۱٬۱۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
=== مدیریت زندان قصر === | === مدیریت زندان قصر === | ||
سرتیپ اصغر کورنگی، ریاست زندان قصر را در اواسط دهه ۴۰ بر عهده داشت.<ref name=":3" /> | سرتیپ اصغر کورنگی، ریاست زندان قصر را در اواسط دهه ۴۰ بر عهده داشت.<ref name=":3" /> طبق گفته او قبل از او سرتیپ سیاسیپور رئیس زندان قصر بود. کورنگی مدعی است که در زمان شاه ۲۹ روز زندانی شده است زیرا به زندانیان سیاسی کمک کرده و طبق گفته خودش به آقایان طالقانی و دکتر سحابی و بازرگان و دکتر شیبانی و مهندس سحابی و کاظم سامی که از تبعید برازجان برگشته بودند اطلاع داده است که در اتاقهایشان در زندان میکروفن و شنود کار گذاشتهاند و این بعدا که روشن شد منجر به دستگیر او شده است.<ref name=":6">[https://www.15khordad42.ir/?page=post&id=2121 گفتوگو با رئیس زندان قصر در دهه ۴۰: یک ماه در زندان انفرادی بودم]</ref> | ||
در دهه ۵۰ تیمسار محرری از ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ (پیروزی انقلاب) رئیس زندان قصر بود. در پی اوجگیری مبارزه مسلحانه رئیس زندان سیاسی و رئیس زندان قصر از کار برکنار شدند و گروه جدیدی مرکب از سرلشکر [فرجالله سیفی] کمانگر، سرهنگ منصور محرری و سرگرد منصور زمانی که بسیار خشنتر بودند روی کار آمدند. کمانگر ریاست کل زندانها، محرری ریاست زندان قصر و زمانی ریاست زندان سیاسی قصر را بر عهده گرفتند و بلافاصله سیاستهای جدید و خشنی در قبال زندانیان به اجرا درآمد.<ref name=":5">[https://www.historydocuments.ir/show.php?page=post&id=4191 مرکز بررسی اسناد تاریخی - نگاهی کوتاه به زندگی سرتیپ منصور محرری رئیس زندان قصر]</ref> | در دهه ۵۰ تیمسار محرری از ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ (پیروزی انقلاب) رئیس زندان قصر بود. در پی اوجگیری مبارزه مسلحانه رئیس زندان سیاسی و رئیس زندان قصر از کار برکنار شدند و گروه جدیدی مرکب از سرلشکر [فرجالله سیفی] کمانگر، سرهنگ منصور محرری و سرگرد منصور زمانی که بسیار خشنتر بودند روی کار آمدند. کمانگر ریاست کل زندانها، محرری ریاست زندان قصر و زمانی ریاست زندان سیاسی قصر را بر عهده گرفتند و بلافاصله سیاستهای جدید و خشنی در قبال زندانیان به اجرا درآمد.<ref name=":5">[https://www.historydocuments.ir/show.php?page=post&id=4191 مرکز بررسی اسناد تاریخی - نگاهی کوتاه به زندگی سرتیپ منصور محرری رئیس زندان قصر]</ref> | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
کورنگی در مورد شرایط زندانیان میگوید: زندان قصر واقعا جای عجیبی بود. دو زندان عمومی داشت به اضافه زندان دارالتادیب، دو زندان سیاسی به شمارههای ۳ و ۴ و یک زندان مسلولین و بخش روانی و بهداری.<ref name=":3" /> | کورنگی در مورد شرایط زندانیان میگوید: زندان قصر واقعا جای عجیبی بود. دو زندان عمومی داشت به اضافه زندان دارالتادیب، دو زندان سیاسی به شمارههای ۳ و ۴ و یک زندان مسلولین و بخش روانی و بهداری.<ref name=":3" /> | ||
==== برجهای دیدهبانی | زندان قصر در دهه ۴۰ بنا بر گفته اصغر کورنگی رئیس وقت زندان قصر یک ساختمان ورودی داشت، بعد زندان شماره یک، دو، سه و چهار و نهایتا دارالتأدیب. زندان شماره دو، ۹ بند و حدود سه هزار زندانی داشت.<ref name=":6" /> | ||
=== ساختمان و حیاط بندها === | |||
حیاط بند سیاسی در زندان قصر فضایی به مساحت تقریبی چهارصد متر مربع را در بر میگرفت. ساختمان اصلی این بند به صورت سه گوش یا مدور در سه یا چهار طبقه بود که در هر طبقه یک بالکن (هشتی مشرف به حیاط) وجود داشت و بین اتاقهای طبقه ارتباط برقرار میکرد. جلوی آن را نیز نردههای حفاظ گرفته بودند. در دورهای بند سیاسی زندان قصر، ساختمانی بود که به صورت (ال/L) بنا شده و یک راهرو و تعدادی اتاق را شامل میشد.<ref name=":7">[https://historydocuments.ir/show.php?page=post&id=4179 بند سیاسی در زندانهای دوره پهلوی]</ref> | |||
=== برجهای دیدهبانی === | |||
برج های دیده بانی در گوشه های محوطه قرار دارند برج جنوب شرقی محوطه دارای دوربین دوچشمی تلسکوپ است که از آن برای رصد نجومی و شهری استفاده میگردد.<ref name=":2" /> | برج های دیده بانی در گوشه های محوطه قرار دارند برج جنوب شرقی محوطه دارای دوربین دوچشمی تلسکوپ است که از آن برای رصد نجومی و شهری استفاده میگردد.<ref name=":2" /> | ||
=== نمای بیرونی زندان قصر === | |||
معماری هشتی در کل ساختمان دیده میشود شکل کلی ساختمان به شکل مربع است که دو گوشه این مربع دارای ضلع خارجی است و هر گوشه مربع یک هشتی قرار دارد و بندها از طریق اضلاع و مرکزیت هشتیها به هم متصل میشوند همین شباهت در بندها باعث سردرگمی افراد میشود و فرار از زندان را بسیار دشوار میکند مرکز مربع هم محوطه هواخوری مرکزی به حساب می آید.<ref name=":2" /> | معماری هشتی در کل ساختمان دیده میشود شکل کلی ساختمان به شکل مربع است که دو گوشه این مربع دارای ضلع خارجی است و هر گوشه مربع یک هشتی قرار دارد و بندها از طریق اضلاع و مرکزیت هشتیها به هم متصل میشوند همین شباهت در بندها باعث سردرگمی افراد میشود و فرار از زندان را بسیار دشوار میکند مرکز مربع هم محوطه هواخوری مرکزی به حساب می آید.<ref name=":2" /> | ||
== زندان سیاسی زندان قصر == | |||
زندان سیاسی پنج هزار متر مربع مساحت دارد. پس از کودتای 28 مرداد، سه و چهار ساختمان به زندان قصر اضافه شد زیرا به دلیل افزایش زندانیان سیاسی فضای کافی وجود نداشت. به همین خاطر ساختمان زندانیان سیاسی به طور کامل از زندانیان عمومی جدا گردید.<ref name=":2" /> | زندان سیاسی پنج هزار متر مربع مساحت دارد. پس از کودتای 28 مرداد، سه و چهار ساختمان به زندان قصر اضافه شد زیرا به دلیل افزایش زندانیان سیاسی فضای کافی وجود نداشت. به همین خاطر ساختمان زندانیان سیاسی به طور کامل از زندانیان عمومی جدا گردید.<ref name=":2" /> | ||
در سایت تهران آمده است: با افزایش تعداد زندانیان سیاسی و کافی نبودن فضای زندان های شماره 3 و 4 در اوایل دهه 30 تصمیم به ساخت زندانی مخصوص سیاسیون گرفته می شود. این زندان که به گفته علی عمویی از ابتکارات رزم آرا بوده است، در گوشه شمال شرقی محوطه زندان قصر ساخته می شود. محمدعلی عمویی در بخشی از کتاب دُرد زمانه در جایی که خاطرات سال 1338 را شرح می دهد، درمورد زندان سیاسی گفته است:... امتداد جاده شوسه به ساختمان محکم و تازه سازی می رسید که برخلاف سایر بناهای زندان قصر که مصالحشان آجر و گچ بود، از بتن آرمه ساخته شده بود. با ساخته شدن زندان شماره 2 قصر کلیه زندانیان سیاسی تبعیدی به تهران عودت داده شدند و در آن زندان تازه ساز جایگیر شدند. این زندان از چهار بند و سه حیاط تشکیل می شد. پس از عبور از در بزرگ آهنین و به دنبال آن از در میله ای، به هشتی مربع شکل نسبتا بزرگی میرسی که دفتر زندان و درهای اطاق ملاقات و بندهای مختلف به آن باز میشدند. بند یک رو برو (شمال)، اطاق ملاقات، بند 2 و حیاط مربوط در شرق و دفتر زندان، بند 3 و حیاط بزرگ در غرب واقع بودند.<ref>[https://www.tehranpicture.ir/fa/album/752/%D8%A8%D8%A7%D8%BA-%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%82%D8%B5%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C سایت تهران - باغ موزه قصر( زندان سیاسی )]</ref> | در سایت تهران آمده است: با افزایش تعداد زندانیان سیاسی و کافی نبودن فضای زندان های شماره 3 و 4 در اوایل دهه 30 تصمیم به ساخت زندانی مخصوص سیاسیون گرفته می شود. این زندان که به گفته علی عمویی از ابتکارات رزم آرا بوده است، در گوشه شمال شرقی محوطه زندان قصر ساخته می شود. محمدعلی عمویی در بخشی از کتاب دُرد زمانه در جایی که خاطرات سال 1338 را شرح می دهد، درمورد زندان سیاسی گفته است:... امتداد جاده شوسه به ساختمان محکم و تازه سازی می رسید که برخلاف سایر بناهای زندان قصر که مصالحشان آجر و گچ بود، از بتن آرمه ساخته شده بود. با ساخته شدن زندان شماره 2 قصر کلیه زندانیان سیاسی تبعیدی به تهران عودت داده شدند و در آن زندان تازه ساز جایگیر شدند. این زندان از چهار بند و سه حیاط تشکیل می شد. پس از عبور از در بزرگ آهنین و به دنبال آن از در میله ای، به هشتی مربع شکل نسبتا بزرگی میرسی که دفتر زندان و درهای اطاق ملاقات و بندهای مختلف به آن باز میشدند. بند یک رو برو (شمال)، اطاق ملاقات، بند 2 و حیاط مربوط در شرق و دفتر زندان، بند 3 و حیاط بزرگ در غرب واقع بودند.<ref>[https://www.tehranpicture.ir/fa/album/752/%D8%A8%D8%A7%D8%BA-%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87-%D9%82%D8%B5%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C سایت تهران - باغ موزه قصر( زندان سیاسی )]</ref> | ||
==== فرار سران حزب توده از زندان قصر | === بندهای زندان سیاسی زندان قصر === | ||
در خاطرات سیدکاظم بجنوردی آمده است «سلول¬های عجیب و غریبی داشت، ساختمانی محکم با درهای آهنی یکپارچه، این زندان شامل شش بند بود یا یک مدیریت واحد. سرهنگ زمانی در آن موقع رئیس زندان بود.».<ref name=":8">[https://psri.ir/?id=lb18ad44lp زندان قصر به روایت محبوسین]</ref> | |||
در این زندان بندهای ۱و۲و۳ برای زندانیهای زیر ده سال محکومیت و بندهای ۴و۵و۶ برای زندانی¬های از ده سال به بالا بود. بندهای ۱ و۲ و۳ یک واحد به حساب می¬آمد. آنها به هم راه داشت و زندانیها می¬توانستند از این بند به آن بند بروند. ۴ و۵ هم به همین ترتیب بود، ولی بند ۶ استثنا بود. این بند مخصوص زندانی¬های خاصی با محکومیت¬های سنگینی بود؛ اغلب کسانی که محکوم به حبس ابد بودند…» در این بند نگه داشته می¬شدند.<ref name=":8" /> | |||
=== قرنطینه === | |||
در زمستان سال 1353 بعد از یازده ماه خوردن! و خوابیدن! در بازداشتگاه موسوم به «کمیته مشترک»، به زندان قصر منتقل شدم. روز و شب اول را طبق رسم، در اتاقک منزوی بسیار سرد و متعفنی موسوم به قرنطینه در کنج زندان عمومی با دو نفر که از روزنامه «آیندگان» گرفته بودند گذراندم. صبح جوانی تکیده و استخوانی را به ما اضافه کردند با یک لنگ حمام به دور سرش عمامه کرده از سرما: سعید سلطانپور که نمیشناختم اش. این بماند.<ref name=":9">[https://iranfreedom.net/%d8%a7%d8%b2-%d8%b4%da%a9%d9%86%d8%ac%d9%87-%da%af%d8%a7%d9%87-%da%a9%d9%85%db%8c%d8%aa%d9%87-%d9%85%d8%b4%d8%aa%d8%b1%da%a9-%d8%aa%d8%a7-%d8%b2%d9%86%d8%af%d8%a7%d9%86-%d9%82%d8%b5%d8%b1-%d8%a2%d8%b1/ از شکنجه گاه کمیته مشترک تا زندان قصر آریامهری!]</ref> | |||
=== بند دو و سه === | |||
روز بعد در بند دو زندانیان سیاسی، معروف به بند «زیر دادگاه» جا گرفتم که بند سه هم در همین فقره بود، بند کسانی که منتظر بودند نوبت دادگاه شان برسد. فضای عمومی این بند، «احتیاط» بود که کاری نکنی که پرونده ات سنگین تر شود!<ref name=":9" /> | |||
=== سالن ملاقات === | |||
اتاق ملاقات سالن بزرگی بود که آن را از وسط با دو ردیف میله و توری به فاصله یک متر، دو قسمت کرده بودند. آن طرف ملاقاتی¬ها و این طرف زندانیها می ایستادند و با هم دیدار و صحبت می¬کردند.<ref name=":8" /> | |||
=== رفتار زندانبانان با زندانیان === | |||
در سال ۱۳۵۲ سختگیری به نسبت قبل افزایش یافته بود. موقع حمامبردن زندانیان به آنان دستبند میزدند. «وقتی افراد را به انفرادی می¬بردند اول آنان را لخت مادرزاد کردند؛ آن هم جلو چشم مامورین، بعد لباس زندان دادند.[۱۹] سلول¬های انفرادی قصر سلول¬های تنبیهی بود، دخمه¬ای بود به عرض ۹۰ سانت و به طول قد یک نفر که بتواند بخوابد، مثل یک تابوت تنگ و تاریک، وقتی می¬خواستم در عرض سلول نماز بخوانم برای رفتن به رکوع مجبور بودم جلو و عقب بروم. این سلول چراغ نداشت، بالای سقف بلندش شیشه کوچکی در اندازه¬های تقریبی ۱۰ سانتیمتر در ۱۵ سانتیمتر داشت که روزها همان سقف را کمی روشن می¬کرد. خود سلول نیز در راهرویی بود که آن هم بی¬پنجره بود بنابراین تاریکِ تاریک بود. هر چهار ساعت چهار ساعت هم اجازه می¬دادند به دستشویی برویم. یکی از وعده¬های غذای روزانه ما حلوا ارده بود.[۲۰] تعداد سلول¬های انفرادی ۴ تا بود. محکومین به اعدام را در قفس¬هایی می¬گذاشتند که قابل رویت بود تا دست به خودکشی نزنند.»<ref name=":8" /> | |||
=== زندان قصر و اعتراض جمعی === | |||
یک زندانی سیاسی نقل میکند: | |||
در اعتراض به کشتار زندانیان سیاسی در تپه اوین (۳۱ فروردین ۱۳۵۴) سه تن مسئولین مخفی کمون بودیم. طراحی کردیم: از فردا، خرید از فروشگاه و روزنامه و تماشای تلویزیون و بازی بسکتبال و ملاقات و آجیل و میوه خوری و ….. بایکوت. دویدن در ورزش صبحگاهی بجای بیست دقیقه، یک ساعت و بجای حرکات معمولی نرمش، حرکات رزمی با نعره کشیدن؛ و از همه افراطیتر این که همه افراد بند باید موقع ورزش در حیاط باشند اگر هم مریض باشند و ورزش هم نکنند ولی در بند نمانند. | |||
در روزهایی که نوبت حمام رفتن بند 5 بود، زندانیان آن بند را صف به صف میبایست از حیاط ما عبور داده و به حمام می بردند. رهنمود مسئولین کمون این بود که موقع عبور آن ها همه اهالی بند ما دور تا دور حیاط پشت به دیوار زانو به بغل و سرها روی زانو بنشینند. از صبح فردا تا یک هفته این برنامه ها اجرا شد. پس از دویدن، همیشه یکی در وسط دایره حرکات نرمش جمعی را رهبری میکرد. اینبار تفنگدارهایی را روی پشت بام بند ناظر بر ورزش مستقر کرده بودند. هر کسی که میدانداری میکرد، می بردندش به «زیر هشت» و شلاق و انفرادی. بلافاصله یکی دیگر داوطلبانه جایش را میگرفت؛ بعد یکی دیگر و فردا و پس فردا به همین ترتیب. در اعتراض به قتل بیژن جزنی و بقیه تیرباران شدگان تپه های اوین، بند محافظه کاری به بند شیردلان تبدیل شد. همه بریده ها، خل شده ها و دیوانه شده های از شکنجه یا ترس، خبرچین ها و حتا یکی دو زندانی عادی که برای جاسوسی به بند ما پیوند زده شده بودند و از هر گونه آزار ما دریغ نمیکردند، همه و همه تابع این مقررات اضطراری بند، در حیاط حاضر میشدند و در گوشهای به تماشا مینشستند. تنها یک نویسنده که قرار بود در آینده خیلی خیلی مشهور شود تمارض کرده و از زیر پتو بیرون نمی آمد. | |||
در یکی از این روزها وسط نرمش رزمی بودیم که [[سعید سلطانپور|'''سعید سلطانپور''']] را که برای بازجویی و حالگیری مجدد به کمیته برده بودند، به بند ما برگرداندند. پاهای باند پیچیاش دو بچه قنداقی خونین بودند. همه از این شاعر در چنین وضعی انتظار داشتند برود کنار آن نویسنده، زخم هایش را بلیسد. اما سعید، یکسره آمد توی نرمش رزمی و میدیدم چگونه با تمام جاناش به ارتفاعی میپرد و روی زخم هایش بر زمین سیمانی فرود میآید که میداندار ورزش به پایش نمی رسد….<ref name=":9" /> | |||
== فرار از زندان قصر == | |||
بزرگترین و معروفترین فرار از این زندان که در سال های پیش از انقلاب رخ داد فرار سید فرهاد نامی بوده است. این فرار در زمان محمدرضا شاه رخ داد. اشرف دهقان از چریکهای فدایی خلق نیز توانست از زندان قصر فرار کند. مدتی قبل از انقلاب نیز درهای زندان توسط زندانیان باز شد و آنها بخشهایی از دیوار را تخریب نمودند. دو آمریکایی که متهم به اختلاس بودند در این زندان قصر زندانی بودند که داستان فرارشان توسط نویسنده آمریکایی به نام فالت به رشته تحریر در آمده است و فیلمی نیز از روی این داستان با نام فرار عقابها ساخته شده است.<ref name=":2" /> | |||
▬ نمونه دیگر تلاش یاران «بیژن جزنی» (سعید کلانتری، محمد چوپانزاده، عزیز سرمدی و عباس سورکی) برای فرار از زندان قصر است که در سال ۱۳۴۸ انجام شد امّا به نتیجه نرسید.<ref name=":1" /> | |||
▬ گویا فردی به نام «شیخزاده» اهل آذَرْشَهْرْ (توفارقان یا دِهْخوارْقانْ) هم از زندان قصر فرار کرده که تاریخ دقیق آنرا نمیدانم. در زندان قصر شنیدم شیخزاده از دوستان «طیّب رضایی» بودهاست.<ref name=":1" /> | |||
▬ ۲۲ بهمن سال ۵۷ مقارن با اعلامیه بیطرفی ارتش، گروهی که به دروغ خود را هوادار آزادی زندانیان سیاسی جا میزدند، با مردمی که برای آزادی زندانیان سیاسی تلاش میکردند، همراه شدند و به زندان قصر حمله برده و سه آمریکائی را آزاد کردند. ▬ گویا یک واحد کماندوئی ۱۵ نفره با دوستان خودشان در تهران برای حمله به زندان قصر آماده میشوند. آنها در همان روزهای پرآشوب انقلاب قاطی جمعیت شده و با شعار «زندانی سیاسی آزاد باید گردد»، به زندان قصر حمله میکنند که در نتیجه آن ۳ نفر آمریکایی «ماری الن شنایدر»، «لیگود» و «شیاپرون» جیم میشوند.<ref name=":1" /> | |||
=== فرار اشرف دهقانی === | |||
مورد دیگر فرار «اشرف دهقانی» در فروردین سال ۱۳۵۲ از زندان قصر است که به کمک مجاهدین و امثال معصومه شادمانی صورت گرفت.<ref name=":1" /> | |||
=== فرار سران حزب توده از زندان قصر === | |||
سایت تاریخ شفاهی ایران از این فرار نام برده و آن را یک رویداد مهم توصیف کرده است. در این گزارش آمده است: اعضای حزب از جمله کیانوری، مرتضی یزدی، جودت، نوشین و قاسمیقبلا در اختیار محاکم نظامیبودند که یک دادگاه دادگستری تهران اوایل آذر آن سال به اعتراضشان رسیدگی و اقدام محاکم نظامیدر باره آنان را خارج از صلاحیت اعلام داشت و حکم داد که پرونده برای تحقیق به دادسرای تهران ارسال شود. پس از ابلاغ حکم به دستگاه قضایی ارتش، بررسی و مذاکره برای رد و یا قبول آن آغاز شد. ۱۸روز پس از صدور این حکم در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۲۹ در حالی که هنوز تصمیمیدرباره ارسال پرونده به دادسرای تهران گرفته نشده بود و بعید بود که با آن موافقت شود ده نفر از رهبران حزب، که از زمان غیرقانونی کردن حزب دستگیر شده بودند به کمک دو تن از افسران شهربانی عضو سازمان نظامی(قبادی و رفعت محمد زاده) با سازماندهی روزبه و عباسی موفق به فرار از زندان شدند. پنج تن از آنها (کیانوری، قاسمی، مرتضی یزدی، جودت، بقراطی) به سه نفری که از اعضای هیئت اجرائیه باقی مانده بودند (دکتر بهرامی، علی علوی، دکتر فروتن) ملحق میشوند.<ref>[https://oral-history.ir/?page=post&id=1285 تاریخ شفاهی ایران - 24 آذر 1329 فرار سران حزب توده از زندان قصر] </ref> | سایت تاریخ شفاهی ایران از این فرار نام برده و آن را یک رویداد مهم توصیف کرده است. در این گزارش آمده است: اعضای حزب از جمله کیانوری، مرتضی یزدی، جودت، نوشین و قاسمیقبلا در اختیار محاکم نظامیبودند که یک دادگاه دادگستری تهران اوایل آذر آن سال به اعتراضشان رسیدگی و اقدام محاکم نظامیدر باره آنان را خارج از صلاحیت اعلام داشت و حکم داد که پرونده برای تحقیق به دادسرای تهران ارسال شود. پس از ابلاغ حکم به دستگاه قضایی ارتش، بررسی و مذاکره برای رد و یا قبول آن آغاز شد. ۱۸روز پس از صدور این حکم در تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۲۹ در حالی که هنوز تصمیمیدرباره ارسال پرونده به دادسرای تهران گرفته نشده بود و بعید بود که با آن موافقت شود ده نفر از رهبران حزب، که از زمان غیرقانونی کردن حزب دستگیر شده بودند به کمک دو تن از افسران شهربانی عضو سازمان نظامی(قبادی و رفعت محمد زاده) با سازماندهی روزبه و عباسی موفق به فرار از زندان شدند. پنج تن از آنها (کیانوری، قاسمی، مرتضی یزدی، جودت، بقراطی) به سه نفری که از اعضای هیئت اجرائیه باقی مانده بودند (دکتر بهرامی، علی علوی، دکتر فروتن) ملحق میشوند.<ref>[https://oral-history.ir/?page=post&id=1285 تاریخ شفاهی ایران - 24 آذر 1329 فرار سران حزب توده از زندان قصر] </ref> | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۷۱: | ||
هرچه باشد از حوادث فرخی نومید نیست<ref>[https://ganjoor.net/yazdi/divan/ghazal/sh46 گنجور - فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - در زندان قصر]</ref> | هرچه باشد از حوادث فرخی نومید نیست<ref>[https://ganjoor.net/yazdi/divan/ghazal/sh46 گنجور - فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - در زندان قصر]</ref> | ||
== شکنجه در زندان قصر == | |||
بعد از آنکه پرویز ثابتی سرشکنجهگر زندانهای زمان شاه در ۱۴۰۲ در لسآنجلس خودش را علنی کرد و ادعا کرد که در زمان شاه شکنجهای وجود نداشته است اعتراضات زیادی از سوی شکنجهشدههای زمان شاه برخاست. | |||
در بعضی از بندها مأموران زندان از انجام فرایض دینی و خواندن نماز به صورت دسته جمعی و حتی فرادی جلوگیری میکردند. مثلاً در دورهای در زندان قصر دستور داده بودند، کسانی که چهل یا پنجاه سال به بالا دارند میتوانند نماز بخوانند، ولی بقیه حق نماز خواندن ندارند.<ref name=":7" /> | |||
== زندان قصر در جمهوری اسلامی == | |||
چهارشنبه، پنجم آذرماه ۱۳۵۹، بنا به دعوت شورای سرپرستی زندانها شماری از خبرنگاران از زندان قصر بازدید کردند. در گزارش آنها آمده است: پس از وارد شدن به این بند بوی نامطبوعی به مشام میرسید، این بند از نظر بهداشتی در وضع بسیار بدی بود. اکثر زندانیان به شدت ناراحت بودند.<ref name=":10">[https://www.entekhab.ir/fa/news/587067/%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%86%D8%AF%D9%90-%D9%85%D9%88%D8%B3%D9%88%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D9%84%D8%AE%D8%A7%D9%84%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%B5%D8%B1-%DA%86%D9%87-%D8%AE%D8%A8%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF انتخاب - در بندِ موسوم به خلخالی در زندان قصر چه خبر بود؟] </ref> | |||
=== دستگیری و شکنجه زندانیان === | |||
یکی دیگر از زندانیان که از ترس از گفتن نام خودداری میکرد گفت: «اکثر شکنجهها را ماشاءالله قصاب در این بند انجام میدهد. ماشاءالله قصاب با شیلنگ میزند.» | |||
یکی از زندانیان به نام ناجی میگفت: «برادر من معتاد بود لیکن وقتی به خانه ریختند مرا پیدا کردند. و وقتی ماموران کمیته گشتند یک کتاب جمعه از احمد شاملو پیدا کردند و بعد مرا به عنوان مجاهد آوردند اینجا و مدت یک هفته است که در بند ویژه مبارزه با مواد مخدر بلاتکلیف هستم. ماموران مرا به شدت هم کتک زدهاند.» | |||
یکی دیگر از رندانیان میگفت: «بدون اینکه دادگاه تشکیل بدهند در ظرف یک ساعت برای مثلا بیش از ۴۰ تن را محاکمه میکنند و همه را به زندانهای طویلالمدت هم محکوم میکنند! چرا اجازه نمیدهند لااقل زندانی از خود دفاع کند؟! مگر یک زندانی از حقوق اولیهاش این نیست که بتواند از خود دفاع کند؟!» | |||
یکی از زندانیان که به نظر بسیار پیر میرسید و به شدت میلرزید و پیدا بود که جای وی زندان نیست بلکه بیمارستان است گریه میکرد و میگفت: «من کشاورز هستم و بدبخت! مرا برای چه به اینجا آوردهاند؟!»<ref name=":10" /> | |||
خلخالی در پاسخ خبرنگاران گفت: ما تعزیر داریم که حکم شرعی است اما شکنجه نداریم!<ref name=":10" /> |
ویرایش