کاربر:Alirezara/صفحه تمرین
قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ یکی از روزهای فراموشی ناپذیر و افتخارآفرین تاریخ سیاسی ایران است. ۳۰ تیر ۱۳۳۱ روز پیروزی ملت ایران به رهبری دکتر محمد مصدق و برکناری احمد قوام السلطنه از پست نخست وزیری است. قیام مردم ایران در این روز در حمایت از دولت ملی محمد مصدق توسط شاه به خاک و خون کشیده شد و صدها تن شهید و مجروح شدند. این روز توسط دکتر محمد مصدق به عنوان قیام ملی تعطیل اعلام شد.
دکتر محمد مصدق بعد از بازگشت پیروزمند از دادگاه بینالمللی لاهه به وطن در ۱۷ تیرماه ۱۳۳۱ بنابر سنت پارلمانی از سمت خود کنارهگیری کرد. اما به دنبال تظاهرات گسترده و اعتصابات عمومی در حمایت مردم از دولت ملی مصدق و تحت تأثیر فشار افکار عمومی مجلس شورای ملی به دکتر محمد مصدق رأی اعتماد داد و در ۱۹ تیرماه ۱۳۳۱ محمد رضا شاه مجبور شد فرمان مجدد نخست وزیری دکتر محمد مصدق را امضا کند.
دکتر محمد مصدق خواستار آن بود که وزارت جنگ را شخصاً عهدهدار شود و برای پیشبرد اهداف ملی قدرت و اختیار بیشتری داشته باشد. شاه با درخواست وی مخالفت ورزید. در نتیجه مصدق استعفای خود را از سمت نخست وزیری به شاه ارائه کرد. بعد از کنارهگیری محمد مصدق، محمدرضا شاه قوام السلطنه را به جای او در مقام نخست وزیری کشور، منصوب میکند که این امر باعث خروش ملت ایران و قیام ۳۰ تیر میشود که شاه را مجبور به عزل قوامالسلطنه و قبول نخست وزیری دکتر محمد مصدق میکند.
زمینههای شکلگیری قیام ۳۰ تیر
زمینهی شروع قیام سی تیر در ماهها کشمکش بین شاه و مصدق بر سر وزارت جنگ بود. البته حوادث دوران نخست وزیری دکتر محمد مصدق را نباید بهدور از چالشهای دولتین ایران و بریتانیا بر سر نفت دانست. این حوادث هیچکدام پدیدههایی خلق الساعه نبودند. قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ هم یکی از این روزهای تاریخ ساز ایران در همین راستاست. یک سال و ۴ ماه پس از به ثمر نشستن نهضت ملی صنعت نفت قیامی شکل گرفت که همبستگی ملی را به نمایش گذاشت.
نظامهای دیکتاتوری به خاطر عدم مشروعیتشان در جامعه همواره به نیروی نظامی و ارتش اتکاء دارند. از این رو ارتش و نیروی نظامی همواره یکی از اهرمهای اصلی دربار پهلوی برای دخالت در وجوه مختلف مملکتی بود. این اهرم فشار محمدرضا شاه هنگامی که در ۲۶ شهریورماه سال ۲۰ با سوگند در مجلس، جای پدر، بر تخت سلطنت تکیه میزند، تنها عنصر نفوذ و یکهتازی وی، بود. که تا ابتدای دهه ۳۰ خورشیدی ادامه داشت. از این رو مصدق میخواست این اهرم فشار را که مانع پیشبرد اهداف ملی او بود از دست شاه خارج سازد. او خواستار وزارت جنگ بود تا دست شاه را از مداخلات از طریق ارتش کوتاه کند. اما شاه حاضر بهقبول اين پيشنهاد نميشود.
به روایت خبرگزاری میزان: « ریشههای شکلگیری قیام سی تیر را باید در سالهای قبلتر از این اتفاق تاریخی جستو جو کرد. شروع این جریان به اقدامات شاه برای ایجاد یک تمامیتخواهی گسترده به پشتوانهی قدرتهای بزرگ مانند انگلیس و آمریکا باز میگردد. شاه، که پس از سالهای ۱۳۲۰ و جانشینی رضاشاه قدرت خود را سست یافته بود و عملاً خود را در تحولات جاری کشور بیتأثیر و غایب میدید، به دنبال بهانهای بود تا جایگاه خود را در عرصهی سیاسی کشور مستحکم کند. ترور شاه در سال ۱۳۲۷ بهانهی لازم را به او داد تا با ابزار سرکوب، نیروهای مردمی را کنار نهد و رو به سمت یک دیکتاتوری تمامیتخواه حرکت کند. [۱]
« عباس میلانی، استاد علوم سیاسی دانشگاه استفورد میگوید که پیشینهی آنچه در ۳۰ تیر رخ داد، مسالهی کنترل ارتش است.
او میگوید: «به باور دکتر مصدق، اول اینکه ارتش میبایست به عنوان نخست وزیر تحت فرمان او باشد، نه فرمان شاه. دو اینکه معتقد بود ارتش به یکی از مراکز مهم حمایت از شاه و مخالفت با او بدل شده و به همین خاطر، احساس کرد که باید این فرماندهی کل را از شاه بگیرد.»[۲]
نگرانی دیگر دکتر محمد مصدق این بود که بریتانیا بتواند از طربق ارتش در نتیجه انتخابات تأثیر بگذارد و مجلس مرکب از نمایندگان هوادار انگلیس، تمامی دستاوردهای نهضت ملی کردن نفت را به باد دهند. در این میان انتخابات مجلس هفدهم در حالی آغاز شد که مصدق باید برای دفاع از ایران به دادگاه لاهه میرفت. همزمان گزارشهای بیشماری از «دخالت ارتش در انتخابات» منتشر شده بود.
مجلس هفدهم شورای ملی
«بازگشت مصدق از دادگاه لاهه مقارن بود با تشکیل و شروع دوره هفدهم مجلس شورای ملی. طبق سنت پارلمانی مصدق استعفا داد تا پس از تمایل مجدد مجلس، اهداف ملی و خدمت گذاری به مردم را ادامه دهد. از طرفی استعمار و دربار کارشکنی های خود را علیه مصدق شروع کرده بودند. اما با وجود کار شکنیها، مجلس شورای ملی در تاریخ ۱۵ تیرماه ۱۳۳۱ با ۵۲ رای از ۶۵ نفر حاضر در جلسه، به نخست وزیری دکتر مصدق اظهار تمایل کردند. پس از رای تمایل مجلس شورا، روز بعد مجلس سنا( که تحت نفوذ شاه بود) ابراز تمایل خود را به ارایهی برنامه های دولت و ملاحظه و بررسی آن موکول کرد. دکتر مصدق به دلیل عدم اظهار تمایل مجلس سنا از قبول نخست وزیری خود داری کرد. نهایتا مجلس سنا مجبور شد به دکتر مصدق رأی اعتماد دهد. در نتیجه ۱۹ تیر ماه، شاه فرمان مجدد نخست وزیری دکتر مصدق را صادر میکند.»[۳]
استعفای محمد مصدق از نخست وزیری
پس از پنج ماه کشمکشهای پارلمانی، در ۲۵ تیر ماه ۱۳۳۱ مصدق به ناگاه با استفاده از حق قانونی نخستوزیر در تعیین وزیر جنگ، کشمکش را به یک بحران مهم ملی تبدیل کرد. هنگامی که شاه فرد مورد نظر مصدق را نپذیرفت، وی بدون توجه به نمایندگان و با نوشتن استعفانامهای، مستقیما به مردم متوسل شد. مصدق در استعفانامه خود به این موضوع اشاره کرده بود که چون به وزیر جنگ مورد اعتمادی نیازمند بود و شاه هم فرد موردنظر را نپذیرفت، استعفا میدهد تا اعلیحضرت فرد مورد اعتماد و مجری سیاستهایش را به نخستوزیری تعیین کند.
ساعت ۸ شب ۲۵ تیر ۱۳۳۱ دکتر مصدق استعفانامهی خود را برای شاه به کاخ سعدآباد فرستاد.
مصدق تصمیم گرفته بود اختیار تعیین وزیر جنگ را از شاه بگیرد «تا دخالت دربار در آن کم شود و کارها در جهت صلاح کشور پیشرفت کند....» واکنش شاه در برابر این پیشنهاد چنین بود: «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.» مصدق در پاسخ فوراً گفت که در این صورت استعفا خواهد داد.
عباس میلانی ماجرا را چنین تعریف میکند: «وقتی که در ۲۵ تیر مصدق میرود و به شاه میگوید که از این بعد، من خودم وزارت جنگ را به عهده میگیرم و ارتش باید فرمانبردار من باشد، شاه میگوید فرماندهی کل طبق قانون از وظایف من است و اگر این وظیفه را به شما محول کنم، به گفته خودش، بهتر است چمدانم را ببندم و بروم!
مردم پس از شنیدن خبر کنارهگیری مصدق، در حمایت از دکتر مصدق به خیابانها میریزند و قیام ۳۰ تیر شکل میگیرد که منجر به کشته شدن تعداد زیادی از هموطنان در تهران و چند شهر دیگر میگردد. در پی این اتفاقات، شاه، ناگزیر به پذیرش شروط مصدق شده و او در روز ۳۰ تیر ماه همان سال در سمت نخست وزیری ابقا میگردد.
«خود دکتر مصدق در خاطرات خود پیرامون کنارهگیریاش چنین می نویسد:
«پس از مراجعت از لاهه، که دولت باید به مجلس معرفی شود برای اینکه اختلاف دربار با دولت راجع به بعضی از اصول متمم قانون اساسی به صورت بارزی جلوه گر نشود چنین به نظر رسید که وزارت جنگ را اینجانب خود عهدهدار شوم تا دخالت دربار در آن کم بشود و کارها در صلاح کشور پیشرفت کند.
داوطلبی من برای این پست نه برای کار بود نه استفاده از حقوق. از نظر کار من نخست وزیر و مافوق وزیر بودم و از نظر حقوق هم هر کاری که در عصر مشروطه متصدی شدم حقوق آن را صرف امور خیریه کردم، پس داوطلبی من فقط از این نظر بود که تصمیمات دولت در آن وزارت اجرا شود. اعلیحضرت همایون شاهنشاهی که مسوول نبودند چون ستاد ارتش زیر نظر ملوکانه قرار گرفته بود هر امری که می فرمودند اجرا می شد، ولی دولت که مسوول بود کاری نمی توانست بکند و نمیکرد. این بود که روز ۲۵ تیر قبل از ظهر که به پیشگاه ملوکانه شرفیاب شدم این پیشنهاد را نمودم که مورد موافقت قرار نگرفت و اعلیحضرت همایون شاهنشاهی فرمایشاتی به این مضمون فرمودند؛ «پس بگویید من چمدان خود را ببندم و از این مملکت بروم.» که چون هیچ وقت حاضر نمی شدم چنین کاری بشود فوراً استعفا دادم و از جای خود حرکت کردم. ولی اعلیحضرت پشت در اتاق که بسته بود ایستادند و از خروج من ممانعت فرمودند. »[۴]
متن استفعای محمد مصدق
«پیشگاه مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاهی
چون در نتیجهی تجربیاتی که در دولت سابق به دست آمده پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب میکند که پست وزارت جنگ را فدوی شخصاً عهدهدار شود و این کار مورد تصویب شاهانه واقع نشد البته بهتر آن است که دولت آینده را کسی تشکیل دهد که کاملاً مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند.
با وضع فعلی ممکن نیست مبارزهای را که ملت ایران شروع کرده است پیروزمندانه خاتمه دهد.
فدوی. دکتر مصدق ۲۵ تیر ۱۳۳۱»
انتصاب قوام السلطنه به نخست وزیری
روز ۲۵ تیر ۱۳۳۱ مصدق به خاطر کارشکنی های دربار در مجلس و واگذار نکردن مسؤلیت وزارت جنگ به دولت استعفا داد. شاه هم در ۲۷ تیرماه طی حکمی قوام را به جای او به نخست وزیری انتخاب کرد. این حکم طی اعلامیهای شدید اللحن از سوی قوام از رادیو انتشار یافت که در آن، ضمن ایجاد رابطه با انگلیس به قلع و قمع گروههای سیاسی، تهدید گروههای اسلامی و ایجاد دادگاههای انقلابی و اعدام مخالفان تأکید شده بود. او تهدید کرد که هرگونه حرکت مخالفی را بشدت سرکوب خواهد نمود.
قوام، در بیانیهای تاریخی، پیشاپیش هرگونه مقاومت در برابر خود را با مشتی آهنین تهدید کرد؛ بیانیهای کوتاه اما صریح و تا اندازهای دور از انتظار که در آن آمده بود:
«... ایران دچار دردی عمیق شده و با داروهای مخدر درمانپذیر نیست. من همان اندازه که از عوامفریبی در امور سیاسی بیزارم، در مسایل مذهبی نیز از ریا و سالوس منزجرم. کسانی که به بهانه مبارزه با افراطیون سرخ، ارتجاع سیاه را تقویت نمودهاند، لطمه شدیدی به آزادی وارد ساخته و زحمات بانیان مشروطیت را از نیمقرن به این طرف به هدر دادهاند. وای به حال کسانی که در اقدامات مصلحانه من اخلال نمایند. حتی ممکن است تا جایی بروم که با تصویب اکثریت پارلمان، دست به تشکیل محاکم انقلابی زده و روزی صدها تبهکار را از هر طبقه به موجب حکم خشک و بیشفقت قانون، قرین سیهروزی سازم. به عموم اخطار میکنم که دوره عصیان سپری شده و روز اطاعت از اوامر و نواحی حکومت فرا رسیده است. کشتیبان را سیاستی دیگر آمد. من در عین احترام به تعالیم مقدسه اسلام، دیانت را از سیاست دور نگاه خواهم داشت و از نشر خرافات و عقاید قهقرایی جلوگیری خواهم کرد. احمد قوام»[۵]
قوام تصور میکرد میتواند بار دیگر ناجی ایران شود. او که در کارنامهاش خاتمهی غائلهی فرقهی خودمختار آذربایجان را در سال ۱۳۲۵ و همچنین حل و فصل بحران نفتی میان ایران و روسیه را بعد از جنگ جهانی اول داشت این بار نیز بر این باور بود که میتواند این بحران را به بهترین شکل حل و فصل کند.
به هر حال مجلس شورا در ۲۶ تیر ماه ۱۳۳۱ به نخستوزیری قوام رأی داد.
حوادث قیام ۳۰ تیر
۳۰ تیر در حالی شروع شد که شهرهای مختلف به ویژه شهرهای نفتخیز شاهد حضور مردم در حمایت از مصدق بودند. رفته رفته کارخانهها و تجارتخانهها تعطیل کردند و در خیابانهای اصلی تهران و میدان بهارستان تظاهرات به راه افتاد و مردم شعار مرگ بر قوام و زنده باد مصدق سر دادند. تلگرافخانهها مهمترین مرکز اجتماع مردمان بودند. قوام در همان آغاز روز با مشاهده خیل مخالفتها استعفا داد. در روز ۳۰ تیر اقشار مختلف مردم و گروههای سیاسی در میادین و خیابانهای تهران به حمایت از دکتر مصدق به تظاهرات پرداختند. در این تظاهرات که به درگیری شدید میان نیروهای نظامی و مردم منجر شد عدهای مقتول و مجروح شدند.
طبق روایت حسین شاهحسینی، از اعضای باسابقه جبهه ملی: «صبح آن روز ابتدا عدهای در مقابل ساختمان وزارت دادگستری جمع شدند که در بدو امر ۷۰ـ۶۰ نفر بیشتر نبودند. در این میان ماموران حمله کردند و مردم از آنجا به سمت مجلس رفتند؛ اما در راه ماموران حمله کردند و جمعیت به سمت لالهزار رفتند. در لالهزار مردم روی یک قطعه چوب پارچهای سفید کشیدند و بهعنوان اینکه جنازه شهیدی را حمل میکردند با تکبیر و تهلیل به سمت خیابان اکباتان میرفتند.»
شعار مردم در قیام ۳۰ تیر
شعار اغلب مردم ایران در قیام ۳۰ تیر یا مرگ؛ یا مصدق» بود.
« در جریان تیراندازی ها در اطراف مجلس و خیابان اکباتان و پشت کوچه سراج تعداد دیگری گلوله خورده بودند، یکی از مجروحین قبل از آن که او را سر دست بردارند تا به بیمارستان برسانند، بر کف اسفالت با دست خونبار خود می نویسد " یا مرگ یا مصدق". این خبر در محدوده درگیری ها پیچیده است.
ازجان خود گذشتیم، با خون خود نوشتیم، یا مرگ یا مصدق! یا مرگ یا مصدق!»[۶]
پیام دکتر محمد مصدق به مناسبت قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱
« روز ۳۰ تیر در تاریخ مبارزات ممتد ملت ایران فراموش نشدنی است زیرا در این روز تمام. افراد ملت از هر طبقه و مقام درمقابل تحریکات اجانب یکدل و یکزبان قیام به اقدام کردند و تا به مقصود نرسیدند از پای ننشستند در این روز تاریخی، عدهای از گرامیترین فرزندان ما به افتخار شهادت نائل شدند و با خون پاک خود نهال آمال ملت را آبیاری کردند تا به همت آیندگان روزی بارور و سایه گستر شود و ملت ایران از نعمت امن و آسایش و استقلال واقعی و آزادی حقیقی برخوردار گردند. »
« ما نباید زندگانی را بههر صورت و کیفیت که بهما عرضه میشود دوست بداریم و بدان قانع و خرسند باشیم. اگر زندگانی توأم با آزادی و استقلال نباشد بهقدر پشیزی ارزش نخواهد داشت. برای رسیدن بهاین هدف عالی، تاریخ زندگانی ملل بزرگ عالم شاهد مبارزات و مجاهدات و گذشتها و فداکاریهاست. سرنوشت ملت ایران نیز در طول تاریخ خود همواره با اینگونه محرومیتها و مصائب توأم بوده است».
تعداد شهدای قیام ۳۰ تیر
شهید وطن... این تنها کلماتی است که میشود از روی سنگقبرها خواند [۷]
جمعیت نعشها را که تعداد آنها به ۲۰ میرسید در شرکت تلفن برده و از آنجا با چند استیشن به سوی بیمارستان سینا حمل کردند. این ابراز هیجان در خیابان اکباتان مقارن ظهر خیلی شدید بود. پیراهن خونی زخمیشدگان و مقتولین را بر سر چوبها کرده و فریاد میزدند اینها شهدای وطنند.»
قیام مردم با جانفشانی در حمایت از نخست وزیر ملی و رهبر ضد استعماری خود در تهران و در شهرستانها به پیروزی رسید. شهدای آن روز در کشور را تا ۱۰۰۰ نفر اعلام کردند. تا آنجا که به خاطر دارم، شهدای تهران حدود ۸۰ نفر اعلام شده بود، درمقبره شهدای ۳۰ تیر در ابن بابویه، حدود ۳۰ نفر به خاک سپرده شده اند. در آن زمان جمعیت ایران ۲۰ میلیون نفر اعلام شده بود. [۸]
روزنامه «باختر امروز» به سردبیری دکتر حسین فاطمی تنها روزنامهای بود که توانست نسخه روز سهشنبه ۳۱ تیرماه را روی کیوسک بفرستد. این روزنامه در صفحه اول خود که بخشی از هزینه فروشش را به خانواده شهدا اختصاص داده بود از کشته شدن ۹۰ نفر در تهران و شهرهای دیگر خبر داد. در این گزارش که همراه با عکسهایی از پیکرهای شهدا بود آمده: «در واقعه دیروز بیش از ۹۰ نفر از جوانان وطنپرست تهران بر اثر استعمال اسلحه از طرف پلیس و ارتش شهید شدند که تاکنون جنازه ۴۵ نفر آنها به دست آمده است.»
بر اساس گزارش روزنامه «باختر امروز» و «اطلاعات» در میدان بهارستان یک زن در بهارستان روی دوش زنان رفته بود و نطق میکرد. هر لحظه بر تعداد افراد افزوده میشد و بالاخره مامورین به سوی جمعیت یورش آوردند و در اینجا یک پسربچه ۱۲ ساله گلوله خورد و به قتل رسید. پسربچهای که نامش را نمیدانیم.
هر چه درگیری بیشتر میشد آنطور که روزنامهها نوشتند بر تعداد کشتهشدگان افزوده میشد. در گزارش روزنامه اطلاعات آمده: «تعدادی از مردم در اینجا زخمی شدند. از ساعت ۱۱ به بعد بر تعداد کشتهشدگان اضافه میشد و تظاهراتکنندگان نیز نعشها را بهدست ماموران نمیدادند و خودشان آنها را حمل میکردند. بهطوریکه در ساعت ۵/ ۱۱ کثرت کشتهشدگان که اکثر آنها در خیابان اکباتان جمع شده بودند توده جمعیت را که از ابتدای شرکت تلفن تا اول برزن دوم جمع شده بودند، تهییج میکرد.[۹]
روز بعد پس از قیام سی تیر، دیوان لاهه اعلام کرد که در رسیدگی به اختلاف ایران و انگلیس در مورد مسئله نفت صلاحیت ندارد. دکتر مصدق به مناسبت تجلیل از شهدای روز سی تیر کلیه ادارات دولتی را تعطیل عمومی نمود و مجلس قیام سی تیر را «قیام ملی» و شهدای آن روز را «شهدای ملی» نامید. قیام سی تیر و رأی دیوان لاهه به منزله شکست انگلیس در ایران تلقی شد و تجربه این قیام نشانه همبستگی ملی و پیروزی مردم بر استبداد و استعمار بود» .[۱۰]
۳۰ تیر ۱۳۳۱ در نگاه دکتر محمد مصدق
مصدق کبیرخود درباره قیام ۳۰ تیر مردم ایران گفت :
« روز سیام تیر در تاریخ مبارزات ممتد ملت ایران فراموشنشدنی نیست زیرا در این روز تمام افراد ملت از هر طبقه و مقام در مقابل تحریکات اجانب یکدل و یک زبان قیام و اقدام کردند».
دکتر مصدق سالروز ۳۰ تیر را در سال ۱۳۳۲ به عنوان قیام ملی تعطیل اعلام کرد. با وجود این که کمتر از یک ماه بعد و در کودتایی سیاه در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دولت ملی سرنگون شد ولی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ به عنوان نمادی از همبستگی مردم و از خودگذشتگی برای آزادی در تاریخ ایران ماندگار شد.
پیام زنده دکتر مصدق در قیام ۳۰ تیر
https://www.youtube.com/watch?v=KBws0sS3J5U
- ↑ خبرگزاری میزان به نقل از برهان
- ↑ رادیو فردا ـ برنامه هفتگی سقوط ـ قسمت هفدهم
- ↑ خاطرات نصرالله اسماعیلیان سایت همبستگی ملی
- ↑ (خاطرات و تألمات به کوشش ایرج افشار صفحه ۲۵۸)
- ↑ سایت رادیو فردا سری برنامههای «سقوط»، در شصت سالگی ۲۸ مرداد
- ↑ خاطرات نصرالله اسماعیل زاده ـ سایت همبستگی ملی
- ↑ ( ایران آنلاین)
- ↑ خاطرات نصرالله اسماعیل زاده ـ سایت همبستگی ملی
- ↑ هفتاد سال پایداری، خاطرات حسین شاهحسینی، جلد اول، به کوشش بهروز طیرانی، انتشارات چاپخش
- ↑ موسسه مطالعات تاریخ معاصر