زرتشت
زرتشت یا زردشت، متولد ۶ فروردین آموزگار، رهبر، فیلسوف، شاعر و اصلاحگر دینی، ایرانی است. از آموزههای او این است که: هستی میدان نبرد نیروهای خیر و شر است و انسان آزاد است تا جایگاه خود در این مبارزه را انتخاب کند. این آموزهها، هستهٔ اصلی مزدیسنا را تشکیل میدهد. زرتشت؛ تنها پیامبری که از میان آرینها برخاست و پندارنیک، گفتار نیک و کردارنیک، را ترویج کرد.
براساس محاسبات نجومی و زبانشناسی تولد زرتشت به ۱۷۶۷ سال قبل از میلاد مسیح باز میگردد. زادروز زرتشت در روزخرداد از ماه فروردین برابر با ششم فروردین ماه میباشد که در بین پیروان این آئین نوروز بزرگ خوانده میشود. زرتشتیان از زرتشت با نام اشو زرتشت نام میبرند که به معنی پاک، راست و درست میباشد.
زرتشت سالها در پی یافتن حقیقت بود تا بتدریج به روشنایی رسید و پیام خود را برای مردم به ارمغان آورد.
زرتشت خود را یک آموزگار خوبیها و دورکننده از بدیها میدانست. او میگفت که گریزاز بدیها و پلیدیهاست که باعث ایجاد شادی و نیکبختی میشود و این احساس تا ابد در انسان باقی میماند.
زرتشت در ٧٧سالگی از روی آزادگی، ایرانیان را از دادن باج به بیگانگان بازداری نمود. از اینروی دشمنی و کینه تورانیان با زرتشت گسترش یافت و در دومین یورش تورانیها به بلخ در حالیکه زرتشت در نیایشگاه سرگرم نیایش بود به فرمان ارجاسب تورانی، مزدوری بهنام «توربراتور» خنجر کین خویش را بر پشت او فرود آورد و بدینگونه زندگانی پر بار پیامآور آزادی و خرد به پایان رسید.
در گاهشماری ایران از آغاز سال ۶ روز گذشته و به پایان آن ۳۵۹ روز ماندهاست.
ابو ریحان بیرونی در البلاغه آورده است:
۶ فروردین ، نوروز بزرگ است. و نزد ایرانیان جشن بزرگ میباشد . گویند خداوند در این روز مشتری را آفرید . زرتشتیان می گویند زرتشت در این روز توفیق یافت که با خداوند مناجات کندك، کیخسرو در این روز به آسمان عروج کرد و در این روز برای ساکنان کره زمین سعادت قسمت میکنند و از اینجاست که ایرانیان به این روز، روز امید میگویند.[۱]
تاریخچه زرتشت
حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو ، پنج پسر بود ، و زرتشت سومین آنهاست . زرتشت آموزشهای نخستین را از پدر و دیگر دانشمندان نامدار شهر خود آموخت . نوشته شده است که او ذهنی تیز و روحیهای کنجکاو داشت و در پانزده سالگی همهی دانش زمان خود را آموخته بود . پس از پانزده سال بررسی و تفکر درباره آفرینش ، و موشکافی در آن چه که از استادان آموخته بود ، بینش زرتشت به آن جا رسید که بداند خدایان پنداری نادرست، و تنها یک آفریننده وجود دارد که همه هستی از اوست.
دیری نگذشت که به مهربانی و خوی نیک شهرت یافت زمانی که تورانیان به ایران تاختند، زرتشت جوان برای دفاع از سرزمینش جنگ افزار به دست گرفت و با دشمن به پیکار پرداخت اما پس از اندکی که صحنههای کشتار مردان و جان ستاندن انسان ها را از یک دیگر دید دلش از این اعمال به درد آمد و از صف جنگاوران خارج شد و به مداوای زخمیان پرداخت. بعد از جنگ نیز در میان بلازدگان بیخانمانان میگشت و زخمهای درون و برونشان را مرهم مینهاد. در هنگام بروز قحطی نیز به سالخوردگان بسیار کمک نمود او هرگز نمیتوانست نسبت به آلام مردم بی تفاوت باشد، همیشه میاندیشید که چگونه باید راستی بر پلیدی و زشتی پیروز شود.
زرتشت چون به سن ۲۰ سالگی رسید، پدر، مادر و همسرش را رها کرد و برای یافتن پاسخ پرسشهایی که اعماق ضمیرش را به خود مشغول کرده بود به اطراف جهان رهسپار شد و به هرکجا میتوانست رفت و با هرکسی سخن گفت.
در منابع یونانی آمده است که زرتشت هفت سال را در غاری درون کوهی به خاموشی مطلق سپری کرد. همچنین گفته میشود این غار در نزدیکی دریاچه ارومیه و بالای کوه سبلان قرار داشته است. شهرت زرتشت به روم هم رسیده بوده است.
جان ناس در کتاب تاریخ جامع ادیان مینویسد که او همسر و خانواده خود را رها کرد و در اطراف جهان به گردش پرداخت و با هرکس سخن گفت شاید که نور اشراق دل او را منور سازد. زرتشت به همسرش گفت: بر آنم که گوشهای گزینم و به تفکر بپردازم مدت زمانی را در باره زشتی و نیکی اندیشه کنم تا چشمه شوربختی انسانها را بیابم و آن را بخشکانم و مردمانم را به سعادت رهنمون کنم اما همسرش به وی گفت: دست از این اندیشه بردار و به کار و زندگی بپرداز اما نیرویی وی را به شور تفکر اندیشه اصلاح امور بر میانگیخت خانه و زندگیاش را رها کرد و به دامان کوه رفت و در آنجا ده سال (تا سی سالگی) به تفکر و اندیشه پرداخت و غذای اندکی خورد.[۲]
سرانجام، او در سن سی سالگی به پیامبری برگزیده شد.
او میاندیشید که از نیکی نیکی پدید میآید و از پلیدی، پلیدی زرتشت اندیشید که بر جهان دو نیرو حکم فرمایی میکند نیروی خیر مثبت و نیروی شر منفی چون زرتشت به سی سالگی رسید مکاشفاتی به وی دست داد و در نزدیکی رود دیتیا در نزدیکی وطن خود شبحی بلند قامت بر وی ظاهر شد و با وی به گفت و شنود پرداخت و از او خواست که جامعه عاریتی از خود دور سازد پس اهورا مزدا به او تعلیم داد و او را به پیامبری برگزید و امر فرمود که حقایق و تعالیم آیین بهی را بر جهانیان بیاموزد. از آن پس هشت سال بر وی بگذشت و وی در این هشت سال با ۶ فرشته مقرب به گفت و شنود پرداخت. بعد از این مکاشفه بیدرنگ تعلیم اخلاق را آغاز کرد در ابتدا کسی به او گوش نکرد و آزار بسیار دید و چند بار نومید گشت. در آن هنگام پرستش خدایان بسیار، قربانی کردن و بادهگساری در میان ایرانیان رواج داشت. در ابتدا فقط چند تن از اعضای خانوادهاش به دین او در آمدند. چندین بار روان پلید انگره مینیو وی را وسوسه کرد که از پرستش اهورا مزدا دست بردارد ولی وی در عقیده خود استوار بود. پس از سال ها دعوت نخستین کسی که به دین وی در آمد عموزاده اش میدینیمائونها بود.
بعد از مدتی زرتشت و پیروانش بخاطر اذیت و آزارهای دشمنانش، موبدان و فرمانروایان و کدخدایان، مجبور به مهاجرت به یکی از بلاد شرقی ایران شد در مسیر وقتی هوا طوفانی بود از صاحب یک مزرعه پناه خواست اما او از امان دادن به وی امتناع ورزید، بعد از اندکی به قلمرو ویشتاسب رسید و به دربار ویشتاسب (ویشاسپا – گشتاسب) راه یافت او دوسال کوشید تا پادشاه را به دین خود در بیاورد پادشاه نیز مردی پاکدل و نیکو منش بود ولی در قلمرو وی سحر و گناهان بسیار رواج داشت. در مناظرهای که پادشاه بین کاهنان و زرتشت صورت میدهد زرتشت پیروز میشود.
در این زمان بود که زرتشت دو سال به زندان افکنده شد، کاهنان که نتوانسته بودند بر زرتشت پیروز شوند و از نفوذ وی در پیشگاه پادشاه حسد میبردند روزی که زرتشت در نزد پادشاه بود یکی از کاهنان در محل اقامت زرتشت ابزار جادوگری و جمجمه و مو و ناخن انسان میافکند و به نزد پادشاه میرود و از وی بدگویی میکند و میگوید او با جادوگری توانسته نظر پادشاه را نسبت به خود جلب کند در ابتدا پادشاه به وی روی خوشی نشان نمیدهد ولی با اسرار وی دستور کاوش خانه زرتشت را میدهد و وی به زندان میافتد.
بعد از دوسال معجزهای رخ میدهد و زرتشت اسب سیاه ویشتاسب را که به مرضی مهلک مبتلا بود مداوا میکند و با حمایتهای همسر شاه زرتشت از زندان بیرون میآید و پادشاه و درباریان به دین وی میگروند و به تبع آن سراسر مردم سرزمین نیز زرتشتی میشوند و دو تن از نجیب زادگان بنام فراشائوشترا و جامناسپا نیز با زرتشت پیوند خانوادگی بر قرار میکند اولی دختر خود را به زرتشت میدهد و دومی دختر زرتشت از همسر اولش بنام پروسیتا را به همسری برمیگزیند و ویشتاسب و فرزندش اسفندیار از حامیان سر سخت وی شدند.
اشو زرتشت حتی پیش از برگزیده شدن به پیامبری دیدگاه های خود را در باره روش زیست و هستی خداوند برای دیگران شرح میداد . ولی ، پس از انتخاب به پیامبری و دریافت پیام اهورامزدا ، با کوشش ویژهای دست به کار تبلیغ شد و این کار، با دشمنی شاهزادگان و روحانیون زمان او، که منافع خود را در خطر میدیدند ، روبه رو گردید . روحانیون (مغان) از دریافت فدیه و قربانی برای خدایان و از باور مردمان به خرافات بهره میبردند ؛ و شاهزادگان میخواستند مردمان را در تاریکی نادانی نگاه دارند و خود بی دردسر فرمانروایی کنند .
پیام گاتها که به وسیله زرتشت پخش میشد ، موقعیت آنان را ضعیف میکرد . مخالفان – شاهزادگان و روحانیون چند خدا پرست – جان زرتشت را مورد تهدید قرار دادند . ناگزیر در سن ۴۲ سالگی تصمیم به مهاجرت گرفت (امر مهاجرت در گاتها ذکر شده است) او با شاگردان وفادارش به باکتریا در شرق ایران رفت و در آن سرزمین توانست پیروان زیادی پیدا کند ، از جمله کی گشتاسب پادشاه بلخ ، و همسرش هوتَوسا ، دین زرتشت را پذیرفتند و حامی او شدند . در گاتها زرتشت بارها فرمانروایان بدکار و روحانیون سودجو را که میکوشند مردم را در نادانی نگاهداشته و از آنان بهرهبرداری کنند ، ملامت میکند . اشو زرتشت ۴۷ سال با همه جان و روان خود، در راه آموزش و گسترش دین کوشید و سرانجام هنگامی که سرگرم ستایش اهورامزدا در آدُریان (آتشکده) بود در ۵ دی ۱۶۹۱ به دست بد خواهی به نام توربراتور کشته شد.
رسالت زرتشت
در اندک مدتی اندیشههای زرتشت سراسر ایران را فرا گرفت و ایرانیان تا سالها قبل از حمله اعراب به دین زرتشت بودند و بخاطر تعلیمات زرتشت ایرانیان جزو اولین ملل یکتاپرست بروی زمین بودند او اندیشههای خود را بر مبنای پندار نیک گفتار نیک و کردار نیک بنیان نهاد و شعار جهانی وی نیز این بود که راه در جهان یکی است آن هم راه راستی است.
زرتشت دگرگونیهای زیادی در زندگی آنروز مردم بوجودآورد. بزرگترین کار زرتشت انکارتمام خدایانی بود که مورد پرستش مردم بودند و در برابر آن خدای یگانه را به مردم شناساند. خداوندی که آفریننده و هستی بخش(اهورا) و ابردانا (مزدا) میباشد.
در ابتدا او با مخالفتهای بسیاری هم روبرو شد و مجبور شد که به همراه گروه کوچکی زادگاه خود را ترک کرده و بسوی جنوب رهسپار شود.
آئین زرتشت
آئین زرتشت نخستین آئین مدون ایرانی است که دارای کتاب و سلسله قوانین و قواعد مدون می باشد . آئین زرتشتی را آئین مزدیسنا نیز خواندهاند که به معنی پرستنده اهورا مزدا می باشد ؛ چرا که در این آئین اعتقاد بر اینست که جهان را خدایی به نام اهورا مزدا است . پیام و آموزشهای زرتشت که بزرگترین گنجینه آیین زرتشتی است؛ «گاتها» نام دارد. گفته شده که زرتشت چکیده پیام خود را در ۱۷ سرود گردآورد که خود آنها را «مانتر» یا «اندیشمند برانگیز» خواند که بعدها «گاتها» نامیده شد که به معنی «سرودپاک» است.
بر طبق این گفتار «اوستا» عنوان مجموعهای از دفترها و نوشتارهای بیاد مانده از تمامی تاریخ و فرهنگ ایرانیان در زمانهای گوناگون است که «گاتها» نیز در آن گردآوری شده است.
بخشهای مختلف این مجموعه عبارتند از: یسنها (در برگیرنده گاتها)، یشتها، ویسپرد، خرده اوستا و وندیداد.
گردآوری مجدد اوستا
ایرانیان آنزمان تنها مردم جهان باستان بودند که بت پرست نبودند. اوستا کتاب زرتشت در عین حال سند تمدن پیشرفته ایرانیان عهد باستان است. قطعات اوستا که در دوران هخامنشیان در کتابخانههای کاخهای سلطنتی نگهداری میشدند به دست نظامیان اسکندرمقدونی نابود شدند. بلاش یکم شاه اشکانی در نوروز ۷۶ میلادی از موبدان که به دیدار او رفته بودند با تأکید خواست که تا سال بعد در ششم فروردین زادروز زرتشت باید که اوستا را جمعآوری و به او بدهند. او پیر شده و عمری از او باقی نمانده بود و میخواست که این کار در دوران او انجام شود.
موبدان تا ششم فروردین سال ۷۷ میلادی آنچه را که جمعآوری کرده بودند به صورت مکتوب به بلاش دادند و گفتند که کار تکمیل مجموعه ادامه خواهد داشت. اوستا نزدیک به دو قرن بعد در دوران اردشیر پاپکان و به همت «تنسر Tansar -Tonsar» روحانی ارشد وقت (موبد موبدان) تکمیل شد.
فرجام کارکتاب اوستا
در دوران شاپور دوم (ذولاکتاف) چند قطعه گمشده قبلی بر آن اضافه شد و چون به پارسی باستان (زبان اوستایی) بود بعدا بر آن تفسیر و راهنمایی نوشته شد که زند (زند اوستا) نامیده میشود. با هدف تسهیل رجوع به مطالب، خلاصه اوستا تحت عنوان «خرده اوستا» تدوین شده است.
تا زمان وفات زرتشت تقریبا همه ایرانیان به مکتب او گرویدند و آیین زرتشت در زمان ساسانیان دین رسمی ایران اعلام شد.
اصول مهم آئین زرتشت
هر پیرو آئین زرتشت وظیفههایی دارد که از آغاز بلوغ تا پایان زندگی موظف به پیروی از آنهاست:هومت، هوخت و هورشت به معنی پندارنیک، گفتارنیک و کردارنیک
– راستگویی
– میانهروی
– گرامیداشت پدر و مادر
– کار و آبادانی
– پاکیزه نگهداری و سالمسازی پیرامون یا محیط زیست
– دانشآموزی و دانشپراکنی
– زیبایی و هنر
– اجتناب از موادی که به اندیشه و خرد آسیب میرساند
جشنهای مهم آئین زرتشت
آئین زرتشت بر اساس شادی بعنوان یک خصلت انسانی پسندیده استوار است. بنابراین جشنهای این آئین خیلی زیادند. که معروفترین آنها جشنهای ملی ایرانیان نیز بشمار میروند:
– جشن نوروز
– نوروز بزرگ؛ جشن زادروز زرتشت
– جشن سده؛ صدمین روز از زمستان برابر با دهم بهمن
– جشن مهرگان
– جشن یلدا
سخنان زرتشت
زرتشت میگوید:
بیهوده است مجادله بر سر اثبات دیانت یا بی دینی آدمها!
کسی که دروغ نمی گوید،
کسی که مهربان است
کسی که از رنج دیگران اندوهگین میشود
به مقصد رسیده است
از هر راهی که رفته باشد...!
تنها یک راه برای نجات وجود دارد و آن راه راستی است
آموزرگار بد ما را از راستی باز می دارد ..
خوشبختی برای کسی است که پایبند راستی و درستی است ..
انسان دانا همیشه راه راستی و درستی را در پیش میگیرد و انسان نادان راه دروغ و تباهی را ..
کسی که از نیروی راستی برخوردار است بی گمان در آزمایش زندگی سرافراز و پیروز است ..
کسانی که مهر و فروتنی را گرامی میدارند پاک و آراسته میمانند ..
خداوند دانا ، به ما آزادی داده است تا با گزینش خود ، مسئول پیشرفت یا عقب ماندگی ، شادی یا اندوه خود باشیم .. .
کسانی که از راستی برگردند و جهان را در راستای تباهی بکشانند، از دانش و خرد بهرهای ندارند ..
کسی که از دانش و پرورش بهره داشته باشد ، به دروغکار نمیپیوندد ..
راستکار باید دوست راستکار و راهنمای دروغکار باشد ..
تاثیرگذاری جهانی زرتشت
زرتشت در سن ۷۷سالگی چشم از جهان فروبست. روز درگذشت زرتشت روز خور از ماه دی برابر با پنجم دی ماه است.
آئین زرتشت نه تنها ایرانیان بلکه بسیاری اندیشمندان و فیلسوفان از مردم سراسر جهان را که با آن آشنا شده بودند تحت تاثیر خود قرار داده بود. یکی از این اندیشمندان، متفکر بزرگ آلمانی «نیچه» بود. او با کتاب مشهورش «چنین گفت زرتشت» نقش بزرگی در معرفی این آیین به جهانیان ایفا نمود.
بعدها موسیقیدان بزرگ آلمانی ریچارد اشتراوس سمفونی به نام «چنین گفت زرتشت» که با الهام از کتاب فریدریش نیچه بود ساخت، که از درخشانترین آثار موسیقی باقیمانده در نوع خود میباشد.
اندیشمندان جهان و زرتشت:[۳]
“وتینی“ فیلسوف امریكایی میگوید: هیچ فلسفه و تعلیمی بهتر از سه كلمه اساسی زرتشت نمیتواند اندیشه را به سر منزل سعادت و نجات راهنمایی نماید. ترقیات و كشفیات تمدن جدید به هر اندازه پیشرفت كند باز این سه كلمه در مقام و اهمیت خود باقی و تغییر ناپذیر خواهد بود.[۳]
پروفسور جیمزدارمستتر: آیین زرتشت در برترین مفهومش آیین زندگی است. این مذهب دو چیز به بشریت هدیه كرده است: وظیفه اخلاقی و امید: مردی كه با این سلاح مسلح باشد میتواند با خونسردی به چهرهی زندگی و سرنوشت بنگرد و بر تمام مشكلات چیره گردد.
پروفسور جان راچر: زرتشت برای آزادی اراده اهمیت زیادی قائل است. از نظر او انسان آزاد است به اشا (راستی) خدمت كند و یا عمر خود را صرف خدمت دروج (دروغ) نماید. او شخصا مسئول خوشبختی خویش است.
رابیند رانات تاگور فیلسوف هندی: زرتشت بزرگترین پیامبر پیشكسوت بود كه راه آزادی انتخاب در امور اخلاقی را به روی آدمی بگشود.[۳]
ویل دورانت مینویسد: جنبه اخلاقی آیین زرتشت عالی تر و شگفت انگیزتر از جنبه الهی آن است.[۳]
“چترجی“ در این باره مینویسد: شریعت زرتشت فرهنگ اخلاقی آریایی را در اوج كمال خود نشان میدهد. …
دالا: از نظر زرتشت، تقوای واقعی در قلب نهفته است و در عمل به صورت اندیشه نیك، گفتار نیك و كردار نیك آشكار میگردد. بزرگترین قربانی كه آدمی میتواند به پروردگار تقدیم كند یك قلب پاك توبه كرده است
پرفسور دکتر گیگر:
به راستی هیچ قومی از اقوام باستانی خاور زمین قدرت حفظ و صحت کیش خویش را مانند زرتشتیان نداشتهاند و این خود از تاثیر حقیقت این مذهب است که در عین حقیقت بدون نقصانی در اصول باقی مانده است. در همه تفتیشاتی که در طول زندگی کردهام هیچ آیینی و قومی را مانند زرتشتیان در یکتاپرستی، خداشناسی، آزاد منشی، پاکی و حقیقت ندیدهام . چه خوشبخت است قومی که این آیینشان است.[۳]
نیچه- فیلسوف آلمانی:
زرتشت بزرگترین پیامبر هوشمند و تیزهوشی است كه پایههای گسترده اندیشه سازنده و مردمیش تاكنون برای باختر استوارترین ستون زندگی بوده است. اندیشه زرتشت آموزش های بزرگی برای نیك زندگی كردن، نیک در پیوند بودن، نیک رفتار داشتن و نیك سخن گفتن و بالاتر از همه، چگونه ارج و ارزش نهی به دیگران است. او هیچ گاه در هیچ سخنش از به كاربردن پیدرپی «راستی و درستی خودداری نكرده و پیوسته همه مردم را بدین سو خوانده است. در سخن زرتشت، شكوهی یافت میشود كه در كمتر سخنی میتوان یافت.[۳]
پرفسور هرتسفیلد:
پشتكار و كوشش های خستگیناپذی، از فروزههای درخشان ایرانیان میباشد كه برپایه راستی و درستی استوار شده است كه همه آنها پرتوی از آیین شكوهمند و پرفروغ زرتشت است.[۳]
میلز (ایران شناس):
سرودههای زرتشت نخستین کوشش روشن و گویا را برای به ساختن و نو کردن دل مردمان در بردارد و امروز هم در همه دینهای ما زنده است و شاید آینده نیز بدان آویخته باشد. این سرودها به راستی در منش یگانه و بی همتا است و منش هرگز پیر نمیشود. بر جهان امروز است که آن ها را به کار بندد.[۳]
ساموییل لنک (دانشمند انگلیسی):
حقیقت آیین زرتشت به طور شگفت انگیزی پس از قرنهای متمادی امروز مطابق با علوم و كشفیات تازه است. این آیین با وجود آنكه زمان زیادی از آغاز آن گذشته است به گونهای اساس آن محكم و درست به جا مانده كه به خوبی میتواند نیازهای مادی و معنوی امروزه بشر را رفع نموده، لوازم یك زندگی سعادتمند نیكی را فراهم آورد و میتواند به آسانی اختلافات بین ایمان و عقاید مذهبی را با علوم و كشفیات جدید مرتفع سازد.
گوستاولوبون:
باید اقرار کرد که در بین ادیان باستان، هیچ کدام از دین زرتشت روحانی تر و اخلاقی تر و منزه تر از مراسم و آداب خرافات نیست.[۳]
پروفسور میه:
فروزههای ایرانیان باستان ستایش آمیزند. ولی باید دانست كه انگیزه آنها ، آموزشهای نیك خواهانه و مردمی زرتشت میباشد. زرتشت از منشی والا برخوردار بود كه توانست بر دل مردم رخنه نماید و آنها را به سوی خود و آفریدگار مهربان و نیك خواهش بكشاند.
گوته:
دانشمند بلند آوازه آلمانی، سخت فریفته گفتار و سرودههای زرتشت بود و اورا مردی بسیار بزرگ و نوشتههایش را شكوهمند بازگو كرده است. گوته، زرتشت را خردمندی به شمار می آورد كه جهان خرد كمتر همانند او را به خود دیده است. او در همه جا از كسی نام میبرد كه همواره دراندیشه خوشبختی و آسایش مردم بوده است و جز راستی و پاک دلی سخن نگفته است.[۳]
توماس هاید:
منش او را سخت میستاید و او را اندیشمندی بزرگ به شمار میآورد. او مینویسد كه خداوند زرتشت را برای مردم ایران برگزید، زیرا ایرانیان از یك آگاهی بزرگی درباره خداوند برخوردار بودند. این مردم با خرد، سزاوار مرد خردمندی چون زرتشت بودند.[۳]
پرفسور جان هینلز:
دین زرتشت را باید نخستین دین آزادی انسان ها و حقوق بشر در جهان خواند.[۳]
پرفسور هانری ماسه:
زرتشت اولین شخصی است که پایه های یکتا پرستی را در جهان بنیان نهاد.
خانم فرانسیس پاورکاب:
من شگفت دارم از این که اگر زرتشت در هزاران سال پیش از میلاد در شرایطی که هیچ قانونی برای بشریت وجود نداشت ظهور نمی کرد و چنین آموزه هایی را برای ما به جای گذاشته که پس از هزاران سال بدون کوچکترین ناهمگون نبودن با شرایط امروز و همچنان پایه های انسانیت بشر را شکل میدهد اگر وی نیامده بود به راستی امروزه جامعه بشریت چه حالی داشت و در چه شکلی زندگی می کرد.[۳]
موریس مترلینگ:
پژوهش در آیین زرتشت از لحاظ مسیحیان خیلی جالب توجه است زیرا سه چهارم و حتی بیشتر باور مسیحیان از ایرانیان گرفته شده است.[۳]
هگل:
نور دانش برای نخستین بار با پیدایش زرتشت در تاریخ آغاز به درخشش کرد.[۳]
مری بویس(باستان شناس و دین پژوه انگلیسی):
دین زرتشتی در تاریخ ادیان جایگاه ویژه ای دارد و سرچشمه های آن را چه بسا بتوان تا روزگار هند و اروپاییان پی گرفت. آموزه های زرتشت که جنبه های روحانی و اخلاقی والایی دارند، مطالعه این دین کهن را بسی مسرت بخش می سازند.درین نوشته بگونه ای کوتاه آورده می شود که زرتشت از چه و چگونه ساخته شد و برای چه پا بدین دنیا گذاشت و دلیل مبارزه اش چیست.[۳]
زرتشتیان در ایران
دین زرتشت که پیرامون ۳۰۰۰ سال پیش در میان مردمان ایرانیتبار ظهور یافت دین اصلی و ملی ایرانیان تا پیش از حمله اعراب در سده هفتم میلادی بود.
تغییر دین ایرانیان برخلاف باور بسیاری، پدیدهای یکباره و یکپارچه نبود بلکه سدههای متمادی به درازا کشید و در پی فشارهای اجتماعی و مالی و محدودیتهایی که حکومتها بر زرتشتیان ایجاد میکردند به مرور بر شمار زرتشتیانی که دین خود را رها میکردند افزوده شد.
این روند همچنان ادامه یافت به طوریکه در سده دهم میلادی تخمیناً ۸۰ درصد از مردم شهرهای ایران مسلمان شدهبودند.
روند گرویدن به اسلام در روستاها هم پس از آن همچنان ادامه یافت تا جایی که امروزه تنها شمار اندکی از روستاهای زرتشتی در اطراف یزد و کرمان باقی ماندهاند.
در پی سدهها جزیه گرفتن از سوی مسلمانان، در قرن نوزدهم وضعیت معیشتی زرتشتیان تا اندازهای وخیم شد که پارسیان هند، یعنی ایرانیان زرتشتی که در زمان حمله اعراب به هندوستان مهاجرت کردهبودند، آغاز به کمک مالی به همکیشان خود در ایران کردند و برای آنها مدرسه و بیمارستان ساختند.
با افزایش فشارها بر ناصرالدینشاه قاجار، وی سرانجام در سال ۱۸۸۲ جزیه که نوعی از مالیاتهای ویژه غیرمسلمانان است را برای زرتشتیان ملغی اعلام کرد.
زرتشتیان ایران همواره مورد اذیت و آزار قرار داشتهاند. به غیر از برخوردار بودن از حق و حقوق کمتر در قانون اسلامی، در زندگی روزمره هم آنها را ناچار کرده بودند تا لباس جدایی بپوشند تا بتوان آنها را از دیگران تشخیص داد. مانند اقلیتهای دیگر به زرتشتیان نیز در ایران اجازه سوار شدن بر اسب داده نمیشد، زیرا اسبسواری نشانه ثروت و اشرافیت بود و به زرتشتیان تنها اجازه داده میشد سوار خر بشوند.
صفویان در زمان خود گروههای مختلفی از زرتشتیان را به اجبار مسلمان کردند و با حمله افغان این روند شدت گرفت. گزارش جهانگردان اروپایی که در دورههای مختلف از ایران دیدار کردهاند بیانگر این است که زرتشتیان در ایران در بدبختی و فقر زیادی زندگی میکردند.
در اوایل سده بیستم روشنفکران زرتشتی در پیشبرد جنبش مشروطه شرکت داشتند و در نخستین مجلس ایران که در سال ۱۹۰۶ تشکیل شد دارای نماینده شدند.
خمینی، دین زرتشت را «فرقهای کهنه» نامید و برای اشاره به پیروان این دین از عبارتهایی چون «آتشپرستان مرتجع» و «گبر» استفاده کرد.[۴]
طبق ماده ۸۸۱ قانون مدنی جمهوری اسلامی "كافر نباید از مسلمان ارث ببرد" و در مورد ادیان شناخته شده در قانون اساسی نیز این قانون اعمال میشود.
پستهای اداری و دولتی به زرتشتیان واگذار نمیشود
زرتشتیان کشور انتقاد میکنند که پستهای اداری و دولتی به زرتشتیان واگذار نمیشود و آنها فقط میتوانند کار و فعالیت شخصی و سرمایهگذاری خصوصی بکنند و این مسئله هم سبب شده است هزاران شهروند زرتشتی ایران را ترک کنند.[۵]