گذراند.[۱]
او پس از گذراندن دورهی دانشسرای مقدماتی کرمانشاه در سال ۱۳۳۷، بهمدت ۸ سال در روستاهای فقیرنشین اسلامآباد و گیلانغرب معلم بود.[۳]
علی اشرف درویشیان در سال ۱۳۴۵، جهت تحصیل عازم تهران شد و در رشتهی کارشناسی ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغالتحصیل گردید و سپس تحصیلاتش را در مقطع کارشناسی ارشد در رشتهی روانشناسی تربیتی ادامه داد. وی همزمان در رشتهی مشاوره و راهنمایی تحصیلی نیز به تحصیل پرداخت.[۱]
علی اشرف دروشیان در اوخر سال ۱۳۵۲، با شهناز دارابیان ازدواج کرد که حاصل این پیوند یک پسر بهنام بهرنگ و دو دختر بهنامهای گلرنگ و گلبرگ است. همسر او که دبیر زبان است، همیشه در سختیهای زندگی یار و کمککار او بوده است.[۴]
آغاز نویسندگی
علیاشرف درویشیان پس از اینکه با جلالآل احمد و سیمین دانشور آشنا شد، نویسندگی را با داستانهای کوتاه آغاز کرد و الهامبخش داستانهای کتابهایش، دیدن تفاوتهای فکری دانشآموزان و والدینشان و محرومیتهای آنان بود که در دوران معلمی در مدارس روستایی شاهد آن بوده است.[۵]
آشنای با صمد بهرنگی
علی اشرف درویشیان در منزل جلال آلاحمد با صمد بهرنگی آشنا شد و علاقهی زیادی به او پیدا کرد، تا آنجا که مرگ صمد بهرنگی تأثیر عمیقی بر او گذاشت و با خود عهد بست که راه صمد را ادامه دهد. او در اینباره گفته است:
«صمد هم مثل من آدم خجالتی بود، هر دو هم عاشق آل احمد و دانشور بودیم… مرگ او من را وادار کرد که راه او را ادامه دهم.»[۳]
علی اشرف درویشیان پس از مرگ مشکوک صمد بهرنگی، در کتاب «صمد جاودانه شد» خطاب به زندهیاد صمد بهرنگی اینچنین نوشت:
«بعد از تو دیگر نوشتهها و شعرهای آن دسته از دروغبافان خوشگذران برای ما ارزشی ندارد. مطمئن باش حنای آنها بیرنگ خواهد بود. مگر اینکه چون تو زندگیشان شعر و افسانه باشد.»[۶]
علی اشرف درویشیان نخستین کتاب خود را در زندان نوشت، اما هرگز منتشر نشد.[۳]
دستگیری و سالهای زندان
علی اشرف درویشیان از معدود نویسندگان ایرانی است که همهی عمرش را صرف دفاع از حقوق کودکان کار و حقوق ستمدیدگان و محرومان کرد و هزینههای زیادی هم برای آرمان و مسیری که انتخاب کرده بود، پرداخت نمود.[۲]
علی اشرف درویشیان در دوران دیکتاتوری محمدرضا شاه، از سال ۱۳۵۰ تا سال ۱۳۵۷، به خاطر فعالیتهای سیاسی و نوشتن کتاب «از این ولایت» ۳ بار دستگیر و زندانی و ممنوعالقلم شد. بار اول در کرمانشاه دستگیر شد و بهمدت ۸ ماه زندان بود. ۲ ماه پس از آزادی از زندان، دوباره در تهران دستگیر و به ۷ ماه زندان محکوم گردید و از دانشگاه و شغل معلمی نیز اخراج شد. او مجدداً در سال ۱۳۵۳، دستگیر و به ۱۱ سال زندان محکوم شد. علیاشرف درویشیان در انقلاب ضد سلطنتی ۱۳۵۷، که منجر به سرنگونی نظام سلطنتی گردید، از زندان آزاد شد.[۴]
علیاشرف درویشیان درباره علت دستگیری و زندان رفتنش گفته بود:
«من حین پخش اعلامیهها دستگیر شدم و به زندان رفتم. تا سال ۱۳۵۷ سه بار دستگیر شدم و جمعاً ۶ سال زندانی کشیدم. نوشتن برای من اعتراض بود، پاسخی بود به ناعدالتی و نابرابری محیطی که در آن زندگی می کردیم.»[۷]
علیاشرف درویشیان در زندان کتاب داستانهای «فصل نان»، «رنگینه»، «همراه آهنگهای بابام» و «روزنامه دیواری مدرسهی ما» را نوشت و مخفیانه از طریق همسرش به خارج از زندان فرستاد و همسرش نیز آنها را چاپ کرد.[۵]
همسر علی اشرف درویشیان در اینباره گفته است:
«مرتبه دومی که همدیگر را ملاقات کردیم، علیاشرف بسته کاغذی کوچکی که شبیه سیگار پیچیده شده بود را به دستم داد. آنقدر هول شده بودم که تلاش کردم آن را در دهانم پنهان کنم، اما جا نمیشد، سریع به فکرم رسید که آن را در مشتم بین دستمال کاغذی بگذارم، موقع بازرسی هم دستهایم را بالا گرفتم تا طبیعی جلوه کند و توجهشان به دستمال و کاغذی که بین آن پنهان کرده بودم جلب نشود. آنقدر استرس داشتم که بلافاصله زندان را ترک کردم، وقتی به خانه بازگشتم متوجه شدم که نوشتههای تازهاش را به دستم رسانده است… به سراغ ماشین تحریری که آن را پنهان کرده بودیم رفتم و آنها را تایپ کردم و به نشر «شبگیر» سپردم. حدود یک ماه بعد کتاب آماده شده را تحویل گرفتم و به همراه کتابهایی که به خواست علیاشرف برای او و همبندهایش خریده بودم به زندان رفتم. کتاب را که از پشت شیشه به او نشان دادم، آنقدر خوشحال شد که هنوز هم چهرهاش در خاطرم مانده است.»[۸]
بهگفتهی آقای درویشیان، در دوران دیکتاتوری سلطنتی شاه، کتابهایی که علیه حکومت بودند و مردم را آگاه میکردند، سانسور و جمعآوری میشدند و نویسندگان را هم دستگیر و زندانی نموده و کتابهایشان را با تیراژ بالا منتشر میشدند، خمیر میکردند.[۳]
سانسور آثار درویشیان در نظام جمهوری اسلامی
علیاشرف درویشیان یکی از قدیمیترین اعضای کانون نویسندگان بود که آثارش، هم در حکومت دیکتاتوری شاه و هم در نظام جمهوری اسلامی با سانسور مواجه بوده است.[۹]
علی اشرف درویشیان همیشه و آشکارا با سخنرانی، مصاحبه و نوشتن مقاله بر علیه سانسور نظام جمهوری اسلامی اعتراض میکرد و به همین خاطر گفتارهایش در محافل و رسانههای حکومتی یا نزدیک به حکومت، بازتابی نداشت و خودش هم هیچ تمایلی به آن نداشت.[۲]
وزارت ارشاد نظام جمهوری اسلامی، در دورههای مختلف مانع از چاپ برخی از آثار علی اشرف درویشیان شد، ولی او در برابر این سانسور سکوت نکرد و گفت:
«شما خیال کردید کتابهای مرا سانسور کنید، میآیند کتابهای شما را میخوانند؟ نه، ملتی که به سانسور عادت کند نه کتاب شما را میخواند، نه کتاب من را.»
جمهوری اسلامی در سال ۱۳۹۰، آثار و کتابهای علیاشرف درویشیان را از غرفههای نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران جمعآوری کرد. درویشیان مجبور شد برخی از آثار خود را در خارج از ایران منتشر کند.
علیاشرف درویشیان دربارهی تأثیر سانسور در آثار ادبی ایران، در سالهای پس از انقلاب ضدسلطنتی و روی کار آمدن حکومت جمهوری اسلامی، چنین گفته بود:
«هنر باید بر حسب میزان سودمندی آن مورد نقد و بررسی قرار بگیرد و نه با معیارهای زیباییشناسی صِرف، آن زیبایی که در واقعیت هست، فراتر از زیبایی هنری است. سانسور عاملی بازدارنده در خلاقیت هنری است و تا زمانی که سانسور باشد، نویسنده و هنرمند نمیتواند زندگی را همهجانبه و با همه ابعادش تصور کند. ادبیات امروز ما جهانی نخواهد شد مگر آنکه نویسنده بتواند آزادانه افکار و نظریاتش را بیان کند. اندیشه و قلم باید آزاد باشد. این یکی از اساسیترین بندهای منشور کانون نویسندگان ایران است. تا زمانی که نویسندگان به دادگاهها احضار میشوند، امید به پیشرفت نیست و نویسنده همچنان بیهوده به دور خود میچرخد و دستش به جایی نمیرسد.»[۳]
طرح محدودیتهای کانون نویسندگان ایران
علی اشرف درویشیان در گفتوگویی دربارهی مشکلاتی که نظام جمهوری اسلامی برای کانون نویسندگان ایران ایجاد میکند، گفته بود:
«ما در تمام مواردی که مسئله آزادی اندیشه و بیان در خطر میافتد یا در برابرش سد و مانعی ایجاد میشود، اعتراض میکنیم و تمام فعالیتهایی که در جامعه ما فعالیتهای اعتراضی، تحصنها، اعتصابها که اغلب مربوط به آزادی اندیشه و بیان هستند و اعمال سانسور از طرف حکومت، ما در برابرش ایستادهایم و مقاومت میکنیم، با تمام اینکه واقعاً جایی برای دفتر و دستکمان یا مجمع عمومی برگزار کردن یا جمع شدن نداریم.»[۱۰]
علیاشرف درویشیان نهتنها در کانون نویسندگان ایران عضویت داشت بلکه برای تداوم این کانون، تلاشهای بسیاری کرد و در برابر سرکوبگران نظام جمهوری اسلامی بهویژه در دوران قتلهای زنجیرهای که نویسندگانی مانند محمد مختاری و محمدجعفر پوینده را کشتند، ایستاد.[۲] درویشیان در سال ۱۳۸۴، در با مصاحبه با «ایلدرت مولدر» از روزنامه «تراو» گفته بود:
«هیچکدام از ما (اعضای کانون نویسندگان ایران) مقام و موقعیت رسمی نداریم. پس از قتلهای زنجیرهای در سال ۱۳۷۷، ما فقط یکبار مجاز به برگزاری کنگره شدیم و پس از آن دیگر برگزاری کنگره ممکن نشد… آنها نمیخواستند نمونهای یا سابقهای از اتحادیه مستقل موجود باشد. میترسند که اگر اتحادیه مستقل نویسندگی وجود داشته باشد، دیگران (کارگران، دانشجویان، معلمان، پرستاران…) نیز میتوانستند خواهان اتحادیههای مستقل باشند. روند آزادیخواهی در ایران غیرقابل برگشت است. ما روزنامه و احزاب آزاد در ایران نداریم… رئیس جمهور در ایران چیز زیادی برای گفتن ندارد. تصمیمهای اساسی را رهبر یعنی خامنهای میگیرد. در داخل کشور آنها میتوانند سانسور بیشتر اعمال کنند، اما دیگر نمیتوانند زمان را به عقب برگردانند. روندی در کشور آغاز شده است که قابل برگشت نیست. مردم ایران آزادی میخواهند، دیگر نمیخواهند یک نفر درباره همه چیز تصمیم بگیرد. تکرار سرکوب خشونتآمیز اواخر دهه ۱۳۶۰، دیگر غیرممکن است.»[۱۱]
استقلال علیاشرف درویشیان
علی اشرف درویشیان چهره و نویسندهی مستقلی بود که عضو هیچ حزب و گروهی نشد و با اینکه امکان رفتن به خارج هم برایش فراهم بود، اما او در ایران ماند و در برابر اختناق حاکم بر جامعه نیز سکوت نکرد.
شرکت نکردن در مراسم حکومتی
آقای درویشیان در سخنرانی خود که در خاکسپاری محمد مختاری و محمدجفر پوینده ایراد کرد، نظام جمهوری اسلامی را بهشدت مورد انتقاد قرار داد و بر آن تاخت. او در این مراسم گفت:
«سرانجام چاقوی تبهکاران از خون ما زنگار خواهد بست و طنابهای دارشان خواهد پوسید و دستهای لرزان و آلودهیشان خسته خواهد شد. اما اندیشههای تابناک رفقای ما همه جا ریشه خواهد دوانید.»[۲]
هنگامی که محمد خاتمی رئیسجمهور رژیم ایران شد، برخی از نویسندگان و گرایشات سیاسی در داخل و خارج از کشور، فریب شعار اصلاحطلبی او را خوردند و در مراسم فرهنگی حکومتی شرکت کردند، اما علی اشرف درویشیان که از او نیز دعوت کرده بودند، به این مراسم نرفت و گفت: «من سر سفره خون نمینشینم.» علیاشرف درویشیان درباره خودش میگفت:
«چریک مسلح نبودم، همواره چریک فرهنگی بودهام.»[۳]
بیماری و درگذشت
پیشینهی بیماری علی اشرف درویشیان به اردیبهشتماه ۱۳۸۶، برمیگردد که به دلیل فشار خون بالا و پاره شدن رگهای طرف راست مغزش، در بیمارستان ایرانمهر تهران بستری شد و تحت مراقبتهای ویژه قرار گرفت و پس از ۴ روز عمل جراحی مغز کرد. او در روز ۱۶ خرداد از بیمارستان تلخیص شد و به خانه بازگشت، اما این یک بیماری زمینهای برای وی گردید.[۹]
علی اشرف درویشیان سرانجام پس از یک بیماری طولانی در ۴ آبانماه ۱۳۹۶، بر اثر سکتهی مغزی درگذشت.[۱]
خاکسپاری
پیکر درویشیان با حضور هنرمندان و جمعیت انبوهی از مردم در بهشت سکینه کرج/قطعهی ۷ به خاک سپرده شد.[۱]
او وصیت کرده بود که پس از مرگش، در کنار مزار احمد شاملو، صفر قهرمانیان، محمدجعفر پویند و محمد مختاری در آرامستان امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شود، اما نهادهای حکومتی به خانوادهی او این اجازه را ندادند و حتی نگذاشتند که پیکر رش را به آرامستان باغ فردوس کرمانشاه منتقل کنند تا در کنار مادرش دفن شود.[۴]
بیانیهی کانون نویسندگان ایران
کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت علی اشرف درویشیان با صدور بیانیهای از تلاشهای او برای آزادی بیان و همچنین از آثار وی در عرصهی ادبیات و پژوهش ادبی قدردانی کردند. در بیانیهی کانون نویسندگان آمده است:
«علی اشرف درویشیان، قلم فرودستان و زبان کودکان رنج و کار و عضو برجستهی کانون نویسندگان ایران، روز چهارم آبان درگذشت. او که نزدیک به نیم قرن پژواک صدای بیصدایان و تصویرگر سیمای بیچهرهگان بود، در حالی برای همیشه چشمهای نگرانش را برهم نهاد که رؤیای زیبا کردن جهان، این جانمایهی بیبدیل قلم او، همچنان به تحقق نپیوسته است؛ با این همه، شعلهی فروزان آرمانها و آرزوهایش، که خود در پراکندن آن بسیار سهم داشت، تابناک است و بر راه همهی جویندگان شادی و آزادی نور میافشاند. آنچه او کرد و آنچه بر جا نهاد، نشان و میراث نویسندهای است که هیچگاه به تأیید ستم و سیاهی برنخاست؛ حاشا که همواره بر آن شورید و زبان اعتراض گشود، هیچگاه و به هیچ بهانهای بر سفرهی صاحبان قدرت ننشست؛ زیرا که آن را «خونین» میدانست. همین بود که سالها زندان و فشار و آزار نصیبش کردند. سالها حبس و شکنجه و آزار در زندانهای رژیم شاه و سالها تعقیب و احضار و فشار در رژیم کنونی تاوان سرفرازی و حفظ شرافت قلمش بود؛ قلمی که با آفرینش دهها کتاب طی نیم قرن صدها هزار خواننده و محبوبیتی کمنظیر داشته است.
علیاشرف درویشیان نه تنها از شرف قلم خود محافظت کرد بلکه در تمام عمر ادبیاش پاسدار آزادی قلم و مخالف سرسخت سانسور بود. کوشش پیگیرانه او برای بازفعال کردن کانون نویسندگان ایران در سالهای سراسر اختناق و آدمکشی دهههای شصت و هفتاد خورشیدی از دیگر نقطههای اوج کارنامه درخشان او به مثابهی نویسندهی روشنفکر و مدافع آزادی بیان بیهیچ حصر و استثناست. بیگمان اگر درویشیان آستین همّت بر نمیزد و به یاری همقلمانی چند در احیای کانون نویسندگان ایران به جان نمیکوشید، نهاد روشنفکران و نویسندگان آزادیخواه ایران چنین استوار و برکنار از بازیهای قدرت حاکم پا نمیگرفت. اعتماد به راستی و درستی او فراگیر بود. از همین روی در تمامی مجامع، بالاترین آرای همواره از آن او بود. راست اینکه در هر دوره از حیات جامعه، بالیدن و برآمدن آزادگانی چون او بسیار کمشمار است.
علیاشرف درویشیان نویسندهای سوسیالیست بود و آرمانش برابری و آزادی، شک نیست که ما بختیار بودیم که در زمانهی او زیستیم و شوربخت از آن رو که شاهد مرگ و خاکسپاریاش هستیم. کانون نویسندگان ایران درگذشت یار خود، نویسنده برجسته، خوشنام و محبوب، علیاشرف درویشیان را به خانواده، دوستان، دوستداران و همه نویسندگان مستقل و روشنفکران آزاده تسلیت میگوید و در مراسم تشییع پیکر این رفیق راه، و تمامی مراسم و بزرگداشتهای او در کنار خانواده محترم درویشیان خواهد بود.»[۲]
لغو مراسم یادبود
به گفتهی همسر علیاشرف درویشیان (شهناز دارابیان)، قرار بود که یک مراسم یادبودی در بعدازظهر جمعه ۱۰ آذرماه ۱۳۹۶، برای آقای درویشیان در شهرک غرب تهران برگزار شود، اما درست چند ساعت پیش از شروع مراسم، نهادهای حکومتی به مدیر محل مذکور ابلاغ کردند که این مراسم نباید برگزار شود و مانع از برگزاری آن شدند.
این نخستین بار نیست که رژیم ایران مانع برگزاری مراسم یادبود چهرههای محبوب مردمی، فرهنگی و سیاسی میشود بلکه بارها مانع برگزاری چنین مراسمی شده است. بهعنوان نمونه جلوگیری از مراسم هفدهمین سالگرد درگذشت زندهیاد احمد شاملو در ۳ مردادماه ۱۳۹۶ در امامزاده طاهر کرج بود که منجر به درگیری لباسشخصیها و مأموران نیروی انتظامی با مردم شرکتکننده در مراسم شد. به دنبال این ماجرا، کانون نویسندگان ایران نیز با صدور بیانیهای از سرکوب حکومتی و تحمیل سکوت و سکون انتقاد کرد.[۱۰]
ممنوعیت شناختنامه علیاشرف درویشیان
کتاب «شناختنامه علیاشرف درویشیان» یک کتاب هزار صفحهای تحقیقی-تاریخی است که توسط آرش سنجابی (نویسنده، مترجم و مستندساز) نوشته شده و از سال ۱۳۸۶، پشت دیوار سانسور مانده و مجوز چاپ دریافت نکرده است. پس از پیگیریها مکرر، سرانجام وزارت ارشاد رژیم ایران چاپ کتاب را ممنوع اعلام نمود و حتی نام بردن علیاشرف درویشیان را بهعنوان «زندهیاد» ممنوع کرد.[۱۲]
نگاهی به آثار و اندیشهی درویشیان
علی اشرف درویشیان نویسندهی آگاه و پُرکاری بود که در طول عمرش آثار بسیاری را خلق کرد که با استقبال فراوانی از سوی مخاطبان مواجه شد.[۱]
آثار او در بخش ادبیات کودک و نوجوان، جزو آثار پُرمخاطب و خاطرهانگیز نسلهای گذشته بود و برای خوانندگان و مخاطبان امروزی نیز کشش و جذابیت خود را دارا است.[۱۳]
موقعیت زندگی خود او و تجربیاتی که از تدریس در مناطق فقیرانه داشت، الهامبخش آثار ادبی او بود و او را به منتقد اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران تبدیل کرد.[۱۴]
اغلب کتابهای علی اشرف درویشیان روایتی است از محیط محروم و فقرزدهی روستاهای استان کرمانشاه که که با نگاهی واقعگرایانه چهرهی فقر و محرومیت را به مخاطب نشان میدهد.[۱]
علی اشرف درویشیان در آثار خود، به صورت عریان و خیلی واضح و روشن فقر و درد و رنج طبقهی کارگران و محرومان را به تصویر کشیده و به مخاطبانش منتقل کرده است. او همچنین در آثارش به نابرابری و بیعدالتی، تفکرات سنتی و خرافات، فقر، ظلم و ستم اعتراض کرده و زبانهای مختلف منظور خود را به گوش مخاطبین رسانده و با پرداختن به مبارزات سیاسی، انتقاداتش را به ظلم و ستم سلطنت پهلوی بیان نموده است.[۲]
درویشیان همچنین در کتابهایش زندگی کودکان فقیر و فرودست را به تصویر کشیده و هدفش نیز آگاه و بیدار کردن تودههای مردم برای مبارزه با ستم و بیداد بود؛ همچنانکه خودش گفته است:
«هدفم این بوده است كه خودباوری را در آنها نیرو ببخشم. از طرفی با نشان دادن زندگی روزمره این كودكان خواستهام توجه آنها را به زندگی سخت و توانفرسایشان جلب كنم و با نشان دادن تضاد بین تنگدستان و ثروتمندان، آنها را به مبارزهی جدی با بیداد و ستم فرا بخوانم.»
علیاشرف درویشیان کتاب «از این ولایت» را تحت تأثیر زندگی روستائیان گیلانغرب نوشته بود و خودش در اینباره گفته است:
«برای آموزگاری به گیلانغرب، یکی از بخشهای شاهآباد غرب (اکنون اسلامآباد) رفتم. گیلانغرب قصبهای بود و مردم آنجا فقیر بودند، ندار بودند و خانهای قلدر و پولدار بر آنها مسلط بودند. داستانهای کوتاه «از این ولایت» اغلب مربوط به حال و هوای گیلانغرب است. مردم مهربان و خوب در آنجا زندگی میکردند. بچههای پابرهنه و بیچیز به کلاس میآمدند و خیلیها هم نمیتوانستند به مدرسه بیایند، کار میکردند.»[۳]
علیاشرف درویشیان پیش از انقلاب سلطنتی، کتابهای خود را با نام مستعار «لطیف تلخستانی» منتشر میکرد.[۲]
کتابهای معروف
آبشوران
کتاب «آبشوران» یکی از بهترین و شناختهشدهترین کتابهای آقای درویشیان است که نخستینبار در سال ۱۳۵۳، به چاپ رسید و منتشر شد و تا کنون نیز بارها تجدید چاپ شده است. این کتاب شامل مجموعهای از ۱۲ داستان کوتاه و جذاب است که در آن به فقر و محرومیت و زندگی کارگری پرداخته شده است.[۱]
علی اشرف درویشیان در داستانهای کتاب آبشوران، از خاطرات و تجربیات خودش در محلهی آبشوران کرمانشاه استفاده کرده است که فضای واقعی در آن، آنچنان قوی است که برای مخاطبان قابل باور است. او در این کتاب اعتراض و انتقادات خود را در قالب داستان بیان نموده و به تبعیض جنسیتی، فقر فرهنگی و اقتصادی، بیسوادی و خرافهپرستی پرداخته است.[۲]
سلول ۱۸
کتاب «سلول ۱۸» یکی دیگر از بهترین و معروفترین کتابهای علی اشرف درویشیان است. این کتاب روایتی است از مبارزهی مردم ایران با دیکتاتوری سلطنتی محمدرضا شاه و مقاومت آنها در برابر جنایتهای ساواک شاه. درویشیان در این کتاب رودررویی و تقابل چهار نسل متفاوت را به تصویر کشیده است. نسلی محافظهکار که از مبارزه هراس دارد و میترسد، نسل دیگر که به وضع موجود آگاهی دارد اما برای تغییر منفعل است، نسل دیگر که در برابر ظلم و ستم و بیعدالتی میایستد و مبارزه میکند و آخرین نسل که تولد آنها با انقلاب ضدسلطنتی همزمان شده است.[۱]
کتاب رمان «سلول ۱۸» پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۸، منتشر شد. درویشیان در این کتاب زندگی خانوادهی فقیری را به تصویر کشیده است که اهل کرمانشاه هستند. قهرمان این رمان فردی بهنام کمال است که دیگر نمیتواند بیعدالتی و ظلم و ستم حکومت دیکتاتوری شاه تحمل کند و به مبارزه مسلحانه روی میآورد. سرنوشت کمال و دستگیری اعضای خانوادهی او توسط ساواک و تحت فشار قرار دادن آنها برای پیدا کردن کمال، ماجرای داستان این کتاب است.[۲]
درشتی
کتاب «درشتی» نیز از کتابهای معروف درویشیان است. این کتاب شامل ۱۰ داستان کوتاه است. هر کدام از این داستانهای کوتاه، نگاهی انتقادی به مشکلات و مسائل جامعهی ایران دارد. نخستین داستان این کتاب «درشتی» نام دارد که روایت ماجرای پسری است که برای کندن نی به نیزاری در شهر سنندج میرود و ناگهان متوجه میشود که همهی نیها خونی هستند. این پسر کنجکاوانه دنبال میکند و با صحنهی اعدام دستهجمعی کُردها مواجه میشود.[۱]
سبک نویسندگی
سبک نویسندگی علی اشرف درویشیان سبک رئالیسم «واقعگرایی» است که به گفتهی خودش موضوع اغلب کتابهایش را از فقر کودکان محروم روستا الهام گرفته است. او در آن دوران معلم روستاها و مناطق فقیرنشین بوده است. داستانهای علی اشرف درویشیان با زبانی ساده و به دور از تکلف بیان شده است.[۱]
او در سبک خود از نویسندگان شهیری مانند بزرگ علوی، صادق هدایت، محمود دولتآبادی، «ارنست همینگوی»، «ویلیام فاکنر» و «گابریل گارسیا مارکز» تأثیر پذیرفته بود.[۵]
فهرست آثار
علی اشرف درویشیان ۳۰ اثر منتشر شده دارد. یکی از مهمترین آثار او فرهنگ افسانههای مردم ایران است که با همکاری آقای رضا خندان مهابادی در ۱۹ جلد کتاب چاپ شده است.[۹]
آثار وی شامل مجموعه داستان، ترجمه، پژوهش و نقد و بررسی است.
مجموعه داستان
- از این ولایت
- آبشوران
- درشتی
- از ندارد تا دارا
- شب آبستن است
- همراه آهنگهای بابام
- فصل نان
- داستانهای تازه داغ
- بیستون
- داستانهای محبوب من (مشترک با رضا خندان مهابادی؛ ۷ جلد)
ترجمه
- داستانهای کوتاه از نویسندگان معاصر کُرد
- ادبیات کودکان و نوجوانان
- روزنامه دیواری مدرسه ما
- کی برمیگردی داداش جان؟
- آتش در کتابخانه بچهها
- گلطلا و کلاش قرمز
- ابر سیاه هزار چشم
- رنگینه (قصه برای کودکان)
- قصههای آن سالها
- کتاب کودکان و نوجوانان
سایر آثار
- چونوچرا (مقاله، نقد، گفتگو، سخنرانی)
- دانه و پیمانه (مجموعه نقد و بررسی رمان و داستان کوتاه؛ با همکاری رضا خندان مهابادی)
- فرهنگ افسانههای ایرانی
- فرهنگ افسانههای مردم ایران (با همکاری رضا خندان مهابادی، ۱۹ جلد)
- خاطرات صفرخان (۳۲ سال مقاومت در زندانهای شاه، گفتگوی علیاشرف درویشیان با صفر قرمانیان)
- افسانهها و مَتَلهای کُردی
- جنگ بهروایت بچهها (قصه، مقاله، شعر، تحقیق، نقد و بررسی)
- فرهنگ کُردی کرمانشاهی (کردی-فارسی)
- مقالات
- نامه کانون نویسندگان ایران (بهویژه احمد شاملو با همکاری کانون نویسندگان ایران)
- صمد جاودانه شد
- یادمان صمد بهرنگی
آثار منتشرنشده
- عقاید و رسوم مردم کرمانشاه (پژوهش)
- همیشه مادر (داستان)[۲]
آخرین اثر
آخرین اثر علیاشرف درویشیان کتاب رمانی تحت عنوان «همیشه مادر» بود، که قصد داشت پس از بازنگری دوباره، آن را منتشر کند، اما زندگی به او فرصت نداد و کتاب به انتشار نرسید. رمان همیشه مادر، پایهی واقعی دارد و دربارهی خاطرات مادری است که خودش به گروههای چریکی پیوسته است.[۸]
علی اشرف درویشیان دلنوشتهای نیز دارد که عنوان آن «آنها هنوز جوانند» است. این دلنوشته دربارهی جانباختگاه دههی ۱۳۶۰، و قتلعام سراسری زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ است.[۶]
آثار علیاشرف درویشیان تا کنون به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، سوئدی، روسی، نروژی، عربی، ترکی، ارمنی و فنلاندی ترجمه شده است.[۴]
سفرهای علیاشرف درویشیان
علی اشرف درویشیان به خاطر دعوتهایی که از او شده بود، سفرهای زیادی به کشورهای مختلف داشت، از جمله کشورهای سوئد، نروژ، فرانسه، هلند، ترکیه، انگلستان و آلمان (برلین، کلن، فرانکفورت). او در همهی جلسهها سخنرانی میکرد.[۴]
جوایز علیاشرف درویشیان
علی اشرف درویشیان برای آثار و کتابهای ختلف خود، جوایز متعددی را دریافت کرده است؛ چند نمونه از آنها عبارتند از:
جایزهی ادبی هوشنگ گلشیری در دورهی دهم (برای تعهد به آزادی بیان و به تصویر کشیدن واقعگرایانهی گذر دردناک جامعه روستایی به جامعه شهری)
جایزهی ادبی مهرگان (برای کتاب رمان سالهای ابری)
جایزهی کردی در جشنوارهی گلاویژ کردستان عراق
جایزهی «هلمن همت» سازمان دیدهبان حقوق بشر در سال ۲۰۰۶ (این جایزه به نویسندگانی تعلق میگیرد که در نظامها و حکومتهای دیکتاتوری مختلف، مورد سرکوب واقع شده و آثارشان نیز سانسور شده است)
همچنین برگزیده شدن مجموعه داستان «فصل نان» از سوی شورای کتاب کودک در ایران بهعنوان کتاب برگزیده[۲]
منابع
- ↑ ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ زندگینامه علی اشرف درویشیان - سایت کتابراه
- ↑ ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ ۲٫۱۱ مروری بر زندگی و آثار زندهیاد علی اشرف درویشیان - سایت آزادی بیان
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ بهرام رحمانی – علی اشرف درویشیان: «من سر سفره خون نمینشینم» - البرز ما
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ زندگی و آثار علی اشرف درویشیان، نویسنده ای متعهد و ستایشگر آزادی - سایت سلام صدا
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ علی اشرف درویشیان - سایت کتابانه
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ درگذشت علی اشرف درویشیان - سایت سازمان فدائیان اقلیت
- ↑ علیاشرف درویشیان؛ چهره رنجور ادبیات ایران - سایت بیبیسی
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ناگفتههای همسر علیاشرف درویشیان از سالهای زندان - تاریخ ایرانی
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ علی اشرف درویشیان، داستاننویس و پژوهشگر حوزه ادبیات عامه، درگذشت - سایت رادیو فردا
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ جلوگیری از برگزاری مراسم یادبود علی اشرف درویشیان در تهران - سایت دویچهوله
- ↑ علی اشرف درویشیان و نیمه پنهان و همرزمش - سایت تریبون زمانه
- ↑ انتشار شناختنامه علیاشرف درویشیان ممنوع شد - سایت انصاف نیوز
- ↑ علی اشرف درویشیان، نویسنده ای از مردم و برای مردم - سایت کُردپرس
- ↑ علی اشرف درویشیان - سایت نشر دنا