کاربر:Khosro/صفحه تمرین سارا دلدار: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
| عنوان            =
| عنوان            =
| نام              =سارا دلدار
| نام              =سارا دلدار
| تصویر            =علیرضا گلی پور؛3.jpg
| تصویر            =سارا دلدار؛3.JPG
| اندازه تصویر      =
| اندازه تصویر      =
| عنوان تصویر      =سارا دلدار
| عنوان تصویر      =سارا دلدار
خط ۵۴: خط ۵۴:


== دستگیری و زندان ==
== دستگیری و زندان ==
[[پرونده:سارا دلدار؛6.jpg|جایگزین=سارا دلدار|بندانگشتی|253x253پیکسل|سارا دلدار]]
سارا دلدار که پرستار بود، در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، همیشه در اعتراضات مردمی در رشت حضور داشت و به کسانی که توسط نیروهای سرکوبگر نظام جمهوری اسلامی مجروح شده بودند، کمک می‌کرد. او در حال کمک به مجروحان، هدف گلوله‌های ساچمه‌ای نیروهای سرکوبگر حکومتی قرار گرفت و با همان جراحات توسط مأموران امنیتی دستگیر و روانه زندان شد.<ref name=":0">[https://www.radiofarda.com/a/sara-deldar-suspicious-death-after-being-released-from-prison/33113568.html از جان باختن سارا دلدار، زندانی سیاسی سابق، چه می‌دانیم؟ - سایت رادیو فردا]</ref>
سارا دلدار که پرستار بود، در جریان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، همیشه در اعتراضات مردمی در رشت حضور داشت و به کسانی که توسط نیروهای سرکوبگر نظام جمهوری اسلامی مجروح شده بودند، کمک می‌کرد. او در حال کمک به مجروحان، هدف گلوله‌های ساچمه‌ای نیروهای سرکوبگر حکومتی قرار گرفت و با همان جراحات توسط مأموران امنیتی دستگیر و روانه زندان شد.<ref name=":0">[https://www.radiofarda.com/a/sara-deldar-suspicious-death-after-being-released-from-prison/33113568.html از جان باختن سارا دلدار، زندانی سیاسی سابق، چه می‌دانیم؟ - سایت رادیو فردا]</ref>


خط ۵۹: خط ۶۰:


=== اتهامات ===
=== اتهامات ===
[[پرونده:سارا دلدار؛5.JPG|جایگزین=عکس منتشرشده از سارا دلدار در بیمارستان|بندانگشتی|عکس منتشرشده از سارا دلدار در بیمارستان]]
سارا دلدار فعال گیلانی به‌خاطر انتشار تصاویر بدون حجاب اجباری از خود در شبکه‌های اجتماعی، متهم به ترویج فساد و فحشا و هم‌چنین به‌خاطر انتشار یک پست درباره‌ی پاسدار قاسم سلیمانی در شبکه ایکس (توئیتر سابق) متهم به توهین مقدسات، به یک‌سال و ۳ ماه و ۶ روز زندان محکوم شده بود. سارا دلدار در زندان لاکان رشت هم که بود، بی‌واهمه علیه حکومت رژیم ایران شعار می‌داد.<ref name=":0" />
سارا دلدار فعال گیلانی به‌خاطر انتشار تصاویر بدون حجاب اجباری از خود در شبکه‌های اجتماعی، متهم به ترویج فساد و فحشا و هم‌چنین به‌خاطر انتشار یک پست درباره‌ی پاسدار قاسم سلیمانی در شبکه ایکس (توئیتر سابق) متهم به توهین مقدسات، به یک‌سال و ۳ ماه و ۶ روز زندان محکوم شده بود. سارا دلدار در زندان لاکان رشت هم که بود، بی‌واهمه علیه حکومت رژیم ایران شعار می‌داد.<ref name=":0" />


خط ۶۹: خط ۷۱:


== بیماری و درگذشت ==
== بیماری و درگذشت ==
[[پرونده:سارا دلدار؛1.JPG|جایگزین=مزار سارا دلدار|بندانگشتی|240x240پیکسل|مزار سارا دلدار]]
سارا دلدار پس از آزادی به‌خاطر عدم رسیدگی پزشکی در دوران زندان، دچار نارسایی کلیه و کبد، بزرگ شدن طحال، ورم و آب‌آوردن شکم و شدت عفونت ساچمه‌های باقی‌مانده در بدن شد. او سرانجام ۹ ماه پس از آزادی مشروط، در روز ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۳، در بیمارستانی در رشت جان باخت.<ref name=":0" />
سارا دلدار پس از آزادی به‌خاطر عدم رسیدگی پزشکی در دوران زندان، دچار نارسایی کلیه و کبد، بزرگ شدن طحال، ورم و آب‌آوردن شکم و شدت عفونت ساچمه‌های باقی‌مانده در بدن شد. او سرانجام ۹ ماه پس از آزادی مشروط، در روز ۱۷ شهریورماه ۱۴۰۳، در بیمارستانی در رشت جان باخت.<ref name=":0" />


خط ۷۵: خط ۷۸:


== شرح حال سارا دلدار پیش از درگذشت ==
== شرح حال سارا دلدار پیش از درگذشت ==
[[پرونده:سارا دلدار؛2.JPG|جایگزین=سارا دلدار|بندانگشتی|265x265پیکسل|سارا دلدار]]
سارا دلدار پیش از درگذشتش در پیج اینستاگرام خود در درباره سکوت نکردنش، درستی قلمش، کمک به مجروحان و هم‌چنین دوران حبسش و شرایط زندان و بیماریش نوشته بود:<blockquote>«فردا روزی که یک سال پیش از دادگاه مستقیم به زندان لاکان رشت برده شدم، هیچ حس و درد و ترسی نداشتم یا حتی نگفتم با خودم کاش این کارو نمی‌کردم، چون من کاری نکردم جز این‌که زخمی‌ها رو نجات دادم و جراحی کردیم و سکوت نکردم در برابر وجدانم و جز قلمی که جز راستی هیچ ننوشت. روزها گذشت داخل زندان و تا حکمم اومد دو تا جرم یک سال و سه ماه و ده روز و شش ماه و خورده‌ای موندم و آزادی مشروطم اومد. این مدت هر چقدر هر ثانیه چه چیزایی گذشت و بگم بازم کمه؛ از بهداشت، از دعواها، از سرما، از گرما، از این‌که آرزوت باشه ماه و آسمونو ببینی، ولی خب همه این چیزا و صد برابرش برای وطن کمه. وقتی که اومدم به هیچ‌کس نگفتم تا استقبالم نیان تا هیچ گلی نیارن وقتی آزادی هیچ معنی نداشت. روزها گذشت همش فکر و ذهنم زندان بود، پیش دخترایی که کمکشون کردم ترک کردن. پیش این‌که وای دعوا نشه، وای برف نیاد سردشون می‌شه، حتی غذاهایی که هوس کرده بودم، برام درست میکردن نمی‌خوردم تا این‌که گفتم اینجوری نمی‌شه و باید بلند شم، مثل همیشه رفتم سر کار خودمو از صبح تا شب درگیر کردم تا برسم خونه بخوابم و فکری نکنم. همه رو محل کار خندوندم و انرژی دادم تا این‌که کم‌کم مریض شدم. پیگیری کردم، دکتر رفتم تا این‌که هر روز بدتر شدم. گفتم شاید چون من کبدم مشکل داشت. این عفونتارو گرفتم. یه هفته بیمارستان خوابیدم دیگه آدم قبل نبودم. ضعیف ضعیف شدم. کم‌خونی شدید و بزرگ شدن طحال و کلیه و تخمدان بعد دیدم بچه‌هایی که از زندان اومدن خیلی‌هاشون بیماری زمینه‌ای گرفتن؛ ولی با تمام این رنج‌ها و دردهای ساچمه‌ی تو بدنم و سرم، هر لحظه ناخوداگاه می‌بینم خیابون پر از صدای تیر و خون، رژه می‌رن تو ذهنم و جز مشت کردن ناخن داخل گوشتم هیچ تسلی نیست؛ ولی باز هم با تمام وجود به تمام شیرزنان سرزمینم افتخار می‌کنم و روحم پیش خواهران تو بنده که تمام رنجاشونو دیدم و باهاشون زندگی کردم.»<ref name=":2" /> </blockquote>
سارا دلدار پیش از درگذشتش در پیج اینستاگرام خود در درباره سکوت نکردنش، درستی قلمش، کمک به مجروحان و هم‌چنین دوران حبسش و شرایط زندان و بیماریش نوشته بود:<blockquote>«فردا روزی که یک سال پیش از دادگاه مستقیم به زندان لاکان رشت برده شدم، هیچ حس و درد و ترسی نداشتم یا حتی نگفتم با خودم کاش این کارو نمی‌کردم، چون من کاری نکردم جز این‌که زخمی‌ها رو نجات دادم و جراحی کردیم و سکوت نکردم در برابر وجدانم و جز قلمی که جز راستی هیچ ننوشت. روزها گذشت داخل زندان و تا حکمم اومد دو تا جرم یک سال و سه ماه و ده روز و شش ماه و خورده‌ای موندم و آزادی مشروطم اومد. این مدت هر چقدر هر ثانیه چه چیزایی گذشت و بگم بازم کمه؛ از بهداشت، از دعواها، از سرما، از گرما، از این‌که آرزوت باشه ماه و آسمونو ببینی، ولی خب همه این چیزا و صد برابرش برای وطن کمه. وقتی که اومدم به هیچ‌کس نگفتم تا استقبالم نیان تا هیچ گلی نیارن وقتی آزادی هیچ معنی نداشت. روزها گذشت همش فکر و ذهنم زندان بود، پیش دخترایی که کمکشون کردم ترک کردن. پیش این‌که وای دعوا نشه، وای برف نیاد سردشون می‌شه، حتی غذاهایی که هوس کرده بودم، برام درست میکردن نمی‌خوردم تا این‌که گفتم اینجوری نمی‌شه و باید بلند شم، مثل همیشه رفتم سر کار خودمو از صبح تا شب درگیر کردم تا برسم خونه بخوابم و فکری نکنم. همه رو محل کار خندوندم و انرژی دادم تا این‌که کم‌کم مریض شدم. پیگیری کردم، دکتر رفتم تا این‌که هر روز بدتر شدم. گفتم شاید چون من کبدم مشکل داشت. این عفونتارو گرفتم. یه هفته بیمارستان خوابیدم دیگه آدم قبل نبودم. ضعیف ضعیف شدم. کم‌خونی شدید و بزرگ شدن طحال و کلیه و تخمدان بعد دیدم بچه‌هایی که از زندان اومدن خیلی‌هاشون بیماری زمینه‌ای گرفتن؛ ولی با تمام این رنج‌ها و دردهای ساچمه‌ی تو بدنم و سرم، هر لحظه ناخوداگاه می‌بینم خیابون پر از صدای تیر و خون، رژه می‌رن تو ذهنم و جز مشت کردن ناخن داخل گوشتم هیچ تسلی نیست؛ ولی باز هم با تمام وجود به تمام شیرزنان سرزمینم افتخار می‌کنم و روحم پیش خواهران تو بنده که تمام رنجاشونو دیدم و باهاشون زندگی کردم.»<ref name=":2" /> </blockquote>


۶٬۳۸۵

ویرایش

منوی ناوبری