سجاد رضایی
سجاد رضایی، (زادهی ۲۱ اردیبهشتماه ۱۳۷۵، ملارد – درگذشته ۲۵ آبانماه ۱۳۹۸، ملارد) یکی از جانباختگان اعتراضات آبانماه ۱۳۸۹، است که بر اثر اصابت گلوله نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران به سینهاش جان باخت. سجاد رضایی دیپلم مانیک داشت. او به تازگی خدمت سربازی را تمام کرده بود و در کار لوازم یدکی خودرو اشتغال داشت. وی هنگام برگشتن از سرکار در ۲۵ آبان به جمع معترضینی که به خاطر گرانی بنزین به خیابانها آماده بودند، پیوست و از ناحیه سینه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان باخت. جسد سجاد رضایی پس از پنج روز پیدا شد. مأموران امنیتی جنازهی او را در مقابل غسالخانه رها کرده بودند. مأموران امنیتی برای خاکسپاری سجاد رضایی مانند بسیاری از جانباختگان اعتراضات آبان ۱۳۹۸، شرط گذاشته بودند. آنها تهدید کرده بودند که نباید اطلاعرسانی شود و مراسم نیز باید خانوادگی برگزار شود. فعال سیاسی، خانم شعله پاکروان مادر ریحانه جباری روز سهشنبه ۲۵ خردادماه ۱۴۰۰، در حساب توئیتری خود از اقدام به خودکشی مادر سجاد رضایی خبر داد.
زندگی و شغل
سجاد رضایی فرزند عباس، تازه یک ماه بود که خدمت سربازی را تمام کرده بود و به کار مشغول شده بود. خانوادهی سجاد رضایی وضعیت مالی خوبی نداشتند؛ و به خاطر همین میخواست کار کند تا آیندهی خود را بسازد.[۱]
سجاد رضایی دارای دیپلم مکانیک بود؛ و علاقهی زیادی به مکانیکی داشت. او در حوزهی لوازمیدکی خودرو مشغول به کار بود. یکی از اقوام سجاد رضایی میگوید که ما با هم بزرگ شدیم. او چند سال از من کوچکتر بود. سجاد تکفرزند خانواده بود و در شرایط سختی بزرگ شد. او زرنگ و ورزشکار و خوشتیپ بود.[۲]
نحوه جانباختن
بعدازظهر ۲۵ آبانماه ۱۳۹۸، هنگامی که سجاد رضایی از محل کارش در ملارد، در حال برگشتن به خانهاش بود، همان حوالی خیابانها شلوغ بود؛ و جمعیت زیادی به خیابان آمده بودند. او نیز به جمعیت پیوست، اما از پشت به سینهاش شلیک شد؛ و جانباخت. او ظهر هم سر کار بود و بعدازظهر بین ساعت ۶ تا ۸ از محل کارش خارج شده بود که دیگر به خانه نرسید.[۲]
در جستجوی سجاد
سجاد رضایی از شنبه ۲۵ آبانماه گم شده بود. خانوادهاش دربهدر در جستجوی او بودند. سرانجام پس از ۵ روز، نیروهای امنیتی با خانوادهی سجاد رضایی تماس گرفتند؛ و به آنها خبر دادند که پسرشان کشته شده است؛ و میتوانند بیایند و جنازهی او را تحویل بگیرند. مأموران ساعت ۵ صبح پنجشنبه، پیکر سجاد را روبروی غسالخانه رها کرده بودند. همراه با جسد سجاد، جنازهی یک دختر هفده یا هجده ساله هم در کنار او، مقابل غسالخانه رها شده بود.[۲]
خاکسپاری
مأموران امنیتی برای خاکسپاری سجاد رضایی مانند بسیاری از جانباختگان اعتراضات آبان ۱۳۹۸، شرط گذاشته بودند که نباید اطلاعرسانی شود؛ و مراسم نیز باید خانوادگی برگزار شود.
پدر سجاد پیکر او را تحویل گرفت؛ و به شهرستان محلات بُرد تا خاکسپاری کند. جسد او را جلوی غسالخانه در محلات گذاشته بودند. مأموران خانوادهاش را تهدید کرده بودند که نباید مراسم بزرگ بگیرند و فقط خانواده حضور داشته باشد.[۲]
دستگیری مادران
مادر سجاد رضایی به همراه مادران شماری از جانباختگانِ آبانماه ۱۳۹۸، روز جمعه هشتم مردادماه ۱۴۰۰، در تهران تجمع اعتراضی برپا کردند. این مادران با راهپیمایی و سر دادن شعار «اتحاد اتحاد» خواستار ادامه خیزش و قیام علیه نظام جمهوری اسلامی ایران شدند. مأموران انتظامی، مادر سجاد رضایی و مادران میلاد محققی، ابراهیم کتابدار، پژمان قلیپور، فرهاد مجدم، و وحید دامور، همچنین خواهر حمید رسولی را که برای ادامه تظاهرات خود به مترو صادقیه رفته بودند، با توهین، فحاشی و ضرب و شتم دستگیر کردند. این مادران پس از بازداشت، به پلیس امنیت در خیابان وزرا منتقل شدند. آنها را مدتی نگهداشتند؛ و پس از بازجویی مجبور به آزادی آنان شدند.[۳]
اعتراضات آبان ۱۳۹۸
خبرگزاری رویترز روز دوشنبه دوم دیماه ۹۸، در یک گزارش اختصاصی بر اساس اطلاعاتی که از منابع خود در وزارت کشور رژیم ایران و اطرافیان خامنهای به دست آورده بود، اعلام کرد که شمار جانباختگان اعتراضات آبانماه ۱۳۹۸، بالغ بر ۱۵۰۰ نفر است. این بررسیها نشان داده است که نیروهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی، معترضان را اغلب از ناحیه سر و سینه هدف قرار داده و آشکارا با هدف کشتن معترضان به مردم شلیک کردهاند. این آمار هولناک جدا از شمار نامعلوم مجروحان و گمشدگان و همچنین دستگیرشدگانی است که زیر شکنجه و ضرب و جرح کشته شدهاند. شماری از بازداشتشدگان اعتراضات آبان ۹۸، هماکنون نیز تحت فشار برای اعترافات اجباری قرار دارند؛ و علیه برخی از آنها حکم اعدام صادر شده است.[۴]
فعال سیاسی، خانم شعله پاکروان مادر ریحانه جباری روز سشنبه ۲۵ خردادماه ۱۴۰۰، در حساب توئیتری خود از اقدام به خودکشی مادر سجاد رضایی خبر داد. وی با انتشار عکسی از سجاد رضایی نوشته بود:
«این جوان جاوید نام سجاد رضایی است. جانباخته آبان خونین. جای خالی او برای مادرش غیرقابل تحمل بود… حال این مادر وخیم است. برای قلب مجروح و تن خستهاش مرهمی از مهر و یاری بفرستید شاید دلگرم شده و به زندگی بازگردد.»[۴]