۱٬۱۹۴
ویرایش
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
از این رو در زندان اوین جهت اجرایی کردن پروژه قتلعام، از صبح ۲۸ تیر بسیاری از زندانیان، بندها را به سلولهای انفرادی منتقل کردند، سپس زندانیان بند یک گوهردشت را (که برای انکار قتلعام از سایر زندانیان تفکیک کرده بودند)، در همین روز به محیطی خارج از بندهای گوهردشت یعنی به بند موسوم به «جهاد» انتقال دادند. هدف از تشکیل بند یک، بعد از تفکیک این بود که این تعداد زندانی را که از نظر آنها بیخطر محسوب میشدند، در زندان نگه دارند تا ثابت کنند زندانیان زنده هستند و با این فریبکاری، منکر قتلعام شوند. | از این رو در زندان اوین جهت اجرایی کردن پروژه قتلعام، از صبح ۲۸ تیر بسیاری از زندانیان، بندها را به سلولهای انفرادی منتقل کردند، سپس زندانیان بند یک گوهردشت را (که برای انکار قتلعام از سایر زندانیان تفکیک کرده بودند)، در همین روز به محیطی خارج از بندهای گوهردشت یعنی به بند موسوم به «جهاد» انتقال دادند. هدف از تشکیل بند یک، بعد از تفکیک این بود که این تعداد زندانی را که از نظر آنها بیخطر محسوب میشدند، در زندان نگه دارند تا ثابت کنند زندانیان زنده هستند و با این فریبکاری، منکر قتلعام شوند. | ||
مسعود ابویی، از زندانیان سیاسی مجاهد، که در آن زمان در اوین بود، درباره این موضوع میگوید: «با تعجب دیدیم که روز ۲۸ تیر یعنی فردای آتشبس ما رو بردند در سلولهای انفرادی و دیدیم ظرف چند ساعت تمام سلولها پر شد». همچنین در همین روز غلامرضا کاشانی اقدم را به همراه چند مجاهد دیگر که هنوز زیرحکم بودند، اعدام کردند و اجسادشان را در سردخانه تحویل خانوادههایشان دادند. همزمان هیأتهای مشکوک از تهران راهی زندانهای مراکز استان شدند. بهعنوان مثال یک هیأت بازرسی از اطلاعات مرکز (تهران) بهطور سرزده و سرپایی وارد زندان ساری شد. | مسعود ابویی، از زندانیان سیاسی مجاهد، که در آن زمان در اوین بود، درباره این موضوع میگوید: «با تعجب دیدیم که روز ۲۸ تیر یعنی فردای آتشبس ما رو بردند در سلولهای انفرادی و دیدیم ظرف چند ساعت تمام سلولها پر شد». همچنین در همین روز غلامرضا کاشانی اقدم را به همراه چند زندانی مجاهد دیگر که هنوز زیرحکم بودند، اعدام کردند و اجسادشان را در سردخانه تحویل خانوادههایشان دادند. همزمان هیأتهای مشکوک از تهران راهی زندانهای مراکز استان شدند. بهعنوان مثال یک هیأت بازرسی از اطلاعات مرکز (تهران) بهطور سرزده و سرپایی وارد زندان ساری شد. حسین سرو آزاد<ref>حسین سرو آزاد از مجاهدینی بود که در تاریخ 7 آبان 1394 در حمله موشکی به کمپ لیبرتی عراق که مجاهدین در آن مستقر بودند به قتل رسید</ref> در این رابطه در یادداشتهایش نوشته بود: «روز ۲۸ تیر هیأتی از اطلاعات تهران سرزده وارد زندان شد. این هیأت شامل ۵نفر اطلاعاتی لباسشخصی بود که اول به بند ۶رفتند و بعد به بند جوانان آمدند. وقتی از زندانیان اتهامشان را پرسیدند، همه گفتند: «ما هوادار سازمان مجاهدین هستیم». نفرات هیأت که خیلی عصبانی شده بودند، گفتند: «''مطمئنید پشیمان نمیشوید؟ همهتان را تعیینتکلیف میکنیم!''» | ||
علیرضا اسلامی<ref>علیرضا اسلامی در یکی از عملیاتهای مرزی مجاهدین به قتل رسید</ref> که خواهرش در جریان قتلعام اعدام شد، در پایان یادداشت و گزارشی از خواهرش نوشته بود: «مدتی بعد فهمیدیم روز ۲۹ تیرماه (بعد از پذیرش قطعنامه) پاسداران، فرح اسلامی، حکیمه ریزوندی، مرضیه رحمتی، نسرین رجبی و جسومه حیدری را به بهانه امن نبودن زندان ایلام و انتقال آنها به جایی امن، از زندان ایلام خارج کردند. آن روز فکر میکردیم آنان به زندان کرمانشاه یا تهران منتقل شدند. اما بعد با خبری که از «شباب» یکی از روستاهای اطراف به دستمان رسید فهمیدیم هنگام عبور زندانیان از «شباب» ماشینشان خراب شده و شب را در همان روستا گذراندند و فردای آن روز زندانیان را به تپهیی در اطراف صالحآباد منتقل و تیرباران کردند. | |||
===== قتوای قتلعام توسط خمینی ===== | |||
بسماللهالرحمنالرحیم | |||
از آنجا که منافقین (مجاهدین) خائن بههیچوجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه میگویند از روی حیله و نفاق آنهاست، و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کردهاند و باتوجه به محارببودن آنها ... و باتوجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانه آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تاکنون، کسانیکه در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کـرده و میکنند، محارب و محکوم به اعدام میباشند... رحم بر محاربین، سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است. امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام، رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضع بهعهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند، سعی کنند ”اشداء علیالکفار“ باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی، نادیدهگرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. والسلام روحالله الموسوی الخمینی | |||
قتل عام با این فتوا از صبح پنجشنبه ششم مرداد ۶۷ با استقرار هیأت مرگ در اوین در تهران شروع شد. در سایر شهرستانها هم حکم خمینی، توسط هیأتهای مرگ اجرا گردید. | |||
یک گزارش از بند زنان مجاهد: | |||
از ۱۱شب چهارشنبه ۵مرداد یک سری اسم از پشت بلندگوی بند زنان صدا کردن. مریم ساغری، زهرا فلاحت پیشه، فریبا عمومی، فرشته حمیدی، هما رادمنش، زهرا فلاحتی... از بقیهٔ بندها و سلولهای انفرادی هم بچههایی که از روز ۲۸ تیر جمع کرده بودند، صدا کردند. تا صبح همه منتظر و نگران بودند. صبح پنجشنبه ۶مرداد «هیأت مرگ» در اوین کارش را شروع کرد. از هر نفر دو الی سه سؤال میشد. اسم؟ اتهام؟ حاضری سازمان را محکوم کنی؟ اغلب بچهها میگفتن اتهامم مجاهدینه. نیری یا پورمحمدی هم میگفتن پاشو برو». به همین سادگی حکم اعدام صادر میشد! | |||
===== '''هیأت مرگ ''' ===== | |||
هیأت مرگ از یک نماینده اطلاعات، دادستان و یک آخوند بهعنوان حاکم شرع تشکیل میشد. در تهران آخوند حسینعلی نیری بهعنوان رئیس هیأت، مصطفی پورمحمدی، نماینده اطلاعات و مرتضی اشراقی دادستان و جانشینش آخوند ابراهیم رئیسی<ref>رئیسی در نیمه اسفند 97 به ریاست قوه قضاییه از طرف خامنهای منصوب شده است</ref> ترکیب اصلی هیأت مرگ را تشکیل میدادند. اسماعیل شوشتری هم از موضع رئیس سازمان زندانها در این هیأت شرکت داشت. هدف چنانکه در فتوا تصریح شده است تشکیل دادگاه و بررسی وضعیت پرونده افراد نبود بلکه تشخیص «سرموضع» برای اجرای اعدام بود. روز ششم مرداد هیأت مرگ در زندان اوین مستقر شد و ظرف چند ساعت صدها زندانی حلقآویز شدند. در بین این زندانیان حلقآویز شده، بودند دختران دانش آموزی که در زمان دستگیری فقط ۱۶یا ۱۷ سال سن داشتند و به جرم خواندن یا فروش نشریه دستگیر شده بودند. | |||
یک زندانی<ref name=":0" /> میگوید: ما سه نفر بودیم که در یک سلول در انفرادیهای معروف به بند آسایشگاه<ref>ساختمان 4 طبقه ساخته شده توسط لاجوردی که 400 سلول انفرادی را شامل میشد</ref> با هم بودیم. ساعت 5 عصر 6 مرداد پاسدار جواد درب سلول را باز کرد و امیر عبدالهی را با خود برد. امیر ساعت 11 شب برگشت اما درب سلول نیمه باز ماند و او که مشغول جمعآوری وسایلش بود در یک فرصت کوتاه به من گفت ما را به دادگاه بردند، 74 نفر بودیم و به همه ما حکم اعدام دادند، همه را میزنند، همه را... | |||
به گزارش زندانیانی که در آن زمان در ۶ مرداد ۱۳۶۷ در سلولهای اوین بودند، روز اول، هیأت مرگ در ساختمان دادسرا که نزدیک سالن ملاقات بود مستقر گردید. زندانیان با چشم بسته به دادسرا آورده میشدند و بعد از تشخیص «سرموضع» و صدور حکم اعدام توسط آخوند نیری، آخوند رئیسی و آخوند پورمحمدی،آنها را به زیرزمین ساختمان ۲۰۹ منتقل میکردند و همانجا حلقآویز میشدند. بعد از گذشت چند روز برای اینکه سرعت اعدام هر چه بیشتر بالا رود، فاصله دادسرا تا سلولهای ۲۰۹هم برداشته و همه کارها در همان ساختمان ۲۰۹ انجام شد. یکی از زندانیان در این رابطه مینویسد: | |||
«زندانیان از بندهای مختلف جهت محاکمه به ۲۰۹ آورده میشدند و بعد از محاکمه، آنها را به سلولهای انفرادی آسایشگاه منتقل میکردند و برای اجرای حکم اعدام آنها را به نوبت به زیر زمین ۲۰۹ میبردند. در آنجا یک اتاق را به شعبه اجرای احکام اختصاص داده بودند. زندانی را در ابتدا به این اتاق برده و در آنجا ضمن ابلاغ حکم اعدام دو کیسه پلاستیک سیاه به او میدادند و میگفتند وسایلت را در یکی بگذار و اگر وصیتنامه هم داری آن را بنویس و در کیسه دیگر بگذار. سپس یک ماژیک کلفت سیاه به فرد اعدامی داده و به او میگفتند اسم خود را خوانا روی ساعد دستت بنویس و سرانجام او را با تحقیر به اتاق اعدام هدایت میکردند. در اتاق اعدام تیرک دو پایهایی را نصب کرده بودند که حاوی ۵طناب دار بود، زیر هر طناب یک صندلی یا چارپایه قرار داشت و زندانی را که چشمبند بر چشم داشت به بالای صندلی برده و الله اکبر گویان لگد آخر را جهت پرتاب او از روی صندلی وارد میکردند». | |||
===== قتلعام در زندان گوهردشت ===== | |||
دو روز بعد از شروع اعدامها در اوین، از صبح هشتم مرداد هیأت مرگ در گوهردشت مستقر شد. کشتار از همان اول صبح شروع شد و از همان ابتدا بسیاری از زندانیان سیاسی حلقآویز شدند. زندانی سیاسی، حسن اشرفیان، از پنجره مشرف به سولهیی در اطراف محوطه بند۳گوهردشت متوجه انتقال طناب به سوله و ترددات مشکوک پاسداران شده بود. بعد هم مسئول انتظامات زندان داود لشکری و تعدادی از پاسداران را دیده بود که عرق ریزان در حال تردد به داخل سوله و پخش شیرینی بین پاسداران هستند. این سولهیی بود که با عجله برای اعدامها راهاندازی شده بود. روزهای بعد، زندانیان سیاسی را در محلی موسوم به حسینیه در انتهای بندها در دستههای ۱۰نفره یا بیشتر حلقآویز میکردند. اولین اعدامیها شامل جعفر هاشمی و یارانش (محسن فغفورمغربی، حمید ریاضی، رضا اربابی، غلامرضا، جابر...) بودند که به مواضع علنی و صریح در برابر زندانبانان مشهور بودند.<ref> همبندیهای او نقل کردهاند: جعفر از زندانیان تبعیدی مشهد بود که یکبار به ناصریان (آخوند مقیسهای که آنوقت دادیار بود و هم اکنون بعنوان قاضی شرع مشغول به کار است) گفته بود: «مزدور! من مجاهدم هیچ غلطی نمیتونی بکنی. اگه جرأت داری پاتو از حریمت درازتر کن تا نشونت بدم».</ref> | |||
یک نفر از بند مارکسیستها که روز هشتم مرداد از پنجره مشرف به هواخواری شاهد انتقال زندانیان سیاسی مشهد برای اعدام بود، گفت: «اونارو از پنجره دیدیم. همشون لباسهای نوشون رو پوشیده بودن. وقتی وارد هواخوری شدن رفتن دم شیرآبِ گوشه حیاط، اول یه کم با هم آب بازی و شوخی کردن، بعد همونجا وضو گرفتن و نماز جماعت خوندن. وقتی هم پاسدارا اومدن ببرنشون، زدنشون کنار، خودشون با اشتیاق در بزرگ آهنیرو باز کردن و رفتن…». | |||
بعد از اعدام زندانیان سیاسی مشهد، به سراغ بند موسوم به «ملیکشها» رفتند. آنها مدت محکومیتشان تمام شده بود و قرار بود آزاد شوند بنابر این هیچکس باور نمیکرد آنها هم اعدام شوند. مهشید رزاقی، باز یکن تیم فوتبال هما، که ۵سال از پایان محکومیتش گذشته بود همین روز اعدام شد!<ref>مهشید، معروف به حسین رزاقی،اهل تجریش تهران بود که بهخاطر هواداری از مجاهدین در سال ۱۳۵۹دستگیر شد. چند ماه بعد از دستگیری حکمش تمام شده بود، اما او را آزاد نکردند. دو سال بعد زندانبانان به او گفته بودند که: «باید بروی در مسجد تجریش، سازمان مجاهدین را محکوم کنی»، اما او نپذیرفت. سرانجام بعد از چند سال ملی کشی علیرغم قول به خانوادهاش که او را آزاد میکنند با اولین سری اعدامهای گوهردشت در همان روز اول، او را اعدام کردند</ref>. چند روز بعد از اعدام مهشید، برادر کوچکترش، احمد رزاقی، را هم در اوین اعدام کردند.<ref>پدر او بعد از ۴سال وقتی ـ بهطور اتفاقی ـ متوجه شد مهشید هم در جریان قتلعام حلقآویز شده، بلافاصله سکته کرد و جان باخت.</ref> | |||
بله! تقی رزاقی پدر خانواده نیز به آنها پیوست. | |||
در همین روز بیش از۲۰ نفر از بند فرعی ۳۰ نفره شماره۷ که به زندانیان دوبار دستگیری معروف بودند، روانهقتلگاه در سوله مرگ شدند. جواد ناظری، علی آذرش گرگانی، صادق کریمی، حسین شریفی، محمود میمنت، رضا ثابت رفتار، معبود سکوتی، اکبر مشهدی قاسم و علیاکبر ملاعبدالحسینی در شمار اعدام شدگان این روز بودند. | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |
ویرایش