کاربر:Mohsen/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
خط ۲۹۴: خط ۲۹۴:
سالها بعد رفسنجانی گفت که ۳۶۰۰۰تن از کودکان دانش‌آموز، در جبهه‌ها جان خود را از دست دادند.<ref>نماز جمعه ۹ آبان ۱۳۷۶</ref>
سالها بعد رفسنجانی گفت که ۳۶۰۰۰تن از کودکان دانش‌آموز، در جبهه‌ها جان خود را از دست دادند.<ref>نماز جمعه ۹ آبان ۱۳۷۶</ref>


گزارش سرتیپ دوم اسکندر بیرالوند فرمانده سابق تیپ ۸۴ پیاده خرم آباد که در روزنامه اطلاعات، ۵ مهر ۱۳۷۶، ص۵، منتشر شده، سند تکان دهنده‌ای است و از قضا اینگونه اسناد،جنگ‌افروزان و کسانی را زیر سئوال می‌برد که بر مدام بر طبل جنگ می‌کوبیدند.
سرتیپ دوم اسکندر بیرالوند فرمانده سابق تیپ ۸۴ پیاده خرم آباد در رابطه با سربازان یک بار مصرف گفت:<blockquote>«خبر دادند گردان عاشقان حسین (ع) برای پاکسازی میدان مین در راهند. تا به آن روز نام این گردان را نشنیده بودم و با نحوه کار آشنا نبودم. ساعتی نگذشت که دو ماشین ریو... وارد منطقه شدند...جوانان هنوز از ماشین پیاده‌ نشده بودند که یکدیگر را در آغوش گرفتند و همدیگر را بوسیدند. صحنه عجیبی بود. از شدت گریه آنها، همه به گریه افتاده بودند. هنوز نمی‌دانستیم کار آن بچه‌ها چیست... در کنار میدان مین به خط ایستادند و در حالی که چهره‌های همه‌ شان پر از اشک بود به میدان مین نگاه می‌کردند. منطقه در سکوت فرورفته بود و همه با هیجان و نگرانی چشم به آنان دوخته بودند. جوانی که تقریبا حدود ۲۰ سال سن داشت رو به دیگران کرد و گفت:</blockquote><blockquote>فدای بدن پاره پاره آقا اباعبدالله، تمام جان‌های ما. آقا منتظرند. بیشتر از این آقا را معطل نگذارید.</blockquote><blockquote>یاحسین گفت و به میدان مین زد. صدای انفجارهای پشت سر هم جهنمی از آتش را در مقابل دیدگاه همه به وجود آورد. صدای یا حسین شان در صدای انفجارها گم شده بود.<ref>روزنامه اطلاعات، ۵ مهر ۱۳۷۶، ص۵</ref></blockquote>و عملیات پشت عملیات! آن هم به قیمت هزاران هزار کشته، اسیر، مجروح و معلول.
 
...
 
خبر دادند گردان عاشقان حسین (ع) برای پاکسازی میدان مین در راهند. تا به آن روز نام این گردان را نشنیده بودم و با نحوه کار آشنا نبودم. ساعتی نگذشت که دو ماشین ریو... وارد منطقه شدند...جوانان هنوز از ماشین پیاده‌ نشده بودند که یکدیگر را در آغوش گرفتند و همدیگر را بوسیدند. صحنه عجیبی بود. از شدت گریه آنها، همه به گریه افتاده بودند. هنوز نمی‌دانستیم کار آن بچه‌ها چیست...
 
در کنار میدان مین به خط ایستادند و در حالی که چهره‌های همه‌ شان پر از اشک بود به میدان مین نگاه می‌کردند. منطقه در سکوت فرورفته بود و همه با هیجان و نگرانی چشم به آنان دوخته بودند. جوانی که تقریبا حدود ۲۰ سال سن داشت رو به دیگران کرد و گفت:
 
فدای بدن پاره پاره آقا اباعبدالله، تمام جان‌های ما. آقا منتظرند. بیشتر از این آقا را معطل نگذارید.
 
یاحسین گفت و به میدان مین زد. صدای انفجارهای پشت سر هم جهنمی از آتش را در مقابل دیدگاه همه به وجود آورد. صدای یا حسین شان در صدای انفجارها گم شده بود.
 
و عملیات پشت عملیات! آن هم به قیمت هزاران هزار کشته، اسیر، مجروح و معلول.


۸مهر ۱۳۶۰‌ - عملیات موسوم به ثامن‌الائمه.
۸مهر ۱۳۶۰‌ - عملیات موسوم به ثامن‌الائمه.
۹۷۳

ویرایش

منوی ناوبری