شیخ فضلالله نوری
شیخ فضلالله نوری (زاده ۳ دی ۱۲۲۲- درگذشته ۹ مرداد ۱۲۸۸) پسر ملاعباس نوری مازندرانی از آخوندهای صاحب نفوذ شیعه و مخالف جنبش آزادیخواهان مشروطه در ایران بود. شیخ فضلالله نوری درسهای مقدماتی آخوندی را در تهران تمام کرد. وی سپس راهی نجف در عراق شد و در کلاس شیخ رازی نجفی شرکت کرد. شیخ فضلالله نوری در سامرا به همراه داییاش محدث نوری چند سالی نیز در کلاس درس میرزای شیرازی شرکت کرد.
شیخ فضلالله نوری در سال ۱۳۰۰ به تهران بازگشت و مشغول تدریس دروس آخوندی در ایران شد. پس از درگذشت میرزای شیرازی و درگذشت میرزای آشتیانی، علیرغم مخالفتهای بسیار با اعلام مرجعیت او، مجتهد اول تهران شد[۱]. شیخ فضلالله نوری از جمله کسانی بود که با انقلاب مشروطه که محصول مبارزه انقلابیون برای آزادی بود، مخالفت میکرد و میگفت خواسته مردم بجای آزادی و مشروطه باید «مشروعه» یعنی (دینی و شرعی) باشد. با وجود تفرقه افکنی و مخالفت شیخ فضلالله نوری و همدستی او با محمدعلی شاه، انقلابیون توانستند سرانجام پیروز شوند و سرانجام بعد از فتح تهران، توسط مشروطه خواهان، شیخ فضلالله نوری به اتهام مفسده برانگیزی در بین مردم و سوءاستفاده از نام اسلام توسط مشروطه خواهان به اعدام محکوم شد. او در ۹ مرداد ۱۲۸۸ به جرم صدور فتواهای بسیار در قتل و شکنجه و مثله کردن مشروطهخواهان، در میدان توپخانه تهران به دار آویخته شد.[۲][۳]
دوران جوانی شیخ فضلالله نوری
فضلالله نوری در ۳ دی ۱۳۲۲ در تهران به دنیا آمد. او پسر ملاعباس نوری مازندرانی بود. فضلالله نوری دروس مقدماتی را در تهران گذراند. وی برای شرکت در کلاس درس شیخ رازی نجفی به نجف رفت. شیخ فضلالله نوری در سامرا نیز به همراه دایی خود «محدث نوری» در کلاسهای درس میرزای شیرازی شرکت کرد. همسر او سکینه دختر محدث نوری بود. نام فرزندان پسر او، شیخ مهدی(کیا) نوری، ضیا الدین کیا (نوری)، حاج هادی (کیا) نوری و جلال الدین کیا (نوری) بود. وی هشت دختر به نامهای، زینب الشریه، مرضیه، احترام الشریه، بدیه الزمان، منیره، اقدس الزمان، انور الزمان و خدیجه داشت[۴]. وی، سال ۱۳۰۰ به ایران بازگشت و به تدریس دروس حوزوی مشغول شد.
شیخ فضلالله نوری همدست محمدعلی شاه
شیخ فضلالله نوری پس از سفر حج، به نجف رفت و از آنجا به ایران برگشت. بعد از بازگشت شیخ فضلالله نوری، سید عبدالله بهبهانی، از او و سید محمد طباطبایی دعوت کرد تا علیه اقدامات اتباع بیگانه و تبعیض و تجاوز به حقوق مردم متحد شوند. اما شیخ فضلالله نوری این دعوت را رد کرد. شیخ فضلالله نوری همچنین با وجود اصرار آیتالله طباطبایی و بهبهانی برای تحصن، در تحصن شرکت نکرد. وی تحصن را باعث تحریک جناحهای رقیب درحکومت میدانست.
پس از ادامه نهضت علیه دولت از جانب انقلابیون و مبارزین مشروطه، شیخ فضلالله نوری در مخالفت با مشروطه گفت:
«مشروطه خوب لفظی است، شاه دستخط مشروطیت را دادند، شاه مرحوم دستخط دادهاند، مشروطه باید باشد ولی مشروطه مشروعه و مجلس محدود، نه هرج و مرج.»
شیخ فضلالله نوری قانونی که شرع در آن نباشد را قبول نداشت و با تشکیل مجلس انتخابی و تقسیم قوا نیز مخالفت کرد. یکی از مواد قانون مشروطه این بود که «اهالی مملکت ایران در مقابل قانون دولتی متساویالحقوق خواهند بود.»
شیخ فضلالله نوری با این ماده به شدت مخالفت کرد و گفت: «محال است با اسلام حکم مساوات».
مخالفت و ضدیت با مشروطه خواهان به آنجا رسید که شیخ فضلالله نوری با بررسی قانون اساسی و تطبیق آن با شرع توسط بعضی علما گفت:
«...وقتی را صرف این کار با جمعی از علما کردم و به قدر میسور تطبیق به شرع، یک درجه شد...لیکن فرقهای که زمام امور حلّ و عقد مطالب و قبض و بسط مهامّ کلیه بدست آنها بود مساعدت نمیکردند، بلکه صریحاً و علناً گفته که ممکن نیست مشروطه منطبق شود با قواعد الهیه و اسلامیه و با این تصحیحات و تطبیقات دول خارجه ما را به عنوان مشروطه نخواهند شناخت»[۵].
شیخ فضلالله نوری نمیخواست با استناد به رأی اکثریت، حتی برخلاف حکم شرع هم که باشد، قانونی وضع شود. چون برای او حکم و قانون،حکم و قانون شرع اسلام بود و بقیه قوانین برای او بی ارزش بود.
شیخ فضلالله نوری در ۲۲ آبان سال ۱۲۸۷ در تجمع مخالفان مشروطیت سخنرانی کرد. او مشروطیت را مغایر با شرع اسلام دانست و طرفداران و دستجات او نامهیی به محمدعلی شاه علیه مشروطیت نوشتند و امضا جمع آوری کردند.
توهین شیخ فضلالله نوری به مراجع
شیخ فضلالله نوری که پرچمدار مخالفت با مشروطه خواهان بود تا آخر عمر خود با مشروطه موافقت نکرد.
از جمله هنگامی که میان مجلس و دربار اختلاف افتاد، ملا عبدالله مازندرانی و حاج میرزا حسین تهرانی تلگرافی در حمایت مجلس نوشتند و از شیخ فضلالله نوری خواستند که آنرا امضا کند اما وی از امضای آن سرباز زد و گفت:
«آخوند خراسانی عالم است ولی دین ندارد،حاج میرزا حسین دین دارد ولی علم ندارد و مازندرانی نه دین دارد و نه علم و من هرگز از چنین کسانی پیروی نمیکنم. ما هم قبول داریم ظلم به رعیت در حکومت مشروطه به مراتب کمتر از حکومت استبدادی است لیکن از آنجا که درحکومت مطلقه ظواهر شریعت و اسلام محترم شمرده میشود لطماتی که از جانب آن به شرع شریف وارد خواهد شد به مراتب کمتر از لطماتی است که مشروطه به شریعت میزند، بر همین اساس نباید درنگ کرد و بر هر مسلمان باغیرتی واجب است که در حمایت و حفاظت از حکومت مطلقه در مقابل مشروطیت و مشروطه خواهان برخیزد...»
رشوه گرفتن شیخ فضل الله از محمدعلی شاه
احمد کسروی از رشوه گرفتن شیخ فضل الله نوری از محمدعلی شاه پرده برداشته است. با توجه به نزدیکی شیخ فضلالله به دربار و دشمنی او مشروطه خواهان این موضوع بسیار محتمل است؛ بهخصوص اینکه در همین ایام شیخ فضلالله نوری روزانه دستکم هشتاد نفر از طلاب را به میهمانی دعوت کرده و از مشروطه در مقابل آنها بدگویی کرده و با دادن صلههای یک قرانی آنها را روانه میکرد. گفته میشود که وی مبلغ هفت هزار تومان برای پیشبرد فعالیتهای خود علیه مشروطهخواهان از دربار محمدعلی شاه دریافت کرده بود.
همچنین جرج پرسی چرچیل دبیر سفارت انگلستان در تهران در گزارشی در مورد شیخ فضلالله نوری نوشته است که او با استفاده از کمکهای مالی دربار به مخالفت با مشروطهخواهی پرداخت.[۶]
دیدگاه شیخ فضلالله در مورد آزادی
یکی از دلایلی که شیخ فضلالله نوری علیه مشروطه دشمنی میکرد این بود که مشروطه را برآمده از تاریخ و تمدن غرب میدانست. از جمله او مخالف آزادی پوشش و حجاب بود. البته با توجه به اینکه پایگاه طبقاتی آخوندها بطور عام فئودالیزم و جامعه ارباب رعیتی بود، حرکت جامعه به سمت بورژوازی اغلب مطلوب آنها نبود. تکنولوژی و تمدن و پیشرفت علم رونق ملوکالطوایفی آخوندی را به خطر میانداخت.
علامه محمدحسین نائینی چنین استدلالی را از جانب شیخ فضلالله نوری رد میکند و میگوید:
«گوهر آزادی و اصل آزادی در جامعه از ابتدا در دین اسلام و شروع حرکت پیامبر و خلافت امام علی بوده است و پدیدهای غربی و جدید و صادراتی نیست و اختصاص به دین خاصی ندارد. برای مثال درحکومت فرانسه و انگلیس که مسیحی نیز هستند، آزادی وجود دارد اما در روسیه تزاری که مسیحی نیز هست استبداد حاکم است.» [۷]
مخالفت شیخ فضلالله نوری با تأسیس مدارس
شیخ فضلالله نوری با تأسیس مدارس مخالف بود. او درباره تدریس علومی نظیر فیزیک و شیمی و یادگیری زبانهای خارجی میگفت:
«تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم. آیا این مدارس جدیده خلاف شرع نیست؟ و آیا ورود به این مدارس مصادف با اضمحلال دین اسلام نیست... ؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک عقائد شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند..؟»
شیخ فضلالله نوری همچنین با تحصیل زنان مخالف بود و در فتوایی تأسیس مدرسهی دخترانه را خلاف شرع اعلام کرد. او تأسیس این مدارس را معادل با تأسیس فاحشهخانه برشمرد. در همین رابطه زنان فعال در جنبش مشروطه نیز در روزنامهی حبل المتین عقاید شیخ فضلالله نوری را زیر سوال برده و خواهان برکناری او از مقام مذهبی خود بودند.[۸]
سرانجام شیخ فضلالله نوری
دادگاه شیخ فضلالله نوری
شیخ فضلالله نوری با پیش کشیدن مشروعه در مقابل مشروطه و همدستی با محمدعلی شاه قاجار علیه مبارزان مشروطه فتوا میداد و دسته های چماقدار را برای سرکوب کردن مشروطه خواهان گسیل میکرد. در همین رابطه قتلهای زیادی انجام داد و تمام این قتلها را به نام دین توجیه میکرد. شیخ فضلالله نوری بهواسطه مراجع تقلید آن زمان به «مفسده برانگیزی و فساد در میان مردم و سوء استفاده از اسلام» متهم شد.
اعدام شیخ فضلالله نوری
شیخ فضلالله نوری بعد از فتح تهران توسط مشروطه خواهان در ۹ مرداد سال ۱۲۸۸، به جرم صدور فتواهای بسیار در کشتار و شکنجه و مثلهکردن مشروطهخواهان، در میدان توپخانه در میان شادی مردم اعدام شد.
پسر شیخ فضلالله نوری یکی از کسانی بود که خواهان اعدام پدرش بود. او بعد از اعدام شیخ فضلالله نوری با شادی کف زد. شنیدم که بعضیها میگفتند: «شیخ فضله به درک رفت!» از بالای ایوان نظمیه یک کسی فریاد کشید و به مردم گفت: «همچین دست بزنید که صداش تو سفارت به گوشش برسه!» یعنی به گوش «محمدعلیشاه»[۹]. هیأت قضات علاوه بر شیخ ابراهیم زنجانی، سید محمد امامزاده؛ امام جمعه تهران و عموی دکتر سید حسن امامی (امام جمعه تهران در زمان محمدرضا شاه) به عنوان نمایندگان علما حضور داشتند. بقیه اعضای هیأت نیز از دیگر رجال مشروطهخواه بودند. این هیأت علاوه بر شیخ فضلالله یک روحانی دیگر بهنام میرهاشم دوهچی را نیز به اتهام مشارکت در کشتار مشروطهخواهان تبریز اعدام کرد. همچنین سردسته اوباش تهران بنام صنیع حضرت و نیز حاکم تهران بنام مفاخرالملک جزو اعدامیها بودند. شیخ ابراهیم زنجانی در خاطراتش گفته که روسیه و انگلیس از ادامه اعدامها جلوگیری کردند.
شمسالدین تندرکیا (نوه شیخ فضلالله) گفته: حاج میرزا عبداللَّه سُبّوحی واعظ به خود من گفت که رضاشاه پهلوی به او گفته است: «من وقتی که حاج شیخ فضلاللَّه را به دار زدند در قزاقخانه گریه میکردم. وقتی که دیدم صاحبمنصبانم دارند میآیند چشمانم را پاک کردم تا نفهمند گریه کردهام».[۱۰]
از محاکمه شیخ فضلالله گزارش و صورتجلسه رسمی و مشروحی بیرون نیامد، اما مهدی ملکزاده و مهدی بامداد که مورخان مهم مشروطه بودند بر اساس شنیدهها نوشتهاند از اتهامات مشترک مفاخرالملک(حاکم تهران)، شیخ فضلالله نوری و صنیعحضرت (سردسته اوباش تهران)، کشتن میرزا مصطفی آشتیانی (روحانی مشروطهخواه و پسر آیتالله میرزا حسن آشتیانی) و شیخ غلامحسین پیشنماز (پدربزرگ مرحوم آیتالله آقامجتبی و مرحوم حاجآقا مرتضی تهرانی) بود که شیخ فضلالله این اتهام را نپذیرفته و قتل این روحانیون مشروطهخواه را متوجه مفاخر و صنیعحضرت کرد. صنیعحضرت نیز ضمن پذیرفتن مباشرت در قتل این روحانیون مخالف محمدعلی شاه، در دادگاه گفت که به دستور شیخ فضلالله آنها را کشته است. با این حال شیخ فضلالله پذیرفت که فتوا به ارتداد حامیان مشروطه داده و طبق اجتهاد خود عمل کرده است. وی در انتهای رساله حرمت مشروطه گفته بود هرکس از مشروطه حمایت کند، چه عارف باشد و چه عامی، احکام چهارگانه قتل مرتد بر او جاری میشود.
پس از اعدام شیخ فضلالله در خیابانهای شهرری و نجف عدهای برای اعدام وی شادمانی کردند. علمای نجف نیز هیچ پیام تسلیتی ندادند و فقط مجلس فاتحهای برای او در نجف برپا شد که آخوند خراسانی؛ رهبر اصلی مشروطه نیز در آن شرکت کرد. اما چند هفته پس از اعدام، زمانی که میرزای نائینی در حضور شیخ عبدالکریم حائری یزدی رساله حرمت مشروطه را برای آخوند میخواند، آخوند از فتوای ارتداد مشروطهخواهان خشمگین شده و میگوید: از تأثرم برای اعدام شیخ متأثرم (نقل آیتالله بهجت و برخی علما از آیتالله شیخ مرتضی حائری و او هم از پدرش آیتالله شیخ عبدالکریم حائری)
نامه شیخ فضلالله نوری به محمد علی شاه
شیخ فضلالله نوری در ضدیت با مشروطه نامهای به محمد علی شاه نوشته است:
«بسماللّه الرحمن الرحیم ـ به موقف عرض بندگان اعلیحضرت شاهنشاه اسلامیان پناه خلدالله ملکه و سلطانه، معروض میداریم: در روز دوازدهم شهر حال شوال که کارگزاران دولت جمع کثیری از وجوه علما و شاهزادگان و وزرا و امرا و اعیان و اشراف و تجار را حسبالامر احضار به دربار گردون مدار نمودند، از طرف قرینالشرف ارادهی سنیه را به اعطای مجلس شورای عمومی و تأسیس قوانین آن ابلاغ فرمودند تمام حاضرین متفقالکلمه جواب عرض نمودند که مجلس شورای عمومی منافی با قواعد اسلام است و ممکنالجمع نیست؛ چنانچه به رأیالعین مشاهده کردیم و ما مسلمانان که در تحت اقتدار سلطنت اسلامیه هستیم ابدا راضی نمیشویم که وهنی به اسلام و دین ما برسد و در مقابل احکام اسلامیه، شاه و رعیت یکسان است و بر همه لازم است حفظ دین و آیین شریعت سیدالمرسلین (ص) بعد از آن تلگرافات عموم ولایات که قریب به دویست طغری بود بعضی تفصیلا و بعضی بر وجه اجمال قرائت شد.
و پس از آن احکام حجج اسلام و علمای اعلام ولایات گوشزد حاضرین شد و عرایض عدیده متظلمانه در استیمان از این بلیهی عظیمه از طبقات علما و اهل علم و طلاب و تجار و اصناف که غایب از آن محضر بودند یکان یکان خوانده شد. بعد ذلک کله حضار مجلس از علما و تمام طبقات توسط جناب اشرف صدراعظم عریضه [ای] متضرعانه در استدعای انصراف از این عزیمت به حضور باهرالنور ملوکانه تقدیم داشتند و پس از استیذان شرفیاب حضور معدلت ظهور شدند و استدعای مجدانه حضوری هم نمودند و به وعده مراحم ملوکانه و قبول استدعای مقصد اسلامی به اصدار دستخط انجم نقط مرخص شدند تاکنون که یوم بیست و چهارم است از ناحیه مقدسه اعلیحضرت همایونی دستخط آسایش شرف صدور نپذیرفته از آنجایی که بهحکم محکم خلاق عالم جل اسمه، حفظ بیضه اسلام در قرون و اعصار برعهدهی سلطان وقت و علمای اعلام است؛ از آن روز تا حال همه روزه از داعیان مطالبهی انجاز وعد و اصدار دستخط مینمایند و داعیان به دفعالوقت گذرانیده تا امروز که مطالبه از حد گذشت چاره ندیده جز شرفیابی در دربار معدلت آثار و به حمدالله نایل شدیم و از پیشگاه همایونی ایفا به وعد را جدا مستدعی هستیم و چون این استدعا از جهت ادای تکلیف شرعی است از صاحب شرع رخصت رجوع نداریم و متضرعانه جدا دستخط آفتاب نقط [را] در آسودگی اهل اسلام از اضطراب و وحشت و دهشت که در این مرحله دارند از سدهی سنیه استدعا داریم. قسم به جمیع معظمات شرعیه که ماها بلکه تمام اهالی اسلام این مملکت برای تأسیس مجلس شورای عمومی حاضر نیستند و نتیجهی آن را جز هدم دین و هرج ومرج و هدر دماء محترمه و هتک نوامیس اسلامیه نمیدانیم ـ الامر امر الاقدس الاعلی مطاع مطاع.»[۱۱]. لازم به ذکر است که درست پنج روز بعد از نامه شیخ فضلالله نوری، محمد علیشاه قاجار، حکم به لغو مشروطه داد[۱۲].
منابع
- ↑ شیخ فضل الله نوری که بود و چرا اعدام شد-سایت بالاترین
- ↑ شیخ فضل الله نوری رسما به جنگ با مشروطه خواهان برخاست-سایت مجاهد
- ↑ شیخ فضل الله نوری که بود و چرا اعدام شد؟-سایت بالاترین
- ↑ فرزندان و نوه های شیخ فضل الله نوری-سایت عصر اسلام
- ↑ شیخ فضل الله نوری که بود و چرا اعدام شد-سایت جهان نیوز
- ↑ آیا شیخ فضل الله نوری از محمد علیشاه پول گرفت؟-خبرگزاری فارس
- ↑ کتابهای صد سال اخیر ایران-تنبیه الامه نائینی، صدایی متفاوت از حوزه برای آزادی ایران-سایت رادیو بی بی سی
- ↑ باز شدن مدارس در ردیف باز شدن فاحشه خانه است-بالاترین
- ↑ دلیل کف زدن پسر شیخ فضل الله نوری، بعد از اعدامش چه بود؟
- ↑ کتاب نگاه دوم نوشته تندرکیا
- ↑ تاریخ بیداری ایرانیان-ناظم الاسلام کرمانی
- ↑ شیخ فضل الله نوری رسما به جنگ با انقلاب مشروطه برخاست-سایت مجاهد