کاربر:Khosro/صفحه تمرین

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
غلامحسین صدیقی
شناسنامه
نام کاملغلامحسین صدیقی
معروف بهپدر علم جامعه‌شناسی در ایران
زادروز۱۲ آذر ۱۲۸۴
زادگاهتهران، ایران
تاریخ مرگ۹ اردیبهشت ۱۳۷۰
محل مرگتهران، ایران
تحصیلاتدکتری فلسفه و جامعه‌شناسی از دانشگاه پاریس
دیناسلام
اطلاعات سیاسی
حزب سیاسیجبهه ملی
سمتاستاد دانشگاه تهران
سمت‌های پیشینوزیر پست، تلگراف و تلفن؛ وزیر کشور
فعالیت‌هاتأسیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی

غلامحسین صدیقی، (متولد ۱۲ آذر ۱۲۸۴، تهران - درگذشته ۹ اردیبهشت ۱۳۷۰، تهران)، استاد ممتاز دانشگاه تهران، سیاستمدار برجسته و ملقب به «پدر علم جامعه‌شناسی در ایران»، یکی از چهره‌های محوری تاریخ معاصر است که زیست علمی و سیاسی او نمادی از پیوند اخلاق و سیاست به‌شمار می‌رود. او که دانش‌آموخته دکتری فلسفه و جامعه‌شناسی از دانشگاه پاریس بود، پس از بازگشت به وطن، کرسی جامعه‌شناسی را در دانشگاه تهران بنیان نهاد و با تأسیس «مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی»، این رشته را از حوزه ادبیات و کلیات خارج و به یک نهاد علمی مدرن تبدیل کرد. غلامحسین صدیقی در عرصه سیاسی، از یاران وفادار و استراتژیک دکتر محمد مصدق بود و در دولت‌های او مسئولیت وزارت پست و تلگراف و وزارت کشور (و نیابت نخست‌وزیری) را بر عهده داشت. او حتی در سخت‌ترین شرایط پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بر آرمان‌های ملی‌گرایی و مشروطه‌خواهی پای فشرد و در دادگاه نظامی با شجاعتی کم‌نظیر از دکتر مصدق دفاع کرد.

شخصیت غلامحسین صدیقی با ویژگی‌هایی چون استقلال رای، واقع‌بینی علمی و پایبندی شدید به اصول اخلاقی شناخته می‌شود؛ چنان‌که در آذرماه ۱۳۵۷، علیرغم بحران‌های فزاینده، پیشنهاد نخست‌وزیری محمدرضا پهلوی را تنها به شرط اجرای دقیق قانون اساسی و ماندن شاه در ایران (بدون دخالت در حکومت) پذیرفت که با مخالفت شاه روبرو شد. او همچنین پس از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷، از پذیرش مناصب دولتی در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان خودداری کرد و انزوای گزیده را بر همراهی با موج‌های احساسی ترجیح داد. صدیقی متفکری بود که توسعه را فرآیندی چندبعدی و منوط به تحول فرهنگی می‌دانست و همواره بر کرامت انسانی به عنوان رکن بقای جامعه تأکید داشت. دکتر غلامحسین صدیقی در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۷۰، در سن ۸۵ سالگی در تهران درگذشت. خبر درگذشت او به‌ویژه در میان دانشجویان و علاقمندان به علوم اجتماعی و تاریخ سیاسی ایران، احساس دلتنگی و از دست دادن یکی از بزرگترین روشنفکران کشور را برانگیخت. میراث او فراتر از تالیفات ارزشمندش در حوزه تاریخ فلسفه و جنبش‌های دینی، در تربیت نسلی از جامعه‌شناسان تراز اول و نهادینه‌سازی اخلاق در فضای آکادمیک و سیاسی ایران تجلی یافته‌است.[۱][۲][۳][۴][۵][۶]

تولد و پیشینه خانوادگی

غلامحسین صدیقی در ۱۲ آذرماه ۱۲۸۴ خورشیدی در محله سرچشمه تهران (بازارچه سرچشمه) دیده به جهان گشود. خانواده او اصالتاً متعلق به ناحیه نور در استان مازندران بودند. پدرش، حسین صدیقی، ملقب به «اعتضاد دفتر» (یا اعتماد دفتر)، از صاحب‌منصبان باسواد و معتبر منطقه نور بود و مادرش مریم نیز از همان تبار مازندرانی برخاسته بود. محیط خانوادگی او آمیخته با فرهنگ و سواد بود که نقش مهمی در شکل‌گیری انضباط فکری او در سال‌های بعد ایفا کرد.[۱][۲][۳]

دوران تحصیل در ایران و فرانسه

صدیقی تحصیلات ابتدایی و بخشی از دوره متوسطه خود را در مدرسه «اقدسیه» سپری کرد. او سپس برای یادگیری زبان فرانسه به مدرسه «آلیانس» (اتحاد) رفت که این انتخاب بعدها مسیر تحصیلات عالی او در اروپا را هموار ساخت. وی پس از آن وارد مدرسه مشهور دارالفنون شد و در شعبه علمی این دبیرستان، دروس متوسطه را به پایان رساند و موفق به اخذ دیپلم گردید.

اعزام به اروپا و تحصیلات عالی در فرانسه

در شهریورماه ۱۳۰۸ خورشیدی، غلامحسین صدیقی به عنوان یکی از اعضای دومین گروه دانشجویان اعزامی از سوی وزارت معارف، راهی فرانسه شد. مسیر تحصیلی او در فرانسه با دقت و وسواس علمی همراه بود:

  • دوره مقدماتی: غلامحسین صدیقی ابتدا به شهر آنگولم رفت و در دانشسرای مقدماتی این شهر مشغول به تحصیل شد و در تیرماه ۱۳۱۱ تصدیق‌نامه این دانشسرا را دریافت کرد.
  • تحصیل در سن‌کلو: وی سپس یک سال در ورسای به آموختن دروس مقدماتی دانشسرای عالی «سن‌کلو» پرداخت و در بهار ۱۳۱۴ دیپلم این مرکز معتبر را اخذ کرد.
  • کسب مدارج متعدد: صدیقی همزمان با تحصیلات اصلی، بین سال‌های ۱۳۱۱ تا ۱۳۱۵ موفق به دریافت پنج دیپلم عالی در رشته‌های متنوعی شامل روان‌شناسی، روان‌شناسی کودک و آموزش و پرورش، اخلاق و جامعه‌شناسی، جمال‌شناسی (زیبایی‌شناسی) و تاریخ ادیان شد و به درجه لیسانس نائل آمد.
  • دکتری تخصصی: او در نهایت در اسفندماه ۱۳۱۶ (مارس ۱۹۳۸) موفق شد درجه دکتری خود را از دانشگاه پاریس (سوربن) دریافت کند. رساله دکتری او با عنوان «جنبش‌های دینی ایرانی در قرن‌های دوم و سوم هجری» با درجه ممتاز پذیرفته شد که بعدها به عنوان یکی از منابع مرجع در این حوزه شناخته شد.[۴][۲][۵]

بازگشت به ایران و آغاز فعالیت‌های دانشگاهی

دکتر غلامحسین صدیقی
دکتر غلامحسین صدیقی

دکتر غلامحسین صدیقی در اول فروردین ۱۳۱۷ به ایران بازگشت و از شانزدهم همان ماه، فعالیت خود را با سمت دانشیاری در دانشگاه تهران آغاز کرد. او پس از گذراندن دوران خدمت نظام وظیفه (از مهر ۱۳۱۷ تا شهریور ۱۳۱۹)، به صورت تمام‌وقت به تدریس جامعه‌شناسی و تاریخ فلسفه پرداخت. در فروردین ۱۳۲۲ به رتبه استادی ارتقا یافت و به دلیل توانمندی‌های اجرایی و علمی، در بهمن ۱۳۲۳ به سمت مدیرکل دبیرخانه دانشگاه تهران منصوب شد که تا آبان ۱۳۲۵ در این مقام باقی ماند.[۲][۴]

تأسیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی

در سال ۱۳۳۷، دکتر غلامحسین صدیقی قدم بزرگ دیگری برداشت و مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی را در دانشگاه تهران تأسیس کرد. این مؤسسه به زودی تبدیل به یکی از مراکز مهم علمی و پژوهشی در حوزه علوم اجتماعی در ایران شد. هدف او از این تأسیس، ایجاد بستری علمی برای پژوهش‌های اجتماعی و توسعه این رشته در ایران بود. در این راستا، دکتر صدیقی بر آن بود تا با استفاده از دانش‌ها و تجارب جهانی، علوم اجتماعی را به بومی‌ترین شکل ممکن به ایرانیان معرفی کند.

به اعتقاد پرویز ورجاوند، دکتر صدیقی از روز نخستین تأسیس این مؤسسه، آن را صرفاً به عنوان یک نهاد آموزشی ندانست، بلکه می‌خواست با درک عمیق از شرایط اجتماعی و سیاسی زمان، یک جریان مؤثر فرهنگی-سیاسی در کشور ایجاد کند.[۵][۶]

فعالیت‌های سیاسی و نقشه‌های دکتر صدیقی

غلامحسین صدیقی، دکتر محمد مصدق
غلامحسین صدیقی، دکتر محمد مصدق

غلامحسین صدیقی در کنار فعالیت‌های علمی، مشغول به فعالیت‌های سیاسی نیز بود. او به عنوان یکی از اعضای کلیدی جبهه ملی، به ارتقاء جنبش ملی‌گرایی در ایران کمک شایانی کرد. در دو دولت دکتر محمد مصدق، او به عنوان وزیر پست، تلگراف و تلفن و سپس وزیر کشور خدمت می‌کرد.

در این مقطع، گرفتاری‌های سیاسی در نتیجه کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ منجر به دستگیری و زندانی شدن او و دیگر رهبران نهضت ملی شد. دکتر صدیقی نه تنها با شجاعت در دادگاه نظامی از دکتر مصدق و آرمان‌های ملی دفاع کرد، بلکه همچنان بر آرمان‌های ملی‌خواهی خود پایدار ماند.[۱][۳]

پیشنهاد نخست‌وزیری و موضع‌گیری‌ها

در آذر ماه ۱۳۵۷، شرایط سیاسی ایران بسیار پیچیده و بحرانی شده بود. شاه، که روز به روز بیشتر تحت فشار قرار می‌گرفت، از دکتر صدیقی خواست تا سمت نخست‌وزیری را بپذیرد. اما دکتر صدیقی که به وضوح دیدگاه‌های خود را روشن کرده بود، تنها در صورتی حاضر به پذیرش این سمت شد که شاه شرایط اصلاح‌طلبانه و مشروطه‌ای را بپذیرد. در نهایت، این پیشنهاد منجر به بازگشت وی به سمت نخست‌وزیری نشد و شاه به شاپور بختیار روی آورد. دکتر صدیقی می‌گفت: تا رگ گردن من می‌جنبد با استبداد مبارزه خواهم کرد.[۶]

فعالیت‌های پس از انقلاب

پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷، غلامحسین صدیقی دعوت مهدی بازرگان برای همکاری در دولت موقت را رد کرد و به سکوتی معنادار روی آورد. او در این دوران به خاطر تجربیاتش بر این پایبند بود که باید در راستای اصلاحات و نه انقلابی‌گری گام برداشت.[۲]

آثار و تألیفات

غلامحسین صدیقی علاوه بر فعالیت‌های علمی و سیاسی، آثار متعددی در زمینه‌های جامعه‌شناسی، فلسفه و تاریخ منتشر کرد. یکی از مهم‌ترین کارهای او، مستندسازی دربارهٔ جنبش‌های اجتماعی و تاریخی ایران بود که به فهم بهتر شرایط سیاسی و اجتماعی کشور کمک کرد.

صدیقی همچنین به تشکل انجمن‌ها و کنگره‌هایی همچون «کنگره هزاره ابوعلی سینا» کمک کرد و پژوهش‌هایی دربارهٔ وی نوشته‌است. او تأکید داشت که نه‌تنها تاریخ ایران باید نوشته شود، بلکه باید به گذشته و فرهنگ ایران اهمیت داده شود تا از این طریق، نسل‌های آینده به هویت خود آگاه شوند.[۱][۵]

مرگ و میراث

دکتر غلامحسین صدیقی در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۳۷۰، در سن ۸۵ سالگی در تهران درگذشت. خبر درگذشت او به‌ویژه در میان دانشجویان و علاقمندان به علوم اجتماعی و تاریخ سیاسی ایران، احساس دلتنگی و از دست دادن یکی از بزرگترین روشنفکران کشور را برانگیخت. او در طول زندگی خود نه تنها به عنوان یک استاد و محقق، بلکه به عنوان یک سیاستمدار مسئول و اخلاق‌مدار به یادگار ماند.[۶]

میراث دکتر صدیقی نه تنها در عرصه علمی بلکه در سطح فرهنگی و اجتماعی نیز قابل توجه است. او نقش خود را به‌عنوان پدر علم جامعه‌شناسی در ایران به عهده گرفت و با تأسیس مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، زمینه‌ساز ورود این علم به کشور شد.[۳]

زمانی که او درگذشت، پیکرش با احترام و به همراه جمعیتی چند هزار نفری به خاک سپرده شد و پرچم سه‌رنگ ایران که همه عمر بدان عشق می‌ورزید، تابوتش را پوشانده بود.[۱]

دکتر صدیقی با تأکید بر ارزش‌های انسانی و اجتماعی، درس‌هایی را برای نسل‌های آینده برجای گذاشت که تداعی‌گر اهمیت فرهنگ، اخلاق و تحول اجتماعی در ایران است. او این دیدگاه را این‌گونه بیان کرده بود: «جامعه‌ای شایسته بقاست که انسان در آن عزیز و ارجمند باشد».[۲]

یکی از ویژگی‌های او، استقلال‌نظر و انتقادپذیری‌اش بود. او هرگز به راحتی به نظرهای عمومی تن نمی‌داد و به دنبال حقیقت بود. صدیقی در زمانه‌ای که بسیاری از شخصیت‌ها به دنبال قدرت بودند، تأکید می‌کرد که آزادی و عدالت باید در برابر هر دیدگاه و تفکری قرار گیرد.[۶]

منابع