کاربر:Khosro/صفحه تمرین باقر خان
باقرخان، معروف به سالار ملّی (زاده ۱۲۴۰، تبریز – درگذشته آبان ۱۲۹۵، قصرشیرین) از رهبران برجستهی نهضت مشروطه و یار و همرزم ستار خان بود. محمدعلی شاه با به توپ بستن مجلس و واگذاری حکومت و فرماندهی نظامی آذربایجان به محمدولی تنکابنی و عینالدول و عبدالمجید میرزا، به دنبال نابودی نهضت مشروطه و برقراری استبداد صغیر بود؛ اما انقلاب در آذربایجان اوج گرفت؛ و ستار خان از محلهی امیرخیز تبریز برخاست و پرچمهای سفید را از سردر خانهها پایین کشید؛ و باقر خان نیز از محلهی ‘‘خیابان‘‘ به او پیوست. پس از پیروزی مجاهدان و مشروطهخواهان، شهر تبریز محاصره شد؛ و جنگ خونینی به راه افتاد. باقر خان که مجاهدانش در مقابل نیروهای عینالدوله بودند، دلاوریها از خود نشان داد. باقر خان به اولتیماتوم روس و انگلیس توجهی نکرد و از مقاومت دست نکشید. پس از این ماجرا نیروهای روسی وارد تبریز شدند؛ و ستار خان و باقر خان به خاطر اینکه بهانهای به دست اشغالگران ندهند، مجاهدان را از درگیری با آنها پرهیز دادند؛ خودشان نیز سرانجام به کنسولگری عثمانی پناهنده شدند. سرانجام ستارخان و باقرخان با مجاهدان مسلح خود عازم تهران شدند؛ و مورد استقبال بیسابقه مردم تهران قرار گرفتند. دولت پذیرایی با شكوهی از سردار و سالار کرد؛ و احمد شاه نیز به هر دو احترام گذاشت؛ اما پس از درگیری و جنگ بین انقلابیون و اعتدالیون که منجر به کشته شدن شماری از سران مشروطه و دولتمردان شد، مجاهدان خلع سلاح شدند و باقر خان نیز دستگیر شد. زندگی باقر خان در انزوا میگذشت تا اینکه به مهاجران ملحق شد و تهران را ترک کرد. در نزدیکی قصر شیرین او همراه با ۱۸ تن از یارانش توسط یکی از اشرار معروف کرد به قتل رسیدند. به پاس مجاهدتهای باقر خان در نهضت مشروطه، پس از انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷، یک خیابان در غرب تهران به نام او نامگذاری شد؛ و همچنین مجسمهها و بناهای یادبود دیگری هم در تهران و سایر شهرهای ایران به یاد او ساخته شد.
باقر خان پیش از مشروطه
باقر خان فرزند حاج رضا بنا، در سال ۱۲۴۰، در محلهای به نام ”خیابان” در تبریز به دنیا آمد. او از رهبران برجستهی نهضت مشروطه و یار و همرزم ستار خان بود. اطلاعاتی از زندگی باقر خان تا وقوع انقلاب مشروطه در دست نیست. نقل است که او در سنین جوانی به کار بنایی اشتغال داشت؛ و در منطقهی خود به جوانمردی و پهلوانی مشهور بود. وی مدتی نیز کدخدای محلهی خودش بود.[۱]
ظهور باقر خان
محمدعلی شاه با به توپ بستن مجلس و واگذاری حکومت و فرماندهی نظامی آذربایجان به محمدولی تنکابنی و عینالدول و عبدالمجید میرزا، به دنبال نابودی نهضت مشروطه و برقراری استبداد صغیر بود؛ اما انقلاب در آذربایجان اوج گرفت؛ و ستار خان از محلهی امیرخیز تبریز برخاست و قیام کرد؛ و باقر خان نیز از محلهی خیابان به او پیوست.
ستار خان و باقر خان با مجاهدان و یارانشان عزم رفتن به تهران و کمک به مجلس را کردند، ولی انجمن ایالتی تبریز بهخاطر اینکه حضور آنان را در تبریز لازم و ضروری میدانست، مانع رفتن آنها شد. ستار خان و باقر خان با اشغال ورودیهای شهر و سنگربندی در خیابانها، مانع ورود عینالدوله و نیروهای دولتی به تبریز شدند.[۱]
پایین کشیدن پرچمهای سفید
رحیم خان چلبیانلو به فرمان محمدعلی شاه به تبریز و مجاهدان حمله کرد. همزمان با تحریک پاخیتانف، سركنسول روسیه، مردم تبریز دچار ترس و فریب شدند؛ و پرچمهای سفید به علامت صلح با نیروهای دولتی، بر سردر خانههای خود برافراشتند. در چینن اوضاعی، باقرخان نیز ناچار شد به خانهی میرهاشم خیابانی پناهنده شود؛ و از روسها نیز تامینخواست. به دنبال این واقعه بسیاری از مجاهدان نیز خانهنشین شدند؛ و راه برای تسلط نیروهای دولتی هموار گشت. رحیمخان نیز كدخداهای تبریز را مجبور میكرد تا ۹۰ نفر از سران مجاهدان را كه باقرخان در رأس آنها قرارداشت، به او تسلیم كنند؛ اما ستار خان برخاست و با شجاعت پرچمهای سفید را از سردر خانهها فروكشید؛ و باقرخان را نیز به ادامه مبارزه فراخواند.[۱]
شکستن حصر تبریز
پس این حوادث، اوضاع به نفع مشروطهخواهان تغییر پیدا کرد؛ و محاصره تبریز شکسته شد. به همت باقرخان و دیگر مجاهدان، محل استقرار رحیم خان در باغ شمال به تصرف درآمد. سپس مجاهدان کنترل امور تبریز را به دست گرفتند؛ و طرفداران محمدعلی شاه و آخوندهای مرتجع كه در شبكهای به نام انجمن اسلامیه گردآمده بودند، ناچار به ترک تبریز شدند.[۱]
اشغال تبریز توسط روس
پس از پیروزی مجاهدان و مشروطهخواهان، عینالدوله به فرمان محمدعلی شاه، شهر تبریز را محاصره کرد؛ و جنگ خونینی به راه افتاد. باقر خان که مجاهدانش در مقابل نیروهای عینالدوله بودند، دلاوریها از خود نشان داد. در این میان نمایندگان روس و انگلیس در حمیات از اروپاییان، خطاب به انجمن ایالتی تبریز اولتیماتوم شدیداللحنی فرستاند، اما باقر خان به این هشدار توجهی نکرد و از مقاومت دست نکشید. پس از این ماجرا نیروهای روسی وارد تبریز شدند؛ و ستار خان و باقر خان به خاطر اینکه بهانهای به دست اشغالگران ندهند، مجاهدان را از درگیری با آنها پرهیز دادند؛ خودشان نیز سرانجام به کنسولگری عثمانی پناهنده شدند.[۱]
هجرت به تهران
روسها که از حضور ستار خان و باقر خان در تبریز میترسیدند، با کنسولگری عثمانی وارد مذاکره شدند تا آنها را به عثمانی تبعید کنند. این در شرایطی بود که تهران به دست مجاهدان بختیاری و گیلانی فتح شده بود؛ و مخبرالسلطنه فرماندار آذربایجان گردید که با استقبال ستارخان و باقرخان مواجه شد. از طرف دیگر سپهدار اعظم، ستار خان و باقر خان را برای رفتن به تهران تشویق میكرد؛ و مخبرالسلطنه نیز که از پیش از آنها شکوههایی داشت و نمیخواست آن دو در تبریز بمانند، به سردی بیمحلی با آنها رفتار میكرد؛ و خواهان خروج ستار و باقر از تبریز بود. همین موضوع باعث شده بود كه برخی از روزنامهها نیز به بدگویی از ستار خان و باقر خان بپردازند؛ و از طرفی هم عملکرد دشمنان و افراد تازهوارد در دولت که علیه ستار خان و باقر خان بودند، منجر به دلسردی این دو مجاهد شد. از اینرو سردار و سالار نامههایی به مقامات در تهران نوشند؛ و خدمات خود را متذکر شدند. عضدالملک نایبالسلطنه احمد شاه و همچنین مستشارالدوله، رئیس مجلس شورای ملی، با تأیید خدمات و زحمات این دو مجاهد، هر دو را به تهران دعوت كردند. ستارخان و باقرخان با مجاهدان مسلح خود عازم تهران شدند؛ و مورد استقبال بیسابقه مردم تهران قرار گرفتند. دولت پذیرایی با شكوهی از سردار و سالار کرد؛ و احمد شاه نیز به هر دو احترام گذاشت. ستارخان را ابتدا در باغ صاحباختیار، و سپس در پارک اتابک و باقرخان را در باغ عشرتآباد استقرار دادند. مجلس شورای ملی با اهدای لوح تقدیر به این دو مجاهد، تصویب كرد كه ماهانه به هریک هزار تومان حقوق پرداخت گردد.[۱]
خلع سلاح مجاهدان و دستگیری باقر خان
در این اوضاع، میان انقلابیون و اعتدالیون که هر کدام تلاش میکردند ستار خان و باقر خان را به سوی خود جلب کنند، نزاع و خشونت درگرفت که منجر به کشته شدن شماری از سران مشروطه و دولتمردان سرشناس شد. پس از این حوادث سرانجام براساس مصوبه مجلس و فرمان كابینه مستوفیالممالک، یفرم خان رئیس نظمیه تهران اعلام كرد كه مجاهدان باید ظرف ۴۸ ساعت خلع سلاح شده و سلاحهای خود را تحویل دولت دهند که همین موضوع منجر به درگیری و جنگ میان مجاهدان و نیروهای دولتی در محل سکونت ستارخان شد؛ و باقرخان نیز با مجاهدان تحت فرمان خود، بیدرنگ به ستارخان ملحق شد. سرانجام نیروهای دولتی پیروز این جنگ شدند؛ و باقرخان نیز دستگیر شد و مورد تحقیر و اهانت قرار گرفت. سپس اموال مجاهدان و لوحه اهدایی به سردار و سالار به سرقت رفت.[۱]
مرگ باقر خان
باقرخان در تهران در انزوا زندگی میکرد تا اینکه ماجرای مهاجرت پیش آمد. سالار ملّی دیگر ماندن در تهران را جایز ندید؛ و دنبال مهاجرین رفت. یک شب در نزدیکی قصر شیرین، شماری از کردها به او و همراهانش حملهور شدند؛ و سرشان را بریدند. قتل باقرخان به همراه ۱۸ نفر از یارانش در آبانماه ۱۲۹۵، به دست یکی از اشرار مشهور به نام محمدامین طالبانی که قصد تصاحب اسب و اموال کاروان باقر خان و همراهانش را داشت، صورت گرفت.[۲]
انتقال پیکر باقر خان
پیکر باقر خان سالار ملّی در آذرماه ۱۳۵۴، از روستای محمدامین كه اكنون بیشمان نام دارد، به شهر تبریز منتقل و با احترام در گورستان طوبائیه خاکسپاری شد؛ و بنایی مناسب بر قبر او برپا گردید. پس از مدتی یكی از خیابانهای تبریز نیز به اسم سالار ملی نامگذاری شد.[۱]
یادبود باقر خان
دمکراتهای آذربایجان که نهضت خود را در امتداد نهضت مشروطه و وارث آداب مجاهدین آن دوران میدانستند، تندیس باقر خان را در میدان شهرداری تبریز تصب کردند. پس از سقوط حکومت پیشهوری در ۲۴ آذرماه ۱۳۲۵، مردم تحت تأثیر این واقعه، تندیس باقر خان را که اثر دمکراتها بود از بین بردند.[۲]
فیلم سینمایی ستار خان که دربارهی انقلاب مشروطه است، در سال ۱۳۵۱، به کارگردانی علی حاتمی و بازیگری عنایتالله بخشی در نقش باقر خان ساخته شد.
به پاس مجاهدتهای باقر خان در نهضت مشروطه، پس از انقلاب ضدسلطنتی سال ۱۳۵۷، یک خیابان در غرب تهران به نام او نامگذاری شد؛ و همچنین مجسمهها و بناهای یادبود دیگری هم در تهران و سایر شهرهای ایران به یاد او ساخته شد.[۳]
فرزندان باقر خان
باقر خان دارای ۴ پسر به نامهای صادق خان، حسن خان، حسین خان و ابراهیم خان بود.[۳]
یک دختر نیز به نام ربابه داشت كه در ۳۱ خردادماه ۱۳۴۷، درگذشت.[۱]