کاربر:Khosro/صفحه تمرین تیمور بختیار

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
تیمور بختیار
تیمور بختیار؛20.JPG
تیمور بختیار
زادروز۱۲۹۳
قلعه دزک شهرکرد
درگذشت۱۶ مرداد ۱۳۴۹
عراق
علت مرگترور
از دانشگاهآموزشکده نظامی تهران
پیشهرئیس ساواک
شناخته‌شده برایمردم ایران
نقش‌های برجستهفرماندار نظامی تهران، بنیانگذاری ساواک
شریک زندگیایران، قدرت
فرزندان۵ فرزند
خویشاوندانسردار اسعد بختیاری، ثریا اسفندیاری، شاپور بختیار

تیمور بختیار، (متولد سال ۱۲۹۳، قلع دزک شهرکرد–درگذشته ۱۶ مرداد ۱۳۴۹، دیاله عراق) نظامی، سیاستمدار و از بنیانگذارانِ ساواک و نخستین رئیس ساواک در دوران محمدرضا شاه بود. تیمور بختیار عموزاده‌ی دومین هسمر محمدرضا شاه (ثریا اسفندیاری) بود که به دربار راه پیدا کرد و بسیاری از ایل بختیاری را با حکومت شاهنشاهی مرتبط ساخت و راه پیشرفت را نیز برای شخصیت‌هایی مانند پسر عمویش (شاپور بختیار) گشود. تیمور بختیار نخستین گام‌های شهرت را با سرکوب سید جعفر پیشه‌وری (مؤسس فرقه دموکرات آذربایجان) که به دنبال خودمختاری آذربایجان بود، برداشت و به خاطر این خوش‌خدمتی به دربار، شاه او را به درجه‌ی سرهنگی ارتقاء داد. تیمور بختیار در ۲۶ مرداد ۱۳۳۲، اعلام آمادگی برای شرکت در کودتا علیه دولت دکتر مصدق کرد و تیپ زرهی کرمانشاه را نیز در منطقه‌ی شهر صحنه به‌حالت آماده‌باش درآورد. البته کودتاچیان پیش از این‌که تیمور بختیار اقدامی کند، پیروز شدند و نیازی به او نبود. با این وجود محمدرضا شاه پاداش خوش‌خدمتی بختیار را داد و درجه‌ی سرتیپی و فرماندهی لشکر ۲ زرهی را به وی عطا کرد و با حفظ همین سمت او را به فرمانداری نظامی تهران منصوب نمود. بختیار پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، هم‌گام با سیاست دولت کودتا و حمایت محمدرضا شاه و آمریکا دست به هر خشونت و سرکوبی می‌زد. تیمور بختیار گروه‌ها و احزاب مخالف کودتا، مانند طرفداران نهضت مقاومت ملی، حزب توده ایران و فدائیان اسلام را سرکوب و قلع‌وقمع کرد. تیمور بختیار در اول مهرماه ۱۳۳۵، به درجه‌ی سرلشکری رسید و دو روز بعد یعنی در سوم مهرماه معاون نخست‌وزیر و نخستین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) شد. دوران ریاست تیمور بختیار بر ساواک که تا ۲۴ اسفند ۱۳۳۹ ادامه داشت و تا درجه‌ی سپهبدی نیز ارتقاء یافت، مقطعی مهم در زندگی بختیار و هم‌چنین یکی از مخوف‌ترین دوران ساواک شاه محسوب می‌شود. در همین دوران بود که تیمور بختیار «مرد دوم کشور» لقب گرفت و قدرتی فراتر از رئیس‌الوزرا داشت. او بسیاری از مخالفان رژیم شاه را به‌قتل رساند و هم‌چنین رقبای خود در ارتش و دربار را حذف کرد و به خاطر جنایات بی‌شمار و راه انداختن ماشین سرکوب در دوران ریاست خود، مردم به او لقب قصاب تهران دادند. یکی دیگر از اقدامات تیمور بختیار به‌قتل رساندن کریم‌پور شیرازی بود که به دستور بختیار در پادگان لشکر زرهی او را با نفت آتش زدند. هراس و نگرانی‌های شاه نسبت به اقدامات و جاه‌طلبی‌های بختیار باعث شد که او را در روزهای آخر سال ۱۳۳۹، از ریاست ساواک برکنار کند. بختیار پس از برکناری از ساواک، دست از فعالیت برنداشت و به‌نوعی علیه شاه فعالیت می‌کرد تا جایی که شاه مجبور شد او را به رم تبعید کند. تیمور بختیار به جرم حمل سلاح در فرودگاه لبنان دستگیر و به ۹ ماه حبس محکوم شد. او پس از آزادی از زندان به عراق رفت و دولت عراق که روابط تیره‌ای با شاه داشت، از او استقبال ویژه‌ای کرد. تیمور بختیار در عراق جنبش آزادی‌بخش ملت ایران را به راه انداخت و شروع به نیروگیری و جذب مخالفان رژیم شاه کرد. اقدامات بختیار در کنار مرز ایران برای رژیم شاه یک زنگ خطر جدی بود و شاه باید ترور او را در دستور کار ساواک قرار می‌داد. درباره چگونگی قتل تیمور بختیار روایت‌های مختلفی وجود دارد، اما موثق‌ترین آن این است که تیمور بختیار در روز ۱۶ مردادماه ۱۳۴۹، در منطقه دیاله بغداد که برای شکار رفته بود، توسط مأموران نفوذی ساواک به‌قتل رسیده است. دولت عراق با این‌که قتل بختیار را تکذیب می‌کرد، او را در صحن حضرت علی با تشریفات ویژه و با حضور ژنرال احمد حسن‌البکر نخست‌وزیر وقت عراق و افسران عالی‌رتبه خاکسپاری کرد، اما دولت عراق در روز خاکسپاری هیچ نامی از فرد مدفون نبرد و اعلام کرد که جنازه مربوط به یکی از افسران ارشد حزب بحث بوده است. شاه اموال خیلی زیادی که از بختیار به‌جا مانده بود، مصادره کرد.

خانواده و تحصیلات

تیمور بختیار و همسر و فرزندش
تیمور بختیار و همسر و فرزندش

تیمور بختیار در سال ۱۲۹۳، در قلعه دزک شهرکرد واقع در استان چهارمحال و بختیاری متولد شد. پدر او فتحعلی‌خان سردار معظم (نماینده دو دوره مجلس ملی) از خان‌های بزرگ ایل بختیاری و نوه لطفعلی خان امیر افخم (دو دوره وزیر جنگ در زمان حکومت قاجار) بود.[۱]

تیمور بختیار تحصیلات خود را تا مقطع سیکل را در اصفهان گذراند که این دوران مصادف با شورش و قیام عشایر بختیاری علیه رضا شاه پهلوی بود. رضا شاه در جریان این شورش به‌شدت عشایر بختیاری را سرکوب کرد و سردار اسعد و فتحعلی خان بختیاری نیز به فرمان رضا خان کشته شدند. تیمور بختیار برای ادامه‌ی تحصیلات همراه با پسر عمویش شاپور بختیار به بیروت پایتخت لبنان رفت و در آن‌جا در یک مدرسه‌ی فرانسوی که خیلی از فرانسه‌دوستانی مانند امیرعباس هویدا و حسن پاکروان نیز در آن‌جا در می‌خواندند، مشغول تحصیل شد. بختیار سپس به مدرسه‌ی نظامی سن‌سیر فرانسه رفت و پس از اخذ درجه ستوان دومی به ایران بازگشت و از آموزشکده نظامی تهران فارغ‌التحصیل شد. تیمور بختیار پس از پایان تحصیلات نظامی با درجه‌ی ستوان یکمی به زاهدان منتقل شد و پس از چند سال با درجه‌ی سروانی به تهران بازگشت.[۲]

همسر و فرزندان

تیمور بختیار دارای دو همسر بود. همسر اول او «ایران خانم» دختر یکی از بانفوذترین سران ایل بختیاری و همسر دوم وی «قدرت خانم» از شاهزادگان قاجار بود. قدرت خانم همسر عقدی سرهنگ یمینی افسر بازنشسته ارتش و مدیر «روزنامه آرام» و علیه دکتر مصدق بود. بختیار از این دو همسر دارای فرزندانی شد. او با این‌که دو همسر داشت، دلباخته خواننده مشهور ایران پوران (فرح‌دخت طالقنی) شد و پوران نیز تحت‌تاثیر قدرت و ثروت بختیار قرار گرفت و از همسرش عباس شاپوری که آهنگ‌ساز و نوازنده‌ی ویولون بود، جدا شد. شکایت‌های عباس شاپوری نیز به نتیجه‌ای نرسید و به گفته‌ی ارتشبد حسین فردوست، سرانجام بختیار پوران را از چنگ شوهرش (عباس شاپوری) بیرون آورد.[۱]

تیمور بختیار از همسر اول سه فرزند به نام‌های شاهرخ، حسین و نیلوفر داشت و از همسر دوم دارای دو فرزند پسر شد.[۳]

راه یافتن به دربار

تیمور بختیار عموزاده‌ی دومین هسمر محمدرضا شاه (ثریا اسفندیاری) بود که به دربار راه پیدا کرد و بسیاری از ایل بختیاری را با حکومت شاهنشاهی مرتبط ساخت و راه پیشرفت را نیز برای شخصیت‌هایی مانند پسر عمویش (شاپور بختیار) گشود.[۴]

ثریا اسفندیاری و شاپور بختیار هر دو از عموزادگان تیمور بختیار بودند.[۱]

سرکوب فرقه دموکرات آذربایجان

بختیار در دفتر فرماندار نظامی تهران
بختیار در دفتر فرماندار نظامی تهران

تیمور بختیار نخستین گام‌های شهرت را با سرکوب سید جعفر پیشه‌وری (مؤسس فرقه دموکرات آذربایجان) که به دنبال خودمختاری آذربایجان بود، برداشت.[۲]

تیمور بختیار همزمان با جنگ جهانی دوم به اصفهان منتقل شد و در سال ۱۳۲۱، با درجه‌ی سروانی به پایتخت بازگشت. او در سال ۱۳۲۵، که به درجه‌ی سرگردی رسیده بود، فرماندهی جنگ‌های چریکی برای حمله به فرقه‌ی دموکرات آذربایجان را به‌عهده گرفت و توانست با سرکوب آن‌ها، زنجان را از فرقه‌ی دموکرات آذربایجان پاکسازی کند و مانع تصرف زنجان توسط این فرقه شود.[۴]

شهرت و ترفیع درجه

علت شهرت تیمور بختیار پیروزی بر فرقه دموکرات آذربایجان بود که تا پیش از حضور او هربار که نیروهای دولتی به آذربایجان رفته بودند، همگی شکست خورده بودند و بختیار توانسته بود با فیصله‌دادن غائله‌ی آذربایجان به دربار و محمدرضا شاه خدمت کند و به درجه سرهنگی ارتقاء یابد. ارتشبد حسین فردوست در کتاب خود (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی) در این باره نوشته است:

«این تنها نبرد واقعی علیه نیروهای دموکرات بود. سرلشکر رزم‌آرا رئیس ستاد ارتش آنقدر از این پیروزی خوشحال شد که شخصاً با بی‌سیم به بختیار تبریک گفت و درجه وی را به سرهنگی ارتقا داد.»[۲]

پس از این واقعه تیمور بختیار به درجه‌ی سرهنگ دومی رسید و سپس در سال ۱۳۲۹، سرهنگ تمام شد و فرماندهی تیپ سوم کوهستانی به وی واگذار گردید. تیمور بختیار هم‌چنین در سال ۱۳۳۱، شورش و قیام ابولاقاسم بختیاری را در اصفهان سرکوب و دفع کرد و شاه نیز به پاس این خوش‌خدمتی فرماندهی تیپ زرهی کرمانشاه را به او هدیه داد.[۴]

همراهی با کودتای ۲۸ مرداد

بختیار پس از بازداشت دکتر حسین فاطمی
بختیار پس از بازداشت دکتر حسین فاطمی

در بحبوحه‌ی نبرد بین کودتاگران طرفدار شاه (با سردامداری سپهبد زاهدی) و هواداران دکتر محمد مصدق، تیمور بختیار در ۲۶ مرداد ۱۳۳۲، به پسهبد زاهدی اعلام آمادگی برای شرکت در کودتا علیه دولت دکتر مصدق کرد و تیپ زرهی کرمانشاه را نیز در منطقه‌ی شهر صحنه به‌حالت آماده‌باش درآورد تا در صورت لزوم عازم تهران شود؛ البته کودتاچیان پیش از این‌که تیمور بختیار اقدامی کند، پیروز شدند و نیازی به او نبود. با این وجود محمدرضا شاه پاداش خوش‌خدمتی بختیار را داد و درجه‌ی سرتیپی و فرماندهی لشکر ۲ زرهی را به وی عطا کرد و با حفظ همین سمت او را به فرمانداری نظامی تهران منصوب نمود.[۴]

تیمور بختیار در آبان‌ماه ۱۳۳۲، در دادگاه دکتر محمد مصدق نیز شرکت داشت و یکی از کسانی بود حکم محکومیت دکتر مصدق را امضاء کرد.[۲]

فرماندار تهران، سرکوب مخالفان

بختیار درکنار نبواب صفوی پس از دستگیری او
بختیار درکنار نبواب صفوی پس از دستگیری او

بختیار پس از کودتای ۲۸ مرداد، هم‌گام با سیاست دولت کودتا و حمایت محمدرضا شاه و آمریکا دست به هر خشونت و سرکوبی می‌زد، از جمله زندانی کردن بسیاری از مخالفان شاه با هر عقیده و ایدئولوژی و یا سربه‌نیست کردن آن‌ها، تبدیل کردن پادگان مرکزی دوم زرهی به یک شکنجه‌خانه، انداختن خرس به جان زنان و دختران و… که به گفته‌ی ارتشبد حسین فردوست، بختیار در سایه‌ی قدرت مطلقه دچار توحشی شدید شده بود.[۵]

تیمور بختیار گروه‌ها و احزاب مخالف کودتا، مانند طرفداران نهضت مقاومت ملی، حزب توده ایران و فدائیان اسلام را سرکوب و قلع‌وقمع کرد. اردتشبد حسین فردوست (قائم‌مقام ساواک و رئیس سازمان بازرسی) که از کودکی هم‌کلاس و دوست صمیمی محمدرضا شاه بود و روابط ویژه‌ای با او داشت، در رابطه با سرکوبگری و شقاومت تیمور بختیار در خاطرات خود نوشته است:

«تیمور بختیار قدرت واقعی را به دست گرفت. او دیگر آن جوان زن و بچه دوست ایلیاتی نبود و مست قدرت شده بود. در مقام فرمانداری نظامی تهران بیدادها کرد و هر کس را که آمریکا و انگلیس و یا محمدرضا می‌خواست از دم تیغ می‌گذراند. توده‌ای‌ها را قلع و قمع کرد، فدائیان اسلام را به طرز فجیعی به جوخه اعدام سپرد، پادگان مرکز ۲ زرهی را به یک شکنجه‌گاه تمام و کمال تبدیل کرد و به جان زنان و دختران ایرانی خرس انداخت و…»

تیمور بختیار در همین سمت فرماندار نظامی تهران بود که عبدالحسین واحدی از اعضای جمعیت فدائیان سلام را در بازداشتگاه و در حین بازجویی پس از یک مشاجره لفظی، با شلیک ۵ گلوله به‌قتل رساند.[۴]

نخستین رئیس ساواک

تیمور بختیار
تیمور بختیار

تیمور بختیار در اول مهرماه ۱۳۳۵، به درجه‌ی سرلشکری رسید و دو روز بعد یعنی در سوم مهرماه معاون نخست‌وزیر و نخستین رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) شد که این سمت بیانگر اعتماد کامل شاه به او بود. دوران ریاست تیمور بختیار بر ساواک که تا ۲۴ اسفند ۱۳۳۹ ادامه داشت و تا درجه‌ی سپهبدی نیز ارتقاء یافت، مقطعی مهم در زندگی بختیار و هم‌چنین یکی از مخوف‌ترین دوران ساواک شاه محسوب می‌شود. در همین دوران بود که تیمور بختیار «مرد دوم کشور» لقب گرفت و قدرتی فراتر از رئیس‌الوزرا داشت.[۴]

قصاب تهران

تیمور بختیار در دوران شهرت خود طی سال‌های ۱۳۳۵ تا ۱۳۳۹، به‌عنوان نخستین رئیس ساواک، بسیاری از مخالفان رژیم شاه را به‌قتل رساند و هم‌چنین رقبای خود در ارتش و دربار را حذف کرد و به خاطر جنایات بی‌شمار و راه انداختن ماشین سرکوب در دوران ریاست خود، مردم به او لقب قصاب تهران دادند.[۶]

یکی دیگر از اقدامات تیمور بختیار به‌قتل رساندن کریم‌پور شیرازی (شاعر، روزنامه‌نگار) بود که به دستور بختیار در پادگان لشکر زرهی او را با نفت آتش زدند و از آن پس بختیار به ذغال‌ساز معروف شد.[۳]

بختیار شیوه‌های شکنجه و ضرب‌وشتم، کابل و شلاق را با شعار «شلاق خلاق است»، در ساواک جا انداخت. در دوره‌ی ریاست تیمور بختیار بر ساواک، شدیدترین و مخوف‌ترین روش‌های شکنجه مرسوم شد و با همین شیوه‌ها بود که توانست حزب توده و جمعیت فدائیان اسلام را قلع‌وقمع و حذف کند.

در سال‌های بعد، جوانان حزب توده که نسبت به سیاسیت‌های غیراصولی و انفعالی حزب سرخورده بودند و انتقاد داشتند، سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران را تشکیل دادند و جوانان بسیاری نیز که به مشی چریک‌های فدایی و مبارزه مسلحانه معتقد بودند، سازمان مجاهدین خلق ایران را تأسیس کردند که هر دو سازمان نقش بسیار اساسی و مهمی در مبارزه علیه رژیم شاه ایفا نمودند.[۲]

غارت و مال‌اندوزی

بختیار در حال آموزش تیراندازی به فرزندش
بختیار در حال آموزش تیراندازی به فرزندش

تیمور بختیار در دوران ریاستش بر ساواک اقدام به گردآوری گسترده اموال و املاک کرد و سعی داشت به‌تدریج از زیر سایه‌ی شاه خارج شود.[۴]

بختیار در جهت جمع‌آوری ثروت و اموال، اقدام به پرونده‌سازی برای بازاریان و دریافت پول در ازای آزادی آن‌ها کرد که از این شیوه و شیوه‌های مختلف دیگر صاحب ثروت میلیاردی شد.[۵]


تیمور بختیار در سال ۱۳۳۹، به درجه‌ی سپهبدی رسید و در همین دوران بود که او در کنار فعالیت‌های امنیتی و نظامی، فعالیت‌های اقتصادی و مال‌اندوزی را گسترش داد. در کتاب «دولتمردان عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک» در رابطه با غارت و مال‌اندوزی بختیار آمده است:

«بختیار در دوره فرماندهی ساواک قدرت مالی فراوانی به دست آورد؛ از بسیاری شرکت‌ها سهام می‌گرفت، در بسیاری از مقاطع‌کاری‌ها شریک بود، سرمایه‌داران نیز برای افزایش در آمد خود، قسمتی از سهام شرکت‌ها را افتخاراً به او تسلیم می‌کردند. خلاصه جایی نبود که ساواک در آن رخنه نکرده باشد.»[۲]

هراس شاه از قدرت‌گرفتن بختیار

تیمور بختیار و شاه
تیمور بختیار و شاه

محمدرضا شاه در پروسه‌ی ریاست تیمور بختیار بر ساواک، متوجه شد که او دیگر یک افسر و مطیع و وفادارش نیست و شخصیتی مستقل از شاهنشاه برای خود می‌طلبد. جاه‌طلبی تیمور بختیار و گسترده‌شدن ارتباطات او با سران مجلس شورای ملی و سنا و هم‌چنین رفت‌وآمدهای وی با سفیران کشورهای خارجی، شاه را به‌شدت نگران و هراسان کرده بود؛ به‌ویژه که بختیار تلاش می‌کرد با نفوذ و جلب حمایت رجال و سیاسیون مملکتی، مقام نخست‌وزیری و یا دست‌کم ریاست ستاد ارتش را به‌دست بیاورد که در همین راستا نیز حمایت اکثریت نمایندگان مجلس و بسیاری از افسران بلندپایه ارتش را کسب کرده بود.[۴]

برکناری بختیار از ریاست ساواک

در آواخر سال ۱۳۳۹، جان. اف. کندی به ریاست جمهوری آمریکا رسید و نسبت به بحران‌های فراوانی که در عرصه‌ی سیاسی-اجتماعی و اقتصادی در ایران وجود داشت، واکنش نشان داد و ابراز نارضایتی کرد. از نگاه کندی روندی که حاکم بر کشور ایران بود، زمینه‌های نفوذ و سلطه‌ی شوروی را فراهم می‌کرد. به همین خاطر محمدرضا شاه تیمور بختیار را به آمریکا فرستاد تا برآورده‌شدن خواسته‌های آمریکا را به کندی اطمینان دهد. شایعات فروانی از ملاقات تیمور بختیار با جان. اف. کندی وجود دارد؛ مثلاً این‌که کندی در صحبت با بختیار از محدود ساختن قدرت شاه و و انتصاب بختیار به نخست‌وزیری، وعده‌هایی به او داده بود. حتی نقل شده است که کندی درباره‌ی جایگزینی تیمور بختیار با محمدرضا شاه صحبت‌هایی هم کرده است که مقامات ساواک نیز محتوای این مذاکرات را به شاه گزارش داده بودند. به هرحال نگرانی‌های شاه نسبت به اقدامات و جاه‌طلبی‌های بختیار باعث شد که شاه او را در روزهای آخر سال ۱۳۳۹، از ریاست ساواک برکنار کند. علی امینی در خاطراتش به این موضوع اشاره کرده و نوشته است که در شرایط بحرانی اواخر دهه ۱۳۳۰، محمدرضا شاه که از جاه‌طلبی‌های تیمور بختیار بسیار نگران شده بود، مجبور شد برای خلاص شدن از شر بختیار به نخست‌وزیری علی امینی تن دهد و در ۲۴ اسفندماه ۱۳۳۹، سرلشکر حسن پاکروان به‌عنوان رئیس ساواک جایگزین تیمور بختیار شد. محمدرضا شاه نیز پس از پایان سلطنتش در کتب «پاسخ به تاریخ» نوشته است که سپهبد تیمور بختیار را به خاطر جاه‌طلبی‌ها و طمعی که در تصاحب امور مختلف داشت، از ریاست ساواک عزل و برکنار کرده است. بختیار پس از برکناری از ساواک هم‌چنان در کاخ مجلل خود که در کنار کاخ سعدآباد ساخته بود، زندگی اشرافی خود را سپری می‌کرد.[۳]

فعالیت‌های بختیار پس از برکناری

تیمور بختیار پس از برکناری از ریاست ساواک، دفتری را در منطقه فیشرآباد (سپهبد قرنی کنونی) تأسیس کرد تا به فعالیت‌های خود ادامه دهد. بختیار در همین دوران با سران ایلات و عشایر، نظامیان، سیاستمداران، دوستان و هواداران خود ارتباط برقرار کرد. او با این‌که سودای نخست‌وزیری در سر داشت، حتی با علی امینی نیز ارتباطات گسترده‌ای برقرار کرد و در مهمانی و مجالس مختلف او را دعوت می‌کرد. گفته می‌شود که در همین ایام به امینی خبر داده بودند که بختیار قصد کودتا علیه او را دارد. تیمور بختیار تا جایی پیش رفت که حتی با مخالفان خود نیز ارتباط برقرار کرد. او برای احیای قدرت از دست‌رفته‌اش تلاش کرد تا با جبهه ملی که خودش آن‌ها را قلع‌وقمع کرده بود، ارتباط برقرار کند و در اواخر سال ۱۳۴۰، موفق هم شد که با مظفر بقایی (یکی از رهبران پیشین جبهه ملی) ملاقات کند. بختیار در این دوران با مخالفان علی امینی مانند منوچهر اقبال (نخست‌وزیر پیشین)، اردشیر زاهدی (داماد شاه) و هم‌چنین اشرف پهلوی (خواهر شاه) ارتباط داشت و حتی اشرف پهلوی مکرراً به ملاقات بختیار می‌رفت و از وی حمایت می‌کرد.[۲]

تبعید تیمور بختیار

در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۰، پس از راه‌پیمایی و تظاهرات فرهنگیان در بهارستان که منجر به سقوط دولت جعفر شریف‌امامی شد، محمدرضا شاه علی امینی را به نخست‌وزیری منصوب کرد و این موضع برای تیمور بختیار خیلی سنگین بود و به‌صورت علنی و غیرعلنی به ابراز مخالفت با دولت علی امینی می‌پرداخت.[۴]

علی امینی شاه را متقاعد کرد که تیمور بختیار در گسترش ناآرامی‌ها و بحران‌ها دست دارد و از شاه خواست تا بختیار را بازداشت کند. شاه با دستگیری بختیار موافق نبود، اما فکر تبعید او را در سر داشت.[۳]

شاه که از یک‌سو از قدرت‌گرفتن تیمور بختیار هراس داشت و از سوی دیگر درگیری میان بختیار و علی امینی را فرصتی مناسب می‌دید، بی‌درنگ تیمور بختیار را به دلیل مخالفت با دولت قانونی امینی در بهمن ۱۳۴۰، به رُم تبعید کرد.[۴]

پس از استعفای علی امینی از نخست‌وزیری در تیرماه ۱۳۴۱، و نخست‌وزیر شدن اسدالله علم، نقشه‌های بختیار به‌هم خورد. او انتظار داشت که شاه دست‌کم او را برای یک پست نظامی دعوت به کار کند، اما شاه در عوض حکم بازنشستگی او را برایش فرستاد که این امر باعث خشم بختیار شد و علیه شاه به فعالیت پرداخت.[۲]

دستگیری و زندان در لبنان

تیمور بختیار در عراق
تیمور بختیار در عراق

تیمور بختیار در اردیبهشت‌ماه سال ۱۳۴۷، به اتهام حمل اسلحه‌ی غیرمجاز توسط مأموران امنیتی لبنان در فرودگاه بیروت دستگیر و براساس قوانین قضایی این کشور به ۹ ماه حبس محکوم شد. رژیم شاه خیلی تلاش کرد که او دولت لبنان او را به ایران استرداد کند، اما بختیار تابعیت عراق را داشت و دولت لبنان نمی‌توانست درخواست شاه را بپذیرد. این موضع منجر به تیره شدن روابط دو کشور شد و در نهایت نیز در روز ۱۲ فروردین ۱۳۴۸، روابط ایران و لبنان به کلی قطع شد.

آزادی از زندان و اقامت در عراق

تیمور بختیار پس از مدتی با پادرمیانی دولت عراق از زندان آزاد شد و در روز ۲۷ اردیبهشت‌ماه ۱۳۴۸، با تشریفات ویژه‌ای به بغداد رفت. در این دوران روابط دولت عراق با رژیم شاه سرد و گاهی نیز خصمانه بود. تیمور بختیار در مدت اقامتش در عراق، دست به تلاش گسترده‌ای زد تا ناراضیان و مخالفان رژیم شاه را در داخل و خارج متحد کند. بختیار با گروها و احزاب مختلف سیاسی از جمله سران حزب توده، جبهه ملی، ملاک‌ها و فئودال‌هایی که با سیاست ارضی شاه مخالف بودند، سازمان‌های مسلح مخفی و زیرزمینی، بازنشستگان ناراضی ارتش و سایر مخالفان در ارتباط بود و آن‌ها را با وعده و وعید بازگرداندن قدرت تطمیع می‌کرد و ساواک نیز همه‌ی این اقدامات بختیار را زیر نظر داشت. اقدامات بختیار در کنار مرز ایران برای رژیم شاه یک زنگ خطر جدی بود و شاه باید کاری انجام می‌داد.[۴]

تأسیس جنبش آزادی‌بخش

تیمور بختیار در عراق جنبش آزادی‌بخش ملت ایران را به راه انداخت و شروع به نیروگیری و جذب مخالفان رژیم شاه کرد. این جنبش دارای سه محور اصلی: ترور و تخریب، جنگ‌های پارتیزانی در روستاها و کوه‌ها، شورش و انقلاب ملی بود. ساواک نیز تمامی اقدامات بختیار را زیرنظر داشت و همه‌ی مکالمات او را شنود می‌کرد. ساواک هم‌چنین در مناطق مختلف ایران خرابکاری‌هایی به راه می‌انداخت با این هدف که اول بختیار فکر کند که پیشبرد طرح و برنامه‌هایش موفق بوده و دوم این‌که در فرصتی مناسب او را در کمین بندازد و ترور کند.[۲]

حکم اعدام غیابی بختیار

به دنبال اقدامات تیمور بختیار علیه شاه در عراق و در کنار مرزهای ایران، ساواک نیز بیکار نماند و هر روز با اعلام خرابکاری گروهی از تروریست‌ها در شهرهای مختلف کشور و نسبت دادن آن به تیمور بختیار، پرونده‌ی او را سنگین‌تر می‌کرد. سرانجام به دلیل همین اتهامات، دادگاه عالی شماره یک دادرسی ارتش تیمور بختیار را در یک محاکمه غیابی به اعدام محکوم کرد.[۴]

ترور تیمور بختیار

بختیار در حال کوه‌نوردی در روزهای آخر زندگی
بختیار در حال کوه‌نوردی در روزهای آخر زندگی

اقدامات بختیار در عراق و در جوار مرزهای ایران یک تهدید جدی برای محمدرضا شاه بود؛ چرا که بختیار علاوه بر جذب گروه‌ها و نیروهای ناراضی و مخالف و تهیه تسلیحات نظامی و آموزش مخالفان رژیم شاه برای عملیات نظامی و خرابکاری در خاک ایران، شبکه‌ی گسترده‌ای از هواداران داشت که با سخنرانی و پخش شبنامه‌ها و اعلامیه‌هایی به نفع بختیار، فضا را بر دستگاه سیاسی و امنیتی شاه تنگ کرده و زمینه‌چینی‌های لازم برا حضور مجدد او را در عرصه‌ی سیاست فراهم می‌کرد. از آن‌جایی که ساواک تمامی اقدامات، مراودات، مکاتبات، فعالیت‌ها و رفت‌وآمدهای بختیار را تحت‌نظر داشت، توانسته بود با ایجاد ارتباط و تهدید و یا تطمیع افراد ایل، اطلاعات محکم و موثقی از کارهای بختیار به‌دست‌آورد. از طرف دیگر ساواک بسیاری از افراد مورد اعتماد خود را آموزش داده و تحت‌عنوان نیروی نفوذی به عراق فرستاده بود که همین افراد به‌تدریج به تیمور بختیار نزدیک شده و جزو معتمدان او گردیدند.[۴]

ساواک با ریاست سپهبد نعمت‌الله نصیری و هم‌چنین پرویز ثابتی و سرهنگ خسروداد، توانست با نفوذ نیروهای خود تمام اطرافیان بختیار را از ساواکی‌ها پر کند، به‌طوری که از معاون بختیار تا آشپز او همه از مأموران ساواک بودند.[۲]

سرانجام تیمور بختیار در روز ۱۶ مردادماه ۱۳۴۹، در منطقه دیاله بغداد که برای شکار رفته بود، به‌قتل رسید.

روایت‌های مختلف ترور بختیار

درباره‌ی ترور بختیار روایت‌های مختلفی وجود دارد. برخی‌ها می‌گویند که تیمور بختیار هنگامی که با گروهی برای شکار به منطقه دیاله بغداد رفته بود، توسط یکی از همان افراد نفوذی ساواک به‌قتل رسید. برخی دیگر معتقد بودند که ترور بختیار توسط ۳ دانشجوی ایرانی بودند که پیش از این یک هواپیمای ایرانی را در مسیر بغداد ربودند. این ۳ دانشجو که مأموران ساواک بودند توانسته‌اند خود را از نزدیکان بختیار جا بزنند و به او نزدیک شده و در یک فرصت مناسب وی را به‌قتل برسانند، اما اسدالله علم (نخست‌وزیر شاه) این فرضیه را در کتاب خاطراتش رد کرده و نوشته است:

«در ملاقاتی که با شاه داشتم گفتم: مردم در عین خوشحالی از مرگ تیمور بختیار، از قدرت رعب‌انگیز نیروهای امنیتی شاه مبهوتند و شایع است دو جوانی که چند هفته پیش یک هواپیمای ایران‌ایر را ربودند و به عراق بردند، از مأموران مخفی ساواک بودند که برای کشتن بختیار رفته‌اند. شاه از این ماجرا خوشش آمد و گفت: هر چند این حرف مطلقاً مزخرف است ولی بد نیست این شایعه را زنده نگه داریم.»

سرهنگ عیسی پژمان نماینده‌ی ساواک شاه در کردستان عراق نیز معتقد است که عامل ترور تیمور بختیار سازمان کا.گ. ب شوروی بوده که به‌جای ترور عباسعلی شهریاری (نفوذی ساواک در حزب توده)، به‌اشتباه بختیار را هدف قرار داده‌اند. ارتشبد حسین فردوست ترور بختیار را در کتاب خاطراتش این‌طور روایت می‌کند:

«طرح ترور بختیار جزو اسرار ساواک بود و نصیری که کلیه مسائل عملیاتی زیر نظر او بود… اخبار مربوط به عملیات ترور توسط ثابتی (مدیرکل سوم ساواک) اطلاع داده شد. طبق گفته او ساواک موفق شد از طریق شهریاری که مأمور ساواک بود با یک افسر فراری توده‌ای رابطه برقرار کند. افسر فوق که سرگرد سابق نیروی هوایی بود مورد علاقه شدید بختیار قرار داشت. ساواک با سرگرد توده‌ای قرار گذاشت که اگر موفق به قتل بختیار شود، او را با پول گزاف به آمریکای جنوبی اعزام کند. فرد فوق پذیرفت. روزی آن‌ها به شکار می‌روند و بختیار اسکورت قوی عراقی خود را متوقف می‌کند و به تنهایی با افسر فوق به شکارگاه می‌رود. به محض اینکه از اسکورت دور می‌شوند، افسر فوق بختیار را به رگبار می‌بندد و از مرز عراق گریخته و به ایران می‌آید. ساواک به وعده خود وفا کرد و او را با پول قابل ملاحظه‌ای به آمریکای جنوبی اعزام داشت. بدین ترتیب زندگی بختیار به پایان رسید.»

پرویز ثابتی مدیرکل سوم ساواک در دیماه ۱۳۴۹، در یک کنفرانس مطبوعاتی روایت مشابهی را تعرف کرد. او اذعان کرد که هنگام ترور بختیار، شاه در تعطیلات تابستانی بود و سپهبد نعمت‌الله نصیری (رئیس وقت ساواک) طی تلگرامی به شاه خبر داده بود که: عوامل مربوطه، سوژه را هدف گلوله قرار داده‌اند. مفاد همین تلگراف نیز بعدها از آرشیو اسناد ساواک به‌دست آمد.

اعدام عامل ترور

براساس اسناد به‌دست آمده در آرشیو ساواک پس از انقلاب ضدسلطنتی، عامل ترور بختیار فردی به نام «اگلن ماطاوسیان» با نام مستعار فرهنگ، یکی از افراد نیروهای ویژه بوده که به‌خاطر مهارت در تیراندازی برای ترور بختیار انتخاب شده است که توسط ساواک به تشکیلات بختیار نفوذ کرده و در فرصت مناسب او را به‌قتل می‌رساند. همین شخص پس از ترور بختیار توسط نهادهای امنیتی عراق دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفته و سرانجام نیز توسط دولت عراق اعدام شد.[۴]

خاکسپاری بختیار

دولت عراق با این‌که قتل بختیار را تکذیب می‌کرد، او را در صحن حضرت علی با تشریفات ویژه و با حضور ژنرال احمد حسن‌البکر نخست‌وزیر وقت عراق و افسران عالی‌رتبه خاکسپاری کرد، اما دولت عراق در روز خاکسپاری هیچ نامی از فرد مدفون نبرد و اعلام کرد که جنازه مربوط به یکی از افسران ارشد حزب بحث بوده است.[۲]

مصادره اموال بختیار

تیمور بختیار
تیمور بختیار

در روز ۲۷ خردادماه ۱۳۴۸، لایحه ضبط و مصادره تمامی اموال و دارایی‌های منقول و غیرمنقول تیمور بختیار که بسیار زیاد نیز بود، به مجلس سنا ارائه داده شد و مجلس سنا هم آن را تصویب کرد. بر اساس برخی از منابع ارزش اموال و دارایی‌های بختیار بالغ بر ۴۵ میلیارد ریال (به ارزش پول آن زمان) برآورده شده است. در فروردین‌ماه سال ۱۳۴۸، اداره ساواک دارایی‌ها و اموال غیرمنقول تیمور بختیار را به شرح زیر فهرست نموده است:

  1. پارک سعدآباد
  2. دو دستگاه خانه شهری و یک دستگاه در تهران پارس
  3. ویلائی در رامسر
  4. قطعه باغی در کلاک کرج
  5. باغ پپسی کولا (۱۲ هزار متر)
  6. ۲ هزار متر زمین نزدیک صاحبقرانیه
  7. ۶۰۰ متر زمین در منظریه
  8. ۸ هزار متر زمین در مبارک‌آباد
  9. ۲۰ هزار متر زمین در جنت‌آباد جنب اراضی کن
  10. قریه امریه گلپایگان
  11. قریه کردکوی (چهاردانگ)
  12. سه دانگ در اردل چهار محال بختیاری
  13. سه دانگ در اورکان چهار محال بختیاری
  14. ۱/۵ دانگ از قریه دزّک و قلعه ممه‌کا چهار محال بختیاری
  15. ۱/۵ دانگ از قریه کند فیضیه
  16. ۱/۵ دانگ از قریه خاک آباد هریرود الیگودرز
  17. ۱۰۰ هکتار اراضی لم یزرع در گلپایگان
  18. مختصری دیم‌کاری در شوشتر خوزستان
  19. انارمزد ۱۲۰ هکتار در گرگان به اصلاحات ارضی واگذار نموده
  20. خوشو ۱/۵ دانگ
  21. سهام کارخانه قند اصفهان
  22. سهام گلشهر کرج[۳]

هم‌چنین در سال ۱۳۹۷، پس از شصت سال، دادگاه تجدید نظر استان تهران حکم ابطال وقف‌نامه‌ی موقوفه‌ی گلشهر معروف به علی حاجی ترخانی را صادر کرد. قطعه زمین گلشهر کرج ۶۰۰ هکتار بوده که ۱۵۰ هکتار آن متعلق به تیمور بختیار بوده است و بدین ترتیب ثروت هنگفت دیگری از املاک بختیار کشف شد که تا پیش از این کسی از آن خبر نداشت. این زمین‌ها که در قلب کرج قرار دارد و به نفع ستاد اجرایی فرمان امام مصادره گردیده که اکنون هر متر آن بسیار ارزش دارد.[۷]

منابع