۲٬۳۹۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷۲: | خط ۷۲: | ||
او در ادامه پس از فرار رضا رضایی در ارتباط با شاخهی دیگری از مجاهدین با محمد رضا سعادتی، حمید جلال زاده، مهدی براعی و محمدرضا ضابطی بصورت مخفی به فعالیت می پرداخت. مهدی رضایی نهایتا در روز شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۱، پس از اینکه قراری را در ساعت ۵ بعد از ظهر در میدان ژاله (شهدا) اجرا کرد، برای اجرای قراری دیگر از خیابان خورشید به طرف دروازه شمیران حرکت نمود. در اواسط همین خیابان یکی از اکیپهای کمیتهٔ مشترک به سرپرستی ستوان شهربانی «جاویدمند» به وی مشکوک شد. مهدی که وضع را عادی نیافت، درصدد فرار برآمد؛ لیکن مأموران او را تعقیب کردند و او هم به طرف آنان تیراندازی کرد. گلولههای وی به «ستوان جاویدمند» اصابت کرد ولی مهدی توسط بقیه مأموران دستگیر شد.<ref name=":5" /> پس از دستگیری مورد شکنجههای بسیار شدید ماموران ساواک قرار گرفت اما هیچ اطلاعاتی نداد. وی در روزهای اول حتی از گفتن نام خود خودداری میکرد. | او در ادامه پس از فرار رضا رضایی در ارتباط با شاخهی دیگری از مجاهدین با محمد رضا سعادتی، حمید جلال زاده، مهدی براعی و محمدرضا ضابطی بصورت مخفی به فعالیت می پرداخت. مهدی رضایی نهایتا در روز شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۱، پس از اینکه قراری را در ساعت ۵ بعد از ظهر در میدان ژاله (شهدا) اجرا کرد، برای اجرای قراری دیگر از خیابان خورشید به طرف دروازه شمیران حرکت نمود. در اواسط همین خیابان یکی از اکیپهای کمیتهٔ مشترک به سرپرستی ستوان شهربانی «جاویدمند» به وی مشکوک شد. مهدی که وضع را عادی نیافت، درصدد فرار برآمد؛ لیکن مأموران او را تعقیب کردند و او هم به طرف آنان تیراندازی کرد. گلولههای وی به «ستوان جاویدمند» اصابت کرد ولی مهدی توسط بقیه مأموران دستگیر شد.<ref name=":5" /> پس از دستگیری مورد شکنجههای بسیار شدید ماموران ساواک قرار گرفت اما هیچ اطلاعاتی نداد. وی در روزهای اول حتی از گفتن نام خود خودداری میکرد. | ||
یکی از بازجویان مهدی رضایی فردی به نام خدایاری بود. | یکی از بازجویان مهدی رضایی فردی به نام خدایاری بود.[[پرونده:02مهدی رضایی.JPG|جایگزین=مهدی رضایی بههمراه حاج خلیل رضایی(پدر) و عزیز رضایی(مادر) در دادگاه|بندانگشتی|329x329px|مهدی رضایی بههمراه [[حاج خلیل رضایی]](پدر) و عزیز رضایی(مادر) در دادگاه]] | ||
=== ملاقات مهدی رضایی با [[محمد حنیفنژاد]] === | === ملاقات مهدی رضایی با [[محمد حنیفنژاد]] === | ||
بازجویان ساواک که پس از شکنجههای بسیار نتوانسته بودند هیچ اطلاعاتی از مهدی رضایی بگیرند، محمد حنیفنژاد، بنیانگذار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] را برای شناسایی او آوردند. محمد حنیف نژاد از هویت او اظهار بی اطلاعی کرد اما مهدی رضایی به محض دیدن محمد حنیف نژاد وی را در آغوش گرفت. | بازجویان ساواک که پس از شکنجههای بسیار نتوانسته بودند هیچ اطلاعاتی از مهدی رضایی بگیرند، محمد حنیفنژاد، بنیانگذار [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] را برای شناسایی او آوردند. محمد حنیف نژاد از هویت او اظهار بی اطلاعی کرد اما مهدی رضایی به محض دیدن محمد حنیف نژاد وی را در آغوش گرفت. | ||
خط ۷۹: | خط ۷۸: | ||
بازجویان ساواک محمد حنیف نژاد را پس از آن به سلولی در کنار محل بازجویی مهدی رضایی منتقل کردند. در همین سلول بود که محمد حنیف نژآد در تماسی با بوسیله مورس متوجه حضور برخی از مجاهدین دستگیر شده از جمله مسعود رجوی در آنسوی دیوار میشود.آخرین دیالوگ محمد حنیف نژاد با مسعود رجوی در همین زمان رخ میدهد. | بازجویان ساواک محمد حنیف نژاد را پس از آن به سلولی در کنار محل بازجویی مهدی رضایی منتقل کردند. در همین سلول بود که محمد حنیف نژآد در تماسی با بوسیله مورس متوجه حضور برخی از مجاهدین دستگیر شده از جمله مسعود رجوی در آنسوی دیوار میشود.آخرین دیالوگ محمد حنیف نژاد با مسعود رجوی در همین زمان رخ میدهد. | ||
محمد حنیف نژاد با مورس به مسعود رجوی چنین میگوید:<blockquote>«من محمد حنیف هستم. دست و پایم بسته است، آوردهاند بالای سر مهدی رضایی، ولی گفتم که او را نمیشناسم...»</blockquote>هنگامی که مسعود رجوی به وی میگویدآیا پیامی برای ما نداری محمد حنیف نژاد پاسخ میدهد:<blockquote>«یادتان باشد که ما هر چه داریم، از ایدئولوژیمان داریم، مبادا به آموزشهای ایدئولوژیک کم بها بدهید!. در تکتک این اتفاقاتی که برای ما افتاده، درسها و تجارب بسیار بزرگی هست، بایستی هر چه زودتر آنها را جمع ببندیم و در کار آیندهمان از آنها استفاده بکنیم». </blockquote> | محمد حنیف نژاد با مورس به مسعود رجوی چنین میگوید:<blockquote>«من محمد حنیف هستم. دست و پایم بسته است، آوردهاند بالای سر مهدی رضایی، ولی گفتم که او را نمیشناسم...»</blockquote>هنگامی که مسعود رجوی به وی میگویدآیا پیامی برای ما نداری محمد حنیف نژاد پاسخ میدهد:<blockquote>«یادتان باشد که ما هر چه داریم، از ایدئولوژیمان داریم، مبادا به آموزشهای ایدئولوژیک کم بها بدهید!. در تکتک این اتفاقاتی که برای ما افتاده، درسها و تجارب بسیار بزرگی هست، بایستی هر چه زودتر آنها را جمع ببندیم و در کار آیندهمان از آنها استفاده بکنیم». </blockquote>مسعود رجوی در پاسخ به محمد حنیف نژاد میگوید:<blockquote>«تو معلم بزرگ ما و نسل ما بودی، تاریخ ما هرگز کاری را که تو کردی و راهی که تو رفتی را فراموش نخواهد کرد. مطمئن باش ما راهت را ادامه میدهیم. من سعی میکنم شاگرد خوبی برای تو و راه تو باشم و با تو پیمان میبندم»<ref>[https://www.mojahedin.org/news/138675/%D8%B0%DA%A9%D8%B1%D8%B4-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%82%DB%8C-%D9%85%D8%B3%DA%A9%DB%8C%D9%86-%D9%86%D9%88%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%86 سخنان مسعود رجوی - وبسایت مجاهدین خلق ایران]</ref></blockquote> | ||
== محاکمه مهدی رضایی == | == محاکمه مهدی رضایی == | ||
ساواک پس از شکنجههای بسیار به مهدی رضایی اعلام میکند که در صورت ندامت و دفاع از انقلاب سفید شاه در یک دادگاه علنی او را آزاد خواهد کرد. مهدی رضایی نیز شرایط ساواک را پذیرفت و قرار بر این شد که در یک دادگاه علنی مهدی رضایی از کرده های خود اظهار پشیمانی کرده و از شاه دفاع کند. | ساواک پس از شکنجههای بسیار به مهدی رضایی اعلام میکند که در صورت ندامت و دفاع از انقلاب سفید شاه در یک دادگاه علنی او را آزاد خواهد کرد. مهدی رضایی نیز شرایط ساواک را پذیرفت و قرار بر این شد که در یک دادگاه علنی مهدی رضایی از کرده های خود اظهار پشیمانی کرده و از شاه دفاع کند. [[پرونده:مهدی رضایی03.JPG|جایگزین=مهدی رضایی بههمراه هاشم نیابتی وکیل مدافع|بندانگشتی|270x270پیکسل|مهدی رضایی بههمراه هاشم نیابتی وکیل مدافع]]دادگاه به خانواده رضایی اطلاع میدهد که پسر شما مهدی رضایی قصد دارد در یک دادگاه علنی از مواضع خود کوتاه بیاید و آنها می توانند برای دیدار وی حاضر شوند. هنگامی که حاج خلیل رضایی پدر مهدی رضایی برای دیدار وی به زندان میآید مهدی رضایی به او میگوید که من ساواک را فریب دادهام و قصد دارم آخرین ضربه خود را به آنها در یک دادگاه علنی بزنم. حاج خلیل رضایی به وی گوشزد میکند که این کار مطمئنا باعث اعدام تو خواهد شد. مهدی رضایی از پدر خود حاج خلیل میخواهد بجای لباس رسمی که بازجویان برای دادگاه وی مشخص کرده اند، پیراهن آبی رنگ آستین کوتاه او را برایش بیاورد. | ||
پیراهنی که مهدی رضایی در عکسهای دادگاه خود بر تن دارد همین پیراهن است. | |||
در روز ۳۱ مرداد ۱۳۵۱ روزنامهها ضمن اعلام خبر محاکمه وی نوشتند: | در روز ۳۱ مرداد ۱۳۵۱ روزنامهها ضمن اعلام خبر محاکمه وی نوشتند: | ||
خط ۹۵: | خط ۹۲: | ||
=== دفاعیات مهدی رضایی === | === دفاعیات مهدی رضایی === | ||
مهدی در دادگاه نظامی به دفاع از خود پرداخت و اعلام کرد: | |||
<blockquote>«یکی از موارد اتهام من ورود در دسته بهزعم شما اشرار است و من مجبور هستم که این دسته رو معرفی بکنم که بعد معلوم بشه آیا ما شرور هستیم یا نه. برای جواب دادن به این اتهام مجبور هستم که در این مورد توضیحاتی بدهم. باید عرض بکنم که هدف ما چیزی نبوده جز بهروزی انسانها. جز برداشتن هرگونه تبعیض. همانطور که در جلسه گذشته گفتم ما کسانی نبودیم که درد ناراحتی مردم را ببینیم و ساکت بنشینیم. همچنانکه مولای ما علی در خطبه شقشقیه، هنگامی که خلافت را بهدست میگیرند، میفرماید: خداوند از کسانی که به ماهیت این روابط، به ماهیت این مسئله آگاهی دارند، پیمان و عهد گرفته که ساکت ننشینند و از سیری ظالم و گرسنگی مظلوم. این پیمانیست که ما با خدای خود بستیم».<ref>طلوع آزادی - [https://tolouazadi.blogspot.al/2016/09/blog-post_6.html گرامیباد سالگرد شهادت گلسرخ انقلاب، مهدی رضایی]</ref></blockquote><blockquote>«من در اینجا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه میشوم. هدف ما فراهم آوردن چنان شرایطی است که همه انسانها تحت آن شرایط به آخرین حد کمال و انسانیت برسند».<ref name=":8">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://event.mojahedin.org/events/5184 گلسرخ انقلاب. مهدی رضایی]</ref><ref>انسانی - [http://www.ensani.ir/storage/Files/20120413181006-5169-155.pdf دفاعیات مهدی رضایی در دادگاه]</ref></blockquote> | |||
== اعدام مهدی رضایی == | |||
[[پرونده:مهدی رضایی01.JPG|جایگزین=مهدی رضایی بههنگام دفاع از خود در دادگاه|بندانگشتی|294x294px|مهدی رضایی بههنگام دفاع از خود در دادگاه | [[پرونده:مهدی رضایی01.JPG|جایگزین=مهدی رضایی بههنگام دفاع از خود در دادگاه|بندانگشتی|294x294px|مهدی رضایی بههنگام دفاع از خود در دادگاه | ||
بههمراه هاشم نیابتی وکیل مدافع وی(سمت راست) | بههمراه هاشم نیابتی وکیل مدافع وی(سمت راست) | ||
]] | ]] | ||
در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۵۱ در مطبوعات اعلام شد که مهدی رضایی، پس از محکوم شدن به سه بار اعدام در دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی، در پارک چیتگر تیرباران گردید.<ref name=":6">مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی - [https://library.tebyan.net/film/Viewer/Text/93339/1 محاکمه و اعدام مهدی رضایی]</ref><ref name=":7">مؤسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی - [http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=1628&SP=Farsi سه بار اعدام برای مهدی رضایی]</ref> | در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۵۱ در مطبوعات اعلام شد که مهدی رضایی، پس از محکوم شدن به سه بار اعدام در دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی، در پارک چیتگر تیرباران گردید.<ref name=":6">مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی - [https://library.tebyan.net/film/Viewer/Text/93339/1 محاکمه و اعدام مهدی رضایی]</ref><ref name=":7">مؤسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی - [http://www.ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=1628&SP=Farsi سه بار اعدام برای مهدی رضایی]</ref> | ||
ویرایش