۱٬۱۹۴
ویرایش
(←هیأت مرگ ) |
|||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۱: | ||
از طرفی روز ۴ خرداد ۱۳۶۷، آخوندی به نام اسماعیل شوشتری، که نماینده سابق قوچان در مجلس بود، از طرف شورای عالی قضایی بهعنوان رئیس جدید سازمان زندانهای کشور منصوب شد. او همان کسی است که دو ماه بعد در جریان قتلعام زندانیان سیاسی بهعنوان رئیس سازمان زندانها در هیأت مرگ شرکت کرد. این نشان میدهد لااقل از ۴ خرداد مشخص بود که قتلعام انجام خواهد شد و اسماعیل شوشتری به همین منظور در سازمان زندانهای کشور منصوب شده بود. | از طرفی روز ۴ خرداد ۱۳۶۷، آخوندی به نام اسماعیل شوشتری، که نماینده سابق قوچان در مجلس بود، از طرف شورای عالی قضایی بهعنوان رئیس جدید سازمان زندانهای کشور منصوب شد. او همان کسی است که دو ماه بعد در جریان قتلعام زندانیان سیاسی بهعنوان رئیس سازمان زندانها در هیأت مرگ شرکت کرد. این نشان میدهد لااقل از ۴ خرداد مشخص بود که قتلعام انجام خواهد شد و اسماعیل شوشتری به همین منظور در سازمان زندانهای کشور منصوب شده بود. | ||
روز ۱۱ خرداد ۱۳۶۷ تعداد ۱۵۰ نفر از زندانیان مجاهد از بندهای ۲و ۳و ۹زندان گوهردشت به زندان اوین منتقل شدند.<ref>آفتابکاران. جلد چهارم: دشت جواهر. زندان گوهردشت (دی ۶۶ تا دی ۶۷). خاطرات زندان. محمود رؤیایی صفحه ۶۱[https://www.mojahedin.org/links/books/Aftabkaran_DashteJavaher_4.pdf]</ref> این زندانیان که از روزهای قبل توسط پاسداران بند مورد شناسایی قرار گرفته بودند، اولین دسته از زندان گوهردشت بودند که به بند۴ اوین منتقل گردیدند. به ازای آن، بیش از ۱۰۰ نفر از زندانیان معروف به «ملیکش» یعنی آنهایی که حکمشان تمام شده و به خانواده آنها گفته شده بود که تا چند ماه دیگر فرزندانشان آزاد خواهند شد، به گوهردشت منتقل شدند. این جابهجاییها نشان میداد که جمهوری اسلامی در زندانها طرح و برنامه گستردهیی دارد و شروع آن از زندان اوین خواهد بود. | روز ۱۱ خرداد ۱۳۶۷ تعداد ۱۵۰ نفر از زندانیان مجاهد از بندهای ۲و ۳و ۹زندان گوهردشت به زندان اوین منتقل شدند.<ref name=":1">آفتابکاران. جلد چهارم: دشت جواهر. زندان گوهردشت (دی ۶۶ تا دی ۶۷). خاطرات زندان. محمود رؤیایی صفحه ۶۱[https://www.mojahedin.org/links/books/Aftabkaran_DashteJavaher_4.pdf]</ref> این زندانیان که از روزهای قبل توسط پاسداران بند مورد شناسایی قرار گرفته بودند، اولین دسته از زندان گوهردشت بودند که به بند۴ اوین منتقل گردیدند. به ازای آن، بیش از ۱۰۰ نفر از زندانیان معروف به «ملیکش» یعنی آنهایی که حکمشان تمام شده و به خانواده آنها گفته شده بود که تا چند ماه دیگر فرزندانشان آزاد خواهند شد، به گوهردشت منتقل شدند. این جابهجاییها نشان میداد که جمهوری اسلامی در زندانها طرح و برنامه گستردهیی دارد و شروع آن از زندان اوین خواهد بود. | ||
همچنین تشکیل جلسات فوری شورای عالی قضایی و مواضع تند و تهدیدآمیز آخوند موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، و مقتدایی، سخنگوی قوه قضاییه ، در مورد قاطعیت در برخورد با جوانان و قانون تشدید مجازات زندانیان، نشان از شرایط جدید و نوعی آمادهسازی برای اقدامات جدید داشت. | همچنین تشکیل جلسات فوری شورای عالی قضایی و مواضع تند و تهدیدآمیز آخوند موسوی اردبیلی، رئیس دیوان عالی کشور، و مقتدایی، سخنگوی قوه قضاییه ، در مورد قاطعیت در برخورد با جوانان و قانون تشدید مجازات زندانیان، نشان از شرایط جدید و نوعی آمادهسازی برای اقدامات جدید داشت. | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۷۷: | ||
از ۱۱شب چهارشنبه ۵مرداد یک سری اسم از پشت بلندگوی بند زنان صدا کردن. مریم ساغری، زهرا فلاحت پیشه، فریبا عمومی، فرشته حمیدی، هما رادمنش، زهرا فلاحتی... از بقیهٔ بندها و سلولهای انفرادی هم بچههایی که از روز ۲۸ تیر جمع کرده بودند، صدا کردند. تا صبح همه منتظر و نگران بودند. صبح پنجشنبه ۶مرداد «هیأت مرگ» در اوین کارش را شروع کرد. از هر نفر دو الی سه سؤال میشد. اسم؟ اتهام؟ حاضری سازمان را محکوم کنی؟ اغلب بچهها میگفتن اتهامم مجاهدینه. نیری یا پورمحمدی هم میگفتن پاشو برو». به همین سادگی حکم اعدام صادر میشد! | از ۱۱شب چهارشنبه ۵مرداد یک سری اسم از پشت بلندگوی بند زنان صدا کردن. مریم ساغری، زهرا فلاحت پیشه، فریبا عمومی، فرشته حمیدی، هما رادمنش، زهرا فلاحتی... از بقیهٔ بندها و سلولهای انفرادی هم بچههایی که از روز ۲۸ تیر جمع کرده بودند، صدا کردند. تا صبح همه منتظر و نگران بودند. صبح پنجشنبه ۶مرداد «هیأت مرگ» در اوین کارش را شروع کرد. از هر نفر دو الی سه سؤال میشد. اسم؟ اتهام؟ حاضری سازمان را محکوم کنی؟ اغلب بچهها میگفتن اتهامم مجاهدینه. نیری یا پورمحمدی هم میگفتن پاشو برو». به همین سادگی حکم اعدام صادر میشد! | ||
===== '''هیأت مرگ ''' ===== | ===== '''هیأت مرگ - زندان اوین''' ===== | ||
هیأت مرگ از یک نماینده اطلاعات، دادستان و یک آخوند بهعنوان حاکم شرع تشکیل میشد. در تهران آخوند حسینعلی نیری بهعنوان رئیس هیأت، مصطفی پورمحمدی، نماینده اطلاعات و مرتضی اشراقی دادستان و جانشینش آخوند ابراهیم رئیسی<ref>رئیسی در نیمه اسفند 97 به ریاست قوه قضاییه از طرف خامنهای منصوب شده است</ref> ترکیب اصلی هیأت مرگ را تشکیل میدادند. اسماعیل شوشتری هم از موضع رئیس سازمان زندانها در این هیأت شرکت داشت. هدف چنانکه در فتوا تصریح شده است تشکیل دادگاه و بررسی وضعیت پرونده افراد نبود بلکه تشخیص «سرموضع» برای اجرای اعدام بود. روز ششم مرداد هیأت مرگ در زندان اوین مستقر شد و ظرف چند ساعت صدها زندانی حلقآویز شدند. در بین این زندانیان حلقآویز شده، بودند دختران دانش آموزی که در زمان دستگیری فقط ۱۶یا ۱۷ سال سن داشتند و به جرم خواندن یا فروش نشریه دستگیر شده بودند. | هیأت مرگ از یک نماینده اطلاعات، دادستان و یک آخوند بهعنوان حاکم شرع تشکیل میشد. در تهران آخوند حسینعلی نیری بهعنوان رئیس هیأت، مصطفی پورمحمدی، نماینده اطلاعات و مرتضی اشراقی دادستان و جانشینش آخوند ابراهیم رئیسی<ref>رئیسی در نیمه اسفند 97 به ریاست قوه قضاییه از طرف خامنهای منصوب شده است</ref> ترکیب اصلی هیأت مرگ را تشکیل میدادند. اسماعیل شوشتری هم از موضع رئیس سازمان زندانها در این هیأت شرکت داشت. هدف چنانکه در فتوا تصریح شده است تشکیل دادگاه و بررسی وضعیت پرونده افراد نبود بلکه تشخیص «سرموضع» برای اجرای اعدام بود. روز ششم مرداد هیأت مرگ در زندان اوین مستقر شد و ظرف چند ساعت صدها زندانی حلقآویز شدند. در بین این زندانیان حلقآویز شده، بودند دختران دانش آموزی که در زمان دستگیری فقط ۱۶یا ۱۷ سال سن داشتند و به جرم خواندن یا فروش نشریه دستگیر شده بودند. | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۸۷: | ||
===== قتلعام در زندان گوهردشت ===== | ===== قتلعام در زندان گوهردشت ===== | ||
دو روز بعد از شروع اعدامها در اوین، از صبح هشتم مرداد هیأت مرگ در گوهردشت مستقر شد. کشتار از همان اول صبح شروع شد و از همان ابتدا بسیاری از زندانیان سیاسی حلقآویز شدند. زندانی سیاسی، حسن اشرفیان، از پنجره مشرف به سولهیی در اطراف محوطه بند۳گوهردشت متوجه انتقال طناب به سوله و ترددات مشکوک پاسداران شده بود. بعد هم مسئول انتظامات زندان داود لشکری و تعدادی از پاسداران را دیده بود که عرق ریزان در حال تردد به داخل سوله و پخش شیرینی بین پاسداران هستند. این سولهیی بود که با عجله برای اعدامها راهاندازی شده بود. روزهای بعد، زندانیان سیاسی را در محلی موسوم به حسینیه در انتهای بندها در دستههای ۱۰نفره یا بیشتر حلقآویز میکردند. اولین اعدامیها شامل جعفر هاشمی و یارانش (محسن فغفورمغربی، حمید ریاضی، رضا اربابی، غلامرضا، جابر...) بودند که به مواضع علنی و صریح در برابر زندانبانان مشهور بودند.<ref> | دو روز بعد از شروع اعدامها در اوین، از صبح هشتم مرداد هیأت مرگ در گوهردشت مستقر شد. کشتار از همان اول صبح شروع شد و از همان ابتدا بسیاری از زندانیان سیاسی حلقآویز شدند. زندانی سیاسی، حسن اشرفیان، از پنجره مشرف به سولهیی در اطراف محوطه بند۳گوهردشت متوجه انتقال طناب به سوله و ترددات مشکوک پاسداران شده بود. بعد هم مسئول انتظامات زندان داود لشکری و تعدادی از پاسداران را دیده بود که عرق ریزان در حال تردد به داخل سوله و پخش شیرینی بین پاسداران هستند. این سولهیی بود که با عجله برای اعدامها راهاندازی شده بود. روزهای بعد، زندانیان سیاسی را در محلی موسوم به حسینیه در انتهای بندها در دستههای ۱۰نفره یا بیشتر حلقآویز میکردند. اولین اعدامیها شامل جعفر هاشمی و یارانش (محسن فغفورمغربی، حمید ریاضی، رضا اربابی، غلامرضا، جابر...) بودند که به مواضع علنی و صریح در برابر زندانبانان مشهور بودند.<ref>همبندیهای او نقل کردهاند: جعفر از زندانیان تبعیدی مشهد بود که یکبار به ناصریان (آخوند مقیسهای که آنوقت دادیار بود و هم اکنون بعنوان قاضی شرع مشغول به کار است) گفته بود: «مزدور! من مجاهدم هیچ غلطی نمیتونی بکنی. اگه جرأت داری پاتو از حریمت درازتر کن تا نشونت بدم».</ref> | ||
یک نفر از بند مارکسیستها که روز هشتم مرداد از پنجره مشرف به هواخواری شاهد انتقال زندانیان سیاسی مشهد برای اعدام بود، گفت: «اونارو از پنجره دیدیم. همشون لباسهای نوشون رو پوشیده بودن. وقتی وارد هواخوری شدن رفتن دم شیرآبِ گوشه حیاط، اول یه کم با هم آب بازی و شوخی کردن، بعد همونجا وضو گرفتن و نماز جماعت خوندن. وقتی هم پاسدارا اومدن ببرنشون، زدنشون کنار، خودشون با اشتیاق در بزرگ آهنیرو باز کردن و رفتن…». | یک نفر از بند مارکسیستها که روز هشتم مرداد از پنجره مشرف به هواخواری شاهد انتقال زندانیان سیاسی مشهد برای اعدام بود، گفت: «اونارو از پنجره دیدیم. همشون لباسهای نوشون رو پوشیده بودن. وقتی وارد هواخوری شدن رفتن دم شیرآبِ گوشه حیاط، اول یه کم با هم آب بازی و شوخی کردن، بعد همونجا وضو گرفتن و نماز جماعت خوندن. وقتی هم پاسدارا اومدن ببرنشون، زدنشون کنار، خودشون با اشتیاق در بزرگ آهنیرو باز کردن و رفتن…». | ||
بعد از اعدام زندانیان سیاسی مشهد، به سراغ بند موسوم به «ملیکشها» رفتند. آنها مدت محکومیتشان تمام شده بود و قرار بود آزاد شوند بنابر این هیچکس باور نمیکرد آنها هم اعدام شوند. مهشید رزاقی، باز یکن تیم فوتبال هما، که ۵سال از پایان محکومیتش گذشته بود همین روز اعدام شد!<ref>مهشید، معروف به حسین رزاقی،اهل تجریش تهران بود که بهخاطر هواداری از مجاهدین در سال ۱۳۵۹دستگیر شد. چند ماه بعد از دستگیری حکمش تمام شده بود، اما او را آزاد نکردند. دو سال بعد زندانبانان به او گفته بودند که: «باید بروی در مسجد تجریش، سازمان مجاهدین را محکوم کنی»، اما او نپذیرفت. سرانجام بعد از چند سال ملی کشی علیرغم قول به خانوادهاش که او را آزاد میکنند با اولین سری اعدامهای گوهردشت در همان روز اول، او را اعدام کردند</ref>. چند روز بعد از اعدام مهشید، برادر کوچکترش، احمد رزاقی، را هم در اوین اعدام کردند.<ref>پدر او بعد از ۴سال وقتی ـ بهطور اتفاقی ـ متوجه شد مهشید هم در جریان قتلعام حلقآویز شده، بلافاصله سکته کرد و جان باخت.</ref> | بعد از اعدام زندانیان سیاسی مشهد، به سراغ بند موسوم به «ملیکشها» رفتند. آنها مدت محکومیتشان تمام شده بود و قرار بود آزاد شوند بنابر این هیچکس باور نمیکرد آنها هم اعدام شوند. مهشید رزاقی، باز یکن تیم فوتبال هما، که ۵سال از پایان محکومیتش گذشته بود همین روز اعدام شد!<ref>مهشید، معروف به حسین رزاقی،اهل تجریش تهران بود که بهخاطر هواداری از مجاهدین در سال ۱۳۵۹دستگیر شد. چند ماه بعد از دستگیری حکمش تمام شده بود، اما او را آزاد نکردند. دو سال بعد زندانبانان به او گفته بودند که: «باید بروی در مسجد تجریش، سازمان مجاهدین را محکوم کنی»، اما او نپذیرفت. سرانجام بعد از چند سال ملی کشی علیرغم قول به خانوادهاش که او را آزاد میکنند با اولین سری اعدامهای گوهردشت در همان روز اول، او را اعدام کردند</ref>. چند روز بعد از اعدام مهشید، برادر کوچکترش، احمد رزاقی، را هم در اوین اعدام کردند.<ref>پدر او بعد از ۴سال وقتی ـ بهطور اتفاقی ـ متوجه شد مهشید هم در جریان قتلعام حلقآویز شده، بلافاصله سکته کرد و جان باخت.</ref> در همین روز بیش از۲۰ نفر از بند فرعی ۳۰ نفره شماره۷ که به زندانیان دوبار دستگیری معروف بودند، روانه سوله مرگ شدند. جواد ناظری، علی آذرش گرگانی، صادق کریمی، حسین شریفی، محمود میمنت، رضا ثابت رفتار، معبود سکوتی، اکبر مشهدی قاسم و علیاکبر ملاعبدالحسینی در شمار اعدام شدگان این روز بودند. | ||
===== قتلعام افشا میشود ===== | |||
به گواه شاهدان قتلعام سال ۶۷و خاطرات زندانیان از بند رسته، اینطور بهنظر میرسید که قبل از شروع اعدامها، همه پاسداران بهطور کامل توجیه شده بودند که طرح و اطلاعات پروژه قتلعام زندانیان علنی نشود. به همین دلیل ارتباط آنها با بیرون از زندان کاملاً قطع شد. تلفنها جمعآوری گردیدند و مرخصی پاسداران نیز لغو گردید. کارگزاران نظام جمهوری اسلامی در زندانها با این کار میخواستند ضمن تضمین پوشاندن قتلعام، همه پاسداران را در این کار همراه کنند. | |||
در | یکشنبه ۹مرداد ۱۳۶۷روز کشتار زندانیان سیاسی کرج بود. پاسداری به نام نادری و دژخیم فاسدی به نام فاتح، دادستان و نماینده اطلاعات کرج، در این قتلعام نقش بیشتری داشتند. | ||
زندانی سیاسی مجاهد، زهرا خسروی (رویا)، پرده سکوت و سانسور را درید. در این روز در ساعت ۹صبح، دژخیمان زندان چند نفر از زندانیان بند فرعی ۸را صدا کردند. هنوز هم هیچکس نمیدانست زندانیانی که روز قبل برده بودند، به کجا رفتهاند. تا اینکه ساعتی بعد با دیدن علامتی از پنجره یکی از سلولهای انفرادی، زندانیان به سمت پنجره خیز برداشتند. علامت عبارت بود از دست کوچکی با پارچه سفید که از میان کرکره زمخت و آهنی سلول بیرون آمده بود و با مورس نوشته بود: «سلام من رویا هستم. به من ۲۰دقیقه وقت دادن وصیتنامه بنویسم. اعدام بچهها رو شروع کردن، منم تا چند دقیقه دیگه اعدام میشم. سلامم رو به مسعود و مریم برسونین» (دشت جواهر صفحه ۱۳۷)..<ref name=":1" /> | |||
زندانیان سیاسی، محمدرضا حجازی، که در کرج دستگیر شده و مدت محکومیتش تمام شده بود، در این روز اعدام گردید. از دکتر فرزین نصرتی که او هم از زندانیان کرج بود فقط اسمش را پرسیدند. تشخیص «سرموضع» این بار کمتر از نیم دقیقه طول کشید. آخوند نیری و آخوند رئیسی بعد از اینکه متوجه اسم او شدند، به او گفتند: «برو». دقایقی بعد او اعدام گردید. | |||
تعدادی از از زندانیان سیاسی قدیمی گوهردشت که لاجوردی گفته بود کاری میکند که در یک ماه همه آنها در انفرادی ندامت کنند، در همین روز به جوخه اعدام سپرده شدند. سیدمحمد مروج، علیرضا غضنفرپور و مرتضی تاجیک و بسیاری دیگر که ۳سال مستمر را در سلولهای انفرادی بهسر برده بودند در این روز ـ ۹مرداد ۱۳۶۷ـ اعدام شدند.<ref>مرتضی تاجیک ۷سال بدون اینکه کسی از اسم اصلی او آگاه باشد، با اسم مستعار مجتبی هاشم خانی در زندان بهسر برده بود و سرانجام بعد از هفت سال در حالی اعدام شد که هنوز خانوادهاش ردی از وی نداشتند. پدر مرتضی سالها دنبال فرزندش به همه جا مراجعه کرده بود. حتی کاری کرد که خودش زندانی شود تا شاید بتواند خبری از فرزندش در زندان بهدست بیاورد که موفق نشد. بیست و اندی سال بعد از قتلعام سال ۶۷، مادرش از طریق برنامه سیمای آزادی متوجه شد مرتضی را با نام مجتبی هاشم خانی در زندان گوهردشت حلقآویز کردند. مجتبی تاجیک فرزند دیگر این خانواده در سال ۶۰دستگیر و اعدام شده بود.</ref> | |||
===== واکنش منتظری ===== | |||
سه روز بعد از شروع رسمی قتلعام در تهران، یعنی یکشنبه نهم مرداد۶۷، منتظری طی نامهیی به خمینی بر اعدام هزاران نفر طی چند روز و همچنین اصرار خمینی بر قتلعام تاکید میکند. او نوشت: | |||
«… و خامساً افرادی که بهوسیله دادگاهها با موازینی در سابق محکوم به کمتر از اعدام شدهاند، اعدام کردن آنان بدون مقدمه و بدون فعالیت تازهیی بیاعتنایی به همه موازین قضایی و احکام قضات است و عکسالعمل خوب ندارد. و سادساً مسئولان قضایی و دادستانی و اطلاعات ما در سطح مقدس اردبیلی نیستند و اشتباهات و تأثر از جوّ بسیار و فراوان است و با حکم اخیر حضرتعالی، بسا بیگناهانی و یا کم گناهانی هم اعدام میشوند و در امور مهمه احتمال هم منجز است و سابعاً ما تا حال از کشتنها و خشونتها نتیجهیی نگرفتهایم، جز اینکه تبلیغات راعلیه خود زیاد کردهایم و جاذبه منافقین و ضد انقلاب را بیشتر نمودهایم. بهجا است مدتی با رحمت و عطوفت برخورد شود که قطعاً برای بسیاری جاذبه خواهد داشت. و ثامناً اگر فرضاً بر دستور خودتان اصرار دارید اقلاً دستور دهید ملاک اتفاقنظر قاضی و دادستان و مسئول اطلاعات باشد، نه اکثریت و زنان هم استثناء شوند مخصوصاً زنان بچهدار و بالاخره اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز هم عکسالعمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود». | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |
ویرایش