کاربر:Ehsan/صفحه تمرین۱

نسخهٔ تاریخ ‏۲۶ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۲۲ توسط Ehsan (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات نیروی نظامی |نام بخش= |تصویر=250px |کنش=...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کانونهای شورشی.JPG
کنش
کشور ایران
وفاداری سازمان مجاهدین خلق ایران
نقش پیش برنده استراتژی سرنگونی جمهوری اسلامی ایران
شعار سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران
فرماندهان
فرمانده کل مسعود رجوی

کانون‌های شورشی نام استراتژی کنونی سازمان مجاهدین خلق برای سرنگونی رژیم ایران است. کانون شورشی یکی از راهبرد‌های مبارزه با دیکتاتوری است. استراتژی کانون شورشی پبش از این توسط چه‌گوارا در آزادسازی کوبا بکار رفت اما آن‌چه مجاهدین از آن سخن می‌گویند متفاوت است هر چند در برخی پایه‌های عمومی استراتژی مبارزه‌ انقلابی با آن مشترک است.کانون شورشی چه‌گوارا بر تشکیل گروه‌های کوچک شورشی در جنگل و مناطق روستایی تکیه داشت اما استراتژی کانون شورشی مجاهدین ناظر بر تشکیل تیم‌های شورشی در داخل شهرهاست.

این تیم‌ها مسئولیت شعله ورکردن و رادیکالیزه کردن قیام و آماده سازی مراحل بعدی را برعهده دارند. آن‌ها سرانجام با ترکیب و تکثیر راه را برای تشکیل یکان‌های ارتش آزادی‌بخش هموار کرده و به آزادسازی شهرهای شورشی مبادرت می‌کنند.

« آیا کانون‌های شورشی ادامه همان استراتژی جنگ آزادیبخش نوین هست؟ مهدی براعی: «کانون‌های شورشی یا همان هزار اشرف، در واقع ادامه ارتش آزادیبخش است، همان مشی و همان مسیر است، کانون شورشی همان چیزی است که در سرتاسر ایران برای امر سرنگونی رژیم تشکیل شده، و علیرغم اینکه رژیم تلاش کرده اینها را از بین ببرد، بدلیل اینکه اصالتی دارند که همان جنگ آزادیبخش‌شان است نتوانسته است، چنان گسترشی پیدا کرده که الان سرتاسر ایران را در بر گرفته است، و در هر شهر، کارخانه، محله‌، دانشگاه و مدرسه‌ای وجود دارند، این‌ها همان مسیر هزار اشرف و مسیر ارتش آزادیبخش را طی می‌کنند، نقششان نقش آنزیم است و نقش جرقه و در رابطه با قیام، آتشزنه است الان که جامعه ایران جامعه ملتهبی است و در حال قیام و شورش علیه رژیم هست. کانون‌های شورشی در شهرهای شورشی، فعالند، مثل تهران، کرج، کازرون، اهواز، اصفهان و شیراز اینها در ادامه خودشان گسترش پیدا می‌کنند. اولین مرحله که طی کردند مرحله تثبیتشان بود، بعد گسترش پیدا می‌کنند، بعد با هم ترکیب می‌شوند و یکان‌های ارتش آزادیبخش را در دل شهرهای شورشی و در داخل ایران تشکیل می‌دهند. در واقع همان همان واحدهای ارتش آزادیبخش هستند که هر چه جلوتر می‌روند گسترش پیدا می‌کنند، وسیع‌تر می‌شوند و یکان‌های ارتش آزادیبخش برای امر سرنگونی هستند، این همه‌ی مسیری است که طی شده و می‌رود، که در مراحل مختلف متناسب با محیط و متناسب با شرائط شکل و لباس خودشان را بپوشند و بتوانند متناسب با آن مقاومت را پیش ببرند.»

اعلام استراتژی کانون‌های شورشی

بعد از قتل عام ساکنان اشرف در ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ که در آن ۵۲ نفر جان خود را از دست دادند و ۷ نفر به گروگان گرفته شدند؛‌ مجاهدین اشرف را تخلیه کردند، در این زمان مسعود رجوی رهبر جنبش مقاومت ایران، استراتژی هزار اشرف را اعلام کرد، هزار اشرف به معنی پیشبرد امر سرنگونی با تیم‌های انقلابی که سازمان یافته باشند، این تیم‌ها و گروه‌ها که در واقع یکان‌های ارتش آزادیبخش ملی ایران هستند؛ با سازمان‌یافتگی و وصل به فرماندهی متمرکز (ارتش آزادیبخش ملی ایران) نقش بسیار مهمی در ایجاد و سازماندهی قیام ‌ها و اعتراضات دارند، تجربه‌ی قیام دی‌ماه و حرکات اعتراضی و خیزش‌های بعدی این امر را اثبات کرد

اشکال مبارزه انقلابی

در نبرد انقلابی همواره یک نیروی کوچک و غیرحاکم، علیه نیرویی بزرگ و حاکم قیام می‌کند. استراتژی مبارزه انقلابی راه‌های پیروزی این نیرو را با انگشت گذاشتن بر نقاط ضعف نیروی حاکم به تصویر می‌کشد. استراتژی مبارزه انقلابی در صدسال اخیر به طور کلی، در دو شکل «آغاز از روستا» و «آغاز از شهر» طراحی شده است.

آغاز از روستا

نبرد مسلحانه از روستا عموما با ورود جوامع به دوران سرمایه‌داری ناممکن شد. این تئوری بر این مبنا استوار بود که نارضایتی عمومی در روستا و از سویی امکانات ناکافی برای سرکوب در مناطق روستایی به نیروی انقلابی امکان پیشروی خواهد داد. مائو تسه تونگ در چین از همین راهبرد برای پیروز ساختن انقلاب چین بهره برد.

در مقابل بسیاری از کشورها برای از میان بردن این این پتانسیل در روستاها و ممانعت از بروز انقلاب، دست به اصلاحات ارضی زدند. انقلاب سفید در ایران به درخواست کندی برای از میان بردن همین زمینه انقلابی بود.

کانون شورشی چه‌گوارا

سال‌ها بعد، با گسترش شهرنشینی و از میان رفتن امکان مبارزه‌ی انقلابی در روستا، آغاز مبارزه مسلحانه از طریق شهر، در اشکالی چون چریکی شهری، استراتژی مرسوم برای مبارزه مسلحانه گشت، اما پیش از آن و در حد فاصل این دو، ارنستو چه‌گوارا با تشخیص دقیق خود، استراتژی کانون شورشی را که از برخی تاکتیک‌های نبرد از روستا بهره می‌گرفت و در عین حال ویژگی‌های جدیدی داشت طراحی کرد. او بجای روستا به جنگل‌ها پناه برد و از سویی در یک منطقه مستقر نشد و به جای آزاد کردن منطقه در روستا، به تشکیل واحدهای کوچک متحرک پرداخت که نیروی حاکم را فرسوده و زمینه را برای تسخیر یک شهر فراهم می‌کنند.

ارنستو چه‌گوارا در یکی از کتاب‌هایش به نام «تجارب جنگ چریکی در کوبا» اصول استراتژی خود را مدون کرد.

او این اصول را در سه نکته خلاصه کرد.

محور اول و دوم آن در تعریف «کانون شورشی» به شرح زیر بود:

  1. یک نیروی نامنظم با همه کوچکی‌اش می‌تواند در یک نبرد نابرابر، بر ارتشی منظم پیروز شود.
  2. ما نباید به انتظار پیش آمدن موقعیت انقلابی بنشینیم، چنین موقعیتی را خود می‌توانیم به‌وسیله یک «کانون انقلابی» پدید آوریم. یک«کانون شورشی کوچک» (متشکل از تعداد کمی رزمنده که بر نظم موجود شورش کرده‌اند) می‌تواند به‌عنوان یک«موتور کوچک» «موتور بزرگ» یعنی «جامعه» را به حرکت در بیاورد.

چه‌گوارا می‌گفت:

«وظیفه‌ی هر انقلابی‌ست که در تدارک انقلاب بکوشد. با هر تعداد رزمنده‌ئی که به‌ضرورت تغییر ایمان آورده‌اند می‌توان شروع کرد. همین‌گروه معدود، باید یک کانون شورشی تشکیل داده و به نحو مقتضی شروع به خلق کانون یا کانون‌های بعدی کنند. این کانون‌ها می‌توانند به نقطه‌ی امید مردم در برابر استبداد تبدیل شده و با به حرکت درآوردن جامعه زمینه‌ی انقلاب و دگرگونی را، خود به وجود آورند.»

مضمون حرف چه‌گوارا در حقیقت این بود که مردم محکوم نیستند مدت نامشخصی ظلم و استثمار را تحمل کنند تا بر اساس نظریات تکامل اجتماعی زمان مناسب برای گام نهادن در راه انقلاب فرا رسد. چه‌گوارا معتقد بود تحول را به‌رغم حاکمیت هر وضعیتی باید خودمان به وجود بیاوریم.

وقتی چه‌گوارا بعد از آزاد کردن کوبا تصمیم گرفت به بولیوی برود، استراتژی کانون‌های شورشی دیگر پاسخگو و مؤثر نبود. تغییر بافت جامعه و شرایط سیاسی و اجتماعی در بولیوی که پس از عبرت‌آموزی حکومت بولیوی از انقلاب کوبا صورت گرفته بود، امکان پیشرفت را از وی گرفت. چه‌گوارا در بولیوی بدون هیچ پیروزی، جان باخت. او خود در خاطراتش در آخرین روزهای نبرد در بولیوی به ناکارآمدی استراتژی پیشین در شرایطی که با آن روبرو بود اشاره می‌کند.

آغاز از شهر

با اتمام کامل امکان استفاده از روستا، استراتژی مبارزه از شهر در دستور کار انقلابیون قرار گرفت. این شکل از مبارزه انقلابی در اشکال مختلفی چون چریک شهری که راهبردپرداز آن کارلوس ماریگلا بود [۱] و یا نبرد مسلحانه شهری که لنین آن‌را پایه‌گذاری کرد استمرار یافت.

کانون شورشی مجاهدین

استراتژی کانون شورشی مجاهدین، که با عباراتی چون هزار اشرف و ارتش آزادی‌بخش متمایز شده است، تماما از شهر آغاز می‌شود اما در عین حال با مبارزه‌ی چریک شهری متفاوت است. در مبارزه چریک شهری هدف از عملیات مسلحانه ضربه زدن به طلسم اختناق در حکومتی است که در تسلط کامل بر شرایط قرار دارد و هر گونه مخالفتی را ناممکن ساخته است. این عملیات به مردم نشان می‌دهد که امکان مبارزه و اعتراض وجود دارد.

در شرایط ایران و وضعیت سست و لرزان حاکمیت و با وجود ده‌ها تظاهرات و قیام که همواره در جریان است، آن‌چه کانون شورشی به آن می‌پردازد، رادیکالیزه کردن قیام و تشکیل یکان‌های ارتش آزادی است.

تاریخچه

بعد از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف بین‌المللی به فرماندهی‌‌ آمریکا،دیگر امکان گسترش و عملیات نظامی برای ارتش آزادی‌بخش وجود نداشت. مجاهدین خلق در یک توافق دو جانبه دراحترام به حکومت جدید عراق قراردادی مبنی بر جمع‌آوری سلاح‌های خود با آمریکا امضا کردند.

 
در وردی قرارگاه اشرف

با این ‌همه مجاهدین ساختار خود و ارتش آزادی‌بخش را همچنان حفظ کردند. مسعود رجوی گفت:

اگر اشرف بایستد، جهانی علیه آخوندها برخواهد خاست .[۲]

مسعود رجوی با این تئوری که با حفظ کردن کانون مقاومت علیه رژیم و تشکیلات سرنگون کننده، صورت‌مسأله‌ی سرنگونی پاک نشده و استراتژی ارتش آزادی‌بخش همچنان نقش خود را ایفا خواهد کرد. چه‌گوارا در خصوص نقش کانون‌های شورشی می‌گوید:

«اگر در جایی یک کانون (مقاومت) وجود داشته باشد، حتی اگر به لحاظ کمیت محدود باشد، این کانون ارزشهای دموکراتیک را ساطع می کند. تشعشع ارزشهای آزادی، تشعشع ارزشهای همبستگی بین المللی خواهد بود... وجود چنین کانونی در منطقه ای از جهان است که مستمرا مشروعیت رژیم ستمگر را از بین می برد».

بعد از چند سال آمریکا اعضای مجاهدین را تحویل دولت عراق داد که دوست رژیم ایران و دشمن مجاهدین به شمار می‌رفت؛ دولت عراق ده‌ها بار حملات مرگباری را علیه سازمان مجاهدین در اشرف و لیبرتی انجام داد؛ یکی از این حملات قتل عام ۱۰۰ عضو مجاهدین بود که در اشرف به کار نگهبانی از اموال مجاهدین مشغول بودند؛ در این حمله ۵۲ نفر جان باختند و ۷ نفر را به گروگان گرفتند. چند روز بعد نیروهای سازمان مجاهدین خلق ایران اشرف را تخلیه کردند.

پس از تخلیه‌ی اشرف، مسعود رجوی استراتژی هزار اشرف را اعلام کرد، در واقع ارتش آزادیبخش بود که تکثیر شد به هزار ارتش آزادیبخش، به یگانهای ارتش آزادیبخش و این به سراسر ایران رفت. در هر شهر، در هر کارخانه، در هر اداره و در هر محله و روستا، یگانهای ارتش آزادیبخش شکل گرفت.[۳]

این یگان‌ها که همان کانون‌های شورشی هستند که از اعضای ارتش آزادیبخش به شمار می‌روند. کار این کانون‌های شورشی علاوه بر این که موتوری برای قیام هستند، هدایت و سازماندهی قیام مردم ایران را به عهده دارند؛ مردمی که برای سرنگونی رژیم ایران به پا خاستند.

بعد از قتل عام ساکنان اشرف در ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ که در آن ۵۲ نفر جان خود را از دست دادند و ۷ نفر به گروگان گرفته شدند؛‌ مجاهدین اشرف را تخلیه کردند، در این زمان مسعود رجوی رهبر جنبش مقاومت ایران، استراتژی هزار اشرف را اعلام کرد، هزار اشرف به معنی پیشبرد امر سرنگونی با تیم‌های انقلابی که سازمان یافته باشند، این تیم‌ها و گروه‌ها که در واقع یکان‌های ارتش آزادیبخش ملی ایران هستند؛ با سازمان‌یافتگی و وصل به فرماندهی متمرکز (ارتش آزادیبخش ملی ایران) نقش بسیار مهمی در ایجاد و سازماندهی قیام ‌ها و اعتراضات دارند، تجربه‌ی قیام دی‌ماه و حرکات اعتراضی و خیزش‌های بعدی این امر را اثبات کرد

ویژگی کانون‌های شورشی

 
تیم موتور سوار کانون شورشی

کانون‌های شورشی کوچکترین سلول برای نیروی مقاومت می‌باشد. کانون شورشی یک تیم یا گروه در یک محله یا دانشگاه یا کارخانه یا مدرسه و یا هرجایی است که با تعداد محدود و از دو نفر بیشتر که در ارتباط با سازمان مقاومت سراسری علیه دیکتاتوری به فعالیت‌های مبارزاتی می‌پردازند. شناسایی کانونهای شورشی که در میان مردم هستند برای دشمن بسیار مشکل است،‌ آنها مانند ماهی در آب براحتی می‌توانند از چشم دشمن پنهان شوند. از این رو با رعایت نکات امنیتی می‌تواند ضربات جدی به دشمن وارد کند.

کانون شورشی یک یکان به فرمان ارتش‌ آزادی بخش می‌باشد؛‌ و اعضای آن به دلیل رویه و مشی مبارزاتی‌شان؛ اعضای ارتش آزادیبخش و مجاهدین محسوب می‌شوند.

استراتژی کانون‌های شورشی یک استراتژی انقلابی است؛ که خواهان دگرگونی اساسی و سرنگونی دولت حاکم بر ایران است؛ پیشبرد این استراتژی به کادرهای انقلابی نیاز دارد، کادرهایی که بتوانند، سلول‌ها و یگان‌های ارتش آزادی‌بخش باشند و این استراتژی انقلابی را به پیش ببرند. یعنی مبارزه حرفه آنها شود. به همین دلیل اعضای کانون‌های شورشی در شمار اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران هستند. تأکید بر عضو بودن آنهاست و نه حتی هوادار یا سمپات سازمان مجاهدین خلق.

 
یک کانون شورشی در حمایت از گردهمایی ایرانیان در پاریس

کانون شورشی یک هسته کوچک و پیش برنده یک خط در جهت سرنگونی رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه با هدف آزادی و حاکمیت مردمی است. کانون شورشی هسته و موتور اعتراضات و خیزش‌ها را به دست می‌گیرد و بهمن وار به سرعت گسترش می‌یابد.

مبارزه‌ حرفه‌ای و کانون‌های شورشی

 
کانون شورشی ۱۵ شهریور

حرفه‌ای بودن در مبارزه به معنای تمام وقت بودن در مبارزه است. بدون داشتن کادرهایی که حاضر به مبارزه‌ی حرفه‌ای باشند، ادامه‌ی مبارزه برای به ثمر رساندن آن یعنی استقرار حاکمیت مردمی، امکان پذیر نیست.

مسعود رجوی در این باره می‌گوید:

«هر چند که به عمد، ساده‌سازی و مقایسه می‌کنم اما می‌خواهم بگویم که مبارزه هم مثل علوم پزشکی نفرات حرفه‌یی و سازمان کار تخصصی خاص خود را می‌خواهد.آیا کسی می‌تواند بدون این‌که دانشجوی حرفه‌یی پزشکی باشد، دکتر بشود؟ خیر. دانشجوی غیرحرفه‌یی طب مفهومی ندارد و از او طبیب متخصص ساخته نمی‌شود. مگر می‌شود، اگر من دانشجوی پزشکی هستم، هرازگاهی که وقت کردم سری به دانشکده بزنم و کتابی را ورق بزنم و بعد بتوانم دکتر حاذقی بشوم؟ نه این نمی‌شود. بنابراین مبارزه سیاسی یک علم است، افراد حرفه‌یی و سازمان کار حرفه‌یی خودش را می‌خواهد تا به هدف مورد نظر دست پیدا کند، به‌عنوان مثال یک وقت هست که ما می‌خواهیم فقط یک مقاله انتقادی بنویسیم یا یک نشریه منتشر کنیم یا در انتخاباتی در فضای دموکراتیک شرکت کنیم. اما یک وقت هست که می‌خواهیم رژیم ولایت فقیه را سرنگون کنیم، در این صورت همه چیز فرق می‌کند، از افرادش تا آموزش و آماده‌سازیهای آنها، از نوع و جنس تشکیلاتش، تا مناسبات اعضای این تشکیلات با یکدیگر. برای انجام این مأموریت از شعارها و برنامه‌شان گرفته تا آلترناتیو، استراتژی تا تاکتیک‌هایی که ارائه می‌دهند».[۴]

در نتیجه، مبارزه نیاز به کادرهای حرفه‌ای دارد، نفراتی که تمام وقت‌شان را صرف مبارزه کنند؛‌ از جان و مالشان بگذرند؛‌ از زندگی و رفاه عادی جامعه دست بکشند؛‌ کانون‌های شورشی با وصل شدن به نیروی پیشتاز همین ویژگی‌ها را انتخاب می‌کنند و به کادرهای حرفه‌ای تبدیل می‌شوند.

درستی راهبرد کانون‌های شورشی

 
کانون شورشی ۹۰۹

نکته مهم در انتخاب راهبرد این است که،‌ استراتژی چیزی نیست که ما آن را ابداع بکنیم، بلکه کشف کردنی است.[۵] از طرفی استراتژی یک مقوله‌ی استاتیک و ثابت نیست، بلکه براساس حرکات و راهبردی که دشمن در پیش می‌گیرد، متناسب با آن استراتژی تغییر پیدا می‌کند. به عنوان مثال در یک عملیات نظامی ویژگی‌های هدف، در طرح ریزی خط و مشی حمله به هدف و تسخیر آن را تعیین می‌کند؛ یعنی هدف خودش سخن می‌گوید و باید این زبان را کشف کرد، یعنی باید قانونمندی هر هدف را کشف کرد؛ استراتژی هم کشف کردنی است.

اگر استراتژی به معنی روش عام حاکم بر مسیر حرکت برای رسیدن به هدف، اشتباه باشد؛ اول بر سر کسانی که این راهبرد را انتخاب کردند؛ خراب خواهد شد. سازمان مجاهدین خلق ایران در مسیر رسیدن به آزادی و حاکمیت مردم، خط و مشی‌‌های متفاوتی، متناسب با اقدامات دشمن اتخاذ کرده‌است. ابتدا این راهبرد بر روی مبارزه‌ی مسالمت آمیز سوار بود، مجاهدین در تمام انتخابات شرکت کردند، رأی آوردند و این حاکمیت بود که آنها را از رفتن به مجلس منع کرد؛‌ در انتخابات ریاست جمهوری هم به آنها اجازه‌ی شرکت نداد؛ بعد از بسته شدن این مسیر باید بلافاصله خودشان را منطبق می‌کردند، ورود به قیام انقلابی و سراسری قهر‌آمیز در این مسیر بود؛ چون ماندن در استراتژی قبلی یعنی این که مجاهدین نابود می‌شدند.

 
کانون شورشی آتش زدن بنر خامنه ای

مجاهدین راهبردهای مختلفی را امتحان کردند؛ از جمله عملیات چریک شهری، اما در نهایت این تجارب به ارتش آزادیبخش ملی بالغ شد.

ماندگاری سازمان مجاهدین بعد از گذر از حوادث سهمگین نشان از درستی خط و مشی آنها بوده است، کانون شورشی هم به عنوان یک یکان از ارتش آزادیبخش به خوبی از عهده‌ وظایف خودش بر‌آمده و نتایج کارهایش موجب واکنش بالاترین مقامات حکومت ایران شده است. خامنه‌‌ای خودش وارد شد و گفت:

ضلع سوم (قیام دی‌ ‌ماه ۱۳۹۶) پادویی‌اش است، پادویی‌اش هم مربوط به سازمان منافقین (سازمان مجاهدین خلق ایران) بود.[۶]

منظور خامنه‌ای این است که نیروی عمل کننده در صحنه کانون‌های شورشی هستند.

در خلاصه‌ی کلام استراتژی کانون‌های شورشی نشان داد، زمانی‌ که دیکتاتور مجالی برای هیچ تحرک سیاسی نمی‌گذارد، تنها راه تشکیل کانون‌های شورشی و شوراهای مقاومت می‌باشد.

پیام‌های مسعود رجوی به کانون‌‌های شورشی

 
کانون شورشی اهواز

بعد از اعلام استراتژی کانون‌های شورشی و شوراهای مقاومت، توسط سازمان مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی فرمانده کل ارتش آزادیبخش پیام‌هایی را خطاب جوانان قیام آفرین و کانون‌های شورشی ارسال کرد.

پیام‌های مسعود رجوی نقش مهمی در پیشبرد این استراتژی داشت:

  • در گام اول این پیام‌ها راه‌کارهای انحرافی را کور می‌کرد و راه بر هر گونه انحراف در مسیر مبارزه برای سرنگونی در این مرحله می‌بست،
  • این پیام‌ها زمینه‌های رشد راست روی و اپورتونیسم را در درون جبهه‌ی مردم می‌‌سوزاند،
  • کاریسما و سابقه‌ی مبارزاتی مسعود رجوی تأثیر بسیار زیادی بر روی جوانان و قیام آفرینان می‌گذاشت، تا بتوانند در این مسیر مستحکم‌تر حرکت کنند،

رسانه‌های دولتی هم به نقش مسعود رجوی اذعان داشتند، یک سایت نزدیک به حکومت ایران نوشت:

«خط دهی اصلی کانون‌های شورشی توسط مسعود رجوی، در قالب پیام به کانون‌های شورشی صورت می‌گیرد. مسعود رجوی در ۱۱مرداد در پیامی تحت عنوان مشت در برابر مشت، حمله در برابر حمله، آتش جواب آتش وعده داده که این اغتشاشات روز به روز گسترش می‌یابد و مدعی شد که نظام توان مقابله با آن را ندارد. مجاهدین دست به تغییر تاکتیک زده‌اند، اغتشاشات نسبت به مقطع دیماه از واقعیتهایی عبور کرده، امروز در همه صنوف اعم از کامیونداران، بازاریان، مالباختگان، معلمان و کارگران نفوذ کرده و خط دهی می‌کنند؛ خصلت اغتشاشات تغییر ماهیت داده است. هر تظاهرات به سرعت تبدیل به تظاهرات سیاسی می‌شود، شعارها رنگ و بوی ساختارشکنانه می‌گیرد». [۷]

 
یک تیم کانون شورشی

این نوشته اعتراف از حکومت و مقامات امنیتی به نقش بی‌جایگزین و تعیین‌کننده‌ی فرمانده‌ ارتش آزادیبخش است که در کانون‌های شورشی متبلور می‌شود.

در ۷ دی ۱۳۹۶ فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران ضمن انتشار اولین بیانیه یادآور شد که:

«دستور محوری روز برای جوانان و رزمندگان آزادی و همه نیروهای انقلابی تشکیل تیم‌ها، دسته‌ها و یگانهای ارتش آزادیبخش ملی در راستای هزار اشرف و کانونهای شورشی برای گسترش قیام است. حق گرفتنی است».

و در بیانیه دوم فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی ایران یادآوری شد:

«حق مسلم رزمندگان آزادی و کلیه واحدهای ارتش آزادیبخش ملی که برای دفاع از خلق و میهن و برای جلوگیری از خونریزی توسط سپاه و بسیج و اطلاعات آخوندی مجهز و آماده شوند. تمامی سلاحها و امکانات متعلق به مردم ایران و فرزندان دلیر این خلق به‌پاخواسته است».

و بالاخره در سومین بیانیه که در تاریخ ۱۱ دی ۱۳۹۶ منتشر شد تکلیف کانونهای شورشی در رو در رویی با نیروهای سرکوبگر و دشمنان خلق و کسانی که بخواهند قیام و خیزش به‌حق مردم ایران را سرکوب کنند در یک جمله خلاصه می‌شود «شاه سلطان ولایت مرگت فرا رسیده، آتش جواب آتش»

ارتش آزادیبخش و کانون‌های شورشی

 
کانون شورشی بمناست تاسیس سازمان

ارتش آزادیبخش، هزار اشرف و کانونهای شورشی، یک مفهوم را بیان می‌کنند. در واقع هزار اشرف و کانونهای شورشی، گسترش یافته همان ارتش آزادیبخش است كه در اشكال متناسب با شرایط و در انطباق فعال با شرایط عمل می‌كنند و گسترش مبارزه و تداوم آن را امكانپذیر می كنند آنچه تعیین كننده است خصلت رزمندگی و مقاومت و پیشبرد امر مبارزه با دشمن در سازمان كار رزمی است كه جانمایه و جوهره ارتش آزادیبخش و كانونهای شورشی و هزار اشرف است و این ویژگیهاست كه مشخص می كند كانون شورشی و هزار اشرف و ارتش آزادی پدیده ای واحد با ویژگی‌های واحد هستند اما در محیط و شرایط ماموریت متفاوت. در واقع این سه پدیده نه تنها در تضاد با یکدیگر نیستند، بلكه عمیقاً در وحدت با یکدیگرند. و این وحدت محتوایی و جدایی ناپذیر؛ رمز قدرت آنها و در یک جمله ، نشان دهنده‌ی گسترش، عمق پیدا کردن و وسعت ارتش آزادیبخش در سراسر خاک میهن است.

اسم «کانونهای شورشی» اگر ‌چه یادآور تئوری کانو‌ن‌های شورشی چه‌گوارا است؛ اما باید گفت انقلاب ایران در مداری متکامل‌تر از تمامی انقلاب‌های دوران معاصر راه منحصربه‌فرد خود را پیموده است. کانونهای شورشی که اکنون در بالاترین فراز مقاومت ایران تشکیل شده‌اند، از یک سو متکی به‌یک پشتوانه و فرماندهی نیرومند و از سوی دیگر برخوردار از یک ارتباطات دارای تضمین بالا با فرماندهی است. کانونهای شورشی بر ریشه‌های عمیق ۴دهه رزم مستمر رزم‌آوران مجاهد خلق استوار است که همه اشکال مختلف نبرد، از جنگ چریکی شهری، تا مقاومت در جنگل، تا جنگ در مناطق روستایی در دسته‌های پارتیزانی و تا جنگ جبهه‌یی در هیأت ارتش آزادیبخش را پشت سر گذاشته و از هر یک از آنها کتابها تجربه پرارزش انقلابی اندوخته است.[۸]

نقش کانون‌های شورشی در مقابله با سرکوب

مقایسه‌ی کمی کانون‌های شورشی با نیروهای دولتی، یک مقایسه‌‌ی درستی نیست؛ کانون‌های شورشی در مقابل نیروهایی مانند بسیج و سپاه پاسداران، یک پدیده‌ی مستقلی نیستند، به این معنی که اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران در مقابل این رژیم هستند؛ قالیباف در این باره در مناظره‌ انتخاباتی ریاست جمهوری در سال ۹۶ گفت:

 
کانون شورشی ادای احترام به آرم سازمان مجاهدین خلق ایران

«۴ درصد در جامعه ما هستند که از همه چیز برخوردارند ۹۶ درصد هستند که برخوردار نیستند».[۹] 

این نیروی اجتماعی در عمل، در سمت و جبهه‌ی کانون‌های شورشی قرار دارند. یعنی در تعادل قوا یک طرف مردم ناراضی یعنی همین ۹۶ درصد با کانون‌های شورشی (یگان‌های ارتش آزادیبخش) قرار دارند، یک طرف هم نیروهای سرکوب دولتی.

این تعادل به نفع مردم و کانون‌های شورشی است؛ به این دلیل که حکومت ایران با داشتن انبوه نیروی سرکوب نتوانسته قیام‌ها و تظاهرات‌ها را کنترل کند.

در رابطه با نقش کانونهای شورشی، یک سایت ایرانی در یک تحلیل ۶ماده‌یی برای نیروهای امنیتی ایران نوشته است:

«عنصر تعیین‌کننده نسبت به اغتشاشات دیماه ۹۶متشکل شدن اغتشاش‌گران است. چون سازمان‌یافته است. تشکل‌هایی به نام «کانونهای شورشی» درست کردند که هم قدرت تکثیر نیرویی دارند و هم از پتانسیل جایگزینی لیدرهای صحنه برخوردار می‌باشند. کیفی‌ترین تحول صورت گرفته، وصل عقبه این کانون‌ها به رهبری آن است». [۱۰]

که منظور از عقبه در اینجا ارتش آزادیبخش و فرماندهی‌اش می‌باشد.

در رویارویی بین مردم و کانون‌های شورشی از یک طرف و حاکمیت از طرف دیگر، جبهه مردم و جوانان قیام‌آفرین امکانات و توانمندیهای عظیمی دارد که دشمن از آنها محروم است. این امکانات و توانمندیها عبارتند از:

  1. نیروی انسانی کماً و کیفاً بسیار برتر؛ عاملی که در هر جنگی عامل تعیین‌کننده است. توده‌های عظیم مردم، ارتش بیکاران و گرسنگان، توده‌هایی که جز زنجیرها و دردهای خود چیزی برای از دست دادن ندارند و محروم از نان و کار و آزادی، عطشی سوزان، انگیزه‌یی بسیار نیرومند و آمادگی برای فدا در هجوم به‌ قلعهٴ غارتگران حاکم دارند. مهمتر این‌که قیام ۷دی نشان داد که این توده‌ها نه تنها انگیزه بسیار قوی برای درافتادن با رژیم دارند در نتیجه سالها تجربه و همچنین در سایه آگاهی بخشی و فداکاری نسل مجاهد خلق به سطح عالی از درک و دانش سیاسی و اجتماعی در رابطه با رژیم دست یافته‌اند که در کاکل آن شعار «اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمام ماجرا» می‌درخشد و این نشان می‌دهد که اراده خلق برای سرنگون کردن تمامیت رژیم شکل گرفته است و به این یقین رسیده‌اند که برای رهایی از رنج ها و دردهایشان باید این رژیم را نابود کرد. این یک سرمایه بسیار بزرگ برای قیام و انقلابیون جان برکف می‌باشد. در حالی که تنها عامل حرکت سربازان و مزدوران جبهه مقابل، پول و انگیزه‌های مادی و فردی است.
  2. خوشبختانه در مرحله فعلی قیام برای سرنگونی رژیم در ایران از مساعدترین شرایط بین‌المللی و منطقه‌یی برخوردار است چرا که به‌دلیل سالها حاکمیت آخوندها و نقشی که در صدور تروریزم و بنیادگرایی و جنگ‌افروزی در منطقه و در جهان داشته‌اند همچنین در سایه آگاهی بخشی مقاومت و فعالیتهای بین‌المللی آن امروز دیگر جهان به این واقعیت رسیده است که با تداوم حاکمیت آخوندها در ایران خبری از ثبات، صلح و امنیت در منطقه و در جهان وجود نخواهد داشت. به همین دلیل رژیم محتضر آخوندی زیر انواع مختلف فشارهای سیاسی و اقتصادی بین‌المللی است.
  3. ولی عنصر تعیین‌کننده این است که کانونهای شورشی در داخل خاک میهن از یک پشتیبانی ارزشمند و بی‌نظیر و تعیین‌کننده برخوردارند که آنهم عبارتند از عنصر هدایت کننده و رهبری کننده که راه را برای کانونهای شورشی ترسیم می‌کند و در واقع قدرت آن را دارد که نسل قیام را از سویی در هیأت کانونهای شورشی گرد آورد و راه درست را پیش پای آنها بگذارد و از سوی دیگر منبع و منشأء امید، باور، قدرت شورش علیه نظم موجود برای آنها باشد. به این ترتیب کانونهای شورشی می‌توانند با ایمان به این‌که سرمایه عظیم ایمان و اراده سرنگونی را دارند این باور را به توده‌های مظلوم منتقل کنند و آنها را در مسیر قیام رهبری نمایند. 
     
    کانون شورشی بمناست تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران
  4. عامل تعیین‌کنندهٴ دیگر در هر جنگی زمین است، در نبرد میان خلق و ضدخلق، زمین به‌طور استراتژیک در اختیار نیروی خلق است. در همین کارزار پیش‌رو (کارزار چهارشنبه‌سوری آتشین) مردم و جوانان هر خیابان و محله، آشنایی و اشراف کامل به‌ محل سکونت خود و امکانات آن دارند و نیروی انتظامی از این اشراف بی‌بهره است. این به کانونهای شورشی و جوانان قیام‌آفرین امکان می‌دهد که با تسلط تاکتیک جنگ و گریز را به‌کار بگیرند و پس از ظاهر شدن در یک نقطه و محله و پس از مشتعل کردن شعله‌های حرکت اعتراضی و شعارهای اعتراضی هنگامی که نیروهای سرکوبگر وارد صحنه می‌شوند، آنجا را ترک کرده و به سرعت در نقطه و محله دیگری ظاهر شوند. همین اشراف به‌ محل و زمین به‌ رزمندگان کانون شورشی این امکان را می‌دهد که نیروی سرکوبگر را متفرق کرده و آنها را به‌ محلهایی که برایشان ناشناخته است کشانده و سپس مورد حمله و گوشمالی قرار داده و ناپدید شوند.
  5. امتیاز دیگر کانونهای شورشی در نبرد پیش رو در چهارشنبه‌سوری و در هر صحنه دیگر نبرد در آینده این است که برای نیروهای منفور و روحیه باخته دشمن که خشم و شورش خلق را در قیام دی از نزدیک لمس کرده‌اند و ضربات آن قیام بر پیکر فرتوتشان فرود آمده هر ایرانی در خیابان از کودک 6-7ساله بلوچ تا مادران و پدران سالمند یک دشمن بالقوه هست تا چه رسد به زنان و مردان دلیر قیام. به‌عبارت دیگر امروز دیگر هیچ‌یک از نیروهای انتظامی و مزدوران دشمن احساس امنیت در خیابانها و حتی در خانه هایشان ندارند و این به سرعت روحیه آنها را تضعیف می‌کند. در حالیکه برعکس هر ایرانی، ولو این‌که اعضاء کانون شورشی مستقیماً آنها را نشناسند بالقوه و بالفعل یک حامی و کمک‌کار و دوست هستند. و دیگر حتی افراد بی‌تفاوت بسیار کم شده‌اند. این یک سرمایه عظیم، مادی و معنوی برای کانونهای شورشی است؛ [۱۱] كه در هرصحنه‌ی نبرد تعادل را به سود آنها می‌چرخاند و در یك محاسبه‌ی نظامی محض از پارامترهای تضمین موفقیت نیروی جنگنده است. در عمده‌ی انقلابات و جنگ‌هایی که برای استقلال در سده‌ی اخیر انجام شده، بطور عام نقش هسته‌های مقاومت و چریکی بسیار عمده بوده‌است؛ حتی در جنگ جهانی دوم این هسته‌‌ها و پارتیزان‌های مقاومت بودند که ضربات سنگینی به دستگاه هیتلر وارد می‌کردند، در انقلاب الجزایر، ویتنام و... نقش هسته‌های چریکی بسیار عمده بوده است. در انقلاب مشروطه هم استبداد توانسته بود بر تمام سنگر‌های آزادیخواهان غلبه کند؛ اما یک محله و یک خانه بود که مقاومت کرد، در محله‌ی امیرخیز، ستار خان ایستاد، بیرق‌های تسلیم را از بالای خانه‌ها پایین کشید، و جنبش مشروطه از آن نقطه تا فتح تهران پیش رفت.
     
    ارنستو چه‌گوارا

انقلاب کوبا

چه گوارا بر این باور بود که «یک نیروی نامنظم با همه کوچکی‌اش با روش‌های خاص خود می‌تواند بر ارتشی منظم پیروز شود».[۱۲] این جمله پایه و اساس تئوری چه‌گوارا را تشکیل می‌دهد.

چه‌گوارا برای نیروی کوچک با عنوان یک «کانون شورشی» مزایایی برمی‌شمارد، از جمله این‌ که توان تحرک بالا دارد، نیروهای منظم ارتش مانند نیروی هوایی بر آن چیرگی ندارد و نهایتاً‌ این که با ضرباتی که به دشمن وارد می‌کند، دشمن را به ستوه می‌آورد و دشمن را یا مجبور به عقب نشینی و یا تغییر تاکتیک می‌کند.

در نبرد آزادسازی کوبا ابتدا نیروهای انقلابی در منطقه سیئرا مایسترا توانستند با ایجاد کانون‌های شورشی و چریکی این منطقه را بدست بگیرند،این كانونهای شورشی به دلیل برخورداری از توان تحرك بالا؛ با ضرباتی که به ارتش دولتی وارد آوردند؛ باعث شدند ارتش باتیستا از پاسگاه‌هایی که در سیئرامایسترا داشت عقب‌نشینی کند و در نتیجه اجباراً‌ منطقه‌ی وسیعی را تحت اختیار شورشیان رها کرد.[۱۳] و نیروهای انقلابی از همین منطقه دولت دیکتاتوری باتیستا را سرنگون کردند.

در زمانی که چه‌گوارا در کوبا می‌جنگید، تجربه‌اش ایجاد یک پایگاه کوچک بود؛ بعد پیشروی و آزاد سازی شهر‌های کوچک و بعد از این طریق شهر‌‌های بزرگ را آزاد کند، آزاد سازی سانتاکلارا نمونه‌ای از این تجربه است.

تجربه‌ی انقلاب كوبا را چه گوارا، در نظریه كانونهای شورشی تئوریزه كرد، خلاصه این نظریه این بودكه اگر زمینه‌ی انقلاب دركشوری آماده باشد و توده‌های مردم حاكمیت را نخواهند، تعدادی عنصر از جان گذشته كه او نام كانون‌های شورشی را برآن می‌نهاد، برای سرنگون كردن دیكتاتوری كافی است. 

چه‌گوارا معتقد بود که نباید منتظر ماند که تمام شرایط مادی برای آغاز مبارزه مهیا شود؛ ایجاد کانون‌های شورشی در نقاط مختلف کشور می‌تواند این شرایط  را فراهم  کند.[۱۴]

چه گوارا همچنین اعتقاد داشت این کانونها می‌توانند به نقطه امید مردم در برابر حاکمیت ضدمردمی تبدیل شوند و با به حرکت در آوردن جامعه زمینه انقلاب و دگرگونی را به‌وجود آوردند.[۱۵]در کوبا مردم از دیکتاتوری و فساد در کشور به جان آمده بودند، یک حاکم نظامی زندگی را بر مردم کوبا سخت و دشوار کرده ‌بود، اولین تلاش مردم برای سرنگونی دیکتاتور شکست خورد، رهبران آن قیام دستگیر و به مکزیک تبعید شدند. انقلابیون در مکزیک در جمعبندی خودشان به این نتیجه رسیدند که برای سرنگون کردن یک دیکتاتور تا دندان مسلح، نیاز به سازماندهی مشخص می‌باشد.

۸۲ نفر در کشتی گرانما به سمت ساحل کوبا حرکت کردند، که بد‌ آموزش دیده بودند و بد تجهیز شده بودند، هیچ کدام نمی‌توانستند کشتی را درست راه ببرند؛ بیشتر آنها دریا زده شده بودند؛ و در طوفان تجهیزاتشان به دریا ریخته بود؛ در محلی نزدیک سیئرا مائسترا به ساحل رسیدند.[۱۶]در اولین نبرد در آلگریا دو پیو، شکست خوردند، اما معدود افرادی که در این نبرد زنده ماندند مایه‌ی همه چیز شدند، کم کم چریک‌ها با محیط سیئرا مایسترا خو گرفتند و با حمله به پاسگاه‌‌های محلی ارتش باتیستا را مجبور کردند که این منطقه را ترک کند و این افراد معدود به تدریج افزایش یافتند و یک منطقه بزرگ در اختیارشان بود که از این منطقه راه برای سرنگونی باتیستا باز شد.

 
انقلاب اکتبر شوروی نمونه‌‌ای از بکار گیری کانون‌ها و هسته‌های مقاومت

دركوبا هم یك جامعه بجان آمده زیر فشار دیكتاتوری و فساد وجود داشت، با یك حاكم نظامیكه عرصه را بر مردم تنگ كرده بود. اولین تلاش مردم برای سرنگونی دیكتاتور شكست خورد، رهبران آن قیام كه درراسشان فیدل كاسترو بود، دستگیر و تبعید شدند. انقلابیون در تبعیدگاه خود در مكزیك در جمعبندی شان به این نتیجه رسیدند كه برای سرنگون كردن رژیم تا دندان مسلح باتیستا، دیكتاتور كوبا، نیاز به یك سازماندهی مشخص و منطبق با شرایط دارد. فیدل كاسترو و یارانش  با تشكیل یك هسته سی وچند نفره از یارانش وارد خاك كوبا شدند، و مبارزه ای را آغاز كردند كه نهایتا به سرنگونی دیكتاتور كوبا منجر شد.

تجربه انقلاب كوبا را چه گوارا، در نظریه كانونهای شورشی تئوریزه كرد، خلاصه‌ی این نظریه این بود كه اگر زمینه انقلاب دركشوری آماده باشد و تودههای مردم حاكمیت را نخواهند، تعدادی عنصر از جان گذشته كه او نام كانون‌های شورشی را برآن می‌نهاد، برای سرنگون كردن دیكتاتوری كافی است، از اینجا بود كه تئوری كانونهای شورشی  متولد شد، كانون شورشی مانند موتوری كوچك با كار منظم و حساب شده خود، موتور بزرگ كه همان جامعه باشد را به حركت در میآورد.  

انقلاب اکتبر ۱۹۱۷

لنین، در سال ۱۹۱۷ موفق شد اولین انقلاب سوسیالیستی را در کشور روسیه‌ی تزاری به ثمر بنشاند. او در مسیر مبارزه برای سرنگونی دیکتاتوری تزاری به این نتیجه رسید که بدون عنصر رهبری و نفرات از جان گذشته، این مبارزات به ثمر نخواهد نشست. استدلال لنین بسیار ساده، روشن و منطقی بود؛ او می‌گفت وقتی توده‌‌های مردم وارد خیابان می‌شوند، ولی فاقد سازماندهی باشند، نیروی حاکم با برخورد خشن و قهر‌آمیز می‌تواند آنها را سرکوب کند؛ بر همین اساس لنین یک حزب پیشگام تشکیل دارد و با آموزش نفرات، هسته‌های انقلابی را تشکیل داد که زمینه ساز شورش همگانی را بوجود آوردند، در نهایت حکومت تزاری بر اثر همین قیام‌های سازماندهی شده فروپاشید.

در عمده‌ی انقلابات و جنگ‌هایی که برای استقلال در سده‌ی اخیر انجام شده، بطور عام نقش هسته‌های مقاومت و چریکی بسیار عمده بوده‌است؛ حتی در جنگ جهانی دوم این هسته‌‌ها و پارتیزان‌های مقاومت بودند که ضربات سنگینی به دستگاه هیتلر وارد می‌کردند، در انقلاب الجزایر، ویتنام و... نقش هسته‌های چریکی بسیار عمده بوده است. در انقلاب مشروطه هم استبداد توانسته بود بر تمام سنگر‌های آزادیخواهان غلبه کند؛ اما یک محله و یک خانه بود که مقاومت کرد، در محله‌ی امیرخیز، ستار خان ایستاد، بیرق‌های تسلیم را از بالای خانه‌ها پایین کشید، و جنبش مشروطه از آن نقطه تا فتح تهران پیش رفت.

پانویس

  1. کتاب جنگ چریک شهری از کارلوس ماریگلا
  2. پیام مسعود رجوی به رزمندگان ارتش آزادیبخش ملی ایران
  3. استراتژی کانون‌های شورشی- گفتگو با مهدی براعی از مسؤلان سازمان مجاهدین خلق ایران
  4. کتاب استراتژی و قیام - به قلم مسعود رجوی - صفحه‌ی ۲۸۹
  5. استراتژی کانون‌های شورشی- گفتگو با مهدی براعی از مسؤلان سازمان مجاهدین خلق ایران
  6. تلویزیون دولتی ایران - سخنرانی خامنه‌ای - ۱۹ دی ماه ۱۳۹۶
  7. عبور از جمره‌‌ دوم! - پایگاه خبری تحلیلی بهارستانه
  8. راز قدرت کانون‌های شورشی - به قلم مهدی ابریشمچی از مسؤلان سازمان مجاهدین خلق ایران
  9. تلویزیون حکومتی ایران شبکه ۱ - ۸ اردیبهشت ۱۳۹۶ اولین مناظره تلویزیونی ریاست جمهوری
  10. عبور از جمره‌‌ دوم! - پایگاه خبری تحلیلی بهارستانه
  11. راز قدرت کانون‌های شورشی - به قلم مهدی ابریشمچی از مسؤلان سازمان مجاهدین خلق ایران
  12. کتاب چه‌گوارا صفحه‌ی ۴۵ -نوشته‌ی اندرو سینکلر ترجمه‌ی حیدرعلی رضایی
  13. کتاب چه‌گوارا صفحه‌ی ۳۶-نوشته‌ی اندرو سینکلر ترجمه‌ی حیدرعلی رضایی
  14. کتاب فرهنگ علوم سیاسی، علی آقا بخشی و مینو افشاری راد
  15. وبسایت سازمان مجاهدین- راز قدرت کانون‌های شورشی به قلم مهدی ابریشمچی
  16. کتاب چه‌گوارا صفحه‌ی ۲۶ -نوشته‌ی اندرو سینکلر ترجمه‌ی حیدرعلی رضایی