علی باکری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| اندازه جعبه = | | اندازه جعبه = | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
| نام = | | نام = علی باکری | ||
| تصویر = | | تصویر =[[پرونده:علی باکری.jpg|جایگزین=علی باکری|بندانگشتی|علی باکری|وسط]] | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| عنوان تصویر = | | عنوان تصویر = | ||
| زادروز = | | زادروز = ۱۳۳۲ | ||
| زادگاه = | | زادگاه = میاندو آب | ||
| تاریخ مرگ = ۳۰ فروردین | |||
| مکان مرگ = | | تاریخ مرگ = ۳۰ فروردین ۵۱ | ||
| مکان مرگ =تهران | |||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |عرض جغرافیایی محل دفن= | ||
|طول جغرافیایی محل دفن= | |طول جغرافیایی محل دفن= | ||
خط ۱۶: | خط ۱۷: | ||
<!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض غرب--> | <!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض غرب--> | ||
|longd=|longm=|longs=|longEW=E | |longd=|longm=|longs=|longEW=E | ||
| محل زندگی = | | محل زندگی =تهران | ||
| ملیت = | | ملیت =ایرانی | ||
| نژاد = | | نژاد = | ||
| تابعیت = | | تابعیت =ایران | ||
| تحصیلات =دانشجوی رشته | | تحصیلات =دانشجوی رشته شیمی | ||
| دانشگاه =دانشکده | | دانشگاه =دانشکده فنی تهران | ||
| پیشه = | | پیشه =استاد یار دانشکده صنعتی (شریف) | ||
| سالهای فعالیت = | | سالهای فعالیت =از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱ | ||
| کارفرما = | | کارفرما = | ||
| نهاد = | | نهاد = | ||
| نماینده = | | نماینده = | ||
| شناختهشده برای = | | شناختهشده برای = | ||
| نقشهای برجسته = | | نقشهای برجسته = | ||
| سبک = | | سبک = | ||
| تأثیرگذاران = | | تأثیرگذاران = | ||
خط ۳۹: | خط ۴۰: | ||
| مخالفان = | | مخالفان = | ||
| هیئت = | | هیئت = | ||
| دین = | | دین =اسلام | ||
| مذهب = | | مذهب =شیعه | ||
}} | |||
| | [[پرونده:علی باکری 3.jpg|جایگزین=علی باکری |بندانگشتی|علی باکری ]] | ||
| | علی باکری از اعضای مرکزیت [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] است که در سال ۱۳۲۲ به دنیا آمد. وی تحصیلات آکادمیک خود را در [[دانشگاه تهران]] در رشتهی شیمی گذراند. علی باکری در سال ۱۳۴۴ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. علی باکری در سال ۱۳۴۸ به عضویت سازمان درآمد و فعالیتهای خود را در این سازمان شروع کرد. او جهت آموزش نظامی چندین بار به بیروت اعزام شد. علی باکری در اول شهریور سال ۱۳۵۰ توسط [[ساواک]] دستگیر و بعد از محاکمه به اعدام محکوم شد. حکم اعدام وی در سحرگاه ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ به همراه سه تن دیگر از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در پارک [[چیتگر]] تهران به اجرا درآمد. | ||
| | |||
''' ''' | |||
== زندگی و تحصیلات == | |||
علی (بهروز) باکری در سال ۱۳۲۲ در مياندوآب به دنيا آمد. (از دوران کودکی وی اطلاعات دقیقی در دسترس نیست). در سال ۱۳۴۱ با رتبهی اول در رشتهی مهندسی شيمی در [[دانشگاه تهران]] پذيرفته شد و برای ادامهی تحصیل از زادگاه خود به تهران میرود. وی در سال ۱۳۴۵ با رتبهی ۱ از دانشگاه فارغ التحصيل شد و بلافاصله پس از آن به تدريس در دانشگاه صنعتی شریف پرداخت. او بعد از [[واقعهی ۱۵ خرداد]] ۱۳۴۲ خواندن کتب مذهبی و آثار [[مهندس مهدی بازرگان]] وارد صحنهی سیاست شد.<ref name=":0">نشریهی سازمان مجاهدین خلق ایران شمارهی ۴۴ ـ ۳۰ فروردین ۱۳۵۹</ref> | |||
== فعالیتهای سیاسی == | |||
== | آشنایی علی باکری با جریانات سیاسی به دوران تحصیل او در دانشگاه برمیگردد که تحت تأثير فعالیتهای جریاناتی چون جبهه ملي و نهضت آزادي قرار میگیرد. [[واقعهی ۱۵ خرداد]] وی را به عرصهمبارزه میکشاند. او با داشتن پيش زمينهی مذهبي و مطالعهی آثار افرادي چون [[مهندس بازرگان]] فعالیتهای خود را در [[نهضت آزادی]] آغاز میکند. در سال ۱۳۴۴ توسط [[ناصر صادق]] با [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آشنا میشود و در کلاسهاي مطالعاتي سازمان مجاهدين خلق ایران شرکت نموده و تحت آموزشهای [[سعید محسن]] ـ از بنیانگذاران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] ـ قرار میگیرد. | ||
علی | |||
== عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران == | |||
[[پرونده:علی باکری 2.jpg|جایگزین=علی باکری|بندانگشتی|250x250پیکسل|علی باکری]] | |||
علی باکری در سال ۱۳۴۸ به عضویت سازمان مجاهدین خلق ایران درمیآید. او اولین نفر از اعضای مرکزیت [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] است که بعد از تأسیس این سازمان به عضویت مرکزیت درمیآید. در اواسط سال ۱۳۴۹ از شغل خود در دانشگاه استعفا داده و به طور حرفهای به فعالیت در سازمان مجاهدین میپردازد. علی باکری جهت آموزشهای نظامی چندین بار به لبنان سفر میکند و نزد مسؤلان الفتح میرود. در اواخر سال ۱۳۴۹ علی باکری به بهانهی ادامهی تحصيل با اخذ گذرنامهی رسمی از راه دبی به بيروت میرود و در آنجا در مورد تعليمات نظامی با مسئولين جنبش فتح گفتگو میکند. پس از آن در اواخر سال ۱۳۴۹ به منظور شناسايی سازمانها و گروههای مبارز خارج از کشور به اتفاق [[علی اصغر بدیع زادگان|بديع زادگان]] به فرانسه میرود. | |||
در بازگشت، او چهار قبضه مسلسل، سه قبضه اسلحه کمری،۱۵۰ تير فشنگ کاليبر ۹ ميليمتری و خفيف و ۵۰۰ عدد نارنجک و بمب گاما ساختهی اسپانيا را با جاسازی در چمدان به صورت قاچاقی وارد کشور میکند.<ref name=":0" /> | |||
او علاوه بر مسؤلیتهای سازمانی خود به عنوان سرپرست گروه شیمی، جزوهای نیز در بارهی مواد منفجره تدوین نمود. | |||
== دستگیری علی باکری == | |||
علی باکری طی فعالیتهای سیاسی خود دو بار توسط ساواک دستگیر شد. او برای اولين باردر ۵ مرداد ۱۳۴۹ در تربت حيدريه به همراه [[رضا رضایی]] از سوی [[ساواک]] مورد سوء ظن قرار گرفت و دستگیر شد. ولی بعد از مدتی آزاد گردید. | |||
در روز اول شهريور ماه ۱۳۵۰ با هجوم گستردهی نيروهای ساواک و کميتهی مشترک ضد خرابکاری به خانهی تيمی [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدين خلق]]، ۴۲ تن از اعضای آن دستگير شدند که در ميان آنها ۱۱ نفر از اعضای کادر مرکزی سازمان وجود داشتند. علی باکری هم در این هجوم گسترده دستگیر شد.<ref>نشریهی سازمان مجاهدین خلق ایران شمارهی ۴۴ ـ ۳۰ فروردین ۱۳۵۹</ref> | |||
== | == علی باکری در دادگاه نظامی == | ||
علی | علی(بهروز) باکری با شکوهترين فراز زندگیاش را با جملهای که در بيدادگاه نظامی [[محمد رضا شاه پهلوی|شاه]] بر زبان آورد فرياد کرد: «عمر متوسط يک مجاهد شش ماه است!» اين جمله عمق فهم و | ||
[[پرونده:علی باکری ـ مزار در بهشت زهرا.jpg|جایگزین=علی باکری ـ مزار در بهشت زهرا|بندانگشتی|علی باکری ـ مزار در بهشت زهرا]] | |||
انگیزهی وی را از زندگی و مبارزه نشان میدهد که علم به شهادت در راهی پر پيچ و خم غير از نيت کردن برای کشته شدن است. | |||
او | او ضمن تلاش برای بقاء می دانست راهی که در آن گام نهاده، راهی پرخطر است و به شهادت منجر میشود. او از همه وابستگیها دل کند و وارهيد. او عاشق پيشهای بود که عاشقی را قمار نمیدانست و هيچ چشمانداز و روزنهای برای «برد» نداشت. | ||
علی | يکی از مهمترين دلايلی که سبب شد تا نام علی باکری کمتر از سايرين مطرح شود محاکمه غيرعلنی و مرموز وی بود به طوريکه به اذعان بسياری، علی تنها عضو سازمان مجاهدين بود که هرگز مشخص نشد در چه زمانی و در چه دادگاهی محاکمه شد. اين مطلب را هم لطف الله ميثمی در خاطرات خود مطرح کرده است و هم در کتاب «محاکمات سياسی در ايران» به قلم «بهروز طيرانی» آمده است.<ref>کتاب محاکمات سیاسی به قلم بهروز طیرانی</ref> | ||
== علی باکری از نگاه دیگران == | |||
احمد نقی زاده در مقاله ای با عنوان «علی باکری، بدون روتوش» که توسط وبگاه آينا نيوز منتشر شده در مورد علی باکری مینويسد: «با شکوفايی بهار سال ۵۱ نوع نگاه و بينش او در جريان محاکمهاش ، گويشی تازه از حرکت سالار شهيدان حضرت امام حسين(ع) ارائه داد. در آن زمان در آموزشهای جاری سنتی می گفتند تحقيق روی نهضت امام حسين(ع) به گمراهی منجر می شود چرا که در نهايت به اين نکته می رسد که: اگر امام حسين(ع) علم داشته که شهيد میشود پس چرا خود را به هلاکت انداخت؟ و اگر علم نداشته بنابر اين علم امام نقض می شود! اما باکری با الهام از حرکت امام حسين(ع) در انديشه و خط مشی خود بينش جديدی را ارائه کرد. او از موقعيت اجتماعی ، تحصيلات، سرمايه و حتی عشق به دختری که گويا از مدتها پيش در اروميه نامزد کرده بود گذشت و با علم به اينکه در قبال اين ايثار نبايد به چيزی دل خوش کند، با الهام از قيام حضرت اباعبدالله الحسين(ع) به اين نتيجه رسيد که وقتی ظلم در اجتماع سنت میشود تنها راه مبارزه با آن شورش و طغيانی عاشقانه و گذشتن از همه چيز است.»<ref>مقالهی احمد نقی زاده با عنوان «علی باکری، بدون روتوش» ـ وبگاه آينا نيوز</ref> | |||
== | == جملاتی از علی باکری == | ||
* عمل را که شروع کردی، ضربه میخوری، ضربه نخوردن ندارد. منتها باید سعی کنی کمتر ضربه بخوری | |||
* شرایطی بر ما تحمیل خواهد شد. ما باید خود را به نقطهای ازآمادگی برسانیم که درصورت روبرو شدن با وقایع غیرقابل پیش بینی، قادر به حفظ خود باشیم. | |||
== | == شهادت علی باکری == | ||
علی باکری | علی باکری سرانجام به همراه [[محمد بازرگانی]] (از اعضای سازمان مجاهدین و اهل اروميه)، [[ناصر صادق|مهندس ناصر صادق]] و [[علی میهندوست|مهندس علی ميهندوست]] در سحرگاه ۳۰ فروردين ماه سال ۱۳۵۱در میدان چیتگر تهران به جوخهی تیرباران سپرده شد. پیکر او به صورت مخفيانه توسط [[ساواک]] در قطعهی ۳۳ بهشت زهراء تهران دفن گرديد.<ref>نشریهی سازمان مجاهدین خلق ایران شمارهی ۴۴ ـ ۳۰ فروردین ۱۳۵۹</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس|۲}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۹ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۳۲
علی باکری | |
---|---|
زادروز | ۱۳۳۲ میاندو آب |
درگذشت | ۳۰ فروردین ۵۱ تهران |
محل زندگی | تهران |
ملیت | ایرانی |
تابعیت | ایران |
تحصیلات | دانشجوی رشته شیمی |
از دانشگاه | دانشکده فنی تهران |
پیشه | استاد یار دانشکده صنعتی (شریف) |
سالهای فعالیت | از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۱ |
تأثیرپذیرفتگان | اعضاء و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران |
حزب سیاسی | سازمان مجاهدین خلق ایران |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
علی باکری از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران است که در سال ۱۳۲۲ به دنیا آمد. وی تحصیلات آکادمیک خود را در دانشگاه تهران در رشتهی شیمی گذراند. علی باکری در سال ۱۳۴۴ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. علی باکری در سال ۱۳۴۸ به عضویت سازمان درآمد و فعالیتهای خود را در این سازمان شروع کرد. او جهت آموزش نظامی چندین بار به بیروت اعزام شد. علی باکری در اول شهریور سال ۱۳۵۰ توسط ساواک دستگیر و بعد از محاکمه به اعدام محکوم شد. حکم اعدام وی در سحرگاه ۳۰ فروردین ۱۳۵۱ به همراه سه تن دیگر از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در پارک چیتگر تهران به اجرا درآمد.
زندگی و تحصیلات
علی (بهروز) باکری در سال ۱۳۲۲ در مياندوآب به دنيا آمد. (از دوران کودکی وی اطلاعات دقیقی در دسترس نیست). در سال ۱۳۴۱ با رتبهی اول در رشتهی مهندسی شيمی در دانشگاه تهران پذيرفته شد و برای ادامهی تحصیل از زادگاه خود به تهران میرود. وی در سال ۱۳۴۵ با رتبهی ۱ از دانشگاه فارغ التحصيل شد و بلافاصله پس از آن به تدريس در دانشگاه صنعتی شریف پرداخت. او بعد از واقعهی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ خواندن کتب مذهبی و آثار مهندس مهدی بازرگان وارد صحنهی سیاست شد.[۱]
فعالیتهای سیاسی
آشنایی علی باکری با جریانات سیاسی به دوران تحصیل او در دانشگاه برمیگردد که تحت تأثير فعالیتهای جریاناتی چون جبهه ملي و نهضت آزادي قرار میگیرد. واقعهی ۱۵ خرداد وی را به عرصهمبارزه میکشاند. او با داشتن پيش زمينهی مذهبي و مطالعهی آثار افرادي چون مهندس بازرگان فعالیتهای خود را در نهضت آزادی آغاز میکند. در سال ۱۳۴۴ توسط ناصر صادق با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا میشود و در کلاسهاي مطالعاتي سازمان مجاهدين خلق ایران شرکت نموده و تحت آموزشهای سعید محسن ـ از بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران ـ قرار میگیرد.
عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران
علی باکری در سال ۱۳۴۸ به عضویت سازمان مجاهدین خلق ایران درمیآید. او اولین نفر از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق است که بعد از تأسیس این سازمان به عضویت مرکزیت درمیآید. در اواسط سال ۱۳۴۹ از شغل خود در دانشگاه استعفا داده و به طور حرفهای به فعالیت در سازمان مجاهدین میپردازد. علی باکری جهت آموزشهای نظامی چندین بار به لبنان سفر میکند و نزد مسؤلان الفتح میرود. در اواخر سال ۱۳۴۹ علی باکری به بهانهی ادامهی تحصيل با اخذ گذرنامهی رسمی از راه دبی به بيروت میرود و در آنجا در مورد تعليمات نظامی با مسئولين جنبش فتح گفتگو میکند. پس از آن در اواخر سال ۱۳۴۹ به منظور شناسايی سازمانها و گروههای مبارز خارج از کشور به اتفاق بديع زادگان به فرانسه میرود.
در بازگشت، او چهار قبضه مسلسل، سه قبضه اسلحه کمری،۱۵۰ تير فشنگ کاليبر ۹ ميليمتری و خفيف و ۵۰۰ عدد نارنجک و بمب گاما ساختهی اسپانيا را با جاسازی در چمدان به صورت قاچاقی وارد کشور میکند.[۱]
او علاوه بر مسؤلیتهای سازمانی خود به عنوان سرپرست گروه شیمی، جزوهای نیز در بارهی مواد منفجره تدوین نمود.
دستگیری علی باکری
علی باکری طی فعالیتهای سیاسی خود دو بار توسط ساواک دستگیر شد. او برای اولين باردر ۵ مرداد ۱۳۴۹ در تربت حيدريه به همراه رضا رضایی از سوی ساواک مورد سوء ظن قرار گرفت و دستگیر شد. ولی بعد از مدتی آزاد گردید.
در روز اول شهريور ماه ۱۳۵۰ با هجوم گستردهی نيروهای ساواک و کميتهی مشترک ضد خرابکاری به خانهی تيمی سازمان مجاهدين خلق، ۴۲ تن از اعضای آن دستگير شدند که در ميان آنها ۱۱ نفر از اعضای کادر مرکزی سازمان وجود داشتند. علی باکری هم در این هجوم گسترده دستگیر شد.[۲]
علی باکری در دادگاه نظامی
علی(بهروز) باکری با شکوهترين فراز زندگیاش را با جملهای که در بيدادگاه نظامی شاه بر زبان آورد فرياد کرد: «عمر متوسط يک مجاهد شش ماه است!» اين جمله عمق فهم و
انگیزهی وی را از زندگی و مبارزه نشان میدهد که علم به شهادت در راهی پر پيچ و خم غير از نيت کردن برای کشته شدن است.
او ضمن تلاش برای بقاء می دانست راهی که در آن گام نهاده، راهی پرخطر است و به شهادت منجر میشود. او از همه وابستگیها دل کند و وارهيد. او عاشق پيشهای بود که عاشقی را قمار نمیدانست و هيچ چشمانداز و روزنهای برای «برد» نداشت.
يکی از مهمترين دلايلی که سبب شد تا نام علی باکری کمتر از سايرين مطرح شود محاکمه غيرعلنی و مرموز وی بود به طوريکه به اذعان بسياری، علی تنها عضو سازمان مجاهدين بود که هرگز مشخص نشد در چه زمانی و در چه دادگاهی محاکمه شد. اين مطلب را هم لطف الله ميثمی در خاطرات خود مطرح کرده است و هم در کتاب «محاکمات سياسی در ايران» به قلم «بهروز طيرانی» آمده است.[۳]
علی باکری از نگاه دیگران
احمد نقی زاده در مقاله ای با عنوان «علی باکری، بدون روتوش» که توسط وبگاه آينا نيوز منتشر شده در مورد علی باکری مینويسد: «با شکوفايی بهار سال ۵۱ نوع نگاه و بينش او در جريان محاکمهاش ، گويشی تازه از حرکت سالار شهيدان حضرت امام حسين(ع) ارائه داد. در آن زمان در آموزشهای جاری سنتی می گفتند تحقيق روی نهضت امام حسين(ع) به گمراهی منجر می شود چرا که در نهايت به اين نکته می رسد که: اگر امام حسين(ع) علم داشته که شهيد میشود پس چرا خود را به هلاکت انداخت؟ و اگر علم نداشته بنابر اين علم امام نقض می شود! اما باکری با الهام از حرکت امام حسين(ع) در انديشه و خط مشی خود بينش جديدی را ارائه کرد. او از موقعيت اجتماعی ، تحصيلات، سرمايه و حتی عشق به دختری که گويا از مدتها پيش در اروميه نامزد کرده بود گذشت و با علم به اينکه در قبال اين ايثار نبايد به چيزی دل خوش کند، با الهام از قيام حضرت اباعبدالله الحسين(ع) به اين نتيجه رسيد که وقتی ظلم در اجتماع سنت میشود تنها راه مبارزه با آن شورش و طغيانی عاشقانه و گذشتن از همه چيز است.»[۴]
جملاتی از علی باکری
- عمل را که شروع کردی، ضربه میخوری، ضربه نخوردن ندارد. منتها باید سعی کنی کمتر ضربه بخوری
- شرایطی بر ما تحمیل خواهد شد. ما باید خود را به نقطهای ازآمادگی برسانیم که درصورت روبرو شدن با وقایع غیرقابل پیش بینی، قادر به حفظ خود باشیم.
شهادت علی باکری
علی باکری سرانجام به همراه محمد بازرگانی (از اعضای سازمان مجاهدین و اهل اروميه)، مهندس ناصر صادق و مهندس علی ميهندوست در سحرگاه ۳۰ فروردين ماه سال ۱۳۵۱در میدان چیتگر تهران به جوخهی تیرباران سپرده شد. پیکر او به صورت مخفيانه توسط ساواک در قطعهی ۳۳ بهشت زهراء تهران دفن گرديد.[۵]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ نشریهی سازمان مجاهدین خلق ایران شمارهی ۴۴ ـ ۳۰ فروردین ۱۳۵۹
- ↑ نشریهی سازمان مجاهدین خلق ایران شمارهی ۴۴ ـ ۳۰ فروردین ۱۳۵۹
- ↑ کتاب محاکمات سیاسی به قلم بهروز طیرانی
- ↑ مقالهی احمد نقی زاده با عنوان «علی باکری، بدون روتوش» ـ وبگاه آينا نيوز
- ↑ نشریهی سازمان مجاهدین خلق ایران شمارهی ۴۴ ـ ۳۰ فروردین ۱۳۵۹