۹٬۹۳۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
لنین، یکی از بارزترین نشانههای انقلاب را این گونه توضیح میدهد که: «مردم از دولت جدا شده اند و به لزوم استقرار نظم جدید پی بردهاند.» او از «برآمد سیاسی آشکار طبقات و تودهها» سخن میگوید. آنانکه دیگر حکومت و نظم موجود را برنمیتابند و دیگر نمیخواهند به استثمارگران و ستمکاران اجازه دهند که آنها را همچنان بچاپند و همچون گذشته بر آنان حکومت کنند. در نتیجه تودهها پا به میدان مبارزه سیاسی با حکومت گذاشته و نظم او را به چالش میکشند. | لنین، یکی از بارزترین نشانههای انقلاب را این گونه توضیح میدهد که: «مردم از دولت جدا شده اند و به لزوم استقرار نظم جدید پی بردهاند.» او از «برآمد سیاسی آشکار طبقات و تودهها» سخن میگوید. آنانکه دیگر حکومت و نظم موجود را برنمیتابند و دیگر نمیخواهند به استثمارگران و ستمکاران اجازه دهند که آنها را همچنان بچاپند و همچون گذشته بر آنان حکومت کنند. در نتیجه تودهها پا به میدان مبارزه سیاسی با حکومت گذاشته و نظم او را به چالش میکشند. | ||
بهعنوان یک قانون عمومی، بدون این تغییرات عینی، که مستقل از اختیارات احزاب و گروهها و طبقات میباشد، انقلاب، غیر ممکن است.<blockquote>لنین در این مورد میگوید:</blockquote><blockquote>«چنین موقعیتی در سال ۱۹۰۵ در روسیه و در تمام دوران انقلاب اکتبر در غرب وجود داشت . اما آن موقعیت همچنین در سالهای شصت در قرن اخیر در آلمان و در سالهای ۶۱-۱۸۵۹ و ۸۰-۱۸۷۹ در روسیه وجود داشت اگر چه در این حالات، انقلابی به وقوع نپیوست . چرا ؟بخاطر اینکه هر موقعیت انقلابی باعث انقلاب نمیشود. در چنین شرایطی فقط وقتی انقلاب به وقوع میپیوندد که علاوه بر تغییراتی که در بالا ذکر شد، تغییری ذهنی هم اضافه شود. یعنی نیروی پیشتاز برای به انجام رساندن عملیات تودهای انقلابی به قدر کافی قوی باشد تا بتواند دولت قدیم را (که حتی در دوره بحران هم اگر سرنگون نشود به خودی خود سقوط نمیکند) براندازد ( و یا جابجا ) کند .»</blockquote>بنابر این شرط ذهنی همان عنصر رهبری یا سازمان پیشتاز است. پس هنگامی که موقعیت انقلابی یا به عبارتی شرط عینی انقلاب فراهم شد، باید توانایی نیروی پیشتاز، به اقدامات مردمی اضافه شود تا آنان بتواند دولت کهنه را که هیچوقت حتی در درون بحرانها نیز اگر آن را «برنیاندازند» به خودی خود «بر نمیافتد»، درهم بشکند.<ref name=":0" /> | بهعنوان یک قانون عمومی، بدون این تغییرات عینی، که مستقل از اختیارات احزاب و گروهها و طبقات میباشد، انقلاب، غیر ممکن است.<blockquote>لنین در این مورد میگوید:</blockquote> | ||
[[پرونده:انقلاب اکتبر.jpg|جایگزین=انقلاب اکتبر|بندانگشتی|انقلاب شوروی]] | |||
<blockquote>«چنین موقعیتی در سال ۱۹۰۵ در روسیه و در تمام دوران انقلاب اکتبر در غرب وجود داشت . اما آن موقعیت همچنین در سالهای شصت در قرن اخیر در آلمان و در سالهای ۶۱-۱۸۵۹ و ۸۰-۱۸۷۹ در روسیه وجود داشت اگر چه در این حالات، انقلابی به وقوع نپیوست . چرا ؟بخاطر اینکه هر موقعیت انقلابی باعث انقلاب نمیشود. در چنین شرایطی فقط وقتی انقلاب به وقوع میپیوندد که علاوه بر تغییراتی که در بالا ذکر شد، تغییری ذهنی هم اضافه شود. یعنی نیروی پیشتاز برای به انجام رساندن عملیات تودهای انقلابی به قدر کافی قوی باشد تا بتواند دولت قدیم را (که حتی در دوره بحران هم اگر سرنگون نشود به خودی خود سقوط نمیکند) براندازد ( و یا جابجا ) کند .»</blockquote>بنابر این شرط ذهنی همان عنصر رهبری یا سازمان پیشتاز است. پس هنگامی که موقعیت انقلابی یا به عبارتی شرط عینی انقلاب فراهم شد، باید توانایی نیروی پیشتاز، به اقدامات مردمی اضافه شود تا آنان بتواند دولت کهنه را که هیچوقت حتی در درون بحرانها نیز اگر آن را «برنیاندازند» به خودی خود «بر نمیافتد»، درهم بشکند.<ref name=":0" /> | |||
لنین به حرکت کشانده شدن یکباره «تعداد بسیار زیاد و بی سابقهای» از افراد جامعه را به عنوان نشانهای از انقلاب ذکر میکند که البته همواره با قهرمانی و جانباری تودههای انقلاب کننده همراه است. او توضیح میدهد که در دوران انقلاب، تودهها، در مقیاس میلیونی بهپا میخیزند. «عموم افراد جامعه» که پیش از این به زندگی غیر سیاسی مشغول بودند، با «افزایش فوقالعاده سریع و یکباره و ناگهانی» بهپا خاسته و «به طور فعال، مستقل و مؤثر در زندگی سیاسی و در کار ساختن دولت شرکت میکنند».<ref>[https://www.marxists.org/farsi/archive/lenin/works/1917/vazayefe-poroletaria.pdf کتاب وظایف پرولتاریا در انقلاب ما از لنین]</ref> این تودهها در جریان مبارزه خود با رژیم حاکم و نظم سیاسی و اجتماعییی که آن رژیم در جامعه بر قرار کرده است، یعنی در واقع در مبارزه با روبنای حاکم، در صدد ایجاد حکومت و نظم سیاسی و اجتماعی جدیدی بر میآیند. | لنین به حرکت کشانده شدن یکباره «تعداد بسیار زیاد و بی سابقهای» از افراد جامعه را به عنوان نشانهای از انقلاب ذکر میکند که البته همواره با قهرمانی و جانباری تودههای انقلاب کننده همراه است. او توضیح میدهد که در دوران انقلاب، تودهها، در مقیاس میلیونی بهپا میخیزند. «عموم افراد جامعه» که پیش از این به زندگی غیر سیاسی مشغول بودند، با «افزایش فوقالعاده سریع و یکباره و ناگهانی» بهپا خاسته و «به طور فعال، مستقل و مؤثر در زندگی سیاسی و در کار ساختن دولت شرکت میکنند».<ref>[https://www.marxists.org/farsi/archive/lenin/works/1917/vazayefe-poroletaria.pdf کتاب وظایف پرولتاریا در انقلاب ما از لنین]</ref> این تودهها در جریان مبارزه خود با رژیم حاکم و نظم سیاسی و اجتماعییی که آن رژیم در جامعه بر قرار کرده است، یعنی در واقع در مبارزه با روبنای حاکم، در صدد ایجاد حکومت و نظم سیاسی و اجتماعی جدیدی بر میآیند. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۵: | ||
=== انقلاب در آفریقا === | === انقلاب در آفریقا === | ||
[[پرونده:انقلاب آفریقا.JPG|جایگزین=انقلاب آفریقا|بندانگشتی|انقلاب آفریقا]] | |||
موج دوم انقلابهای ضداستعماری دربرابر دولتهای تحمیلی از سوی اروپا پس از جنگ دوم جهانی در آفریقا و آسیا ایجاد شد. در آفریقا، نبرد الجزایر علیه فرانسه (۱۹۶۲ ـ ۹۶۶) بیشترین خشونت در بین انقلابهای ضداستعماری بود. با اینحال، انقلابهای قابلتوجه یا تلاشهای انقلابی نیز در کنیا و زیمبابوه (علیه رژیمهای مهاجر انگلیسی) و در گینۀ بیسائو، آنگولا، و موزامبیک (علیه حکومت استعماری پرتغال) رخ داد. در اکثر موارد، انقلابها از یک الگوی چینی پیروی میکردند، و با جنگی چریکی علیه دولت آغاز میشد که در روستاها سازماندهی شده بود. | موج دوم انقلابهای ضداستعماری دربرابر دولتهای تحمیلی از سوی اروپا پس از جنگ دوم جهانی در آفریقا و آسیا ایجاد شد. در آفریقا، نبرد الجزایر علیه فرانسه (۱۹۶۲ ـ ۹۶۶) بیشترین خشونت در بین انقلابهای ضداستعماری بود. با اینحال، انقلابهای قابلتوجه یا تلاشهای انقلابی نیز در کنیا و زیمبابوه (علیه رژیمهای مهاجر انگلیسی) و در گینۀ بیسائو، آنگولا، و موزامبیک (علیه حکومت استعماری پرتغال) رخ داد. در اکثر موارد، انقلابها از یک الگوی چینی پیروی میکردند، و با جنگی چریکی علیه دولت آغاز میشد که در روستاها سازماندهی شده بود. | ||
خط ۸۱: | خط ۸۴: | ||
در سال ۱۹۴۷، رادیکالهای ارتش پرتغالی، مارسلو کائنتو را سرنگون کردند که دیکتاتوری سالازار را به ارث برده بود. | در سال ۱۹۴۷، رادیکالهای ارتش پرتغالی، مارسلو کائنتو را سرنگون کردند که دیکتاتوری سالازار را به ارث برده بود. | ||
[[پرونده:انقلاب ایران.JPG|جایگزین=انقلاب ایران|بندانگشتی|تصاویری از انقلابیون ایران در سه دوره تاریخی]] | |||
سال ۱۹۷۹، محمد رضاه شاه در ایران پس از ۳۵ سال سلطنت با خیزش و قیام عمومی و سراسری مردم سرنگون شد. | سال ۱۹۷۹، محمد رضاه شاه در ایران پس از ۳۵ سال سلطنت با خیزش و قیام عمومی و سراسری مردم سرنگون شد. | ||
ویرایش