کاربر:Khosro/صفحه تمرین محمدعلی فروغی

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۰۴ توسط Khosro (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

محمدعلی فروغی، ملقب به ذکاءالملک (متولد ۱۳ مرداد ۱۲۵۴، تهران – درگذشته ۵ آذر ۱۳۲۱، تهران) سیاستمدار، ادیب و نخستین نسخت‌وزیر رضا شاه بود. محمدعلی فروغی در سال ۱۲۶۸، وارد مدرسه دارالفنون شد و به زبان‌ها خارجی به‌ویژه فرانسه مسلط بود. فروغی در مدرسه دارالفنون، ابتدا مشغول تحصیل پزشکی و داروسازی شد، اما این رشته مورد علاقه‌اش نبود و به تاریخ و ادبیات و فلسفه روی آورد. محمدعلی فروغی در سن ۱۷ سالگی به استادی فلسفه و تاریخ در مدرسه دارالفنون رسید و از آن‌جایی که پدرش در وزارت انطباعات (انتشارات) کار می‌کرد، او نیز به‌عنوان کارمند دولت وارد آن‌جا شد. چنان‌که در برخی از منابع آمده است، خاندان فروغی به یهودی بودن معروف بودند. محمدعلی فروغی که تحت تأثیر آموزه‌های فراماسونی ملکم‌خان بود، در سال ۱۲۸۶، در سن ۳۲ سالگی «لژ بیداری» را تأسیس کرد و خودش استاد اعظم (با عنوان ویژه‌ «چراغ‌دار») این لژ شد. لژ بیداری و در رأس آن محمدعلی فروغی نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری در سیاست و حکومت دوران سلطنت پهلوی داشتند. محمدعلی فروغی پس از انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی و پس از این‌که رضاخان را به پادشاهی رساند، نخستین رئیس‌الوزرای او شد و در سه دوره‌ی حساس سلطنت رضا شاه، نخست‌وزیر بود. نقشی که محمدعلی فروغی در به روی کار آوردن رضاخان و تثبیت سلطنت پهلوی و بقای سلطنت در خاندان پهلوی ایفا کرد، منجر به این شد که در تاریخ معاصر ایران او را به‌عنوان یکی از نظریه‌پردازان و صحنه‌گردانان سلطنت پهلوی به‌شمار بیاورند که خودش نیز با عهده‌دار شدن پست‌های مهم دولتی در رأس هرم قدرت بوده است. محمدعلی فروغی هم‌چنین مبتکر نام «پهلوی» برای رضاخان بود و تمام کسانی را که نام آن‌ها پهلوی بود، مجبور به تغییر نام کرد تا رضاخان در این زمینه نیز تک و بی‌مانند باشد. فروغی پس از واقعه مسجد گوهرشاد از نخست‌وزیری عزل شد و خانه‌نشین گردید. محمدعلی فروغی در دوران خانه‌نشینی‌اش رئیس شورای عالی انتشارات و تبلیغات شد و به گفته‌ی خودش از پُربارترین دوران زندگی فرهنگی وی بوده است. او در این سال‌ها مشغول به تحقیق، تألیف، ترجمه و سخنرانی در دانشکده‌ها و مجامع فرهنگی شد. در جنگ جهانی دوم که متفقین ایران را اشغال کردند، رضا شاه مجدداً او را به نخست‌وزیری منصوب کرد و از او که میانه‌اش با انگلیس خوب بود، خواست که کمک و وساطتت کند. محمدعلی فروغی استعفانامه‌ای برای رضاخان نوشته و تنظیم کرد که رضاخان هم به‌سرعت آن را امضا کرد و سلطنت را به فرزندش محمدرضا پهلوی واگذار کرد. محمدعلی فروغی در بعد از ظهر پنجشنبه ۵ آذرماه ۱۳۲۱، در سن ۶۵ سالگی بر اثر ایست قلبی در تهران درگذشت. پیکر او در آرامگاه خانوادگی او در آرامستان ابن بابویه شهر ری خاکسپاری شد. محمدعلی فروغی از شخصیت مرموزی برخوردار بوده که هم از منفیات او بسیار سخن گفته‌اند و هم از مثبتات وی نوشته‌اند. موافقان فروغی، خدمات ارزنده‌ و اندیشمندی و وطن‌پرستی او را برجسته کرده و مخالفانش او را به باد انتقاد گرفته و هم‌کاسه‌ی استبداد و مهره‌ی انگلیس خوانده‌اند و برخی‌ها نیز او را به کارهای فرهنگی و ادبی و تألیفات او می‌شناسند. برخی براین باورند که محمدعلی فروغی مانند روشنفکران مشروطه‌خواه، خواهان سرنگونی دیکتاتوری قاجار و استقرار قانون و پیشرفت بود و نمی‌دانست که رضاخان نیز همان مسیر دیکتاتوری را در پیش می‌گیرد و هنگامی هم که دید رضاخان خودکامگی و سرکوب و حکومت پلیسی خفقان‌آوری را در کشور حاکم کرده است، نزد محارم و نزدیکانش ابراز پشیمانی کرد. برخی نیز گفته‌اند که محمدعلی فروغی اعتدالی بود، یعنی نه مانند سید حسن تقی‌زاده ذوب‌شده در غرب بود و نه مانند جلال آل‌احمد و سید احمد فردید غرب‌ستیز بود. هواداران فروغی، او را مردی عمل‌گرا و بنیانگذار علوم انسانی در ایران می‌دانند. از مهمترین آثار فروغی می‌توان به «سیر حکمت در اروپا»، «حکمت سقراط» «آیین سخنوری» و هم‌چنین تصحیح گلستان و بوستان سعدی و شاهنامه فردوسی اشاره کرد.

خاندان فروغی

پدر بزرگ محمدعلی فروغی، حاجی محمدمهدی اصفهانی معروف به «ارباب» یکی تاجران دوران قاجار بود. پدر محدعلی فروغی (محمدحسین، ملقب به ذکاءالملک اول)، ادیب و شاعر و از مترجمین اواخر سلطنت ناصرالدین شاه تا دوران آغاز مشروطیت بود و در دوران جوانی به خدمت دربار ناصرالدین شاه درآمد. او که در عرصه‌ی علوم سیاسی، تاریخ، فلسفه و ادبیات؛ دانا و صاحب‌نظر بود، با سرودن قصیده‌ای در مدح ناصرالدین شاه، لقب فروغی را از او دریافت کرد. هم‌چنان که خودش در یک بیت شعر چنین گفته است:

فروغ یافت چو از مدح شاه گفته‌ی من

مرا خدیو معظم ، لقب فروغی داد درآمد.

محمدحسین فروغی در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه به عضویت دارالترجمه سلطنتی درآمد و در دوران مظفرالدین شاه به‌عنوان معلم در یک مدرسه ملی مشغول به‌کار شد و پس از آن، در مدرسه عالی سیاسی به تدریس تاریخ مشغول گردید. مدرسه علوم سیاسی که جهت آموزش و پرورش فرزندان هیئت حاکمه کشور به‌منظور تربیت رجال سیاسی آینده تأسیس شده بود، بذر فرهنگ و روانشناسی فراماسونری را در نسل‌های پی‌درپی تحصیل‌کردگان ایرانی که غرب‌گرا بودند، بنیان نهاد. محمدحسین فروغی به ریاست این مدرسه منصوب شد و پسرش (محمدعلی) را نیز به‌عنوان معاون خود انتخاب کرد. پس از درگذشت محمدحسین فروغی، ریاست مدرسه علوم سیاسی و هم‌چنین لقب ذکاءالملک به محمدعلی فروغی رسید.[۱]

محمدحسین فروغی که یکی از رجال سیاسی و علمی بزرگ دوران قاجار به‌شمار می‌رفت، از اولین معلمان علوم انسانی در ایران بود و نخستین روزنامه‌ی غیردولتی را تأسیس کرد.[۲]

زندگی و تحصیلات

محمدعلی فروغی در ۱۳ مردادماه ۱۲۵۴، در تهران متولد شد. خانواده‌ی او در اصفهان تاجر و بازرگان و اهل فرهنگ و ادب در دوران قاجار بودند.[۳]

محمدعلی فروغی از سن ۵ سالگی تحصیل را آغاز کرد. او ادبیات فارسی و عربی را نزد پدر خود و یک معلم به‌نام مولانا آموخت. محمدعلی فروغی در سال ۱۲۶۸، وارد مدرسه دارالفنون شد و از آن‌جا که به زبان‌ها خارجی به‌ویژه فرانسه مسلط بود، مطالب را برای هم‌کلاسی‌هایش به فارسی برمی‌گرداند. فروغی در مدرسه دارالفنون، ابتدا مشغول تحصیل پزشکی و داروسازی شد، اما این رشته مورد علاقه‌اش نبود و به تاریخ و ادبیات و فلسفه روی آورد. فروغی علاوه بر دارالفنون، به مدرسه‌ی مروی، مدرسه‌ی سپه‌سالار و مدرسه‌ی صدر نیز رفت و دانش خود را در حوزه‌ی فلسفه‌ی مشا و اشراق افزایش داد. او هم‌زمان با آموختن بیشتر زبان‌های انگلیسی و فرانسوی، با نگرش و اندیشه‌ی فیلسوفان اروپایی آشنا شد. فروغی زندگی‌نامه‌های فلاسفه‌ی غرب را به فارسی ترجمه کرد که همین ترجمه‌ها بعدها منجر به کتاب سیر حکمت در اروپا شد. محمدعلی فروغی هم‌چنین در هنر نقاشی شاگرد کمال‌الملک بود و در عوض به او زبان فرانسوی می‌آموخت.[۴]

محمدعلی فروغی در سن ۱۷ سالگی به استادی فلسفه و تاریخ در مدرسه دارالفنون رسید و از آن‌جایی که پدرش در وزارت انطباعات (انتشارات) کار می‌کرد، او نیز به‌عنوان کارمند دولت وارد آن‌جا شد. پدر محمدعلی فروغی در سال ۱۲۷۵، روزنامه‌ی «تربیت» را تأسیس کرد و محمدعلی نیز سردبیر، نویسنده‌ی مقالات و مترجم این روزنامه شد.

محمدعلی فروغی در جوانی با خواهرزاده‌ی رضاقلی نظام‌السلطنه (والی خراسان) ازدواج کرد، اما همسرش در سن ۳۲ سالگی به‌دلیل بیماری سل درگذشت. او از درگذشت همسرش بسیار متأثر شد و تا آخر عمرش دیگر ازدواج نکرد و فرزندانش را هم با کمک مادر و خواهرش بزرگ کرد و سامان داد.[۲]

مذهب خاندان فروغی

چنان‌که در برخی از منابع آمده است، خاندان فروغی به یهودی بودن معروف بودند. ادیب‌الممالک فراهانی فروغی را چنین توصیف کرده است:

جهودزاده‌ی بی‌نور و بی‌فروغش دان

که هم به‌مغز زکام‌است هم به ملک ذکاست

هنگامی هم که فروغی در سال ۱۳۲۰، مجدداً نخست‌وزیر گردید، این بیت شعر درباره‌اش سروده شد:

جهودی آمد خر را گرفت گشت سوار

چنین کنند بزرگان چو کرد باید کرد

ملک‌الشعرای بهار نیز درباره یهودی بودن فروغی در آغاز سلطنت محمدرضا شاه این شعر دوبیتی را سروده است:

شاها کنم از خبث فروغی خبرت

خون می‌کند این جهود ناکس جگرت

خطبه‌ی شهی و عزل تو را خواهد خواند

زان‌گونه که خواند از برای پدرت

در اسناد وزارت خارجه انگلستان هم محمدعلی فروغی این‌چنین معرفی شده است:

«ذکاءالملک فرزند میرزا محمدحسین از شهر اصفهان و از خانواده یهودی است»[۱]

پیوند فراماسون‌های قدیم و جدید

میرزا ملک‌خان مقلب به نظام‌الدوله، بنیانگذار فراماسونری ایرانی در دوران قاجار بود. محمدعلی فروغی که تحت تأثیر آموزه‌های فراماسونی ملکم‌خان بود، در سال ۱۲۸۶، در سن ۳۲ سالگی «لژ بیداری» را تأسیس کرد و خودش استاد اعظم (با عنوان ویژه‌ «چراغ‌دار») این لژ شد.[۵]

محمدعلی فروغی در کنار فراماسون‌های دیگر مانند سید حسن تقی‌زاده، محمود جم، حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، ابراهیم حکیمی (حکیم‌الملک) و علی منصور (منصورالملک) فراماسون‌های دوران قاجار را با نسل پس از آن پیوند دادند و با اهرم سیاسیت و حکومت، روح و اندیشه‌ی فراماسونری در کالبد جامعه‌ی ایران دمیدند.[۱]

لژ بیداری و در رأس آن محمدعلی فروغی نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری در سیاست و حکومت دوران سلطنت پهلوی داشتند. تنظیم آیین‌نامه دادرسی جزایی تحت نظر لژ بیداری و فرانسیس آدولف پرنی (مسیو پرنی) انجام گرفت.[۶]

استعمار و مهره‌های آن

در دوران صفویه کشورهای استعمارگر مانند انگلیس، فراسه، پرتقال و بلژیک حضور خود را در سراسر جهان گسترش دادند که انگلستان بیشترین گسترش و نفوذ را داشت. استعمار از طریق مراکز و مهره‌های خود، دست به تحقیق و بررسی و شناخت مردم جوامع مختلف زد و خاندان‌های گوناگون را شناسایی کرد و به‌واسطه‌ی آن‌ها اهداف استعماری خود را در هر کشوری محقق کرد. استعمار از طریق افراد و مهره‌های وابسته به‌خود، تشکیلات فراماسونری را بنا نهاده و گسترش داد و با همین روش، ارکان و حرکت استعماری خود را منسجم نمود. انگلیس در ایران نیز تشکیلات فراماسونری و مهره‌‌های وابسته به‌خود را داشت که از صحنه‌گردانان اصلی در حوزه‌ی سیاست ایران (به‌ویژه در دوران پهلوی) بودند. برخی‌ از محققین و تاریخ‌نگاران معتقدند که محمدعلی فروغی یکی از برجسته‌ترین این مهره‌ها بوده است.[۱]


خان ملک ساسانی (مورخ و نویسنده) نوشته است:

«خوب به‌خاطر دارم یک روز درس تاریخ داشتیم و گفت‌وگو از مستعمره‌های انگلیس بود که آیا خود اهالی قادر به اداره کردن ممالک خود هستند یا نه؟ میرزا محمدعلی ذکاءالملک گفت: آقایان شما هیچ وقت سرداری برای دوختن به خیاط داده‌اید؟ همه گفتند: آری. گفت: خیاط برای سرداری شما آستین گذارده؟ همه گفتند: البته. گفت: وقتی سرداری را از مغازه خیاطی به خانه آوردید آستین‌هایش تکان می‌خورد؟ همه گفتند: نه. گفت پس چه چیزی لازم بود که آستین‌ها را به حرکت درآورد؟ شاگردها گفتند: لازم بود دستی توی آستین باشد تا تکان بخورد. جناب فروغی فرمودند: مقصود من هم همین بود که بدانید ایران شما مثل آستین بی‌حرکت است که تا دست دولت انگلیس در آن نباشد ممکن نیست تکان بخورد.»[۷]

روی کار آوردن رضاخان پهلوی

محمدعلی فروغی پس از انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی و پس از این‌که رضاخان را به پادشاهی رساند، نخستین رئیس‌الوزرای او شد و در سه دوره‌ی حساس سلطنت رضاشاه، نخست‌وزیر بود. او سلطنت استبدادی رضاشاه را بنا نهاد و آن را مستحکم و تقویت نموده و پادشاهی فرزند رضاخان «محمدرضا» را تثبیت کرد. او هم‌چنین کوشش‌های فراوانی در جهت به‌ حاشیه راندن فرهنگ و ارزش‌های اسلامی نمود. رضاخان که یک نظامی در هنگ قزاق‌ها بود، تحصیلات دانشگاهی نداشت و بدون محمدعلی فروغی و امثال سیدحسن تقی‌زاده و تیمور تاش، نمی‌توانست شاه شود و نظام پهلوی را در ایران مستقر کند. ساختار مدرنی که رضاشاه ایجاد کرد خیلی فراتر از جهان‌بینی، سواد و توانایی‌های فردی او بود و در رأس قدرت نشستن وی، حاصل روشنفکران و سیاستمدارانی مانند محمدعلی فروغی و تیمور تاش و تقی‌زاده بود.

مراسم تاجگذاری رضاخان

محمدعلی فروغی در مراسم تاجگذاری رضاخان، یک سخنرانی کرد که به‌نوعی میهن‌پرستی افراطی باستان‌گرایانه بر مبنای نظام شاهنشاهی بود که بعدها توسط پیروان او ادامه پیدا کرد. او در این سخنرانی رضاخان میرپنج را پادشاهی پاک‌زاد و ایران‌نژاد و وارث تاج و تختی کیان و ناجی ایران و احیاگر نظام شاهنشاهی باستان خواند، یعنی وارث کوروش و داریوش! محمدعلی فروغی هم‌چنین مبتکر نام «پهلوی» برای رضاخان بود و تمام کسانی را که نام آن‌ها پهلوی بود، مجبور به تغییر نام کرد تا رضاخان در این زمینه نیز تک و بی‌مانند باشد.[۱]


حسین مکی مؤلف کتاب «تاریخ بیست ساله ایران» در این مورد نوشته است:

«یکی از مهره‌های شطرنج سیاسی ایران در دوران مشروطیت و انقراض سلسله قاجار و روی کار آوردن رضاخان پهلوی، میرزا محمدعلی‌خان فروغی (ذکاءالملک) بوده است. او یکی از فراماسون‌های باهوش و تحصیل‌کرده و دانشمند و صاحب تألیفات در ادبیات و حکمت و فلسفه می‌باشد و از جمله سیاستمداران و افرادی است که همواره طرفدار سیاست انگلستان در ایران و موردحمایت و اعتماد آن‌ها بوده است. به‌همین ‌جهت هم مقامات و مشاغل مهمی را شاغل گردیده است. فروغی از بدو پیدایش رضاخان یا از جهت هوش فطری یا از لحاظ آگاهی به سیاست انگلستان در مورد تمرکز حکومت مرکزی و ایجاد دیکتاتوری همواره او را تقویت می‌کرده و در بسیاری از بازی‌های سیاسی مبتکر و در حقیقت یکی از تعزیه‌گردانان اصلی او بوده است. در بدو به سلطنت رسیدن رضاخان پهلوی و نیز آخرین روزهای سلطنت او رئیس‌الوزراء بوده است.»[۸]

رواج فرهنگ غرب

محمدعلی فروغی برای مدتی به‌عنوان سفیر کبیر ایران در ترکیه مشغول به کار شد و توانست دوستی و روابط نزدیکی با مصطفی کمال آتاتورک (بنیانگذار جمهوری ترکیه و نخستین رئیس‌جمهور این کشور) برقرار کند. فروغی در سال ۱۳۱۲، پس از این‌که مجدداً عهده‌دار پست نخست‌وزیری شد، مقدمات سفر ۴۰روزه رضاشاه را فراهم کرد تا به ترکیه برود و از نزدیک با ظواهر پرزرق و برق تمدن اروپایی که بسیار زیاد در ترکیه نفوذ و رواج پیدا کرده بود، آشنا شود و آن فرهنگ را به‌عنوان سوغات به ایران آورد. نتیجه‌ی این سفر منجر به تأسیس دانشگاه و فرهنگستان زبان، پیمان سعدآباد، جشن هزاره فردوسی، کشف حجاب و تغییر کلاه شد که بخشی از آن (از جمله کشف حجاب) ضدفرهنگ اسلامی بود.[۱]

برکناری از وزارت

محمدعلی فروغی هم‌چنان در پست نخست‌وزیر بود تا این‌که در ۲۱ تیرماه ۱۳۱۴، واقعه یا قیام مسجد گوهرشاد رخ داد که منجر به کشته‌شدن بیش از صد نفر شد. رضا شاه دستور داد تا محمدولی اسدی نایب‌التولیه آستان قدس رضوی (که با اجباری کردن کلاه پهلوی مخالفت کرده بود) را دستگیر کنند. به‌خاطر این‌که دختر فروغی عروس محمدولی اسدی بود، نزد رضاشاه برای اسدی وساطت کرد، اما رضاشاه نپذیرفت و خودش را هم مورد عضب قرار داد و از نخست‌وزیری برکنار کرد. البته برخی‌ها معتقدند که این در ظاهر بوده و رضاشاه با فروغی ارتباط داشته و از او مشورت می‌گرفته است.[۱]

تیمور تاش (وزیر دربار رضاشاه)، سردار اسعد بختیاری (وزیر جنگ)، محمودولی اسدی (نایب‌التولیه آستان قدس رضوی) با فرمان رضاشاه اعدام شدند.

دوران خانه‌نشینی

محمدعلی فروغی در دوران خانه‌نشینی‌اش رئیس شورای عالی انتشارات و تبلیغات شد و به گفته‌ی خودش از پُربارترین دوران زندگی فرهنگی وی بوده است. او در این سال‌ها مشغول به تحقیق، تألیف، ترجمه و سخنرانی در دانشکده‌ها و مجامع فرهنگی شد.[۴]

نخست‌وزیری مجدد و تضمین بقای سلطنت پهلوی

در سال ۱۳۲۰ با آغاز جنگ جهانی دوم، وقتی متفقین ایران را اشغال کردند، رضاخان به‌سرعت دست به‌دامان محمدعلی فروغی شد و او را احضار و به نخست‌وزیری منصوب کرد. از آن‌جایی که فروغی با انگلیسی‌ها میانه‌ی خوبی داشت، رضاخان از او کمک خواست و به وی گفت که به آن‌ها بگو مگر من چه خطایی کردم که قصد دارند مرا بردارند؟ فروغی گفت که کار از کار گذشته است و چاره‌ای جز برکناری تو نیست، اما تضمین می‌کنم که پادشاهی در خانواده‌ی تو بماند.[۱]

نقش فروغی در استعفای رضاخان

محمدعلی فروغی استعفانامه‌ای برای رضاخان نوشته و تنظیم کرد که رضاخان هم به‌سرعت آن را امضا کرد. در این استعفانامه چنین آمده بود:

«نظر به این که من قوای خود را در این چندسال مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده‌ام، حس می‌کنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوان‌تری به کارهای کشور که مراقبت دایم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد، بنابراین، امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم و از کار کناره گیری نمودم.»[۹]

پست‌های دولتی

محمدعلی فروغی ۳ بار نماینده‌ی مجلس شد که ۲ بار آن به‌عنوان معاون انتخاب شد. او در مجموع ۲۵ مرتبه پست‌های وزارت جنگ (دفاع)، وزیر خارجه، وزیر مالیه (دارایی)، وزیر عدلیه (قضایی) را در کابینه‌های مختلف بر عهده داشت و سه بار نیز نخست‌وزیر بود.[۱]

عمده‌ی پست‌های مملکتی محمدعلی فروغی عبارت بودند از:

نخستین نخست‌وزیر رضا شاه

رئیس دبیرخانه نخستین مجلس شورای ملی پس از مشروطه

نماینده مجلس و رئیس مجلس (پس از خلع محمدعلی شاه)

وزیر مالیه و وزیر عدلیه در مجلس دوم و سوم در کابینه‌ی صمصام‌السلطنه

رئیس عالی تمیز و رئیس دیوان عالی کشور

وزیر عدلیه در کابینه‌ی مستوفی‌الممالک و میرزاحسن خان مشیرالدوله

سفیر کبیر ایران در ترکیه

وزیر اقتصاد و وزیر خارجه در کابینه‌ی مخبرالسلطنه

نخست‌وزیر رضا شاه برای بار دوم (۱۳۱۲-۱۳۱۴)

نخست‌وزیر رضا شاه برای بار سوم (۱۳۲۰)

وزیر دربار محمدرضا شاه

سفیر ایران در آمریکا[۳]

کارنامه فرهنگی و ادبی

محمدعلی فروغی به‌مدت ۶ سال یعنی تا سال ۱۳۲۰، خانه‌نشین بود که به‌قول خودش این ۶ سال پربارترین دوران زندگی او بوده است. فروغی در این دوران آثاری مانند: سیر حکمت در اروپا، حکمت سقراط و آیین سخنوری را خلق نمود و اقدام به تصحیح گلستان و بوستان سعدی، شاهنامه فردوسی و خمسه نظامی گنجوی کرد. او هم‌چنین در این دوران به شناسایی و تربیت افرادی که دارای استعداد بودند پرداخت و با کمک‌های فراوان مادی و سیاسی خود، توانست اعتبار، اعتماد و نفوذ قابل توجهی بر مشاهیر فرهنگی زمانه‌ی خود به‌دست بیاورد.[۱]

فهرست آثار

  • فهرست برخی از تألیفات محمدعلی فروغی عبارتند از:
  • سیر حکمت در اروپا
  • حقوق اساسی یا آداب مشروطیت دول
  • تاریخ مختصر ایران
  • تاریخ مختصر دولت قدیم روم
  • دوره مختصر از علم فیزیک
  • اصول علم ثروت ملل
  • حکمت سقراط و افلاطون
  • اندیشه‌های دور و دراز
  • پیام به فرهنگستان
  • فن سماع طبیعی
  • آئین سخنوری
  • تصحیح کلیات سعدی
  • زبده دیوان حافظ
  • تصحیح رباعیات خیام
  • خلاصه شاهنامه
  • مواعظ سعدی
  • گفتار در روش (ترجمه)
  • تاریخ ملل قدیمه مشرق (ترجمه)

علاوه بر این، مقالات و سخنرانی‌های فروغی با عنوان «مقالات فروغی» در دو جلد چاپ و منتشر شده است.[۳]

درگذشت و خاکسپاری

محمدعلی فروغی در بعد از ظهر پنجشنبه ۵ آذرماه ۱۳۲۱، در سن ۶۵ سالگی بر اثر ایست قلبی در تهران درگذشت. پیکر او در آرامگاه خانوادگی او در آرامستان ابن بابویه شهر ری خاکسپاری شد. فروغی پیش از مرگش در یکی از یادداشت‌های شخصی خود نوشته بود:

«فقط تأسفی که از مُردن دارم از بابت همین است که دلم می‌خواهد بدانم کار انسان به کجا می‌رسد.»[۴]

فروغی از نگاه دیگران

محمدعلی فروغی از شخصیت مرموزی برخوردار بوده که هم از منفیات او بسیار سخن گفته‌اند و هم از مثبتات وی نوشته‌اند. موافقان فروغی، خدمات ارزنده‌ و اندیشمندی و وطن‌پرستی او را برجسته کرده و مخالفانش او را به باد انتقاد گرفته و هم‌کاسه‌ی استبداد و مهره‌ی انگلیس خوانده‌اند و برخی‌ها نیز او را به کارهای فرهنگی و ادبی و تألیفات او مانند سیر حکمت در اروپا و تصحیح گلستان و بوستان سعدی و دیوان رباعیات خیام و شاهنامه فردوسی و غیره می‌شناسند که به هر دو وجه آن اشاره خواهد شد.[۱۰]

چهره‌ی دو شخصیتی

آن‌چه که در زندگی محمدعلی فروغی به‌چشم می‌خورد، این است که از دو چهره و شخصیت متمایز و متفاوت برخوردار بوده است. از یک‌طرف سیاستمداری کارکشته و مؤثر و ذی‌نفوذ در زمانه‌ی خود به‌شمار می‌رود که عهده‌دار بسیاری از پست‌های مملکتی بوده است و از طرف دیگر با تألیف و ترجمه‌ی آثار متعددی در عرصه‌ی ادبیات و فلسفه، به‌عنوان یک فیلسوف و ادیب و اندیشمند خودنمایی می‌کند.[۹]

چهره‌ی منفی

فروغی را به‌خاطر روابط نزدیکش با غرب و به‌ویژه انگلیس، انگلوفیل می‌نامیدند. آن‌طور که از نگارشات محمدعلی فروغی پیدا است، او به فکر گذر از استبداد نهادینه‌شده در تاریخ ایران بود، اما سرانجام خودش تبدیل به مهره‌ی نظام استبدادی شد. این تناقض و پارادوکس بنیادی نظرگاه فروغی است، زیرا که یک پای آن در تجدد و آزادی‌خواهی مدرن و پای دیگرش در سلطنت و استبداد شاهنشاهی گیر بود.[۲]

نقشی که محمدعلی فروغی در به روی کار آوردن رضاخان و تثبیت سلطنت پهلوی و بقای سلطنت در خاندان پهلوی ایفا کرد، منجر به این شد که در تاریخ معاصر ایران او را به‌عنوان یکی از نظریه‌پردازان و صحنه‌گردانان سلطنت پهلوی به‌شمار بیاورند که خودش نیز با عهده‌دار شدن پست‌های مهم دولتی، در رأس هرم قدرت بوده است.[۹]

منتقدان محمدعلی فروغی می‌گویند که هرچند فروغی نقش مهمی در امور فکری و فرهنگ و ادب و ساختن نهادهای آموزشی و سیاسی داشت، اما همه‌ی این‌ها با کنار گذاشتن آرمان آزادی صورت گرفت و به قول احمد شاملو:

تمامی‌ِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم

و آن نگفتیم که به‌کار آید

چرا که تنها یک سخن،

یک سخن در میانه نبود: آزادی[۲]


علی‌محمد نقوی (جامعه‌شناس و محقق تاریخ معاصر) نوشته است:

«فروغی بود که با خیانت‌های خود، عامل اصلی تداوم رژیم پهلوی، پس از عزل رضاخان گردید. نخست با زمینه‌سازی استعفای احمدشاه، سلطنت را برای رضاخان هموار کرد و سپس بعد از حمله‌ی متفقین، مجلس سیزدهم را تحکیم کرده و باعث جانشینی محمدرضا شاه گردید.»[۱۱] «

شیر احمدخان (سفیر کبیر افغانستان در تهران) درباره‌ی نقش محمدعلی فروغی در زمان رضاشاه گفته بود:

«من بارها با رضاشاه در خلوت گفت‌و‌گوهای خصوصی داشته‌ام. هیچ‌‌وقت نشد که فکر قابل توجهی از او بشنوم. او فاقد اندیشه‌ی چشم‌گیری است. هر وقت احتیاج به تصمیم‌گیری است، آدم را به وزیر مربوطه ارجاع می‌کند. او همواره به دیگران احتیاج دارد تا به‌جایش فکر کنند و تا قبل از مرگ تیمورتاش، از اندیشه‌های او استفاده می‌کرد و مغز متفکر فعلی او فروغی است.»[۱۲][۱]

ارتشبد حسین فردوست (دوست نزدیک محمدرضا پهلوی و رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی) در خاطرات خود نوشته است:

«یکی دیگر از واسطه‌های مهم رضاخان و انگلیس‌ها و شاید مهم‌ترین آن‌ها، محمدعلی فروغی بود که در صعود رضا به سلطنت و سپس صعود پسرش محمدرضا، نقش مهمی داشت.»[۵]

چهره‌ی مثبت

برخی براین باورند که محمدعلی فروغی مانند روشنفکران مشروطه‌خواه، خواهان سرنگونی دیکتاتوری قاجار و استقرار قانون و پیشرفت بود و نمی‌دانست که رضاخان نیز همان مسیر دیکتاتوری را در پیش می‌گیرد و هنگامی هم که دید رضاخان خودکامگی و سرکوب و حکومت پلیسی خفقان‌آوری را در کشور حاکم کرده است، نزد محارم و نزدیکانش ابراز پشیمانی کرد.[۱۰]

برخی نیز گفته‌اند که محمدعلی فروغی اعتدالی بود، یعنی نه مانند سید حسن تقی‌زاده ذوب‌شده در غرب بود و نه مانند جلال آل‌احمد و سید احمد فردید غرب‌ستیز بود. هواداران فروغی، او را مردی عمل‌گرا و بنیانگذار علوم انسانی در ایران می‌دانند.[۲]


حبیب یغمایی (نویسنده و شاعر مشهور) مدیر مجله‌ی یغما که از دوستان نزدیک محمدعلی فروغی بوده و در تحقیقات او در ادبیات ایران کمک نموده است، اندیشه‌ی سیاسی و ویژگی‌های اخلاقی فروغی را چنین توصیف کرده است:

«فروغی به تمام معنی ایران را دوست داشت، وطن‌خواهی با حقیقت بود. در مصلحت مملکت هرچه تشخیص می‌داد به کار می‌بست. از غوغا و هیاهوی عوام و حتی خودش باک نداشت و از کسانی نبود که وجهه ملی خود را به مصلحت کشورش ترجیح دهد. به ثروت و تمول، چه پول چه زمین و امثال آنها مطلقاً بی‌اعتنا بود. فزونی نمی‌طلبید. به همان اندازه که خرج خانه‌اش را تکافو کند راضی و قانع بود. در بانک‌ها چه داخل و چه در خارج حساب نداشت؛ چون نه تنها موجودی نداشت بلکه مقروض هم بود. نقدینه‌اش برای مخارج روزانه در کشو میزش بود که هر قدر برمی‌داشت یادداشت می‌کرد و گاهی هم که از خانه بیرون می‌شد کشو میز را نمی‌بست...»

کسانی که اتهامات زده‌شده به فروغی را رد کرده‌ و او را اندیشمند و وطن‌پرست نامیده‌اند، به نامه‌ی محرمانه‌ی او برای نزدیکان و دوستانش استناد می‌کنند. فروغی در بخشی از این نامه‌ چنین نوشته است:

«هیچ امیدی برای ما نیست. اگر ایران ملتی داشت و افکاری بود، اوضاع خارجی از امروز بهتر برای ایران متصور نمی‌شد. با همه قدرتی که انگلیس دارد و امروز یکه مرد میدان است با ایران هیچ کار نمی‌تواند بکند، مجبور است هر روز تکرار و تأکید کند ما ایران را تمام و مستقل می‌خواهیم، حتی ملت خود انگلستان در این مسئله مدعی دولت است و غیر از این نمی‌تواند بگوید. فقط کاری که انگلیس می‌تواند بکند همین است که خود ما ایرانی‌ها را به جان هم انداخته پوست یکدیگر را بکنیم و هیچ کاری نکنیم و متصل به او التماس کنیم که بیا فکری برای ما بکن. البته من می‌گویم که با انگلیس دوست باشیم و در عالم دوستی از او استفاده هم بکنیم. انگلیس هم در ایران منافعی دارد، نمی‌توان آن را منکر شد و صمیمانه باید آن را رعایت کرد، اما این همه مستلزم آن نیست که ایران در مقابل انگلیس «کالمیت بین یدی الغسال» (میت در دستان غسال) باشد. من خودم این فقره را کتباً و شفاهاً به انگلیس‌ها گفته‌ام و می‌گویم، تصدیق می‌کنند، اما چه فایده! یک دست بی صداست. ملت ایران باید صدا داشته باشد، افکار داشته باشد. ایران باید ملت داشته باشد. برای اصلاحات داخله بدون فوت دقیقه‌ای باید به سرعت برق کار کرد. آمریکا برای هر نوع مساعدت حاضر است. با کمال یأسی که از مؤثر شدن حرف‌ها داشتم این طول کلام را دادم و دیگر خسته شدم. مجال هم نیست. مقصود این بود که از اوضاع اطلاع پیدا کنید و سررشته به دست باشد و الا این‌ها که گفتم ولو اسباب ملالت خاطر باشد. ایران اول باید وجود پیدا کند تا بر وجودش اثر مترتب شود. وجود داشتن ایران وجود افکار عامه است، وجود افکار عامه بسته به این است که جماعتی ولو قلیل باشند و از روی بی‌غرضی در خیر مملکت کار بکنند و متفق باشند. اما افسوس، بس گفتم زبان من فرسود.»[۳]

منابع:

  1. ۱٫۰۰ ۱٫۰۱ ۱٫۰۲ ۱٫۰۳ ۱٫۰۴ ۱٫۰۵ ۱٫۰۶ ۱٫۰۷ ۱٫۰۸ ۱٫۰۹ ۱٫۱۰ محمد علی فروغی ؛ روح فراماسونری در کالبد ایران - سایت اندیشکده مطالعات یهود
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ محمدعلی فروغی؛ چهره دوگانه یک مدرنیست محافظه‌کار - سایت رویداد۲۴
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ زندگی و زمانه محمدعلی فروغی اندیشمندِ سیاستمدار - سایت هورگان
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ بیوگرافی و زندگی شخصی و اجتماعی محمدعلی فروغی - سایت ساعدنیوز
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ظهور و سقوط سلطنت پهلوی - تألیف حسین فردوست
  6. زندگی سیاسی محمدعلی فروغی - تألیف جعفر مهدی‌نیا
  7. فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج۱، ص۴۵۳- تألیف اسماعیل رائین
  8. تاریخ بیست ساله ایران - تألیف حسین مکی
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ محمدعلی فروغی؛ استراتژیست مطرود! - سایت برترینها
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ زندگی نامه محمد علی فروغی ، بانی اصلی انتقال قدرت از قاجار به پهلوی - سایت پرشن وی
  11. جامعه‌شناسی غرب‌گرایی - تألیف علی‌محمد نقوی
  12. زندگی پُرماجرای رضاشاه - تألیف اسکندر دلدم