کاربر:Khosro/صفحه تمرین فاطمه مثنی
فاطمه مثنی | |
---|---|
فاطمه مثنی | |
زادروز | ۱۳۴۷ تهران |
ملیت | ایرانی |
شناختهشده برای | زندانیان سیاسی، فعالان حقوق بشر |
همسر | حسن صادقی |
فاطمه مثنی، (زاده ۱۳۴۷، تهران) در سال ۱۳۶۰، در حالی که ۱۳ ساله بود بههمراه مادرش بازداشت و به زندان اوین منتقل شدند. وی حدوداً دو ماه تحت بازجویی و فشار و شکنجه قرار داشت. فاطمه مثنی متهم به مبارزه مسلحانه شده بود. وی پس از مدتی با تعدادی زندانی دیگر به زندان قزلحصار و به بند مجرد ۸ منتقل شد. سه برادر فاطمه مثنی به نامهای علی، مصطفی و مرتضی و همچنین همسر یکی از برادرانش نیز به اعدام محکوم شدند و پس از مدتی حکم عدام آنها اجرا شد. علی مثنی در حالی اعدام شد که همسر و دو کودک ۴ و ۶ سالهاش به نامهای زینب و زهره نیز زندانی بودند. فاطمه مثنی و مادرش به ترتیب پس از تحمل ۲ و ۴ سال حبس از زندان آزاد شدند. فاطمه مثنی در سال ۱۳۷۱، با حسن صادقی خرمدشتی که او نیز از زندانیان سیاسی دهه ۱۳۶۰، بود ازدواج کرد. همسر فاطمه هم همانند او در دورران نوجوانی و در سن ۱۵ سالگی بازداشت شده بود. حاصل ازدواج آنها دو فرزند دختر و پسر به نامهای مریم و ایمان بود. فاطمه مثنی برای بار دوم در روز دوشنبه ۹ بهمنماه ۱۳۹۱، به همراه همسرش حسن صادقی و فرزندان خود بهخاطر برگزاری مجلس ترحیم برای پدر همسرش، همراه با دو فرزند نوجوان شانزده و یازده سالهشان بازداشت شدند و درب منزل آنان پلمپ شد. فاطمه مثنی به مدت ۷۵ روز در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری شد. وی پس از بند ۲۰۹ به بند زنان انتقال یافت. در روز ۲۳ دیماه ۱۳۹۲، با تودیع وثیقه دویست میلیون تومانی بهصورت موقت آزاد شد. دادگاه انقلاب اسلامی در ۲۰ فروردین ۱۳۹۳، فاطمه مثنی و حسن صادقی را به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، هر کدام به ۱۵ سال حبس محکوم کرد. همزمان شعبهی ۱۶ دادگاه انقلاب نیز حکم مصادرهی تمام اموال غلامحسین صادقی، پدر حسن صادقی را صادر کرد. فاطمه مثنی در روز ۱۱ مهرماه ۱۳۹۴، جهت اجرای حکم حبس، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد. وضعیت جسمی فاطمه مثنی بسیار نامناسب گزارش شده است. او در حالیکه در بیمارستان با دستبند و پابند به تخت بیمارستان بسته شده بود، به دستور امین وزیری، دادیار ویژهی زندانیان سیاسی، از ملاقات با خویشاوندان خود محروم بود. اموال و منزل این زندانی سیاسی توسط رژیم ایران مصادره شده است.
خانواده فاطمه مثنی
فاطمه مثنی متولد ۱۵ خردادماه ۱۳۴۷، سه ساله بود که پدرش درگذشت. وی دارای یک خواهر و چهار برادر به نامهای مرتضی، علی، اسدالله و مصطفی است. حسن صادقی خرمدشتی همسر فاطمه مثنی است؛ و این زوج دارای دو فرزند به نامهای مریم و ایمان هستند.
مرتضی و علی مثنی، دو برادر فاطمه مثنی در سالهای پیش از انقلاب ضدسلطنتی، داری سابقه بازداشت و حبس به دلیل فعالیتهای سیاسی بودند. آنها همچنین دبیر مدرسه علوی و از محافظان خمینی بودند؛ اما در ماه رمضان سال ۱۳۶۰، نیروهای کمیته به منزل آنها یورش بردند و علی مثنی را بازداشت کردند. فردوس محبوبی، مادر فاطمه مثنی نیز در همان موقع به همراه فاطمه بازداشت و به زندان انداختند.[۱]
اعدام ۴ تن از خانواده مثنی
سه برادر فاطمه مثنی به نامهای علی، مصطفی و مرتضی و همچنین همسر یکی از برادرانش نیز به اعدام محکوم شدند و پس از مدتی حکم عدام آنها اجرا شد. علی مثنی در حالی اعدام شد که همسر و دو کودک ۴ و ۶ سالهاش به نامهای زینب و زهره نیز زندانی بودند.[۲]
علی مثنی متولد سال ۱۳۳۳ در تهران متولد شد. او دانشجوی رشته مهندسی بود. در نظام جمهوری اسلامی، دانشجویان اولین کسانی بودند که در معرض اعدام قرار میگرفتند. علی مثنی نیز در این شمار بود؛ و در آذرماه۱۳۶۰ در سن ۲۷سالگی اعدام شد.
مصطفی مثنی نیز در سال ۱۳۳۹، در تهران متولد شد. او پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد دانشگاه شد. مصطفی مثنی در آذرماه ۱۳۶۰، در تهران اعدام شد.[۳]
زندان اول در ۱۳ سالگی
درهمان ماه رمضان سال ۱۳۶۰، که دو برادر فاطمه مثنی را دستگیر کردند، فاطمه و مادرش فردوس محبوبی را نیز بازداشت و به زندان اوین منتقل کردند. فاطمه مثنی تنها ۱۳ سال داشت و مادرش ۵۰ ساله بود. فاطمه را از مادرش جدا کرده و در سلولهای ۳۱۶ روی نانوایی زندان اوین که گرمای شدیدی داشت انتقال دادند؛ و از مادر و برادرانش بیخبر بود. وی بیش از دو ماه بازجویی در حضور لاجوردی رئیس زندان اوین، تحت فشار و شکنجه قرار داشت. فاطمه مثنی و خانوادهاش درهمان روزها توسط محمدی گیلانی محاکمه شدند. فاطمه مثنی درحالی که دختر نوجوانی بود به مبارزه مسلحانه متهم شده بود. فاطمه شبها در سلول انفرادی زندان اوین با صدای رگبار اعدامهای دسته جمعی هر شب را به صبح میرساند.
فاطمه مثنی پس از مدتی با تعدادی زندانی دیگر به زندان قزلحصار و به بند مجرد ۸ منتقل شد. پس از اعدام برادران فاطمه مثنی، مادر فاطمه نیز به زندان قزلحصار و همان بند انتقال داده شد. وضعیت این بند از به لحاظ بهداشتی بسیار نامناسب و پُر از حشرات موذی و موش بود. هر شب گروهی از پاسداران بندها به دستور داوود رحمانی رئیس سابق زندان قزلحصار، با هجوم به بند، زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار داده و با شلاق به همراه کلاغ پر در سالن طویل زندان قزلحصار زندانیان را تا صبح مورد اذیت و آزار و شکنجه قرار میدادند. فاطمه مثنی در این باره میگوید:
«یک روز داوود رحمانی به داخل بند آمد و فردی که کمونیست بود برای هر اذان باید ۱۵ ضربه شلاق میخورد تا مسلمان شود.»
مدتی پس از اعدام برادران فاطمه مثنی، یک روز رئیس زندان فاطمه را صدا کرد و به او خبر اعدام سه برادرش یعنی مرتضی، علی و مصطفی را داد؛ اما فاطمه به مادرش چیزی نگفت. وی همواره در تنهایی گریه میکرد تا مادرش از این مصیبت خبردار نشود. پس از مدتی زندانی سیاسی فاطمه مثنی را از مادرش جدا کردند؛ و به بند ۴ عمومی انتقال دادند. سرانجام هم پاسداربندهای زنان، مادر فاطمه را از اعدام فرزندانش آگاه کردند. مادر خانوادهی مثنی با وجود اینکه داغدار فرزندان اعدام شدهاش بود، همواره به زنان بارداری که همگی آنها شوهرانشان اعدام شده بودند، کمک میکرد؛ و با تجارب خود در نگهداری فرزندان تازه متولد شدهی آنان یاری میرساند. با همهی این همه سختیها و مشکلات، مادر فاطمه مثنی به لحاظ جسمانی بسیار ناتوان شده بود و مدتهای طولانی در بهداری زندان بستری شد؛ و فاطمه مثنی نیز همواره شاهد رنج های مادرش بود.[۱]
حسن صادقی همسر فاطمه مثنی طی نامههایی به سازمانهای بینالمللی حقوق بشر و گزارشگران ویژه ایران، با توضیح بخشی از شکنجههایی که او و همسرش در دهه ۱۳۶۰، در زندان تحمل کردند، نوشته است که به عنوان یک نمونه، در اثر ضربات کابل به کف پا، من بخشی از بینایی و توانایی راه رفتنم را از دست دادهام و همسرم نیز به انواع مشکلات روحی و روانی گرفتار شده است.[۴]
آزادی از زندان اول
فاطمه مثنی و مادرش به ترتیب پس از تحمل ۲ و ۴ سال حبس از زندان آزاد شدند. آنها به خاطر مصادره اموال و منزلشان از طرف حکومت، مجبور به ساختن زندگی دوبارهای شدند. فاطمه مثنی مشغول به کار خیاطی شد و سرپرستی خود و مادر بیمارش را به عهده گرفت. مادر خانوادهی مثنی تقریباً ۵ سال در بیمارستانهای مختلف تحت درمان بیماریهای جسمی و روحی ناشی از مصیبت و درد و رنجهای دوران زندان قرار داشت.[۱]
ازدواج و تشکیل خانواده
فاطمه مثنی در سال ۱۳۷۱، با حسن صادقی خرمدشتی که او نیز از زندانیان سیاسی دهه ۱۳۶۰، و سابقه ۶ سال زندان را داشت، ازدواج کرد. همسر فاطمه هم همانند او در دورران نوجوانی و در سن ۱۵ سالگی بازداشت شده بود. حاصل ازدواج آنها دو فرزند دختر و پسر به نامهای مریم و ایمان بود.[۱]
دستگیری و زندان دوم
فاطمه مثنی برای بار دوم در روز دوشنبه ۹ بهمنماه ۱۳۹۱، به همراه همسرش حسن صادقی و فرزندان خود بهخاطر برگزاری مجلس ترحیم برای پدر همسرش، از اعضای مجاهدین خلق که در کمپ لیبرتی در اثر سرطان درگذشته بود، (همراه با دو فرزند نوجوان شانزده و یازده سالهشان) بازداشت شدند و درب منزل آنان پلمپ شد.[۵]
مریم دختر این دو زندانی سیاسی پس از گذشت سه روز و پسرشان ایمان نیز که زیر سن قانونی بود پس از حدود یک ماه و نیم بازداشت و بازجویی از زندان آزاد شدند.[۶]
فاطمه مثنی به مدت ۷۵ روز در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین نگهداری شد. وی پس از بند ۲۰۹ به بند زنان انتقال یافت. در روز ۲۳ دیماه ۱۳۹۲، با تودیع وثیقه دویست میلیون تومانی بهصورت موقت آزاد شد.[۷]
ماشاالله احمدزاده، قاضی شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی در ۲۰ فروردین ۱۳۹۳، فاطمه مثنی و حسن صادقی را به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، هر کدام به ۱۵ سال حبس محکوم کرد. همزمان شعبهی ۱۶ دادگاه انقلاب نیز حکم مصادرهی تمام اموال غلامحسین صادقی، پدر حسن صادقی را صادر کرد.[۴]
فاطمه مثنی در همین بازجوییهای بازداشت اخیرش از بازجو سئوال کرده بود: “ستم تا چند نسل بعد، کودکان ما را در بر خواهد گرفت؟ “
فاطمه مثنی در روز ۱۱ مهرماه ۱۳۹۴، جهت اجرای حکم حبس، بازداشت و به زندان اوین منتقل شد؛ و پس از ۴ ماه همسر وی حسن صادقی نیز زمانی که برای ملاقات با همسر خود به سالن ملاقات زندان اوین رفته بود، بازداشت و جهت تحمل حبس به زندان رجایی شهر کرج منتقل شد. هماکنون فاطمه مثنی در بند زنان زندان اوین و همسرش نیز در زندان رجاییشهر کرج دوران محکومت خود را سپری میکنند.[۱]
یکی از نزدیکان خانوادهی زندانی سیاسی فاطمه مثنی دربارهی بازداشت او گفته است:
«مأمورانی که خود را از دادستانی معرفی کردند، عصر روز چهارشنبه خانم فاطمه مثنی را که در مرخصی بود به طرز وحشتناکی در مقابل چشمان دختر کوچک و پسرشان بازداشت کردند، به او دستبند زدند و به زندان اوین منتقل کردند. این در حالی است که هیچ اعلام قبلی در مورد بازگشت خانم مثنی به زندان به ایشان ابلاغ نشده بود.[۸]
وضعیت فاطمه مثنی و همسرش در زندان
زندانی سیاسی فاطمه مثنی با وجود شرایط نامساعد جسمی و نیاز به رسیدگی پزشکی، در قرنطینه بند زنان زندان اوین نگهداری میشود. وضعیت جسمی فاطمه مثنی بسیار نامناسب گزارش شده؛ و دارای مشکلات گوارشی شدیدی از جمله اسهال و استفراغ است و قادر به خوردن غذا نیست؛ و بهجای انتقال به بهداری زندان، تاکنون چند بار در قرنطینه به وی سرم وصل کردهاند. فاطمه مثنی در ۲۹ مردادماه ۱۳۹۹، بهخاطر بیهوشی از شدت بیماری، به بیمارستان طالقانی در تهران منتقل شد. او در حالیکه در بیمارستان با دستبند و پابند به تخت بیمارستان بسته شده بود، به دستور امین وزیری، دادیار ویژهی زندانیان سیاسی، از ملاقات با خویشاوندان خود محروم بود. فاطمه مثنی به تاریخ ۵ شهریورماه ۱۳۹۹، به دستور همین دادیار بدون طی کردن مراحل درمان به زندان اوین بازگردانده شد.[۲]
ایمان صادقی پسر حسن صادقی خرمدشتی و فاطمه مثنی میگوید که والدینش در زندان به مراقبتهای پزشکی نیاز دارند ولی مقامات قضایی- امنیتی توجهی نکرده و با وجود اینکه با هزینهی خانواده، با دکتر هماهنگی و نوبت گرفته شده است، مسئولین با اعزام نکردن پدر و مادرش به بیمارستان در روند درمان آنان کارشکنی میکنند. ایمان صادقی میگوید:
«هر دو بیماریهای مختلف و احتیاج به درمان دارند که پیگیری نمیکنند و جلوی اعزامشان را میگیرند، مخصوصاً پدرم که وضعش خوب نیست، راه نمیتواند برود و زخم معده و ستون فقرات و درد میکشد. من با هزینه خودم برای پدر در بیمارستان وقت گرفتم، بعد از کلی هماهنگی و نامه و رفت و آمد فقط یک جلسه اجازه دادند؛ و بعد با این که دکتر مراجعه مجدد و پیگیری تجویز کرد، دیگر همکاری نکردند و اجازه ندادند اعزام شود، یعنی هیچ نتیجهای نگرفتیم… بخش زیادی از بیماریها و مشکلات پزشکی پدر و مادرم به دهه شصت برمیگردد که در اوین و رجاییشهر زندان بودند.»[۴]
فرزندان خانم فاطمه مثنی با وجود مراجعه مکرر به بیمارستان، تاکنون موفق به ملاقات با مادرشان نشدهاند. به فرزندان فاطمه مثنی گفته شده است که این ممنوعیت ملاقات و بسته شدن به تخت، به دستور دادیار زندان امین وزیری صورت گرفته است. زندانی سیاسی فاطمه مثنی از بیماریهای کولیت روده و میگرن شدید عصبی رنج میبرد.[۹]
زندانی سیاسی فاطمه مثنی هم اکنون از دسترسی به خدمات درمانی محروم است. او همچنین درسال ۱۳۹۵، از ناحیه پا در زندان دچار پارگی تاندون شد که با کارشکنی و تأخیر دو ماه و نیم به بیمارستان اعزام گردید؛ ولی برای درمان او کاری جدی انجام نشد.[۵]
وی پس از بازگشت از بیمارستان به خاطر اینکه از رسیدگی پزشکی کافی برخوردار نبود، پس از مدتی افزایش درد در ناحیه پا را به مسئولین زندان گزارش کرد که با بیتوجهی آنها و بهداری زندان روبرو شد، سرانجام پس از چند ماه تأخیر و تحمل درد، مرکز درمانی خارج از زندان، پارگی مضمن تاندون و قصور مسئولان زندان در اعزام به موقع فاطمه مثنی را مورد تأیید قرار داد.[۱۰]
ممنوعالملاقات به دستور دادیار
درحال حاضر فاطمه مثنی در زندان اوین و حسن صادقی در زندان رجایی شهر کرج پنجمین سال از حبس خود را سپری میکنند. درخواست اعاده دادرسی این دو زندانی سیاسی نیز در آبانماه ۱۳۹۷، برای دومین بار در شعبه ۳۳ دیوانعالی کشور به ریاست قاضی نیازی رد شد. فاطمه مثنی و حسن صادقی از بهمن ۱۳۹۷، فقط ۳ ملاقات با یکدیگر داشتهاند. ممنوعالملاقاتی این دو زندانی سیاسی به دستور امین وزیری، دادیار ناظر بر زندانیان سیاسی در زندان اوین صورت گرفته است. این درحالی است که طبق قانون حتی اگر آنها در زندانهای جداگانه محبوس هستند. از جمله، ملاقاتهای ماهانه موسوم به «بین زندان»، که طی آنها مردان اعضای خانواده که در زندانهای سطح تهران و البرز نگهداری میشوند، به زندانهایی چون اوین برای دیدار با بستگان دربند خود انتقال داده میشوند.[۱۱]
مصادره اموال و منزل
دادگاه نظام جمهوری اسلامی، فاطمه مثنی و حسن صادقی خرمدشتی را مجموعاً به ۳۰ سال زندان و همچنین مصادره منزل و محل کسب آنها محکوم کرده است. منزل این دو زندانی سیاسی در شرق تهران واقع شده است که تنها سرپناه دو فرزند این پدر و مادر و همچنین مادر ۸۹ ساله خانم فاطمه مثنی بود.[۱۲]
فاطمه مثنی که اخیراً از زندان اوین به مرخصی اعزام شده بود، هنگامی که در خانه حضور داشت با حکم مصادرهی منزل مواجه شد. این خانه تنها سرپناه فرزندان فاطمه مثنی و مادر سالخورده ۸۹ سالهاش است. تنها محل کسب این خانواده نیز در اسفندماه سال ۱۳۹۷، توسط همین ستاد با حکمی مشابه مصادره شده بود. مصادرهی این منزل در حالی است که مادر فاطمه مثنی علاوه بر کهولت سن و بیماری پوکی استخوان، در سالهای اخیر سه بار تحت عمل جراحی قرار گرفته است.[۱۱]
اصل ۴۹ قانون اساسی، پس از استقرار جمهوری اسلامی جهت تعیین تکلیف اموال و داراییهای رها شدهی سیاستمداران و کارکنان رژیم شاه سابق که مالکی ندارد، وضع شد؛ اما کمکم دامنهی آن گستردهتر شد. اصل ۴۹ قانون اساسی بر این فرضیه استوار است که: از آنجا که کارکنان رژیم شاهنشاهی ایران اموال خود را از راههای نامشروع کسب کردهاند، اگر مدعی وجود نداشت، اموال غصبی به حساب آمده و میتواند توسط حاکم و به نفع بیتالمال مصادره شود. اجرای این اصل را نهادی موسوم به ستاد اجرایی فرمان امام به عهده گرفت؛ و به تدریج دامنهی آن را گسترش داد، به طوری که این نهاد اکنون یکی از ثروتمندترین نهادهای خیریه رژیم ایران بهشمار میرود.
ایمان صادقی فرزند فاطمه مثنی دربارهی مصادره اموال و خانهی آنها میگوید:
«این اموال متعلق به پدربزرگ من است که اوایل انقلاب از ایران خارج شدند؛ و از اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند، بعد از فوت پدربزرگ این املاک به عنوان وارث به پدر من میرسید؛ و از قبل هم طی سالها در اختیار پدرم بود. دادگاه به این دلیل که پدربزرگم مخالف جمهوری اسلامی بوده، گفته باید املاکش مصادره شود، تقریباً همه اموال پدربزرگم را در کاشان و مغازهای که ما در آن کار میکردیم مصادره شده، الان هم دست روی خانهای گذاشتند که توی آن زندگی میکنیم… از خانواده ما، الان من بیرون هستم و خواهر کوچکم، من که ۲۵ سال سنم است و خواهرم یک دختر ۱۵ شانزده ساله است، علاوه بر یک خانه در کاشان، مغازهی ما را مصادره کردند؛ و منبع درآمد دیگری نداریم. به تازگی هم روی خانهای دست گذاشتند که ما در آن زندگی میکنیم، اگر این خانه را از ما بگیرند باید گوشهی خیابان زندگی کنیم چون جای دیگری نداریم و کار من در این وضعیت اقتصادی از هزینههای روزانه بیشتر نیست، اگر خودم به تنهایی بودم میشد کاری کرد اما از زمان هشدار برای مصادره خانه، فکر و استرس همه بیشتر شده و ذهنم مشغول این است که چه کاری برای خواهر و مادربزرگم انجام دهم.»[۴]
نامهی آرش صادقی
وضعیت و شرایط زندانی سیاسی فاطمه مثنی و همسرش و فشارهایی که بر خانواده آنها وارد میشود؛ بارها اعتراضاتی را به همراه داشته است. زندانی سیاسی آرش صادقی که خود در زندان رجاییشهر زندانی است، در فروردینماه سال ۱۳۹۸، در نامهای با اشاره به سرکوبهای دهه شصت و فشاری که بر خانوادهی زندانیان و اعدامشدگان میآوردند، از حسن صادقی و فاطمه مثنی به عنوان نمونههایی از قربانیان آن سالها یاد کرد؛ و از نهادهای حقوق بشری خواست صدای این خانواده باشند.[۱۲]
نامهی یکی از همبندیهای فاطمه مثنی
نامهی یکی از همبندیهای سابق فاطمه مثنی به دست حصارنیوز رسیده است که وضعیت و شرایط فاطمه مثنی در زندانهای نظام جمهوری اسلامی ایران را توضیح میدهد. در بخشی از این نامه آمده است:
«مهم نیست که من چه کسی هستم، سؤال این است که فاطمه مثنی کیست و چه بر او گذشته است؟!
در شبکه های اجتماعی دیدم که خانم فاطمه مثنی بخاطر بیماری از زندان به بیمارستان منتقل شده است. به شدت نگران حال او شدم، چرا که نام او همیشه مرا به یاد خاطرات دهه شصت و زندان پیوند میزند و در عین حال شرایط بهغایت هولناکی که او به همراه مادرش و همچنین همسر برادر و دو برادر زاده خردسالش زینب ۳ ساله و زهره ۲ ساله، در آن بهسر میبرند.
... از همبندیان فاطمه در سال ۶۰ هستم و از آنجاییکه دقیقاً در یکروز دستگیر شده بودیم (سحرگاه ۱۹ رمضان در سال ۱۳۶۰) بهخوبی او را بهخاطر میآورم. دختر بچهای ۱۴–۱۳ ساله که مادرش هم در کنار او بود. علاوه بر بقیه کسان دیگر که در بالا گفتم که اینها را در روزهای بعد فهمیدم… بعد از آزار و اذیت و شکنجه دربند ۲۰۹ که آنموقع درست بالای نانوایی بود و با گرمای طاقت فرسا که چند ماهی طول کشید، ما را با یک دستگاه اتوبوس به بند زنان قزل حصار منتقل کردند. آنجا بود که دیگر آشنا شده و میدانستم که دو برادر دیگر فاطمه یعنی علی مثنی (که همسر و دو دختر خردسالش هم پیش ما گروگان گرفته شده بودند) معلم مدرسه علوی و مصطفی مثنی (دانشجو حقوق) هم در زندان هستند و اساساً همهی خانواده را به خاطر این دو برادر گرفته اند. این را وقتی دانستم که داوود رحمانی معروف به حاج داوود جلوی بند، به مادر مثنی و فاطمه و همه بچههای دیگر گفت: ” خوب، مصطفی هم به اعدام محکوم شده و بهزودی حکمش اجرا میشود”
نمیتوان حالی که بر این بندگان خدا و همهی ما مستولی شد را تصور کرد یا حداقل من نمیتوانم و بعید میدانم که قلمی بتواند آنهمه شقاوت و سنگدلی و سبوعیت را که از امثال حاج داوود یا برادرش اسماعیل میجوشید را بر کاغذ بغلطاند. در آن روزها فاطمه را میدیدم که با اضطراب روزنامهای را که به بند میآمد سریعتر از همه نگاه میکرد (اسامی اعدام شدگان) تا اگر اسمی از برادرش در میان آنها بود قلمی کند که مادرش متوجه نشود… اگرچه نهایتاً موفق نشد و به فاصله کوتاهی بعد از تیرباران شدن برادر کوچکتر (مصطفی) مطلع شدند، مادر مثنی و فاطمه شبها مخفیانه سر را زیر پتو میکردند و با تمام وجودشان در زیر پتو میگریستند تا حاج داوودهایی که در لمپنی و بد دهانی نسخهی دیگر شعبان بیمخها بودند، از این گریهها سوءاستفاده یا احساس پیروزی و قدرت نکنند.
برای دختری ۱۴–۱۳ ساله که با اعدام برادرش مواجه شده، مسلط بودن بر خود، کاری شاق است تا چه رسد که تسلیگر مادر فرزند از دست داده هم باشد. هنوز از غم ازدست دادن برادرش مصطفی بیرون نیامده بود که چشمش به اسم برادر دیگرش علی مثنی افتاد که در لیست اعدام شدگان بود (کمتر از یک ماه بعد از برادرش مصطفی) حال علاوه بر خود و مادرش، همسر برادر و دو برادر زاده خردسالش زینب و زهره، هم همسر و پدرشان را از دست داده بودند شاید چنین شرایطی برای کمتر کسی حتی قابل باور و تصور باشد، ولی هنوز یکسال از اعدام این دو برادر فاطمه نگذشته بود که در بهار سال ۶۱ چند هفته قبل از آزاد شدنم از زندان، گروه دیگری از مجاهدین اعدام شدند که برادر سوم فاطمه، مرتضی هم جز آنها بود. مرتضی از زندانیان زمان شاه بود که سال ۵۷ آزاد شده بود. با وجودیکه سه برادر او اعدام شده بودند ولی تا سالهای ۷۶–۷۵ از محل دفن آنها هم اطلاع نداشتند تا در نهایت با پرداخت مبالغ زیاد پول از کانالهای محل، دفن ۲ برادر را در بهشت زهرا و یکی را احتمالاً در یک قبرستان رشت پیدا کردند (یا چنین فهمیده بودند چون همه در گورهای دسته جمعی دفن شده بودند و اسم و نشانی وجود نداشت) سال ۹۴ مجدداً و اینبار فاطمه را به همراه همسرش حسن صادقی و تنها بهخاطر برگزاری مراسم ختمی برای پدر شوهرش حاج غلامحسین صادقی دستگیر کردند و هر کدام به ۱۵ سال زندان محکوم شدند، خود فاطمه در زندان اوین و همسرش در زندان رجایی شهر کرج، با دو فرزند که بدون حضور پدر و مادر در خانهای زندگی میکنند که همین خانه را هم اخیراً همراه همهی دارایی و مغازه کوچکشان که پیشتر مصادره کرده بودند مصادره کردهاند. قوه قضائیه کافی نبود، ستاد اجرایی فرمان امام هم برای نابودی این خانواده و تاراج و مصادره اموالشان به میدان آمد.
سالها بود که از فاطمه مثنی خبری نداشتم، تقریباً از سالهای ۶۱ و ۶۲ تا اولین بار که ۵–۴ سال پیش از دستگیری مجددش با خبر شدم و باز همین هفته از انتقالش به بیمارستان مطلع شدم این خبر مرا بر آن داشت تنها این نمونه را بهانه قرار دهم تا مفهوم اقتدار نظام و رأفت به اصطلاح اسلامی در قوه قضائیه رئیسی یعنی چه؟ واینکه چهها در طی این ۴۰ ساله بر میلیونها خانواده ایرانی رفته است. من یک زندانی و همبندی فاطمه مثنی در سالهای۶۰ و ۶۱ بودهام. مهم نیست که من کی هستم و نامم چیست؟ بلکه سؤال این است که فاطمه مثنی کیست؟ و چه بر او گذشته و میگذرد… تا بدانیم برایران و ایرانی چه گذشته و چه میگذرد؟! - همبندی سابق»[۱۳]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ از ۱۳ سالگی فاطمه مثنی تا ۱۳ سالگی دخترش - سایت ملّیون
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ زندانی سیاسی فاطمه مثنی و نگهداری وی در قرنطینه - سایت ایرانهرم
- ↑ علی و مصطفی مثنی - سایت پیشتازان آزادی ایران
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ فاطمه مثنی و حسن صادقی از زندان تا مصادره غیرقانونی اموال - سایت کمپین حقوق بشر ایران
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ زندانی سیاسی فاطمه مثنی کیست؟ - سایت جوانهها
- ↑ بازداشت فاطمه مثنی جهت تحمل ادامه حبس - سایت هرانا
- ↑ فاطمه مثنی - سایت آفتابکاران
- ↑ بازداشت فاطمه مثنی جهت تحمل ادامه حبس - سایت اخبار روز
- ↑ فاطمه مثنی از زندان اوین به بیمارستان منتقل شد - سایت ملّیون
- ↑ گزارشی از آخرین وضعیت حسن صادقی و فاطمه مثنی - سایت ایرانگلوبال
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ مصادره منزل فاطمه مثنی و حسن صادقی، زوج زندانی - سایت خبرگزاری هرانا
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ مصادره خانه دو زندانی سیاسی - سایت رادیو فردا
- ↑ فاطمه مثنی کیست - سایت خبرگر