۱٬۳۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
وی در ادامه نوشت:«بارها در تلاش برای حل و فصل مشکلات بچهها، وقتی که به فقر و بیماری و بیغذایی یک خانواده پی میبردم، احساس میکردم که دیگر کاری از دستم بر نمیآید؛ ولی از وقتی دکتر مرتضی شفایی را شناختم، او در حل و فصل این مشکلات تکیهگاهم بود. یک بار که مادر یکی از دانشآموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار بهشدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه میلرزید. تصور کردم آن مادر بیماری خطرناکی دارد، اما دکتر خودش را سرزنش میکرد که چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. سپس دکتر مرتضی شفایی به آن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و از آنها با شرمندگی عذرخواهی کرد که بیش از این کاری از دستش بر نمیآید . | وی در ادامه نوشت:«بارها در تلاش برای حل و فصل مشکلات بچهها، وقتی که به فقر و بیماری و بیغذایی یک خانواده پی میبردم، احساس میکردم که دیگر کاری از دستم بر نمیآید؛ ولی از وقتی دکتر مرتضی شفایی را شناختم، او در حل و فصل این مشکلات تکیهگاهم بود. یک بار که مادر یکی از دانشآموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار بهشدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه میلرزید. تصور کردم آن مادر بیماری خطرناکی دارد، اما دکتر خودش را سرزنش میکرد که چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. سپس دکتر مرتضی شفایی به آن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و از آنها با شرمندگی عذرخواهی کرد که بیش از این کاری از دستش بر نمیآید . | ||
[[پرونده:خانواده شفایی.jpg|بندانگشتی|خانواده شفایی]] | |||
زهره شفایی در رابطه با پدرش نوشته: «او با خودش عهد بسته بود که به محرومین جامعه کمک کند. علاوه برکمکهای مالی که به افراد نیازمند میکرد، برای معاینه و درمان رایگان بیماران نیز سهمیهیی در نظر گرفته بود. او بویژه از اواسط سال ۱۳۵۵، مبالغ مشخصی از حقوق و درآمد ماهانهاش را به کمکهای خاصی که فرزند مجاهدش جواد شفایی سفارش میکرد، اختصاص میداد». | زهره شفایی در رابطه با پدرش نوشته: «او با خودش عهد بسته بود که به محرومین جامعه کمک کند. علاوه برکمکهای مالی که به افراد نیازمند میکرد، برای معاینه و درمان رایگان بیماران نیز سهمیهیی در نظر گرفته بود. او بویژه از اواسط سال ۱۳۵۵، مبالغ مشخصی از حقوق و درآمد ماهانهاش را به کمکهای خاصی که فرزند مجاهدش جواد شفایی سفارش میکرد، اختصاص میداد». | ||
خط ۲۳: | خط ۲۵: | ||
بعد از تهاجم به ستاد رسمی و علنی سازمان مجاهدین و تعطیلی آن، مرتضی شفایی خانهاش را در اختیار سازمان و کادرهای آن گذاشت. هوادران سازمان مجاهدین تا چندماه به این خانه مراجعه میکردند.<ref>[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/09/blog-post_27.html دکتر مرتضی شفایی- وبلاگ مرگ بر خمینی]</ref> | بعد از تهاجم به ستاد رسمی و علنی سازمان مجاهدین و تعطیلی آن، مرتضی شفایی خانهاش را در اختیار سازمان و کادرهای آن گذاشت. هوادران سازمان مجاهدین تا چندماه به این خانه مراجعه میکردند.<ref>[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/09/blog-post_27.html دکتر مرتضی شفایی- وبلاگ مرگ بر خمینی]</ref> | ||
مقاومت دکتر شفایی تا لحظه مرگ | مقاومت دکتر شفایی تا لحظه مرگ | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
=== عفت خلیفه سلطانی همسر دکتر شفایی === | === عفت خلیفه سلطانی همسر دکتر شفایی === | ||
عفت خلیفه سلطانی در سال 1318 در اصفهان متولد شد. وی در سال 1356 از طریق فرزندانش زهرا شفایی و جواد شفایی با مسائل سیاسی و مبارزاتی آشنا شد. عفت خلیفه سلطانی پس از آن به مطالعه آثار سیاسی و مذهبی پرداخت و کمککار فرزندانش در فعالیتهای سیاسی بود.<ref name=":0" /> | [[پرونده:عفت خلیفه سلطانی.jpg|بندانگشتی|عفت خلیفه سلطانی]]عفت خلیفه سلطانی در سال 1318 در اصفهان متولد شد. وی در سال 1356 از طریق فرزندانش زهرا شفایی و جواد شفایی با مسائل سیاسی و مبارزاتی آشنا شد. عفت خلیفه سلطانی پس از آن به مطالعه آثار سیاسی و مذهبی پرداخت و کمککار فرزندانش در فعالیتهای سیاسی بود.<ref name=":0" /> | ||
خانم عفت خلیفه سلطانی، مادر ٥ فرزند، از هواداران فعال سازمان مجاهدین خلق بود و چند بار در جریان فعالیت هایش دستگیر شد. بار اول در سال ١٣٥٩ در اجتماعی که شماری از مادران زندانیان در مقابل زندان اصفهان کرده بودند، دستگیر ومدت ده روز در سلول انفرادی بود. بار دیگر در ١٢ اردیبهشت ١٣٦٠ دستگیر و در اواسط خرداد آزاد شد. خانم عفت خلیفه سلطانی شامگاه روز پنجم مهر ١٣٦٠ در زندان دستگرد اصفهان تیرباران شد.<ref>[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-4092/effat-khalifeh-soltani عفت خلیفه سلطانی- سایت بنیاد عبدالرحمن برومند]</ref> | خانم عفت خلیفه سلطانی، مادر ٥ فرزند، از هواداران فعال سازمان مجاهدین خلق بود و چند بار در جریان فعالیت هایش دستگیر شد. بار اول در سال ١٣٥٩ در اجتماعی که شماری از مادران زندانیان در مقابل زندان اصفهان کرده بودند، دستگیر ومدت ده روز در سلول انفرادی بود. بار دیگر در ١٢ اردیبهشت ١٣٦٠ دستگیر و در اواسط خرداد آزاد شد. خانم عفت خلیفه سلطانی شامگاه روز پنجم مهر ١٣٦٠ در زندان دستگرد اصفهان تیرباران شد.<ref>[https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/-4092/effat-khalifeh-soltani عفت خلیفه سلطانی- سایت بنیاد عبدالرحمن برومند]</ref> | ||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
مریم در روز 19اردیبهشت سال1361 همراه با همسرش حسین جلیلیپروانه و علی انگبینی در یک درگیری خیابانی در شمال تهران کشته شد.<ref>[https://event.mojahedin.org/events/1236/%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C(%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85)%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9 زهرا شفایی( مریم) - سایت سازمان مجاهدین]</ref> | مریم در روز 19اردیبهشت سال1361 همراه با همسرش حسین جلیلیپروانه و علی انگبینی در یک درگیری خیابانی در شمال تهران کشته شد.<ref>[https://event.mojahedin.org/events/1236/%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B2%D9%87%D8%B1%D8%A7-%D8%B4%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C(%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85)%D9%85%D8%AC%D8%A7%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%B5%D8%A8%D9%88%D8%B1-%D9%88-%D9%85%D9 زهرا شفایی( مریم) - سایت سازمان مجاهدین]</ref> | ||
[[پرونده:جواد شفایی.JPG|بندانگشتی|جواد شفایی]] | |||
=== جواد شفایی- پسر دکتر مرتضی شفایی === | === جواد شفایی- پسر دکتر مرتضی شفایی === | ||
خط ۴۷: | خط ۴۹: | ||
=== مجید شفایی- پسر کوچکتر مرتضی شفایی === | === مجید شفایی- پسر کوچکتر مرتضی شفایی === | ||
مجيد شفایی در اصفهان متولد شد. در دوره انقلاب ضدسلطنتی با وجود سن كم در تظاهرات شركت فعال داشت. پس از انقلاب ضدسلطنتي در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت و عضو انجمن جوانان مسلمان شد. | [[پرونده:مجید شفایی.jpg|جایگزین=مجید شفایی|بندانگشتی]]مجيد شفایی در اصفهان متولد شد. در دوره انقلاب ضدسلطنتی با وجود سن كم در تظاهرات شركت فعال داشت. پس از انقلاب ضدسلطنتي در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت و عضو انجمن جوانان مسلمان شد. | ||
پس از دستگيري مادرش مجاهد شهيد عفت خليفه سلطاني، مجيد بهمراه ديگر اعضاي خانواده، زندگي مخفياش را آغاز كرد | پس از دستگيري مادرش مجاهد شهيد عفت خليفه سلطاني، مجيد بهمراه ديگر اعضاي خانواده، زندگي مخفياش را آغاز كرد | ||
خط ۵۵: | خط ۵۷: | ||
پاسداران سرانجام؛ او را ساعت 12 شب يكشنبه پنجم مهر ماه سال 1360 به همراه پدر و مادرش در اصفهان تیرباران کردند. مجید در زمان تیرباران 16 ساله بود. از او ژاكتي به يادگار مانده است كه مادرش عفت خليفه سلطاني براي وی بافته بود. اما قبل از اينكه بتواند آن را به تن کند؛ در كنار مادرش به خاک افتاد. هردوی آنها را در مزار تخت فولاد اصفهان بخاك سپردند.<ref name=":1" /> | پاسداران سرانجام؛ او را ساعت 12 شب يكشنبه پنجم مهر ماه سال 1360 به همراه پدر و مادرش در اصفهان تیرباران کردند. مجید در زمان تیرباران 16 ساله بود. از او ژاكتي به يادگار مانده است كه مادرش عفت خليفه سلطاني براي وی بافته بود. اما قبل از اينكه بتواند آن را به تن کند؛ در كنار مادرش به خاک افتاد. هردوی آنها را در مزار تخت فولاد اصفهان بخاك سپردند.<ref name=":1" /> | ||
حسین جلیلیپروانه- داماد دکتر مرتضی شفایی | === حسین جلیلیپروانه- داماد دکتر مرتضی شفایی === | ||
حسین در سال 1332 در شهر گناباد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند و از سال 1350 برای ادامه دادن به تحصیلاتش در رشته ریاضی دانشگاه فردوسی به مشهد رفت.<ref name=":1" /> | |||
حسین در سال 1332 در شهر گناباد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند و از سال 1350 برای ادامه دادن به تحصیلاتش در رشته ریاضی دانشگاه فردوسی به مشهد رفت. | |||
< | |||
< | حسین پس از ورود به دانشگاه، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. وی در سال ۱۳۵۴ دستگیر شد و پس از پشت سر گذاشتن دوران بازجویی دادگاه نظامی شاه، او را به سه سال زندان محکوم نمود. حسین پس از انتقال به زندان عمومی، در ارتباط با تشکیلات مجاهدین قرار گرفت. پس از آزادی از زندان و به دنبال سقوط رژیم پهلوی، حسین در بخش تبلیغات سازمان در تهران مشغول به کار شد. در روز ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ هنگامی که حسین با همسرش مریم شفاهی و یکی از همرزمانش علی انگبینی از پایگاه خود خارج شده بودند، طی یک درگیری خیابانی کشته شد.<ref>[https://martyrs.mojahedin.org/i/martyrs/7953 حسین جلیلی پروانه - سایت سازمان مجاهدین]</ref> | ||
=== زهره شفایی دختردکتر شفایی === | |||
من در اصفهان به دنيا آمدم. و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهر خودمان به پايان رساندم و سپس وارد دانشگاه شدم و رشته اقتصاد ميخواندم، بعد از انقلاب ضدسلطنتي من هم مانند بسياري از جوانان ايران به عنوان هوادار مجاهدين به فعاليت سياسي رو آوردم.<ref>[http://iranasrar.blogspot.com/2014/01/120.html زهره شفایی - ایران اسرار]</ref> | |||
دختر دیگر خانواده زهره شفایی، فراری و مخفی بود زهره شفایی که در ستاد مجاهدین در اصفهان در بخش محلات کار میکرد، در ۱۶آذر سال ۱۳۶۰ دو ماه پس از کشته شدن پدر و مادر و برادرش در اصفهان توسط گشت سپاه دستگیر و به زندان سپاه و توسط داییاش محسن خلیفه سلطانی شناسایی میشود. دوران اسارتش با شکنجه و فشارهای بسیار در زندان و در سلولها و خانههای امن سپاه همراه است. او را ۱۰ماه در سلولهای انفرادی نگهداشتند.<ref>[https://akhtar-shabane.blogspot.com/2020/04/razilate-mesdaghi.html منصوره گالستان - سایت اختر شبانه]</ref> | |||
=== محمد شفایی- پسر دکتر مرتضی شفایی === | |||
محمد شفایی-Newsmax | محمد شفایی-Newsmax | ||
خط ۱۰۷: | خط ۹۰: | ||
<nowiki>https://akhtar-shabane.blogspot.com/2020/04/razilate-mesdaghi.html</nowiki> | <nowiki>https://akhtar-shabane.blogspot.com/2020/04/razilate-mesdaghi.html</nowiki> | ||
پسر کوچکتر خانواده محمد شفایی که هشت سال داشت از روز دستگیری پدر و مادرش توسط همسایهها نگهداری و سرپرستی میشد. تا زمانی که عمویش مجتبی شفایی از شیراز به اصفهان آمد و او را از همسایه تحویل گرفت و با خود به شیراز برد. | پسر کوچکتر خانواده محمد شفایی که هشت سال داشت از روز دستگیری پدر و مادرش توسط همسایهها نگهداری و سرپرستی میشد. تا زمانی که عمویش مجتبی شفایی از شیراز به اصفهان آمد و او را از همسایه تحویل گرفت و با خود به شیراز برد.[[پرونده:محمد شفایی.jpg|بندانگشتی|محمد شفایی]] | ||
[[پرونده:محمد شفایی.jpg|بندانگشتی|محمد شفایی]] | |||
[[پرونده:مجاهد خلق محمد شفایی.JPG|بندانگشتی|محمد شفایی]] | [[پرونده:مجاهد خلق محمد شفایی.JPG|بندانگشتی|محمد شفایی]] |
ویرایش