کاربر:Safa/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۵: خط ۷۵:
انواع استراتژی سیاسی عبارتند از:  
انواع استراتژی سیاسی عبارتند از:  


الف استراتژی انزواطلبی استراتژی انزواطلبی، حاکی از عدم پذیرش تعهدات نظامی و اعزام نیروی نظامی به خارج وکاهش روابط دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای دیگر است. کاهش روابط با کشورها به معنای عدم توانایی در برقراری روابط نیست، بلکه یک کشور به میل خود به قطع یا کاهش روابطی می پردازد که ممکن است منجر به دخالت و یا سلطه دیگران بر آن کشور گردد، زیرا هدف استراتژی انزوا، حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور است. علاوه بر آن، این استراتژی در صدد است بدون اتکا به دیگران، هرگونه تهدید داخلی و خارجی را دفع نموده و با بهره گیری از خودکفایی اقتصادی و اجتماعی، زندگی توأم با رفاه ملّی را برای مردم خویش به ارمغان آورد. شرط انتخاب و موقعیت استراتژی انزوا، غنای اقتصادی و اجتماعی، تعدد قدرتهای جهانی و توزیع قدرت، دور بودن موقعیت جغرافیایی کشور و برکناری از صحنه اصلی کشمکش (یا فقدان تهدید مستقیم ) است. چنین شرایطی در گذشته فراهم بود، ولی امروزه با ارتقای سطح تکنولوژی، بخصوص گسترش و بهبود ارتباطات و افزایش قدرت پرتاب تسلیحات نظامی که قادر است هرکشور دور دستی را مورد حمله قرار دهد و نیز، افزایش وابستگی متقابل، ادامه استراتژی انزوا طلبی را غیر ممکن کرده است.
===== الف استراتژی انزواطلبی =====
استراتژی انزواطلبی، حاکی از عدم پذیرش تعهدات نظامی و اعزام نیروی نظامی به خارج وکاهش روابط دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای دیگر است. کاهش روابط با کشورها به معنای عدم توانایی در برقراری روابط نیست، بلکه یک کشور به میل خود به قطع یا کاهش روابطی می پردازد که ممکن است منجر به دخالت و یا سلطه دیگران بر آن کشور گردد، زیرا هدف استراتژی انزوا، حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور است. علاوه بر آن، این استراتژی در صدد است بدون اتکا به دیگران، هرگونه تهدید داخلی و خارجی را دفع نموده و با بهره گیری از خودکفایی اقتصادی و اجتماعی، زندگی توأم با رفاه ملّی را برای مردم خویش به ارمغان آورد. شرط انتخاب و موقعیت استراتژی انزوا، غنای اقتصادی و اجتماعی، تعدد قدرتهای جهانی و توزیع قدرت، دور بودن موقعیت جغرافیایی کشور و برکناری از صحنه اصلی کشمکش (یا فقدان تهدید مستقیم ) است. چنین شرایطی در گذشته فراهم بود، ولی امروزه با ارتقای سطح تکنولوژی، بخصوص گسترش و بهبود ارتباطات و افزایش قدرت پرتاب تسلیحات نظامی که قادر است هرکشور دور دستی را مورد حمله قرار دهد و نیز، افزایش وابستگی متقابل، ادامه استراتژی انزوا طلبی را غیر ممکن کرده است.


ب استراتژی بیطرفی بیطرفی برای نخستین بار در جنگهای قرن سیزده (ه. ش. /) قرن (نوزده میلادی) مورد توجه قرار گرفت. دولت بیطرف، از هرگونه اقدامی که منجر به شروع جنگ و ادامه آن شود، خودداری می کرد. این اقدامات شامل آموزش و نام نویسی داوطلبان جنگ، تجهیز و تدارک نیروی نظامی، اجازه عبور و مرور به سربازان متخاصم و مانند آن می شد. در ازای قبول و انجام این الزامات، کشورهای قدرتمند، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور بیطرف را تضمین می کردند. پذیرش بیطرفی از سوی قدرتهای بزرگ علاوه بر مزایای فوق، حاوی مزایای سیاسی و دیپلماتیکی چون نقل و انتقال اسرا و زندانیان و حل و فصل اختلافات نیز می باشد. اعلام بیطرفی یک جانبه هیچگاه به اندازه بیطرفی دولتی که مورد قبول دولتهای قدرتمند قرار گرفته باشد، پایدار نیست استراتژی بیطرفی همانند استراتژی انزواطلبی موجب تداوم وضع موجود و برقراری توازن قدرت بین کشورهای قدرتمند می گردد؛ بر خلاف مفهوم واقعی بیطرفی، شوروی (سابق ) کشوری را بیطرف می دانست که در درگیری شوروی (سابق)، با آمریکا، موضع ضد آمریکایی داشته باشد. آمریکا هم با بیطرفی مخالف بود، زیرا قبول بیطرفی کشوری از سوی آمریکا، متضمن خروج آن کشور از حوزه نفوذ آمریکا بود. بیطرفی موقت (بیطرفی در یک جنگ ) و بیطرفی پایدار (بیطرفی برای مدت طولانی )، بیطرفی مثبت (عدم شرکت در جنگ و تلاش برای خاتمه دادن به جنگ ) و بیطرفی منفی (نجات دادن خود از معرکه جنگ ) از انواع بیطرفی محسوب می شوند.
===== ب استراتژی بیطرفی =====
بیطرفی برای نخستین بار در جنگهای قرن سیزده (ه. ش. /) قرن (نوزده میلادی) مورد توجه قرار گرفت. دولت بیطرف، از هرگونه اقدامی که منجر به شروع جنگ و ادامه آن شود، خودداری می کرد. این اقدامات شامل آموزش و نام نویسی داوطلبان جنگ، تجهیز و تدارک نیروی نظامی، اجازه عبور و مرور به سربازان متخاصم و مانند آن می شد. در ازای قبول و انجام این الزامات، کشورهای قدرتمند، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور بیطرف را تضمین می کردند. پذیرش بیطرفی از سوی قدرتهای بزرگ علاوه بر مزایای فوق، حاوی مزایای سیاسی و دیپلماتیکی چون نقل و انتقال اسرا و زندانیان و حل و فصل اختلافات نیز می باشد. اعلام بیطرفی یک جانبه هیچگاه به اندازه بیطرفی دولتی که مورد قبول دولتهای قدرتمند قرار گرفته باشد، پایدار نیست استراتژی بیطرفی همانند استراتژی انزواطلبی موجب تداوم وضع موجود و برقراری توازن قدرت بین کشورهای قدرتمند می گردد؛ بر خلاف مفهوم واقعی بیطرفی، شوروی (سابق ) کشوری را بیطرف می دانست که در درگیری شوروی (سابق)، با آمریکا، موضع ضد آمریکایی داشته باشد. آمریکا هم با بیطرفی مخالف بود، زیرا قبول بیطرفی کشوری از سوی آمریکا، متضمن خروج آن کشور از حوزه نفوذ آمریکا بود. بیطرفی موقت (بیطرفی در یک جنگ ) و بیطرفی پایدار (بیطرفی برای مدت طولانی )، بیطرفی مثبت (عدم شرکت در جنگ و تلاش برای خاتمه دادن به جنگ ) و بیطرفی منفی (نجات دادن خود از معرکه جنگ ) از انواع بیطرفی محسوب می شوند.


ج استراتژی عدم تعهد دلایلی چون تجربه تلخی که کشورهای مستعمره از سالها وابستگی به دولتهای استعمارگر داشتند و نیز، به دلیل صدماتی که از جنگ جهانی دوم دیده بودند و همچنین خساراتی که ادامه جنگ سردِ (بین دو ابرقدرت ) برای آنان داشت، باعث شکل گیری جنبشهای استقلال طلبانه و ایجاد جنبش عدم تعهد یا (عدم وابستگی ) گردید. شالوده عدم تعهد به ابتکار و پیشقدمی مارشال یوسیپ بروزتیتو (رهبر یوگسلاوی سابق )، جواهر لعل نهرو (نخست وزیر هند)، جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر) و احمد سوکارنو (رئیس جمهور اندونزی ) در سال 1326 ه. ش. / 1947 م، با برگزاری کنفرانس کشورهای آسیایی در دهلی نو ریخته شد و سرانجام در اجلاس گسترده کشورهای آسیایی و آفریقایی در «باندونگ اندونزی» در سال 1334 ه. ش. / 1955 م، تکمیل و در کنفرانس 1340 ه. ش. / 1961 م، بلگراد رسمیت یافت.
===== ج استراتژی عدم تعهد =====
دلایلی چون تجربه تلخی که کشورهای مستعمره از سالها وابستگی به دولتهای استعمارگر داشتند و نیز، به دلیل صدماتی که از جنگ جهانی دوم دیده بودند و همچنین خساراتی که ادامه جنگ سردِ (بین دو ابرقدرت ) برای آنان داشت، باعث شکل گیری جنبشهای استقلال طلبانه و ایجاد جنبش عدم تعهد یا (عدم وابستگی ) گردید. شالوده عدم تعهد به ابتکار و پیشقدمی مارشال یوسیپ بروزتیتو (رهبر یوگسلاوی سابق )، جواهر لعل نهرو (نخست وزیر هند)، جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر) و احمد سوکارنو (رئیس جمهور اندونزی ) در سال 1326 ه. ش. / 1947 م، با برگزاری کنفرانس کشورهای آسیایی در دهلی نو ریخته شد و سرانجام در اجلاس گسترده کشورهای آسیایی و آفریقایی در «باندونگ اندونزی» در سال 1334 ه. ش. / 1955 م، تکمیل و در کنفرانس 1340 ه. ش. / 1961 م، بلگراد رسمیت یافت.


عدم تعهد بر اصولی چون احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها، عدم تجاوز، عدم دخالت دولتها در امور داخلی یکدیگر، مساوات کشورها، همزیستی مسالمت آمیز، بیطرفی مثبت، مخالفت با تبعیض نژادی، مبارزه با توسعه نیافتگی، استعمار و سرمایه داری، پرهیز از واگذاری پایگاه نظامی و مانند آن استوار است. نقطه ثقل استراتژی عدم تعهد بر عدم وابستگی نظامی و نه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی قرار دارد، به همین دلیل و نیز به علت فقدان ایدئولوژی مشترک بین اعضا، این استراتژی چندان قرین موفقیت نبوده است.
عدم تعهد بر اصولی چون احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها، عدم تجاوز، عدم دخالت دولتها در امور داخلی یکدیگر، مساوات کشورها، همزیستی مسالمت آمیز، بیطرفی مثبت، مخالفت با تبعیض نژادی، مبارزه با توسعه نیافتگی، استعمار و سرمایه داری، پرهیز از واگذاری پایگاه نظامی و مانند آن استوار است. نقطه ثقل استراتژی عدم تعهد بر عدم وابستگی نظامی و نه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی قرار دارد، به همین دلیل و نیز به علت فقدان ایدئولوژی مشترک بین اعضا، این استراتژی چندان قرین موفقیت نبوده است.


د استراتژی اتحاد و ائتلاف: هرگاه دو یا چند کشور معتقد شوند که فقط در صورت برقراری اتحاد و ائتلاف متقابل، قادر به حفظ و یا دستیابی به اهداف و منافع ملی هستند، مبادرت به تاءسیس (اتحاد) می کنند. بنابر این، اشتراک در اهداف و منافع ملی، ایدئولوژی و تصور خطر مشترک موجب ایجاد و تداوم اتحادهاست. بر این اساس، اتحادها فقط جنبه نظامی ندارند (مانند بازار مشترک اروپا و اکو). در واقع افزایش نفوذ همه جانبه و یا جنگ، تنها هدف اتحادها نیست، بلکه اتحادها بیشتر جنبه بازدارندگی دارند. حتی پیمانهایی که از جنبه تهاجمی برخوردارند تهاجمی بودن خود را به وضوح در قراردادهای منعقده ذکر نمیکنند. اتحادها را به طُرق مختلف تقسیم میکنند، بطور عمده، شرط تحقق پیمان (مانند تجاوز به یکی از اعضا)، نوع و میزان تعهدات اعضا(همیشه تعهدات اعضا برابر نیست )، درجه همکاری اعضا (همکاری اعضای پیمان بر خلاف گذشته تا زمانی که پیمان وجود دارد، دایمی است ) و گستردگی حوزه جغرافیایی، معیاری برای تقسیم بندی اتحادهاست. عملی شدن یا نشدن هدفهای همه اعضا و یا یکی از آنها، اختلاف میان متعاهدین، روی کارآمدن نخبگان سیاسی جدید در یکی از کشورهای عضو، وقوع جنگ بین طرفین معاهده، تغییر اساسی در اوضاع و احوال بین المللی، انقضای زمانی اتحاد، عدم هماهنگی در ارزشها و ایدئولوژی بین اعضا و نظایر آن از عوامل شکاف و فروپاشی اتحادها به شمار میروند.<span dir="RTL"></span>
===== د استراتژی اتحاد و ائتلاف =====
 
هرگاه دو یا چند کشور معتقد شوند که فقط در صورت برقراری اتحاد و ائتلاف متقابل، قادر به حفظ و یا دستیابی به اهداف و منافع ملی هستند، مبادرت به تاءسیس (اتحاد) می کنند. بنابر این، اشتراک در اهداف و منافع ملی، ایدئولوژی و تصور خطر مشترک موجب ایجاد و تداوم اتحادهاست. بر این اساس، اتحادها فقط جنبه نظامی ندارند (مانند بازار مشترک اروپا و اکو). در واقع افزایش نفوذ همه جانبه و یا جنگ، تنها هدف اتحادها نیست، بلکه اتحادها بیشتر جنبه بازدارندگی دارند. حتی پیمان‌هایی که از جنبه تهاجمی برخوردارند تهاجمی بودن خود را به وضوح در قراردادهای منعقده ذکر نمیکنند. اتحادها را به طُرق مختلف تقسیم میکنند، بطور عمده، شرط تحقق پیمان (مانند تجاوز به یکی از اعضا)، نوع و میزان تعهدات اعضا (همیشه تعهدات اعضا برابر نیست)، درجه همکاری اعضا (همکاری اعضای پیمان بر خلاف گذشته تا زمانی که پیمان وجود دارد، دایمی است ) و گستردگی حوزه جغرافیایی، معیاری برای تقسیم بندی اتحادهاست. عملی شدن یا نشدن هدفهای همه اعضا و یا یکی از آنها، اختلاف میان متعاهدین، روی کارآمدن نخبگان سیاسی جدید در یکی از کشورهای عضو، وقوع جنگ بین طرفین معاهده، تغییر اساسی در اوضاع و احوال بین المللی، انقضای زمانی اتحاد، عدم هماهنگی در ارزشها و ایدئولوژی بین اعضا و نظایر آن از عوامل شکاف و فروپاشی اتحادها به شمار میروند.<span dir="RTL"></span>با توجه به تصویر کلی ما از استراتژی (استراتژی= اهداف+ روشها+ ابزار) این رهیافت را به استراتژی نظامی نیز می توان تعمیم داد؛ اهداف به عنوان اهداف نظامی در نظر گرفته می شود. منظور از روشها شیوه های گوناگون برنامه ریزی نیروی نظامی می باشد. در حقیقت، این روش برای محک سلسله اعمال تعیین شده برای نیل به اهداف نظامی می باشد؛ این سلسه اعمال به عنوان « عقاید استراتژیک نظامی» تلقی می شود. «ابزار» به منابع نظامی (مشمولین، ادوات، پول، نیروها، پشتیبانی و غیره) مورد نیاز برای انجام مأ موریت اشاره دارد. این مقدمات ما را به این نتیجه گیری که « استراتژی نظامی مساوی است با حاصل جمع اهداف نظامی و عقاید استراتژیک نظامی و منابع نظامی» رهنمون می شود.
با توجه به تصویر کلی ما از استراتژی (استراتژی= اهداف+ روشها+ ابزار) این رهیافت را به استراتژی نظامی نیز می توان تعمیم داد؛ اهداف به عنوان اهداف نظامی در نظر گرفته می شود. منظور از روشها شیوه های گوناگون برنامه ریزی نیروی نظامی می باشد. در حقیقت، این روش برای محک سلسله اعمال تعیین شده برای نیل به اهداف نظامی می باشد؛ این سلسه اعمال به عنوان « عقاید استراتژیک نظامی» تلقی می شود. «ابزار» به منابع نظامی (مشمولین، ادوات، پول، نیروها، پشتیبانی و غیره) مورد نیاز برای انجام مأ موریت اشاره دارد. این مقدمات ما را به این نتیجه گیری که « استراتژی نظامی مساوی است با حاصل جمع اهداف نظامی و عقاید استراتژیک نظامی و منابع نظامی» رهنمون می شود.


این رهیافت نظری برای سه سطح جنگ –سطوح استراتژیکی، عملیاتی، تاکتیکی- قابل بکار گیری بوده و همچنین تشابهات بنیادی بین استراتژی نظامی ملی، هنر عملیاتی و تاکتیک‌ها را آشکار می سازد. استراتژیست‌ها، برنامه ریزان، فرماندهان سپاهیان و رهبران جوخه ها همگی با شیوه‌های بکارگیری «ابزار» برای دستیابی به «اهداف» سر و کار دارند. برخی از خوانندگان ممکن است این مسأله را مطرح کنند که تا وقتیکه منابع نظامی برای پشتیبانی از استراتژی ضروری هستند، نمی توانند جزئی از آن محسوب شوند؛ آنها استراتژی نظامی را به اهداف نظامی و عقاید استراتژیک نظامی منحصر می‌کنند.
این رهیافت نظری برای سه سطح جنگ –سطوح استراتژیکی، عملیاتی، تاکتیکی- قابل بکار گیری بوده و همچنین تشابهات بنیادی بین استراتژی نظامی ملی، هنر عملیاتی و تاکتیک‌ها را آشکار می سازد. استراتژیست‌ها، برنامه ریزان، فرماندهان سپاهیان و رهبران جوخه ها همگی با شیوه‌های بکارگیری «ابزار» برای دستیابی به «اهداف» سر و کار دارند. برخی از خوانندگان ممکن است این مسأله را مطرح کنند که تا وقتیکه منابع نظامی برای پشتیبانی از استراتژی ضروری هستند، نمی توانند جزئی از آن محسوب شوند؛ آنها استراتژی نظامی را به اهداف نظامی و عقاید استراتژیک نظامی منحصر می‌کنند.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۳:
«لیدل هارت» براین نکته تأکید داشت که:
«لیدل هارت» براین نکته تأکید داشت که:


« در مباحث مربوط به موضوع« هدف در جنگ» ضروری است که تمایز بین هدف نظامی و سیاسی کاملاً روشن باشد. این دو گرچه متفاوت هستند ولی از یکدیگر کاملاً جدا نیستند. زیرا مردم جنگ را نه بخاطر خود جنگ بلکه برای تعقیب اهداف سیاست برپا می کنند. هدف نظامی فقط ابزار نیل به هدف سیاسی است. بنابراین هدف نظامی باید بوسیله هدف سیاسی توجیه شود. چون بعضاً شرایط اساسی پیش می آید که سیاست آنچه را که به وسیله نیروی نظامی یعنی در عمل غیر قابل وصول است، نمی پسندد
« در مباحث مربوط به موضوع «هدف در جنگ» ضروری است که تمایز بین هدف نظامی و سیاسی کاملاً روشن باشد. این دو گرچه متفاوت هستند ولی از یکدیگر کاملاً جدا نیستند. زیرا مردم جنگ را نه بخاطر خود جنگ بلکه برای تعقیب اهداف سیاست برپا می کنند. هدف نظامی فقط ابزار نیل به هدف سیاسی است. بنابراین هدف نظامی باید بوسیله هدف سیاسی توجیه شود. چون بعضاً شرایط اساسی پیش می آید که سیاست آنچه را که به وسیله نیروی نظامی یعنی در عمل غیر قابل وصول است، نمی‌پسندد


در تعریف ما از استراتژی نظامی اهداف غائی همان اهداف سیاست ملی هستند. گاهی اوقات رهبری سیاست، مبهم، نارسا و تشخیص آن ببسیار مشکل است. سیاست ملی همچنین با تمامی عناصر اساسی قدرت ملی نظیر عناصر سیاسی، اقتصادی روان- جامعه شناختی و نظامی مربوط می باشد. جالب توجه اینکه، سیاستهای ملی برای تأمین منافع در این حوزه های متنوع اغلب با هم متعارض بوده و حتی می توانند با یکدیگر مغایرت داشته باشند. اهداف به ندرت سیاسی یا نظامی خالص هستند.
در تعریف ما از استراتژی نظامی اهداف غائی همان اهداف سیاست ملی هستند. گاهی اوقات رهبری سیاست، مبهم، نارسا و تشخیص آن ببسیار مشکل است. سیاست ملی همچنین با تمامی عناصر اساسی قدرت ملی نظیر عناصر سیاسی، اقتصادی روان- جامعه شناختی و نظامی مربوط می‌باشد. جالب توجه اینکه، سیاست‌های ملی برای تأمین منافع در این حوزه های متنوع اغلب با هم متعارض بوده و حتی می‌توانند با یکدیگر مغایرت داشته باشند. اهداف به ندرت سیاسی یا نظامی خالص هستند.


رهبران ملی ممکن است برای تعقیب اهداف سیاست ملی که عمدتاً ماهیت سیاسی یا اقتصادی دارند، از عناصر نظامی قدرت استفاده کنند و این خود می تواند مشکلاتی را ایجاد نماید. گاهی اوقات نیروی نظامی ابزار مناسبی نیست و فرماندهان نظامی ممکن است در تشخیص اهداف نظامی قابل تحقق از اهداف سیاست ملی با مشکل مواجه شوند.
رهبران ملی ممکن است برای تعقیب اهداف سیاست ملی که عمدتاً ماهیت سیاسی یا اقتصادی دارند، از عناصر نظامی قدرت استفاده کنند و این خود می تواند مشکلاتی را ایجاد نماید. گاهی اوقات نیروی نظامی ابزار مناسبی نیست و فرماندهان نظامی ممکن است در تشخیص اهداف نظامی قابل تحقق از اهداف سیاست ملی با مشکل مواجه شوند.
خط ۱۰۹: خط ۱۱۱:
حال اجازه دهید «عقاید استراتژیک نظامی» را بررسی کنیم. این مفهوم را می توان بعنوان « رشته ای از اعمال تعبیر کرد که به منزلة نتیجه ارزیابی از موفقیّت استراتژیک پذیرفته شده اند.» عقاید استراتژیک نظامی ممکن است ترکیبی از گزینه های متعدد مثل دفاع تهاجمی، ذخیره های استراتژیک، پشتیبانی، تظاهر نیرو، انبار کردن موجودیها، امنیت دسته جمعی و کمک امنیتی باشد.
حال اجازه دهید «عقاید استراتژیک نظامی» را بررسی کنیم. این مفهوم را می توان بعنوان « رشته ای از اعمال تعبیر کرد که به منزلة نتیجه ارزیابی از موفقیّت استراتژیک پذیرفته شده اند.» عقاید استراتژیک نظامی ممکن است ترکیبی از گزینه های متعدد مثل دفاع تهاجمی، ذخیره های استراتژیک، پشتیبانی، تظاهر نیرو، انبار کردن موجودیها، امنیت دسته جمعی و کمک امنیتی باشد.


اینها برخی از شیوه هایی هستند که نیروهای نظامی به طور مجزا و یا همراه با متحدین می توانند مورد استفاده قرار دهند. تعیین عقاید استراتژیک اهمیت زیادی دارد. با این وجود نباید چنین اشتباهی را مرتکب شویم که عقاید استراتژیک را یک استراتژی بنامیم. عقاید استراتژیک باید همیشه در ارتباط با اهداف نظامی و منابع مورد توجه قرار گیرند. در خاتمه باید به مطالة بخش «ابزار» از معادله استراتژی نظامی بپردازیم. ابزارها می توانند نیروهای متعارف یا غیر متعارفی باشند که برای مقاصد عمومی بکار می روند یا شامل نیروهای اتمی تاکتیکی و استراتژیکی، نیروهای آفندی و پدافندی، نیروهای زیر پرچم و احتیاط و سیستمهای تسلیحاتی و آماری جنگ باشند؛ همانگونه که نیروهای مشمول را نیز شامل می شوند.
اینها برخی از شیوه هایی هستند که نیروهای نظامی به طور مجزا و یا همراه با متحدین می توانند مورد استفاده قرار دهند. تعیین عقاید استراتژیک اهمیت زیادی دارد. با این وجود نباید چنین اشتباهی را مرتکب شویم که عقاید استراتژیک را یک استراتژی بنامیم. عقاید استراتژیک باید همیشه در ارتباط با اهداف نظامی و منابع مورد توجه قرار گیرند. در خاتمه باید به مطالعه بخش «ابزار» از معادله استراتژی نظامی بپردازیم. ابزارها می توانند نیروهای متعارف یا غیر متعارفی باشند که برای مقاصد عمومی بکار می‌روند یا شامل نیروهای اتمی تاکتیکی و استراتژیکی، نیروهای آفندی و پدافندی، نیروهای زیر پرچم و احتیاط و سیستم‌های تسلیحاتی و آماری جنگ باشند؛ همانگونه که نیروهای مشمول را نیز شامل می‌شوند.


همچنین نباید نقشها و مشارکتهای باالقوه دوستان و یا متحدین را از نظر دور داشت. حجم کلی نیروها باید با جنگ، پشتیبانی و عناصر پشتیبانی- خدماتی جنگ که به طور مناسبی تجهیز و تقویت شده اند، تناسب داشته باشد. بسته به نوع استراتژیهایی که اتخاذ می کنیم ضرورت حضور یا عدم حضور بالفعل نیروها مشخص می شود در استراتژیهای عملیاتی کم وسعت، نیروها باید وجود داشته باشند. در استراتژیهای با دامنه گسترده تر عقاید استراتژیک، نوع نیروهای مورد نیاز و شیوه های بکارگیری آنها را مشخص می سازد.
همچنین نباید نقش‌ها و مشارکت‌های باالقوه دوستان و یا متحدین را از نظر دور داشت. حجم کلی نیروها باید با جنگ، پشتیبانی و عناصر پشتیبانی- خدماتی جنگ که به طور مناسبی تجهیز و تقویت شده اند، تناسب داشته باشد. بسته به نوع استراتژیهایی که اتخاذ می کنیم ضرورت حضور یا عدم حضور بالفعل نیروها مشخص می شود در استراتژیهای عملیاتی کم وسعت، نیروها باید وجود داشته باشند. در استراتژیهای با دامنه گسترده تر عقاید استراتژیک، نوع نیروهای مورد نیاز و شیوه های بکارگیری آنها را مشخص می سازد.


حال که عناصر طی استراتژی نظامی را مورد توجه قرار دادیم بکوشیم تا آنها را در یک قالب معنی دار کنار یکدیگر قرار دهیم. شکل زیر یک مدل ممکن را نشان می دهد:
حال که عناصر طی استراتژی نظامی را مورد توجه قرار دادیم بکوشیم تا آنها را در یک قالب معنی دار کنار یکدیگر قرار دهیم. شکل زیر یک مدل ممکن را نشان می دهد:
خط ۱۴۷: خط ۱۴۹:
استراتژی نظامی  
استراتژی نظامی  


کشوری میتواند دارای استراتژی فعال(ونه منفعل) باشد، که ابزار اعمال (قدرت ملی) آن را نیز داشته باشد؛ در غیر این صورت، استراتژی کشور ناگزیر  دفاعی یا واکنشی خواهد بود.
کشوری میتواند دارای استراتژی فعال باشد، که ابزار اعمال (قدرت ملی) آن را نیز داشته باشد؛ در غیر این صورت، استراتژی کشور ناگزیر  دفاعی یا واکنشی خواهد بود.
۱۰٬۲۹۷

ویرایش

منوی ناوبری