۱٬۱۸۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== راهروی مرگ در زندان اوین == | == راهروی مرگ در زندان اوین == | ||
راهروی مرگ در زندان اوین از ورودی مجموعه ساختمانی معروف به ۳۲۵ که بندهای اصلی زندان و بند ۲۰۹ در آن بوده است شروع شده و به ورودی بند ۲۰۹ که اتاق هیئت مرگ در آن قسمت قرار داشت ختم میشده است. | راهروی مرگ در زندان اوین از ورودی مجموعه ساختمانی معروف به ۳۲۵ که بندهای اصلی زندان و بند ۲۰۹ در آن بوده است شروع شده و به ورودی بند ۲۰۹ که اتاق هیئت مرگ در آن قسمت قرار داشت ختم میشده است. | ||
مسعود ابویی از شاهدین قتلعام در زندان اوین: | |||
در روز جمعه ۷ مرداد من و تعداد زیادی از زندانیان را که از بندهای مختلف به بند انفرادی آسایشگاه آورده بودند به راهروی مرگ که همان راهروی ورودی بندهای ۳۲۵ باشد بردند. در آنجا شاهد جمع زیادی از زندانیان بودم که در راهرو به نوبت ایستاده بودند تا به نزد هیئت مرگ برده شوند. چند ساعت در آنجا ایستاده بودیم و متوجه شدیم که صف به کندی پیش میرود. بعدا فهمیدیم که تعداد سوالهای هیئت مرگ از زندانیان برای تشخیص سر موضع بودن زیاد است که در روزهای بعدی از آن کاسته شد. در آن روز آخوند مرتضوی که رئیس زندان اوین بود و از قبل نسبت به من در زندان گوهردشت شناسایی داشت سراغم آمد و از موضع من نسبت به بیان اتهام پرس و جو کرد. وقتی من گفتم حاجآقا خودت بهتر میدونی، از پاسخم خوشش نیامد و با تهدید گفت بزودی خواهی فهمید. | |||
رضا شمیرانی از شاهدین قتلعام زندان اوین: | |||
... آنجا من بیش از ۲۰۰ نفر زنان سیاسی، زنان مجاهد را دیدم...در آن ساختمان من از زیر چشمبند تعداد زیادی زنان و مردان مجاهد را دیدم که نشسته بودم. من را به صفی بردند که حدود ۱۰تا۱۲ نفر با هم بودیم. آنجا حسین مرتضوی رئیس وقت زندان اوین را دیدم، یک پیرهن سفید آخوندی و شلوار پاسداری و یک نعلین هم پایش بود. خیلی خوشحال بود، روی در ورودی ساختمان با دستش رِنگ میزد و برای خودش شادی میکرد…. طرف مسعود ابویی آمد چون مسعود را از زندان گوهردشت میشناخت و گفت اتهامت چیست؟ گفت حاج آقا شما میدانید، با همان خوشحالی که داشت گفت باشد معلوم میشود. حدود یک ساعتی که در صف بودیم به ما نوبت نرسید و من و مسعود را دوباره به ساختمان آسایشگاه بازگرداندند. حدود نیم ساعت بعد دوباره من را صدا کردند و به ساختمان ۲۰۹ بردند، آنجا از سلولهای انفرادی تشکیل شده که یکی از مخوفترین بخشهای اوین است به خاطر شکنجههایی که در آن قسمت انجام شده. من وقتی وارد راهروی ۲۰۹ شدم دیدم حسن ظریف ناظریان که الان در کمپ اشرف در آلبانی است او را دیدم، وقتی نشسته بودم یک در باز شد و تعداد زیادی از بچهها با چشمبند از آنجا بیرون آمدند، همه آنها را میشناختم، رامین نریمانی، افشین معماران کاشانی، محمدرضا رحیمی، عباس ملاحسینی، محمد ضمیری و خیلیهای دیگر که همه اینها اعدام شدند، یک ساعت که آنجا بودم مجددا من را به سلول انفرادی برگرداندند، ولی سلول دیگری بود. فردایش ۸ مرداد من را از سلول انفرادی به ساختمان دادستانی بردند، در مینی بوس با جابر حبیبی و جعفر سمسارزاده انتهای مینیبوس نشسته بودیم و ما بقی همه زنان زندانی بودند. این بار من را بردند و دوباره پیش هیات مرگ در ساختمان دادستانی رفتیم. جماعت خیلی گستردهای خصوصا زنان زندانی را من آنجا (در راهروی مرگ) دیدم...(بعد از رفتن به نزد هیئت مرگ و بیرون آمدن) من یک نیم ساعتی آنجا (در راهروی مرگ) بودم، پاسدار دیگری آمد و گفت آنهایی که گوهردشتی هستند بلند بشوند، منظور کسانی بود که پیش هیات رفته بودند، زمان اعدامها کلمه گوهردشت کلمهای رمزی بین پاسدارها بود که بدانند چه کسی باید اعدام شود چه کسی نه… من از این فرصت استفاده کردم دستم را بلند کردم با چند نفر دیگر از زنان و مردها ما را به آسایشگاه بردند | |||
۱۸ مرداد دوباره من را پیش هیات مرگ بردند، دیگر ساختمان دادستانی نبود، انگار ساختمان ۲۰۹ بود، در آن راهروی مرگ منتظر بودیم تا دوباره نزد هیات مرگ برویم، طرفهای ظهر موقع نهار بود و هیات مرگ داشتند اتاق را ترک میکردند، نیری به پاسدارها گفت این بنده خداها خسته شدند اینجا آنها را به داخل برگردانید تا غذا بخورند و دستشویی بروند، آن روز هم نوبت من نشد. شب همان روز وقتی به آسایشگاه برگشتم، در راهرو چیزی خدود ۳۰۰ یا ۴۰۰ افراد با یونیفرم نظامی کف راهرو نشسته بودند، منظورم پیرهنهای آبی یک دست بود که برای من تلقی یونیفرم نظامی بود، شنیدم پاسدار حسن مسئول آسایشگاه پای تلفن میگفت حاج آقا اینجا پر شده جا نداریم. من داخل سلولم رفتم و یکی دو ساعت من را بیرون فراخواندند و به راهرو بردند، آنجا مهرداد کاووسی را دیدم، یزدان افشارپور و تعدادی از بچهها که ایران هستند و نمیتوانم اسم آنها را بگوییم<ref>رادیو زمانه پنجاهمین جلسه دادگاه حمید [https://www.radiozamaneh.com/696233/ نوری]</ref> | |||
== راهروی مرگ در زندان گوهردشت == | == راهروی مرگ در زندان گوهردشت == |
ویرایش