۷٬۳۴۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
'''علیاصغر منتظرحقیقی''' ، زاده ۱۳۲۷ – تهران، دوران ابتدایی ودبیرستان را در تهران بهپایان رساند. درسالهای آخر دبيرستان در رابطه با جلسات مذهبی قرار گرفت، سپس وارد دانشگاه در رشتهی شیمی شد و از بدو ورود، فعالانه در اعتصابات و تظاهرات شرکت میکرد؛ وی همچنین معلم شیمی در دبیرستانهای تهران بود. گام بعدی او عضویت در سازمان مجاهدین خلق بود. علیاصغر منتظرحقیقی، مسئولیت گروه شیمی در سازمان مجاهدین خلق را به عهده داشت. او درفروردين ۱۳۵۱، در یک درگیری مسلحانه با عوامل سواک شاه به شهادت رسید. | '''علیاصغر منتظرحقیقی''' ، زاده ۱۳۲۷ – تهران، دوران ابتدایی ودبیرستان را در تهران بهپایان رساند. درسالهای آخر دبيرستان در رابطه با جلسات مذهبی قرار گرفت، سپس وارد دانشگاه در رشتهی شیمی شد و از بدو ورود، فعالانه در اعتصابات و تظاهرات شرکت میکرد؛ وی همچنین معلم شیمی در دبیرستانهای تهران بود. گام بعدی او عضویت در سازمان مجاهدین خلق بود. علیاصغر منتظرحقیقی، مسئولیت گروه شیمی در سازمان مجاهدین خلق را به عهده داشت. او درفروردين ۱۳۵۱، در یک درگیری مسلحانه با عوامل سواک شاه به شهادت رسید. | ||
== فعالیتهای علیاصغر منتظرحقیقی | == فعالیتهای علیاصغر منتظرحقیقی == | ||
درجريان دستگیریهای گسترده اعضاء سازمان مجاهدین توسط سواک در اول شهريور سال ۱۳۵۰، علیاصغر افسر وظيقه بود و چون عدهای از اعضاء گروه شيمی، از جمله علیاصغر بديعزادگان و علی باكری دستگير شده بودند، وجود اصغر بيش از پيش ضروری مینمود؛ او بدون اينكه مأموران ساواك در تعقيبش باشند زندگی مخفی را پذيرا شد. وی درباره ورود به سازمان مجاهدین خلق می گفت : «از خدمت ارتش شاه بيرون آمدم و به هستهی ارتش مردم پيوستم». گاهی از دود و بخار موادی كه تهيه میكرد سينهاش میسوخت و صدايش بهسختی درمیآمد اما هيچگاه هيچ كس از او گله يا شكايتی نشنید. | درجريان دستگیریهای گسترده اعضاء سازمان مجاهدین توسط سواک در اول شهريور سال ۱۳۵۰، علیاصغر افسر وظيقه بود و چون عدهای از اعضاء گروه شيمی، از جمله علیاصغر بديعزادگان و علی باكری دستگير شده بودند، وجود اصغر بيش از پيش ضروری مینمود؛ او بدون اينكه مأموران ساواك در تعقيبش باشند زندگی مخفی را پذيرا شد. وی درباره ورود به سازمان مجاهدین خلق می گفت : «از خدمت ارتش شاه بيرون آمدم و به هستهی ارتش مردم پيوستم». گاهی از دود و بخار موادی كه تهيه میكرد سينهاش میسوخت و صدايش بهسختی درمیآمد اما هيچگاه هيچ كس از او گله يا شكايتی نشنید. | ||
او بارها میگفت : «انسان را میتوان از ميزان احساس مسئؤليتتش در قبال ظلم و ستم موجود در جامعه و كوششی كه در جهت نابودی آن میكند شناخت. هركس در اين زمينه كوشاتر باشد، بدون شك انسانتر است... در شرایط كنونی اگر من دريابم كه كدام راه درستتراست، در انتخاب آن يك لحظه درنگ نخواهم كرد ».<ref name=":0">نشریه مجاهد، شماره ۴۵ - ۳۱ فروردین ۱۳۵۹</ref> | او بارها میگفت : «انسان را میتوان از ميزان احساس مسئؤليتتش در قبال ظلم و ستم موجود در جامعه و كوششی كه در جهت نابودی آن میكند شناخت. هركس در اين زمينه كوشاتر باشد، بدون شك انسانتر است... در شرایط كنونی اگر من دريابم كه كدام راه درستتراست، در انتخاب آن يك لحظه درنگ نخواهم كرد ».<ref name=":0">نشریه مجاهد، شماره ۴۵ - ۳۱ فروردین ۱۳۵۹</ref> | ||
== | == شهادت علیاصغر منتظرحقیقی == | ||
اصغر يك روز بعد از دريافت سلاح از سازمان گفته بود: «اكنون با آرامش خاطر بيشتری كار میكنم و شك ندارم كه دشمن بدون برداشتن زخمهای متعدد به من دسترسی نخواهد يافت». | اصغر يك روز بعد از دريافت سلاح از سازمان گفته بود: «اكنون با آرامش خاطر بيشتری كار میكنم و شك ندارم كه دشمن بدون برداشتن زخمهای متعدد به من دسترسی نخواهد يافت». | ||
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
مردم حوالي ميدان خراسان حتماً روز ۳۱ فروردين ۱۳۵۱، را به ياد دارند كه چگونه تمامي آن منطقه توسط صدها ساواكي محاصره شده بود و تمامي اينها براي دستگيري مجاهدي بود كه زخم گلوله هم بر تن داشت. اما تا مدتها ساواکیها جرأت نزديك شدن به محل وي را نداشتند؛ و حتي بعد از شهادت نيز از جسدش ميترسيدند. كه مبادا نيمه جاني داشته باشد و... به همين دليل از دور چندين بار هم جسدش را هدف رگبار مسلسلهاي اسرائیلی خود قرار دادند.<ref name=":0" /> | مردم حوالي ميدان خراسان حتماً روز ۳۱ فروردين ۱۳۵۱، را به ياد دارند كه چگونه تمامي آن منطقه توسط صدها ساواكي محاصره شده بود و تمامي اينها براي دستگيري مجاهدي بود كه زخم گلوله هم بر تن داشت. اما تا مدتها ساواکیها جرأت نزديك شدن به محل وي را نداشتند؛ و حتي بعد از شهادت نيز از جسدش ميترسيدند. كه مبادا نيمه جاني داشته باشد و... به همين دليل از دور چندين بار هم جسدش را هدف رگبار مسلسلهاي اسرائیلی خود قرار دادند.<ref name=":0" /> | ||
== خاطره ای از | == خاطره ای از رضا رضایی == | ||
شهید رضا رضایی در خاطرهای که با علیاصغر منتظرحقیقی داشته بود، گفته است: | شهید رضا رضایی در خاطرهای که با علیاصغر منتظرحقیقی داشته بود، گفته است: | ||
«یک بار با او در یک خودرو در خیابان شهباز میرفتیم. او رانندگی میکرد و من کنارش نشسته بودم، گشت ساواک از پشت ما رسید. اصغر گشت را در آینه دیده بود، ساواکیها به خودرو مشکوک شده بودند و خودشان را به کنار خودرو رساندند و به اصغر گفتند، بزن کنار. اصغر به آرامی به کنار خیابان رفت و گشت ساواک نیز سبقت گرفت و در جلوی خودروی اصغر متوقف شد؛ در همین لحظه اصغر شروع کرد دنده عقب حرکت کردن و من شروع کردم به تیراندازی، ساواکیها همگی کف زمین خوابیدند. اصغر نیز که راننده بسیار ماهری بود، دنده عقب از لابلای خودروهایی که میآمدند عبور کرد و نهایتاً دور زد واز صحنه خارج شد، اصغر با مهارتی که در رانندگی داشت، ما را نجات داد.<ref>نشریه مجاهد، شماره ۲۵</ref> | «یک بار با او در یک خودرو در خیابان شهباز میرفتیم. او رانندگی میکرد و من کنارش نشسته بودم، گشت ساواک از پشت ما رسید. اصغر گشت را در آینه دیده بود، ساواکیها به خودرو مشکوک شده بودند و خودشان را به کنار خودرو رساندند و به اصغر گفتند، بزن کنار. اصغر به آرامی به کنار خیابان رفت و گشت ساواک نیز سبقت گرفت و در جلوی خودروی اصغر متوقف شد؛ در همین لحظه اصغر شروع کرد دنده عقب حرکت کردن و من شروع کردم به تیراندازی، ساواکیها همگی کف زمین خوابیدند. اصغر نیز که راننده بسیار ماهری بود، دنده عقب از لابلای خودروهایی که میآمدند عبور کرد و نهایتاً دور زد واز صحنه خارج شد، اصغر با مهارتی که در رانندگی داشت، ما را نجات داد.<ref>نشریه مجاهد، شماره ۲۵</ref> | ||
=== خاطراتی از | === خاطراتی از محسن سیاه کلاه === | ||
'''”کمر من زیر این بار شاید بشکند ولی هرگز خم نخواهد شد“''' | '''”کمر من زیر این بار شاید بشکند ولی هرگز خم نخواهد شد“''' | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
یادش بهخیر و گرامی باد. او بواقع که هرگز خم نشد و ایستاده و قهرمانانه به خلق و به خدایش وفادار ماند. «محسن سیاهکلاه» | یادش بهخیر و گرامی باد. او بواقع که هرگز خم نشد و ایستاده و قهرمانانه به خلق و به خدایش وفادار ماند. «محسن سیاهکلاه» | ||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> |