کاربر:Khosro/صفحه تمرین پوریای ولی
پوریای ولی، با نام اصلی محمود خوارزمی، (زاده ۶۵۳هجریقمری، خوی- درگذشته اول مردادماه سال ۷۲۲ هجریقمری، خیوه ازبکستان) از کشتیگیران مشهور ایران در قرن هفتم است. پوریای ولی در دوران جوانی وارد عرصه کشتی شد؛ و عمرش را در کشتی و پهلوانی گذراند. شغل و کسب و کار پوریای ولی نیز کلاهدوزی و پوستیندوزی بوده است. پوریای ولی در همان زمان جوانی، به شهرهای مختلف ایران، آسیای میانه، و هندوستان سفر کرد؛ و همهجا کشتی گرفت و به پهلوانی شهرت یافت. شهرت و آوازهی پوریای ولی فقط بهخاطر قهرمانی او در کشتی نیست، بلکه شهرت و محبوبیت او در بین مردم، بیشتر بهخاطر اخلاق نیکو و فتوت و جوانمردیاش بود. مردم پوریای ولی را صوفی، عارف بزرگ و مرد خدا میدانستند. دلبستگی وشهرت او در میدان ورزشهای باستانی، انگیزهای شده است تا بسیاری از علاقهمندان ورزش باستانی در هنگام انجام تمرینهای دشوار این ورزش مانند سنگ گرفتن، نام پوریای ولی را به زبان بیاورند؛ و از او انرژی و مدد بگیرند. بسیاری از کشتیگیران و باستانیکاران، پوریای ولی را الگوی خود قرار دادهاند. بوسیدن زمین کشتی و گود زورخانه، اشارهای به قدمبوسی پوریای ولی است. پوریای ولی در اول مرداد سال ۷۲۲-ه.ق، درگذشت. مزار پوریای ولی واقع در شهر خیوه، ۲۵ کیلومتری جنوب شهر اورگنج مرکز استان خوارزم ازبکستان است. پوریای ولی اهل شعر و ادبیات بود و دو اثر از وی بهجا مانده است، یکی کتاب کنزالحقایق و دیگری مجمعوعه رباعیات
زادگاه و تاریخ تولد
دربارهی سال ولادت پوریای ولی و مدت عمرش اطلاعات دقیقی در سترس نیست؛ اما در منابع مختلف درگذشت او را سال ۷۲۲-ه.ق ذکر کردهاند. نظر به اینکه زمان سرودن کتاب کنزالحقایق را سال ۷۰۳- ه.ق، گفتهاند؛ و بنا بر بیتی از سرودهی خودش:
چه خفتی عمر بر پنجاه آمد
کنون بیدار شو گرگاه آمد
میتوان تخمین زد که سال تولد او باید ۶۵۳-ه.ق، بوده باشد.[۱]
برخی منابع زادگاه او را گرگانج، یکی از شهرهای خوارزم ذکر کردهاند. برخی دیگر پوریای ولی را از اهالی گنجه و عدهای نیز وی را اهل هرات میدانند. براساس تحقیقات موجود در این باره، احتمال اینکه پوریای ولی زادهی خوی باشد، بیشتر است. در کتاب ورزشهای باستانی ایران که توسط دکتر ورجاوند بهنگارش درآمده است، عکس طوماری متعلق به دورهی صفوی مشاهده میشود که در آن پوریای ولی را از اهالی خوی معرفی کرده است. همچنین در کتاب مراتالشرق، پوریای ولی اهل خوی ذکر شده است. از کودکی و نوجوانی پوریای ولی، اطلاعات دقیقی در دست نیست. اما بر اساس برخی منابع، او در دوران جوانی وارد عرصه کشتی شد؛ و عمرش را در کشتی و پهلوانی گذراند. شغل و کسب و کار پوریای ولی نیز کلاهدوزی و پوستیندوزی بوده است.[۲]
اختلاف در لقب پوریای ولی
نام اصلی پوریای ولی، پهلوان محمود خوارزمی است؛ و در شعر به “قتالی“ تخلص میکرد. اما دربارهی پوریای ولی که لقبش است، اختلاف وجود دارد. برخی براین باورند که اصل این لقب “پوربای ولی“ است؛ بای لقب او در زبان ترکی به معنی بزرگ، و ولی نام پدرش است؛ و یا اینکه اشارهای به مقام پیشوایی و قطبیت وی است. برخی دیگر ولی را نام خود او، و بای را همان بیگ ترکی، لقب پدرش دانستهاند.
کمالالدین حسین گازرگاهی، نگارندهی کتاب مجالسالعشاق، که نزدیکترین شرح حالنویس بهدورهی پوریای ولی است، لقب او را “پریار“ ذکر کرده است. مؤلف کتاب “تاریخ ورزش باستانی ایران، زورخانه“ نظرش این است که پوریا ترکیبی از دو کلمه پری و یار است؛ و به کسانی نسبت داده میشدهاست که در انجام کارهای شگفتانگیز سرآمد بودهاند.[۳]
نام پوریای ولی در ورزش باستانی
در عرصهی فنون کشتی، ۳۶۰ فن کشتی را به پوریای ولی نسبت دادهاند. دلبستگی وشهرت او در میدان ورزشهای باستانی، انگیزهای شده است تا بسیاری از علاقهمندان ورزش باستانی در هنگام انجام تمرینهای دشوار این ورزش مانند سنگ گرفتن، نام پوریای ولی را به زبان بیاورند؛ و از او انرژی و مدد بگیرند. بسیاری از کشتیگیران و باستانیکاران، پوریای ولی را الگوی خود قرار دادهاند. بوسیدن زمین کشتی و گود زورخانه، اشارهای به قدمبوسی پوریای ولی است. در برخی منابع نوشتهاند که پوریای ولی در عرصه تصوف، گرایش ملامتی داشته است؛ و هر از گاهی به خرابات میرفته و با خراباتیان به گفتگو مینشسته است. جامی نیز در کتاب خود، پوریای ولی را ملامتی خوانده و او را از همراهان و معاشران محمد خلوتی معرفی میکند.[۲]
رسوم پهلوانی در ایران
آیین و رسوم پهلوانی ریشه در ایران باستان دارد. این رسم و روسوم با ورود دین اسلام به ایران، با اعتقادات دینی گره خورد. احتمالاً پوریای ولی در برگزیدن ویژگیهای پهلوانی، به پهلوانان شاهنامه توجه داشته است.
جوانمردی و فتوت پس از گرویدن مردم ایران به اسلام، با شخصیتهای مسلمان گره خورد. مولا علی(ع) امام اول شیعیان است که جوانمردی و فتوت پس اسلام در شخصیت او متبلور میشود. با توجه به اینکه صوفیان و عارفان، منش و مرام مولا علی را الگوی خود قرار میدادند، الگوی پوریای ولی نیز که اهل طریقت بود؛ و دلبستگی به شیعه داشت، حضرت علی بوده است. در دوران تاریخی بعد، پهلوانان ایران بهعنوان درستکاران و معتمدان یک محله یا روستا شناخته میشدند؛ و گاهی هم برای رفع بینظمیها به درجهی سپهسالاری نیز میرسیدند.[۲]
اصول پهلوانی پوریای ولی
پوریای ولی در همان زمان جوانی، به شهرهای مختلف ایران، آسیای میانه، و هندوستان سفر کرد؛ و همهجا کشتی گرفت و به پهلوانی شهرت یافت.
در یک طومار قدیمی دوازده اصل، تحت عنوان اصول اساسی پهلوانی و جوانمردی آمده است که این اصول در این طومار بهعنوان اصول پوریای ولی ذکر شده است. از جمله این اصول، احترام به کهنهسوار به معنی پیشکسوت، دشنام ندادن، دروغ نگفتن، ترک نماز نکردن و عشق و مهرورزی به مردم و... است.[۴]
شهرت پوریای ولی
شهرت و آوازهی پوریای ولی فقط بهخاطر قهرمانی او در کشتی نیست، بلکه شهرت و محبوبیت او در بین مردم، بیشتر بهخاطر اخلاق نیکو و فتوت و جوانمردیاش بود. مردم پوریای ولی را صوفی، عارف بزرگ و مرد خدا میدانستند.[۲]
داستانی درباره پوریای ولی
درباره پوریای ولی، داستانها و روایاتی بهصورت شفاهی سینهبهسینه نقل شده و برجای مانده است. محتوای یکی از این داستانها که بیشتر منابع به آن اشاره کردهاند، این است که پوریای ولی هنگام اذان صبح راهی مسجد شهری در هندوستان شد. پس از نماز و راز و نیاز، صدای گریه و نالهی پیرزنی از پشت یکی از ستونهای مسجد توجه او را جلب کرد که از خداوند با سوز دل حاجت میطلبید. پوریای ولی تاب نیاورد؛ و نزد پیرزن رفت و با عطوفت پرسید که چه حاجتی داری مادر؟ پیرزن با دلی پریشان گفت: پسری دارم که پهلوان هندوستان است و در میان مردم شهرت دارد. تا امروز هم کسی نتوانسته پشت او را بهخاک برساند. اکنون پهلوان نامداری از خوارزم به شهر ما آمده و قصد هماوردی با پسرم را دارد. میترسم که پسرم شکست بخورد؛ و نتواند اینچنین سرافکنده به شهر خودمان بازگردد. پوریای ولی متوجه شد که رقیب هندی او، پسر این پیرزن است؛ و از اشکهای آن مادر متأثر شد. پوریای ولی پیرزن را دلداری داد و به او گفت: مادر امیدوار باش که خدواند مهربان است و دعای مادران دلشکسته را مستجاب میکند. پوریای ولی با افکاری متلاطم از مسجد خارج شد؛ و تا مدتی ذهنش درگیر و مردد بود. او بهخوبی میدانست که پهلوان حقیقی کسی است که بر نفس خودش غلبه کند؛ و بهقول مولانا: شیر آن است که خود را بشکند. پوریای ولی تصمیم خود را گرفت و با خدای خود عهد بست که از مقام و نام و نشان بگذرد و بگذارد که آن پسر پیرزن پیروز میدان کشتی شود. روز ریارویی فرا رسید؛ و پوریای ولی مدتی در میدان کشتی با آن پسر دست و پنجه نرم کرد. با اینکه بسیار از او زبدهتر بود، طوری رفتار کرد که دیگران فکر کنند که حریف از او قویتر است. سرانجام پوریای ولی بهخاک حریف درآمد و مغلوب آن پسر شد. نقل است که در همان موقع احساس عجیبی به او دست داد. گویا درهای حکمت بهروی او گشوده شد؛ و پاداش جهاد با نفس را بهچشم دید.
دوستان و یاران پوریای ولی که از توانمندی او آگاه بودند، از شکست او در برابر پهلوان هندی در شگفت بودند تا اینکه چند روزی پس از این واقعه، حاکم آن ناحیه از هند به نام سلطان جونه، مجلس و مهمانی ترتیب داد تا بهنوعی از پهلوان پوریای ولی دلجویی کند. در این مجلس که پهلوان هندی نیز حضور داشت، جلو آمد و خود را به پای پوریای ولی افکند؛ و بازوبند پهلوانی را به او تقدیم کرد. پهلوان هندی که داستان مادرش را شنیده بود، به پوریای ولی گفت که من در حین هماوردی متوجه گذشت و جوانمردی تو شدم. پوریای ولی از برملا شدن رازش پریشان و متأثر شد؛ اما دوستانش بسیار خوشحال شدند. پس از آن، ماجرای این گذشت و فداکاری در همهی شهرها پیچید. بدین ترتیب پوریای ولی بهعنوان یکی از جوانمردان و اولیای خدا، مشهور خاص و عام گردید و نامش بر سر زبانها افتاد.[۳]
درگذشت و آرامگاه پوریای ولی
پوریای ولی در اول مرداد سال ۷۲۲-ه.ق، درگذشت. در مورد آرامگاه پوریای ولی روایات مختلفی است، برخی بر این باورند که آرامگاه پوریای ولی در شهر خوی آذربایجان است. در شهر خوی مقبرهای وجود دارد که به نام پوریای ولی نامگذاری شده است. مقبرهای دیگر بین شهر فومن و صومعهسرا واقع شده است که آن را نیز به پوریای ولی نسبت دادهاند.[۲]
اما در بیشتر منابع آمده است که مزار پوریای ولی واقع در شهر خیوه، ۲۵ کیلومتری جنوب شهر اورگنج مرکز استان خوارزم ازبکستان است. مقبرهی پوریای ولی یک مجموعهی فرهنگی تاریخی است که در فاصلهی قرنهای هشتم تا چهاردهم هجریقمری برای بزرگداشت نام پهلوان محمود خوارزمی ساخته شده است. در آن مناطق رسم است که پس از مراسم ازدواج برای تبرک به زیارت مزار پوریای ولی میروند.[۵]
این آرامگاه یکی از مکانهای پرگردشگر این ناحیه است. مردم این مناطق باور زیادی به مرام و منش پوریای ولی دارند؛ و برای زیارت مزار او به این محل میروند. در کنار مزار پوریای ولی افراد و شخصیتهای بزرگ و صاحبمنصب بسیاری بهخاک سپرده شدهاند؛ اما یاد و خاطرهای از آنها باقی نماندهاست. تنها نامی که همچنان ماندگار و زنده باقی ماندهاست، نام پوریای ولی است.[۲]
آثار پوریای ولی
پوریای ولی اهل شعر و ادبیات بود و دو اثر از وی بهجا مانده است.
کنزالحقایق
کتاب مثنوی کنزالحقایق در فهرست برخی منابع، اشتباهی به عطار نیشابوری یا به شیخ محمود شبستری نسبت دادهاند؛ اما مطابق منابع موجود، کتاب کنزالحقایق از پوریای ولی است؛ و در اشعار این کتاب نیز به نام “محمود“ تصریح شده است. مثنوی کنزالحقائق شامل ۵ مقاله و ۱۳۲۰ بیت شعر است. در کتاب کنزالحقایق مباحث و بنمایههایی دربارهی مفاهیم اسلام، شهادت، طهارت، عشق، ایمان، روزه، زکات، نفس و جهاد سروده شده است. بخش دیگری از این کتاب درباره مراد از حضرت مهدی(عج) و صفات آن حضرت است؛ و پس از آن موضوعات عرفانی در چارچوب حکایتهایی نوشته شده است. کتاب کنزالحقایق در سال ۱۳۵۲، در تهران چاپ و منتشر شده است.[۴]
رباعیات
مجموعهی رباعیات پوریای ولی که نسخه خطی آن در مؤسسه خاورشناسی ازبکستان قرار دارد، در سال ۱۹۶۲ میلادی، در تاشکند پایتخت ازبکستان چاپ شده است. اشعار پوریای ولی بسیار ساده و از کلمات پیچیده و نامأنوس مرسوم در شعر بهدور است.[۲]
تعداد واقعی رباعیات پوریای ولی معلوم نیست. او در این رباعیات مردم را به پاکدلی و صمیمیت، عدل و انصاف، طلب دانش، وفاداری، شادی و سربلندی دعوت میکند؛ و گاهی اوضاع و احوال زمانه و مردم ریاکار، نادان و خرافاتی را سرزنش میکند.[۴]
گزیده رباعیات
گر بر سر نفس خود امیری مردی
گر بر دگری خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتادهای بگیری مردی
***
بیعلم و عمل بهشت و رضوان مطلب
بی روزه و نماز ایمان مطلب
خواهی ز پل صراط آسان گذری
آزار دل هیچ مسلمان مطلب
***
تا بر سر کبر و کینه هستی، پستی
تا پیرو نفس و بتپرستی، مستی
از فکر جهان و قید اندیشه او
چون شیشه آرزو شکستی، رستی
***
یارب ز قناعتم توانگر گردان
و از نور یقین دلم منور گردان
اسباب من سوخته سرگردان
بیمنت مخلوق میسر گردان
***
یا رب زتو دل به هر که بستم توبه
بییاد تو هر کجا نشستم توبه
صد بار شکستم و ببستم توبه
زین توبه که صد بار شکستم توبه
***
ای دل تو دمی مطیع سبحان نشدی
از خوی بدت هیچ پشیمان نشدی
درویش شدی و زاهد و دانشمند
اینجمله شدی هیچ مسلمان نشدی
***
ای خواجه در این جهان چرا بیخبری
روزان و شبان در طلب سیم و زری
سرمایه تو از این جهان یک کفن است
آن هم به گمان است، بری یا نبری
***
گر مرد رهی، به ره نظر باید داشت
خود را نگه از هزار چه، باید داشت
در خانه دوستان چو گشتی محرم
دستودل و دیده را نگه باید داشت
***
تا توانی بهجهان خدمت محتاجان کن
به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی
***
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است
***
عمرت به هدر رفته اگر دست نگیری
ز هر دست که دادی بههمان دست بگیری[۶]
منابع
- ↑ زندگینامه پوریای ولی- سایت آسمونی
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ پوریای ولی که بود؟- سایت کجارو
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ زندگینامه پوریای ولی - سایت دانشچی
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ زندگینامه پویای ولی(محمود خوارزمی)- سایت علما،عرفا
- ↑ زندگینامه پوریای ولی، پهلوان خوشنام ایرانی ـ سایت مستقلآنلاین
- ↑ اشعار پوریای ولی ـ زخمهای آهسته