کاربر:Khosro/صفحه تمریش شعبان بیمخ
شعبان جعفری ، معروف به شعبان بیمخ (زاده فروردینماه ۱۳۰۰، تهران – درگذشته ۲۸ مرداد ۱۳۸۵، کالیفرنیا، آمریکا)، یکی از عاملان کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دولت دکتر محمد مصدق بود. شعبان جعفری در میان لاتهای آن زمان به شعبان بیمخ شهرت داشت. لمپنیسم سیاسی جریانی است که اغلب دیکتاتورها به کمک آن به مقابله با آزادیخواهان میپردازند. این پدیده در تاریخ اغلب کشورها شاهدان مثال بسیاری دارد. در ایران نیز هم پیش از انقلاب و هم پس از انقلاب از لاتهای حامی حاکمیت برای سرکوب استفاده شده است. شعبان جعفری از حامیان محمدرضا شاه بود و همچنین خود را مرید آیتالله کاشانی میدانست.
۸ ماه بعد از نخست وزیری مجدد مصدق پس از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، محمدرضا شاه محمدرضا شاه اعلام نمود قصد دارد برای مسافرت از کشور خارج شود. در روز ۹ اسفند ۱۳۳۱ هنگامی که دکتر مصدق برای خداحافظی به نزد شاه آمده بود، شعبان جعفری به همراه دستهای از نوچههای خود، با تجمع در مقابل کاخ مرمر قصد داشتند دکتر مصدق را در هنگام خروج از کاخ به قتل برسانند اما موفق نشدند. شعبان جعفری و نوچههایش مجددا به خانه دکتر محمد مصدق حمله کردند. مصدق بار دیگر از طریق پشتبام توانست از خانه خارج شود.[۱]
سرانجام در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شعبان جعفری به عنوان مهرهای در پیشبرد یک کودتا بکار گرفته شد. این کودتا توسط سیا طراحی شده بود. از دیگر مهرههای این کودتا آیتالله کاشانی بود. در کودتای ۲۸ مرداد دکتر مصدق دستگیر و از نخست وزیری خلع گردید. دکتر مصدق حامی یک حکومت مشروطه دموکراتیک بود که شاه در آن نقشی سمبلیک و نه اقدارگرا داشته باشد.
۶۰ سال بعد وزارت خارجه آمریکا بخاطر شرکت در این کودتا و سرنگونی کردن یک دولت ملی در ایران از مردم ایران عذرخواهی نمود و اسنادی را فاش کرد نشان میداد پولهای هنگفتی را به آیتالله کاشانی، شعبان جعفری و دیگر مهرههای این کودتا پرداخت کرده است.
شعبان جعفری پس از انقلاب از ایران رفت و در آمریکا ساکن شد. شعبان جعفری در سن ۸۵ سالگی درست در روز ۲۸ مرداد، ۱۳۸۵، یعنی درست در سالگرد کودتای ۲۸ مرداد در شهر لسآنجلس درگذشت.
کودکی و جوانی
شعبان جعفری از اوباش به نام تهران بود. شعبان جعفری در سال ۱۳۰۰، در محله درخونگاه در منطقه سنگلج تهران زاده شد. وی در کودکی و نوجوانی بهدلیل شرارت از مدرسه اخراج شد و تحصیل را رها کرد. او از همان دوران به شعبان بیمخ شهرت یافت. وی پس از ترک تحصیل به کارهای مختلفی روی آورد؛ اما در آنها نیز موفق نبود و بهخاطر علاقه زیاد، به ورزش باستانی روی آورد.
شعبان جعفری که در محلهی خود، دستهای از اوباش را همراه خود کرده بود، در سن ۱۵ سالگی به خاطر شرارت به زندان افتاد. در سال ۱۳۱۹ بهخاطر اجباری بودن نظام وظیفه، به سربازی رفت و بهعلت فرار مکرر از خدمت سربازی، دوران دو سال سربازی را در ۴ سال به اتمام برد. پس از ورود متفقین به ایران، شعبان جعفری از پادگان فرار کرد و دیگر برای ادامه خدمت سربازی نرفت. او پس از مدتی به همراه یک کشتیگیر، یک باشگاه ورزشی به نام باشگاه راهآهن در میدان شاهپور به راه انداخت. شعبان جعفری خود در مسابقات قهرمانی ورزشهای باستانی کشور در سال ۱۳۲۲ به قهرمانی در رشتهی کباده و چرخ دست یافت اما شهرت او نه از بابت ورزش بلکه بهخاطر جهتگیریهای سیاسی و به خصوص نقشی که در واقعهی تاریخی ۲۸ مردادماه سال ۱۳۳۲ و سیر حوادث پیش از آن و بعد از آن ایفا کرد، کسب نمود. .[۲]
شعبان جعفری از سال ۱۳۲۶، با بر هم زدن اجرای تئاتری بهنام «مردم» اثر دراماتورگ فرانسوی به کارگردانی عبدالحسین نوشین در تئاتر فردوسی تهران، برای حاکمیت و دربار محبوب شد. دربار شاه در آن زمان با اجرای چنین نمایشهایی که جنبهی آگاهیبخشی داشت مخالف بود. شعبان جعفری به تحریک عوامل حکومت این نمایش را برهم زد. وی پس از آن با دریافت وجه دستی بنابر دستور ادارهی آگاهی، مدتی از تهران به شهرستان لاهیجان رفت؛ و در لاهیجان زورخانهای را اداره میکرد. او پس از یک سال به تهران بازگشت.[۲]
دهه ۳۰، برای شعبان جعفری، فرصتی طلایی بود. او در سال ۱۳۲۹، به استقبال آیتالله کاشانی رفت، اما در بین جمعیت طرفداران کاشانی، شایع شد که شعبان جعفری به قصد قتل او در این مراسم حضور یافته است. همین مسئله منجر به ضرب و جرح شعبان بیمخ از سوی طرفداران کاشانی گشت و مدتی نیز در بیمارستان بستری شد که با دلجویی آیتالله کاشانی پایان یافت.[۳]
شعبان جعفری از حامیان و مقلدان کاشانی بود در نتیجه تا زمانی که آیتالله کاشانی از مصدق حمایت میکرد خود را یک حامی مصدق میدانست. او از جمله در روز ۱۴ آذر ۱۳۳۰، به دفتر روزنامههای تودهای حمله کرد و مدت کوتاهی نیز به زندان قصر رفت.[۴]
با رویگرداندن آیتالله کاشانی از مصدق، شعبان جعفری نیز به یکی از مخالفان مصدق تبدیل شد.
لقب شعبان بیمخ
خود او میگوید لقب شعبان بی مخ از ده دوازده سالگی به وی داده شده است. او میگوید:
«مدرسه كه می رفتم، وقتی دستشوییام میگرفت سرم را میانداختم پایین و بدون اجازه كلاس را ترك میكردم. یك بار معلم دستش را محكم روی سرم گذاشت و پرسید مگر تو مخ نداری؟ من هم جواب دادم: نه ندارم.»[۵]
ممانعت از خروج شاه
در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ دکتر محمد مصدق که از نخست وزیری استعفا داده بود با قیام مردم به نخستوزیری بازگشت. محمدرضا شاه پذیرفت که به وی اختیارات بیشتری دهد. دکتر محمد مصدق معتقد بود شاه باید تنها سلطنت کند و حکومت را به دولت واگذار نماید. مسیری که بسیای از کشورهای پادشاهی پس از جنگ جهانی دوم در اروپا نیز طی کرده بودند. هشت ماه پس از انتخاب مجدد دکتر محمد مصدق به نخست وزیری محمدرضا شاه قصد خود را برای سفر اعلام نمود. محمدرضا شاه در کتاب مأموریت برای وطنم نوشته است که دکتر محمد مصدق به وی پیشنهاد سفر را ارائه کرد. این سخن نیز توسط برخی این گونه برداشت می شود که گویا دکتر محمدمصدق قصد اخراج شاه و خلع او از سلطنت را داشته است. [۲]
این در حالی است که دکتر مصدق نه تنها از طرف شاه احساس خطر نمیکرد و به وی پیشنهادی برای سفر نداده بود بلکه در ابتدا با سفر وی مخالف بوده است. سندی که اثبات می کند دکتر مصدق نقشی در ارادهی شاه برای سفر از ایران نداشته و حضور او را به عنوان پادشاهی که فقط سلطنت کند پذیرفته بود، گزارش سفیر آمریکا به وزارت خارجه در چند روز قبل از آن است. سفیر آمریکا به وزارت خارج مینویسد:
« شاه خوشوقت است که نخست وزیر اعتراض خود را درباره عزیمت وی به خارج از کشور پس گرفته است.»
به این ترتیب دکتر مصدق تنها در برابر اصرار شاه برای سفر از ایران با این سفر موافقت کرده بود. همچنین ثریا اسفندیاری در کتاب کاخ تنهایی از تصمیم شاه برای سفر یک ماه پیش از این ماجرا خبر میدهد.
با تصمیم شاه برای خروج از ایران و موافقت دکتر مصدق با آن، آیتالله کاشانی تلاشهای بسیاری برای جلوگیری از آن کرد. از جمله او به کمک درباریان شعبان بیمخ و تعداد دیگری از اوباش از جمله ملکه اعتضادی یک از زنان کابارهچی را به کاخ مرمر فرستاد تا شعارهایی در جهت باقی ماندن شاه در ایران بدهند و همچنین طرحی را برای ترور دکتر مصدق اجرا نمایند.
نقش شعبان بیمخ و ترور مصدق
از جمله حامیان شاه که مخالف خروج وی از کشور بودند آیتالله کاشانی بود. او تمام تلاش خود را برای منصرف کردن شاه انجام داد. وی از جمله به سرعت به مجلس رفت تا به کمک دیگر آخوندها بیانیهای را برای منصرف کردن شاه از سفر صادر نماید. همزمان او و درباریان طرح دیگری را برای ترور دکتر محمد مصدق به پیش بردند.
روز نهم اسفند ۱۳۳۱ محمدرضا شاه از دکتر مصدق خواست جهت خداحافظی به دیدار وی در کاخ مرمر برود. قرار بر این بود که شعبان بیمخ و نوچههایش هنگام دیدار مصدق از شاه در مقابل کاخ مرمر تظاهرات کرده و به عنوان حامیان شاه مخالفت خود را با خروج او اعلام نمایند. سپس هنگام خروج دکتر مصدق از کاخ به وی حمله کرده و او را به قتل برسانند.[۶]
دکتر مصدق هنگام خروج از کاخ مرمر با حمله اوباش شعبان بیمخ مواجه شد اما با تلاشهای محافظانش توانست از آن بگریزد.
حمله شعبان بیمخ به خانه مصدق
پس از آنکه دکتر مصدق توانست از مهلکهی تدارک دیده شده در مقابل کاخ مرمر بگریزد، بار دیگر شعبان جعفری و نوچههایش به خانه او حمله کردند. دکتر مصدق اینبار توانست به کمک همراهانش از طریق پشتبام از خانه بگریزد.
شعبان جعفری در خاطراتش به دو مورد اشاره میکند که کاشانی از او خواست کارهایی را انجام دهد، یکی در مورد زد و خورد با تودهایها، چون کاشانی گفته بود آنها بیدین و کافر به قرآن و خدا هستند. دیگر اینکه در ماجرای ۹ اسفند ۱۳۳۱، کاشانی به او گفته بود که اعلیحضرت داره از مملکت میرود... نگذارید برود بیرون. اگر اعلیحضرت برود عمامه ما هم رفته است. شعبان جعفری میگوید که ما هم رفتیم سمت بازار تا بازاریان را تشویق کنیم که به نفع شاه مغازهها را ببندند؛ اما دیدیم هیچکس محل نگذاشت چون بازار با دکتر مصدق بود... منهم زدم و شکستم و خلاصه بازار را بستند.[۷]
به نقل از خود شعبان بیمخ، گاردیها به او میگویند اگر راست میگویی که در طرف شاه هستی بروید خانهی مصدق و او را بیاورید و نگذارید شاه برود. شعبان هم میرود بهسمت خانهی مصدق و چون نگذاشتند او را ملاقات کند با جیپ ارتشی به در خانه مصدق میکوبد و سپس تیراندازی میشود. تیری به شعبان جعفری اصابت میکند و به گفتهی او خواهرزادهاش کشته میشود. پس از این ماجرا شعبان دستگیر و تا ظهر ۲۸ مرداد در زندان محبوس میشود. شعبان بیمخ مدعی است که پس از ۹ اسفند در دادگاه محکوم به اعدام شد. در صورتیکه طبق اسناد، حکم دادگاه برای او یک سال زندان بود. شعبان در دادگاه در حالیکه یک سیب را به هوا انداخت، به خبرنگاران میگوید:
«به دکتر فاطمی بگویید... اگه منو کشتن که کشتن! اگه آزاد شدم هر جا ببینمش میزنمش، اگر از زندان آمدم بیرون خفهت میکنم.»[۷]
مشارکت شعبان جعفری در کودتا
شعبان جعفری معروف به شعبان بیمخ پس از وقایع ۹ اسفند به زندان رفت و تا روز ۲۸ مرداد در زندان بود. در غیاب او مقدمات کودتا توسط سیا و آیتالله کاشانی برای سرنگونی دکتر مصدق فراهم شده بود و او را در روز ۲۸ مردادبه حکم تیمسار زاهدی برای مشارکت در کودتا آزاد کردند. [۳]
شعبان جعفری در ایران روز سردستگی و هدایت گروهی به رهبری نوری و بهبهانی به همراهی طیب حاج رضائی و حسین رمضانیخی، عباس کاووسی، محمد مسگر، اصغر استاد قلیخانی، قاسم گلوبندگی، ناصر حسنخانی معروف به ناصر جگرکی، و شماری دیگر را بهعهده گرفت
او از میدان امینالدوله و گمرک و از سبزه میدان راه افتاده و با تخریب کیوسکها و عکسها و دفتر روزنامهها، به طرف منزل دکتر محمد مصدق رفت. شعبان بیمخ بههمراه حمیدرضا پهلوی وارد خانهی مصدق شدند. اما دکتر مصدق از حیاط پشتی به منزل دکتر معظمی رفته بود. همچنین در این روز امیرمختار کریمپور شیرازی، مدیر روزنامه شورش و از هواداران دکتر مصدق توسط شعبان بیمخ دستگیر و با کتف شکسته روانه زندان شد.[۸]
شعبان بیمخ در روز تاریخساز ۲۸ مردادماه، بهعنوان سردستهی نیروهای خشن و اوباش وفادار به حکومت محمدرضا پهلوی با حمایت سرویسهای امنیتی بیگانه نقش کلیدی را در سقوط دولت دکتر محمد مصدق ایفا کرد.
ضرب و شتم دکتر فاطمی
در اسفند ۱۳۳۲، هنگامی که دکتر حسین فاطمی دستگیر شد؛ شعبان جعفری که از او کینه داشت با دسته خود به مقابل شهربانی رفت و موقعی که دکتر فاطمی از شهربانی خارج شد، به وی حمله کرد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد و با چاقو به او حملهور شد.[۲]
شعبان جعفری خودش مدعی شده است: زمانی که فاطمی پس از کودتای ۲۸ مرداد دستگیر شد، و هنگام انتقال او از شهربانی به زندان، تنها او بوده که فاطمی را کتک زده، اما دست به خواهرش نزده است. شعبان منکر شده که به دکتر فاطمی و خواهرش روی پلهها چاقو زده؛ اما بنا به اسناد، روی پلهها چندین ضربه چاقو به دکتر فاطمی و خواهرش وارد شده بود.[۷]
هدایای شاه به شعبان جعفری
شعبان بی مخ به پاس همین خدمات، افزون بر برخورداری از امتیازات فراوان، هدایای بسیاری از محمدرضا شاه دریافت کرد.[۳]
زمینی برای تأسیس باشگاه ورزشی به وی اهدا شد. او به در همین ملاقات از شاه اجازه گرفت تا جمعیتی به نام جمعیت جوانان جانباز تشکیل دهد تا در مواقعی ضروری از آنها استفاده شود. ساخت باشگاه شعبان جعفری ۳ سال طول کشید و محمدرضا شاه پهلوی خود آن را افتتاح کرد. مدتی نیز تیمور بختیار ریاست افتخاری این باشگاه را برعهده داشت. هزینههای باشگاه از دربار و اطرافیان شاه و ساواک تأمین میشد. گرچه شعبان جعفری منکر دریافت هرگونه وجهی از دربار است ولی اسناد تقاضای پول از دربار توسط او موجود است.[۲]
شعبان بیمخ در مراسم ۴ آبان هر سال به نمایش ورزشهای باستانی در ورزشگاه امجدیه تهران، در مقابل محمدرضا شاه میپرداخت. بسیاری از مهمانان خارجی شاه به باشگاه شعبان دعوت میشدند و در آنجا ورزش باستانی اجرا میشد.
در جریان وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، باشگاه جعفری آتش زده شد. شعبان جعفری نیز با جمعیت جوانان اوباش خود به تلافی در روز ۱۶ خرداد به خیابانها ریختند و ایجاد رعب و وحشت کردند. حضور او در چنین روزهایی آنچنان مورد نفرت بود که وزارت اطلاعات و امنیت کشور خواهان آن بود که هرچه کمتر در محافل ظاهر شود. از دیگر اقدامات شعبان بیمخ برگزاری مراسم روضهخوانی در دهه ماه محرم در تکیه دباغخانه بود که هزینهی آن را هرساله از ساواک شاه دریافت میکرد.[۲]
شعبان جعفری پس از انقلاب
با آغاز انقلاب ضدسلطنتی، شعبان جعفری نیز احساس خطر کرد؛ و به اسرائیل گریخت. اما مجدداً به ایران بازگشت و همزمان با خروج محمدرضا شاه پهلوی از کشور به ژاپن رفت؛ سپس از ژاپن به آلمان، اسرائیل، فرانسه، انگلیس و ترکیه رفت و سپس در آمریکا سکونت گزید.[۲]
شعبان بی مخ، تا پایان عمر همچنان مورد علاقهی سلطنت طلبان بود. در سالهای گذشته، کتابی از سوی هما سرشار، نویسندهی ایرانی مقیم آمریکا در ایران منتشر شد که در آن، شعبان بیمخ در مصاحبهای ۷۰ ساعتی به بیان زندگی خود پرداخته و ضمن تأیید حضور در وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بهعنوان یکی از بازیگران اصلی، در مورد آن سخن گفت. کتاب خاطرات شعبان بیمخ مدتها از پرفروشترین آثار منتشره در ایران بود.[۸]
مرگ شعبان جعفری
شعبان جعفری در سن ۸۵ سالگی و در روز ۲۸ مرداد ۱۳۸۵، یعنی درست در پنجاه وسومین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد در لسآنجلس درگذشت. وی در گورستان وست وود، در شهر سنتا مونیکا، کالیفرنیا واقع در ایالات متحده آمریکا دفن شده است.[۴]
شعبان بیمخ سالیان با دریافت تابعیت آمریكایی، در كالیفرنیا زندگی میكرد؛ و خاطرات او به كوشش هما سرشار منتشر شده است.[۵]
منابع:
- ↑ 9 اسفند؛ سناریوی قتل مصدق به جای سفر شاه
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ ۲٫۶ بیوگرافی شعبان جعفری - سایت سماتک
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ شعبان بیمخ و شعبان استخوانی - سایت گذرستان
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ زندگینامه شعبان جعفری - سایت تاریخ ما
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ زندگینامه شعبان جعفری - هامون
- ↑ روزی که ورق به نفع شاه برگشت
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ شعبان بیمخ و ۲۸ مرداد - سایت بی.بی.سی فارسی
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ گذری بر زندگی شعبان جعفری بازیگر معروف کودتای ۲۸ مرداد - ققنوس