۱٬۱۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
امیرحسین چند روزي منتقل شد به بند ما. یکسره محجوبیت و علم بود. [https://x.com/hosseyn1988/status/1780009804435480920 حسین شنبه زاده]</blockquote> | امیرحسین چند روزي منتقل شد به بند ما. یکسره محجوبیت و علم بود. [https://x.com/hosseyn1988/status/1780009804435480920 حسین شنبه زاده]</blockquote> | ||
== واکنش معلم زندانی عزیز قاسمزاده به نامه دو نخبه == | |||
معلم زندانی عزیز قاسم زاده در پاسخ به نامه منتشر شده امیرحسین مرادی و علی یونسی نوشت: | |||
«در طریق عشقبازی امن و آسایش بلاست… | |||
هر گلی کاندر درون بویا بود | |||
آن گل از اسرار کل گویا بود | |||
بوی ایشان رغم اَنف منکِران | |||
گِرد عالم می رود پرده دران | |||
امیر حسین مرادی و علی یونسی ۲جوان نخبه المپیادی متولد اواخر دهه هفتاد هستند که ۲۲فروردین امسال چهارمین سال حبس و زندان خود را سپری کردند. جوانانی با مدال طلای علمی در حالی که سنشان هنوز به بیست سال نرسیده بود، بهناگهان با انفرادیهای بسیار طولانی و بازجوییهای پی در پی مواجه شدند. | |||
متن پر از دغدغههای انسانی و انتخابگری زندگی فضیلتمندانه این ۲جوان بهرغم کم سن و سالی درسی بزرگ و معلمانه است که باید صمیمانه و فروتنانه از این ۲سرفراز آموخت. اینک پس از مرارتهای بسیار و انفرادیهای طولانی و ۴سال زندان، نهتنها اثری از خلل و شکست در اراده و ایمان آنها پیدا نشده بلکه استوارتر و محکمتر روی مواضع خود ایستادهاند. | |||
امیر حسین مرادی و علی یونسی اکنون ائتلافی از نجابت توام با صلابت و استقامتند. میان کسانی که ناکام از آرزوهای بزرگ به حق یا ناحق، جامعه و مدیریت و سیاست حکومت را مسئول سرنوشت غمبار خود میدانند و ای بسا جز نقزدنی در پستوی خانه، صدایی از آنها شنیده نمیشود، بسیار فرق است با امیر حسین مرادی و علی یونسی که آگاهانه دست به انتخابی از میان محرومیت و ریاضت در راه آرمان متعالی و انسانی و یا نجات زندگی شخصی زدهاند. | |||
نهتنها بسیاری از هم سنوسالهای این دو در این سن انواع خیالها در حوصله بحر میپزند و رسیدن به تک تک تعلقات و آرزوهایشان را شماره میکنند که اکثر استادان آنها نیز اغلب میخواهند آکادمیسینی صرف باقی بمانند و نه روشنفکری دردمند و حقیقت خواه. | |||
از همین رو جز توزیع مفاهیم درسی، هیچ رسالتی و شأنیتی برای خویش قائل نیستند. اما امیر حسین مرادی و علی یونسی که هنوز مرز میان دبیرستان و دانشگاه را تازه میپیمودند، کوله باری سنگین و سهمگین از رنجوشکنج را بر شانههای نحیف خود هموار کردند و نه چون خستهای از طلب و بیقوت که رستهای از چنگ تعلقات و هوسها و آرزوهای جوانی، دلیریها و دلبریها کردند و بر آنها مرارتی سخت و شرارتی تلخ چنان بارید که از نهفتنش دیگ سینه میجوشد. | |||
آنان از صورت گذشتهاند و از گلخن جستهاند و جنت معنا، گزیدهاند. نقد خویش را دیدهاند که مردانه فسونها و فسانهها را رها کردهاند و خود فسانهای جاودان شدهاند: | |||
گر زصورت بگذرید ای دوستان | |||
جنتست و گلسِتان در گلستان | |||
دزد و قلابست خصم نور کس بس | |||
زین دو ای فریادرس، فریاد رس | |||
هرکش افسانه بخواند افسانه است | |||
وآنکه دیدش نقد خود، مردانه است | |||
برای این ۲جوان دردمند که عافیت طلبی اختیار نکردند و از تیر طعنه و آه گوشه نشینان عافیت طلب حذر نکردند، حافظانه دعا میکنم: | |||
یارب تو آن جوان دلاور نگاه دار | |||
کز تیر آه گوشه نشینان حذر نکرد | |||
عزیز قاسمزاده | |||
سهشنبه ۲٨ /۱ /۱۴۰٣ | |||
زندان لاکان رشت – بند میثاق | |||
متن کامل نامه عزیز قاسمزاده<ref>[https://iranfreedom.net/cryofarrestees/%d9%81%d8%b1%d9%88%d8%aa%d9%86-%d9%88-%d8%ae%d8%a7%da%a9%db%8c-%d9%85%d8%ab%d9%84-%d8%b9%d8%b2%db%8c%d8%b2-%d9%82%d8%a7%d8%b3%d9%85-%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d9%82%d8%a7%d8%a8%d9%84/?fbclid=IwZXh0bgNhZW0CMTAAAR2zYkaK3Hx54Mr_cTlxoe_LfZv1FitUJsop-GkWLvDB8egRN5U5EGsejWE_aem_Ad9yCFoEpeOxfG30oEGcjg6ytDcxoTDKu-gAbDn402r4BthDVuMhn-kQ48YIgywOrW4pKtRf1_ZOr0V5yDVaBlVv فروتن و خاکی مثل عزیز قاسم زاده در مقابل دانشجویان نخبه زندانی]</ref> |
ویرایش