۶٬۵۵۷
ویرایش
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
=== نخستین فعالیت سیاسی === | === نخستین فعالیت سیاسی === | ||
[[پرونده:الله | [[پرونده:الله قلیخان؛3.jpg|جایگزین=الله قلی خان جهانگیری|بندانگشتی|220x220پیکسل|الله قلی خان جهانگیری]] | ||
نخستین اقدام سیاسی الله قلی خان در برگزاری مراسم بزرگداشت '''[[دکتر محمد مصدق]]''' در شهرضا در سال ۱۳۴۵، و سپس در تابستان ۱۳۴۶، بود که الله قلی خان طی یک سخرانی در یک گردهمایی محلی به افشای نقش محمدرضا شاه و سیستم سرمایهداری وابسته در تحمیل زندگی دردآور به زحمتکشان منطقه و شهر و روستاها و مسئولیت رژیم شاه در گسترش فقر پرداخت. | نخستین اقدام سیاسی الله قلی خان در برگزاری مراسم بزرگداشت '''[[دکتر محمد مصدق]]''' در شهرضا در سال ۱۳۴۵، و سپس در تابستان ۱۳۴۶، بود که الله قلی خان طی یک سخرانی در یک گردهمایی محلی به افشای نقش محمدرضا شاه و سیستم سرمایهداری وابسته در تحمیل زندگی دردآور به زحمتکشان منطقه و شهر و روستاها و مسئولیت رژیم شاه در گسترش فقر پرداخت. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
== بنیانگذاری جنبش دهقانی == | == بنیانگذاری جنبش دهقانی == | ||
[[پرونده:اللهقلی خان جهانگیری | [[پرونده:الله قلیخان؛2.jpeg|جایگزین=اللهقلی خان جهانگیری و جمعی از یارانش|بندانگشتی|254x254پیکسل|اللهقلی خان جهانگیری و جمعی از یارانش]] | ||
الله قلی خان جهانگیری در جنبش دهقانی اوایل سالهای دههی ۱۳۵۰، بنیانگذاری و رهبری هستههای مسلح قیام علیه رژیم شاه در بین ایلات قشقایی را به عهده داشت؛ و تحت تأثیر افکار چریکی رایج در آن سالها، طرح گستردهای برای قیام مسلحانه ریخت. اما این طرح با امکانات وسیعی که ساواک داشت، منجر به شکست و دستگیری گستردهی مبارزان محلی شد. با محاصره کوهای آلمالوخ وردشت، چند تن از دوستان الله قلی خان توسط پلیس دستگیر شدند؛ و الله قلی خان و دوستان دیگرش با حمایت وسیع زحمتکشان منطقه حلقه محاصره را شکستند و در کوههای بختیاری و اصفهان مخفی ماندند.<ref name=":1" /> | الله قلی خان جهانگیری در جنبش دهقانی اوایل سالهای دههی ۱۳۵۰، بنیانگذاری و رهبری هستههای مسلح قیام علیه رژیم شاه در بین ایلات قشقایی را به عهده داشت؛ و تحت تأثیر افکار چریکی رایج در آن سالها، طرح گستردهای برای قیام مسلحانه ریخت. اما این طرح با امکانات وسیعی که ساواک داشت، منجر به شکست و دستگیری گستردهی مبارزان محلی شد. با محاصره کوهای آلمالوخ وردشت، چند تن از دوستان الله قلی خان توسط پلیس دستگیر شدند؛ و الله قلی خان و دوستان دیگرش با حمایت وسیع زحمتکشان منطقه حلقه محاصره را شکستند و در کوههای بختیاری و اصفهان مخفی ماندند.<ref name=":1" /> | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
=== دوستی با [[مسعود رجوی]] === | === دوستی با [[مسعود رجوی]] === | ||
[[پرونده:جعفر جهانگیری | [[پرونده:جعفر جهانگیری؛1.jpg|جایگزین=جعفر جهانگیری|بندانگشتی|289x289پیکسل|جعفر جهانگیری]] | ||
الله قلیخان جهانگیری ارادت ویژهای نسبت به مسعود رجوی و مجاهدین خلق داشت. او در این باره میگفت: <blockquote>«تنها کسی که به مردم پشت نکرد و دروغ نگفت، [[مسعود رجوی]] بود… از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به بعد مجاهدین مشت خالی خیلیها را باز کردند؛ و نشان دادند که بسیاری از مدعیان مبارزه و چپنماهایی که کباده قیام و شورش و… را میکشیدند در واقع اهل تجارت هستند و دکان باز کردهاند؛ و با شرایط سخت دکانهایشان را بستند. آنها اهل مبارزه نیستند، فقط مجاهدین هستند که به یمن وجود مسعود رجوی مقاومت میکنند؛ و مطمئن هستم این راه را تا به آخر ادامه میدهند.»<ref name=":3" /> </blockquote> | الله قلیخان جهانگیری ارادت ویژهای نسبت به مسعود رجوی و مجاهدین خلق داشت. او در این باره میگفت: <blockquote>«تنها کسی که به مردم پشت نکرد و دروغ نگفت، [[مسعود رجوی]] بود… از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، به بعد مجاهدین مشت خالی خیلیها را باز کردند؛ و نشان دادند که بسیاری از مدعیان مبارزه و چپنماهایی که کباده قیام و شورش و… را میکشیدند در واقع اهل تجارت هستند و دکان باز کردهاند؛ و با شرایط سخت دکانهایشان را بستند. آنها اهل مبارزه نیستند، فقط مجاهدین هستند که به یمن وجود مسعود رجوی مقاومت میکنند؛ و مطمئن هستم این راه را تا به آخر ادامه میدهند.»<ref name=":3" /> </blockquote> | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۸: | ||
=== توجه به نقش زنان === | === توجه به نقش زنان === | ||
[[پرونده:الله | [[پرونده:الله قلیخان؛4.jpg|جایگزین=الله قلی خان در میان عشایر منطقه|بندانگشتی|225x225پیکسل|الله قلی خان در میان عشایر منطقه]] | ||
یکی از ویژگیهای الله قلی خان جهانگیری و همرزمانش، تأکید بر ضرورت اتحاد و پیوند مبارزهی روشنفکران و دانشجویان با کارگران و دهقانان و دیگر قشرها زحمتکش بود، آنان معتقد بودند که بدون این پیوند مبارزه علیه ستمگران و ظالمان به نتیجه نمیرسد. الله قلی خان همچنین به نقش فعال زنان در امر مبارزه بها و اهمیت میداد.<ref name=":2" /> | یکی از ویژگیهای الله قلی خان جهانگیری و همرزمانش، تأکید بر ضرورت اتحاد و پیوند مبارزهی روشنفکران و دانشجویان با کارگران و دهقانان و دیگر قشرها زحمتکش بود، آنان معتقد بودند که بدون این پیوند مبارزه علیه ستمگران و ظالمان به نتیجه نمیرسد. الله قلی خان همچنین به نقش فعال زنان در امر مبارزه بها و اهمیت میداد.<ref name=":2" /> | ||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۱: | ||
نیروهای ضربت زندان اوین به سرپرستی '''[[اسدالله لاجوردی]]'''، گروههای ضربت اصفهان، شیراز، شهرضا، گروه ویژه عشایر و نیروهای پادگان غدیر و هوانیروز اصفهان، کوه حاجیلو (شاهکوه) در نزدیکی شهر اصفهان که محل استقرار گروه الله قلی خان بود، به محاصره درآوردند؛ و از زمین و هوا با انواع سلاحها و تمامی امکانات از هیلکوپتر تا بمب و راکت، محل استقرار گروه الله قلی خان را زیر آتش گرفتند. الله قلی خان (با خوردن سیانور)، ایاز رضایی، قدرالله رضایی، رضی طاهری، قربان گرگی، غلامعلی ذیلاپور و… همانروز ۲۵ بهمنماه در کوه حاجیلو پس از یک نبرد ۲۰ ساعته جان باختند و به زندگی مبارزات خود پایان دادند. سردار رضایی و فریدون جوانی، جزو دستگیرشدگان بودند که هر دو آنها نیز در اواخر تابستان ۱۳۶۴، در زندان اوین تیرباران شدند.<ref name=":2" /> | نیروهای ضربت زندان اوین به سرپرستی '''[[اسدالله لاجوردی]]'''، گروههای ضربت اصفهان، شیراز، شهرضا، گروه ویژه عشایر و نیروهای پادگان غدیر و هوانیروز اصفهان، کوه حاجیلو (شاهکوه) در نزدیکی شهر اصفهان که محل استقرار گروه الله قلی خان بود، به محاصره درآوردند؛ و از زمین و هوا با انواع سلاحها و تمامی امکانات از هیلکوپتر تا بمب و راکت، محل استقرار گروه الله قلی خان را زیر آتش گرفتند. الله قلی خان (با خوردن سیانور)، ایاز رضایی، قدرالله رضایی، رضی طاهری، قربان گرگی، غلامعلی ذیلاپور و… همانروز ۲۵ بهمنماه در کوه حاجیلو پس از یک نبرد ۲۰ ساعته جان باختند و به زندگی مبارزات خود پایان دادند. سردار رضایی و فریدون جوانی، جزو دستگیرشدگان بودند که هر دو آنها نیز در اواخر تابستان ۱۳۶۴، در زندان اوین تیرباران شدند.<ref name=":2" /> | ||
از فردای جان باختن الله قلی خان، آوازهی دلاوریهایش تا روستاهای دوردست و تا شهرهای برازجان، بوشهر و نقاط دیگر، دهن به دهن نقل و الگویی برای جوانان میهن شد.<ref name=":1" />[[پرونده:محمد جهانگیری | از فردای جان باختن الله قلی خان، آوازهی دلاوریهایش تا روستاهای دوردست و تا شهرهای برازجان، بوشهر و نقاط دیگر، دهن به دهن نقل و الگویی برای جوانان میهن شد.<ref name=":1" /> | ||
[[پرونده:محمد جهانگیری؛1.jpg|جایگزین=محمد جهانگیری|بندانگشتی|550x550پیکسل|محمد جهانگیری]] | |||
یکی ازاعضا مجاهدین خلق که مدتی در کنار الله قلی خان و در چندین نبرد همراهش بوده، ماجرای آشناییاش با او و نبرد الله قلی خان را تا شهادت اینطور تعریف میکند: | |||
<blockquote>«در فروردین ۱۳۶۱، همراه ۱۰ مجاهد دیگر از جمله مجاهدان شهید جواد ایزدی، پرویز توحیدی، غلامرضا جانملکی، کرامتالله سیوندانی، جواد فرصت، عبدالحمید مختاری، سعید مختاری و مجید نیکنام موفق شدیم از زندان کازرون فرار کنیم. قبل از اقدام به فرار از زندان، توانسته بودیم با رزمندگان عشایر مستقر در کوههای فارس و اصفهان ارتباط برقرار کنیم. برای روزهای اول و دوم فروردین قرار گذاشته بودیم. ما طبق طرح توانستیم از زندان خارج شویم و با کمک تعدادی از هواداران سازمان مجاهدین در بیرون زندان، به منطقه کوهستانی بین کازرون و نورآباد ممسنی برویم. بعد از آشنایی اولیه، الله قلی خان جهانگیری گفت: بچهها باید اینجا را هرچه سریعتر ترک کنیم و به محل مناسبتری برویم. میدانم که همه شما از زندان فرار کردهاید و حتماً رژیم از دیروز بهشدت همهجا را بهدنبال شما زیر و رو کرده و الآن هم سخت بهدنبال شماست، پس بجنبید…</blockquote><blockquote>صمیمت و صراحت الله قلی خان در همان چند برخورد اول به دل همهمان نشست. در اردیبهشت ۱۳۶۲، از کوههای آباده به سمت کوههای کازرون و نورآباد ممسنی در حرکت بودیم. باید یک مسیر بسیار طولانی را طی میکردیم. وضعیت آذوقه و تدارکاتمان هم خوب نبود. ۱۰ روز بود که غذایی نداشتیم و تنها غذایمان برگ درختان کوهی و علفهای وحشی بود. باید به هر ترتیب خودمان را برای اجرای یک قرار به کوههای نورآباد ممسنی میرساندیم. در اواسط خرداد ۱۳۶۲، توانستیم طبق طرح، خودمان را به محل اجرای قرار برسانیم. الله قلی خان بههمراه ۶ نفر دیگر از بچهها به محل اجرای قرار رفتند و بقیه در محل دیگری به استراحت پرداختیم. حوالی ساعت ۲ نیمهشب بود که نگهبان همه را بیدار کرد و اعلام آمادهباش کرد و گفت: الله قلیخان درگیر شده است، دقایقی بعد دو نفر از بچههایی که همراه با الله قلی خان رفته بودند نفس زنان آمدند و گفتند که در محل قرار درگیر شدهاند و الله قلیخان زخمی شده و برای انتقال او نیاز به کمک دارند. یک تیم ۴ نفره به کمکشان رفت. با آنکه گلوله به سینهاش اصابت کرده و از پشتش خارج شده بود، اما او بخش مهمی از مسیر را با پای خودش پیموده بود. محل قرار برای دشمن لو رفته بود و پاسداران بهصورت گلهیی آنجا را محاصره کرده بودند. اما در همان آغاز درگیری بهمحض روبهرو شدن با آتش بچهها، زمینگیر شده و جرأت نکرده بودند حتی در حد چند قدم هم که شده آنها را دنبال کنند. در هر حال الله قلی خان به چنگ پاسداران نیفتاد و بهرغم جراحت سختی که داشت، بهخاطر روحیه و جسارت و آمادگی خودش، با آنکه منطقه کاملاً آلوده بود، توانستیم او را از منطقه خارج کنیم. حوالی ساعت ۸ صبح، هنوز در حال راهپیمایی و دور شدن از منطقه درگیری بودیم که، نگهبان فریاد زد: هلیکوپتر! همه به سرعت در محلهای مناسب شکاف کوه و زیر درختان مخفی شدیم و آنقدر بیحرکت ماندیم تا هلیکوپترها بعد از گشت زدنهای متوالی، تصور کردند که ما در آن منطقه نیستیم و از آن جا دور شدند. وضعیت الله قلی خان چندان رضایتبخش نبود و زخم او نیاز به جراحی و مداوای اساسی داشت. چون دیگر نمیتوانست تحرک داشته باشد و زخم گلوله بهشدت آزارش میداد. او را به خانه یکی از هواداران در گچساران منتقل کردیم و با کمک پزشکان هوادار مجاهدین بعد از یک عمل جراحی در شرایط بسیار سخت، دوباره بهبود یافت و به کوه بازگشت.»<ref name=":3" /> </blockquote> | <blockquote>«در فروردین ۱۳۶۱، همراه ۱۰ مجاهد دیگر از جمله مجاهدان شهید جواد ایزدی، پرویز توحیدی، غلامرضا جانملکی، کرامتالله سیوندانی، جواد فرصت، عبدالحمید مختاری، سعید مختاری و مجید نیکنام موفق شدیم از زندان کازرون فرار کنیم. قبل از اقدام به فرار از زندان، توانسته بودیم با رزمندگان عشایر مستقر در کوههای فارس و اصفهان ارتباط برقرار کنیم. برای روزهای اول و دوم فروردین قرار گذاشته بودیم. ما طبق طرح توانستیم از زندان خارج شویم و با کمک تعدادی از هواداران سازمان مجاهدین در بیرون زندان، به منطقه کوهستانی بین کازرون و نورآباد ممسنی برویم. بعد از آشنایی اولیه، الله قلی خان جهانگیری گفت: بچهها باید اینجا را هرچه سریعتر ترک کنیم و به محل مناسبتری برویم. میدانم که همه شما از زندان فرار کردهاید و حتماً رژیم از دیروز بهشدت همهجا را بهدنبال شما زیر و رو کرده و الآن هم سخت بهدنبال شماست، پس بجنبید…</blockquote><blockquote>صمیمت و صراحت الله قلی خان در همان چند برخورد اول به دل همهمان نشست. در اردیبهشت ۱۳۶۲، از کوههای آباده به سمت کوههای کازرون و نورآباد ممسنی در حرکت بودیم. باید یک مسیر بسیار طولانی را طی میکردیم. وضعیت آذوقه و تدارکاتمان هم خوب نبود. ۱۰ روز بود که غذایی نداشتیم و تنها غذایمان برگ درختان کوهی و علفهای وحشی بود. باید به هر ترتیب خودمان را برای اجرای یک قرار به کوههای نورآباد ممسنی میرساندیم. در اواسط خرداد ۱۳۶۲، توانستیم طبق طرح، خودمان را به محل اجرای قرار برسانیم. الله قلی خان بههمراه ۶ نفر دیگر از بچهها به محل اجرای قرار رفتند و بقیه در محل دیگری به استراحت پرداختیم. حوالی ساعت ۲ نیمهشب بود که نگهبان همه را بیدار کرد و اعلام آمادهباش کرد و گفت: الله قلیخان درگیر شده است، دقایقی بعد دو نفر از بچههایی که همراه با الله قلی خان رفته بودند نفس زنان آمدند و گفتند که در محل قرار درگیر شدهاند و الله قلیخان زخمی شده و برای انتقال او نیاز به کمک دارند. یک تیم ۴ نفره به کمکشان رفت. با آنکه گلوله به سینهاش اصابت کرده و از پشتش خارج شده بود، اما او بخش مهمی از مسیر را با پای خودش پیموده بود. محل قرار برای دشمن لو رفته بود و پاسداران بهصورت گلهیی آنجا را محاصره کرده بودند. اما در همان آغاز درگیری بهمحض روبهرو شدن با آتش بچهها، زمینگیر شده و جرأت نکرده بودند حتی در حد چند قدم هم که شده آنها را دنبال کنند. در هر حال الله قلی خان به چنگ پاسداران نیفتاد و بهرغم جراحت سختی که داشت، بهخاطر روحیه و جسارت و آمادگی خودش، با آنکه منطقه کاملاً آلوده بود، توانستیم او را از منطقه خارج کنیم. حوالی ساعت ۸ صبح، هنوز در حال راهپیمایی و دور شدن از منطقه درگیری بودیم که، نگهبان فریاد زد: هلیکوپتر! همه به سرعت در محلهای مناسب شکاف کوه و زیر درختان مخفی شدیم و آنقدر بیحرکت ماندیم تا هلیکوپترها بعد از گشت زدنهای متوالی، تصور کردند که ما در آن منطقه نیستیم و از آن جا دور شدند. وضعیت الله قلی خان چندان رضایتبخش نبود و زخم او نیاز به جراحی و مداوای اساسی داشت. چون دیگر نمیتوانست تحرک داشته باشد و زخم گلوله بهشدت آزارش میداد. او را به خانه یکی از هواداران در گچساران منتقل کردیم و با کمک پزشکان هوادار مجاهدین بعد از یک عمل جراحی در شرایط بسیار سخت، دوباره بهبود یافت و به کوه بازگشت.»<ref name=":3" /> </blockquote> | ||
=== پیکر مصلوب === | === پیکر مصلوب === | ||
[[پرونده:الله | [[پرونده:الله قلیخان؛1.jpeg|جایگزین=پیکر مصلوب الله قلی خان جهانگیری|بندانگشتی|219x219پیکسل|پیکر مصلوب الله قلی خان جهانگیری]] | ||
از روز بعد از کشته شدن الله قلی خان جهانگیری، پیکر بیجان او را در چند زندان به نمایش گذاشتند. اما به این کار کفایت نکردند. مآموران حکومتی برای تضعیف روحیه و زهر چشم گرفتن از مردم محروم منطقه و جهت قدرتنمایی، پیکر او را هرروز در شهرها و روستاهای منطقهی عشایرنشین استانهای اصفهان، فارس و کهگلویه و بویراحمد، به صلیب کشیده و اهالی را برای مشاهدهی او به صف میکردند. حاضر نشدن در کنار پیکر به صلیب کشیده شدهی الله قلی خان از سوی مأموران جرم محسوب شده و موجب دستگیری و اذیت و آزار مردم میشد. پس از مدتی سر انجام آدرس محل دفن الله قلی خان که واقع در دارالرحمه شهر شیراز، قسمت اعدامیها است، به خانواده وی داده شد.<ref name=":4" /> | از روز بعد از کشته شدن الله قلی خان جهانگیری، پیکر بیجان او را در چند زندان به نمایش گذاشتند. اما به این کار کفایت نکردند. مآموران حکومتی برای تضعیف روحیه و زهر چشم گرفتن از مردم محروم منطقه و جهت قدرتنمایی، پیکر او را هرروز در شهرها و روستاهای منطقهی عشایرنشین استانهای اصفهان، فارس و کهگلویه و بویراحمد، به صلیب کشیده و اهالی را برای مشاهدهی او به صف میکردند. حاضر نشدن در کنار پیکر به صلیب کشیده شدهی الله قلی خان از سوی مأموران جرم محسوب شده و موجب دستگیری و اذیت و آزار مردم میشد. پس از مدتی سر انجام آدرس محل دفن الله قلی خان که واقع در دارالرحمه شهر شیراز، قسمت اعدامیها است، به خانواده وی داده شد.<ref name=":4" /> | ||
ویرایش