توتالیتاریزم
توتالیتاریسم یا تمامیتخواهی صفت رژیمهایی است که با استفاده از قدرت و با اصل ایجاد وحشت در جامعه، در کلیه امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی به شکلی انحصاری و با ایجاد فضای خفقان، دخالت میکنند. این رژیمها توتالیتر نامیده میشوند. رژیمهای توتالیتر با اهرم قانونی که خود وضع میکنند، در کلیه عرصههای زندگی مردم و حریم خصوصی افراد دخالت نموده و آن را تحت سلطه خود قرار میدهند. به گفته هانا آرنت پژوهشگر توتالیتاریسم، توتالیتاریسم صورت جدیدی از رژیمهای سیاسی است که ایجاد وحشت (ترور) اصل راهنمای آن است.
از ویژگیهای عمده توتالیتاریسم تبلیغات وسیع و سنگین دروغین، دستگاه پلیسی و اطلاعاتی پیچیده، بحرانسازی، دشمنتراشی، کیش شخصیت، ترویج دیدگاه ماکیاولی (حفظ قدرت به هر قیمت)، حذف اندیشههای متفاوت و ایدئولوژیهای مخالف خود، ترویج فرهنگ حذفی و خودپرستانه، ایجاد فضای رعب و وحشت، زندان، شکنجه، سانسور شدید خبری، انتخابات غیرآزاد و نمایشی، ایجاد طیفی از افراد وفادار از قشر لمپن و افراد بیطبقه جامعه از طریق امکانات مادی، انحصار رسانههای عمومی و مجازی، استفاده حدأکثری از آن برای بیحیثیت نمودن مخالفان از طریق ساخت فیلمهای تبلیغاتی است.
در میان رژیمهای توتالیتر، توتالیتاریسم دینی خطرناکترین نوع حکومت است. چنین نظامی با استفاده از دین رفتار سرکوبگرانهی خود را مشروع جلوه داده و از اعتقادات مردم جهت پیشبرد منافع خود استفاده میکند.
نمونه تاریخی توتالیتاریزم
برای ذکر نمونه تاریخی از حکومتهای توتالیتر غیر مذهبی و کلاسیک میتوان از حکومت نازیها در آلمان به رهبری آدولف هیتلر با کشتارهای بیحد و حصر نظیر هولوکاست اشاره کرد. اما نمونه تاریخی حکومت توتالیتر مذهبی در دنیا تنها حکومت پاپها در قرون وسطی است. در تاریخ معاصر نیز از حکومت جمهوری اسلامی ایران میتوان به عنوان یک و یا تنها حکومت توتالیتر مذهبی نام برد. جمهوری اسلامی ایران تنها حکومتی توتالیتر مذهبی اسلامی در دنیاست که نمونه ندارد.
توتالیتاریسم در قرون وسطی
سال ۴۰۰ تا ۱۴۰۰میلادی اروپا تحت سیطره حکومت پاپها قرار داشت. این حکومت که برخی آنرا ولایت پاپها نیز نامیدهاند، بیش از ۱۰ قرن طول کشید. در آن زمان کلیسا اطاعت و اعتقاد به کلیسا را واجب میدانست و آنرا تنها راه نجات بشر میشناخت. در این دوران پاپ را قائد اعظم مینامیدند. او مدعی حکومت بر جهان بود. در آن سالها نگه داشتن مردم در جهل و خرافه یکی از روشهای حکومت برای تسلط بر مردم به شمار میرفت. مبلغ و مجری چنین روشی نیز روحانیون کلیسا بودند. روحانیون هر پدیده ناشناختهای را تفسیر خرافی میکردند و با ایجاد ترس بین مردم، آنها را ملزم به پیروی از خود میساختند. روحانیون کلیسا با ایجاد فضای کنترلی و خفقان سعی میکردند دانشمندان را کنترل و مانع رسیدن حقایق و درک صحیح مردم از ناشناختهها شوند. به این ترتیب میتوانستند بر مردم با استفاده از ایمان آنها به خرافه و دنیایی موهوم ناشی از نادانی و مسلط نبودن به قانونمندیهای پدیدهها به حکومت خود ادامه دهند. همزمان دستگاه عریض و طویل خویش را گسترش دهند و پایگاه اجتماعی فرمانبر برای خود مهیا کنند. در این نوع حکومت، آگاهی و بیان قانونمندیها و تفکر، دشمن دینفروشان و روحانیون مذهبی به شمار میرفت و به شدت از آن جلوگیری میکردند[۱].
در قرون وسطی از اوایل شکلگیری آن به تدریج دیگر فاصلهای بین دین و دولت باقی نمانده بود و کلیسا رفته رفته سلطه خویش را بر تمامی امور در جامعه بسط داد. مسئولین حکومت بهوسیله پاپها مشخص میشدند. قانون کلیسا و نسخهای از آن که توسط پاپ مشخص میشد مبنای شرع حاکمیت بود. در واقع در چنین حاکمیتی پاپ به هیچ کس پاسخگو نبود. پاپ صاحب جان و مال افراد در جامعه بود. به تشخیص پاپ هر دسته و جریانی میتوانست تحت پیگرد و بازداشت، زندان و اعدام قرار بگیرد. در چنین حکومتی هر کس مخالفتی با قوانین کلیسا میکرد به عنوان دشمن خدا، مسیح، کلیسا و کتاب مقدس شناخته میشد و عقوبتی سنگین و خشن در انتظارش بود. بدین ترتیب در قرون وسطی هزاران نفر به دلیل عقاید متفاوت و خلاف آیین کلیسا با شکنجههای فراوان به قتل رسیدند.
در این بین با گسترش فساد و سرکوب کلیسا، بخشی از روحانیون ضمن حفظ نظام و حاکمیت مذهبی، با قوانین کلیسا مخالفت ورزیدند و خواستار اصلاحات در کلیسا شدند که به پروتستانها معروف شدند. پروتستانها همان روحانیون حکومت بودند ولی به دلیل نقشی که برای شیوه حکومت قائل بودند با رهبران کلیسا به مخالفت برخاستند. پروتستانها نقش مؤثری در بقای نظام کلیسا و ضرورت وجود حکومت مذهبی و اطاعت از آن به وسیله حکومت پاپ و طولانی شدن حاکمیت کلیسا به عهده داشتند و با فریب مردم با شعار اصلاح امور، از انقلاب و براندازی کلیسا جلوگیری کردند. [۲]
توتالیتاریسم دینی (مذهبی)
تا قبل از به قدرت رسیدن خمینی در ایران، توتالیتاریسم منحصر به یک نظام کلاسیک بود که در فرهنگ اروپایی آن را با ویژگیهایی چون کیش شخصیت، حزب واحد، ایدئولوژی، کنترل روی اندیشه مردم و استفاده سیستماتیک از خشونت و زور میشناختند. اما بعد از به دست گرفتن قدرت توسط خمینی، شکلی از توتالیتاریسم در دنیا فرصت ظهور پیدا کرد که برای عمده دانشوران علوم سیاسی و اجتماعی نامفهوم و ناشناخته بود. به همین دلیل تعریف جامع و کاملی از این پدیده نمیتوانستند داشته باشند.
توتالیتاریزم دینی در ایران
توتالیتر کلاسیک و توتالیتاریسم دینی از نظر بعضی وجوه شباهتهایی دارند اما فرق عمده آنها وجود یک حزب با ساختار مستحکم در توتالیتاریسم کلاسیک است.
در توتالیتاریزم مذهبی اغلب چنین چیزی وجود ندارد بلکه یک قشر خاص تسلط خود بر حکومت را گسترش و توسعه میدهند. نمونهی بارز آن حاکمیت روحانیون بر ایران است که الزاما در یک حزب سیاسی قرار ندارند و با وجود اختلافات منافع مشترکی را دنبال میکنند.
در جناحبندیهای رژیم توتالیتر دینی در ایران که با به دست گرفتن قدرت توسط خمینی پس از انقلاب ۵۷ ایجاد شد، دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب پدید آمد. این دو جناح پس از مرگ خمینی ظهور سیاسی پیدا کردند.
درگیری درونی این جناحها عموما جنگ بر سر قدرت، شیوه اداره کشور و راهحلهایی است که برای ادامهی بقاء حاکمیت و عبور از مشکلات ارائه میدهند. با اینهمه میتوان گفت در اساس جنگهای این دو جناح بر سر تصاحب سهم بیشتر در قدرت است.
اختلاف بین دو جناح در عرصه ی سیاس ایران گاه این شبهه را برای غرب ایجاد میکند که گویا در رژیم توتالیتر دینی ایران آلترناتیوی وجود دارد و رژیم ایران تکحزبی نبوده و رقابتی عادلانه برای رسیدن به قدرت را تحمل میکند.
اقتصاد در رژیم توتالیتر دینی
در رژیم توتالیتر دینی اقتصاد غیر دولتی و رانتی است. چرخه اقتصاد کشور بر خلاف کشورهای پیشرفته و صنعتی بر پایه صنعت و تولید سوار نیست به همین دلیل نیز وضعیت مردم روز به روز از لحاظ اقتصادی خرابتر و شکنندهتر و اختلاف طبقاتی بیشتر و بیشتر میشود.
ترور
در رژیم توتالیتر، ترور ابزار و اهرم اصلی برای پیشبرد خطوط است. دشمنتراشی ذاتی چنین حکومتی است. لذا با ایجاد رعب و وحشت زمینه را برای سرکوب و حذف مخالفان آماده میکند. هر کس قانون حاکمیت را نقض کند، بلافاصله همسو با دشمن یا خود دشمن به شمار میرود و باید بدون رعایت هر گونه حقوق مدنی محاکمه شود. حکومت ایران از آغاز شکلگیریاش تاکنون چنین روشی را در پیش گرفته است. این حکومت از حربه ترور برای ایجاد وحشت و حذف مخالفان خود استفاده کرده است. بنا به گفته مخالفان رژيم ایران، جمهوری اسلامی بیش از ۲۰۰ عمل تروریستی علیه مخالفان در خارج ایران انجام داده است. این علاوه بر از عملیات تروریستی جمهوری اسلامی علیه اتباع و اماکن خارجی است. در جمهوری اسلامی که بر اساس توتالیتاریسم دینی بنا شده است، نظریه ولایت فقیه یک ممیزهی بسیار آشکار و سنگ بنای مهم به شمارمیرود. رژیم ایران بر اساس این نظریه، مرزهای جغرافیایی را به رسمیت نمیشناسد و بهدنبال ایجاد حکومت جهانی اسلامی و شیعی است.
توتالیتاریزم دینی؛خطرناکترین نوع دیکتاتوری
وجه تمایز توتالیتاریسم دینی با توتالیتاریسم کلاسیک، میزان مشروعیت و منشأ و منبع مشروعیت این دو نظام است. مشروعیت نظامهای توتالیتاریسم کلاسیک در روی زمین است و دارای وجه معنوی نیست اما در رژیم توتالیتر دینی این مشروعیت معنوی و آسمانی است. برای مثال هیتلر مشروعیتش را از حزب بزرگ و مردم خود میگرفت اما توتالیتاریسم دینی که هماکنون در ایران حاکم است با استفاده از ابزار دین و مذهب و سوء استفاده از آن، مردم و افکار عمومی را فریب میدهد و اسلام یعنی یک دین الهی را منبع مشروعیت خود میانگارد و در نتیجه محدودیتی را برای خود به رسمیت نمیشناسد زیرا قدرت خود را مرهون پدیدهای ماورائی است.[۳]
شکنجهگر در یک نظام توتالیتر دینی، هنگام شکنجه تصور میکند در حال انجام خواست خداست و در نتیجه به لحاظ وجدانی و روحی دچار هیچ آسیبی نخواهد شد.
هنگامی که هیتلر در برابر فشار افکار عمومی و قدرت غالب قرار گرفت خودکشی کرد اما خمینی پس از پایان جنگ ایران و عراق و نوشیدن جام زهر آتش بس همچنان در قدرت باقی ماند و دستور قتلعام ۶۷ را نیز در پی آن صادر کرد.
در سالهای آغازین انقلاب ایران، ظهور خمینی آغاز توتالیتریسم دینی در ایران و به عبارتی در این منطقه از جهان بود. خمینی در سخنرانی معروف خود در اعلام نخست وزیری مهندس بازرگان گفت:
«من باید یك تنبه دیگری هم بدهم و آن این كه من كه ایشان را حاكم كردم، یك نفر آدمی هستم كه به واسطهی ولایتی كه از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را كه من قرار دادم واجبالاتباع است، ملت باید از او اتباع كند. یك حكومت عادی نیست، یك حكومت شرعی است؛ باید از او اتباع كنند. مخالفت با این حكومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حكومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ جزای آن بسیار زیاد است»[۴].
فقدان فعالیتهای فکری در رژیم توتالیتر دینی
فعالیتهای فکری در رژیمهای توتالیتر نظیر رژیم ایران به سختی، امکانپذیر است و هر فرد مجبور است خود را با الگویی که نظام میخواهد وفق دهد. در چنین نظامهایی افراد جبرا از خلاقیت باز میمانند و به آنها اجازه پرورش شخصیت هنری خارج از محدودهی مشخص شده توسط نظام حاکم داده نمیشود. امروزه در ایران هر هنرمندی باید چه از لحاظ شکل و چه از نظر محتوا در قالبی که رژیم ایران مشخص میکند کار کند و با سیستمهای امنیتی نظام در ارتباط بوده و به آنها پاسخگو باشد. شکل گیری قشری به نام سلبریتیها در ایران نتیجه ی همین رویکرد حکومت است.
به این ترتیب شمار کسانی که میتوانند در برابر چنین محدویتهایی مقاومت کنند بسیار کم است. نتیجهی پاسخگو نبودن به سیستمهای امنیتی و ارائه ندادن خدمات هنری به حاکمیت، حذف شدن، زندان یا نهایت مهاجرت اجباری از کشور است. چنانچه ایران رتبه دوم فرار مغزها در جهان را داراست.[۵]
همچنین بسیاری از هنرمندان در دیکتاتوریهای مذهبی نظیر ایران در صورت مقاومت در برابر حاکمیت محکوم به مرگ هستند. شمار هنرمندان و نویسندگانی که در سالهای اخیر در ترورها و قتلهای مشکوک جان خود را از دست دادهاند صدها نفر است. ترورهای معروف به قتلهای زنجیرهیی یک نمونه از این سلسله ترورها در رژیم ایران هستند.
نظامهای توتالیتر بدون توسل به نیروی قهر و سرکوب یعنی پلیس، ارگانهای امنیتی و بخشهای موازی این وزارتخانه، دادگاههای فرمایشی، احکام خودسرانه، اعدامهایی جهت ایجاد رعب در جامعه، ترورهای سازمانیافته، نمیتواند به بقای خود ادامه دهند.
کارمزدها در نظام توتالیتر
یکی از ویژگیهای برجسته در نظامهای توتالیتر به ویژه نوع مذهبی، ظهور قشری است که نقش اجرای فرمانهای حاکمان را در عرصههای غیرقانونی، پنهان یا نیمه پنهان بر عهده دارند. این قشر اغلب نوکران بدون طبقه یا لمپنها هستند. دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران نیز به شکلی گسترده از این قشر بهره برده است. گاه این افراد در قالب ارگانهایی نیز سازماندهی میشوند تا اشکال قانونیتری به خود بگیرند. ارگان بسیج یکی از این ارگانهاست. این افراد در ازاء دریافت مزایا و برخورداری از انواع امکانات دولتی نقش اجرای فرامین حاکمیت در جهت سرکوب و حفظ بقای حاکمیت را بر عهده دارند. به عنوان مثال پاسدار حسین همدانی در سرکوب تظاهرات ۸۸ رسما به استفاده از چاقوکشها و لمپنها به عنوان ابزاری مؤثر در خاموش کردن اعتراضات مردمی اشاره میکند میگوید:
«روزی که فراخوان میزدند اینها کنترل میشدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم»[۶]
این افراد همچنین نقش پایگاه اجتماعی حاکمیت را ایفا میکنند چنانچه رژیم ایران همواره در مقابل تظاهرات عمومی علیه خودش، اقدام به برگزاری ضدتظاهرات با استفاده از همین نیروها میکند تا نشان دهد که از پشتیبانی مردمی برخوردار است.ضدتظاهراتی که در روز دوشنبه چهارم آذر ماه توسط حکومت ایران برگزار شد از این دست است[۷][۸]
هنر در نظام توتالیتر دینی
هنر یکی از زمینههای اصلی در بقا و پیشبرد اهداف نظام توتالیتر دینی در ایران است. رژیم ایران از ابتدا با موسیقی و سینما دشمن بود. موسیقی را ابتدا حرام اعلام کرد اما خیلی زود متوجه شد که میتواند از موسیقی برای پیشبرد اهدافش و همچنین تبلیغات استفاده کند. در زمینه فیلم و سریال نیز حکومت توتالیتر دینی در ایران استفاده بیشماری برای پیشبرد منویات و بقای نظام و گسترش اندیشههایش در جامعه داشته است. به عنوان مثال در زمینه سینما، رژیم ایران با اختصاص هزینههای گزاف برای ساخت فیلمهای مختلف تلاش کرد انگشت اتهام را به سمت مخالفان خود بگیرد و یا وقایع تاریخی را وارونه جلوه دهد. بزرگترین مؤسسهی سینمایی ایران مؤسسهی اوج متعلق به سپاه پاسداران است. ساخت صدها فیلم در مورد جنگ ایران و عراق یا فیلمهای علیه گروههای مخالف چون سازمان مجاهدین خلق ایران از جمله فعالیتهای سینمایی کنترل شدهی رژیم ایران است. رژیم توتالیتر دینی در ایران تلاش میکند در این فیلمها خود را قربانی تروریسم معرفی کند. اینها همه درحالی است که بسیاری از فیلمسازان و موسیقیدانان در ایران یا در انزوا یا در زندان یا مجبور به ترک کشور شدهاند. در اساس در رژیم توتالیتر دینی ایران هر کس در هر زمینهای که فعالیت میکند حق استقلال فکری ندارد و باید در راستای اهداف و اندیشههای رژیم ایران حرکت و در چارچوب همین نظام فعالیت کند، در غیر این صورت از دور فعایت خارج میشود[۹].
قهر و قدرت در رژیم توتالیتر
هانا آرنت پژوهشگر مشهور رژیمهای توتالیتر درباره قهر و قدرت رژیمهای توتالیتر مقوله قهر را منشأ قدرت رژیمهای توتالیتر نمیداند بلکه معتقد است رژیمهایی که از قهر برای سرکوب جامعه استفاده میکنند فاقد قدرت و پشتیبانی مردم هستند.
هانا آرنت در همین رابطه میگوید:
«قدرت و قهر نقطهی مقابل يکديگرند. در جايی که يکی از اين دو بطور مطلق حاکم باشد، آن ديگری حضور ندارد. قهر هنگامی در دستور کار قرار میگيرد که قدرت در خطر باشد. قهر میتواند قدرت را نابود سازد، ولی هيچگاه قادر به ايجاد آن نخواهد بود. چيزی که از لولهی تفنگ بيرون میآید، میتواند فرمانی موثر باشد که فرمانبری فوری و بی چون و چرا میطلبد، ولی از لولهی تفنگ هرگز قدرت بيرون نخواهد آمد...آنچه به نهادها و قوانين يک کشور قدرت میبخشد، پشتيبانی مردم است و اگر حکومتی مورد اعتماد و پشتيبانی مردم نباشد، بطور قانونمند قدرت خود را از دست میدهد». هانا آرنت در ادامه میگوید: «البته میتوان قهر را جانشين قدرت ساخت و حتا به پيروزی موقت رسيد، ولی هزینهای که بايد برای اين پيروزی پرداخت بسيار سنگین است... در این حالت، آنچه از نهاد قدرت باقی میماند، چيزی نيست جز ابزار اعمال خشونت»[۱۰].
منابع
- ↑ ولایت فقیه در قرن ۲۱ تجربه ای تلخ تر از ولایت پاپ در قرون وسطی-سایت ایران گلوبال
- ↑ مهدی مظفری استاد دانشگاه هلند
- ↑ توتالیتر از منظر هانا آرنت-اندیشکده خرد
- ↑ آیت الله خمینی و تزریق خشونت و استبداد به نظریه ولایت فقیه-نشریه اینترنتی سکولاریسم
- ↑ ایران رتبه دوم فرار مغزها در جهان
- ↑ آخرین گفتگوی سردار همدانی
- ↑ آغاز و پایان توتالیتاریسم-ایوان کلیما ترجمه خشایار دیهیمی
- ↑ ضدتظاهرات رژیم آخوندی در تهران، سایت مجاهد
- ↑ نقش هنر و هنرمندان در سیاست حکومتهای توتالیتر-سایت ملیون ایران
- ↑ هانا آرنت؛ پژوهشگر ژرفکاو نظامهای توتالیتر-سایت دویچه وله