۹۷۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''جنبش دانشجویی''' در ایران، سابقهای دیرینه دارد. از زمان عباسمیرزا ولیعهد فتحعلیشاه قاجار اعزام دانشجو به کشورهای دیگر بخصوص اروپا شروع شد. به تدریج در دورههای بعد تعداد دانشجویان اعزامی بیشتر شد، بعد از آن امیرکبیر دارالفنون را تأسیس کرد، که در آن علوم مختلف آموزش داده میشد، همزمان از اشرافزادگان و کسانی که تمکن مالی داشتند، به اروپا برای تحصیل میرفتند، این قشر همراه با بازرگانان، روشنفکران و سیاحانی که از وضعیت کشورهای دیگر مطلع میشدند، و عقبماندگی ایران را میدیدند، در فکر تغییر در ایران میافتادند، این قشرها مهمترین کسانی بودند که پایههای اصلی انقلاب مشروطه را تشکیل میدادند، | ||
بعد از | در سال ۱۳۱۴ دانشگاه به شکل امروزی تأسیس شد، از زمان تأسیس دانشگاه همواره دانشگاه مرکز تجمع نیروهای آگاه و دگرگونی طلب بود. بخصوص بعد از اخراج رضاخان از ایران، یک فضای باز بالنسبه سیاسی ایجاد شد که دانشجویان تشکلهای خودشان را شکل دادند، در این برهه دانشجویان در سه جهتگیری سیاسی دسته بندی میشدند، طرفداران مارکسیسم که عمدتاً از طرف حزب توده تغذیه میشدند، جریان ملی که هواداران مصدق بودند و جریان مذهبی و اسلامی که طیفی از گرایشهای مختلف تحت عنوان مذهب بودند.(مانند طرفداران نخشب و ...) | ||
بعد از این | بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دانشجویان با پرچمداری دانشجویان ملیگرا به سفر نیکسون به تهران اعتراض کردند، که نیروهای نظامی شاه بر روی دانشجویان آتش گشودند و سه تن از دانشجویان مبارز را به نامهای احمد قندچی، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگنیا به قتل رساندند. خونهایی كه به دلیل شناخته شدگی این سه تن در خواستهای رادیكال و ملی؛ شالوده بنیادین جنبش دانشجویی را براساس تمایلات ملی گرایانه و مردمی و آزادیخواهانه و جریان مبارزاتی جنبش دانشجویی پی ریزی كرد و بستر این مبارزات را از همان آغاز از حركتهای غیر رادیكال و غیر ملی جدا و متمایز كرد و با گذشت زمان محصولاتش را ارائه داد. | ||
از این دوران | بعد از این دوران دانشگاه و فعالیت دانشجویی برای یک دوره در محاق فرو رفت، در بهمن ۱۳۴۰ دانشجویان در اعتراض به تأخیر در بازگشایی دانشگاه مورد هجوم و حملهی کماندوهای هوانیروز قرارگرفتند. | ||
این | از این دوران به بعد دانشجویان آگاه و فداکار، شیوهی مبارزه مسالمتآمیز را به کنار گذاشتند و از دل دانشگاه سازمانهای پبشتاز مبارزه مسلحانه بیرون آمدند:سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران. | ||
اما جنبش دانشجویی ایران خاموش نشد، و در طول نزدیک به ۴ دهه هزاران حرکت اعتراضی ضد حکومتی انجام | این سازمانها با تکیه بر مشی مبارزهی مسلحانه فضای آن روزگار را شکستند، بعد از پیروزی انقلاب بهمن ۱۳۵۷ قشر دانشجو و جنبش دانشجویی فعالیت بسیار گستردهای در پیوند با نیروهای انقلابی بخصوص سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران داشتند، بطوری که دانشگاهها بستر مبارزات آزادیخواهانه و مترقی این سازمانها و هوادارانشان برای تثبیت خواستهای ملی و نفی هرگونه وابستگی و نفی آزادیها بود و دقیقا به همین دلیل خمینی با اعلام انقلاب فرهنگی دانشگاهها را بست. | ||
اما جنبش دانشجویی ایران خاموش نشد، و در طول نزدیک به ۴ دهه هزاران حرکت اعتراضی ضد حکومتی در این محیطهای سرشار از آگاهی و مبارزه انجام گرفت درحالی كه به طور بی وقفه در محاصره مجهزترین و سهمگین ترین ارگانها و سازمانهای سركوب و كشتار قرار داشتند | |||
== پیشینهی جنبش دانشجویی در ایران == | == پیشینهی جنبش دانشجویی در ایران == | ||
خط ۲۵: | خط ۲۷: | ||
=== مهاجرانی که به روشنفکران ایرانی تبدیل شدند === | === مهاجرانی که به روشنفکران ایرانی تبدیل شدند === | ||
اعزام دانشجو به اروپا برای یادگیری علوم و فنون جدید از دوران ولیعهدی عباس میرزا و قائم مقام فراهانی شروع شد. در این دوران دانشجویان بسیاری که بیشتر آنها اشرافزادگان و فرزندان خوانین بودند، برای تحصیل به اروپا رفتند. | |||
ابتدا قرار بود که عدهای از دانشجویان ایرانی به فرانسه اعزام شوند که این قرار عملی نمیشود و هیأت فرانسوی به ریاست ژنرال گاردان به فرانسه بازمیگردد. در نتیجه اولین دانشجویان به لندن اعزام میشوند، بعد از پایان مأموریت سفیر انگلستان در ایران، در سال ۱۲۲۶ ه.ق، دو جوان ایرانی به نامهای محمدکاظم فرزند نقاشباشی و حاجیبابا افشار با او برای تحصیل در انگلستان عازم بریتانیا میشوند. | |||
محمدکاظم بهدنبال یادگیری نقاشی بود و حاجیبابا تحصیل در طب را انتخاب کرد.<sup>[[کاربر:Mohsen/صفحه تمرین#cite note-1|[۱]]]</sup>هدف عباس میرزا از این که محمدکاظم نقاشی یاد بگیرد برای ترسیم استحکامات نظامی بود. | |||
در زمان محمد شاه قاجار هم تعدادی به فرنگ برای تحصیل اعزام شدند اما، با مرگ محمد شاه آنها مجبور شدند به ایران بارگردند، با مرگ محمدشاه، ناصرالدین میرزا به قدرت رسید، صدر اعظم او امیر کبیر خوب می دانست که شرط لاز م برای یک سیاست خارجی موفق، انسجام و نظم داخلی است، او تصمیم گرفت مدرسهای برای تعلیم و تعلم علوم و صنایع ایجاد کند، از آنجا که او میخواست هر فنی اعم از فنون نظامی و غیر آن در این بنیاد علمی تدریس شود نام آن را دارالفنون گذاشت.<sup>[[کاربر:Mohsen/صفحه تمرین#cite note-2|[۲]]]</sup> | |||
امیر کبیر با همهی تجربهی تلخی که از استخدام مربیان خارجی داشت، با این وجود تعیین کرده بود در این مرحلهی حساس که مقصود وی تربیت مربیان، کارشناسان، مهندسان و پزشکان ورزیدهی ایرانی است جز با جلب استادان خارجی امکان پذیر نیست، یک ماه پس از شروع بنای دارالفنون وی «جان داوود ارمنی» را با سفارشنامههایی راهی فرنگ کرد تا متخصصان و مربیان لازم را استخدام کند. | |||
دارالفنون ۱۳ روز قبل از قتل امیرکبیر درحالی که دیگر صدراعظم نبود، افتتاح شد. این مدرسه در واقع پایهی دانشگاههای نوین ایران شد. | |||
به | همزمان اعزام دانشجویان به کشورهای اروپایی ادامه داشت، این دانشجویان در معرض پیشرفتهای صنعتی و اجتماعی کشورهای اروپایی قرار میگرفتند و در بازگشت به ایران میزان عقبماندگی ایران را میدیدند این دانشجویان همراه عدهای دیگر قشر روشنفکر جامعهی ایران آن زمان را تشکیل میدادند و همواره خواستار حق و حقوق مردم ایران بودند. در نتیجه همواره دانشجویان و جنبش دانشجویی در ایران نقش پیشرو در طرح مطالبات مردم از حاکمیت را داشتند. به مرور دانشگاهها گسترش یافت و تحصیل در دانشگاه برای افراد بیشتری در دسترس قرار گرفت و به همین میزان هم جنبش دانشجویی در کمیت و کیفیت رشد میکرد، این موضوع باعث رشد قشر روشنفکر در جامعه میشد که در بستر جنبش دانشجویی، روز به روز رشد میکرد و تکامل پیدا میکرد. | ||
=== تاریخچهی دانشگاه در ایران === | === تاریخچهی دانشگاه در ایران === |
ویرایش