شاهنشاهی اشکانی
شاهنشاهی اشکانیان (۲۵۰ پیش از میلاد تا ۲۲۴ میلادی) یا اشکانیان یا امپراتوری پارتها در قرن ۳ پیش از میلاد توسط ارشک رهبر قبیله پرنی پس از فتح ساتراپ پارت در شمال شرقی ایران و خراسان فعلی تأسیس گردید. وی سپس علیه سلوکیان قیام کرد و سلسله پارت را بنا نهاد.[۱]
امپراتوری اشکانیان بعد از حدود ۴۸۰ سال حکومت توسط ساسانیان نابود شد.
این امپراتوری در دوره اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوههای قفقاز تا خلیج فارس توسعه یافت. در عهد اشکانی جنگهای ایران و روم آغاز شد. حاصل عمده فرمانروایی اشکانیان، رهائی کشور ایران از سلطهٔ همه جانبهٔ یونانی که هدف نابودی ایرانگرائی را در سر میپروراند و حفظ تمدن ایران از تهاجمات ویرانگر طوایف مرزهای شرقی و نیز، حفظ تمامیت ایران در مقابل تجاوز خزنده روم به جانب شرق بود.[۲]
شاهان اشکانی
ارشک/ اشک اول
او دولت پارت را تأسیس کرد. مدت سلطنت ۲۵۶ تا ۲۵۰ پیش از میلاد
ارشک از خاندانی آریایی و از قبیله پارت بود. او بر اثر شجاعت و حُسن تدبیر قبایل پارتی را با هم متحد کرده و در سال ۲۵۶ پیش از میلاد بر ضد سلوکیهای مقدونی پرچم مقاومت برافراشت و بعد از جنگهای متوالی و پیروزی بر سلوکیها توانست در سال ۲۵۰ پیش از میلاد سلسله پارت را بنیاد نهد. ارشک بعد از پیروزی بر سلوکیها متوجه دولت باختر یا باکتریا شد و در جنگی که مابین طرفین درگرفت کشته شد. جانشینان ارشک به او اعتقاد و احترام خاصی قائل بودند و او را «اپی فانس» لقب دادند که بزبان یونانی به معنی «شجاع» و «نامآور» است. سپس خود را بافتخار نام او، خود را ارشک نامیدند که همان «اشک» است و سلسله ای که پارتها در ایران تأسیس کردند سلسله اشکانیان نام نهادند.
تیرداد اول/ اشک دوم
مدت سلطنت ۲۵۰ تا ۲۱۴ پیش از میلاد
تیرداد اول یا اشک دوم برادر ارشک بود. او ۳۷ سال پادشاهی کرد. او در این دوران وضع خود و دولت اشکانی را در برابر سلوکیان و دولت باکتریا مستحکمتر کرد و پایتخت خود را از آساک به شهر «هکاتم پیلس» که بمعنی شهر «صد دروازه» است انتقال داد. تیرداد اول در سال ۲۴۸ پیش از میلاد تاجگذاری کرد و اشکانیان سال ۲۴۸ پیش از میلاد را مبدأ تاریخ خود کردند و به تیرداد اول لقب «شاه بزرگ» را دادند. تیرداد اول با پادشاه سلوکی که «سلوکوس کالی نیکوس» نام داشت جنگ کرد و او را شکست داد و شهری بنام «دارا» که در نزدیکی «ابیورد» کنونی است بساخت. تیرداد اول در سن پیری و بسال ۲۱۴ پیش از میلاد درگذشت.
اشکانیان خود را از نسل هخامنشیان میدانستند و معتقد بودند پدر ارشک و تیرداد اول که «فری یاپیت» نام داشت پسر اردشیر دوم هخامنشی بود.
اردوان اول/ اشک سوم
وی گرگان را ضمیمه قلمرو پارتیان کرد. مدت سلطنت ۲۱۴ تا ۱۹۶ پیش از میلاد
اردوان اول یا اشک سوم پسر تیرداد اول بود که بعد از درگذشت پدر به تخت نشست. اردوان اول از جنگی که مابین آنتیوخوس سوم و آخه لائوس درگرفت، استفاده کرده به تسخیر ولایت «مردها» و ولایتهای جنوبی دریای خزر و ری و همدان پرداخت. اندکی بعد آنتیوخوس سوم نیز به داخل ایران لشکرکشی کرده و همدان را پس گرفت و معبد آناهیتا را غارت کرد. در جنگی دیگر و در سال ۲۰۹ پیش از میلاد سپاهیان اردوان اول بعد از جنگ و گریز تلفاتی به سپاه آنتیوخوس سوم وارد آوردند و آنتیوخوس با اردوان صلح کرده و به باختر (باکتریا) بازگشت و سپس از راه کابل و دره خیبر به هند رفت و از راه سیستان و کرمان به باختر بازگشت.
اردوان اول در سال ۱۹۶ پیش از میلاد درگذشت.
فری یاپت/ اشک چهارم
مدت سلطنت ۱۹۶ تا ۱۸۱ پیش از میلاد
فری یاپت یا اشک چهارم فرزند اردوان اول بود که بعد از مرگ پدر بر تخت شاهی اشکانیان نشست. او به مدت پانزده سال در سرزمین پارت و ایران به آسودگی و آرامش پادشاهی کرد، زیرا دولت باختر یا باکتریا متوجه هند بوده و با پارتیان کاری نداشتند. در زمان فری یاپت اتفاق مهمی روی نداد و او در سال ۱۸۱ پیش از میلاد درگذشت.
فرهاد اول/ اشک پنجم
شهر خاراکس را در ری بنا کرد. مدت سلطنت ۱۸۱ تا ۱۷۳ پیش از میلاد
فرهاد اول یا اشک پنجم فرزند فری یاپت بود که بعد از مرگ پدر بر تخت شاهی نشست.
مهرداد یکم / اشک ششم
مدت سلطنت او ۳۲ سال و از ۱۷۰ تا ۱۳۸ قبل از میلاد است.
برای نخستین بار بعد از هخامنشیان لقب «شاهنشاه اشکانی» بخود گرفت. مهرداد اول بانی عظمت دولت بزرگ پارتی اشکانی است.
فرهاد دوم / اشک هفتم
با آنطیوخوس جنگ کرده و سلوکیها را از حدود ایران بیرون کرد. مدت سلطنت ۱۳۸ تا ۱۲۵ پیش از میلاد
اردوان دوم / اشک هشتم
در جنگ با یوئوچیها زخم برداشت و درگذشت. مدت سلطنت ۱۲۵ تا ۱۲۴ پیش از میلاد
مهرداد دوم / اشک نهم
معروف به مهرداد کبیر اشکانی (مهرداد بزرگ) مدت سلطنت او از ۱۲۴ تا ۸۷ پیش از میلاد یعنی ۳۷ سال بود.
این شاه یکی از شاهان بزرگ اشکانی است. در زمانه مهرداد دوم، دولت عالمگیر روم تمام عالم غرب را تسخیر کرده به سر حدادت ایران رسید. دولت روم تسخیر ایران و هند را برای تکمیل جهانداری خود لازم میدید و از طرفی دیگر ایران به غرب بسط و توسعه مییافت و در نتیجه ایران و روم در مدت چند قرن با هم در سر تقسیم عالم در مبارزه و جنگ شدند و کشمکش اشکانیان با رومیها با فاصلههایی، حدود سه قرن تداوم یافت. مهرداد دوم حدود امپراتوری را در شرق تا کوههای هیمالیا در شمال هندوستان رسانید.[۳]
در جای دیگر گفته شدهاست وی قبایل وحشی را عقب نشاند و بخشی از سیستان وبلوچستان را نیز تحت فرمان خود درآورد و تا حدود هندوستان پیش رفت و سپس به ارمنستان لشکر کشید و آنجا را تسخیر کرد. از آن پس ایران و روم بر سر سرزمینهای ارمنستان جنگهای فراوان کردند. مهرداد بزرگ در هندوستان پیروزیهایی را بدست آورد و حتی تا کوههای هیمالایا پیش رفت. این موضوع از سکههایی که به تازگی در آن نواحی پیدا شده است ثابت گردیده. مهرداد بزرگ پس از ۴۸ سال پادشاهی در سال ۷۶ پیش از میلاد درگذشت.[۴]
سندروک / اشک دهم
بعد از مهرداد دوم مدتی گذشت تا اینکه در ۷۷ پیش از میلاد این شاه به تخت شاهی نشست. مدت سلطنت ۷۷ تا ۶۹ پیش از میلاد
فرهاد سوم / اشک یازدهم
مدت سلطنت ۶۹ تا ۶۰ پیش از میلاد
مهرداد سوم / اشک دوازدهم
مدت سلطنت ۶۰ تا ۵۶ پیش از میلاد
ارد اول / اشک سیزدهم
مدت سلطنت ۵۵ تا ۳۷ پیش از میلاد
سردار بزرگ او سورنا در جنگهای اول ایران و روم و جنگ حرّان (در ۵۳ پیش از میلاد) کراسوس سردار بزرگ روم را کشت.
فرهاد چهارم / اشک چهاردهم اشکانی از ۳۷ قبل از میلاد تا ۱ بعد از میلاد
جنگهای دوم و سوم ایران با روم در زمان فرهاد چهارم و آنتوان بوقوع پیوست. مایوس شدن رومیان از گرفتن ایران و صلح متمادی با ایران. مدت سلطنت از ۳۷ تا ۱ قبل از میلاد[۳]
دربارهٔ وی همچنین گفته شده که وی جنگهایی با رومیان داشت که آنان را چنان شکست داد که تا صد سال توان مقابله و حمله به ایرانیان را در خود ندیدند. وی پرچم رومیان را از آنان گرفته بود و پس از چند سال به آنان بازگرداند که این مسئله باعث خوشحالی بسیار مردم ایتالیا شد و یکی از شاعران آن دوره (هوراس) این رویداد را که برای آنان بسیار مهم بود به نظم درآورد.[۴]
فرهاد پنجم / اشک پانزدهم
او تا حدود سال دوم میلادی سلطنت داشت و در زمان وی حضرت مسیح متولد شد.
ارد دوم / اشک شانزدهم
مدت سلطنت از ۲ تا ۶ میلادی
ونون اول / اشک هفدهم
مدت سلطنت از ۷ تا ۱۶ میلادی
اردوان سوم / اشک هجدهم
او پادشاه ماد و دست نشانده پارتیان بود و تخت سلطنت را برای مدتی کوتاه از وانان اول گرفت
اردان اول / اشک نوزدهم
گودرز / اشک بیستم
ونون دوم / اشک بیست و یکم
بعد از وانان اول تا وانان دوم فقط جنگهای داخلی بود از ۱۶ تا ۵۱ میلادی
بلاش اول (ولگش)
در جنگ با عشیره دعا موفق بود. مدت سلطنت ۵۱ تا ۷۷ میلادی
پاکور دوم و اردوان چهارم
بعد از بلاش اول از ۷۷ میلادی دوران فطرت بود از ۷۷ تا ۱۰۷ میلادی
خسرو
جنگ تراژان امپراتور روم با خسرو و عقبنشینی و صلح روم با ایران. مدت سلطنت از ۱۰۷ تا ۱۳۳ میلادی
بلاش دوم
مدت سلطنت از ۱۳۳ تا ۱۹۱ میلادی
بلاش سوم
بلاش چهارم
جنگ او با رومیها و عقبنشینی سپتیم سور امپراتور روم. مدت سلطنت ۱۹۱ تا ۲۰۸ میلادی
بلاش پنجم
مدت سلطنت از ۲۰۸ تا ۲۱۶ میلادی
اردوان پنجم / اشک بیست و نهم
مدت سلطنت ۲۱۶ تا ۲۲۴ میلادی
جنگ با کاراکالا امپراتور روم(۲۱۷ تا ۲۱۸ میلادی).[۳]
اردوان جنگهایی با رومیان داشت. رومیان در این جنگ گورستانهای پادشاهان اشکانی را ویران کردند و استخوانهای آنان را درآوردند. این موجب خشم دربار ایران شد؛ و شرایطی را برای صلح قرار داد که رومیان نپذیرفتند و جنگی سخت درگرفت که ایرانیان پیروز شدند. لکن جنگهای پیدرپی ادامه یافت و هر دو سو خسته شدند. در آن هنگام قیصر روم شرایط صلح را پذیرفت و حاضر شد ۵۰میلیون دینار رومی به ایران به عنوان خسارت بپردازد.
در زمان اردوان بود که اردشیر پسر بابک علیه دولت اشکانی به پاخاست و سر انجام اردوان را در کنار رود جراحی شکست داد. پس از چند سال اردشیر بابکان همه ایران را گرفت و بدین ترتیب دولت اشکانی پس از ۴۷۰ سال فرمانروایی سقوط کرد.[۴]
پاکور۱
تیرداددوم
اردسوم
تیردادسوم
گودرز دوم
اردواز[۳]
اشک و نخستین اندیشه استقلال
پارت در برگیرنده خراسان امروزی است و در کتیبه داریوش (بیستون) یکی از ایالات ایران میباشد. در اینجا به طور خلاصه به پادشاهانی که در زمان آنها اتفاقهای بزرگی افتاده اشاره میکنم.
سومین گروه از اقوام آریایی که به ایران آمدند و در شرق مستقر شدند. پارتیان بودند، نژاد آنها آریایی، زبان آنها ایرانی و آیینشان مزداپرستی رایج در ایران شرقی بود. فرهنگ اجتماعی آنان آمیزهای از آداب و عقاید مذهبی و فرهنگ پهلوانی بود که بر حسن سلوک و رفتار و شجاعت مردانگی و جوانمردی و نیروی بدنی تأکید میورزید. یکی از مهمترین دلایل پیوستن شهرنشینان شرق کشور به پارتیان در قیام بر ضد حکومت سلوکی - جدا از پیوندهای خویشاوندی بین آنان - حسن سلوک آنها با مردم نواحی اطراف و ناخرسندی آنان از شیوه حکومتی سلوکیان بود که تأکید بر تبعیض قومی و نژادی داشت.
چادرنشین و صحراگردی از پارتها مردمانی چابک، شجاع و پرتحرک ساخته بود که در سوارکاری و تیراندازی ماهرانه در هنگام سواری نظیر نداشتند. شجاعترین و قویترین فرد قبیله پهلوان نام داشت. هر شخصی که به این مقام نایل میشد مشخصا علاوه بر قدرت بدنی ملزم به داشتن صفات و خصایل اخلاقی نیکو نیز میبود.
اشکانیان که به طور کلی اطلاعات کمی از آنها در دست میباشد در سال۲۵۰ پیش از میلاد توسط ارشک (اشک نخست) بر پا شد و بیست و نه اشک (پادشاه) در این سلسله فرمانروایی کردند.
نخستین بار اندیشه استقلال در برابر بیگانگان سلوکی را پهلوانی پارتی به نام اشک جامه عمل پوشانید، در حالیکه سلوکیان هفتاد سال از سلطنت بر ایران پشت سرگذاشته بودند، قیام اشک سلوکیان را به نشان دادن عکس العمل واداشت و علیرغم تصور از آن سپاه سلوکی با شکست مواجه شد و این اولین پیروزی رسمی پارتیان و متحدانشان در برابر قوم حکومتگر بود. پس از اشک برادر و جانشین وی تیرداد بر قدرت پارتیان افزود و بر توسعه متصرفات افزود و بدین ترتیب پیشروی آنان از شرق به سمت غرب آغاز گردید و روزبهروز بر قدرت پارتیان و تثبیت حکومتشان افزوده میشد.
نام اشک توسط همه شاهان اشکانی حفظ شد به طوریکه فرعون توسط فرمانروایان مصر، قیصر یا سزار توسط رومیان کسری یا خسرو توسط ساسانیان به کار میرفت.[۴]
مهرداد اول اشکانی، همتای کورش بزرگ در شفقت و انسانیت و توسعه قلمرو
با اقدامات مهرداد شاه دیگر پارتی قلمرو پارتیان که به افتخار نام احیاگر استقلال ایران (ارشک یا اشک) اشکانی خوانده شد به وسیعترین حد خود رسید. مهمترین رمز موفقیتها و پیروزیهای مهرداد اول همگی در سایه شفقت و انسانیت نهفته در سرشت وی بود، آن چنانکه محققان وی را از نظر بزرگ منشی، بلند نظری، متانت و نجابت اخلاقی در دودمان اشکانی، همتای کوروش بزرگ در دودمان هخامنشی دانستهاند.
مهرداد با تسخیر عیلام، پارس و سپس بابل و بدنبال آن شکست پادشاه سلوکی و تصرف شهر سلوکیه. ایران را تا دورترین مرزهای غربی امتداد داد. (عنوان شاه شاهان) که اشک ششم یعنی مهرداد با اقتباس از شاهان هخامنشی برخود نهاده بود به دلیل اقداماتی که وی در زمان حیاتش انجام داد. به عنوان برازندهترین لقب حتی پس از مرگش نیز وی را شایسته منحصر به فرد این عنوان در خاندان اشکانی گرداند. وقتیکه مهرداد در سنین پیری چشم از جهان فروبست، او را مثل بنیانگذار واقعی سلسله پارت با تشریفات بسیار به خاک سپردند. پارت او را همچون قانونگذاری خردمند تجلیل کرد، چرا که او در تمام قلمرو وسیع خویش نزد هر قومی که رسم و بنیادی پسندیده یافت آنرا در سرزمین خویش رایج کرد. قلمرو او از بینالنهرین و بابل تا سرزمین سغد و هند امتداد داشت و اقوام بسیار با آداب و رسوم گونه گون در این قلمرو وسیع تحت حکم او میزیست.
پس از مهرداد اول به دلیل پدیدار شدن ناامنی که توسط برخی اقوام در شرق نیر سکاها و کوشانیان بوجود آمده بود. در زمان چند اشک ادامه یافت. تا سرانجام با روی کار آمدن اشک نهم که مهرداد دوم نام داشت. توفیق قابل ملاحظهای در غلبه بر هرج و مرج حاصل شد. وی پایههای حکومت و ارکان داخلی آنرا چنان مستحکم نمود که حتی پس از مرگ وی نیز با وجود مدعیان سلطنت و پارهای اختلافات داخلی امپراطوری اشکانی از هم متلاشی نشد و قدرت خود را حفظ نمود. تدابیری که وی در زمینه داخلی و حکومتی اندیشید سبب شدهاست که محققان وی را یادآور داریوش بزرگ خوانده به وی لقب مهرداد کبیر دهند.
دوران حکومت اشکهای دهم تا سیزدهم دوران درگیری و هرج و مرج داخلی بود. تا اینکه با روی کارآمدن اشک سیزدهم، ارد اول فصل تازهای از روابط خارجی ایران با دولتهای همسایه که مهمترین آنها روم بود آغاز گردید. در آن زمان ایران در شرق و روم در غرب دو قدرت بلامنازع بودند و هر دو در پی گسترش و توسعه قلمرو و بسط قدرت بودند و همین مسئله گاه و بیگاه سبب ایجاد تعارضاتی از سوی طرفین به خاک یکدیگر میشد؛ ولی مشکل اصلی را رومیان آغاز کردند و بدین ترتیب روابطی که میتوانست بهترین شکل و سیاق را داشته باشد و سبب تبادل فرهنگ و تمدن باشد و در نهایت به شکوفایی و پیشرفت در امپراطوری که دنیا را عملاً در ید قدرت خود داشتند. منجر شود تبدیل به جنگهایی شد که تا پایان امپراطوری پارت و پس از آن تا پایان امپراطوری روم ادامه یافت.
در واقع این جنگها به طوری رسمی و جدی از زمان سلطنت ارد - اشک سیزدهم - و به دلیل بلند پروازیهای برخی سرداران (رومی) از جمله کراسوس آغاز شد و مهمترین انگیزه وی، عشق به طلاهای سلوکیه و نفایس و خزاین ماد بود؛ ولی مهمترنی مسئله را نیز نباید از نظر دور داشت و آن مسئله همدستی ایالت بزرگ ارمنستان با رومیان بود که اطاعت و تبعیت از ایران برایشان قابل تحمل نبود. آنان خواهان استقلال تمام و کمال بودند که این مسئله نیز در قوانین امپراطوری اشکانیان مفهومی جز عصیان و سرکشی نداشت؛ بنابراین شاهان ارمنستان هر از چندگاه با تحریک رومیان و اتحاد با آنان سبب ایجاد منازعاتی بین ایران و روم میشدند. نوع حکومت اشکانیان نیز دست آنان را در این امر بازتر میکرد. اشکانیان از هنگامیکه روی کار آمدند و تشکیل حکومت دادند، شیوه ملوکالطوایفی را به جای ایجاد یک حکومت مرکزی که همه در سایه نظارت همهجانبه آن باشند ترجیح دادند. بدین شکل که برخی ایالتها نظیر پارس، آذربایجان و ارمنستان از استقلال داخلی برخوردار بودند و در عوض انقیاد و تابعیت اشکانیان را میپذیرفتند و در هنگام جنگ نیز به منظور کمک به پادشاه و نشان دادن وفاداری و اتحاد با او سپاه خود را به سمت مرکز حکومت گسیل میداشتند. شاهان ارمنستان نیز از این موقعیت برای کسب استقلال و تجزیه از قلمرو اشکانیان استفاده مینمودند.[۴]
سورنا، سردار اشکانی شکستدهنده ارتش روم
خطر عمدهای که در دوران اشکانی از سوی باختر متوجه ایران بود از سوداها و جاهطلبیهای امپراطوری روم در خاور نزدیک ناشی میشد. اما در نبردهای گوناگون، اشکانیان به یاری سوارکاران چابک و پرآوازه خویش به رومیان ثابت کردند که در دفاع از مرز و بوم خویش از روحیهای رزمجویانه و نیرویی پرتوان و خستگیناپذیر بهرهمندند و در عرصهٔ جنگ حریفی شایستهاند. در نبردی در سال ۵۳ پیش از میلاد، سورن (سورنا)، فرمانده سپاه اشکانی، کراسوس فرمانده سپاه روم را دستگیر کرد و کشت و شماری بسیار از سربازان و فرماندهان رومی را به اسارت گرفت.
در پی همین نبرد بود که اشکانیان مرزهای باختری ایران را گسترش دادند و به رود فرات رساندند و احترام یهودیان ساکن بابل و برخی از شهرهای بینالنهرین و شام را برانگیختند. چندی بعد، با شکست مارک انتونی قیصر روم در ارمنستان جاهطلبیهای رومیان در این منطقه ضربهای دیگر خورد.
ایران اشکانی برخلاف روم، سودای تهاجم به دیگران را در سر نداشت و از همین رو پس از آن که سلوکیان به شام رانده شدند اشکانیان در پی گسترش همین قلمرو خود برنیامدند. هنگامیکه اوگوستوس، امپراتور روم، کوشید تا به مسالمت با اشکانیان به توافقی برسد با استقبال آنان روبرو شد و صلح بین دو کشور برای سه ربع قرن دوام یافت.
تنها در دوران امپراطوری نرون بود که بین این دو قدرت بزرگ بر سر سودای روم به تسلط بر ارمنستان کشمکشهایی صورت گرفت. اما در اواخر دوره اشکانی که نیروی آنان با گذشت زمان به سستی گرائیده بود رومیان توانستند شکستهایی سخت بر آنان وارد کنند، پایتخت باختری آنان، تیسفون، را سه بار به اشغال خود درآوردند و آن را به ویرانی کشند. با این همه اشکانیان سر تسلیم فرو نیاوردند و عقب ننشستند. حتی در بحرانیترین دوران حکومت خود و در آستانه پیروزی اردشیر بابکان، اشکانیان مانع دست اندازی امپراتور کاراکالا به سرزمین خود شدند و سپاهیان رومی را به هزیمت واداشتند. در واقع اشکانیان سدی در برابر پیشروی رومیان به سوی سرزمینهای خاوری ایران بودند و برنامههای آنان را برای تسلط بر قلمرو پیشین سلوکیان نقش برآب کردند. چنین مقاومتها و دستاوردهایی نشان از یگانگی و همبستگی قابل ملاحظه جامعه ایرانیان به ویژه در دورانی داشت که شاهنشاهان اشکانی بر تسلط کامل بر نواحی گوناگون قلمرو خود اصرار نمیورزیدند و در نتیجه فرمانروایان و اشراف قدرتمند تا حدی خودمختار بودند و همین خود اغلب به اختلافهای توانفرسا و کشمکشها و ستیزهای داخلی هم میانجامید.
ارتش اشکانیان، ارتشی با ساختار فئودالی
در دوره اشکانیان ارتش همیشگی و منظمی وجود نداشت که همواره آماده دفاع از کشور باشد. ارتش اشکانی دارای ساختاری فئودالی بود (ارباب-رعیتی) این ساختاری بود که تا پیش از قیام اردشیر بابکان و در دوره اشکانیان بر ایران حاکم بود. طبق این ساختار در زمان جنگ هر کدام از زمین داران بزرگ میبایست از رعایای خود نیرویی گردآوری کرده و برای حکومت مرکزی میفرستادند. جای بسی شگفتی است که این ساختار در دوران طولانی پادشاهی اشکانیان توانست ارتشهای عظیمی را در مقابل رومیان ایجاد کند و به محض آشکار شدن نخستین نشانههای تهاجم از طرف دشمن پیکهایی به تمامی ایلات و اربابان فرستاده میشد و هر ایلات و ارباب به اندازه توان خود ارتشی را برای حکومت مرکزی میفرستاد.
این ارتش به دلیل سواره بودن توانایی جابجایی سریع را دارا بودند به همین دلیل رسیدن سپاهیان به میدان زیاد طولانی نمیشد. در کنار این ارتش، سپاهی نیز وجود داشت که تعداد کمتری سرباز داشت و وظیفهاش، حفاظت از پایتخت و خانواده سلطنتی و همچنین حفاظت از کاخهای فرماندارن ایلات بود، این ارتش اکثراً از سوارن سنگین اسلحه با زرههایی سنگین تشکیل میشد. این ارتش اساس قدرت حکومت مرکزی بود. قدرت این ارتش بر مبنای قدرت زرهی آن بود و نه جابجایی سریع آن. رمز پیروزیهای بزرگ اشکانیان، حملات سریع و بیوقفه سواران سبک اسلحه بود که اجازه حرکت به نیروهای دشمن را نمیدادند. متأسفانه ارتش اشکانی به دلیل مشغله زیاد در شورشهای شرق کشور، نتوانست از بینالنهرین پا پیش بگذارد. سپاهیان اشکانی به دلیل روش جنگی ویژه ای که داشتند یعنی تیراندازی به روش قنقاج تلفات بسیار اندکی در نبردها داشتند.
از پیادهنظام در دوران اشکانیان بسیار استفاده کمی میشدهاست، مگر در جنگهای شهری. سپاهیان اشکانی تابع صددرصد مقررات ارتشی نبودند و در میدان جنگ به نحوی بینظمی حکمفرما بود. صفوف متراکم ارتشی که در دوره هخامنشیان بود، در ارتش اشکانی وجود نداشت. البته باید متذکر شد که در سالهای ابتدایی حکومت اشکانیان، پادشاهان اشکانی به ایجاد سپاهی متشکل از پیادهنظام سنگین اسلحه با نیزههای بلند همت گماشتند، چرا که پیروزیهای این نوع پیادهنظام را در نبردهای بزرگ اسکندر در مقابل هخامنشیان دیده بودند ولی پس از چندی این پیادهنظام از زمانی که از آنتریوکوس پادشاه سلوکی شکست خورد، برچیده شد و پارتها بر روی یک ارتش سواره تمرکز یافتند. داشتن ارتش متشکل از سواره نظام برای پارتها که مردمی داری گلههای بیشمار اسب بودند، کار مشکلی نبود.
لازم است ذکر شود که در دوران پارتیان، پرورش اسب یکی از کارهای رایج در مزارع بوده و مزارع فراوانی برای تربیت اسب اختصاص مییافتند. پارتها در زمستان نیز مانند تابستان جرارانه از میهن دفاع مینمودند چنانکه در بالا گفته شد، ارتش آنتوان در زمستان شکست سختی از پارتها خورد. به این دلیل که بیشتر نبردها در بینالنهرین اتفاق میافتاده، زمستان و تابستان فرق چندانی نداشته و در همه حالات، بینالنهرین دارای هوای گرم بود است. (توجه شود که آنتوان در شمال آذرآبادگان شکست خورد). در تمامی نبردهای بین رومیان و اشکانیان، اشکانیان تنها در نبرد با تراژان مغلوب شدند و در بقیه نبردها فتح با آنان بود. در جنگ با تراژان نیز پس از چندی سپاهیان رومی از ایران فراری شدند چرا که پادشاه اشکانی یعنی خسروشاه، مردم مناطق فتح شده را بر علیه رومیان شوراند و آنها را از خاک ایران بیرون کرد.[۵]
شهرها و پایتختها
پایتخت دولت اشکانی بر حسب توسعه آن کشور تغییر میکرد.
زمانی که اشکانیان در سرزمین پارت حکومت داشتند، پایتخت آنان در شهر نسا (نزدیک عشقآباد) و سپس در شهر اساک نزدیک قوچان بود.
در زمان تیرداد اول پایتخت خود را به هکاتم پیلس یا شهر صددروازه در نزدیکی دامغان انتقال دادند، بعداز آنکه مرز ایشان به رود فرات رسید شهر تیسفون را که در جانب چپ دجله مقابل شهر سلوکیه ساخته بودند به پایتختی برگزیدند.
پادشاهان اشکانی به مناسبت تغییر فصل در شهـرهای مختلف ایران از قبیل ری و همدان و گرگان و بابل گردش میکردند.
در زمان بلاش اول شهر جدیدی به نام ولاشکرد در نزدیکی بابل بوجود آمد. ظاهراً قصد بلاش از ایجاد این شهر آن بود که یک مرکز جدید بازرگانی به جای شهر قدیم سلوکیه تأسیس کرده باشد.[۳]
دین اشکانیان
اشکانیان در آغاز به جهت معاشرت با قوم داهه وسکاها مظاهر طبیعت مانند آفتاب و ماه و ستارگان را مقدس می دانستند. پس از آنکه با سلوکیها و یونانیان نزدیک شدند به پرستش ارباب انواع یونانی و خدایان ایشان نیز خو گرفتند، عده ای از ایشان به مذهب زرتشت درآمدند. چنانکه بلاش اول در صدد گردآوری اوستا برآمد.
از مذاهب معروف دوره اشکانی مهرپرستی است. خدای مهر یا خورشید که در عین حال خدای عدالت نیز بود از دیر باز در فلات ایران مورد پرستش بود. مهر با شمشا (شمس) خدای بابلی یکی دانسته شدهاست. دینی بود که مردم را به صلح همگانی دعوت میکرد. مهرپرستان یکدیگر را برادر و مربیان خویش را پدر میخواندند. اشکانیان نسبت به مذاهب بیگانه بینظر بودند و ادیان مختلف در کشور ایشان آزاد بود. چنانکه یهودیان، اشکانیان را حامی خود میشمردند. به همین دلیل نظرات زیادی وجود دارد که در واقع اشکانیان چه دینی داشتند واین دقیقاً مشخص نیست.[۳]
تجارت
سکههای پارتی فقط ازنقره و برنج بود و در زمان آنها پول طلا تنها از راه بازرگانی به ایران وارد میشد.
واحد پول اشکانیان «درخم» نام داشت که کلمهای است یونانی و بعدها به صورت درهم و درم درآمده است.
خط و زبان سکههای اشکانی، یونانی است. عناوینی که شاهان به تقلید سلوکی بر روی سکههای خود ضرب کردهاند بسیار است. روی سکهها صورت شاهان اشکانی است که بر تخت نشسته و کمانی به دست گرفته و زه آن را میکشند.
بعضی از سکهها نیز دارای صورت خدایان یونانی میباشد. مسکوکات پارتی بر طبق تقویم سلوکیان تاریخگذاری میشد که مبدأ آن سال آن سال ۳۱ پیش از میلاد یعنی سال جلوس سلوکوس نیکاتر بر تخت شاهی است.
از قرن اول بعد از میلاد، کمکم خط سکههای پارتی از یونانی به خط و زبان آرامی تبدیل میشود و از مرغوبیت جنس و فلز آنها کاسته میگردد.
سکههای نقره اشکانی عبارت از یک درهمی و چهاردرهمی است که ضرب آنها بیشتر در شهرهای یونانی بینالنهرین بعمل میآمدهاست.[۳]
زبان
زبان پارتها از خانواده زبانهای هند و اروپایی و از دسته زبانهای ایران میانه است و آن زبانی است که به نام پهلوی معروف گردیدهاست.
زبان پهلوی شمالی را پارتی یعنی اشکانی و زبان پهلوی جنوبی را پارسیک یا پهلوی ساسانی مینامند.
اشکانیان از بدو تأسیس دولت خود تا زمان گودرز اشک بیستم (۵۱ میلادی) تحت تأثیر هلنیسم و یونانیمآبی قرار گرفتند. در این دوره پادشاهان و شاهزادگان اشکانی غالباً به زبان یونانی آشنا بودند.
چنانکه اردوان اول اشکانی و ارد اول این زبان را بخوبی میدانستند. فرهنگ و آداب یونانی آنقدر در این دوره رواج داشت که پادشاهان اشکانی چون ارد بهآسانی از نمایشهایی که هنرمندان یونانی میدادند استفاده میکردند.
اما دانستن زبان یونانی از زمان گودرز به بعد رو به انحطاط گذارد. زیرا، خطوط یونانی سکههای آن زمان خوانا نیست.
خط ملی اشکانیان، خط آرامی بود که از زمان هخامنشیان به ایشان به ارث رسیده بود.
بعضی از پادشاهان ایشان مانند مهرداد چهارم و بلاش اول و اردوان پنجم سکههای خود را به زبان پهلوی و خط آرامی ضرب کردهاند.
از جمله از اسنادی که در این زمان پیدا شده، قبالهای است مربوط به فروش یک تاکستان به زبان پهلوی و خط آرامی که در اورامان کرمانشاه بدست آمدهاست.[۳]
آثار به جا مانده از تمدن اشکانی
بعضی از آثار اشکانی که تا کنون بدست آمده از این قرار است:
خرابه معبد کنگاور که شباهت بسیاری به معابد یونانی دارد و مربوط به خدای دیانا رب النوع ماه بودهاست.
در همدان نیز معبدی بود به اسم آناهیتا که ستونهای آن شبیه شیوههای ستونسازی است.
در الحذر (هاترا) در کنار دجله خرابههایی است که تقریباً بیش از هزار متر شعاع آن است. این خرابهها باقیماندة کاخهای اشکانی است که تاقهای آن به سبک رومی زده شدهاست.
در بیستون، گودرز اشکانی به تقیلد از داریوش کتیبهای کندهاست. این کتیبه به خط و زبان یونانی است.
در تنگه سائولک در کوههای بختیاری نقش یکی از ملکههای اشکانی دیده میشود که در میان سه مرد که از ایشان دو تن نیزه در دست دارند آرمیده و مغی به خواندن دعا مشغول است. این مجلس حکایت میکند از این که شاه به شکار رفته و ملکه با نگرانی در انتظار شوهر خود میباشد و مغان برای سلامت پادشاه دعا میخواندند. در این حجاری ۱۵ نفر در دو صف و پشت یکدیگر ایستادهاند.
در کشفیات شوش مربوط به عهد اشکانی کتیبههایی به زبان یونانی بدست آمدهاست.
در خرابههای شهر دورا اروپوس در ساحل علیای فرات کتیبههایی به زبان یونانی و نقشهای دیواری که حاکی از وقایع جنگهای اشکانیان و رومیان میباشد کشف شدهاست.
در سرپلذهاب نقش برجستهای از گودرز اشکانی وجود دارد که در آن کتیبه ناقصی به زبان پهلوی اشکانی دیده میشود.
در سالهای اخیر در ناحیه نسا در نزدیکی عشق آباد واقع در کشور ترکمنستان که مقر پادشاهان اشکانی بوده، آرشیو بزرگی محتوی اسناد مالی که بر روی پارههای سفال نوشته شده بدست آمد. این اسناد به خط آرامی و زبان پهلوی اشکانی است که نظیر آن بر روی سفال در خرابههای شهر دورا اروپوس یافت شدهاست.
دیگر، ابنیه و گورستانهایی است که در ناحیة نسا در نزدیکی عشق آباد کشف شده و در آنها نقاشیها و مجسمهها و مهرها و سکهها و لوازم زندگی مردم آن زمان یافت شدهاست.[۶]
پایان کار اشکانیان
سرانجام کشمکشهای داخلی و شکستهای خارجی حیثیت واپسین شاهان اشکانی را بر باد داد. آخرین جنبشی که به پایان کار اشکانیان انجامید از پارس و به رهبری اردشیر بابکان آغاز شد. وی در سال ۲۲۴ میلادی بر اردوان چهارم شورید. اردوان در نبرد از اردشیر به سختی شکست خورد و خود نیز هنگام نبرد کشته شد. اردشیر احتمالاً در سال۲۲۶ میلادی در تیسفون تاجگذاری نمود و خود را «شاهنشاه» خواند. بدین ترتیب دفتر دوره اشکانیان (از حدود ۲۳۸ پیش از میلاد تا حدود ۲۲۶ میلادی) بسته شد اما یادشان چنان در جهان زنده بود که یکصد و پنجاه سال پس از سقوطشان امپراتور روم یولیانوس ترجیح داد به او لقب «فاتح پارتها» دهند.[۷]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ تاریخ ما - درباره اشکانیها
- ↑ تاریخچه جهان - ایران در زمان اشکانیان
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ ۳٫۷ همه چیز درمورد تاریخ ایران باستان - اشکانیان
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ تاریخ ایران - سلسله اشکانیان( پارتها): ۲۵۰ پ.م تا ۲۲۰ ب.م (۴۷۰سال)
- ↑ پارسیان دژ - ارتش اشکانیان (ارتش پادشاهی اشکانی)
- ↑ مجله الکترونیکی - تاریخ شهرنشینی اشکانیان
- ↑ تاریخ باستان - اشکانیان